وحی قرآنی
گمانههای چندی درباره ماهیت وحی میتوان داشت. بنابراین پیش از بیان ماهیت وحی قرآنی این گمانهها را میبررسیم تا دریابیم کدام یک را میتوان بر وحی قرآنی تطبیق کرد.
این گمانهها پس از پذیرش این پیش فرضهاست که 1) خدایی هست؛ 2) این خدا هم آفریدگار و هم پروردگار است؛3) پروردگار هم به صورت تکوین و هم تشریع برای تکامل انسان برنامهای دارد که میتوان آن را به شکل فرایندی و برنامه ای(پروسه و پروژه) تصویر کرد؛4)برنامه تکاملی انسان به صورت گزارهها و آموزههایی برای کسانی از بشر فرستاده تا آنان به عنوان پیامبر و راهنما راه رسیدن به تکامل را بنمایانند؛5) البته این پیامبری پس از پذیرش امکان ارتباط میان خدا و انسان به شکل خاص است که ما از آن به وحی تعبیر میکنیم و واژه شناسان و زبان شناسان آن را نوعی رمز و اشاره دانستهاند به جهت کاربردهای این واژه در زبان مبدا که زبان تازی باشد.
اما گمانههایی که میتوان درباره گونه ارتباط خدا با انسان یعنی همان وحی بیان کرد عبارتند از :
1. خداوند خود به طور مستقیم با همگان ارتباط برقرار کند و آموزههای هدایتی خود را که از آن به اسلام و صراط مستقیم تعبیر میکند بیان کند. این احتمال را هر چند که میتوان به جهت کلیتی که در آیه ای از قرآن آمده است از نظر اسلام گمانهای راست دانست ولی این گمانه درست در نیامد و این امر اتفاق نیافتاده باشد. (بقره، 38) البته میتوان نمونه از آن به دست داد که نه برای همگان بلکه برخی از پیامبران رخ داده است مانند تجلی در درخت و تکلم و سخن مستقیم با حضرت موسی (ع) که در گزارش قرآن درباره این رخداد میخوانیم: چون به نزدیک آن آتش رسید از سوی وادی ایمن در آن جایگاه مبارک از درخت ندا شد که ای موسی من خدای یکتا، پروردگار جهانیانم.( قصص، آیه 30 و طه،آیه 14) و یا درباره پیامبر بزرگوار اسلام(ص) در گزارش قرآنی میخوانیم که وی در معراج خویش به قاب قوسین او ادنی رسید و در آن جا به طور مستقیم با خداوند سخن گفت. این گفت وگو مانند گفت و گو حضرت موسی (ع) شفاهی و مستقیم بوده است.(نجم آیات، 1 تا 18)؛
2. خداوند آموزههای هدایتی خود را بنویسد و برای انسان فرو فرستد. این گمانه درباره کتاب تورات هم راست و هم درست است. به این معنا که بر پایه گزارش قرآن، تورات به صورت الواحی مکتوب از آسمان و از سوی خداوند نگاشته و فرو فرستاده شد.( اعراف، 154 و 150 ) همین مساله موجب شد تا یکی از درخواستها از پیامبر (ص) این باشد که باید قرآن دیگری بیاوری که خودش به صورت الواح باشد. قرآن این درخواست را چنین گزارش میکند: قالوا لننومن لک حتی تفجر لنا من الارض… او ترقی فی السماء و لننومن لرقیک حتی تنزل علینا کتابا نقرؤه؛ گفتند ما به تو ایمان نخواهیم آورد تا آن که برای ما از زمین چشمه آبی بیرون آوری… یا بر آسمان بالا روی و ما بر آسمان رفتنت باور نکنیم تا آن که بر ما کتابی که از روی آن بخوانیم بیاوری( اسراء،93 )؛
3. خداوند خود آموزهها را در قالب واژگانی بیان و املا کند و پیامبر آن را دریافت و همان را بیکوچکترین تغییر و تبدیل و تحریف و تصحیفی در اختیار انسانهای دیگر بگذارد. به نظر میرسد که تفسیر سنتی مسلمانان از وحی قرآنی همین گمانه باشد. آنان برای اثبات مدعای خود دلایل چندی از قرآن بیان میکنند که در جای خود برمیرسیم.
4. خداوند محتوای پیام را به صورت جزیی توضیح دهد و بگوید که چه میخواهد و پیامبر آن محتوا را در شکل و قالب واژگانی بیان کند و یا مکتوب نماید. نمونه این گونه از پیامها را ما به عنوان احادیث قدسی میشناسیم ؛
5. خداوند تنها محتوای کلی پیام را توضیح دهد و پیامبر خود پیام را در قالب واژگانی بیان کند؛
6. خداوند پیام را در خواب و رویا بنمایاند و پیامبر آن را به شکل بیان و عبارات در آورد چنان که ما درباره رویاهایی که میبینیم عمل میکنیم. درباره برخی از مکاشفات عرفانی نیز چنین گفتهاند.
7. خداوند پیام را به شکل الهام در دل پیامبراندازد و پیامبر آن را به شکل واژگانی و یا عملی بیان کند. مانند الهام به مادر موسی(قصص، 6) یا چگونه گزاردن نماز؛
8. خداوند کس دیگری را بفرستد تا او به یکی از اشکال پیش گفته پیام را به پیامبر برساند. چنان که جبرئیل این کار را میکرد.
به نظر میرسد از میان اشکال پیش گفته درباره خاص وحی قرآنی میتوان گمانه سوم را راست و درست دانست. به این معنا که قرآن میتواند به آن شکل فرستاده شود. این گمانه دشوار نیست و هیچ مشکلی را پیش رو قرار نمیدهد به ویژه قرآن خود نمونه دشوارتری را درباره تورات بیان میکند که نه تنها محتوا و واژگان بلکه نوشته مکتوب در الواح به سوی حضرت موسی(ع) فرو فرستاده شده است.