وب نوشت

مومنان و اخلاق سگي

doberman-harness-big همواره وقتي از اخلاق سگي و صفت سگي ياد مي شود، تنها مفاهيمي چون خشم ، تندخويي و بداخلاقي از صفات زشت و نكوهيده و در نهايت وفاداري از صفات و خصلت هاي نيكوي سگ به ذهن خطور مي كند. از اين رو به نظر مي رسد كه درخواست از مومنان براي كسب فضليت هاي سگي و اخلاق هاي آن شايد به نوعي اهانت و توهين به مومنان دانسته شود و انتخاب عنواني از اين دست را به عنوان بد ذوقي نويسنده و عدم وجود حس زيباشناختي قلمداد كنيد.

با اين همه ، نويسنده بر اين باور است كه نه تنها در انتخاب عنوان از حس زيبا شناختي بهره گرفته است بلكه به عللي توجه خواننده را نيز به حس زيباشناختي واقعي برانگيخته است تا با نگاه و رويكردي جديد به هستي و آفريده هاي خداوندي نگريسته شود.

در منطق ارسطويي هنگامي كه به نقد شر و خير در جهان پرداخته مي شود، آن را به پنج قسم دسته بندي مي كنند. ارسطو نسبت خير و شر در يك چيز را اين گونه مي داند كه عبارت يا شر و بدي در يك چيز به مطلق مي چربد و يا اين كه خير مطلق اين گونه است. چنان كه ممكن است كه ميان خير و شر تساوي باشد و يا اين كه خير بر شر مقدم و يا شر بر خير مقدم باشد.وي مي افزايد: از آن جايي كه شر مطلق انگيزه اي براي وجود يافتن آن وجود ندارد، در جهان تحقق نمي يابد و اما در صورت تساوي نيز هيچ معنا و مفهوم ندارد كه اصولا آن چيزي كه خير و شرش مساوي است آفريده و خلق شود.

اما اگر شري بر خيري بچربد در آن حالت آن چيز آفريده نمي شود چون سودي ندارد و تنها از پنج مورد دو مورد خير مطلق و آن چه خيرش بر شرش مي چربد مي تواند وجود يابد.

البته در تحليل قرآني و فرهنگ اسلامي به گونه اي غير از تحليل ارسطويي به مساله نگريسته مي شود؛ زيرا در تحليل ارسطويي براي خير و شر امري به نام وجود ثابت است و تنها در ميزان و اندازه و سود و زيان آن بحث و گفت و گو است. به سخن ديگر در اين نگرش و رويكرد اصل وجود حتي براي شر ثابت است.

اين در حالي است كه در تفكر و نگرش اسلامي ، اصولا براي شر وجودي نيست، زيرا شر به معناي عدم وجود است و اگر در باره شري سخن گفته مي شود به معناي فقدان وجودي و يا نقصان كمالي است. بر اين اساس همه موجودات و وجودات خير هستند و به سبب نقصان كمالي عنوان شر و بدي بر آنان بار مي شود.

در داستان حضرت عيسي (ع) كه گفته شد تا بدترين موجود را انتخاب و به نزد او آورد، آن حضرت با آن كه با سگي مرده با وضعيت مشمئز كننده رو به رو مي شود آن را به پيشگاه خداوندي نمي برد؛ زيرا در همان مرده وي دندان هاي سفيدي را مي بيند كه زيبايي خاصي به آن موجود بخشيده است.

به هر حال در هر موجودي خيري وجود دارد كه مي بايست در جست وجوي آن بود.

اصولا نگرش اسلام به آفريده ها و حتي اعمال و رفتارهاي انساني مبتني بر مثبت نگري است و اصالت برائت از اعمال زشت و نابهنجار و اصالت صحت در كارهاي كه ايشان انجام مي دهند و اموري از اين دست همگي بر اساس اين اصل اسلامي است كه انسان مي بايست اصل مثبت نگري را در همه امور ملحوظ دارد.

با توجه به اين مساله است كه حضرت اميرمومنان ده صفت و خصلت ارزنده در سگ مي جويد و به مومنان معرفي مي كند كه اگر انسان آن را داشته باشد مي تواند خود را از مومنان واقعي بر شمارد و از فوايد ايمان و كمال انساني بهره مند گردد. بنابراين وقتي از صفت خوب سگ سخن گفته مي شود و از مومنان خواسته مي شود تا داراي اخلاق سگي شوند در نهايت نبايد تنها همان وفاداري سگي در جلوي چشم وي مجسم مي شود.

اميرمومنان علي (ع) در سگ ده صفت را شناسايي مي كند كه اگر در مومني جمع شود، بي گمان نه تنها او از اهل فلاح و رستگاري، بلكه از دارندگان مقامات بلندي عرفاني و ايماني خواهد بود.

براي اين كه مطلب به طور كامل روشن شود؛ در اين جا متن حديث را نقل و به ترجمه آن مي پردازيم:

قال علي (ع) : طوبی لمن عیشه کعیش الکلب ففیه عشرة خصال فینبغی ان یکون کلها للمؤمن.

الاول لیس له مقدار بین الخلق و هو حال المساکین.

الثانی ان یکون فقیرا لیس له مال و لا ملک و هو صفة المجردین.

الثالث لیس له مأوی معلوم و الارض کلها له بساط و هو من علامات المتوکلین.

الرابع ان یکون اکثر اوقاته جائعا و هو من علامات الصالحین.

الخامس ان ضربه صاحبه مأة جلدة لا یترک بابه و هو من علامات المریدین.

السادس لا ینام من الیل الا الیسیر و ذلک من اوصاف المحبین.

السابع انه یطرد و یجفی ثم یدعی فیجب و لا یحقد و ذلک من علامات الخاشعین.

الثامن رضی بما یدفع صاحبه من الاطعمة و هو حال القانعین.

التاسع اکثر عمله السکوت و ذلک من علامات الخائفین.

العاشر اذا مات لم یبق منه المیراث و هو حال الزاهدین. (منبع: نشان از بی نشانها، چاپ هجدهم، ج اول، ص 310 و لئالى الأخبار ج5، ص387 ـ 388)

امیرالمؤمنین (علیه السـلام) می فرمایند: خوشا به حال کسی که زندگیش مثل زندگی سگ باشد!!! در سگ ده خصلت پسنديده است که مؤمن به داشتن آن سزاوارتر است.

نخست : آن كه سگ در ميان مردمان ، قدر و قیمتی ندارد که این حال «مساکین» است.

دوم این که سگ مال و مِلکي ندارد که این صفت «مجردین» است.

سوم این که خانه و لانه اي مشخص و معيني ندارد و هر جا كه رود همان جا را خوابگاه خود سازد و همه زمین بساط اوست كه این از نشانه های «متوکلین» است.

چهارم این که اغلب اوقات گرسنه است و این عادت «صالحین» است.

پنجم این که اگر صد ضربه تازیانه از صاحب خودش بخورد، در خانه او را رها نمی کند و این صفت «مریدین» است.

ششم این که شبها به جز اندكي نمي آرامد و این از صفت های «محبین» و دوستداران است.

هفتم این که رانده مي شود و ستم می بیند ولی اگر او را بخوانند بدون دلگیری بر می گردد و این از علامت های «خاشعین» و فروتنان است.

هشتم این که به هر خوراك كه صاحبش به او مي دهد و راضی است و این حال «قانعین» است.

نهم این که بيش تر لب فروبسته و خاموش است و این از علامت های «خائفین» است.

دهم این که وقتی می میرد ارثی از او باقی نمی ماند و این حال «زاهدین» است.

اگر به اين حديث توجه شود به خوبي دانسته مي شود كه بسياري كه از صفات پسنديده اي كه در اين جا براي سگ بيان شده است از صفات متعالي كساني است كه به مقام انسانيت واقعي رسيده و خصلت هاي خوب را در خويش پرورش داده و به فعليت رسانده اند؛ زيرا زهدو پارسايي، قناعت ، خشوع ، حب و دوستي ، مريدي ، صالح و درستكاري، توكل ، تجرد و مسكنت و فقر در برابر خداوند از مهم ترين امتيازات انسان هاي كامل و مومن است و بسياري از كارهاي و اعمالي كه انسان به عنوان اصول اخلاقي و هنجاري عقلاني و عقلايي و شرعي انجام مي دهد براي دست يابي به اين خصلت و يا فعليت بخشي به آن هاست.

درباره هر يك از اين خصلت ها آيات بسياري در قرآن بيان شده و راهكارها و دستورهايي نيز براي به دست اوردن آن تشريح شده است. برخي از آن ها به عنوان ملاك دين و معيار سنجش آن دانسته شده و در روايات نيز آمده است كه به عنوان نمونه به اين حديث مي توان اشاره كرد كه مي فرمايد: هل الايمان الا الحب ؛ آيا ايمان جز حب و دوستي است.

خداوند خشوع و توكل و صلاح و زهد را ابزاري براي تقرب به سوي خود مي شمارد كه با اين تقرب انسان به حقيقت وجودي خويش دست مي يابد؛ زيرا تقرب به خدا از سنخ تقرب مكاني نيست بلكه مكانت است كه با صبغه الهي گرفتن و شاكله وجودي او شدن شدني و ممكن است.

به هر حال بهره مندي از اخلاق سگي مي تواند آدمي را به سوي كمالاتي سوق دهد كه آرزوي هر انساني است.

بنابراين نمي بايست در تحليل مسايل و ديدن اشياء تنها به صفات زشت موجودي اشاره كرد كه در سگ خصلت تندخويي و خشم اوست بلكه مي بايست به ده ها صفت خوب و پسنديده اي اشاره كرد كه مي تواند درسي براي بشر باشد.

سخن نويسنده به پيروي از مولاي اين است كه چرا ما براي رسيدن به فن آوري هاي نو و جديد به حيوانات و گياهان و شيوه هاي رفتاري آنان توجه مي كنيم و هر روز به دستاوردهاي علمي و صنعتي خود اضافه مي كنيم ولي در حوزه اخلاقي و رفتاري به رفتارها و خصلت هاي خوب آنها توجه نمي كنيم تا اخلاق خويش را بازسازي و در مسير كمالي قرار دهيم؟

گفتني است كه در برخي از منابع و نسخه هاي از جمله لئالي الاخبار اين حديث به اين شكل از پيامبر(ص) نقل شده است: وفي بعض نسخ الحديث قال النبي صلى الله عليه وآله : ينبغي للمؤمن من أن يكون أخلاقه كأخلاق الكلب ففيه خمسة أخلاق أولها : يكون جائعا أبدا وهذا من أخلاق الصالحين والثاني : لا يكون له موضع وهذا من آثار الصالحين والثالث : لا ينام بالليل وهذا من أفعال الصالحين والرابع : لا يكون له مال حتى يورثه وهذا معيشة الصالحين والخامس لا يهادق ( لا يفارق ق ظ ) باب صاحبه وأن طرده في يوم مأة مرة وهذا من وفاء الصالحين(لئالى الأخبار ج5، ص387 ـ 388)) كه در اين حديث براي سگ پنج خصلت خوب بيان شده است كه مي بايست مومنان آن را در خود ايجاد كنند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا