اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیروان شناسیفلسفیمعارف قرآنی

فلسفه و اهمیت ازدواج از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مخلوقات «زوج» آفریده شده و دارای جفت هستند. بر همین اساس، وقتی حضرت آدم(ع) به عنوان ابوالبشر خلق شد، جفتی نیز برایش خلق شد که با هم در بهشت آغازین زندگی می کردند. بنابراین، نیاز آفریده ها به جفت و زوج جزو سنت ها و قوانین تکوینی الهی است.

البته در فلسفه، اهداف و چرایی این سنت الهی سخنان بسیاری گفته شده و می شود که هرگز بیانگر علت حقیقی و چرایی آن نخواهد بود، بلکه حکمت ها و آثار آن مد نظر است؛ زیرا سنت های تکوینی الهی دارای ابعاد بسیاری است که درک حقیقی آن بیرون از توان اندیشه و تفکر ما است.

آموزه های وحیانی قرآن که مجموعه ای از معارف نسبت به خداشناسی، هستی شناسی، انسان شناسی، راه و راهنماشناسی و قوانین و سنت شناسی در قالب احکام است، از آن جایی که از سوی آفریدگار و پروردگار بیان شده، بر آن است تا گوشه هایی از حقایق هستی که قابل ادراک برای انسان در دنیا است، تبیین کرده و پرده از برخی از اسرار هستی در مرتبتی از مراتب حقیقت بردارد. بنابراین، به عنوان «حجت و برهان» قاطع می تواند به ما در فهم فلسفه و هدف و اهمیت امور از جمله ازدواج کمک کند. بر همین اساس نویسنده با مراجعه به آموزه های وحیانی بر آن است تا فلسفه و اهمیت و آثار ازدواج را تبیین کند و پرده ای از حقیقت بگشاید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

فلسفه و اهداف ازدواج

واژه ازدواج از ریشه «زوج» به معنای جفت است. بنابراین، ازدواج به معنای قرین و همراهی دو چیز است که قابلیت جفت و زوج شدن را داشته باشند.

در اصطلاح قرآنی و فقه اسلامی، ازدواج پیمان زناشویی میان زن و مرد است که موجب تعهدات و التزامات اخلاقی و حقوقی می شود.(التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی، ج 12، ص 232، ذیل واژه «نکح»)

از آن جایی که جنبه شهوانی و کسب لذت با ارتباط اعضای تناسلی قوی ترین جنبه در ساختار ابتدایی ازدواج است، در کاربردهای قرآنی، بیش ترین واژه در این امر «نکح» و مشتقات آن است که به معنای دخول و زناشویی است. البته اساتید حوزوی حقیقت نکاح و «نیکو» در اصطلاح عامی عربی را همان دشنامی دانسته اند که کودکان و عوام هنگامه دعوا و نزاع و درگیری به کار می برند و به مادر و خواهر و دیگر اناث طرف مقابل حواله می دهند.

بنابراین، ازدواج غیر از نکاح است؛ زیرا هماره قصد در ازدواج نکاح نیست، هر چند که نکاح بدون ازدواج و جفت شدن شرعی یا غیر شرعی اتفاق نمی افتد؛ بنابراین، جمع شدن هم جنس یا با حیوانات، ازدواج نیست؛ زیرا زوجیت با دو جنس مخالف تحقق می یابد و جمع شدن دو جنس موافق از یک نوع زوجیت را موجب نمی شود، هر چند که نکاح ممکن است صورت بگیرد و حتی آثاری به جا بماند؛ چنان که نکاح میان اسب و الاغ یا خر با مادیان موجب فرزندآوری است و از این نکاح قاطر و یابو به دنیا می آید.

به هر حال، بسیاری از حیوانات با هم زوجیت را به قصد نکاح برای تناسل دارند، اما انسان ممکن است زوجیت را تنها برای مقاصد دیگری غیر از نکاح برای تناسل داشته باشد؛ زیرا از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان دارای نیازهای عاطفی و احساسی است که ازدواج با جنس مخالف را برای تحقق این نیازهای عاطفی و احساسی انجام می دهد نه برای تناسل. البته انسان در دنیا بر خلاف عالم آخرت، ازدواج را به فلسفه و هدف تناسل انجام می دهد و برای اکثریت مردم این امر مهم و اساسی است؛ اما برآورد نیازهای عاطفی و احساسی از طریق ازدواج فلسفه اصلی آن را تشکیل می دهد؛ زیرا بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، هدف اصلی ازدواج برآورد کردن همین نیازهای عاطفی و احساسی است که با تعابیری چون «سکونت، آرامش، مودت و رحمت» بیان شده است.(روم، آیه 21)

باید توجه داشت که زوجیت و نکاح در آخرت نیز برای انسان است، در حالی که آن جا اصولا هیچ هدفی جز همین نیازهای عاطفی و احساسی نیست که سکونت و مودت و رحمت ساختار اصلی آن را تشکیل می دهد؛ زیرا تناسل و فرزندآوری در بهشت نیست تا حتی به عنوان هدف دوم مطرح باشد. بنابراین، اگر هدف در ازدواج را تنها تناسل و فرزندآوری قرار دهیم و آن را فلسفه اصلی بدانیم، می بایست بخش اصلی فلسفه ازدواج و نکاح را حذف کنیم که در آخرت اتفاق می افتد؛ زیرا حضور انسان در دنیا بسیار کوتاه نسبت به ابدیتی است که در آخرت برای انسان است. همه این زندگی صد کم تر یا بیش تر در دنیا، به اندازه نیم روز آخرت نیست. پس نمی تواند فلسفه زوجیتی باشد که خدا برای انسان در سنت و قوانین تکوینی طراحی کرده و به شکل تشریعی از او خواسته تا در چارچوب های خاص آن را انجام دهند تا به نیازهای روحی و عاطفی و روانی و احساسی خویش پاسخ دهند.(روم، آیه 21)

اصولا با نگاهی به رفتار همسران در همین دنیا دانسته می شود که تناسل و فرزندآوری فلسفه و هدف اصلی و اولی نیست؛ زیرا این نیازهای عاطفی و احساسی و کسب سکونت، آرامش، محبت و مودت و رحمت و احسان و مانند آنها است که انسان را به طور فطری ترغیب و تشویق به ازدواج و نکاح می کند. البته تناسل و فرزند آوری مهم و اساسی است و حتی در ساختار فطرت انسان قرار داده و خدا آن را جزیی از گرایش فطری انسان می داند که به فرزندآوری و فرزندان محبت و گرایش دارد و این امر برایش زینت داده شده و آراسته گشته است تا جایی که فرزندان جزو زینت ها و آرایه های دنیوی برای  انسان قرار داده شده(آل عمران، آیه 14؛ کهف، آیه 46)، در حالی که در آخرت چنین محبت و زینتی برای انسان نیست و همسران هیچ گرایشی به فرزندآوری و تناسل و برخورداری از آن به عنوان زینت و آرایه های اخروی در بهشت ندارند.

از نظر قرآن، انسان و حیوان، بلکه همه مخلوقات زمینی از طریق ازدواج بقای خویش را تضمین می کنند؛ زیرا بذر و دانه های درشت حبوبات و بزر و دانه های ریز گیاهان مانند دانه های جعفری با گرده افشانی و مانند آنها که نوعی زوجیت است، بقای نسلی گیاهان و حیوانات را تضمین می کند. انسان با ازدواج و نکاح می تواند «ذُریّه» داشته باشد و بقای نسل خویش را تضمین کند. از همین روست که خدا در قرآن یکی از اهداف ازدواج را ایجاد ذریه دانسته و با عنوان «ازواجا یذرؤکم فیه» از آن یاد کرده است.

به هر حال از نظر آموزه های وحیانی قرآن، فلسفه و هدف اصلی در ایجاد زوج برای انسان و تشریع ازدواج تحقق «سکونت و آرامش» با ایجاد مودت و رحمت در میان همسران پس از ازدواج است. البته این مودت و رحمت قبل از ازدواج ممکن است به وجود آید، ولی نه اصیل است و نه ماندگار؛ اما بعد از ازدواج به فضل الهی این امر از اصالت و ماندگاری خاصی برخوردار می شود.(روم، ایه 21)

آثار ازدواج شرعی از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، فطرت الهی انسان بر اساس هدایت فطری و تکوینی(طه، آیه 50) گرایش به ازدواج و نکاح بر اساس شریعت دارد که فطرت به الهامات الهی آن را می فهمد و بر اساس آن گرایش ها و گریزش های خود را سامان می دهد. بنابراین در همه نوع بشر نوعی زوجیت در ساختار شریعت شکل گرفته است که عقل فطری آن را فهمیده و کشف کرده و اقامه و اجرا کرده است. بر همین اساس است که حتی در جوامع بدوی همان گونه که نوعی پوشش خاص برای مرد و زن برای پوشاندن عورت ها است، هم چنین ملاحظاتی برای ازدواج است که بر اساس آن حقوقی نیز برای طرفین ثابت شده است.

البته هماره برخی از مردم بر خلاف فطرت و کشفیات عقل فطری عمل کرده و می کنند؛ زیرا فطرت خویش را دفن و دسیسه کرده و به فجور و دریدگی نسبت به قوانین و سنت های تکوینی الهی پرداخته اند.(شمس، آیات 7 تا 10) بنابراین، همان گونه که لواط و هم جنس گرایی یا جمع شدن با حیوانات، با فطرت انسان در تضاد است و فطرت انسانی بدان گرایش ندارد، هم چنین بی بندباری در مساله نکاح امری ناپسند است؛ زیرا اکثریت جوامع بشری به طور فطری گرایش به نکاح در چارچوب ازدواج دارند و از نکاح و دخول بدون ازدواج و سنت های مقبول اعراض دارند. حتی در جوامع بشری، نکاح با دیگری در کوتاه مدت نیز دارای سنت های شفاهی بلکه مکتوب است که اگر در غیر آن سنت ها انجام پذیرد مورد انکار و اعتراض دیگران قرار می گیرد. پس در همه جوامع بشری قوانین و سنت های شفاهی و کتبی برای نکاح و ازدواج است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، سنت ازدواج و نکاح بر اساس شرایعی است که عقل فطری در نفس مستوی و معتدل و قلب سالم و سلیم آن را کشف کرده و نقل وحیانی آن را امضا و تایید می کند؛ زیرا هیچ تضادی میان این دو نیست و آنها هم دیگر را امضا و تایید می کنند(روم، آیه 30)؛ از این رو باید گفت: کل ما کشف به العقل من الشرع کشف به النقل من الشرع و العکس؛ هر چه را که عقل از شریعت الهی کشف می کند، نقل وحیانی نیز آن را کشف می کند و هم چنین بر عکس.

از نظر قرآن، ازدواج در چارچوب سنت های شرعی که عقل و نقل آن را می فهمند، آثاری را به دنبال دارد که از جمله آنها پیدایش حقق مالی برای زن(نساء، آیات 20 و 21)، توسعه رزق (نور، آیه 32)، پیش گیری از گناه و فجور(نور، آیات 32 و 33؛ نساء، آیه 25) می شود.

از آن جایی که انسان در مهار غریزه جنسی بسیار ضعیف و ناتوان است، خدا در وضع قوانین ازدواج بسیار آسان گیری می کند تا این امر درمسیر صحیح انجام پذیرد و آثار آن از جمله سکونت و محبت و مودت و رحمت و احسان میان همسران پدیدار شود. بنابراین، آفریدگار و پروردگار در امر ازدواج بسیار سهل و آسان می گیرد(نساء، آیات 25 تا 28)، هر چند که این سنت های جاهلی است که مانع جدی بر سر راه ازدواج آسان است که می بایست به عقل و نقل کنار گذاشته شود. بی گمان داستان ازدواج حضرت موسی(ع) و یکی از دختران شعیب به خوبی نشان دهد که در شرایع اسلامی مطابق عقل و نقل تا چه اندازه آسان گیری مراعات می شود تا جوانان سر و سامان گیرند و نیازهای گوناگون مادی و معنوی و جنسی و غیر جنسی و عاطفی و احساسی خویش را بر طرف سازند؛ زیرا حضرت موسی(ع) جوانی غریب در میان شهری غریب است که تنها به آزمون امانت و قوت به عنوان داماد خانواده پذیرفته می شود و به سادگی و آسانی عقد ازدواج آنان با مهریه سبک کارگری پرداخت می شود و حضرت موسی(ع) از فقر به غنا می رسد و از انواع خیرات الهی بهره مند می شود و خدا این گونه دعا و نیایش او را مستجاب می کند.(قصص، آیات 20 تا 27)

از نظر قرآن، عقد ازدواج از پیمان های مهم و اساسی در میان انسان ها است که به عنوان «میثاق غلیظ» و محکم و استوار از آن یاد می شود(نساء، آیه 21)؛ زیرا این پیمان اساس خانواده را تشکیل می دهد و شرایط مناسبی برای تکامل فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی و نیز مادی و معنوی را فراهم می آورد؛ زیرا در شرایط خانواده است که اصولا اموری چون سکونت و آرامش، مودت و محبت، احسان و رحمت، عفو و گذشت، رهایی از فحشاء و زنا، حفظ صیانت از نفس طیب و رهایی از خبائث، تناسل و فرزندآوری و مانند آنها اتفاق می افتد.(روم، آیه 21؛ نور، آیات 26 و 32؛ نساء، آیات 24 و 25؛ شوری، آیه 11)

بر اساس روایات و احادیث با ازدواج به ویژه در نوجوانی دو سوم دین، در جوانی، نصف دین و در سنین بالاتر یک سوم دین حفظ می شود؛ زیرا بیش ترین عامل تاثیرگذار در انحراف دینی در میان انسان ها، مسائل جنسی و شهوانی است که با ازدواج و نکاح حفظ می شود و ضعف انسان این گونه جبران شده و انسان به قوتی می رسد که او را در برابر وسوسه های شیطانی حفظ می کند.

از نظر آموزه های وحیانی اسلام، ازدواج را راهی برای صیانت از نصف دین مؤمن می داند، در مورد جوان این قضیه متفاوت است و طبق روایت، جوان با ازدواج کردن از دو سوّم دین خود حراست می کند، چنان چه رسول خدا صلّی الله علیه و آله می فرمایند: مَا مِنْ‏ شَابٍ‏ تَزَوَّجَ‏ فِی‏ حَدَاثَةِ سِنِّهِ‏ إِلَّا عَجَّ شَیطَانُهُ یا وَیلَهُ یا وَیلَهُ عَصَمَ مِنِّی ثُلُثَی دِینِهِ فَلْیتَّقِ اللَّهَ الْعَبْدُ فِی الثُّلُثِ الْبَاقِی؛ هیچ جوانی نیست که در جوانی از عمرش ازدواج کند مگر آن که شیطان فریاد می زند: ای وای! ای وای! که او دو سوّم دین خود را از من حفظ کرد. پس بنده (جوان) باید در یک سوّم باقی مانده تقوای الهی را رعایت کند.‏(النوادر ، للراوندی، ص ١٢)

امامان معصوم ما با برشمردن فضایل و ثمرات ازدواج و تبیین ضرورت آن، در تلاش بودند تا از کم رنگ شدن این فریضه و سنّت الهی جلوگیری نموده و امّت اسلام را از ثمرات آن بهره مند سازند. به عنوان نمونه در بخشی از روایات، تأكید شده كه با ازدواج كردن، ثواب نماز مؤمن، افزایش مى‌ یابد: رَكْعَتَانِ‏ یصَلِّیهِمَا مُتَزَوِّجٌ‏ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ رَكْعَةً یصَلِّیها غیرُ مُتَزَوِّجٍ؛ دو رکعت نمازی که فرد متأهّل می خواند برتر است از هفتاد رکعت نمازی که فرد مجرّد به جا می آورد.‏( بحار الأنوار ، ج ‏١٠٠ ص ٢١٩) و حتّى خواب او بر شخص روزه‌ دار شب زنده‌ دار عزب (مجرّد)، برترى دارد، رسول خدا صلّی الله علیه و آله می فرمایند: الْمُتَزَوِّجُ‏ النَّائِمُ‏ أَفْضَلُ‏ عِنْدَ اللَّهِ‏ مِنَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْعَزَبِ‏.( جامع الأخبار، للشعیری، ص ١٠١)

در دسته دیگرى از روایات، مجرّد بودن افراد، به شدّت مورد نكوهش قرار گرفته و از آنان به عنوان «پست ‌ترین مردگان» و «شرورترین زندگان» یاد شده است، چنان چه رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: «شِرَارُ مَوْتَاكُمُ‏ الْعُزَّابُ». بدترین مردگان شما عزب ها (مجرّدها) هستند.‏( روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، چاپ سنگی، ج ‏٢ ص ٣٧٤) و فرمودند: «شِرارُكُم عُزّابُكُم». بدترین شما عزب هایتان هستند.( میزان الحكمه، ریشهری، ج ٥ ، ص ٨٦)

در روایت دیگرى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمده كه سستى در امر ازدواج فرزندان و تأخیر در آن، موجب بروز فتنه در زمین و فساد بزرگ مى‌ گردد؛ از این ‌رو، توصیه فرموده اند كه اگر دیانت و امانت فرد خواستگار، پسندیده بود، در ازدواج با آن، كوتاهى نكنید: إذا جاءَ كُم مَن تَرضَونَ دِینَهُ و أمانَتَهُ یخطُبُ (إلَیكُم) فَزَوِّجُوهُ، إن لا تَفعَلُوهُ تَكُن فِتنَةٌ فی الأرضِ و فَسادٌ كبیرٌ؛ هرگاه كسى به خواستگارى نزد شما آمد و دیندارى و امانت دارى او را پسندیدید، به او زن دهید؛ كه اگر چنین نكنید، در روى زمین تبهكارى و فساد بسیار پدید خواهد آمد.(همان)

البته از آن جایی که ممکن است که برخی از افراد در شرایطی قرار گیرند که توانایی و استطاعت ازدواج دایم نداشته باشند، امر ازدواج را آسان گرفته تا با ازدواج موقت به شکل متعه این مشکل برطرف شود و جلوی انحراف جنسی و بی بند و باری در این عرصه گرفته شود و طهارت نفس حفظ و صیانت شود.(نساء، آیه 24؛ مائده، آیه 5؛ زبده البیان، ص 667)

هم چنین به سبب آن که مردان نیازهای جنسی شدیدتری نسبت به زنان دارند و اصولا به نوعی تنوع گرا هستند و هم چنین زنان در شرایطی ناتوان از برآورد نیازهای جنسی هستند، خدا تعدد زوجات را تا چهار زن و همسر تجویز کرده است، به شرط آن که دست کم عدالت قسطی مادی معمولی را میان همسران مراعات شود؛ هر چند که امکان عدالت روحی و معنوی دست یافتنی نیست؛ زیرا امر محبت و عواطف انسانی چیزی نیست که بتوان آن را به طور کامل مراعات کرد و مردی اگر بخواهد چنین کند، شدنی نیست؛ زیرا به طور فطری انسان به زنی یا زنانی بیش تر از دیگران گرایش محبت آمیز عاطفی و باطنی دارد. بنابراین، اگر تعدد زوجات اتفاق افتاد می بایست مراعات همسران را داشته و عدالت قسطی و ظاهری را به جا آورد و همسری را «معلقه» و رها پا در هوا قرار ندهد، بلکه از او نیز بهره های جنسی بگیرد و تمایلات جنسی خویش را مختص به زنی یا زنانی نکند و برخی دیگر را محروم سازد.(نساء، آیات 3 و 129)

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ازدواج نه تنها امری فطری و تکوینی است، بلکه امری مقدس است که آثار و برکاتی بسیاری برای آن است که توجه به آن می تواند نه تنها مشوق خوبی برای امر ازدواج و نکاح باشد بلکه بستری برای صیانت از امر خانواده و حرمت های آن باشد و انسان را از سقوط در مسیر فحشاء و زنا و وسوسه های شیطانی صیانت کرده و در مسیر کمال و کمال یابی قرار دهد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا