اعتقادی - کلامیفلسفیمعارف قرآنی

فلسفه و روش های انذار و هشدار

بسم الله الرحمن الرحیم

بیم دادن نسبت به خطر قریب قطعی یا احتمالی، چیزی از سر محبت و لطف  و علاقه و احسان نیست؛ زیرا اگر خیر دیگری را نخواهد، هرگز انذار و هشدار و بیم نمی داد. از همین رو، حتی انذار و هشدار به دشمنان قبل از هر گونه عملیات ایذایی چیزی جز از روی دلسوزی و شفقت نیست؛ بر همین اساس است که خدا حتی به کافران و دشمنان انذار می دهد و از عذاب دنیوی و اخروی بیم داده و از آنان می خواهد برای رهایی خود از عذاب از برخی از امور اجتناب و پرهیز کنند.

شاید واژه انگلیسی «التیماتوم» در اصطلاحات سیاسی – نظامی گوشه ای از این حقیقت را بیان می کند، هر چند که از نظر معنایی و مفهومی در تمامیت بلاغت و رسایی در حدّ و اندازه واژه انذار نباشد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآنی، انذار کارکردهایی مفید و سازنده ای دارد. بنابراین فهم حقایق قرآنی آن می تواند مفهوم رحمانیت الهی را به روشنی تبیین کند. بر همین اساس نویسنده با مراجعه به آموزه های قرآنی، برخی از ابعاد مفهوم انذار را تبیین کرده است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

حقیقت انذار در مفهوم قرآنی

یکی از اصطلاحات قرآنی که بسیار پرتکرار در کنار بشارت است، واژه انذار است. این واژه از ریشه «نذر» به معنای نوعی تخویف و ترساندن است، اما به دلیل سه ویژگی که از آیات قرآنی به دست می آید، انذار با تخویف فرق دارد؛ زیرا تمایز انذار در تخویف در موارد زیر خود گواه روشنی بر خاص بودن مفهوم انذار است: الف: انگیزه در انذار تنها محبت، علاقه و احسان نسبت به فرد انذار شده است؛ ب: انذار همراه با بیان چیز مورد انذار است؛ یعنی همانند نصحیت مورد انذار و مصداق آن بیان می شود و همانند موعظه یا تخویف نیست که کلی گویی است؛ ج: انذار با سخن و کلام انجام می شود، اما ترساندن و تخویف می تواند بی هیچ محبت و احسانی باشد، چنان که می تواند کلی گویی باشد یا فقط به زبان و بیان و سخن نباشد، بلکه تخویف می تواند با فعل و انجام کارهایی انجام شود که طرف دیگر بترسد یا بگریزد یا کاری را ترک کند یا عملی را انجام دهد.(نگاه کنید: معجم الفروق اللغویه؛ ذیل واژه نذر؛ التحقیق، حسن مصطفوی، ذیل واژه) پس می توان گفت که انذار از سه جهت با تخویف متمایز است و در سه مورد پیش گفته تخویف عمومیت دارد در حالی که انذار به یک معنا خاص است.

برخی انذار را گزارش و ابلاغی دانسته اند که همراه با ترساندن باشد.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه؛ لسان العرب، ابن منظور، ذیل واژه نذر) البته چنان که گفته شد، مفهوم و اصطلاح قرآنی، کمی دقیق تر و با ملاحظه ویژگی های پیش گفته است؛ هر چند که این تعریف به یک معنا به همان تعریف اصطلاحی پیش گفته نزدیک است، ولی به ابعاد محبت و رحمت و علاقه و احسان توجه نشده است؛ پس اگر بخواهیم این تعریف را کامل کنیم می بایست گفت: انذار گزارش و ابلاغ زبانی و کلامی است که از روی احسان، محبت و رحمت با ذکر مصداق و مورد انذار، انذار شونده را می ترساند تا کاری را انجام یا ترک کند.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همه پیامبران در مقام «انذار و تبشیر» می بایست پیام های الهی را به انسان ها برسانند و آنان را نسبت به بهشت بشارت و دوزخ انذار دهند تا در قیامت حسرت و افسوس نخورند که راهی برای بازگشت و جبران و اصلاح نیست.(نساء، آیات 164 و 165؛ فتح، آیه 8؛ فرقان، آیه 56؛ مریم، آیه 39)

باید توجه داشته عالمان و فقیهان اسلامی در همه شرایع اسلامی نیز در جایگاه انذار قرار دارند و می بایست انذارهای آنان که پیرو انذارهای پیامبران است، مورد اهتمام قرار گیرد و بدان توجه شود.(توبه، آیه 122)

از نظر قرآن، فرشتگان الهی از سوی خدا مامور به ابلاغ انذارهای خدا به پیامبران و مردم هستند ؛ چنان که فرشته وحی جبرئیل این ماموریت را داشته است.(نحل، آیه 2؛ مرسلات، آیات 5 تا 7؛ فرقان، آیات 4 و 5) پس خدا از طرق گوناگون بر آن است تا مردم را نسبت به حقایقی انذار دهد و مردمان را به سوی حق و پرهیز از باطل دعوت کند و راهنمایی نماید.

پیامبران در انذارهای خویش به شیوایی و رسایی و شیرینی و نرمی هشدارها و بیم های لازم را می دادند(مریم، آیه 97) و هرگز در لفافه و اشاره انذار نمی دادند، بلکه به صراحت انذار می دادند.(اعراف، آیه 184حج، آیه 49) البته در انذارهای خود هر چند که صراحت در کلام داشتند، ولی هرگز این انذار با تندخویی و بدخلقی همراه نبوده است، بلکه با نرمی و دوری از خشونت کلامی و رفتاری انذارهای الهی را به گوش مردمان می رساندند.(طه، آیات 44 و 48) بنابراین، عالمان اسلامی نیز می بایست این شیوه و روش را در انذارها در پیش گیرند و از این شیوه الهی بهره برند.

فلسفه و اهداف انذار

از نظر قرآن، خدای رحمان و رحیم در مقام رحمانیت به انسان ها انذار و بیم می دهد؛ زیرا هدف از خلقت انسان جعل به عنوان خلیفه الله است. بنابراین همه هدف الهی این است که انسان در این مسیری گام بردارد که او را به چنین مقام و منزلتی برساند. این همان مسیر عبودیت و صراط مستقیم الهی است که در قالب هدایت های تکوینی فطری عقلی و نقل وحیانی تبیین شده است. در حقیقت انسان می بایست با حرکت در چنین مسیری با صیرورت و شدن های پیاپی خود را به کمالی برساند که او را شایسته مقام خلافت به معنای واقعی می کند. این همان مسیر شریعت است که عقل فطری و نقل وحیانی درک و فهم می کند و به طور فطری بدان گرایش دارد.(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 و 8)

پس خدا در مقام رحمانیت اگر تشویق و تنبیهی دارد برای قرار گیری انسان در چنین مقامی است؛ یعنی از روی علاقه و محبت و رحمت و احسان، چیزی می دهد یا می گیرد و یا تشویق و تنبیه می کند، بلکه از نظر قرآن، بهشت و دوزخ نیز در راستای همین رحمانیت الهی است؛ چنان سوره الرحمن به درستی این حقیقت را تبیین کرده است.

از نظر قرآن، فلسفه و اهدافی چندی در پس انذارهای الهی است که از جمله آنها هدایت به سوی کمال انسانی (سجده، آیات 2 و 3؛ فاطر، آیه 42)، اتمام حجت بر مردم(نساء، آیه 165؛ مائده، آیه 19؛ یس، آیات 69 و 70) ، بر حذر داشتن مردم از گناه(توبه، آیه 122)، ایجاد روحیه تقوا و گرایش بدان شامل عمل به واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات(زمر، آیه 16؛ انعام، آیه 51؛ طه، آیه 113)، عبرت گیری و پندگیری مردم(شعراء، آیات 208 و 209؛ قصص، آیه 46؛ طه، آیه 113) و مانند آنها است.

زمینه های تاثیر انذار و موانع آن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، زمانی انذارهای الهی از طریق فرشتگان، پیامبران و عالمان تاثیر گذار است که بسترهایی پذیرش آن در دل مردم وجود داشته باشد. از نظر قرآن، تعقل و زنده دلی (یس، آیات 69 و 70؛ حدیث امام علی علیه؛ مجمع البیان، ذیل آیه)، ایمان به خدا و جلال الهی(اعراف، آیات 2 و 188؛ یس، آیات 69 و 70)، اطاعت از قرآن به عنوان ذکر الله (یس، آیه 11)، عمل به احکام شریعت الهی از جمله نماز(فاطر، آیه 18)، خشیت و ترس عالمانه از خدا در نهان و غیب(فاطر، آیه 18؛ یس، آیه 11)، خشیت و ترس عالمانه از قیامت(انعام، آیه 51) و مانند آنها موجب می شود تا انسان نسبت به انذارهای الهی که از طرق گوناگون ابلاغ می شود، واکنش مثبت نشان داده و دلش متاثر آن شود.

بی گمان کسی که در سلامت نفس مستوی و معتدل است و قلبی سالم دارد، از الهامات الهی بهره مند است و حق و مصادیق آن را می شناسد و بدان گرایش دارد، چنان که باطل و فجور را می شناسد و از آن گریزش دارد.(شمس، آیات 7 تا 9) از همین روست دلهای زنده و «حی» که از حیات حقیقی الهی بهره مند است و آن را دفن و دسیسه نکرده و نور حیات را در دلش خاموش و دفن نکرده باشد، هم چنان نسبت به حق و مصادیق آنها گرایش دارد و از این که فجوری کند و از مسیر هدایت فطرت خارج شود، هراسان و ترسان است.(یس، آیات 69 و 70)

باید توجه داشت که اصولا تقوای الهی زمانی شکل می گیرد که انسان بر سلامت فطرت باشد که از آن به تقوای فطری نیز یاد می شود؛ چنین شخص متقی است که متاثر از انذارهای کلامی می شود که از طرق پیامبران و عالمان به او گوشزد می شود؛ از همین روست که خدا به صراحت ایمان به کتب آسمانی را متوقف به تقوای فطری دانسته است (بقره، آیات 2 و 3)؛ زیرا بدون تقوای فطری و بهره مندی از هدایت فطری نمی توان امید داشت که قلبی به علوم غیب و کتب الهی ایمان بیاورد؛ از همین روست که قلوب گرفتار فجور به سبب طبع و ختم و دفن و دسیسه نور فطرت هیچ گرایش به هدایت الهی وحیانی نقلی ندارد.(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیات 7 تا 12)

در حقیقت دلی که بر فطرت الهی حیات خویش را صیانت کرده باشد، توانایی شناختی و گرایشی فطری خویش را دارد و به سوی حق و کمالات می رود و نسبت به باطل و نواقص و عیوب گریزش دارد و به سوی تقوای الهی در سطوح عام و خاص و اخص گرایش داشته و از همه ابعاد و سطوح تقوای فطری و وحیانی بهره مند است و هدایت فطری عقلی را با نقلی جمع کرده و از بهشت کمالات گرایش و از دوزخ نواقص و عیوب گرایش دارد.(یس، آیات 69 و 70؛ ملک، آیه 10)

در برابر اگر دلی مرده و از حیات حقیقی دور شده باشد، نه تنها توانایی شناختی و گرایشی خویش را از دست می دهد، بلکه تحت تاثیرات تذکرات و انذار قرار نمی گیرد که «ملقیات» آن به شکل «عذر و نذر» بیان می کنند. بر همین اساس، وقتی از موانع پذیرش انذار سخن به میان می آید ناظر به همین دل مردگی قلب و ختم و طبع به فجور و گناه است که دفن و دسیسه شده و تغییر منفی در آن رخ داده است؛ زیرا چنین شخصی به پست تر از حیوان یعنی گیاه و جماد سقوط کرده و توانایی ادراکی و گرایشی راستی ندارد بلکه به سوی کفر و شرک گرایش می یابد و دچار وارونگی شناختی و گرایشی می شود تا جایی که افساد را اصلاح می داند و بدان گرایش می یابد.(شمس، آیات 7 تا 10؛ اعراف، آیه 179؛ بقره، آیات 7 تا 12)

از نظر قرآن چنین افرادی گرفتار تکبر و استکبار(فاطر، آیات 42 و 43)، روی گردانی از معجزات و آیات الهی و اهتمام به سحر و جنون(قرم، آیات 2 تا 5)، تکذیب و دروغ دانستن حقایق و آیات الهی(همان)، جدال باطل و لجاجت(کهف، آیات 56 و 57)، جهل عقلی و علمی(احقاف، آیات 21 تا 23)، ناشنوایی و کر و کوری نسبت به حق(انبیاء، آیه 45؛ فصلت، آیات 3 تا 5؛ ملک، آیات 6 تا 10)، خوش گذرانی (همان)، اعتقادات باطل و خرافی و نادرست(فرقان، آیه 7)، انکار امکان وحی به بشر(یونس، آیه 2)، غفلت از حقایق آشکار(مریم، آیه 39؛ یس، آیات 6 تا 10)، کفر و عدم ایمان به خدا و آخرت(یونس، آیه 10؛ یس، آیه 70)، کوردلی (بقره، آیات 6 و 7)، هواهای نفسانی و هواپرستی(قمر، آیات 3 تا 5) و مانند آنها مهم ترین عواملی است که می تواند به عنوان مانع از پذیرش انذارهای می شود که از سوی پیامبران داده می شود.

مصادیق و موارد انذار الهی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، می بایست به مردمان در مسائل گوناگون انذار داده شود تا از آنها اجتناب و  پرهیز کنند و یا کارهایی را انجام دهند که آنان را از خشم الهی و دوزخ حفظ می کند. بنابراین، در انذار هر چند که بیش تر جنبه های بازدارنده بیان می شود، ولی اختصاص به آن ها ندارد، بلکه هدف از انذار پرهیز دادن مردم از دوزخ و خشم الهی است؛ شکی نیست که ترک واجبات و مستحبات نیز موجب خشم الهی و دوزخ است.

خدا در انذارهایی خویش نسبت به تکاثر(تکاثر، آیات 1 تا 6)، تکذیب رسولان الهی(ق، آیات 12 و 14)، ناسپاسی و ترک شکرگزاری(مزمل، آیات 11 و 12؛ نحل، آیه 112)، اتراف(سباء، آیه 34)، بازیگری با دین و دین فروشی(انعام، آیه 70)، حرام خواری(نساء، آیات 160 و 161)، رباخواری(همان؛ بقره، آیه 275؛ آل عمران، آیات 130 و 131)، دشمنی با پیامبران(مریم، آیه 97)، دنیاطلبی(قیامت، آیات 20 تا 29)، سوگندشکنی(نحل، آیات 91 و 92)، شقاوت و سنگدلی(لیل، آیات 14 تا 16)، شکنجه مومنان(بروج، آیه 10)، طغیانگری(نباء، آیات 21 و 22؛ نازعات، آیات 37 تا 39)، ظلم و ستمگری(بقره، آیه 114)، عهدشکنی(نحل، آیات 91 تا 95)، غفلت از آیات الهی(یونس، آیات 7 و 8)، تجاوزگری(نساء، آیات 29 و 30)، آزاررسانی به پیامبران و معجزات(اعراف، آیه 73؛ قمر، آیات 23 و 30)، افسادگری(اعراف، آیات 85 و 86)، اتهام زنی به پیامبران سحر و دروغگویی(شعراء، آیات 176 تا 186)، تهدید به اخراج و تبعید پیامبران(شعراء، آیات 160 تا 173)، شرک و کفر و بی تقوایی(اعراف، آیات 53 و 63؛ شعراء، آیات 123 تا 139؛ فاطر، آیات 36 و 37)، استهزاء و تمسخر(کهف، آیه 56)، ضلالت و گمراهی(واقعه، آیات 51 تا 56)، گناهکاری(کهف، آیه 49؛ نساء، آیه 14)، منع از ذکر الله(بقره، آیه 114)، تخلف از جهاد(توبه، آیه 81)، مخالفت با پیامبر(نساء، آیه 115)، معصیت خدا و رسول(نساء، آیه 14؛ جن، آیه 23)، لجاجت(انبیاء، آیه 109)، نفاق(بقره، آیات 204 و 206؛ نساء، آیه 140)، تکذیب معاد و لقاء الله(یونس، آیات 7 و 8) و مانند آنها بیم و انذار داده و از مردم خواسته تا بدانند که این گونه امور و مانند آنها موجب می شود تا گرفتار خشم و عذاب الهی در دنیا و آخرت شوند. بنابراین، این گونه حجت الهی بر مردمان تمام می شود و کسی نمی تواند مدعی آن شود که نمی دانسته است؛ زیرا خدا بارها نسبت به همه این موارد و مانند آنها هشدارهای لازم و تمام را داده و به صراحت و بلاغت ابلاغ پیام کرده است. پس برای کسی بهانه و عذری نیست که بر خلاف انذارهای الهی عمل کند و بخواهد در دنیا و آخرت توجیه بیاورد و از بار مسئولیت فرار کند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا