نشانه های نفاق و منافقان از نظر قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
حقیقت نفاق و منافق
نفاق، ایجاد سوراخی در زمین هم چون موشان برای رهایی و ایجاد راهی فرار است. بنابراین، منافق، کافری است که با اظهار اسلام و مخفی کردن غیر اسلام در دل، راهی برای گریزی می سازد. پس منافقان انسان های دورو، دوچهره و روباه صفتی هستند که با اظهار اسلام و شریعت خود را از مخاطرات ظاهری می رهانند تا در سرزمین های اسلامی و تحت حاکمیت اسلام، به همان باطل کفرآمیز خویش باقی بمانند.
البته از نظر قرآن، همان گونه که ایمان و کفر دارای شدت و ضعف و مراتب متعدد و درجات متنوعی است، نفاق نیز این گونه است؛ بنابراین، منافقان در درجه کفر و مراتب آن یکسان نیستند و رفتارهای آنان نسبت به اسلام و حکومتی اسلامی نیز یکسان نیست. بر این اساس، وقتی از نشانه های نفاق و منافقان از منظر قرآن سخن به میان می آید، می بایست توجه کرد که برخی از این نشانه ها عمومی و فراگیر و برخی دیگر مختص گروهی از منافقان است.
از نظر قرآن، هر چند که منافقان با دوچهره گی و دورویی در زبان و دل(آل عمران، آیه 167؛ نساء، آیات 61 تا 63) و ریاکاری(بقره، آیات 204 و 264؛ نساء، آیه 142) در شریعت، خود را نهان ساخته و کفر خویش را کتمان می کنند، ولی برخی از صفات آنان در قالب رفتارهای ضد هنجاری و ضد ارزشی بروز و ظهور می کند که آنان را رسوا می سازد. البته پیامبر(ص) و برخی از مومنان اهل بصیرت با نظر در «سیمای منافقین» به سبب فقدان نور ایمان و بروز ظلمت کفر و شرک در ایشان، به سادگی و آسانی آنان را می شناسند، اما این گونه نیست که دیگران از مومنان نتوانند منافقان را نشناسند، بلکه برخی از رفتارهای منافقان آنان را رسوا می سازد و پرده از چهره نفاق آنان کنار می زند، به ویژه که منافقان اصولا در فتنه زندگی می کنند و فتنه جویی می کنند؛ بنابراین، در اوج فتنه ها، چهره حقیقی و واقعی خویش را آشکار می کنند و این گونه رسوا می شوند.
بی گمان شناخت مومن از منافق بلکه مسلمان از منافق لازم و ضروری است؛ زیرا از نظر قرآن، منافقان بزرگ ترین خطر و تهدید برای امت اسلام و رهبری آن هستند؛ زیرا هماره با فتنه جویی نه تنها حرکت پیشرفت فردی و عمومی امت را با خطر می افکنند، بلکه امنیت عمومی اجتماع را از میان می برند و با همکاری با دشمنان، نظام سیاسی اسلامی و امت اسلامی را به نابودی می کشانند و تهدیدی درونی و داخلی علیه امام و امت هستند. بر این اساس، لازم است تا نشانه های منافقان دانسته شود و از منافقان اجتناب یا حرکات آنان با هوشیاری رصد و مهار و مدیریت شود تا کم ترین آسیب به امت و امام از سوی منافقان برسد.
نشانه های نفاق و صفات منافقان
از آن جایی که منافقان همان کافرانی هستند که صورتک اسلام و شریعت به چهره زده اند تا کفر و شرک خویش را نهان سازند، با این همه هر گاه شرایطی چون فتنه و جنگ و جهاد فراهم آید، چهره واقعی و حقیقی خویش را نشان می دهند.
از نظر قرآن، منافقان به حکومت و قضاوت و حاکمیت اسلام و رهبری آن ایمان ندارند، از همین روست که دنبال ولایت و حکومت کافران هستند و برای قضاوت به نزد آنان می روند(نساء، آیات 60 و 61)؛ بنابراین، منافقین به جای آن که ولایت الهی مومنان را بپذیرند و سرپرستی و به حکومت ایشان را تن دهند، به ولایت و حکومت کافران تن می دهند.(همان؛ نساء، آیات 138 و 139) منافقان در امر اختلافی و اصلاح ذات بین نیز به طاغوت حکمیت می برند و از ولایت الهی خارج می شوند.(نساء، آیات 60 و 61)
منافقان نسبت به بسیاری از احکام شریعت از جمله نماز و انفاق به دیگران، گرایش کراهت آمیز دارند و میل و گرایش آنان از روی محبت نیست(توبه، آیات 53 و 54؛ نساء، آیه 142)، بلکه اگر بتوانند انفاق را ترک می کنند(توبه، آیات 75 تا 77 و 93)، چنان که در بزنگاه ها جهاد را ترک می کنند و به میدان جهاد نمی روند، و اگر ناچار شوند به میدان برای اخلال در امر مبارزه و جهاد یا جاسوسی می روند.(آل عمران، آیه 167؛ توبه، آیات 47 و 83 و 86؛ مائده، آیه 41؛ نور، آیه 63) آنان اصولا همه آموزه ها و ارزش های دینی را چیزی جز بازی نمی دانند و دین و شریعت را به بازی می گیرند و ارزش های دینی را به سخریه می گیرند و با کسالت آن را انجام می دهند.(توبه، آیات 54 و 64 و 65؛ نساء، آیه 142)
از نظر قرآن بیماردلی منافقان(نور، آیات 47 تا 50) موجب می شود تا در بینش و اندیشه دچار وارونگی در فهم و توصیف و تبیین و تحلیل و در نتیجه توصیه شوند؛ از همین روست که تخلف از جهاد و دور ماندن از مصیبت ها و اضرار جنگی را نعمتی الهی برای خویش می دانند(نساء، آیه 72) و به جای ذکر الهی که موجب آرامش و اطمینان قلب است، یا ترک ذکر الله دارند یا کم یاد خدا می کنند(نساء، آیه 164) و از هجرت در راه خدا و تحمل مشکلات آن خودداری می کنند.(نساء، آیات 88 و 89) همین بیماردلی موجب می شود تا به جای جلب رضایت خدا در اندیشه جلب رضایت مردم می روند و احکام و قوانین الهی را برای جلب رضایت مردم نادیده می گیرند و بر خلاف قوانین الهی عمل و رفتار می کنند تا رضایت مردم را به دست آورند.(توبه، آیه 62) بنابراین، از نظر آنان ترک احکام الهی و شریعت و مخالفت با احکام صریح الهی برای جلب رضایت مردم مهم تر و اساسی تر است؛ زیرا از نظر آنان اصالت کسب و جلب رضایت مردم است نه خدا.(همان)
منافقان در حقیقت به جای آن که از خدا خوف و خشیت داشته باشند، خوف از خلق دارند(حشر، آیات 11 تا 13) و بر همین اساس، گرایشی به جهاد ندارند و از جهاد و حضور در میدان جهاد خوفناک و هراسان هستند.(احزاب، آیات 18 و 19)
منافقان برای پیشبرد اهداف پلید خویش، مظلومانه رفتار می کنند و خود را مظلوم نشان می دهند(نور، آیات 47 تا 50) و حتی با توسل به سوگندهای دروغ برای خویش پوشش می سازند.(نساء، آیات 61 و 62؛ توبه، آیات 42 و 56؛ توبه، آیات 73 و 74 و 107)
موضع گیری منفی و تمسخرآمیز نسبت به آیات الهی و ارزش های دینی از دیگر نشانه های منافقان است.(توبه، آیه 124) شیوه رفتار و سخن منافقان نشانه ای برای شناخت آنان است(محمد، آیات 29 و 30)؛ زیرا آنان در شرایط سخت و دشوار و موقعیت های فتنه چهره واقعی خویش را نشان می دهند(آل عمران، آیات 165 تا 167؛ عنکبوت، آیات 10 و 11)؛ زیرا آنان اصولا دنبال فتنه هستند و هر جا فتنه باشد آن جا حضور دارند تا بهره ای پلید خویش را برچینند.(آل عمران، آیه 7)
البته جریان نفاق دارای تشکیلات است و تشکیلاتی عمل می کنند و محافلی برای نجوا و تبادل آرای خویش دارند که حتی می تواند مسجد(توبه، آیات 107 و 109) و دیگر اماکن مقدس یا عناوین مقدس چون صلح و آزادی و مانند آنها باشد.
از نظر قرآن، منافقان، مدعیان اموری بسیاری هستند که چیزی جز ادعا نیست؛ آنان مدعی آمادگی نظامی(توبه، آیه 83)، احسان و خیرخواهی برای امت(نساء، آیات 61 و 62)، اصلاح طلبی(بقره، آیات 8 تا 12 و 204 و 205)، روشنفکری و خردمندی(بقره، آیه 13)، صلح خواهی(نساء، آیات 60 و 61) و مانند آنها هستند که همگی نشانه هایی از نفاق آنان است.
منافقان مردمانی راحت طلب(توبه، آیات 86 و 87 و 93)، دنیاطلبی و ثروت خواهی (همان)، ناتوان از درک حقایق به سبب ختم و طبع قلب(همان)، کور دل(همان) و ترسو و گریزان از مرگ هستند.(احزاب، آیات 13 و 16)
از نظر قرآن، منافقان مردمانی مستکبر(منافقون، آیات 1 و 5)، انعطاف ناپذیری منافقان در برابر حق(همان)، بخل ورزی(توبه، آیه 67)، برخوردهای شدید همراه با بدزبانی، دشنام و گفتار ناصواب(احزاب، آیات 18 و 19؛ توبه، آیات 73 و 74؛ محمد، آیات 29 و 30)، ترویج کننده بدی ها و زشتی ها(توبه، آیه 67)، تکبر(بقره، آیات 8 و 83 و 204 و 206)، طمع و حرص ناپسند(نساء، آیات 141 و 142؛ حدید، آیات 13 و 14)، نیرنگ و فریبکاری و خدعه گری(بقره، آیات 8 و 9)، سفاهت و بی خردی و سبک مغزی(بقره، آیه 13)، سوء ظن و بدگمانی(فتح، آیه 6)، طغیانگری(بقره، آیات 14 و 15)، ظلم و ستمگری(نور، آیات 47 و 50)، فسق و تبهکاری(توبه، آیه 53)، فراموشی و نسیان از خدا(توبه، آیه 67)، کتمان کاری(آل عمران، آیه 167)، فقدان اندیشه صحیح و ژرف نگری(توبه، آیات 124 تا 127)، گمراهگری(منافقون، آیات 1 تا 6)، نهی از معروف و ممانعت از نیکی ها و ارزش های اجتماعی(توبه، آیه 67)، موعظه ناپذیری و نصیحت ناپذیری(بقره، آیات 8 و 11؛ توبه، آیات 68 تا 70) و مانند آنها است؛ یعنی هر چه خیر و ارزشی و نیک و حق است، نادیده می گیرند و دنبال هر چه باطل و ضد ارزشی و بدی و زشتی می روند.
منافقان جنگ داخلی را می اندازند و در شرایطی تنها می توان با آنان کنار آمد و با آنان صلح کرد(نساء، آیات 88 تا 90) ولی اصل درباره آنان در شرایط ایجاد جنگ داخلی و فتنه گری مجازات آنان و عدم پذیرش صلح و عدم همزیستی با چنین افراد منافق فتنه گر است.(احزاب، آیه 1) منافقانی که با شیطان هم پیمان و با طاغوت همراه و تحت سرپرستی و ولایت و حکومت آنان هستند(نساء، آیات 60 و 61) و هماره مکر می ورزند(نساء، آیات 142 و 143) غیر قابل اعتماد هستند و می بایست هماره نسبت به آنان با احتیاط و تقوا رفتار کرد و از اطاعت ایشان خودداری کرد.(احزاب، آیه 1)