تاریخیمقالاتمناسبت ها

منزلت و شأن بانوي طهارت

به مناسبت اول ذيقعده سالروز ولادت خجسته حضرت معصومه(س)

از امام رضا(ع) روايت شده كه آن حضرت فرمود: اي سعد نزد شما قبري از ما هست. سعد گفت: گفتم فداي تو شوم، قبر فاطمه دختر امام موسي(ع) را مي فرمايي؟ فرمود: بلي، من زارها عارفا بحقها فله الجنه؛ آري، هر كسي او را زيارت كند و حق او را بشناسد براي او بهشت است. امام محمدتقي الجواد(ع) نيز فرمود: هر كه عمه مرا در قم زيارت كند بهشت براي اوست.
از اين دو روايت به دست مي آيد كه براي حضرت فاطمه معصومه(س) در ميان دختران و زنان اهل بيت(ع)، منزلت و جايگاهي بلند است كه شناخت آن مقام و منزلت موجب مي شود كه زاير آن حضرت، مستحق بهشت شود. نويسنده بر اين اساس تلاش كرده تا تحليلي از منزلت و شأن فاطمه معصومه(س) ارائه دهد و علت آن را كاوش نمايد. اينك با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

منزلت فاطمي
بي گمان در ميان زنان، چهار بانو اشرف ايشان است كه برترين آنان هم حضرت فاطمه دختر محمد مصطفي(ص) مي باشد. آن حضرت(س) اين شرافت و برتري را به چند سبب به دست آورده است كه از مهم ترين آن ها مي توان به اموري اشاره كرد كه در سوره هاي چندي از جمله سوره انسان (دهر) و آيه مباهله و آيه تطهير و مانند آن بدان اشاره شده است.
اگر از مقام نورانيت ذاتي و نفس طاهر آن حضرت(س) بگذريم، مي بايست به تلاش ها و جانفشاني هايي اشاره داشته باشيم كه آن بزرگوار براي مأموريت الهي و همراهي پيامبر(ص) و ولي الله اعظم(ع) از خود بروز داده است. داستان زندگي آن بزرگوار چنان پر از برگ هاي زرين فداكاري و ايثار است كه نمي توان آن را در ترازو و ميزان زميني نهاد و ارزيابي كرد. از اين رو خداوند در سوره انسان، ضمن بيان قطره اي از درياي فضايل وجود ايشان، مقامات آنان را در پيشگاه خود بيان مي كند.
همين مسئله را مي توان در دخت گرامي آن بزرگوار يعني حضرت فاطمه معصومه(س) جست وجو كرد. عظمت و شأني كه آن بزرگوار به دست آورده است به سبب تلاش ها و جانفشاني هايي است كه اين دختر گرامي پيامبر(ص) در راستاي اهداف اسلام و همراهي با ولي خداوند حضرت امام موسي كاظم(ع) پدر بزرگوارش و حضرت امام علي بن موسي الرضا(ع) برادر بزرگوارش انجام داده است.
ظلم تاريخ به اهل بيت(ع)
هر چند كه تاريخ همواره نسبت به بزرگاني چون امامان اطهار(ع) و پيامبران(ع) ظلم و ستم بزرگي روا داشته و بسياري از آثار و تاريخ ايشان را نهان داشته است، با اين همه مي توان از همه گوشه هايي كه تاريخ نقل مي كند به عظمت و بزرگي ايشان پي برد.
اين ظلم و ستم تاريخي را مي توان نسبت به حضرت فاطمه(س) و فرزندانش(ع) به عيان مشاهده كرد. اگر به تاريخ مكتوب روايي نگاهي گذرا شود، كم تر روايتي مي توانيد از آن بزرگواران در منابع معتبر اهل سنت و تاريخ مكتوب آنان يافت. اين درحالي است كه از ابوهريره و يا عايشه كه زماني به مراتب كم تر در خدمت پيامبر(ص) بوده است روايات بسيار و سخنان بي شمار نقل و حديث كرده اند. مشكل تاريخ اين است كه براساس شرايط و مقتضياتي سخن مي گويد كه اربابان زر و زور و تزوير فراهم مي آورند. اين گونه است كه حضرت خديجه(س) با همه فداكاري ها و ايثارگري هايش در تاريخ مكتوب و رسمي جايي ندارد و يا حتي درباره حضرت ابوالفضل عباس(ع) و كيفيت و چگونگي زندگي وي پيش از كربلا اثري نيست.
شگفت اين كه قبر فاطمه(س) دخت گرامي پيامبر(ص) هنوز ناشناخته است و هيچگونه اطلاعاتي درباره آن در دست نيست. وضعيت ديگران نيز بهتر از اين نمي باشد. درحالي كه وقتي به قرآن، اين كتاب وحياني الهي مراجعه مي كنيم، چنان از عظمت روح و مقام و منزلت ايشان سخن به ميان آورده كه بايد به عنوان الگو و سرمشق زندگي قرار گيرند و هرگونه سخنان، رفتار و كردارشان به ثبت رسيده تا مورد تقليد قرار گيرد و سنت و سيره زندگي ايشان، كلاس درس زندگي ديگران شود.
با اين همه مي بينيم چنان سكوت و كتماني بر اين بخش از تاريخ فرو افكنده شده كه از كليات و مسايل بسيار پيش پا افتاده و عادي كه درباره هر صحابي نوشته شده، درباره ايشان اثري نيست. اين گونه است كه تاريخ نه تنها به ايشان ظلم و ستم روا داشته بلكه به تمام انسان هاي ديگري كه در طول تاريخ مي آيند و مي روند ظلم و ستم روا داشته است. اگر ايشان از نظر قرآن الگوهاي زندگي هستند كه مي بايست همانند آنان زيست و عمل كرد تا به مقاماتي كه گوشه اي از آن در سوره انسان و آيات تطهير و مباهله آمده رسيد، چگونه است هيچ گزارش ناقص و كاملي از زندگي و سيره زندگي ايشان در كتب قطور روايي و تاريخي و سيره نيست و بسياري از بخش هاي زندگي آنان هم چنان در نهانخانه و فراموشخانه تاريخ جاي گرفته است.
داستان حضرت فاطمه معصومه(س) نيز اين گونه از سوي تاريخ رسمي رقم خورده است. به اين معنا كه همانند اجداد پاكش به طور رسمي به حاشيه رانده شده و مورد توجه انظار نويسندگان و محققان و راويان تاريخ و سيره نيست؛ زيرا به جاي آنان كساني ديگر نشسته اند كه محل انظار و توجه مي باشند و رفتارهاي ايشان به عنوان الگو از سوي نويسندگان درباري گزارش مي شود.
در مجموعه گزارش هاي تاريخي و روايي كم تر مي توان از سيره فاطمه معصومه(س) همانند جده بزرگوارش اثري ديد. لذا دست ما امروزيان از زندگي و سيره ايشان كوتاه است و نمي توانيم از اين الگوهاي الهي براي زندگي خويش سرمشق و الگويي برگيريم.
با اين همه از چند فراز و كلامي كه تاريخ از ايشان گزارش كرده است اين معنا را مي توان به دست آورد كه ايشان را مقام و منزلتي بزرگ همانند جده اش حضرت فاطمه(س) مي باشد. از اين رو مورد توجه و عنايت دو امام قرار گرفته است به طوري كه زيارت و شناخت مقام و شأن ايشان را به معناي ورود به بهشت ارزيابي مي كنند.
چرايي معرفت حق فاطمه معصومه(س)
در روايات معتبري كه به حضرت فاطمه معصومه(س) و لزوم زيارت و تكريم آن حضرت اشاره دارد اين معنا مورد توجه و تأكيد است كه اين زيارت مي بايست براساس معرفت و شناخت حق آن بزرگوار باشد.
اين بدان معناست كه براي آن حضرت(س) مقام و منزلتي است كه در زيارت نامه آن بزرگوار از آن به شأن ياد شده است. در حقيقت حضرت فاطمه(س) در پيشگاه الهي و در نزد امامان معصومي چون امام رضا و جواد(ع) از چنان جايگاه و مقامي برخوردار است كه بايد آن مقام و منزلت شناخته شود تا اسباب ورود زاير به بهشت فراهم گردد.
شناخت و معرفت اين مقام به معناي پيروي و اطاعت از سيره زندگي آن حضرت(ع) نيز خواهد بود؛ زيرا هدف از شناخت، افزون بر تكريم و تعظيم، بهره مندي از شيوه زيستي آنان در زندگي خود است. از اين رو مي توان آن را همانند مساله حب و دوستي دانست؛ زيرا كسي كه كسي را دوست مي دارد در عمل مي كوشد تا خود را با محبوب خويش همانند سازد. اين گونه است كه تقليد از محبوب در همه جا ديده مي شود. هر كسي مي كوشد تا خود را به شكل و شمايلي در آورد كه محبوب وي آن گونه است تا بيش ترين شباهت را با محبوب بيابد و مورد توجه او قرار گيرد.
حركت حمايتي از ولايت
حضرت فاطمه معصومه(س) از بسياري جهات همانند جده بزرگوارش بوده است. چنان كه گفته شده وي حركتي را براي حمايت از ولايت همانند فاطمه زهرا(س) آغاز مي كند و در اين راه بسياري از ياران و همراهانش در شهر ساوه و پيرامون آن شهيد مي شوند و خود بيمار يا زخمي به شهر قم با كمك قمي ها مي آيد. اين حركت انقلابي و حمايتي از ولايت علوي است كه وي را به رنج و درد مي افكند و حتي مانند جده اش به شهادت مي رسد.
اين گونه است كه برادر و برادرزاده اش، وي را شهيد ولايت مي شمارند و براي تكريم و تعظيم آن بزرگوار فرمان هايي به قمي ها مي دهند البته قمي ها با حضور در شهر ساوه و دفاع از حريم اهل بيت(ع) و سپس آوردن و پذيرايي از آن بزرگوار، مي كوشند تا محبت و اطاعت خويش را نسبت به اهل بيت(ع) و ولايت نشان دهند.
از همين ماجراي كوتاهي كه بخش كوچكي از زندگي پرخطر و پرفراز و نشيب حضرت معصومه(س) را بيان مي كند مي توان دريافت كه علت لزوم شناخت مقام و منزلت فاطمي(س) چه بوده است كه در اين روايات معتبر بر آن تأكيد مي شود؛ زيرا با شناخت اين گوشه زندگي وي مي توان دريافت كه لزوم اطاعت و حمايت از ولايت در هر حالي بر همه واجب و لازم است و دوستداري، زماني معنا مي يابد كه همراه با اطاعت و حمايت از محبوب باشد.
حركت حضرت معصومه كه به دو شكل مهاجرت و حمايت از ولايت بروز و ظهور مي كند بر بسياري از دشمنان اهل بيت(ع) سخت مي آيد و لذا عباسيان در برابر حركت مهاجرتي و حمايتي وي مي ايستند و مي كوشند تا اين حركت و حمايت را سركوب كنند. نتيجه اين سركوب و حمله دشمن ، شهادت شماري از ياران و همراهان حضرت(س) در شهر ساوه و يا پيرامون اين شهر است. به گونه اي كه گمان رفته است كه حضرت(س) نيز مجروح شده و يا آسيب جدي ديده و حتي شهيد شده است. حضور قمي ها در حمايت از كاروان فاطمي موجب مي شود تا حركت انقلابي قمي ها هدف و جهت تازه اي پيدا كند و رفتارهاي قمي ها به شكل و سمت ديگري سوق داده شود.
حركت فاطمي و سركوب اين حركت از سوي عباسي ها و در نتيجه شهادت آن حضرت موجب مي شود تا چهره مامون و عباسي ها چنان كه هست آشكار شود و پرده تزوير فرو افتد. از اين رو حضرت امام رضا(ع) به سعد قمي تاكيد مي كند تا مقام و منزلت فاطمه را بشناسد و علت حركت و قيام و شهادتش را درك كند؛ زيرا با تحليل اين حركت و سركوب آن از سوي عباسي ها مي توان دريافت كه امام رضا(ع) در چه موقعيت بغرنجي قرار گرفته بود و آن چه به ظاهر ولايت عهدي آن حضرت(ع) است در حقيقت نقابي براي سركوب حركت هاي اصلاح طلبانه و حق خواهانه ياران ولايت است كه خواهان نظام ولايي مي باشند.
در حقيقت شناخت فاطمه و حق و حقوق ايشان به خوبي ماهيت حكومت عباسي را نشان مي دهد و چهره كريه آنان را آشكار مي سازد. از اينرو مي توان گفت كه حركت فاطمه معصومه(س) حركتي براي جداسازي حق از باطل است. كاري كه آن حضرت(س) انجام داد، برداشتن پرده هاي تزوير حكومت عباسي بود. هنگامي كه خواهر ولي عهد(ع) اين گونه از سوي عباسيان مورد تعرض قرار مي گيرد و شماري از همراهان وي به شهادت مي رسند، اين عمل پيامي جز اين ندارد كه عباسيان، ولايت عهدي را تنها براي مهار محبوبيت و قدرت امام(ع) به ايشان تفويض كرده اند و هيچ نگاه خيرخواهانه و حق طلبانه به مساله ندارند.
حركت فاطمه معصومه(س) همانند حركت امام حسين(ع) بود كه حق را از باطل جدا كرد و حق جويان واقعي را از غيرآنان بازشناساند. اين گونه است كه فاطمه(س) همانند جد و جده اش معيار حق مي شود و باطل بدان شناخته مي گردد.
بنابراين مي توان از اين نكته درس گرفت كه حكومت عباسي امامت و ولايت را براي امام معصوم(ع) و خاندانش نمي خواهد و تنها از آن بهره برداري سياسي مي كند. پس بر سعد و ديگر قمي هاست كه با معرفت حضرت معصومه(س) و حركت و سيره و زندگي اش درك كنند كه امام(ع) در موقعيتي قرار گرفته است كه نمي تواند چنان كه بايد و شايد عمل كند و حقوق طبيعي نظام ولايي را به دست آورد. بر اين اساس مي بايست واكنش قمي ها نسبت به دولت عباسي كه حتي ولايت عهدي را به امام(ع) بخشيده است، واكنش منفي باشد و عمل عباسي آنان را فريب ندهد؛ زيرا تأييد حركت فاطمه(س) از سوي امام(ع) به معناي آن است كه نظام عباسي با ولايت عهدي نيز نمي تواند از مشروعيت ديني و سياسي برخوردار باشد.
همين تاكيد نيز از سوي امام جواد(ع) صورت مي گيرد؛ زيرا وي نيز در دام تزوير عباسي گرفتار آمده و ناچار شده تا دختري از ايشان را به نكاح گيرد. تاييد حركت فاطمه معصومه(س) و لزوم شناخت آن حضرت به معناي آن است كه حركت مقابلي كه موجب شهادت وي و يارانش شده و از سوي عباسي ها مديريت و اجرا شده، باطل مي باشد و حضور امام(ع) كه تحت فشار است هرگز به معناي اثبات مشروعيت و حقانيت آن نيست. از اين جا مي توان دريافت كه چرا در ميان زنان اهل بيت(ع) حتي در ميان آن تعداد دختران امام معصوم كه در جوار حضرت معصومه آرميده اند فقط آن بانو مورد توجه و اهتمام ويژه قرار مي گيرد و زيارت عارفانه حق وي، به معناي ورود به بهشت معرفي مي شود، زيرا كسي كه حق فاطمه و شأن وي را بشناسد از بطلان حركت عباسي آگاه مي شود و در مي يابد كه حركت هاي عباسي همواره مزورانه بوده و هيچ بويي از حقانيت و حقيقت نبرده است. اين گونه است كه عارف به حق ايشان، عارف به حركت هاي سياسي و عمل درست مي شود و در مقابل عباسيان و حركت هاي ايذايي آنان مي ايستد و در مسير درست به بهشت مي رود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا