اجتماعیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیسیاسیفلسفیمعارف قرآنی

فتنه عظیم ترک برخی از تکالیف شرعی

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از هشدارهای الهی به پیامبر اکرم(ص)، فتنه ترک برخی از تکالیف شرعی و احکام الهی در راستای همراهی دیگران با اسلام و رهبری اوست. در حقیقت کوتاهی یا حتی تعطیلی یا عدم ابلاغ و اجرای احکام الهی به جهت همراهی دیگران با جریان اسلام، خود یکی از بزرگ ترین فتنه هایی است که می تواند رهبری و نظام سیاسی ولایی را به سقوط بکشاند و مشروعیت سیاسی – دینی نظام سیاسی را سلب کند.

بنابراین، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر گونه ترک احکام و تکالیف الهی از سوی رهبری و نظام سیاسی ولایی به معنای پیروی از هواهای نفسانی و احکام جاهلی خواهد بود که رهبری و نظام سیاسی را از مشروعیت سیاسی – دینی خارج می سازد و عذاب سخت الهی را بر رهبری، نظام سیاسی و امتی خواهد بود که حتی برخی از احکام الهی را ترک کنند یا تعطیل نمایند و برای رضایت دیگران آن را ترک کنند.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن، خطر ترک احکام و تکالیف الهی شرعی را در مشروعیت زدایی از رهبری و نظام سیاسی ولایی تبیین کرده است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

خدا، خاستگاه احکام و ولایت و حکومت

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خدا به عنوان آفریدگار و پروردگار، کسی است که بر اساس مشیت حکیمانه آفریده ها را هدایت و راهنمایی می کند تا به غایت مطلوب خلقی خودشان دست یابند.(طه، آیه 50) بنابراین، همان گونه که هر چیزی را به تمام کمال آفریده و نیازهایش را بر آورده کرده، برای آنان برنامه هدایتی قرار داده تا بر اساس آن نرم افزار درونی و فطری هدایت به سوی کمال خویش بروند و به آن دست یابند.(همان) پس هر مخلوقی کمال خویش را می شناسد و به دنبال تحقق آن می رود؛ زیرا از عیب در کمالات و نقص در تمامیت آن کمالات گریزش دارد و به تمامیت در کمالات گرایش.

به سخن دیگر، خدا هرگز کاری را عبث را انجام نمی دهد و دنبال لعب و لهو نیست، بلکه حکمت در خلقت دارد؛ زیرا حکیم است. بنابراین، همان گونه که در قالب دین فطری هدایت را برای هر آفریده ای قرار داده(طه، آیه 50) و احکام حکیمانه ای در تکوین دارد، هم چنین در قالب هدایت تشریعی در کنار هدایت تکوینی فطری، احکامی را صادر می کند که مطابق همان احکام تکوینی و فطری است.(روم، آیه 30)

چنین امری در هستی به این معنا خواهد بود که خدا برای همه هستی و هر چیزی برنامه حکیمانه مقدر و مشخصی دارد که کمال آن چیز خواهد بود. پس خدا احکامی را در قالب تکوین یا تشریع خواهد داشت تا چنین هدایتی انجام شود و مقاصدی تحقق یابد. بنابراین، خدا هرگز «حکم» را به دیگری نمی سپارد و تفویض نمی کند؛ بلکه خود احکام تکوینی و تشریعی را صادر می کند که مقاصدش را تحقق بخشد. بر همین اساس ، خدا به صراحت صدور احکام خواه تکوینی و خواه تشریعی را به خود نسبت داده و می فرماید: ان الحکم الا لله؛ حکم جز برای خدا نیست.(یوسف، آیات 40 و 67)

از آن جایی که خدا برای هر چیزی غایت و برنامه ای مقدر و مشخص دارد(طه، آیه 50؛ فرقان، آیه 2)، بر آن است تا در ساختار ولایت الهی خویش آنان را تحت مدیریت و رهبری خویش که برخاسته از رحمت رحمانی است، به کمال بایسته و شایسته برساند.(هود، آیه 119؛ شوری، آیات 9 و 2) پس خدا به هیچ کس دیگر اجازه نمی دهد تا ولایت آفریده ها را در اختیار بگیرد، بلکه خود به عنوان ولی مطلق عمل می کند.(همان)

ولایت و حکومت مظاهر الهی

البته از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان به عنوان خلیفه الله می تواند به مقام ولایت و حکومت در مظهریت برسد؛ البته این زمانی است که شخص به فضل الهی به طور ذاتی یا اکتسابی در مقام مظهریت اسماء الله قرار گیرد و مسما به ولی الله شود. اولیای الهی کسانی هستند که انوار صفات الهی را در خویش به عبودیت در چارچوب دین فطری تکوینی و تشریعی بروز و ظهور داده باشند و به اسم قدیر، علیم، عزیز و دیگر اسمای الهی تبدیل شده باشند.

از نظر آموزه های قرآنی، معصومان(ع) در چنین جایگاهی قرار می گیرند؛ زیرا آنان مظاهر اسماء الله هستند. از همین روست که آنان به عنوان مظاهر اسماء الله، در مقام خلافت الهی قرار می گیرند و قول و فعل آنان، همان قول و فعل الهی می شود.(نجم، آیات 3 و 4؛ انفال، آیه 17) از همین روست که به عنوان «معصوم» اطاعت آنان عین اطاعت خدا می شود.(آل عمران، آیات 32 و 132؛ نساء، آیه 59؛ احزاب، آیه 33)

از نظر قرآن، اولیای الهی به عنوان مظاهر اسماء الله چیزی از خود ندارند، بلکه هر چیزی که از ایشان صادر می شود، در مقام مظهریت اسمی از اسماء الله است. از همین روست که احکام آنان عین احکام الهی است و مردم می بایست به این اعتبار به امر و نهی آنان عمل کنند و از آن تخلف نورزند.(حشر، آیه 7) پس مظاهر الهی هر چند که خود دارای اراده و حق انتخاب آزاد هستند، اما اختیار آنان همان اختیار الهی است و آنان همانند فرشتگان که دارای عصمت ذاتی هستند، عمل می کنند و اراده خویش را تحت اراده الهی قرار می دهند. پس معصومان در مشیت و اراده تابع مشیت و اراده الهی هستند و هرگز «عصیان» نمی ورزند و جز به حکم الله و مشیت و اراده و ولایت و حکم و حکومت حکیمانه اش چیزی نمی خواهند و انجام نمی دهند، بلکه «یفعلون ما یومرون؛ به آن چه امر می کنند عمل می کنند».(نجم، آیات 3 و 4؛ انفال، آیه 17؛ تحریم، آیه 6)

بر اساس آن چه بیان شد، دانسته می شود که با آن که مظاهر اسماء الله از معصومان و اولیای الهی دارای اراده و حق انتخاب و اختیار هستند، اما آنان هرگز عصیان نمی ورزند و جز به حکم الهی عمل نمی کنند؛ زیرا از هر گونه «رجس» در امان هستند.(احزاب، آیه 33)

پس از نظر قرآن، با آن که معصومان(ع) دارای عصمت هستند و در مظهریت تابع احکام تکوینی و تشریعی الهی، با این همه، حق اراده از آنان سلب نشده است؛ و با آن که حق انتخاب دارند، با انتخاب آزاد و اختیاری خویش «یفعلون ما یومرون» و عصیان نمی ورزند. بنابراین، اگر در برخی از آیات هشدار بلکه حتی تهدیدهایی به پیامبر(ص) می شود که اگر برخلاف احکام الهی سخن یا عمل کند، تنبیه و مجازات می شود و از ولایت و نصرت الهی خارج شده و تحت ولایت شیطان و طاغوت در می آید؛ زیرا شخص یا تحت ولایت الله است یا ولایت طاغوت و سومی برای آن نیست که ترکیب ولایت الله و طاغوت باشد؛ بنابراین، اگر «یومن بالله» باشد، «یکفربالطاغوت» است و عکس آن نیز صادق است؛ یعنی هر کسی تحت ولایت ایمانی طاغوت باشد، کافر نسبت به ولایت الله خواهد بود.(بقره، آیات 256 و 257) بر همین اساس است که مومنان که در مقام راشدون در آمده اند، محبت ایمان و مزین به نور آن بوده و نسبت به کفر و فسوق و عصیان کراهت دارند.(حجرات، آیه 7)

قتنه عظیم ترک و تعطیل برخی از احکام شرعی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حکم و قانونگذاری تنها برای خدا است که عقل فطری و نقل وحیانی آن را کشف می کند(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 تا 10؛ روم، آیه 30)؛ با این همه، وقتی نقل وحیانی مستقیم از سوی خدا در جایی باشد، لازم است تا بر اساس نقل وحیانی ، احکام الهی اقامه و اجرایی شود و هر گونه اقامه و اجرای هر حکم دیگر به معنای مراجعه به «حکم الجاهلیه» تلقی می گردد.(مائده، آیات 49  و 50)

خدا در قرآن به صراحت بیان می کند که همه شرایع اسلامی که از سوی پیامبران آمده، احکام الهی است؛ هر چند که با توجه به مقتضیات زمان و مکان، برای هر امتی مناسک، منهاج و روش ها و نیز شرایع و دسترسی هایی برای ورود به دریای عظیم اسلام و احکام آن قرار داده شده است.(مائده، آیه 48)

از نظر قرآن، پیامبر(ص) به عنوان ابلاغ کننده احکام تشریعی الهی و اقامه کننده آن لازم است تا احکام الهی شرعی اسلام را بیان کرده و آن را اقامه و اجرایی کند. بنابراین، حکم و حکومت پیامبر(ص) می بایست در چارچوب احکام شرعی الهی باشد که برایشان نازل شده است.(مائده، آیه 49)

به نظر می رسد که برخی از احکام و اقامه آن در اجتماع سخت و دشوار است؛ زیرا برخی از مردم به اموری که موافق هواهای نفسانی است، گرایش دارند و دوست ندارند که در این امور با محدودیت مواجه شوند. از همین روست که مخالف حجاب، زناشویی در چارچوب شریعت، معاملات اقتصادی بر اساس ترازو و پیمانه، ترک رباخواری، رشوه خواری، قصاص و در یک کلمه عدالت حق محور و ظلم ستیز و عدالت قسطی و اقامه آن هستند؛ زیرا هواهای نفسانی گرایش به این امور دارد و اکثریت مردم با اقامه عدالت و عدالت قسطی نسبت به خویش و خویشان در تضاد و تقابل هستند.

بر اساس گزارش های قرآنی، پیامبر(ص) از سوی اقوام و احزاب سیاسی و دینی تحت فشار شدید قرار داشت؛ زیرا برخی مانند مشرکان خواهان پذیرش بتان به عنوان خدایان بودند و دوست داشتند که در کنار خدای رحمان، خدایان آنان چون هبل و عزی و لات مورد پذیرش قرار گیرد و حتی پیشنهادهایی بر همین اساس برای پذیرش اسلام به شرط مطرح کردند.

بر اساس گزارش های قرآنی، یهودیان و مسیحیان نیز خواهان عقب نشینی پیامبر(ص) از برخی از احکام الهی هم چون «قبله» بودند؛ چنان که برخی از افراد نسبت به مساله شرب خمر درخواست هایی را داشتند تا اسلام با آن موافقت کند.

خدا در قرآن بارها به پیامبر(ص) هشدار می دهد تا بر اساس احکام الهی عمل کرده و آن را در جامعه اقامه و اجرایی کند؛ زیرا این احکام الهی همگی بر اساس عقلانیت فطری است که قلب سالم در نفس مستوی نیز آن را فهم و ادراک کرده و بدان گرایش دارد. احکام دیگر غیر از احکام الهی چیزی جز هواهای نفسانی و خلاف عقلانیت نیست که از آن به «جاهلیت» تعبیر می شود؛ زیرا جهل در برابر عقل و علم قرار می گیرد و در بیش تر موارد مراد از جهل همان فقدان عقلانیت و به نوعی سفاهت است. بنابراین، هر حکمی غیر از حکم الهی چیزی جز خلاف عقل و علم نیست که از آن به «حکم الجاهلیه» تعبیر می شود.(مائده، آیات 49 و 50)

از نظر قرآن یکی از فتنه هایی که ممکن است دشمن برای پیامبر(ص) به عنوان رهبری نظام سیاسی ولایی طراحی و اجرایی کند، ترک برخی از احکام الهی است: وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ؛ و ميان آنان به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى كن و از هواهايشان پيروى مكن و از آنان برحذر باش مبادا تو را در بخشى از آنچه خدا بر تو نازل كرده به فتنه دراندازند.(مائده، آیه 49)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر کسی در هر مقام و منصبی باشد، اگر بر خلاف احکام شرعی الهی حتی برخی از احکام یا حکمی از احکام الهی چون حجاب، عدالت قضایی، امر به معروف و نهی از منکر، نماز، زکات و مانند آنها عمل کند، به عنوان «فاسق»(مائده، آیات 47 و 49) شناخته می شود و از مشروعیت دینی سیاسی خارج می گردد؛ زیرا هدف و فلسفه پیامبری، رهبری و نظام سیاسی ولایی اقامه حدود الهی به تمام کمالش است(حج، آیات 39 تا 41)؛ زیرا چنین افرادی به جای حکم عقلی الهی دنبال هواهای نفسانی رفته و تابع آن شده و به حکم جاهلیت تن داده اند: أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ ؛ آيا خواستار حكم جاهليت‏اند و براى مردمى كه يقين دارند داورى چه كسى از خدا بهتر است.(مائده، آیه ۵۰)

در همین راستای فتنه انگیزی برخی از مردم آن است که حتی دلایل و شواهدی برای خویش می تراشند یا با تحریف آن را به دین نسبت می دهند که پیامبر(ص) به علم و تعلیم الهی می داند که این احکام خلاف اسلام و مطابق احکام جاهلی است؛ از همین روست که خدا به پیامبرش هشدار می دهد که وقتی نسبت به حکمی از طریق وحی به مقام علم رسیدی نمی بایست تابع این نظرات و آراء و احکامی باشی که دیگران حتی شاهد و گواه می آورند که از احکام الهی اسلامی است، در حالی که می دانی که آنان چیزی جز هواهای نفسانی و احکام جاهلی نیست.(انعام، آیه 150)

به سخن دیگر، وقتی پیامبر(ص) شریعتی از اسلام را در اختیار دارد که به وحی الهی به او رسیده است، پیروی از هر حکم دیگر چیزی جز پیروی از ضد عقل و ضد وحی نیست که مطابق هواهای نفسانی و سفاهت و بی خردی و نادانی است.(جاثیه، آیه 18) پس بر رهبری و نظام سیاسی ولایی است تا بر اساس همان آموزه های اسلامی و احکام آن عمل کرده و در دام فتنه ترک احکام و تعطیلی آن نیافتند که پیروی از هواهای نفسانی و جهالت است.(شوری، آیه 15)

خدا در ضمن هشدارهایی که نسبت به فتنه گری دشمنان از جمله یهودیان و مسیحیان دارای کتاب و شریعت مطرح می کند می فرماید: وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ ؛ و هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمى ‏شوند، مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى. بگو: در حقيقت تنها هدايت‏ خداست كه هدايت [واقعى] است؛ و چنانچه پس از آن علمى كه تو را حاصل شد، باز از هوسهاى آنان پيروى كنى، در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت.(بقره، آیه ۱۲۰)

پس از نظر قرآن، پیروی از احکام غیر شرعی و ترک برخی از آنها چیزی جز پیروی از هواهای نفسانی و احکام جاهلی نیست. جنین امری موجب می شود تا از رهبری و نظام سیاسی مشروعیت زدایی دینی – سیاسی شود، و ولایتی که برای آنان است از دست برود؛ زیرا چنین شخصی از ولایت الهی خارج شده و به ولایت طاغوت در آمده است؛ از همین روست که از ولایت و نصرت الهی بهره ای نمی برد، خواه این شخص پیامبر(ص) و معصوم(ع) باشد یا هر کسی که مدعی ایمان و اقامه اسلام و حدود آن است.(همان)

بنابراین، اگر حاکمیت و دولت و حکومت اسلامی و نظام سیاسی ولایی بخواهد ترک احکام الهی کند و آن را به تعطیلی بکشد، در حقیقت مشروعیت زدایی از نظام سیاسی کرده و از ولایت الهی خارج و به ولایت طاغوت در آمده است. برهمین اساس است که خدا به حضرت داود(ع) به عنوان یکی از اولیای الهی که حکومت و خلافت الهی در زمین مظهریت می کرد، می فرماید: يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ؛  اى داوود ما تو را در زمين خليفه و جانشين گردانيديم پس ميان مردم به حق داورى كن و زنهار از هوس پيروى مكن كه تو را از راه خدا به در كند در حقيقت كسانى كه از راه خدا به در مى ‏روند به سزاى آن كه روز حساب را فراموش كرده‏ اند عذابى سخت‏ خواهند داشت.(ص، آیه ۲۶)

اصولا در هر جامعه ای گروهی هستند(نساء، آیه 113) که دنبال تبدیل یا تغییر یا تعطیل یا تحریف احکام الهی هستند؛ زیرا ممکن است به آخرت ایمان داشته باشند، ولی هوس های نفسانی و زینت های زندگی دنیوی را نیز می خواهند، این گونه آنان «یومن ببعض و یکفر ببعض» هستند یعنی به بعضی از احکام ایمان و به برخی دیگر کافر هستند. خدا به پیامبرش هشدار می دهد و می فرماید: وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ ؛ و اگر از بيشتر كسانى كه در اين سرزمين هستند، پيروى كنى تو را از راه خدا گمراه مى كنند آنان جز از گمان خود پيروى نمى كنند و جز به حدس و تخمين نمى ‏پردازند.(انعام، آیه ۱۱۶)

اصولا این طائفه ایمان خویش را مشروط قرار می دهند و همانند مشرکان دوستان دارند احکام مطابق هوس های آنان باشد؛ از این رو، وقتی تنها احکام الهی مطرح شود، ناراحت می شوند و اما اگر احکام مطابق هوس هایی آنان مطرح شود، همانند یاد کرد خدایان دروغین آنان خوشحال می شوند و آن را بشارتی برای تاثیرگذاری بیش تر بر روند دولت و نظام ولایی سیاسی و رهبری می دانند و بدان دلخوش می شوند که می توانند گام به گام جلو رفته و سنگرهای دیگر را فتح کنند و اسلام و احکامش را به حاشیه برانند و «اسلام وارونه» را به تن مردم کنند که تنها نام آن باشد نه اثری و حکمی از آن.(زمر، آیه 45؛ بقره، آیه 120)

بنابراین، یکی از مهم ترین خطرات و فتنه های عظیم برای رهبری، امت و نظام سیاسی ولایی، عقب نشینی نسبت به برخی از احکام اسلامی است؛ زیرا چنین عقب نشینی چیزی جز پذیرش حکم جاهلیت و پیروی از هوس ها و هواهای نفسانی گروهی از افراد جامعه نیست که اصولا یا بی دین و منافق هستند یا سست ایمان.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خدا بارها پیامبرش را تهدید کرده تا بر اساس آموزه های وحیانی قرآن عمل کند؛ زیرا هر گونه مخالفتی با وحی در مقام ابلاغ و اجرا به معنای عصیان تلقی می شود. از همین روست که خدا پیامبرش را این گونه تهدید می کند و می فرماید:  وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ؛ و اگر او پاره‏ اى گفته ‏ها بر ما بسته بود، دست راستش را سخت مى‏ گرفتيم و سپس رگ قلبش را پاره می کردیم.(الحاقه، آیات 44 تا 46)

این آیه به صراحت بیان می کند پیامبر(ص) نیز در امنیت نیست که بر خلاف وحی در مقام ابلاغ یا اجرا عمل کند؛ البته پیامبر(ص) دارای عصمت است و «لو» امتناعی نیز بیان می کند که پیامبر(ص) عصیان نمی کند و هیچ تحریف و مخالفتی در مقام ابلاغ و اجرا ندارد، اما آن حضرت(ص) نیز در امنیت نیست، اگر مخالفتی کند.

از نظر قرآن، پیامبر(ص) هر چه دارد به وحی الهی است و اگر وحی برداشته شود، امی و بی سواد نمی تواند چیزی داشته باشد که علم الهی وحیانی است. از همین روست که خدا می فرماید: وَلَئِنْ شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنَا وَكِيلًا ؛ و اگر بخواهيم قطعا آنچه را به تو وحى كرده‏ ايم مى‏ بريم، آنگاه براى [حفظ] آن در برابر ما براى خود مدافعى نمى‏ يابى.(اسراء، آیه ۸۶)

بر این اساس وقتی پیامبرش در امنیت نیست اگر مخالفت و عصیانی نسبت به وحی و احکام و قوانین الهی داشته باشد، دیگران می بایست حساب کار دستشان باشد و مخالفتی با حکمی از احکام الهی داشته باشند و آن را تعطیل کرده یا تحریف نمایند یا بر خلاف آن عمل کنند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا