سبک زندگی از نگاه امامحسین(ع)
شیعیان خود را پیرو مکتب اهل بیت(ع) میدانند. به این معنا که از منظر عترت اهل بیت رسولالله(ص)، به قرآن، جهان و جان مینگرند و میخواهند از این مکتب کاملی که در اختیار امامان معصوم(ع) است بهره گیرند و بگویند که چون صد آمد نود هم پیش ماست، زیرا به تمام و کمال و صد درصد آموزههای وحیانی الهی را در اختیار داریم و میتوانیم با چنین مکتبی سعادت دنیا و آخرت را تأمین کنیم.
اما بسیاری از شیعیان حتی از نظر علمی با آموزههای مکتب اهل بیت(ع) آشنا نیستند؛ چه رسد که براساس آن رفتار و عمل کنند تا بتوانند سعادت دنیا و آخرت را تأمین و تضمین کنند. اگر بخواهیم فلسفه زندگی اهل بیت(ع) را بدانیم و سبک زندگی آنان را بشناسیم تا براساس آن زندگی کنیم، باید هر روز به سخنان آنان مراجعه و سیره آنان را ببینیم. نویسنده در این مطلب بر آن است تا بخشی از سخنان امام حسین(ع) را در اینباره تبیین کند.
***
فلسفه زندگی حسینی(ع)
فلسفه زندگی، همان اهداف و اصولی است که زندگی انسان را معنا میبخشد. بینشها و نگرشهای برخاسته از هستی شناختی، جهانشناختی و جهانبینی، فلسفه زندگی آدمی را شکل میدهد. پس فلسفه زندگی انسان همان چیزهایی است که بدان باور کرده و اعتقاد و ایمان دارد و این فلسفه زندگی است که جهتگیری و رویکردهای فرد را نسبت به زندگی مشخص میکند و سبک زندگی او را شکل میدهد.
امامحسین(ع) براساس آموزههای قرآنی، در حوزه وجود شناختی و معرفت شناختی، بر این باور است که جهان غیب نهتنها وجود دارد، بلکه اصالت برای جهان غیب است و جهان شهود و شهادت تنها گوشهای از آن حقیقت است. از میان چند منبع شناختی حسی و غیرحسی، حتی علم نیمه تجریدی که بر مفاهیم تکیه دارد، کمترین درجه ارزشی و اعتباری را در میان علوم دارد؛ چرا که علم حقیقی ازنظر ایشان همان علم الیقین، عینالیقین و حقالیقین است؛ چرا که اگر کسی علم یقینی داشته باشد، همه حقایق هستی از جمله حقایق غیبی را میبیند و در همین جهان مادی میتواند بهشت و دوزخ را مشاهده و آن واقعیت خارجی در درونش همانند واقعیت وجود نفس خویش آشکار و در حضور باشد.
براین اساس امامحسین(ع) همه ملکوت هستی را در پیش خود حاضر دارد و همه چیز مشهود اوست. از جمله این مشهودات همان عالم غیبی است که برای بسیاری از مردم، غیب و غیرمشهود است. بنابراین، هدف و رویکرد اساسی آن حضرت(ع) در زندگی براساس چنین شهودی است. اینگونه است که غیب و حق برای او ارزش و اعتباری مییابد که همه چیز را برای آن فدا میکند. براساس همین علم شهودی و حضوری به مردم هشدار میدهد تا از غفلت نسبت به حقیقت ملکوتی و غیبی بیرون آیند و زندگی را بر مدار غیب سامان دهند. امام حسین(ع) میفرماید: عبادالله! لا تشتغلوا بالدنیا، فان القبر بیتالعمل، فاعملوا و لاتغفلوا؛ ای بندگان خدا، خود را مشغول و سرگرم دنیا- و تجملات آن- نکنید که همانا قبر، خانهای است که تنها عمل- صالح- در آن مفید و نجاتبخش میباشد، پس مواظب باشید که غفلت نکنید. (نهجالشهاده، ص47)
ازنظر آن حضرت(ع) دنیا آن اندازه ارزش ندارد که آدمی آخرتش را به خاطر آن تباه کند. دنیا تنها کشتزاری برای عمل است و آدمی باید بداند که اینجا باید عمل کند تا در آخرت کشتههایش را درو نماید. همچنین دنیا برای راحتی و آسایش و آرامش نیست و گمان نشود که در اینجا میتوان سعادت یعنی آرامش و آسایش ابدی و بیرنج را به دست آورد؛ بلکه دنیا تنها خانه بلا و ابتلا است و همه چیزش رفتنی است. اگر چنین نگاهی به دنیا داشته باشیم، فلسفه زندگی ما سبک زندگی خاصی را پدید میآورد که دیگر دنیا ارزش این را ندارد که انسان همه هستیاش را فدا کند و از سرمایههای وجودش زیان نماید. آن حضرت(ع) درباره ماهیت دنیا و زندگی در آن میفرماید: انالله خلق الدنیا للبلاء، و خلق أهلها للفناء؛ خداوند متعال دنیا- و اموال آن- را برای آزمایش افراد و موجودات دنیا را جهت فناء- و انتقال از این دنیا به جهانی دیگر- آفریده است. (نهجالشهاده: ص196)
پس امنیت و آرامش و آسایش و سعادت را باید در آخرت در سایه بندگی خدا و ترس و خشیت از او به دست آورد؛ یعنی انسان در دنیا از خداوند خوف و خشیت داشته باشد تا در آخرت از سعادت برخوردار شود که مهمترین و اصلیترین مولفه آن ایمنی و امنیت است. از اینرو آن حضرت میفرماید: لا یأمن یوم القیامه الا من قد خافالله فیالدنیا؛ کسی در روز قیامت از شدائد و سختیهای آن در امان نمیباشد، مگر آن که در دنیا از خداوند متعال ترس داشته باشد – و اهل گناه و معصیت نگردد. (بلاغه الحسین(ع): ص285، بحارالأنوار: ج44، ص192، ح5)
سبک زندگی حسینی(ع)
سبک زندگی امام حسین(ع) براساس فلسفه زندگی آن حضرت(ع) شکل گرفته است. فلسفه زندگی و سبک زندگی آن حضرت(ع) متناظر به هم و به تعبیر قرآنی «مثنی و مثانی» است. به این معنا که همانند دو ستون هلالی به هم پیوند خوردهاند. براین اساس، میتوان از سبک زندگی و سیره آن حضرت(ع) و قول و فعل و تقریرش، فلسفه زندگی ایشان را نیز استنباط کرد. تأکید بر سیره زندگی آن حضرت برای کشف فلسفه زندگی ایشان است؛ چراکه هر سبک زندگی برخاسته از فلسفه زندگی است و به معنای دیگر، سبک زندگی، وجوه آشکار فلسفه زندگی را نمایان میکند و امر باطنی را ظهور میبخشد.
تأکید بر بیان سبک زندگی برای کشف فلسفه زندگی، از آن روست که بسیاری از مردم در مقام بیان فلسفه زندگی سخنانی را بر زبان میآورند که شاید حتی بدان جزم و یقین قطعی داشته باشند و عقل نظری آن را پذیرفته و عقد و انعقاد ذهنی بسته شده باشد، اما عقل عملی همراهی نمیکند و در مقام اراده، عزمی بر انجام آن نیست و به سخن دیگر، عقد قلبی اتفاق نیفتاده و عقیده دل و ایمان جان شخص نشده است؛ چرا که بسیاری از مردم بر خلاف یقین و قطع و برهان عمل میکنند و برخلاف جزمیات خویش رفتاری را در پیش میگیرند و به انکار آن میپردازند. (نمل، آیه14)
پس میتوان گفت که هر عالمی به علم خود عمل نمیکند و بلکه حتی برخلاف آن رفتار میکند. بنابراین، آنچه حقیقت فلسفه زندگی شخص را نشان میدهد همان رفتار اوست که در سبک زندگی و در مقام اراده و عمل به آن میپردازد. پس سبک زندگی در کشف فلسفه زندگی شخص مفیدتر و صادقتر است تا اقوالی که به عنوان فلسفه زندگی گفته میشود؛ چرا که ممکن است برخلاف آن، رفتار کند و سبک دیگری از زندگی را در پیش گیرد. از این رو آن حضرت(ع) درباره عقاید و رفتار مردم اینگونه میفرماید: الناس عبیدالدنیا والدین لعب علی السنتهم، یحوطونه ما دارت به معائشهم، فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون؛ افراد جامعه، بنده و تابع دنیا هستند و مذهب، بازیچه زبانشان گردیده است و برای امرار معاش خود، دین را محور قرار دادهاند- و سنگ اسلام را به سینه میزنند- پس اگر بلائی (همانند خطر- مقام و ریاست، جان، مال، فرزند و موقعیت، …) انسان را تهدید کند، خواهی دید که دینداران واقعی کمیاب خواهند شد. (محجه البیضاء: ج 4، ص228؛ بحارالانوار: ج 75، ص 116، ح 2)
امام حسین(ع) برای قضاوت توجه به عمل و رفتار را اصل قرار میدهد و میفرماید برای تشخیص فلسفه و افکار هرکسی باید به رفتارش توجه داشت؛ زیرا این رفتار و عمل است که حقیقت باورها و عقاید و بینشها و نگرشهایش را بیان میکند و زندگی شخص تصویری روشن از فلسفه اوست. ایشان بر همین اساس با توجه به رفتار مومنان و منافقان میفرماید: انالمؤمن لا یسیء و لا یعتذر، و المنافق کل یوم یسیء و یعتذر؛ شخص مؤمن خلاف و کار زشت انجام نمیدهد و عذرخواهی هم نمیکند. ولی فرد منافق هر روز مرتکب خلاف و کارهای زشت میشود و همیشه عذرخواهی میکند (تحفالعقول: ص 179؛ بحارالانوار: ج 75، ص119، ح 2)
انسان اگر باور به خدا و علم مطلق و کامل او دارد یا در رفتار خویش صادق است، این صداقت را در همه حال خواهد داشت، نه اینکه گاهی رفتاری داشته باشد که نشانهای از بیصداقتی اوست. پس حضور و یا غیبت افراد، در رفتارش تغییری ایجاد نخو.اهد کرد و همواره خدا را حاضر و ناظر خویش میداند و غیبت موجب نارواگویی نمیشود. آن حضرت(ع) میفرماید: لاتقولن فی أخیک المؤمن اذا تواری عنک الا مثل ما تحب آن یقول فیک اذا تواری عنه الا مثل ما تحب آن یقول فیک اذا تواریتعنه؛ سخنی – که ناراحتکننده باشد- پشتسر دوست و برادر خود مگو، مگر آنکه دوست داشته باشی که همان سخن پشت سر خودت گفته شود. (بحارالانوار: ج 75، ص 127، ح 10)
انسان باید مراقبت کند تا گرفتار هیچگونه ظلم نشود و همواره عاقبت امور را بسنجد و با تدبر و تدبیر درآن بنگرد و اقدام کند. امام حسین(ع) میفرماید: اعمل عمل رجل یعلم أنه مأخوذ بالاجرام، مجزی بالاحسان؛ کارها و امور خود را همانند کسی تنظیم کن و انجام ده که میداند در صورت خلاف تحت تعقیب قرار میگیرد و مجازات خواهد شد؛ و در صورتی که کارهایش صحیح باشد پاداش خواهد گرفت. (بحارالانوار: ج 2، ص 130، ح 15 و ج 75، ص 127، ح 10)انسان در زندگی اشتباهاتی را مرتکب میشود، پس باید عادت کند که اشتباهات خود را بپذیرد و از دیگران عذرخواهی کند، چنانکه باید عادت کند پوزش دیگران هم را بپذیرد البته سخت است که انسانی با شرایط یک انسان معمولی چنان عمل کند که امام حسین(ع) عذرخواهی و پوزش دیگران را میپذیرفت؛ چنانکه آن حضرت(ع) فرمود: لو شتمنی رجل فی هذه الاذن، و اومی الی الیمنی، و اعتذر لی فی الاخری لقبلت ذلک منه، و ذلک أن أمیر المؤمنین(ع) حدثنی أنه سمع جدی رسول الله(ص) یقول: لا یرد الحوض من لم یقبل العذر من محق أو مبطل؛ اگر شخصی در گوش چپم به من دشنام دهد و در گوش راستم از من عذرخواهی کند از او میپذیرم و گذشت مینمایم، چون که پدرم امیرالمؤمنین علی(ع) از جدم رسول خدا(ص) روایت کرد: کسی که پوزش و عذرخواهی دیگران را – چه حق باشند و چه باطل- نپذیرد، بر حوض کوثر وارد نخواهد شد. (احقاق الحق: ج 11، ص 431)
بنابراین، اگر ما نمیتوانیم اینگونه باشیم میتوانیم دست کم عذر دیگران را به شکلی پس از فروبردن خشم و کظم الغیظ بپذیریم و از دیگران درگذریم و عفو کنیم؛ چرا که دنیا ارزشی ندارد و هر چه علیه ما شده باشد اگر درمسایل مادی باشد که ارزشی ندارد تا آدمی خود را بدان محزون و اندوهگین کند و اگر درمسایل دینی و اخروی باشد اگر به شریعت و دین آسیب نمیرساند باید گذشت کرد.اصولا انسان نباید به دنیا گرایش داشته باشد به طوری که ذهن و جانش را درگیر کند و ناراحت شود که چرا دیگری دارد و او ندارد یا اینکه وضعیت مالی او بهتر نیست و یا قدرت و ثروت و حکومت در دست دیگری است و او از دنیا بهرهای نبرده است؛ زیرا حقیقت این است که دنیا خیری نیست تا بگوییم از دنیا خیری ندیدم بلکه دنیا نعمتی است که اگر به درستی استفاده کنیم خیرش را خواهیم دید.
پس دنیا نباید برای ما چیزی جز راهی برای خیر باشد. از این رو، باید درباره دنیا آن چیزی را گفت که امام حسین(ع) گفته است: قیل للحسین بنعلی: من أعظم الناس قدرا؟ قال: من لم یبال الدنیا فی یدی من کانت؛ از حضرت امام حسین(ع) سؤال شد: با شخصیتترین افراد چه کسی است؟ در جواب فرمود:آن کسی است که اهمیت ندهد که دنیا در دست چه کسی میباشد. (تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورام؛ ص 348، س 11)
انسان با بندگی خدا میتواند خیر دنیا و آخرت را به دست آورد و از جایی که گمان نمیکند خدا به او عنایت کند و از فضل خویش به او ببخشد. راه برآوردن بهترین آرزوها این است که بنده خدا شد و هرچه را خدا گفت به عنوان بنده انجام داده و مطیع محض خدا بود. امام حسین(ع) در این باره میفرماید: من عبدالله حق عبادته، آتاه الله فوق أمانیه و کفایته؛ هرکس خداوند متعال را با صداقت و خلوص، عبادت و پرستش کند، خدای متعال او را به بهترین آرزوهایش میرساند و امور زندگیاش را تأمین میکند. (تنبیه الخواطر: ص 427، س 14، بحارالانوار؛ ج 68، ص 183، ح 44)پس عادت نکنیم برای نعمتهای دنیا که برای بسیاری از مردم نقمت و بلا و مصیبت میشود و هیچ خیری از آن نمیبرند، دست به هر کاری بزنیم و دین و ایمان خود را از دست بدهیم. بدترین مردم کسانی هستند که برای کسب درآمدی سوگند میخورند و برای قدرت و ثروتی به خدا و پیامبرش قسم میدهند و قسم میخورند در حالی که در بسیاری از موارد یا نیازی نیست یا دروغی است که باید از آن پرهیز کنند؛ چرا که هم دروغ گفته و هم سوگند دروغ خوردهاند که دو گناه بزرگ است.
آدمی حتی نباید سوگند راست بخورد چه رسد که سوگند دروغ بخورد. امام حسین(ع) چهار علت را عامل سوگند خوردن میداند. آن حضرت(ع) میفرماید: خود را از قسم و سوگند برهانید که همانا انسان به جهت یکی از چهار علت سوگند یاد میکند: 1- در خود احساس سستی و کمبود دارد، به طوری که مردم به او بیاعتماد شدهاند، پس برای جلب توجه مردم که او را تصدیق و تأیید کنند، سوگند میخورد؛ 2- و یا گفتارش معیوب و به دور از حقیقت است و میخواهد با سوگند سخن خود را تقویت و جبران کند؛ 3- یا در بین مردم متهم است – به دروغ و بیاعتمادی- پس میخواهد با سوگند و قسم خوردن جبران ضعف کند؛ 4- و یا آنکه سخنان و گفتارش متزلزل است- هر زمان به نوعی سخن میگوید- و زبانش به سوگند عادت کرده است. (تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورام: ص 429، س 6)آنچه بیان شد تنها گوشهای از سخنان آن حضرت(ع) در بیان فلسفه و سبک زندگی اسلامی است که باید آموخت و بدان عمل کرد تا حسینی شد. بر هر یک از ما فرض است تا این سخنان و مانند آن را از پیشوایان بیاموزیم و بدان عمل کنیم تا سعادت دنیا و آخرت نصیب ما شود.