مناسبت ها

امام حسين (ع) و فتنه بزرگ اموي

images-hossein نهضت امام حسين (ع) ابعاد و جنبه هاي گوناگوني دارد. از اين رو تحليل و تبيين همه ابعاد آن در يك مقاله و حتي كتاب، شدني نيست. يكي از ابعاد حركت امام (ع) مبارزه با فتنه بزرگي بود كه اميرمومنان علي (ع) پيش از آن خبر داده بود. اين فتنه كه از آن به فتنه اموي و فتنه قاسطين ياد مي شود، فتنه اي بود كه رسالت پيامبران و هدف اصلي آنان را هدف قرار داده بود؛زيرا مهندسي فرهنگي اموي بر پايه نابودي عدالت سامان يافته بود.

در اين راهبرد كه همه سازوكارها مورد بهره برداري قرار گرفته بود، در نهايت مردم به بردگي كشيده مي شدند به گونه اي كه مشروعيت آن را بطور همه جانبه مي پذيرفتند؛ زيرا فلسفه اي در پس زمينه آن طراحي شده بود كه برپايه جبر الهي، همه آن ها مشروعيت و مقبوليت شرعي مي يافت.

نويسنده در اين مطلب بر آن است تا نگاهي به وضعيت عصر نهضت حسيني افكند و شيوه مبارزه و فلسفه آن را تبيين نمايد. با هم مطلب را از نظر مي گذرانيم.

فتنه بزرگ عدالت ستيز ان اموي

بي گمان مهم ترين عنصر دولت اموي را بايددر عدالت ستيزي آن جستجو كرد. از اين رو در پيشگويي هاي پيامبر (ص) نسبت به وضعيت آينده امت و حضرت اميرمومنان علي (ع) از گروه هاي سه گانه ناكثين، مارقين و قاسطين سخن به ميان آمده است كه وصف اخير براي گروه معاويه و دولت اموي بوده است.

مسلمانان با اظهار ايمان خويش، با سنت الهي، يعني سنت امتحان و ابتلا و فتنه رو به رو مي شوند؛ زيرا همين كه ادعايي نسبت به اسلام و ايمان از سوي شخص يا گروه و يا جامعه اي ابراز مي شود، بايد خود را براي آزمون هاي بسيار آماده كند.

مسلمانان در عصر پيامبر (ص) با فتنه ها و ابتلائات بسيار مواجه بودند. آن حضرت (ص) در خصوص آينده، از هجوم فتنه هاي بزرگ به سوي امت خبر مي دهد. نخستين فتنه بزرگ امت پس از شهادت پيامبر (ص)، مخالفت با انتصاب الهي غدير خم و ولايت و خلافت اميرمومنان (ع) در سقيفه بني ساعده و دو دستگي و تفرقه در امت بود.

پس از اين آزمون بزرگ گرفتاري هاي امت آغاز مي شود و جامعه در آزمون هاي كوچك وبزرگ شكست مي خورد تا در نهايت با سه آزمون در عصر علوي، بسياري از مومنان نيز از رستگاري باز مي مانند.

حضرت اميرمومنان علي (ع) پس از سركوب ناكثين پيمان شكن در جنگ جمل كه همراهاني از خاندان رسول (ص) با نام ام المومنين همسر پيامبر (ص) و شماري از صحابه معروف حاضر در جنگ بدر چون طلحه و زبير در آن حضور داشتند، به سراغ دسته دوم از فتنه گران مي رود كه اكنون با نام قاسطين آنان را مي شناسيم. اين گروه از فتنه گران، هر چند كه همانند گروه نخست، از فتنه بزرگ سقيفه و مخالفت با نصب غدير بيرون آمده اند ولي از ويژگي هاي خاصي برخوردار مي باشند؛ زيرا با هدف و فلسفه رسالت يعني عدالت، دشمني داشتند و ريشه اسلام و رسالت پيامبران را هدف گرفته بودند.

هنوز حضرت اميرمومنان علي (ع) موفق نشده بود تا فتنه دوم قاسطين را سركوب كند كه از درون لشكر حضرت، گروهي از منافقان جديد به نام خوارج بيرون آمدند كه پيامبر از ايشان به عنوان مارقين ياد كرده است. مارقين فتنه اي در درون دولت ولايي علوي بود كه از سوي برخي از ياران بريده و پيوسته به قاسطين ايجاد و فرماندهي مي شد. اين گروه از فتنه گران، مشروعيت نظام سياسي ولايي حكومت علوي را هدف گرفته بودند. آنان با فلسفه «لاحكم الاالله» كه كلمه حقي بود و از آن اراده باطلي داشتند، مي كوشيدند تا مشروعيت ديني و سياسي دولت علوي را از ميان بردارند و اطاعت از ولايت و حكومت وي را نامشروع و ضد حكم الهي قرار دهند. آنان هر چند كه در ظاهر مدعي قانونگرايي بودند و تنها پاي بندي به قانون شريعت را اصالت مي بخشيدند با اين همه نشان دادند كه قانونگرايي آنان تنها مستمسكي براي نافرماني نسبت به دولت علوي مي باشد. بدين ترتيب آنان اطاعت از حكومت علوي را با ترديد در مشروعيت قانوني حكومت علوي زير سوال مي برند و نافرماني مدني اوليه خويش را به نافرماني نظامي و جنگ عليه دولت مشروع علوي تبديل مي كنند.

اميرمومنان علي (ع) ناچار مي شود تا چشم فتنه مخالفت با دولت قانوني با شعار قانونگرايي را در آورد و فلسفه ايشان را با كشتن آنان از ميان بردارد؛ زيرا هر عمل سياسي، هزينه متناسب خود را مي طلبد و هزينه عمل سياسي قانونگريزي با فلسفه قانونگرايي، چيزي جز قتل به حكم اهل بغي نمي باشد؛ زيرا آنان اگر موفق مي شدند، ديگر هيچ نظام مشروع سياسي چه به شكل خلافت يا خلافت سلطنتي و يا نظام ولايي و مانند آن براي اسلام و مسلمانان باقي نمي ماند و تنها فلسفه سياسي حاكم بر انديشه سياسي مسلمانان را آنارشيسم و هرج و مرج تشكيل مي داد كه جلوي پيشرفت جامعه و امت اسلامي را مي گرفت.

كشتن خوارج و سرباززنندگان از اطاعت حكومت و حاكم اسلامي، به معناي نابودي فلسفه سياسي آنارشسيمي بود كه آنان تبليغ مي كردند.

حضرت امير مومنان علي (ع) درباره فتنه خوارج و مارقين مي فرمايد: فانا فقات عين الفتنه؛ من چشم فتنه را در آوردم. (نهج البلاغه، خطبه 92)

فتنه بزرگ اموي

اگر فتنه ناكثين را تن فتنه بدانيم و چشم آن را فتنه خوارج قرار دهيم بي گمان سرفتنه را مي بايست در قاسطين و امت اموي دانست؛ زيرا قاسطين مهم ترين بخش فتنه سه گانه هستند كه اسلام ولايت و اسلام تاويل مي بايست با آن بجنگد و مومنان واقعي را از طريق آن بشناسد.

بر اين اساس آن حضرت (ع) در همين خطبه با اشاره به حركت اموي كه اكنون در معاويه و رهبري آن تجسم يافته است مي فرمايد: الا و ان اخوف الفتن عندي عليكم، فتنه بني اميه فانها فتنه عمياء مظلمه؛ آگاه باشيد كه خطرناك ترين فتنه از نظر من، فتنه بني اميه است كه فتنه اي كور و تاريك است. (همان)

فتنه اموي بر خلاف ديگر فتنه ها با اساس اسلام و رسالت پيامبران در تقابل بود. اگر فتنه هاي بزرگي چون فتنه سقيفه، اسلام و رسالت را از بخش بزرگ آن تهي كرد، ولي فتنه جديد، همه اسلام را چون پوستين وارونه بر تن امت مي كند و همه حقايق دگرگونه مي شود و تنها نامي از اسلام با محتواي وارونه به جا مي ماند.

اين فتنه، عدالت را كه رسالت همه پيامبران بر پايه آيه 25 سوره حديد و آيات ديگر مي باشد، هدف خود قرار داده و چيزي از اسلام و آموزه هاي وحياني باقي نمي گذارد. حضرت اميرمومنان (ع)

افزون براين كه آنان را عدالت خواران و قاسطين مي نامد در كلماتي ديگر آنان را كساني مي شمارد كه مساوات اسلامي را به طور كلي پايمال كرده و از ميان مي برد و برابري و برادري اسلامي را نابود مي كند.

امويان كه يك قبيله ازقريش بودند، همانند يهوديان يك نژاد خاص بودند كه بيش تر به شكل يك حزب عمل مي كردند و سازماندهي در مراتب را به خوبي مراعات مي نمودند. اينان با آن كه از آغاز با اسلام مخالف بودند و در زمان تنزيل، اسلحه برداشتند، ولي در نهايت شكست خوردند و تسليم شدند، هر چند كه مسلمان نشدند و ايماني نياوردند.

امويان در زمان عمر با قدرت يزيد پسر معاويه در شام به درون نظام سياسي راه يافتند و پس از آن، معاويه قدرت را در دست گرفت. معاويه نخست مهر شاميان را به خود جلب كرد وچنان نماياند كه مردم اسلام را جز به تفسير معاويه نشناختند. امويان سپس در زمان عثمان بيت المال و ثروت را در اختيار گرفتند و پس از قتل عثمان به عنوان ولي خليفه مقتول، قدرت پيدا كردند و پس از شهادت اميرمومنان علي (ع) قدرت ديني را نيز در اختيار گرفتند و شخصيت هاي ديني را به خدمت خود در آوردند. اين گونه است كه چهار قدرت را كه همه قدرت هاي جهاني است در اختيار داشتند: از اين رو خطرناك ترين فتنه در تعبير مولي علي (ع) معرفي شده است.

ويژگي هاي عصر فتنه بزرگ اموي

اميرمومنان علي (ع) چند ويژگي برجسته براي امويان بيان مي كند كه شناخت آن در تحليل واقعه طف و شكست بسياري از مدعيان ايمان در گذر از آزمون و فتنه، تاثير شگرفي دارد. قيام امام حسين (ع) در برابر فتنه اي است كه اميرمومنان علي (ع) آن را براي ما تبيين مي كند. شناخت اين فتنه مي تواند براي تبيين اهداف و فلسفه قيام حسيني دليل كافي ارائه دهد.

امام علي (ع) درباره فتنه بزرگ و خصوصيات آن، افزون بر مساله عدالت خواري و قاسط بودن آن مي فرمايد كه ايشان، مردم را به دو دسته سرور و برده تقسيم مي كنند. به طوري كه: حتي لايكون انتصار احدكم منهم الاكانتصار العبد من ربه. (نهج البلاغه، خطبه 92)

بنابر اين امويان به عنوان يك نژاد برتر مي كوشند تا خود را سرور قرار دهند و ديگران را برده خود كنند.

سومين خصوصيت و ويژگي امويان از نظر اميرمومنان علي (ع) اين است كه با روشنفكري و روشنگري چنان مبارزه مي كنند كه جامعه در بلاي خويش راهنمايي نمي يابد. آن حضرت مي فرمايد: عمت خطتها و خصت بليتها و اصاب البلاء من ابصر فيها و اخطا البلاء من عمي عنها، اين بليه اي است كه همه را فرا مي گيرد ولي بلاي آن اختصاص به عده اي معين است و هر كسي كه اهل بصيرت و روشنفكري باشد، اين بلا و فتنه، او را در بر مي گيرد؛ زيرا نمي خواهند آدم چيز فهم و صاحب دركي در جامعه وجود داشته باشد.

تاريخ گزارش مي كند كه امويان اين گونه عمل كردند و با قتل هاي زنجيره اي، همه روشنفكران جامعه را سر به نيست كردند توگويي كه مرغي دانه ها را از زمين بر مي چيند ايشان روشنفكران و اهل بصيرت را از جامعه بر چيدند و نابود كردند.

چهارمين ويژگي ايشان تغيير ارزش ها به ضد ارزش و ضد ارزش ها به ارزش بود. لذا هر معروفي در عصر ايشان منكر مي شود و هر زشت و ناهنجاري به عنوان ارزش تبليغ مي شود و رايج مي گردد: لايدعوالله محرما الا استحلوه و لاعقدا الاحلوه. (خطبه 97)

بنابر اين تغيير ارزش ها و سنت ها به عنوان يك هدف در راهبردهاي امويان در دستور كار قرار مي گيرد و اسلام و ارزش هاي آن دگرگون مي شود.

نهايت اين رفتار و شيوه امويان، ايجاد همان دگرگوني اصلي است كه حضرت به عنوان دين مقلوب بيان مي كند و مي فرمايد: لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا؛ اسلام را به مانند پوستين وارونه مي پوشانند (خطبه 107)

اين گونه است كه با دگرگوني و وارونه كردن مفاهيم ارزشي اسلام، مردم و ايمان ايشان را نيز وارونه مي سازند.

مبارزه امام حسين (ع) با فتنه بزرگ

اميرمومنان علي (ع) در طول مدت كوتاه چهار و نيم ساله حكومت خويش دو فتنه را از ميان برداشت ولي عدم همكاري امت و مخالفت ايشان اجازه نداد تا ريشه شجره ملعونه را بركند. فتنه اي كه موجب شد تا بوزينگان اموي بر شجره طيبه بتازند و منبر حكم راني پيامبر را ابزار قدرت خويش خود قرار دهند.

در بيست ساله حكومت شرايط به گونه اي تغيير كرد كه ديگر روشنفكري باقي نماند و اهل بصيرت همگي يكايك كشته و از دور خارج شدند. بدين ترتيب هر مخالفي با فلسفه و انديشه ايشان، كشته مي شود تا به سادگي بتوانند اسلام وارونه را به مردم بقبولانند و مردماني واژگونه بسازند.

مردم و امت اسلام در عصر اموي به گونه اي تغيير كردند كه ديگر عدالت و مساوات معنا و مفهوم خود را از دست داده بود و مردم به تفكر جبري، هر ظلمي را به سادگي مي پذيرفتند و آن را به عنوان قسمت و تقدير خويش قبول مي كردند. امام حسين (ع) براي رهايي امت و اصلاح امت جد خويش كه با اسلام واژگونه به بردگي و بندگي كشيده شده بودند، قيام مي كند و در نهايت مي كوشد تا با جانفشاني و شهادت خويش راه بازگشت را بر مردم بگشايد.

امام حسين (ع) با مبارزه خويش توانست فتنه بزرگ اموي را ريشه كن كند و راه تازه اي براي امت باز گشايد. خون حضرت، تنها عامل تغيير در امت بود؛ زيرا وي از هرگونه اتهامي پاك و مبرا بود و امويان نمي توانستند او را به چيزي متهم سازند. بر اين اساس خون امام حسين(ع) به سرعت تاثير شگرف خود را به جا مي گذارد و تمامي فلسفه و بافته هاي امويان را فرو مي پاشاند.

امت از امام حسين (ع) مي آموزد كه چگونه با فلسفه باطل فتنه بزرگ، بجنگد. البته در اين فتنه بزرگ، بسياري از مومنان همانند فتنه بزرگ عصر نخست در سقيفه مردود شدند و تنها شماري اندك بودند كه رستگار شدند و در مسير اسلام واقعي و ولايي گام برداشتند.

امام حسين (ع) با رنگ آميزي صحنه كربلا در روز عاشورا با خون خويش و ياراني كه از خاندان و ياران برگزيده اش بود، سرفتنه را چنان كوفت كه تا آخر الزمان هر كسي كه مدعي اسلام اموي شود به سادگي شناسايي و به عنوان دشمن دين معرفي شود و امكان مبارزه و جهاد براي ديگران و

همانند سازي كربلا و عاشورا در طول تاريخ فراهم آيد و زمينه اي براي بروز قيام نهايي مهدوي (عج) پديد آيد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا