اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

تجلّی خالقیت انسان در آخرت

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، بهشت و دوزخ هرکسی چیزی جز سازه های آن شخص نیست؛ زیرا هیچ چیزی به ویژه در دوزخ از بیرون بر او تحمیل نمی شود، هرچند که ممکن است به فضل الهی و عنایات معصومان(ع) چیزی برسازه های شخص در بهشت افزوده شود؛ ولی آن افزایش چیزی بیرون از تناسبات نیست؛ به این معنا که شخص در بهشت از فضلی برخوردار می شود که در شاکله شخصیت او اسم متناسب با آن فضل وجود داشته باشد؛ پس به کسی فضلی داده نمی شود که هیچ تناسبی با شاکله او نداشته باشد.

این بدان معنا است که انسان در آخرت خود خالق هر چیزی است که در بهشت یا دوزخ می یابد و می بیند؛ چرا که همه آنها جزو دارایی های اوست؛ خواه این دارایی نور، حور، غلمان، بوستان، پرنده یا چرنده باشد؛ و خواه مار، خار، آب جوشان، دود، دخان، آتش جحیم ، آب حمیم ، زهر، ظلمات ، یا فریاد و فغان باشد.

در حقیقت از نظر قرآن، انسان خالق بهشت و دوزخ خویش در آخرت است و هر کاری که انسان در دنیا انجام و آخرت می دهد، چیزی جز خروجی شاکله او نیست؛ البته این معنا در آخرت چنان نمود می یابد که می توان گفت که او تنها خالق چیزی است که به عنوان بهشت شخصی یا دوزخ شخصی یاد می شود؛ زیرا چیزی که در بیرون از ذات در آخرت به نمایش درمی آید، خواه از جنس نور باشد و خواه از جنس ظلمت، همه از شاکله نورانیت یا ظلمانیت شخص خارج می شود و همه چیز آفریده و مخلوق همان نور و ظلمت اوست.

بنابراین، چنان تناسبی میان هر شخص انسانی با بهشت و دوزخ شخصی اوست که نمی توان حتی کم ترین و کوچکترین فارق و تمایز میانی آنها یافت؛ زیرا بهشت و دوزخ هر کسی مظاهر تجلیات انوار یا ظلمات وجودی اوست که شاکله اصلی و اخروی او را شکل داده است؛ پس دوزخی خالق دوزخ خود و بهشتی خالق بهشت خود است. پس باید در دنیا چنان تلاش کرد که تا کامل ترین و تمام ترین بهشت را از انوار صفات و اسمایی بسازیم که بازتاب اسماء و صفات الهی باشد وبه عنوان «وجه الله ذوالجلال و الاکرام» در آخرت تجلی کنیم و تا تجلیات شخصیت و شاکله وجودی ما برترین بهشت هستی باشد.

بهشت و دوزخ شاکله شخصیت ها

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خاستگاه و منشای عمل هرکسی شاکله و شخصیت وجودی اوست: کل یعمل علی شاکلته.(اسراء، آیه 84) از آن جایی که بهشت و دوزخ چیزی جز خروجی بازتاب اعمال شخص نیست؛ بنابراین، بهشت و دوزخ چیزی جز خروجی شاکله و شخصیت هر کسی نیست.

به سخن دیگر هر چیزی دربهشت است، همان مظاهر تجلیات انوار صفات و ملکات و مقومات کمالی شخص ، و دوزخ مظاهر تجلیات ظلمات صفات و ملکات و مقومات رذایل شخص است.

پس اگر بخواهیم بهشت و دوزخ را تصویر و ترسیم کنیم و در قالب تمثیل معرفی نماییم، باید بگوییم که بهشت و دوزخ هر کسی همانند بدن هر کسی است؛ یعنی از ریز ملکول ها گرفته تا اعضا و جوارح و جوانح همه جزء متصل شخص است که از او جدایی ندارد؛ بوستان و گلستان و حور و غلمان و هرآن چه بهشت شخصی است، این گونه جزئی از حقیقت شخص است؛ چنان که دوزخ نیز این گونه است.

البته باید توجه داشت که در بیرون از بهشت شخصی یک فضا یا ساحتی است که بهشت عمومی درآن ساحت قراردارد؛ چنان که دوزخ نیز این گونه ساحتی دارد؛ ساحت بهشت عمومی از نور و در درجاتی چند قرار دارد که ساحات بهشت های هشتگانه را تشکیل می دهد؛ چنان که دوزخ شخصی در ساحت ظلمات و درکاتی چند قرار دارد که دوزخ های هفتگانه را می سازد. بنابراین، وقتی در آیات قرآنی گاه از آوردن دوزخ سخن میان می آید، همین دوزخ های شخصی است: وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ.(فجر، آیه 23) این جهنم شخصی همان شاکله شخص با اعمالی است که به عنوان ظلمات و خروجی ظلمات از آتش و دود و عقرب و مار و مانند آنها بروز و ظهور می کند.(همزه، آیات 4 تا 9)

پس دوزخ ساحتی عام دارد که دوزخ شخصی هر کسی درآن ساحت قرار دارد و هر شخص دوزخی را در ساحتی می اندازد که ازآن به دوزخ عمومی و ظلمات عام و مطلق یاد می شود؛ از همین روست در قرآن، از درانداختن سخن به میان می آید وخدا می فرماید: وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ؛ و بي‏شك بدكاران در دوزخند. روز جزا در آنجا درآيند.(انفطار، آیات ۱۴ و ۱۵) بهشت نیز ساحتی عام  و نورانی دارد که بهشت شخصی هر کسی در آن ساحت قرار می گیرد: تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ؛ و از روز گردآمدن خلق كه ترديدى در آن نيست بيم دهى؛ گروهى در بهشتند؛ و گروهى در آتش.(شوری، آیه ۷)

به هرحال، بهشت و دوزخ هر شخصی، یک بهشت و دوزخ شخصی است که از شاکله شخصیتی او ساخته می شود؛ زیرا از نظر قرآن، هر عملی که انسان در دنیا از خوب و بد انجام می دهد، همان طوری که از شاکله شخصیتی او نشأت می گیرد، هم چنین شاکله شخصیتی او را «تثبیت» می کند؛ چنان که خدا درباره نقش انفاق در تثبیت شخصیت احسانی هرشخصی می فرماید: وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ…؛ و مَثَل (صدقات‏) كسانى كه اموال خويش را براى طلب خشنودى خدا و استوارى نفوسان انفاق مى كنند….(بقره، آیه 265)

به سخن دیگر، هر عملی از اعمال صالح و غیر صالح موجب می شود تا صفات و ملکاتی در انسان شکل گیرد که مجموعه آنها شاکله شخصیتی او را می سازد. تکرار عمل موجب «تثبیت» و استحکام و استوار آن صفت و تبدیل آن به ملکات و مقومات وجودی شخص می شود. این گونه است که کلمه توحید و ایمان و هر آن چه به این حقیقت «طیب» مربوط است ازجمله شخصیت اشخاص با آن رفعت و بلندی می یابد و درجه درجه بر درجات شخص افزوده می شود: إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ ؛ به سوی او کلمات طیب صعود می کند و عمل صالح آن را رفعت می بخشد.(فاطر، آیه 10)

از نظر قرآن، هر کسی در دنیا با اعمال صالح و غیر صالح خویش، شاکله شخصیتی از خویش می سازد که در آخرت حقیقت آن ظهور می یابد؛ زیرا هر چه شخصیت کامل تر وتمام تر جهت «طیب» باشد، با «حیات طیبه»(نحل، آیه 97) مواجه می شود که حیات محض است: وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ.(عنکبوت، آیه 64) در برابر هرچه شاکله با فجور به سوی ظلمت برود، از آن حیات محض و طیب دور می شود و به شقاوت ظلمانی دچار می شود؛ پس چون چیزی جز ظلمت ندارد، این شاکله ظلمانی، چیزی جز حرمان از خدا و انوار صفات نخواهد بود؛ از همین روست که در ظلماتی قرارمی گیرند که تنزل نوری آن نار و آتش است؛ زیرا نار تنزل یافته همان حقیقت نور است؛ از همین روست که درکات نوری را به نار تشبیه کرده اند؛ زیرا ظلمت از نظر قرآن، عدم نور نیست، بلکه تنزلات نور به پایین درجه آن است: وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ؛ و خدا ظلمات و نوررا جعل کرد.(انعام، آیه 1) پس کسی که در دنیا شاکله شخصیتی خویش را از صفات کمالی نساخته است، بلکه با اعمال فجور آمیز خویش آن فطرت و نور رادفن و دسیسه کرده و تغییر داده است(شمس، آیات 7 تا 10؛ مطففین، آیه 14؛ بقره، آیه 7؛ رعد، آیه 11) از نور صفات کمالی بی بهره خواهد بود و در دوزخی قرار می گیرد که «تنزل» نور آن ظلمات همان صفاتی است که دفن و دسیسه شده است.

در مقابل هر کسی هر چه از صفات الهی را درخود ظهور می دهد و تثبیت می کند و به شکل ملکه و مقوم درمی آورد، از نور آنها بهره می برد. بنابراین، درجات بهشت و دوزخ شخصی هر کسی بستگی تمام به ظهور و دسیسه صفات الهی و انوار آن در دنیا به اعمالی دارد که شاکله شخصیتی او را می سازد.

تناسب تفضل الهی با شاکله شخصیت

در آیات قرآنی، به این نکته توجه داده شده که بهشت هر کسی جز خروجی اعمال هر کسی نیست که شاکله او بر آن تثبیت شده است؛ زیرا اصولا آخرت و بهشت و دوزخ چیزی جز «جزاء وفاقا»(نباء، آیه 27) و پاداش موافق عمل نیست؛ از همین روست که خدا در قرآن بیان می کند که هر کسی عمل خویش را آخرت حاضر می یابد بی آن که به کم ترین ظلمی از سوی پروردگار شود: وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا.(کهف، آیه 49) بنابراین شخص در آخرت عین عمل خویش را می یابد که حاضر می کنند: يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ؛ روزى كه هر كسى آنچه كار نيك به جاى آورده و آنچه بدى مرتكب شده، حاضر شده مى يابد.(آل عمران، آیه 30)

اگر گفته می شود در قیامت، هر شخصی عین عمل خود را می یابد، ازآن روست که آن اعمال انسان در دنیا در شکل گیری شخصیت و شاکله او نقش داشته و شاکله شخصیتی او را می سازد که در قیامت ظهور و بروز می کند. این شاکله ساخته شده به وسیله اعمال دنیوی از تقوا و فجور، شاکله ای را می سازد که می تواند «انسان متاله» یا «انسان فرشته» یا «انسان حیوان» یا «انسان نبات» یا «انسان جماد» باشد.(بقره، آیه 138؛ اعراف، آیه 179؛ جن، آیه 15)

البته از نظر قرآن، در جنبه مثبت، اگر انسانی گامی را درراستای عمل صالح و تقوا بردارد، خدا بر آن زیادتی به تفضل می افزاید و آن را مضاعف می کند.(بقره، آیه 265)

باید توجه داشت که در آیات قرآنی سخن از «زیادت» یا «شدت» است. این واژگانی زمانی به کار می رود که اصلی وجود داشته باشد که بر آن چیزی از نظر کمّی و کیفی افزوده شود. بنابراین زمانی شدت و زیادتی برای مومنی خواهد بود که آن صفت را خود به عملی نقش زده باشد، هر چند که به کمال و تمام نرسانده باشد؛ در این جاست که خدا به تفضل خویش، زیادتی می افزاید و آن صفت را دروی به تمامیت می رساند و ملکه و مقوم شاکله شخصیتی او می سازد. پس اگر کسی اصلا اهل عفو یا احسان نباشد، صفت یا ملکه و مقوم آن در شخص نیست، تا زیادتی در آن تحقق یابد. اما اگر گام های در راستای آنها برداشته باشد، خدا به تفضل و فضل خویش برآن بیافزاید و آن را شاکله شخصیتی او می سازد تا جایی به عنوان «محسن و عفوّ» شناخته می شود و آنها نیز شاکله شخصیتی او را شکل می دهند. این گونه است که در بهشت شخصی خویش از این شاکله استفاده می کند و چیزهایی را براساس می سازد وخلق می کند.

خدا در قرآن می فرماید: لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ؛ هر چه مشیت کنند در آنجا دارند و پيش ما زیادت وفزونتر هم هست.(ق، آیه ۳۵)

مشیت زمانی درشخص شکل می گیرد که شخص دارای ملکه و مقوم مناسب با آن باشد؛ و گرنه اگرعلم و دارایی نداشته باشد، اصلا خواسته و قصد و نیتی و انگیزه ای نیست تا «مشیت» بکند. پس هر شخصی برای اساس شاکله شخصیتی خویش به عنوان دارایی ، قصد و خواسته ای دارد که خدا از نظر کمیت و کیفیت به آن می افزاید. این بدان معنا خواهد بود بهشت شخصی هرکسی متناسب با دارایی هایی شاکله شخصیتی اوست؛ زیرا مشیت است که بهشت می آفریند و این مشیت در دایره شاکله شخصیتی هر کسی است. پس  بهشت هر کسی با بهشت دیگری فرق دارد. ازنظر آموزه های وحیانی قرآن، هشت بهشت اصلی وجود دارد که بیانگر درجات بسیار متفاوت بهشت های اصلی است که ساحت بهشتی های شخصی را شکل می بخشد. از این تفاوت ها در اصطلاح قرآن به درجات یاد می شود؛ چنان که خدا درباره درجات عالم حقیقی که خشیت نسبت به خدا دارد، از درجات چندی برای آنان یاد می کند که با درجات دیگران فرق دارد؛ یعنی برای هرکسی براساس عمل درجاتی است: وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا؛ برای هر کسی درجاتی از آن چیزی است که عمل کردند(انعام، آیه 132؛ احقاف، آیه 19)؛ اما باید توجه داشت که عمل عالم غیر از عمل مردم عادی است: يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ؛ خدا به کسانی از شما که ایمان آورد، درجه ای می دهد، و برای کسانی که علم داده شده اند، درجاتی است.(مجادله، آیه 11)

در حقیقت علم می تواند در کیفیت وکمیت تاثیر به سزایی بگذارد وآن را از ایمان غیر علمی و تقلیدی وعمل معمولی غیرعالمان جدا سازد. در مبانی قرآن، افرادی خاص از جمله عالمان حقیقی چون معصومان(ع) خود درجات سنجش ومیزان اعمال دیگران قرار می گیرد و به عنوان وزن ملاک و معیار سنجش شخصیت و عمل هر کسی می شوند: هُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ؛ آنان یعنی اهل رضوان الله، نزد خداوند درجات هستند و خدا به آنچه مى كنند بيناست.(آل عمران، آیه ۱۶۳)

شکی نیست که «رضوان الله» که برتر بهشت افعال و صفات است، مخصوص مقربان الهی از جمله معصومان(ع) است. اینان چنان که روایات تفسیری بیان کرده، خود میزان اعمال خلق بوده و به عنوان شاهدان اعمال دیگران به آنان عرضه می شود تا براساس وزن ایشان سنجیده و ارزیابی قرار گیرند. آنان همان صاحبان نفس مطمئن هستند که در مقام «راضیه مرضیه» نشسته اند.(فجر، آیات 27 تا 30)

به هر حال، بهشت شخصی  هر کسی چیزی جز خروجی شاکله شخصیتی او نیست که دردنیا با اعمال ملکه ومقوم و ثبت شخصیت او شده است. البته خدا درصفاتی که ملکه و مقوم نشده به او کمک می کند تا به تمامیت برسد واینگونه آن صفات نیز شاکله شخصیت او شده و نورش در عالم آخرت به شکل بهشت بروز و ظهور کند. این همان چیزی است که از آن به زیادت یاد می شود.

بنابراین، بهشت شخصی هرکسی متناسب با ملکات و شاکله شخصیتی اوست؛ زیرا بهشت چیزی جز تجلیات انوار ملکات و شاکله شخصیتی او نخواهد بود. این همان تناسب میان شاکله و بهشت شخصی هر کسی است که بر آن تاکید می کنیم.

پس انسانی نوری را با خود به آخرت می برد که این نور همان نور صفاتی است که ملکه و مقوم و شاکله شخصیتی خود ساخته است. ازهمین روست که نمی توان دارایی از این دست را به دیگری داد؛ و به درخواست منافقان برای بهره مندی از نور مومنان پاسخ رد داده می شود.(حدید، آیات 12 و 13)

فقدان زیادت و شدت در دوزخ اخروی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اگر زیادتی برای مومنان و اهل بهشت است، برای دوزخیان چیزی جز «جزاء وفاقا»(نباء، آیه 27) نیست؛ زیرا هر گونه زیادتی ظلم به ایشان است. بنابراین، شدت و زیادت خاص اهل بهشت و بهشتیان است و اهل دوزخ تنها همان چیزی را خواهند دید که از خود ساخته اند.

به سخن دیگر، دوزخ شخصی اهل دوزخ چیزی جز ظلمات دفن و دسیسه صفات الهی نیست؛ زیرا آنان نور صفات الهی را در خود با فجور در دنیا دفن کرده اند. پس هرکسی به میزان سقوط در درکات دوزخی را می سازد که متناسب با شاکله شخصیتی اوست. براین اساس، اسفل درکات دوزخ برای کسانی است که همه صفات الهی را دفن و دسیسه بلکه مختوم و مطبوع کرده اند و دیگر هیچ تابشی از نور صفات نیست. این گونه است که ظلمات در تنزلات درکاتی رخ می دهد و شخص هر چه ساقط تر باشد در شدت و زیادت ظلمانی ظلماتی قرار می گیرد که خود می سازد؛ زیرا نوری ندارد تا خود را از ظلمات برهاند، بلکه هر چه است ظلمات فوق ظلمات است.(نور، آیه 40)

تاثیر نیت عبادت در همه اعمال صالح

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان می تواند هرعمل صالحی از خوردن و نوشیدن و خوابیدن را تبدیل به عبادت خدا و بندگی او کند و اینگونه همه صفات الهی را در خود به عنوان نور الله ظهور بخشد و شاکله شخصیتی خویش سازد تا جایی که بهشتی از همه صفات الهی داشته باشد که عرض و طول آن چند برابر زمین و آسمان دنیا باشد؛ زیرا همه هستی چیزی جز انوار صفات الهی نیست.(نور، آیه 35) پس شخصی که متاله و خدایی شده و با اعمال گوناگون در دنیا همه صفات الهی را شاکله شخصیتی خویش ساخته است، می تواند بهشتی چنین جامع و کامل ایجاد و خلق کند که در وهم نگنجد.

انسان می تواند هر عمل ریز و درشت را با نیت تقرب به خدا انجام دهد و بگوید: اللهم اجعل قوتی فی طاعتک و نشاطتی فی عبادتک؛ خدا نیرو و توانم را در طاعت خود و نشاطم را در عبادت خویش قرار ده! این بدان معناست که هیچ نیروی و نشاطتی را در جایی غیر از عبادت هزینه نکند. این جز با نیت تحقق نمی یابد؛ زیرا نیت روح عمل است و هرگاه انسان عمل صالح از مباحات و مستبحات و واجبات بلکه ترک محرمات و مکروهات را با نیت تقرب و طاعت انجام دهد، آن عمل خدایی می شود و آثار آن نورانیت شخص خواهد بود. پس اگر به درختی آب می دهیم، یا به پرنده ای حتی خانگی دانه یا با همسر زناشویی، یا در خانه آشپزی یا به همسر سخن یا با دوستی هم نشین می شویم و یاهرکاردیگری انجام می دهیم، می توانیم با نیت عبادت آن را همانند نماز عملی عبادی قراردهیم تا از آثار آن در شکل گیری و تثبیت شخصیت نوری و الهی خود بهره گیریم. این گونه است که همه آنات و لحظات زندگی ما عبادی می شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا