اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیسیاسیعرفانمعارف قرآنی

تفریط و کوتاهی نسبت به ولایت الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، جایگاه ولایت الهی در میان آموزه های وحیانی آن، جایگاه بس والا دارد؛ زیرا ولایت الهی به معنای پذیرش حاکمیت و مالکیت صفر تا صد خدا بر همه امور فردی و شخصی و جمعی و اجتماعی است. البته این ولایت به تمامیت کمالی آن جز در ولایت معصومان (ع) و اولیای الهی ظهور و بروز نمی کند؛ بنابراین، کسی ولایت معصومان(ع) را انکار می کند یا در حق آن کوتاهی و تفریط می ورزد، در حقیقت با برترین و نیکوترین و اساسی ترین آموزه قرآنی مخالفت ورزیده است. چنین مخالفتی به صراحت قرآنی، برابر با کفر حقیقی است. بنابراین، از نظر قرآن، هر کسی می بایست تلاش کند تا کم ترین بی توجهی و بی محلی نسبت به ولایت معصومان(ع) نداشته باشد و در حق آن کوتاهی نکند تا گرفتار حسرت اخروی و شقاوت ابدی نشود.

نویسنده در این مطلب برآن است تا آثار کوتاهی و تفریط در برابر ولایت معصومان(ع) را بر اساس آموزه های وحیانی قرآن تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

معصومان(ع) حقیقت «جنب الله»

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مهم ترین و نیکوترین و برترین آموزه قرآنی همان «ولایت» است؛ زیرا ولایت در همه ابعاد و ساحات آن است که انسان را در مسیر کمالی و صراط مستقیم یاری می رساند و به مقصد و مقصود می رساند. از همین روست که در جهاد تبیین معصومان(ع) استعانت جویی از خدا که در قالب استعانت به نماز، زکات، روزه، حج و ولایت تجلی می یابد، ولایت اساس قرار می گیرد؛ زیرا بدون ولایت آنها اقامه نمی شود و قوام نمی یابد. امام باقر(ع) در این باره می فرماید: بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ؛ اسلام بر پایه پنج بنیاد گذاشته شده که نماز و زکات و روزه وحج و ولایت است؛ چیزی در اسلام به اندازه ولایت مورد اهتمام نشده و بدان خوانده نشده است.(الکافی، ج 2، ص 18 ، باب دعائم الإسلام)

خدا در قرآن با نام ها و اسامی گوناگون به حقیقت ولایت الهی که در مظاهر اتم و اکمل آن، یعنی پیامبر (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) تجلی و ظهور یافته، اشاره می کند تا ابعاد گوناگون آن این گونه دیده و فهمیده شود. یکی از اصطلاحات قرآنی در این باره «جنب الله» است؛ زیرا مظاهر ولایت الهی از معصومان(ع) در جنب الهی قرار می گیرند؛ و دیگرانی که تحت ولایت طاغوتی شیطان قراردارند، در جنب شیطان قرار می گیرند؛ یکی در جانب خدا است و آن دیگری در جانب شیطان.

خدا به صراحت در این باره می فرماید: وَأَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ … وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ… أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ؛ به سوی پروردگارتان بریده شوید وبه او تسلیم گردید… و نیکوترین چیزی که از سوی پروردگارتان نازل شده را پیروی کنید… تا آنكه مبادا كسى بگويد: حسرت بر آنچه در جنب الله كوتاهى ورزيدم.(زمر، آیات 54 تا 56)

در حقیقت از نظر قرآن، بریدن به سوی پروردگار و تسلیم محض او شدن، به پیروی از برترین و نیکوترین آموزه ای است که از سوی پروردگار نازل شده است. این نیکوترین آموزه های الهی همان «ولایت الهی» است که در این جا به عنوان «جنب الله» معرفی شده است؛ زیرا اگر انسان به این برترین و نیکوترین آموزه قرآنی، اهتمام نورزد و در حق آن کوتاهی و تفریط کرده و حق ولایت الهی را به تمام کمال ادا نکند، روزی می رسد که دیگر دیرشده است؛ زیرا هدایت کامل و تمام الهی در همین ولایت الهی است که در مظاهرش ظهور یافته است. پس اگر کوتاهی و تفریطی در حق مظاهر ولایت الهی داشته باشد، و آن را به سخریه و تمسخر بگیرد و تحت ولایت معصومان(ع) در نیاید، نمی تواند ادعا کند که هدایت الهی نصیب او نشده یا خواهان بازگشت به دنیا و عبادت احسانی مبتنی بر ولایت الهی باشد؛ زیرا ولایت معصومان(ع) به عنوان مظاهر تمام ولایت الهی و «جنب الله» مهم ترین آموزه ای است که هدایت ارایه و ایصالی توامان با هم در خود دارد؛ و شخص با کوتاهی و به دست خویش آن را کنار زده  و با تمسخر و سخریه گرفتن ولایت معصومان(ع) و استکبار ورزی و کفر نسبت به آن، تحت ولایت طاغوتی و جانب شیطان رفته است که عین ضلالت و شقاوت ابدی و سیاه چهره گی در قیامت است.(زمر، آیات 56 تا 60)

امام کاظم در جهاد تبیین در تفسیر حقیقت «جنب الله» در کلام خدا می فرماید: فِی قَوْلِ اللَّهِ عزّوجلّ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللهِ قَالَ: جَنْبُ اللَّهِ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ کَذَلِکَ مَا کَانَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ بِالْمَکَانِ الرَّفِیعِ إِلَی أَنْ یَنْتَهِیَ الْأَمْرُ إِلَی آخِرِهِمْ؛ «جَنب خدا، امیرمؤمنان (علیه السلام) و پس از او اوصیاء او در جایگاه والایشان هستند تا اینکه به آخرین نفر از ایشان پایان یابد».(تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج۱۳، ص۲۶۶؛ الکافی، ج۱، ص۱۴۵؛  بحارالأنوار، ج۲۴، ص۱۹۲؛ بصایرالدرجات، ص۶۴؛  بصایرالدرجات، ص۶۲)

امیرمومنان امام علی (علیه السلام) نیز در این باره می فرماید:  ما گنج‌داران علم خدا و چراغ‌های علم او هستیم، هرگاه یکی از ما برود دیگری از ما جایش را می‌گیرد، و کسی که از ما تبعیّت کند، گمراه نمی‌شود و کسی که ما را انکار کند، هدایت نخواهد شد وکسی که به دشمنان ما کمک کند، نجات نخواهد یافت و به کسی که ما را رها کند، هیچ کمکی نخواهد شد. به طمع دنیا و آرایش ظاهر آن با ما مخالفت نکنید که هم آن‌ها از بین رفتنی هستند و هم شما از دنیا خواهید رفت. هرکه دنیا را بر آخرت گزیند و بر ما ترجیح دهد، فردا بسیار حسرت خواهد خورد و این همان کلام خداوند است که فرمود: أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللهِ وَ إِنْ کُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ.(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۶۶ بحارالأنوار، ج۲۴، ص۱۹۱؛  تحف العقول، ص۱۲۰؛ الخصال، ج۲، ص۶۳۰)

امیرمومنان امام علی(ع) در سخنرانی خویش می فرماید: أَنَا الْهَادِی أَنَا الْمُهْتَدِی وَ أَنَا أَبُو الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینِ وَ زَوْجُ الْأَرَامِلِ وَ أَنَا مَلْجَأُ کُلِّ ضَعِیفٍ وَ مَأْمَنُ کُلِّ خَائِفٍ وَ أَنَا قَائِدُ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی الْجَنَّهِ وَ أَنَا حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِینُ وَ أَنَا عُرْوَهُ اللَّهِ الْوُثْقَی وَ کَلِمَهُ التَّقْوَی وَ أَنَا عَیْنُ اللَّهِ وَ لِسَانُهُ الصَّادِقُ (علیه السلام) وَ یَدُهُ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ الَّذِی یَقُولُ أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللهِ وَ أَنَا یَدُ اللَّهِ الْمَبْسُوطَهُ عَلَی عِبَادِهِ بِالرَّحْمَهِ وَ الْمَغْفِرَهِ وَ أَنَا بَابُ حِطَّهٍ مَنْ عَرَفَنِی وَ عَرَفَ حَقِّی فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ لِأَنِّی وَصِیُّ نَبِیِّهِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَی خَلْقِهِ لَا یُنْکِرُ هَذَا إِلَّا رَادٌّ عَلَی اللَّهِ وَ عَلَی رَسُولِهِ (صلی الله علیه و آله)؛  «منم راهنمای مردم، من کسی هستم که راه [حقّ] را یافته‌ام، منم پدر یتیمان و تهیدستان، سرپرست بیوه‌زنان، پناهگاه درماندگان و دژ نفوذناپذیر هراس‌داران، منم کاروان‌سالار مؤمنانی که به‌سوی بهشت در حرکتند، رشته استوار خدایم، و محکم‌ترین دستاویز [توسّل] به خدا، و کلمه‌ی تقوی و چشم بیدار خداوند و زبان راست و حقّ و دست اویم، منم معنای جنب خدا که در این آیه می‌فرماید: أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللهِ. من دست گشوده‌ی مهربان خدا بر سر بندگان می‌باشم، منم باب «حطّه» [کلمه‌ی استغفار بنی‌اسرائیل بود یعنی گناهان مرا از من بریز و مرا بیامرز]. هرکه مرا شناخت و حقّ مرا دانست، به حقیقت، پروردگار خود را شناخته است، زیرا من در زمین قائم مقام پیغمبر (صلی الله علیه و آله) او، و برهان خدا بر مخلوقش هستم، این ادّعا را کسی ردّ نمی‌نماید مگر آنکه خدا و پیغمبرش (صلی الله علیه و آله) را نپذیرفته باشد».(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۶۶ بحارالأنوار، ج۳۹، ص۳۳۹؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۲۵۸؛  التوحید، ص۱۶۴؛ معانی الأخبار، ص۱۷)

به هرحال، روایات متواتری از معصومان(ع) وارد شده که مراد از «جنب الله» همان وَلَایَهَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ (علیهم السلام) است.( تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۶۸ تا ۲۷۰؛ بحارالأنوار، ج۷، ص۲۰۰؛  ج۳۹، ص۲۳۲ ؛ ج۲۴، ص ۱۹۱ تا ۱۹۵؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۵۰۹)

آثار کوتاهی و تفریط نسبت ولایت معصومان(ع)

از آیات و روایات به دست می آید که هر گونه کوتاهی در قول و فعل نسبت به ولایت آنان به معنای نادیده گرفتن مهم ترین و نیکوترین آموزه قرآنی است که از سوی پروردگار برای هدایت انسان و دستگیر او آمده است؛ زیرا کسی که تحت ولایت معصومان(ع) قرار گیرد، نه تنها از نظر علمی از سوی آنان هدایت می شود و آنان راه را به او ارایه می دهند، بلکه دستگیر او بوده و او را تا مقصد و مقصود یاری می رسانند و در ایصال او به حقیقت معاونت و نصرت کرده بلکه به مفهوم حقیقی صفر تا صد امورش را به دست می گیرند تا به کمال بایسته و شایسته برسد، به شرطی که شخص اهل تفویض و توکل باشد و همه امورش را به آنان واگذار کند.

به سخن دیگر، شخص ممکن است از نظر اعتقادی به ولایت آنان باور وایمان داشته باشد و اهل مودت و محبت نسبت به آنان باشد؛ اما تحت ولایت کلیه و کبرای آنان درنیاید و همه امور زندگی خویش را تحت هدایت مستقیم آنان قرار ندهد؛ چنین شخصی همان اهل تفریط است که خدا از آن نهی کرده است؛ زیرا حقیقت ولایت زمانی شکل می گیرد که انسان صفرتا صد امورش را به اولیاء الهی واگذار کند؛ از همین روست که خدا درباره ولایت مظاهرش نسبت به مومنان می فرماید: النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؛ پیامبر در ولایت برخود مومنان نسبت به خودشان برتر است.(احزاب، آیه 6) این بدان معناست که جان ومال وعرض مومنان تحت ولایت پیامبر(ص) و معصومان(ع) قرار می گیرد؛ زیرا خاستگاه ولایت آنان ولایت مطلق الهی است که بر همه چیز مالکیت و حاکمیت دارد و کسی از مالکیت و حاکمیت خدا خارج نیست.

البته این ولایت مطلق معصومان(ع) به این سبب اتفاق می افتد که آنان مظاهر حقیقت ولایت الهی هستند؛ چرا که آنان در مقام مظهریت، همان طوری که امیرمومنان امام علی(ع) بیان کرده، در مقام قرب النوافل و قرب الفرائض به جایی رسیده اند «عین الله، یدالله و سمع الله» هستند؛ پس اگر کسی را می کشند، آنان نکشته اند، بلکه این خدا است که کشته است؛ چنان که وقتی تیری می اندازند، این خداست که تیر می افکند، و اگر سخنی می گویند، این خدااست که سخن می گوید.(انفال، آیه 17؛ نجم، آیات 3 و 4)

در حقیقت معصومان(ع) همان تجلی کامل وتمام نور الله در مقام تنزل دنیوی هستند و همه هستی آنان فانی در خدا است؛ از همین روست که آنان می گویند: لنا حالات مع الله هو فيها نحن، ونحن فيها هو، ومع ذلك هو هو ونحن نحن؛ برای ما با خدا حالاتی است که او در آن حالات ما است و ما در آن حالات اوییم، در حالی که او او و ما ماییم.( الكلمات المكنونة، فیض ، کلمه پنجاهم، ص 113)

می فرمایند: لاَ فَرقَ بَینَکَ وَ بَینَهَا إِلاَّ اَنَّهُم عِبَادُکَ وَ خَلقُکَ ؛ نیست فرقی بین تو و بین او ( آن ها ) جز این که آنها بنده و مخلوق تو هستند. ( مفاتیح الجنان ، فصل اوّل ، در اعمال ماه رجب )

اینان با آن که در این مقام از فنای بالله و بقای بالله قرار دارند، با این همه خود را عبد و خدا را معبود می دانند، در تبیین همه حقیقت خویش در همه حالات می فرمایند: إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، به راستی که نمازم و عباداتم و زندگی ام و مرگم برای خدای پروردگار جهانیان است.(انعام، آیه 162)

همین ویژگی موجب شده است که مودت و محبت ایشان در قالب اطاعت مطلق از آنان تجلی یابد و اطاعت از آنان عین اطاعت خدا دانسته شود(آل عمران، آیات 31 و 32) واگرکسی بخواهد محبوب خدا شود، می بایست به اینان که حبیب الله هستند، متسمک شوند و تحت ولایت او قرار گیرند و این گونه محبت دوسویه میان خالق و خلق ایجاد شده(مائده، آیه 54) و نفس مطمئن به ولایت الهی در مقام راضیه مرضیه در آید.(فجر، آیات 27 تا 30)

البته شرط آن است که این تولی همراه با تبری نسبت به کسانی باشد که جنب الله را نمی بینند و بدان کافر هستند و درباره ولایت مظاهر به تشکیک علمی وتردید عملی رو می آورند و با بدگمانی در مقام علم وعمل ریب می ورزند و ارتیاب دارند. در حقیقت تولی بدون تبری شدنی نیست؛ باید «لااله الا الله» تحقق یابد؛ یعنی نخست تبری از ولایت طاغوت و عبودیت علمی و عینی او انجام شود و انقطاع و انابه از غیر تحقق یابد تا ولایت الله تجلی وظهور یابد. از همین روست ایمان به ولایت الله می بایست با کفر به ولایت طاغوت همراه باشد.(بقره، آیه 257)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، و تفاسیر تبیین گر معصومان(ع) خروج از ولایت معصومان(ع) و تفریط در حق ایشان به معنای خروج از ایمان به دایره کفر، از دست رفتن بصیرت و بینایی حقیقی(امالی شیخ صدوق، ص484-485؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام ، ج‏1 ؛ ص275-276)، ناتوانی از عبور ازصراط در قیامت(میزان الاعتدال ج 1 ص 28؛ ینابیع المودة، ص 111؛ لسان المیزان، ج 1، ص 44 و 51 و 75؛ كنوز الحقائق، ص 51 طبع بولاق، تاریخ بغداد، ج 10، ص 356)، عدم قبولی اعمال(امالی مفید، ص 126)، عدم دخول به بهشت و ورود به دوزخ است.( الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة، حر عاملی، ج 1 ، ص 530؛ شواهد التنزیل، حسکانی، ج 1، ص 42)

پس شخص می بایست ولایت الهی معصومان(ع) را با تبری کمال و تمام کند؛ زیرا از نظر قرآن، تولّی و تبرّی به عنوان یکی از مهم ترین اصول اعتقادی دین که در فروع می بایست عملیاتی شود و تنها اعتقاد بدان کفایت نمی کند، بلکه در کنار نماز و روزه و زکات وحج، ظهور عینی می یابد و استعانت به ولایت مظاهر الهی و اولیاء الله را واجب می کند تا مومن در ساحت علم و عمل به ولایت معصومان(ع) پای بند باشد؛ زیرا ایمان حقیقی با ایمان ولایت الهی و مظاهر آن و هم چنین کفر نسبت به ولایت طاغوت و مظاهر آن تحقق می یابد؛ زیرا اگر کسی تولی بدون تبری داشته باشد، به ایمان حقیقی دست نمی یابد.

به هر حال، از نظر قرآن، ولایت الهی در مظاهر آن ظهور و تجلی می یابد، و هر کسی نسبت به آن تفریط و کوتاهی کند؛ از خط اسلام و ایمان خارج شده و در حقیقت در خط کفر و طاعوت وارد شده است.

از نظر قرآن کسی که نیکوترین و برترین آموزه قرآنی یعنی ولایت الهی معصومان(ع) را نادیده می گیرد بلکه حتی نسبت به آن کوتاهی و تفریط می ورزد و در علم و عمل به تمام معنا بدان قیام نمی کند، از هدایت الهی خارج شده و گرفتار سخریه نسبت به دین و اولیای الهی گشته و به عنوان مستکبر و کافر از جرگه ایمان و اطاعت خارج و به دایره عصیان و طغیان وارد شده است. چنین شخصی همه راه های هدایت و کمال را به روی خود بسته است و با سیاه دلی و سیه سیمایی وارد دوزخ می شود و راهی برای جبران نمی یابد. او حسرت می خورد که چرا حق ولایت الهی معصومان(ع) را ادا نکرده است. می خواهد به دنیا بازگردد تا اهل احسان باشد که چیزی جز عبادت شهودی و حضوری نسبت به خدا نیست؛ اما چنین چیزی شدنی نیست؛ زیرا یا اگر بازگردد همان کند که پیش از این می کرده است و یا آن که دنیا طی و تبدیل شده و آخرت و قیامت بر پا گشته است.(زمر، آیات 53 تا 60؛ انبیاء، آیه 104؛ ابراهیم، آیه 48؛ مومنون، آیات 99 و 100؛ انعام، آیه 28)

از نظر قرآن، کسی که نسبت به ولایت الهی معصومان(ع) کوتاهی و تفریط کند یا آن را انکار ورزد و علیه آن باشد،  نور حقیقت باطنی که خدا در همگان قرار داده، دفن و دسیسه می کند؛ زیرا این مهم ترین فجوری است که انسان به جای تقوا برگزیده(شمس، آیات 7 تا 10) واز نور اسلام و ایمان نیز بی بهره می شود(بقره، آیه 257) و به سوی ظلمات می رود که هیچ گریزی از آن نیست.(همان)

امام باقر(علیه السلام) در بیان حقیقت ایمان و کفر فرموده است: همانا علی (علیه السلام) دری است که خداوند (به روی مردمان) گشود، هر که داخل آن گردد، مؤمن است و هر که از آن بیرون رود کافر است.(اصول کافى، ج 4 ، ص 100)

امام صادق (ع) می فرماید: خداوند متعال ولایت ما اهل بیت (ع) را مرکز و قطب قرآن قرار داده است و قرآن را قطب تمام کتاب های آسمانی قرار داده و ایمان مومنین به واسطه قبول ولایت ما ظاهر می گردد و کفر کافران نیز به واسطه انکار ولایت ما اهل بیت معلوم می گردد و تمام محکمات قرآن و کتابهای آسمانی بر حول ولایت ما اهل بیت (ع) دور می زند.( تفسیر جامع، ج 1 ، ص 37)

جابر بن عبدالله انصاری در کوچه های مدینه گردش می کرد و می گفت: علی بهترین آدمیان است و هرکس مخالف این باشد وی کافر است ، ای گروه انصار فرزندان خود را به دوستی علی بن ابیطالب (ع) آزمایش کنید ، هر کدام امتناع کردند درباره مادرش تحقیق کنید. (اعلام الوری ، ص 236)

رسول خدا(ص) فرمود: هر که پس از من با علی درباره خلافت مقاومت و دشمنی ورزد کافر است و با رسولش  جنگیده است و هرکه در حق علی شک کند کافر است .(مناقب ابن مغازلی، ص 4)

هم چنین فرمود: علی بن ابی طالب باب آمرزش خداست هر که از آن وارد شود مومن  است و هر که از آن بیرون رود کافر.(کنز العمال، متقی هندی، ج 11، ص 610)

ونیز آن حضرت (ص) به علی بن ابی طالب فرمود: من تو را نشانه ای میان خود و امتم قرار داده ام؛ پس هر که از تو پیروی نکند حقاً کافر شده است.(تاریخ دمشق، ج 2، ص 489)

رسول خدا (ص) فرمود: ای حذیفه! حجت خدا بر شما پس از من علی بن ابی طالب است کفر به او کفر به خدا ، شریک ساختن برای او  شرک به خدا ، شک  در او شک در خدا ، انحراف از او و طعن زدن به او انحراف از خدا و طعن در او ، و انکار او انکار خداست.(بحارالانوار، ج 38، ص 97)

و نیز فرمود: هر که پس از من امامت علی را انکار کند چون کسی است که نبوت مرا در حیاتم انکار کرده است، و هر که نبوت مرا انکار کند ربوبیت پروردگار مرا انکار نموده است. (بحارالانوار، ج 38، ص 109)

ام سلمه به حسن بصری فرمود: تو را حدیثی گویم که دو گوشم از رسول خدا (ص) شنیده وگرنه کر شوند و چشمانم دیده وگر نه کور شوند و قلبم فرا گرفته وگرنه خداوند بر آن مهر نافهمی زند و زبانم را لال کند اگر از رسول خدا (ص) نشنیده باشم که به علی بن ابی طالب علیه السلام می فرمود: ای علی هیچ بنده ای در قیامت خدا را با انکار ولایت تو دیدار نکند جز آنکه او را با پرستش بت و صنم دیدار کند. (بحارالانوار، ج 38، ص101)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا