شعر و داستان
نسیم نوروز
در کوی دلم نسیم نوروز وزد
از میکده هم شاهد پیروز رسد
ساقی بده ما را همان جام شفا
در بستر شب فروغ پیروز رسد
در جام دلم هزار هم نام تو را
در قاب طلا شیوه شهروز رسد
گر دیو سیه بیاید آن کوی دلت
شیطان صفتی، شیهه دیروز رسد
صد نام بلند گر تو را داد خدا
هش! وسوسه دیو سیه روز رسد
آن نفس اگر مُرده به حکم خویش شد
در سیر دلش به تخت شهروز رسد
گر مُرده شوی به دست شیطان دلت
این نفس تو هم به کم ترین روز رسد
ناصر تو بدان نفس تو را هست هزار
گر خوب روی به شاه پیروز رسد