شعر و داستان

رخ ساقی

من به رخِ ساقی میخانه گرفتار شدم

«چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم»

رخ ساقی که نمودش بر این جام دلم

شاهد میکده آمد که بر این کار شدم

شاهد آمد که نبینم رخ زیبای تو را

در نظر بود رُخَت گرچه بر این دار شدم

شاهدِ ساقی که در جام مِی افتاد رُخَش

باده بر باد فشاندم، چو به نیزار شدم

من اسیر رخ ساقی نگشتم به خودم

چون که با شاهد میخانه بر این کار شدم

جلوه ای از رخ ساقی که در جام افتاد

هم به صد دل چو منی بر سر این کار شدم

شاهد مِی که هزار عشوه نمود تا نگرم

هم در این جام، اسیر رخ ساقی و گرفتار شدم

چون ندارم در این جسم به غیر از دل ناب

شاهدم گو که در جام رُخَت خوار شدم

ماه اگر جلوه کند در شب تاریک دلم

هم از آن نور خدا، جلوه این نار شدم

ناصرا دل بر آن شاهد زیبا تو بدار

که به یکدل بر آن شاهد و ساقی گرفتار شدم

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا