اجتماعیاخلاقی - تربیتیمعارف قرآنی

دشمنان شيرين

انسان ها در دنيا همواره از سوي خداوند به اشكال مختلف مورد آزمايش قرار مي گيرند؛ زيرا آزمون هاي الهي كاركردهاي چندگانه اي دارد كه از جمله آن ها تصديق صداقت و راست آزمايي آنها و آشكارسازي ظرفيت ها و توانمندي هاي سرشته در ذاتشان است.

خداوند، حضرت ابراهيم(ع) را كه از پيامبران بزرگ و اولوالعزم بود، به اشكال و زمان هاي متعدد آزمود تا آن كه وي را به مقام بزرگ امامت رسانيد و در آن منصب و مرتبه قرار داد.

يكي از روش هاي آزمون الهي، آزمودن با دشمنان شيرين است كه برخلاف دشمنان ديگر، انسان با همه وجود و عطوفت و مهرباني، از اين دشمن شيرين، ضربه هاي بزرگ و جانكاهي مي خورد، اما به جاي فرار از او، بيش تر به سويش كشيده مي شود. اگر ديگر دشمنان از روي خشم و خشونت به شخص ضربه وارد مي سازند، اين دشمن شيرين از روي محبت و مهر به آدمي ضربه مي زند و گاه تا پاي نيستي و سقوط پيش مي رود.

در طول تاريخ بشريت، مردان بزرگي را مي توان يافت كه در همه ميادين خطرناك و جنگ هاي خونين، سربلند و پيروز بيرون آمدند، ولي در جنگ با دشمن شيرين همه هستي و زندگي شان را برباد دادند و از همه چيز ساقط شدند. شايد بارها در همين دهه كوتاه زندگي خود، كساني را بشناسيد كه به دست دشمنان شيرين نيست و نابود شدند و همه مقامات و امتيازات مادي و معنوي و شخصيت خود را از دست دادند.

نويسنده با توجه به آموزه هاي وحياني قرآن بر آن است تا نگاهي گذرا به موضوع مهم دشمنان شيرين بيفكند و ضمن معرفي آنها، تحليل قرآني را از اين مسئله ارائه دهد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

دشمن شناسي در قرآن و سيره معصومان

يكي از مسئوليت ها و تكاليف فردي و اجتماعي هر انساني، شناخت دشمنان و روش ها و راه هاي نفوذ و هجوم آنان و چگونگي مقابله و دفع آنان است. اصولا هر موجود زنده اي مي كوشد تا دشمنان خويش را بشناسد و راه مقابله با آنان را بياموزد و از قدرت ها و ضعف هاي دشمن آگاه شود. حتي گياهان همانند جانوران مي كوشند تا ضمن شناسايي دشمن، روش هاي مقابله را بياموزند. بهره گيري از روش هايي چون همسان سازي با محيط، كمين كردن، حيله گري و فريب، تغيير رنگ دادن و مانند آن از اصول ابتدايي دفاع و مقابله با دشمنان است.

خداوند از انسان ها مي خواهد تا به مسئله شناسايي دشمنان و راه هاي مقابله با آنان توجه و اهتمام ويژه اي داشته باشند؛ زيرا هرگونه غفلت از دشمن مي تواند پيامدهاي بسيار هولناكي را براي شخص و يا جامعه به همراه داشته باشد؛ چه اين كه دشمن با غلبه بر شخص يا جامعه و يا تضعيف قدرت و توانايي او و جامعه، مي تواند راه پيشرفت و تكامل را سد كند و آدمي و جامعه را به سوي پرتگاه نابودي سوق دهد.

بخشي از آيات و آموزه هاي قرآني و به تبع آن سنت معصومان(ع) و سيره ايشان به مسئله دشمن شناسي و راه ها و سازوكارهاي مقابله با آنان اختصاص داده شده است.

از آن جايي كه دشمن ترين دشمن انسان، نفس انساني و خواسته ها و هواهاي نفساني اوست، بخشي از آموزه هاي قرآني به مسئله شناخت نفس و راه هاي مبارزه با آن به شكل تقويت تقوا و تزكيه و خودسازي نفس اختصاص يافته است. دشمن مهم و اصلي ديگر انسان كه در بيرون آدمي است ولي اطلاعات و توانمندي كاملي نسبت به درون آدمي دارد و مي تواند از ستون پنجم داخلي به خوبي بهره برد، ابليس و شياطين وابسته به او هستند كه خداوند از آن به دشمن آشكار ياد مي كند؛ زيرا وي افزون بر اين كه شناخت كاملي از انسان و ضعف ها و قوت هاي او دارد، دشمني بيرون از دايره ديداري و شنيداري انسان است و به سبب پنهان بودن دايمي، مي تواند از چهار سو به آدمي نزديك شده و ضربات كشنده اي وارد سازد.

بنابراين بخش عمده ديگري از آموزه هاي وحياني به مسئله شناخت ابليس و شياطين وابسته به او اختصاص يافته و برخي از اطلاعات و توانمندي هاي وي به آدمي اطلاع داده شده و روش هاي مبارزه و مقابله با او نيز يادآوري شده است.

دشمنان انسان، ابزارهاي آزمون

مسئله مهم ديگري كه لازم است انسان به آن توجه داشته باشد، اين مطلب است كه اصولا دشمنان انسان، به عنوان ابزارهاي الهي عمل مي كنند و خداوند از همه آنان به عنوان جنود و لشكريان خود در عرصه هستي استفاده مي كند. به اين معنا كه هيچ يك از دشمنان انسان، بيرون از دايره مشيت و اراده الهي نمي توانند كاري انجام دهند، به ويژه آن كه هيچ چيز بيرون از دايره حكومت و عزت و اقتدار وي نيست و همه به حول و قوه الهي مشغول خدمت به اهداف كلي و كلان الهي هستند كه در فلسفه آفرينش و اهداف آن مورد نظر و اهتمام الهي است.

بر اين اساس بايد توجه داشت كه اين دشمنان، هر كس و هر چيزي كه باشند به عنوان عوامل و كارگزاران الهي عمل مي كنند. يكي از نقش هايي كه اين كارگزاران الهي به عهده دارند، ابزار بودن براي آزمون هاي الهي مي باشد.

در حقيقت همه هستي، كارگزاران الهي و جنود و سربازان وي مي باشند و در خدمت اهداف او عمل و حركت مي كنند. از جمله اين كارگزاران الهي كه در نقش ابزارهاي آزموني مورد استفاده قرار مي گيرند، كساني هستند كه در ظاهر از بهترين دوستان آدمي به شمار مي روند. به اين معنا كه حتي كساني كه به نظر مي رسد دوست انسان باشند و انسان به سبب احتمال دوستي ايشان، نسبت به آنان علاقه و عشق بسياري دارد، مي توانند از دشمنان آدمي باشند كه به عنوان ابزار آزموني از سوي خداوند استفاده شده است.

از جمله اين ابزارهاي دوست داشتني و شيرين مي توان به ثروت و فرزند اشاره كرد. هر انساني به طور طبيعي به ثروت كه عامل آسايش و قدرت و امنيت و مانند آن است علاقه دارد، چنان كه به فرزند نيز علاقه مند مي باشد و حاضر است همه چيزش را فداي او كند، زيرا فرزند به بخش مهمي از نيازهاي انساني كه عواطف و احساسات وي مي باشد، پاسخ هاي مناسب مي دهد كه از جايي ديگر نمي تواند آن را تأمين كند.

درحقيقت ثروت، مهم ترين پاسخ به بخشي از نيازهاي آدمي است كه از آن به آسايش تعبير مي شود و فرزند به بخش ديگر آن يعني آرامش و عشق و عواطف پاسخ مي دهد. اين گونه است كه براي آدمي ثروت و فرزند به عنوان مهم ترين علايق انساني مورد توجه است، زيرا دو مولفه اصلي سعادت يعني آسايش و آرامش را براي وي فراهم مي آورد.

فرزندان، دشمنان شيرين انسان

بي گمان ثروت و فرزند به سبب نقش خاصي كه در ايجاد سعادت و خوشبختي يعني آسايش و آرامش انسان دارند، يكي از مهم ترين ابزارهاي آزموني الهي به شمار مي روند.

زيرا انسان با واكنش هاي خود در برابر اين دو، صداقتش را در برابر خدا مي تواند ابراز كند و حقيقت عبوديت و يكتاپرستي و توحيد خويش را نشان دهد. اگر انسان بتواند از كنار اين دو عامل اصلي ايجاد خوشبختي و سعادت بگذرد و به خواسته هاي الهي و اطاعت از فرمان هاي او عمل كند، مي تواند نشان دهد تا چه اندازه در اطاعت و بندگي خويش صادق است و عمل وي، گفتار و باورهاي باطني اش را تصديق مي كند.

از اين رو حضرت ابراهيم(ع) به ثروت و فرزند خويش آزموده شده و در زمان ها و موقعيت هاي مختلف نشان داد تا چه اندازه مطيع خداوند است، زيرا آن حضرت پس از سختي هاي بسيار به ثروت مي رسد و پس از سال ها بي فرزندي در سنين پيروي داراي فرزند مي شود. اين گونه است كه در اوج آسايش و آرامشي كه از طريق ثروت و فرزند به دست آورده است، مأمور مي شود تا به بيابان برهوتي كوچ كند و فرزندش را در آن جا رها سازد و سپس مأمور مي شود تا آن را براي خداوند قرباني كند تا صداقت خويش را به نمايش بگذارد.

وي در اين آزمون بزرگ موفق و پيروز مي شود و فرزند را به قربانگاه مي برد و كارد بر گلوي فرزند عزيز خويش مي گذارد و اين گونه اطاعت از خداوند را به نمايش مي گذارد و خداوند عملش را تصديق باورهايش برمي شمارد.

اما همه انسان ها چون حضرت ابراهيم(ع) در اين آزمون هاي سخت و دشوار، سربلند و پيروز بيرون نمي آيند. در طول تاريخ بشريت بسياري از مردان بزرگ را مي توان يافت كه در برابر وسوسه هاي شيطان، محبت و عشق و آرامش فرزند را بر فرمان الهي مقدم داشتند و به جاي تصديق باورهاي ايماني خويش، وسوسه هاي ابليسي را تصديق كرده و راه شيطان را درپيش گرفتند.

بي گمان با توجه به انبوه گزارش ها و شكست هاي بسر در اين عرصه مي توان گفت كه فرزند آدمي، دشمن شيرين اوست؛ زيرا انسان با آن كه مي داند فرزند، محل و ابزار آزمون هاي بزرگ الهي است و او را مي تواند به هر ناكجاآبادي ببرد و به عناوين مختلف وي را به رنج افكند و به اشكال گوناگون بر او فرمان دهد تا به مقام هبوط و سقوط گرفتار كند، با اين همه از محبت و دوستي به اين دشمن دست نمي شويد و برده وار به اجراي فرمان ها و خواسته هاي فرزند مي رود و همه هستي اش را بر سر اين عشق و محبت مي گذارد.

باتوجه به اين علاقه زائدالوصف آدمي به فرزند، قرآن به او هشدار مي دهد كه مبادا تمام هم و غم و وقت و انرژي خود را صرف او كند، زيرا همين فرزند كه اين همه محبوب پدر و مادر است چه بسا در آينده تبديل به دشمن او شود. قرآن در سوره تغابن آيه 14 مي فرمايد: «يا ايهاالذين آمنوا ان من ازواجكم و اولادكم عدواً لكم فاحذروهم= اي كساني كه ايمان آورده ايد! بعضي از همسران و فرزندانتان، دشمنان شما هستند، از آنها برحذر باشيد.». اين آيه يكي از صريح ترين آياتي است كه به انسان بيدارباش مي دهد كه درعين محبت و علاقه به فرزند، از او برحذر باشد كه ممكن است همين محبوب بالفعل، دشمن بالقوه او باشد و تبديل به آزموني براي وي شود.

آيت الله حسن زاده آملي در درس هايش مي فرمود: كودكان ما، سرور و مولاي ما هستند و بر ما حكومت مي كنند و هرچه فرمان بدهند ما به ديده منت مي پذيريم و اطاعت مي كنيم. علت اين امر، آن است كه آنان قريب العهد به مبدأ و خالق هستي هستند و روح و جانشان تازه از مبدأ الهي جدا و در جسم و تنشان دميده شده است. از اين رو اقتدار كاملي بر انسان دارند و حتي پادشاهان رابه افسار مي كشند و بر پشت ايشان سوار مي شوند و شاهان نيز از اين كه اسب كودكانشان شده اند، خوشحال مي شوند و همه گونه ذلت و خواري را براي خشنودي فرزندان خردسالشان به جان مي خرند.

اين دشمنان شيرين، هرچند كه در كودكي خرده فرمايش هايي دارند كه به دين و دنياي آدمي زياني نمي رساند، ولي هرچه بزرگ تر مي شوند، به جاي آن كه مايه آرامش آدمي و خنكاي دل هاي ما باشند، مايه رسوايي و درد و رنج ما مي شوند.

در روايت از رسول اكرم(ص) آمده است: اولادنا اكبادنا، صغرا وهم امراونا و كبر او هم اعداونا؛ ان عاشوا فتنونا و ان ماتوا حزنونا؛ فرزندان ما پاره هاي جگر ما هستند. كوچك هاي آنان اميران ما و بزرگانشان دشمنان ما هستند. اگر زنده مانند ما را به فتنه و آزمون مي اندازند اگر بميرند ما را اندوهگين مي سازند. (تفسير اثني عشر، ج2، ص30)

خداوند در آيه 7 سوره كهف مي فرمايد انسان ها با همه مظاهر و زيبايي هاي دنيوي، آزموده مي شوند تا حقيقت ذاتشان برخودشان آشكار شود و حجت بر آنان تمام گردد. اصولا آزمون با ابزارهاي مختلف و گوناگون است و هيچ شخص و يا امتي از آن استثنا نمي شود. (مومنون آيه 30 و عنكبوت آيه 3 و محمد آيه 31)

اين آزمون، همگاني و فراگير است (مائده آيه 71 و توبه آيه 16 و انبياء آيه 35) به اين معنا كه خداوند با امور خير وشر، آدمي را مي آزمايد (انبياء آيه 35) و اين گونه نيست كه كساني از آزمون در امان باشند و يا تنها با شر و بدي آزموده شوند كه عبارت از جنگ و مانند آن است، بلكه حتي پيامبران اولوالعزم چون آدم (ع) و ابراهيم (ع) و نوح (ع)، موسي (ع)، عيسي (ع) و محمد مصطفي (ص) به اشكال مختلف و در زمان هاي گوناگون آزموده مي شوند؛ زيرا به يك معنا آزمون انسان، يكي از اهداف آفرينش انسان (هود آيه 7 و انسان آيه 2) و يكي از اهداف استقرار وي در زمين مي باشد (يونس آيه 14).

براين اساس آزمون همگاني حتي با فرزند و ديگر امور خير نيز امري طبيعي در سنت الهي و قوانين اوست. آن چه پيامبر (ص) درباره فرزندان گفته است، برگرفته از همين سنت ابتلا و آزمون است. از اين رو خداوند در قرآن، فرزندان آدمي را فتنه (مايه آزمايش) بر شمرده است (انفال آيه 28) به اين معنا كه آدمي به وسيله فرزندان خويش آزموده مي شود؛ زيرا دوستي و علاقه و عشق آدمي به فرزند، بيش از همسر است و همين عشق شديد است كه وي را گمراه مي كند و كنترل عواطف و احساسات او را در دست مي گيرد، به گونه اي كه حاضر به اطاعت از فرمان الهي نمي شود.

در طول تاريخ ديده شده است كه بسياري از انسان هاي مهم به سبب فرزندان به دام شرك و كفر افتادند و يا طعم خواري را چشيده اند. در داستان خضر و موسي (ع) اين معنا مورد تاكيد قرار مي گيرد و فرزند غير صالح مي تواند موجب گمراهي و كفر والدين شود از اين رو خضر (ع) به سبب ايمان والدين كودكي، كودك را به قتل مي رساند تا اين معنا اثبات گردد كه كودك مي تواند موجبات گمراهي و كفر را فراهم آورد.

داستان حضرت نوح (ع) و فرزندش كنعان كه خداوند از وي به عنوان عمل غيرصالح ياد كرده نمونه ديگري از اين دشمن شيرين است كه مي تواند آدمي را به نافرماني خداوند سوق دهد. خداوند به حضرت نوح (ع) يادآور مي شود كه اين فرزند گمراه است و به سبب همين گمراهي از نسبت با تو ساقط مي شود. به اين معنا كه آن چه نسبت واقعي را پديد مي آورد، ايمان و عشق به خداوند است و فرزندي كه كافر و گمراه است،از دايره عشق الهي و فرزندي بيرون است و انسان نبايد عواطف و احساسات خويش را به پاي او بريزد.

بر همين اساس در اسلام برادري كه علقه اي به ظاهر خوني است، به علاقه ايماني تبديل مي شود و برادري ايماني بر برادري نسبي مقدم مي شود؛ زيرا آن چه عامل پيوند واقعي است، عشق الهي است كه در ميان برادر گمراه با برادر مومن يا فرزند گمراه و والدين وجود ندارد.

عبدالله بن زبير، عبرت آيندگان

شايد معروف ترين داستان در مساله آزمون ها و شكست ها داستان عبدالله بن زبير باشد. زبير، انساني بزرگ و والامقام بود و از وي به عنوان سيف الاسلام ياد مي كردند. عبدالله هنگامي كه بزرگ مي شود، پدر خويش را از راه حق بيرون مي برد و به فتنه جمل مي كشاند و ميان وي و اميرمومنان خليفه خدا و امام و ولي الله جدايي مي افكند.

زبير بن عوام بن خويلد بن اسد بن عبدالغري يكي از شخصيت هاي برجسته تاريخ اسلام است، كه بعدها دچار انحرافاتي شد. وي محرم اسرار اهل بيت – عليهم السلام – بود و تحت تعليمات و بركات اين خاندان بود، تا آنكه فرزندش عبدالله به دنيا آمد. اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايند: «ما زال الزبير يعد منا اهل البيت حتي نشأ ابنه عبدالله؛ زبير پيوسته در زمره ما اهل بيت بود تا آن كه فرزندش عبدالله به دنيا آمد «عبدالله از دشمنان كينه توز اهل بيت بود كه عايشه را براي خروج و حضور در جنگ جمل تحريك كرد و صلوات بر اهل بيت و پيامبر را از خطابه اش حذف كرد و… وي در سال 64 هجري قمري به خلافت رسيد و در زمان عبدالملك بن مروان توسط حجاج بن يوسف به قتل رسيد.»

به هر حال عبدالله فرزند زبير وي را به سوي هلاكت ابدي سوق مي دهد و امير مومنان (ع) به زبير مي گويد كه اين فرزندت عبدالله است كه تو را به فتنه مي كشاند و از دين بيرون مي برد. اين گونه شد كه عبدالله وي را به سوي قيام عليه حكومت اميرمؤمنان (ع) كشاند و به وضع دردناك به كشتن داد، بي آن كه خيري از فرزندش ببرد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا