اعتقادی - کلامیمعارف قرآنی

عوامل تحير در انديشه و عمل

شايد يكي از آثار فقدان بصيرت در انسان، تحير در انديشه و عمل باشد، در نتيجه آدمي ناتوان از تشخيص حق و ترديد در كارها مي شود و در نوعي بي طرفي بيمارگونه گرفتار مي آيد به گونه اي كه زندگي عادي و معمولي از وي سلب و آرامش و آسايش او برباد مي رود.

بي گمان از حزب باد بسيار شنيده ايد و با انسان هايي كه به اين بيماري ناتواني در تصميم و كار دچارند، روبه رو شده ايد كه به ظاهر در زندگي شان موفق هستند ولي در نهايت به پوچي مي رسند و زندگي، معناي خودش را ازدست مي دهد و سرگرداني روحي و رواني كه از آثار طبيعي و پيامدهاي آشكار آن است، نصيب آنها مي شود.

نويسنده در اين مطلب برآن است تا براساس آموزه هاي قرآني، علل و عوامل چنين حالتي را تبيين كرده و آثار و پيامدها و راه رهايي از آن را ارائه دهد. با هم اين مطلب را ازنظر مي گذرانيم.

تحير، بازتاب فطرت ستيزي

خداوند انسان را به گونه اي آفريده كه همه توانايي ها و (ظرفيت ها) را به وي بخشيده است. لذا در آيات بسياري، از اعتدال، استوا و كمال آدمي در اين حوزه سخن گفته و با فرستادن آفرين بر خود، توانايي انسان را به رخ ديگر آفريده هايش كشيده است.

براين اساس مي توان گفت كه فطرت و طبيعت آدمي، به گونه اي است كه همه چيز براي دست يابي به كمال مطلق براي او فراهم است. اين كمال مطلق همان متاله و خدايي شدن است كه از طريق فعليت بخشي به توانايي ها از راه عبوديت و اطاعت فراهم مي آيد و زمينه را براي مظهريت الهي و خلافت ولايي انسان بر همه آفريده هاي هستي و تسخير آنان ايجاد مي كند.

دست يابي به اين مقام عالي كه موجبات تكريم انسان را فراهم مي آورد، براي همه انسان ها به طور طبيعي امري شدني و ممكن است؛ زيرا انسان ها همه امكانات شدن و رسيدن به اين مقام را دارا هستند. بنابراين انسان اين ظرفيت را دارد كه به هرچه خواهد برسد؛ زيرا همه آن چه در دايره خواسته هاي بشري قرار مي گيرد، تجلي و مظهري از اسماي الهي است. اين درحالي است كه همه اسماي الهي به وي تعليم داده شده و در جان و فطرت وي نهاده شده است. از اين رو تنها لازم است تا با قرار گرفتن در مسير درست فطرت آن را به ياد آورد و به خود تذكر دهد. براين اساس عده اي علم را چيزي جز تذكر و به يادآوردن داشته ها و دانسته ها نمي دانند كه در فطرت آدمي به شكل تعليمي سرشته شده است. اتصال به جنبه امري و روحي، به انسان اين امكان را مي دهد تا در جهان خلقي و مادي، خود را بيابد.

انسان ها براي رسيدن به اين مقام تنها نيازمند دو چيز يعني دانايي و آگاهي به معناي تذكر و خواستن هستند. به اين معنا كه به ياد آورند و بخواهند؛ زيرا توانايي انجام آن را دارند.

به سخن ديگر، انسان ها همه علل و عوامل براي دست يابي به مظهريت خدايي و متاله شدن را دارا هستند؛ زيرا دانايي، توانايي و ظرفيت در آنان وجود دارد و تنها چيزي كه انسان به آن نياز دارد، عزم و اراده است. بنابراين تنها مشكل آدمي براي اين شدن، خواستن است. اگر انسان خواهان خدايي شدن باشد، همه چيز براي اين شدن فراهم است.

با اين همه انسان هاي بسياري از اين فطرت خويش دور مي افتند و خود را در وادي ناداني و ناتواني مي افكنند و ظرفيت هاي خويش را بر باد مي دهند، زيرا به جاي اين كه براساس فطرت سالم و عقل سليم عمل كنند و در مسير طبيعي خدايي گام بردارند، در مسيري ديگر قرار مي گيرند. در نهايت فطرت اين افراد بيمار مي شود و اختلال در روند طبيعي زندگي آنان ايجاد مي شود.

آموزه هاي قرآني تبيين مي كند كه چگونه انسان ها از مسير طبيعي فطرت منحرف و گمراه مي شوند و ظرفيت هاي طبيعي خويش چون شنوايي و بينايي و فهم و شعور را از دست مي دهند و چشم هايشان نمي بيند و گوشهايشان نمي شنود و دل هايشان نمي فهمد و عقلهايشان خاموش مي شود. اين گونه است كه تحير و حيرت در جانشان نفوذ مي كند.

از نظر قرآن نتيجه حركت بر خلاف فطرت سالم و عقل سليم، حيرت و تحير است؛ زيرا تحير، به معناي ناتوان شدن ذهن و ترديد در كار است. (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص 236، ذيل واژه «حير»). به اين معنا كه در مقام انديشه، ذهن از كار مي افتد و نمي تواند تصوير درستي از حقايق هستي ارايه دهد و واقعيت ها را چنان كه هست به نمايش گذارد و شخص را به حقايق هستي آگاه سازد، چنان كه در مقام عمل نيز موجب مي شود تا گرفتار ترديد در انجام كارها شود و نتواند عملي را انجام دهد و يا به اتمام رساند. خداوند از اين حالت انساني، با واژه هاي چون «يتيهون»، «يعمهون»، «يهيمون»، «حيران»، «بهت»، «مذبذبين» و مانند آن ياد كرده است.

عوامل تحير و حيرت

از آن جايي كه تحير و حيرت بازتاب طبيعي سركوب فطرت و خروج از آن مي باشد، بايد عوامل و عللي را كه موجب حيرت و تحير مي شود، همان عواملي دانست كه آدمي را از فطرت خود خارج مي سازد. براين اساس مي توان همه اموري را كه قرآن به عنوان عوامل خروج آدمي از فطرت سالم مي داند، به عنوان عوامل و علل حيرت و تحير ياد كرد و از آنها سخن به ميان آورد.

با اين همه برخي از اين علل و عوامل نقش آشكاري در ايجاد اين خروج از فطرت و گرفتاري در دام حيرت و تحير دارد كه در اين جا به آن ها اشاره مي شود. اين عوامل را مي توان به دو دسته عوامل اعتقادي و عملي تقسيم كرد. به اين معنا كه برخي از عوامل حيرت، عواملي اعتقادي است كه به بينش انسان و شناخت وي از هستي و تحليل و تبيين و درباره هستي و خدا و خود و جايگاه هريك ارتباط دارد. برخي ديگر نيز مرتبط به نگرش و رفتارهاي آدمي است كه موجب مي شود تا شخص گرفتار ضلالت تحير و حيرت شود.

بي گمان مهم ترين عامل حيرت آدمي را بايد حق ناشناسي و حق ناپذيري وي دانست. از اين رو خداوند در آيه 110 سوره انعام، حق ناپذيري و انكار آيات الهي را موجب حيرت و سرگرداني انسان برمي شمارد. عدم ايمان و عدم پذيرش حق موجب گمراهي بسياري از مردم و قرار گرفتن در حيرتي بحران زا مي شود، به گونه اي كه آدمي، هويت خويش را در يك فرآيندي از دست مي دهد.

كساني كه از فطرت خويش دور مي شوند و به انكار هر حقي مي پردازند، همان گونه كه بر خلاف آموزه هاي عقلاني عمل مي كنند، برخلاف آموزه هاي وحياني نيز رفتار مي كنند و از در عناد با قرآن و ديگر كتب آسماني وارد مي شوند. از اين رو خداوند، انكار قرآن را به عنوان يكي ديگر از عوامل تحير برمي شمارد كه موجب تحير و سرگرداني در وادي گمراهي و طغيانگري انسان مي شود. (اعراف، آيات 185 و 186)

از ديگر عوامل تحير، انكار قيامت است. خداوند در آيه 11 سوره يونس به اين نكته توجه مي دهد كه بي اعتقادي به جهان آخرت، مايه طغيان و سرگرداني آدمي مي شود؛ زيرا انكار قيامت به معناي انكار فلسفه آفرينش و هدفمندي آن است. اگر كسي به اين باور برسد كه براي هستي، فلسفه و هدفي نيست، هيچ گونه هدفي را نمي تواند در زندگي خود داشته باشد. بر اين اساس تمام زندگي وي مبتني بر اصل بي هدفي قرار مي گيرد و حتي در مسائل ريز و جزيي نيز نمي تواند هدفي را در نظر بگيرد تا بر محور آن حركت خود را سامان دهد. اين گونه است كه انكار رستاخيز به انكار هدفمندي جهان و در نهايت هدفمندي در زندگي وي منجر مي شود كه همان معناي ديگر بي معنايي در زندگي است كه چيزي جز حيرت و تحير و سرگرداني براي او به همراه نخواهد داشت؛ بر اين اساس خداوند در آيه 4 سوره نمل بي اعتقادي به جهان آخرت را منشأ انحرافها و موجب حيرت و سرگرداني مردم برمي شمارد.

البته افراد متحير در يك فرآيند به اين بي معنايي و بي هدفي مي رسند؛ زيرا فطرت سالم در يك دوره زماني و تحت تاثير عوامل دروني و بيروني، بيمار مي شود و از حد اعتدال و استوا خارج مي شود. از اين رو عوامل ديگري چون وسوسه هاي شيطاني در طول زندگي ودر نهايت سلطه وي بر نفس انسان موجب مي شود تا انسان از مسير طبيعت و فطرت خود خارج شود و به سوي گمراهي و ضلالت برود كه نهايت آن حيرت و تحير در امور زندگي خواهد بود. (انعام آيه 71)

برخي از اعمال انسان ها حتي مومنان موجب مي شود تا فطرت آدمي بيمار گردد و توانايي و ظرفيت شناسايي و تشخيص حق و باطل را از دست بدهد و دچار گمراهي و در نهايت تحير گردد. خداوند در آيات 24 تا 26 سوره مائده، يكي از پيامدهاي فسق مومنان را گمراهي و حيرت مي داند و گزارش مي كند كه چگونه قوم موسي(ع) به سبب فسق در زندگي عادي خود دچار حيرت و سرگرداني شدند و نتوانستند مسير درست خود را در زندگي بيابند و در آن حركت كنند.

خداوند در آيات 42 و 45 سوره توبه با اشاره به گروهي از مومنان كه از فرمان پيامبر(ص) براي حضور در جهاد، تخلف ورزيدند، به اين معنا توجه مي دهد كه چگونه رفتاري نادرست و خروج از اطاعت خدا و پيامبر(ص) موجب مي شود تا شك و ترديد در جان ايشان لانه كند و آنان را دچار حيرت و سرگرداني در زندگي كند.

خيال پردازي بيش از اندازه و انحراف در اين حوزه مي تواند موجب تحير در انسان شود، چنان كه شاعران منحرف خيال پرداز اين گونه در دام حيرت به سر مي برند و نمي توانند حقايق هستي و وقايع جهان را به درستي بشناسند و تفسير كنند. (شعراء آيات 222تا 225)

آلودگي به گناهان چون لواط و هم جنس بازي از ديگر عوامل خروج آدمي از فطرت و بيماري آن مي شود كه در نهايت حيرت و سرگرداني را به دنبال خواهد داشت. خداوند با اشاره به گمراهي قوم لوط، به مومنان هشدار مي دهد كه از گناه پرهيز كنند تا گرفتار آلودگي و خروج از فطرت نشوند. آيات 67 و 72 سوره حجر، آلودگي به هم جنس بازي و انحرافات جنسي را مايه مستي و سرگرداني قوم لوط دانسته و به مؤمنان نسبت به اين گونه رفتار و پيامدهاي آن هشدار مي دهد.

از ديگر عوامل حيرت و تحير آدمي، نفاق است كه موجب تحير و سرگرداني منافقان مي شود؛ زيرا قدرت تشخيص حق از باطل را از انسان سلب مي كند و اجازه نمي دهد تا در مسير كمالي گام بردارد. (بقره، آيات 8 و 15 و نيز نساء آيات 142 و 143)

كساني كه گرفتار نفاق و فسق مي شوند در يك فرآيندي گرفتار ارتداد مي شوند و از دين بر مي گردند و در نهايت گرفتار تحير و بي معنايي در زندگي مي شوند. از اين رو خداوند در آيه71 سوره انعام، ارتداد را موجب افتادن در دامن حيرت و سرگرداني برمي شمارد.

همچنين رفتارهاي نادرست و باطل انساني چون استهزا و تمسخر مؤمنان (بقره آيات14 و 15) و مانند آن موجب مي شود تا انسان گرفتار ضلالت و گمراهي شده و در نهايت به حيرت و تحير درافتد. خداوند در اين آيات تبيين مي كند كه استهزاي مؤمنان با اظهار ايمان دروغين منافقان، عامل سرگرداني آنها در طغيانگري و حيرت ايشان مي شود.

خداوند در آيات 142 و 143 سوره نساء هم چنين تبيين مي كند كه چگونه انسان در يك فرآيندي فطرت خويش را مي كشد و بيمار مي كند و در نهايت زمينه را براي اضلال الهي در خود فراهم مي آورد. به اين معنا كه هر چه انسان از فطرت خدادادي خويش دور شود، همان اندازه خداوند شرايط را براي گمراهي و ضلالت او فراهم تر مي سازد تا در نهايت به حيرت دچار شود و نتواند حق و باطل و درست و نادرست را از هم تشخيص دهد و در زندگي، سرگردان و بي هدف رها مي شود.

طغيان گري انسان موجب مي شود تا آدمي از فطرت و مسير اصلي خارج شود و در بي معنايي زندگي گرفتار آيد و سرگرداني و تحير را به جان بخرد. (بقره آيه15 و انعام آيه 110 و اعراف آيه 186 و يونس آيه11 و مؤمنون آيه75)

شرك و چند خدايي نيز چيزي جز نتيجه تفسير نادرست از هستي و خدا و ربوبيت او نيست. از اين رو مشركان، گرفتار ارباب انواع مي شوند و به عبادت آنان مي پردازند و از مسير يگانه پرستي باز مي مانند و براي رضايت هر يك از خدايان به گونه اي رفتار مي كنند كه سرشار از تضاد و تناقض است و خود نيز دچار سرگرداني و تحير مي شوند. از اين رو خداوند داستان مشركان را همانند كسي مي داند كه داراي صاحبان بسيار است و هر يك از آنان چيزي مي خواهد و به سوي كاري مي فرستد كه چيزي جز خستگي و سرگرداني و تحير براي بنده و برده ندارد. (زمر آيه39)

عوامل رهايي

انسان تا مي تواند بايد حافظ فطرت سالم خويش باشد و با حركت در مسير اعتدال در زندگي، آن عدالت الهي را همچنان با خود همراه داشته باشد.

اما اگر دچار بحران سرگرداني و تحير شد، بايد تلاش كند تا به مسير فطرت و اصلي كه همان صراط مستقيم عقلانيت و وحيانيت است بازگردد و به فطرت و عقل سالم و وحي الهي عمل كند تا دوباره زندگي معنا پيدا كند و از بي معنايي رهايي يابد.

شناخت خداي يگانه و توحيد نخستين گام براي رهايي از هر گونه حيرت است. بنابراين اگر كسي بخواهد خود يا ديگري را از حيرت و تحير رهايي بخشد بايد نخست پايه توحيد در انديشه و بينش شخص را محكم كند و او را به مسير توحيد و يگانه پرستي بازگرداند. در همين راستا خداوند در آيه71 سوره انعام، توحيد را مهم ترين زمينه ساز رهايي از تحير و سرگرداني بشر برمي شمارد و به آن دعوت مي كند.

البته تنها شناخت خداي يگانه و توحيد كفايت نمي كند بلكه انسان بايد با تمام جان و دل اين معنا را به خود بباوراند كه تنها خداي يگانه، آفريدگار و پروردگار هستي است و او به حكم عدل و حكمت، جهان را به سوي هدفي مي برد كه آدمي نيز مي بايست در آن مسير گام بردارد تا در قيامت به سوي خداوند يگانه بازگردد و اعمال خويش را ببيند. اين جاست كه نقش ايمان به عنوان مهم ترين عامل نجات و رهايي از تحير و حيرت معنا پيدا مي كند. در حقيقت، ايمان و اعتقاد به پروردگار، مايه رهايي انسان از وادي حيرت و سرگرداني است؛ زيرا صرفاً شناخت يك حقيقت و واقعيت كفايت نمي كند بلكه ايمان به آن و حركت در مسير آن است كه آدمي را در سلامت و آسايش و آرامش قرارمي دهد. (شعراء آيات225 و 227)

اين حضور الهي در زندگي بايد دايمي باشد و دمي از ياد و خاطر شخص بيرون نرود تا جهت گيري تمام اعمال زندگي وي بر اساس اصول توحيدي و ايماني باشد. از اين رو خداوند در همين آيات ياد خدا را به عنوان عامل اصلي رهايي از تحير و نجات از حيرت معرفي مي كند.

در همين رابطه دفاع از دين (همان) و كارهاي نيك و صالح (همان) مهم ترين بازتاب ايمان واقعي است كه مي بايست در شخص ظهور و بروز كند تا آثار ايمان يعني رهايي از حيرت و دست يابي به بصيرت بروز و ظهور كند و شخص از وادي حيرت به وادي بصيرت گام گذارد.

از نظر قرآن دوري از فطرت سالم و عقل سليم، كور كردن منابع و ابزارهاي شناخت با اعمال طغياني و گناهان، و عدم اطاعت از فرمان هاي عقل و شرع، مهم ترين عوامل سرگرداني و حيرت بشر بشمار مي رود. بنابراين اطاعت از خدا و پيامبر(ص) و بازگشت به آموزه هاي عقلاني و وحياني نيز مهم ترين عامل رهايي و نجات بشر از حيرت و سرگرداني خواهد بود. بر اين اساس مي توان ميان ايمان و توحيد و بصيرت و كفر و شرك و گناه با حيرت ارتباط تنگاتنگي را برقرار كرد. هر كسي اهل توحيد فطري و ايمان و عمل نباشد گرفتار حيرت است و اگر اهل ايمان و عمل صالح و اطاعت باشد اهل بصيرت خواهد بود و در مسير خدايي شدن گام برمي دارد. باشد تا اين گونه باشيم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا