وب نوشت

مخالفت محوري، معيار روشنفكري

برخي در زندگي خويش همواره از در مخالف و مخالفت وارد مي شونhttp://www.sciam.com/media/inline/B3421824-EB0D-566A-0A231B2465213E50_1.jpgد و هرگز تن به موافقت و جريان طبيعي نمي دهند. شايد اين مساله از جهاتي براي كساني كه در جوامع خرافي و به دور از علم و دانش مي زيند ، امري درست و هنجاري باشد؛ اما نمي توان به عنوان معياري براي ارزش گذاري پذيرفت و بدان پاي بند بود.

به سخن ديگر، مخالفت خواني و مخالفت گرايي نمي تواند به عنوان معياري براي سنجش رفتار و گفتار قرار گيرد و مي توان گفت كه امري خنثاست كه شرايط و مقتضيات آن را امري درست و ارزشي و يا نادرست و ضد ارزشي قرار مي دهد.

اما چنان كه گفته شد براي برخي اين امر به عنوان معيار درستي عمل و گفتارمورد پذيرش قرار گرفته و زندگي خويش را بر اساس آن سامان دهي مي كنند.

درزندگي خود با دو نفر از خويشان رو به رو بوده و هستم كه مي توان گفت كه يكي به صراحت و روشني و ديگر در عمل پاي بندي خود را به اين اصل نشان داده اند.

يكي از خويشان كه در زمان شاه نيز به مبارزه و مخالفت با رژيم معروف بود و تحت تاثير جرياناتي چون انجمن حجتيه و جريان هاي سياسي و نظامي آن دوره قرار داشت و كتب و مجلات اين گروه ها را در مدارس و دبيرستان پخش مي كرد، براين معيار تاكيد مي كرد.

در زماني كه هر يك از گروه هاي سياسي در آغازين روزهاي پس از پيروزي به سبب وجاهت روحانيت و نفوذ آنان درميان توده هاي مردم، مي كوشيدند تا از ميان فرزندان روحانيون، اعضا و يا هواداراني براي خود دست و پا كنند، فرزند يكي از بزرگان سياسي كشور كه سال ها در زندان به سر برده بود، براي تقويت گروه وفادار خود به مناطق ما مي آمد و در خانه اين خويش ما ميهمان مي شد. اين شخص به ظاهر هوادار و يا عضو جنش مسلمانان مبارز و يا گروه هاي از همين دسته گروهك هاي سياسي اوايل انقلاب بوده است كه به شكل سرسام آوري مانند قارچ از درون انقلاب سر بر آورده بودند و هر يك به عضوگيري مشغول بودند.
البته اين بخش از تاريخ انقلاب ما هنوز شفاهي است و قابليت آن را ندارد كه مكتوب شود ؛ زيرا هم براي نويسندگان و هم براي مطرح شوندگان آن ، مايه دردسرخواهد بود. بخش شفاهي انقلاب شايد پس از مرگ هر يك از دو سويه مساله قابل طرح باشد ؛ زيرا اين آقازادگان گاه در مراكز تصميم گيري هاي خاص هستند كه بيان اين نوشته خود مايه دردسر دو سويه خواهد بود.

اين خويش ما، هنگامي مشغول به مبارزه با رژيم شاه بود و سپس هنوز كودك انقلاب بر سر پا نيايستاده به مبارزه با ساخت و ساختار قدرت اسلامي و انقلاب بر خاست. روزي از روزها از وي از علت مخالفتش پرسيدم. وي در پاسخ گفت كه اصولا مخالفت،  راهي براي مشهور شدن و نام آوري است. كسي كه همراه مردم و همگام آنان باشد در ميان توده هاي همراه، گم مي شود و نام و نشاني از وي نمي ماند. به نظر وي اصولا مخالفت، تنها راه براي دست يابي به شهرت و نام و نشان است. در اين ميان هيچ فرقي ميان اين و آن نيست و چون زمانه برگشته است ما نيز بر مي گرديم و راه مخالفت را در پيش مي گيريم و خلاف  جريان رود شنا مي كنيم.

شايد وي مي خواست از نقش مهم، نفس مخالفت به عنوان معيار در درستي كار سخن بگويد و يا اين كه وي اموري را ديده بود كه ما نديده بوديم و مخالفت وي با توجه به ساخت كژ برخي از امور خبر مي داد كه درنهايت به كژي برخي ساختارها مي انجاميد. به هر حال آن چه نقل شده است بياني است كه خود براي سبب و علت مخالفت در دو زمان با دو رژيم بيان داشته بود. البته وي در دوره طاغوت براي بينانگذاري دولت اسلامي فعاليت مي كرد و به نظر مي رسيد كه به آن چه خواسته بود رسيده بود ولي در عمل چيزي ديگر را دوست مي داشت و از اين عصر مبارزه پايان يافته بود سرخورده شده و خواسته بود تا راه پيشين را اين بار از سمت ديگر ادامه دهد. وي هيچ نوع حكومت و بدلي را براي خدف رژيم انقلابي ارايه نمي داد هر چند كه به نظر مي رسيد در انتخاب هدف هم به هيچ نتيجه اي نرسيده بود.

خويش دوم ما افكار و انديشه هاي ديگري دارد ولي نيز هر چند كه اصل و معيار عمل را مخالفت خواني و مخالفت خواهي مي شمارد و بر اين باور است كه اصل مخالفت خود به تنهايي براي ارزش گذاري كفايت مي كند ولي در سخن آن را به زبان نمي آورد و تنها با عمل خويش اين كار را انجام مي دهد و اصالت مخالفت خواني را مي پذيرد.

تاكنون از وي چيزي جز مخالفت خواني و مخالفت گرايي ديده نشده است و مانند خويش نخست ما توجيه و دليلي براي مشروعيت بخشي مخالفت خويش جز اصل مخالفت بيان نمي كند.

به نظر مي رسد كه ايشان بر اين باورند كه مخالفت به تنهايي مي تواند به عنوان معياري ارزشي براي داوري اعمال مورد توجه قرار گيرد و هنگامي كه اين اصل وجود دارد نيازي به هيچ اصل و دليلي وجود ندارد.

اگر برخي چون دانشمندان مادي گرا و انديشمندان حس گرا بر اين باورند كه روش حسي و آزمايشگاهي در علوم مساوي با كشف حقيقت است؛ از نظر خويش ما، مخالفت نيز به معناي كشف حقيقت است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا