اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیاقتصادیروان شناسیمعارف قرآنی

یا قناعت پر کند یا خاک گور

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های قرآنی روح الهی وقتی در کالبد خاکی قرار می گیرد، به عنوان «نفس انسانی» دارای صفات و خصوصیات متضادی می شود که از جمله صفات منفی آن، «هلوع»، «جهول»، «ظلوم»، «عجول» و مانند آنها است. از نظر قرآن اگر این صفات تحت مهار و مدیریت عقل فطری در نیاید که مسئولیت تفکر و هدایت نفس به سوی کمالات را به عهده دارد، سقوط انسان در وادی نواقص و عیوب و فراق از کمالات قطعی و یقیینی است؛ و این گونه انسان ساقط در آتشی می سوزد که خود ساخته و سوخت آن را در دنیا به فسق و فجور و عصیان پرداخته و از انواع گناهان فراهم آورده است.

از نظر قرآن، گرایش ذاتی نفس به بی نهایت به سبب عنصر «روح اللهی» موجب می شود تا در هر دو جهت صعود و سقوط به هیچ «حدّ یقفی» محدود نشود. بنابراین، در ثروت، قدرت، شهوت، ریاست، تفاخر، تکبر و دیگر امور مادی و اعتبارات دنیوی چنان راه و روشی را پیش می گیرد که هیچ پایانی برای آن نیست؛ از این روست که بر اساس نابخردی و بیدادگری دنبال انباشت زینت ها و آرایه هایی است که از نظر قرآن، هیچ ارتباطی به ذات انسان ندارد و نمی تواند آرایه حقیقی او شود؛ زیرا زینت هایی برای دنیا یا دست کم زندگی دنیوی است، و به سبب عدم پایداری زندگی دنیوی، انسان نمی تواند آن را به عالم و نشئه دیگر ببرد؛ بلکه تنها زینتی که انسان براساس آیه 7 سوره حجرات می تواند با خود به عالم دیگر و آخرت ببرد، همان ایمان و نور آن است.

بنابراین  بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، طمع و حرص انسان برای کسب چیزهایی که یا مستحق آن نیست، یا بیش از استحقاق می خواهد، انسان را نه تنها از کسب آخرت و ره توشه آن بازمی دارد، بلکه موجب سقوط می شود که در این صورت تنها خاگ گور است که چشم و شکم طمع کار و حریص را پر می کند، و عاقل عالم کسی است که به حکم عقل و علم رشدی، به اندک دنیا برای زندگی موقت قناعت کند و طمع به غیر مستحق نداشته و حرص به بیش از استحقاق نزند.

طمع و حرص آدمی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، یکی از صفات نفس انسانی «هلوع» بودن است. خدا به صراحت در قَرآن می فرماید: ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخیر منوعا؛ به راستی که انسان هلوع خلق شده است؛ هر گاه به او شری می رسد جزع کند و هر گاه خیری  برسد مانع می شود.(معارج، آیات 19 تا 21)

پس از نظر قرآن، وقتی انسان هلوع باشد، چنین رفتاری و کنش و واکنش هایی در زندگی دارد؛ یعنی وقتی به او شر اصابت می کند و امر بد با او تماس می گیرد، قرار و آرام از دست داده، به جزع می پردازد و زمین و زمان را به هم می ریزد؛ اما وقتی خیری به او می رسد، حاضر نیست کسی دیگر از آن بهره مند شود و با بخل ورزی راه بهره مندی دیگران را سد می کند.

البته ریشه و خاستگاه این رفتار را می بایست در امری دیگری جست؛ زیرا هر چند این خلقت «هلوع» بودن در نفس انسانی مطرح است، ولی ریشه آن جهول و ظلوم بودن انسان است که آن نیز از خلقت انسان است.(احزاب، آیه 72)

جهل در قرآن به دو معنای عدم علم و عدم تعقل آمده، ولی بیش ترین کاربرد در معنای دوم است؛ پس وقتی از جهل و جهالت سخن به میان می آید، عدم علم و «لاعلم» نیست، بلکه مراد بی خردی و بی عقلی انسان است. از نظر قرآن، بی عقلی انسان ازاین جا سرچشمه می گیرد که از ابزارهای الهی و فطری بهره درست نمی گیرد؛ زیرا نفس انسانی در مرتبه قلب از این توان و نیرو برخوردار است که تعقل و تفقه داشته باشد و به تفکر و ژرف اندیشی بپردازد. از سوی دیگر نفس انسانی از هدایت فطری برخوردار است که به او این امکان را می دهد تا حق و باطل را بشناسد و به حق و مصادیق آن گرایش و از باطل مصادیق آن گریزش داشته باشد(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 تا 10)، اما بیش تر مردم با فجور و دریدگی بر خلاف آموزه های هدایتی فطرت عمل کرده و به جای عدالت، صداقت، امانت و وفا به بی عدالتی و کذب و خیانت و بی وفایی رو می آورد و این گونه فطرت دفن و دسیسه شده و دیگر نمی تواند، تفقه و تعقل داشته باشد.(همان؛ اعراف، آیه 179)

هم چنین از نظر قرآن، نفس انسانی ظلوم است و محدودیت را نمی پذیرد و به مقدر حق که مبتنی برعدالت است بسنده نمی کند، بنابراین هر چیزی را برای خود می خواهد و به قسط و سهم و مقدر خویش بسنده نمی کند. این خصوصیتها در نفس انسانی موجب می شود تا نسبت به برخی چیزها طمع داشته باشد؛ یعنی چیزی را بخواهد که مستحق آن نیست، یا حرص می زند و به چیزی بیش از استحقاق خویش چنگ می زند؛ یعنی به آن چیزی که مستحق آن است بسنده نکرده و بیش ترازآن را می خواهد که مستحق آن بیش نیست.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همان طوری که خلقت هر مخلوقی از جمله انسان بر اساس مشیت حکیمانه و هدف گذاری مشخص و مقدری بوده است، هم چنین روزی مستحق و مقدر هر انسانی در طول زندگی مشخص است؛ زیرا از نظر قرآن، پیش از خلقت انسان و هر شخصی و فردی در ام الکتاب، سرنوشت و مقدرات او مشخص شده است تا جایی که در آن ام الکتاب مشخص و مقدر شده که چه میزانی به او از خیر و شر می رسد و چه چیز هایی در چه هنگام به او داده یا گرفته می شود.(حدید، آیات 22 و 23)

بنابراین، انسان می بایست به این حقیقت کلی علم داشته باشد که قسمت و مقدر او از پیش تعیین شده است.(همان؛ زخرف، آیه 32) پس هر گاه چیزی از او گرفته شود، مایوس نشود یا به جزع و فزع نپردازد، و اگر چیزی به او داده شد، فرحناک نشده و بدمستی نکند و گمان نبرد برای کاری و علمی یا امر دیگر، اوبه این چیزی رسیده است.

اگر انسان به این حقیقت علم و ایمان بیاورد، دیگر نسبت به گرفته شده ها گرفتار یاس نشده و جزع نمی کند و صبر جمیل پیشه می گیرد، و نسبت به داده شده ها نیز فرحناک نشده و بدمستی نمی کند و اجازه می دهد تا دیگران نیز از آن داده شده ها بهره مند شوند؛ زیرا در هر داده الهی، زکاتی واجب است که باید پرداخت شود، خواه زکات علم باشد خواه زکات مال یا هر چیزی دیگر. از این روست که خدا در قرآن فرمان می دهد تا از رزق مادی و معنوی و داده های الهی به دیگران نیز بپردازند و آن را به عنوان حقی برای سائلان و محرومان بدانند و مانع خیر رسانی نشوند.(ذاریات، آیه 19؛ معارج، آیات 24 و 25)

در حقیقت از نظرقرآن، علم و ایمان به مشیت الهی و مقدرات حکیمانه و پذیرش حق معلوم برای سائلان و محرومان موجب می شود تا انسان خصوصیات و صفات خلقتی از جمله هلوع را درمان کند و از جهول و ظلوم بودن برهد. این گونه است که دیگر طمع و حرص را کنار می گذارد و دنبال غیر مستحق یا زیادت براستحقاق نمی رود.

قناعت جویی یا خاک گورخواهی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان ها نسبت به تعامل با دنیا و آخرت به دو دسته اصلی تقسیم می شوند: نخست کسانی که دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند، خواه کافر به آخرت باشند و خواه مسلمان و مومن به آن؛ زیرا بسیاری از مسلمانان و مومنان در زبان معتقد به آخرت هستند، ولی در عمل با ترجیح دنیا بر آخرت نشان می دهند که آخرت را قبول ندارند؛

گروه دوم کسانی هستند که آخرت را بر دنیا ترجیح می دهند و اینان همان مومنان حقیقی هستند که در قول و فعل نشان می دهند که دنیا را مزرعه آخرت می دانند و آن را زندگی موقت و آخرت را زندگی ابدی می شمارند. بنابراین، اگر دنبال حسنات دنیوی می روند، برای کسب آخرت و ره توشه آن است نه آن که دنیا و حسنات و طیبات آن برایشان ارزشی باشد. از همین روست که آنان زینت های دنیوی را یا زینت خود دنیا می دانند یا زینت زندگی دنیوی که برای مدتی موجب تزیین می شود ولی ابدی نیست؛ از همین روست که همسر و مال و فرزند را زینت زندگی دنیوی دانسته و به آن دلبستگی ندارند؛ زیرا می دانند که این متعلقات را نمی توان به آخرت برد، بلکه آن چه از این امور به آخرت برده می شود، همان نیکی و احسان است که نسبت به آنان می کنند و یا بهره گیری از مال برای انفاق و صدقات به عنوان ذخایر اخروی می برند.

بنابراین، اگر در دعا و نیایش خویش از خدا می خواهند که خدا به آنان حسنات دنیوی بدهد، برای بهره گیری برای آخرت است نه آن که برای آنان حسنات دنیوی اصالت داشته باشد؛ این در حالی که است گروه نخست دنبال دنیا برای دنیا هستند؛ زیرا یا معتقد به آخرت نیستند یا در عمل آخرت را بر دنیا ترجیح نمی دهند.(بقره، آیات 200 تا 202)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مومنان آخرت گرا به مال و ثروت و قدرت دنیوی و زینت های آن(آل عمران، آیه 14) نگاهی اصالتی ندارند، بلکه آن را ابزاری برای کسب تقوایی می دانند که آن ارزش اخروی دارد.(حجرات، آیه 13 ) آنان زندگی دنیوی را در پنج مرحله به لعب و لهو و تفاخر و تکاثر در مال یا فرزند، بیهودگی می دانند و برای آن سرمایه گذاری نمی کنند و سرمایه عمر کوتاه خویش در دنیا را صرف آن نمی نمایند، بلکه همه همت خویش را مصروف آخرت کرده و سرمایه عمر خویش را در چهار عمل اصلی ایمان و عمل صالح و تواصی به حق و تواصی به صبر(عصر، آیات 1 تا 3) صرف می کنند.

آنان نسبت به دنیا زهدورزی می کنند؛ یعنی اجازه نمی دهند تا زینت های دنیوی در قلب آنان نفوذ کرده و تعلقی در دل ایجاد کند؛ بلکه این متعلقات را در خارج از نفس و قلب خویش قرار داده و به عنوان یک ابزار از آن ها بهره می گیرند. این گونه است که دنیا برای آنان جز ابزاری برای آخرت نیست. پس در گرایش  وجمع آن قناعت به میزان کفایت و کفاف می کنند و به بیش از آن نمی اندیشند و دنبال تکاثر در مال و فرزند و امور دیگر نمی روند. از آن جایی که دنیا را ابزار آخرت می شمارند، خود را چون کودکان گرفتار لعب و بازی دنیا نمی سازند، و چون نوجوان دنبال لهو و بیهودگی از این شاخه به آن شاخه گنجشک وار نمی پرند، و چون جوانان به فخرفروشی از ظاهر زینت های دنیوی نمی پردازند و چون پیران دنبال تکاثر در مال و فرزند نمی روند. از این روست که آنان خردمندانه و عالمانه دنیا را به بازی می گیرند و هر چه از زینت های دنیوی است برای آخرت بهره برداری می کنند.

مهم ترین خصوصیت آنان نسبت به دنیا، قناعت و زهدورزی است و به قسمت و روزی مقدر حکیمانه خویش بسنده کرده و از هر چه دارند حتی اندک خویش در راه خدا انفاق می کنند و با ایثار و خودگذشتگی نشان می دهند که دنیا و متاع دنیوی برای آنان نسبت به ارزش های انسانی – الهی هیچ است.(حشر، آیه 9؛ انسان، آیات 8 و9)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اگر انسان بتواند خود را برای ابدیت در دنیا با هدایت های فطری و شرعی بسازد، انسانی می شود که سعادت ابدی را در جوار خدا و مقربان الهی به دست آورده است؛ اما اگر نتواند چنین کند و به جای هدایت فطری و شرعی دنبال هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی برود و هواهای خویش را معبود خویش قرار دهد(جاثیه، آیه 23)، در چاه ویل فراق از صفات کمالی سقوط کرده و درنهایت در آتش دوزخ عیوب و نواقص می سوزد که از درون دلش شعله ور شده است.(همزه، آیات 1 تا 9)

پیامبر(ص) درباره عاقبت بد این افراد حریص دنیا پرست می فرماید: لو کان لابن آدم وادیا من المال او من ذهب لابتغی وادیا آخر و لا یملاء جوف ابن آدم الا التراب؛ اگر برای فرزند آدم دره ای از مال یا از زر بود او دنبال دره ای دیگر از آن می رود و شکم فرزند آدم را جز خاک پر نکند.(الجامع الصغیر، السیوطی، ج 2، ص 436)

سعدی شیرازی بر همین اساس می سراید: گفت چشم تنگ دنیا دوست را / یا قناعت پر کند یا خاک گور.

مولوی نیز می سراید:

شهوت دنیا مثال گلخن است

که از او حمام تقوا روشن است

لیک قسم متقی زین تون، صفاست

زان که در گرمابه است و در تُقاست

اغنیا ماننده سرگین کشان

بهر آتش کردن گرمابه دان

بسیاری از این سرگیان کشان از سرمایه اندوزان دنیاپرست نمی دانند که زینت های دنیوی یا زینت های زندگی دنیوی ارزشی ندارد که انسان حمال آن باشد و به گردآوری و پاسبانی از آن بپردازد؛ زیرا آنها در نهایت چیزی جز خاک نخواهد شد؛ زیرا خدا می فرماید: انا جعلنا ما علی الارض زینه لها و انا لجاعلون ما علیها صعیدا جرزا؛ همانا ما آن چه در زمین است، زینت زمین قرار دادیم… به درستی که ما آن چه را زینت زمین گردانیدیم، همه را رهسپار فنا سازیم و زمینی خالی به جا گذاریم.(کهف، آیات 7 و 8)

پس دنیاپرستان که دنبال فتنه الهی رفتند و خود را در کوره خیرات دنیوی گرفتار آورده و به جال مال و ثروت و دیگر زینت های دنیوی مشغول داشته اند، سرمایه وجودی خویش را تباه می کنند و در نهایت از سرمایه وجودی زیان می کنند و چیزی برای خود جز خاک خالی نمی گذارند؛ از همین روست که خدا درباره ایشان می فرماید: ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم؛ زیانکاران کسانی هستند که نفس خویشتن را از دست داده و زیان کرده اند.(زمر، آیه 15) این خسران اساسی به سبب عدم ایمان به خدا و آخرت است؛ چنان که خدا در جایی دیگر می فرماید: الذین خسروا انفسهم فهم لایومنون؛ کسانی که سرمایه خویشتن زیان کرده اند،پس آنان ایمان نمی آورند.(انعام، آیه 12) از همین روست که خدا این خسران را خسران مبین و آشکار می داند: الا ذلک هو الخسران المبین.(زمر، آیه 15)

از نظر آموزه های قرآنی و اسلامی، کسی که دنبال زهد می رود، چون دلبسته به دنیا نیست، به اسباب و ابزارهای دنیوی نیز بی تمایل است و تمام همت خویش را مصروف این معنا دارد که به همان داشته های اندک خویش برای گذران زندگی بسنده کند. البته او مخالف تولید و افزایش آن نیست، بلکه اگر تولید می کند، برای خویش نیست؛ زیرا به دنیا به عنوان ابزار می نگرد نه فراتر از آن؛ آنان اهل تولید هستند و به استعمار زمین و آبادانی آن می پردازند، و سپس آن را در راه خدا انفاق می کنند؛ چنان که امیرمومنان امام علی(ع) چندین چاه حفر کرد و بوستان نخل و خرما احداث نمود، ولی همه را وقف فقیران کرد و خود در کمال زهد و قناعت از دنیا زیست.

در روایت است که عیسی بن مریم(س) فرموده است: خادمی یدای و دابتی رجلای و فراشی الارض و سادی الحجر… ابیت و لیس لی شیء و لیس علی وجه الارض احد اغنی منی؛ خدمتگزار من دو دستم، مرکبم دو پایم، بسترم زمین و بالشم سنگ است… شب را با دست خالی سپری می کنم و روز را با تهیدستی به سر می برم؛ اما در همان حال در روی زمین توانگرتر از من کسی نیست.(عده الداعی، ص 107)

آن حضرت(ع) در جایی دیگر، در پاسخ حواریون که آب و غذای ایشان را حضرت(ع) با اعجاز فراهم می آورد و مدعی این معنا بودند که برترین مخلوقات در هستی هستند، فرمودند: افضل منکم من یعمل بیده و یاکل من کسبه؛ برتر از شما کسی است که با دست خودش کار می کند و از درآمد خویش نان می خورد.(بحارالانوار، ج 14، ص 276، حدیث 7) حضرت داود(ع) نیز به کفاشی می گوید: یا هذا اعمل و کل فان الله یحب من یعمل و یاکل و لا یحب من یاکل و لا یعمل؛ ای فلانی ! کار کن و بخور؛ چرا که خدا کسی که کار کند وبخورد دوست می دارد و کسی که می خورد و کار نمی کند، دوست ندارد.(تنبیه الخواطر، ج 1، ص 42)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا