وب نوشت

گفت و گو در سكوت

به نظر می رسد که این عنوان نوعی تناقض نما باشد؛ زیرا ماهیت گفت و گو بر شکستن سکوت و سخن گفتن است. سخن گفتن و دوری از خاموشی و سکوت در سخنرانی امری روشن و بدیهی است چه برسد که اگر بخواهیم درباره گفت و گو سخن بگویم که جز با خاموشی شکستن شدنی نیست.

هر یک از دو سویه گفت و گو می خواهند سخنی را بر زبان آورند تا دیگری آن را بشنود و بدان پاسخی دهد. بنابراین چگونه می توان از گفت و گو در سکوت سخن به میان آورد و از آن معنای درست و خردمندانه ای انتظار داشت؟با این همه اگر نتوان پاسخ درستی به این پرسش داد ولی می توان با بهره گیری از برخی از روایات معتبر و مستند نه تنها از امکان آن سخن به میان آورد و آن را در بخش شدنی ها قرار داد بلکه حتی می توان از وقوع آن نیز سخن به میان آورد و شواهدی را نیز برای تحقق آن بیان کرد. اگر شواهدی بر تحقق و وقوع آن وجود داشته باشد دیگر سخن گفتن از شدن و یا نشدن آن در حوزه امکان و عدم امکان امری بیهوده است؛ زیرا در فلسفه عقلانی اثبات شده است که " ادل الدلیل علی امکانه وقوعه؛ روشن ترین دلیل و راهنما بر امکان چیزی وقوع خارجی و تحقق عینی آن است".در روایات آمده است که امیر مومنان علی (ع) زمانی که در کوفه بود به بیرون شهر می رفت واین رفتن خویش را تا قبرستانی که اکنون در نجف قرار دارد و از آن به وادی السلام یاد می شود ادامه می داده است.

 

در روایات است که وادی السلام منطقه ای است که مومنان در آن هر گوشه ای گرد می آیند و به گفت و گو و سخن گفتن با هم می پردازند و در زندگی برزخی خویش تا روز رستاخیز در آن جا هر از گاهی نشستی دوستانه ترتیب می دهند و از احوالات خویش و خویشان سخن می گویند و به تبادل اطلاعات می پردازند.یکی از یاران آن حضرت (ع) حکایت می کند که با هم به بیرون شهر کوفه رفتیم تا آن که به جایی رسیدم که قبرستانی بود. در آن جا بود که آن حضرت درنگی طولانی کرد تا آن اندازه که من خسته شده و دیگر نتوانستم روی پاهای خویش بیایستم و ناچار شدم تا بنشینم. آن حضرت (ع) هم چنان در سکوت آن جا ایستاده بود و تکان نمی خورد.

ساعتی گذشت تا آن که آن حضرت (ع) از آن جا حرکت کرد. نزد وی شتافتم و گفتم : چرا این مدت طولانی در سکوت در این مکان درنگ کردی؟ آن حضرت (ع) پاسخ می دهد که در حال گفت و گو با ساکنان این جا بودم. هنگامی که شگفت زده شدم آن حضرت (ع) توضیح می دهد که وی با مردگان در حال گفت و گو بوده است و این گفت و گو به گونه ای بود که ناظر بیرونی وی را ساکت می شمرد. از این رو آن حضرت (ع) هر گز احساس خستگی نکرد ؛ زیرا با مردگان و ارواح در حال گفت و گو بوده است.چنین داستانی نیز درباره مرحوم قاضی (علیه الرحمه ) بیان می شود که وی ساعت ها در گورستان می رفته است و ساکت و خاموش در آن جا می نشست.از آیت الله محمد تقی آملی از بزرگان عرفان و ایمان و اجتهاد چنان که استاد علامه حسن زاده آملی و استاد فاطمی نیا بیان می کنند نقل شده است که آیت الله محمدتقی آملی در جست و جو کسی بود که دلش را آرام نماید و خضر راه او شود. از این رو به سوی قاضی راهنمایی می شود.

وی به نجف اشرف می رود تا با استاد کامل مکمل دیداری داشته باشد و از او بخواهد تا وی را به شاگردی بپذیرد. از این رو راهی نجف می شود. وی در اندیشه بود که اگر وی را یافت در آن جا بماند و یا آن که بازگردد. زمانی که وارد نجف می‌شود شبی سرد بود و بر خلاف عادت و طبیعت نجف نیازمند آن می شود تا خود را بپوشاند. گویا کرسی روشن می‌کند تا خود را بدان گرم کند. در همان حال قرآن را بیرون آورده تا قرآن بخواند و چون سرد و خسته بود پای خویش را دراز کرده و پارچه‌ای بر آن می افکند تا بی‌احترامی به قرآن نباشد؛ زیرا پای خویش را رحل قرآن کرده بود. در این اندیشه بود که اگر این کار را بکند بی احترامی به قرآن است یا نیست ؟ چون که پارچه ای را حایل کرده بود تا دراز بودن پایش مشخص نشود.وی در جست و جوی استاد قاضی (خدایش رحمت کند) به این سو و آن سو می‌رود تا به ایشان می‌گویند که آن جناب در قبرستان وادی السلام نجف است.

پس به آن جا می‌شتابد. هنگامی که وارد می‌شود وی را در حالی می بیند که در گورستان در میان قبور ساکت و خاموش نشسته است.ساعتی این گونه می گذرد. در این زمان بود که آیت الله آملی با خود می اندیشد که دانشمندی چون قاضی که می تواند هر ساعتی علومی را به دیگران برساند و شاگردانی را بپروراند چرا می‌بایست ساعت‌ها وقت خویش را در گورستان و در میان مردگان بگذارند در حالی که نه دعایی می‌خواند و نه قرآنی قرائت می‌کند؟پس از آن که ساعتی گذشت استاد قاضی رو به ایشان کرد و بی هیچ مقدمه‌ای پس از احوال پرسی گفت: نیازی نیست که به ایران برگردی و باید در نجف زمانی بمانی.

پا دراز کردن بی ادبی و بی احترامی به قرآن است هر چند که آن را با پارچه ای بپوشانی.آیت الله آملی می گوید که شگفت زده شدم که این چیزها از امور غیبی بود و من به کسی آن ها را نگفته بودم و بازگشت به ایران تنها در خاطرم گذشته بود و کسی از آن اطلاعی نداشت و دیگر آن که مساله قرآن و پا دراز کردن نیز امری نبود که به کسی گفته باشم و یا احدی از آن آگاه باشد. در این همین اندیشه و تفکر بودم که استاد قاضی (خدایش بیامرزد) گفت: این‌ها را از همین بودن در گورستان به دست آوردم.بسیاری از بزرگان چون شیخ بهایی به گورستان می‌رفتند و ساعت های طولانی در آن به سر می بردند.

آنان خود اذعان می داشتند که در قبرستان به چیزهایی دست یافتند که در میان مردم نمی‌توانستند به دست آورند به ویژه که آنان را مردگان و ارواح موجود در گورستان هم سخن می‌شدند و اطلاعات تبادل می‌کردند. این گفت و گو در عین سکوت برگزار می‌شد؛ زیرا زبان و گوشی که می‌گفت و می‌شنید گوش و زبان دیگری بوده است و ارتباطی با گوش و زبان حسی و مادی نداشت.بنابراین می توان با مردگان به سکوت و خاموشی سخن گفت و با آنان به تبادل اطلاعات پرداخت. با اين همه مي‌بايست توجه داشت كه سكوت، به مفهوم واقعي امكان‌پذير نمي‌باشد؛ زيرا انسان به طور طبيعي داراي سخن‌گو دروني است كه حتي اگر شخص ساكت و خاموش باشد او در حال سخن گفتن است. شخص در حالت سكوت محض نيز در حالت شنيدن سخنان قوه عاقله و يا متخيله و يا وهمي خويشي است.

انسان مدبر و متفكر آن كسي است كه بر نفس خويش مسلط شود و قوه عقلاني خويش را به سخن وا دارد.گفت و گو در سكوت با مردگان داراي بصيرت‌حضور در قبرستان مي‌تواند براي گفت و گو با خرد و يا مردگاني باشد كه داراي بصيرت شده‌اند. از نظر قرآن همه انسان ها از مومن و كافر در زماني كه مي ميرند به بصيرت دست مي يابند. به اين معنا كه شخص تا زماني كه زنده است ممكن است كه داراي بصيرت گردد و يا از آن محروم باشد ولي هنگامي كه مرگ او را درك كند به بصيرت مي رسد؛ زيرا بصيرت كه به معناي تيزبيني و دريافت واقعيت ها و حقايق است براي انسان در زندگي دنيوي امكان پذير و شدني است ولي انسان به جهت آن كه سرگرم دنيا و ظاهر آن است از باطن و حقايق آن دور مي شود. تنها كساني هستند كه به مقام بصيرت دست مي يابند و اگر پرده ها كنار رود چيزي بر دانش و علم ايشان افزوده نمي شود ؛ زيرا اشياء و چيزها را چنان كه هست مي بينند و هر چند كه نيايش ايشان با خدايشان اين است كه: اللهم ارني الاشياء كما هي ؛ خدايا چيزها را چنان كه هست به من بنما؛ ولي " ولو كشفت الغطاء لماازدت يقينا ؛ اگر پرده ها كنار رود چيزي به يقين من افزوده نمي شود چنان كه اين سخن مولي امير مومنان علي (ع) بوده است.

اگر كسي در دنيا به مقام بصيرت نرسد و ملكوت آسمان و زمين را ننگرد در هنگام مرگ پرده‌هايي كه بر چشمان ايشان بوده كنار مي رود و آن چيزي كه به تعبير قرآن بر چشمانشان كشيده شده يعني "علي ابصارهم غشاوه" به كناري رود در آن هنگام است كه خواه و ناخواه اهل بصيرت گردند. خداوند در آيه 22 سوره ق مي فرمايد: لقد كنت في غفله من هذا فكشفنا عنك غطائك فصبرك اليوم حديد؛ به راستي كه پيش از اين در غفلت از اين بودي ولي اكنون ما پرده ها را كنار زديم و در چشمانت تيز و تند شده است و به بصيرت رسيدي.اين بصيرتي كه كافر و مومن پس از مرگ به آن دست مي يابند، بصيرتي است كه مومنان و بلكه هر انساني مي توانست پيش از مرگ به آن برسد ولي كافر تنها در هنگام مرگ آن را در مي يابد. در اين زمان است كه : «كلا لو تعلمون علم اليقين لترونالجحيم» تكاثر آيات 5 تا 7) اگر به مرحله علم اليقين برسيد، ره توشه‏اى داريد كه شما را به عين اليقين آشنا مى‏كند.

در هنگامي كه شخص بميرد در آن هنگام از مقام علم يقيني به مقام عين اليقيني مي رسد و آن چه را پيش از آن مي دانست به چشم مي بينند و اهل رويت و بصيرت مي گردد ولي حيف كه كافران زماني به بصيرت مي رسند كه آتش دوزخ را مشاهده مي كنند: لترون الجحيم ؛ دوزخ را به راستي مي بينند. ديدار مردگان در قبرستان و گفت و گو در سكوت با ايشان اين توانايي را به شما مي بخشد تا از عين اليقين آنان دست كم به علم اليقين و دانش شهودي برسيد. آنان چيزي را كه در آن دنيا مي بينند گزارش مي كنند و از آن جايي كه مومنان آزادتر هستند ديدار از قبر مومنان مفيدتر و سازنده تر است و مي توان اطلاعات كاملي نه تنها از وضعيت آنان بلكه از وضعيت خود و احوال دنيا به دست آورد؛ زيرا دسترسي آنان به اطلاعاتي كه در مقام قدر و يا قضاست بيش تر از اطلاعات ماست.

آنان مي توانند گزارش هاي كاملي از قضا و قدر بدهند كه به زودي يا آينده در دنيا اتفاق مي افتد. از اين روست كه قاضي (رحمه الله عليه ) با حضور در گورستان اطلاعات كاملي از اعمال و انديشه و خواطر آيت الله محمد تقي آملي به دست مي آورد و به او گزارش مي كند.گفت و گو در سكوت چنان كه در قبرستان ها اتفاق مي افتد در هنگام شب و تفكر و تدبر در آن ساعت و يا در خلوت هاي دور از هياهوي شهري و مردمي شدني است. انسان هر از گاهي مي بايست با خود خلوت كند تا به سخنان عقل و خرد خويش و الهامات تقوايي گوش فرا دهد و از آن بهره مند گردد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا