اخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

پاسخگویی و عدم پاسخگویی

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان باید پاسخگوی هر کارش باشد؛ بنابراین، باید انسان می بایست کار به گونه ای انجام دهد که بتواند پاسخی مقبول و مرضی را در دست داشته باشد.

بنابراین وقتی از پاسخگو بودن سخن به میان می آید، به معنای هر پاسخی نیست؛ بلکه مراد آن است که پاسخی مقبول و مرضی بدهد؛ اما در قرآن مواردی بیان شده که شخص از پاسخگو بودن آزاد و رها است و خدا از همان اول به شخص در آن موارد می گوید که نیازی به پاسخگویی نیست. نویسنده در این مطلب بیش تر بر آن است تا مواردی که پاسخگویی لازم نیست را تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

عمل به شرط صحت و قبولی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر فعلی که انسان انجام می دهد، به عنوان «مکلف» می بایست این نکته را توجه داشته باشد که می بایست پاسخگوی افعال و اعمال خویش باشد؛ البته پاسخی که صحیح و مقبول. این بدان معناست که انسان هر کاری را می بایست در چارچوب شروطی انجام دهد که برای آن وضع شده است؛ زیرا هیچ کاری نیست که شرط یا شروطی نداشته باشد.

توضیح این که: از نظر قرآن، همه هستی و پدیده های آن دارای غایاتی است که برای آن تقدیر شده است. بنابراین، هیچ پدیده ای بدون غایت یا غایات نیست.(فرقان، آیه 2) این غایت یا غایات فلسفه وجودی آن پدیده و مخلوق را مشخص می کند و دایره حرکت و توانی او را نیز تعیین می نماید؛ زیرا خدای حکیم و علیم و قدیر، بر اساس مشیت حکیمانه این گونه اراده کرده است تا هر چیزی برای غایتی خلق شود و بر اساس یک برنامه و نرم افزار درونی به سوی هدایت و رهنمون شود.(طه، آیه 50) بنابراین، هیچ چیزی در هستی «عبث» نیست(مومنون، آیه 115) و هیچ لعب و لهوی در خلقت جاری نیست.(انبیاء، آیه 16؛ دخان، آیه 38)

انسان نیز در نظام احسن الهی، دارای غایاتی است که شامل عبودیت(ذاریات، آیه 56)، خلافت الهی(بقره، آیه 30) و استعمار الارض(هود، آیه 61) ومانند آنها است.

از آن جایی که دو مخلوق جن و انس دارای اراده و حق انتخاب آزاد میان دو امر جبری ایمان و کفر، شکر و کفران هستند(انسان، آیه 3) می تواند نرم افزار فطری خویش را تغییر داده و با فجور آن را دفن و دسیسه کند تا توانایی ادراک صحیح و شناختی نداشته باشد و گرایش هایش به جای حرکت به سوی غایات و صیرورت و انقلاب به آن سو، به سوی دیگر برود که از آن به هبوط و سقوط یاد می شود.(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیات 7 تا 15)

البته خدا برای این که انسان و جن در شرایط خاصی قرار دارند، افزون بر آن نرم افزار هدایت فطری و تکوینی که همگان از آن برخوردار هستند(طه، آیه 50)، از یک هدایت پاداشی بیرونی به نام «وحی» نیز استفاده می کند تا مردمان را به آن سمت غایات نهایی هدایت و رهنمون کنند.(بقره، آیات 2 و3 و 38)

از نظر قرآن، اگر کسی بخواهد در مسیر الهی حرکت کند و غایات الهی را تحقق بخشد می بایست بر اساس هدایت های فطری و پاداشی عمل کند. هر گونه حرکت و فعل و عمل بر خلاف هدایت های الهی، به معنای خروج از صراط مستقیم الهی است و شخص می بایست پاسخگو باشد.

به سخن دیگر، از نظر قرآن، زمانی انسان می تواند پاسخگوی عمل و فعل خویش باشد که بر اساس شریعت باشد؛ یعنی همان شریعتی که فطرت و وحی آن را بیان کرده است.(روم، آیه 30) پس اگر کسی بر خلاف هدایت فطری و تشریعی عمل کند، نمی تواند پاسخگوی عمل خویش باشد.

از نظر قرآن، هر انسانی پس از مرگ در موقف نگه داشته می شود: قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ؛ بازداشت و متوقف کنید؛ زیرا آنان مسئول هستند و باید پاسخگوی عمل خویش باشند.(صافات، آیه 24)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، انسانی می تواند پاسخگو باشد که اعمالش بر اساس شریعت باشد؛ زیرا شریعت همان طریقتی است که انسان را به حقیقت غایات و مقاصد الهی می رساند. بنابراین، اگر کسی بر خلاف شریعت عمل کند، پاسخگو نیست؛ زیرا هر چه بگوید چیزی جز عذر و بهانه غیر مقبول است؛ و تنها اعمال و افعالی صحیح و مقبول خواهد بود که بر اساس آموزه هایی باشد که عقل و نقل آن را کشف می کند؛ یعنی عقل و نقل کاشف آن حقایق الهی است که طریقت به سوی حقیقت است.

به سخن دیگر، از نظر قرآن، اعمال صالحی مقبول و صحیح است و خدا آن را می پذیرد و شخص در هنگام بازخواست می تواند خود را نجات دهد، که آن اعمال مبتنی بر شریعتی باشد که عقل و نقل کاشف آن است؛ زیرا عقل همان کاشف شریعت فطری و نقل کاشف شریعت تشریعی است که البته هر دو شریعت مطابق و موافق هم هستند.(روم، آیه 30)

عدم بازخواست و عدم نیاز به پاسخگویی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، برخی از اعمال «مجاز» است که انسان آن را انجام دهد؛ زیرا بازخواستی نیست و شخص پاسخگوی آن اعمال و رفتارش نیست. در حقیقت اعمالی است که ممکن است که از نظر دیگران شخص می بایست پاسخگو باشد، اما از نظر قرآن، شخص پاسخگوی عمل نخواهد بود.

به سخن دیگر، برخی از اعمال و افعال است که از نظر خدا و شریعت شخص مجاز به انجام آن است؛ زیرا شرایط خاصی است که شخص را مجاز می کند تا آن اعمال حتی به ظاهر خلاف شریعت را انجام دهد که عقل و نقل کاشف آن هستند؛ اما از نظر قرآن، آن اعمال به ظاهر خلاف شریعت به دلایل و شرایط خاص، اعمالی صحیح و مقبول است که شریعت برای شرایط خاص اجازه داده است.

در حقیقت انسان در شرایط عادی و معمولی می بایست آن اعمال را انجام ندهد و اگر بدهد می بایست پاسخگوی عمل خود باشد که مجازات و کیفر و تنبیه را به دنبال دارد؛ اما در این شرایط خاص، انسان می تواند آن را انجام دهد بی آن که پاسخگو باشد و بازخواستی شود و مجازاتی علیه او اعمال گردد.

در آموزه های وحیانی قرآن، از این موارد به عنوان «لاجناح» یا «لاسبیل» یاد شده است؛ یعنی شخص در این موارد و شرایط خاص گناه و «جنحه» انجام نمی دهد، و راهی برای بازخواست و مجازات برای خویش نمی گشاید؛ اما در شرایط دیگر، همان عمل به عنوان «جناح» یا سبیل و راهی برای بازخواست و مجازات به سوی او می گشاید.

واژه «جناح» مصدر یا اسم مصدر، و به معنی انحراف و میل از عدل و استقامت یا به معنای «تمایل به یک سمت» است؛ و از آنجا که گناه انسان را از حق منحرف می‌کند، به آن «جناح» گفته می‌شود. بنابراین، «جناح» در کاربردهای قرآنی و فرهنگ قرآن، به معنای روگردانی از حق و یا انحراف از حقّ است.

البته در قرآن، گاه واژه جناح به معنای همان «بال» به کار رفته است؛ چنان که خدا به پیامبر(ص) می فرماید: وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ؛ و براى آن مؤمنانى كه تو را پيروى كرده‏ اند بال خود را فرو گستر.(شعراء، آیه ۲۱۵) و نیزمی فرماید: وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ؛ و بال خويش براى مؤمنان فرو گستر!(حجر، آیه ۸۸) هم چنین می فرماید: وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ؛ از اين هراس بازويت را به خويشتن بچسبان.(قصص، آیه 32) یا می فرماید: وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ؛ و دست ‏خود را به زیربال و پهلويت ببر!(طه، آیه 22)

به نظر می رسد که جناح به شکلی ناظر به حالتی است پرندگان بال خویش را می گشایند، همانند وقتی که مرغ مادر برای زیر بال گرفتن جوجه های خویش بال خویش را می گستراند، این حالت را «خفض الجناح» می گویند که نوعی گسترش همراه با فروافتادگی است تا چتری بر جوجه ها شود. در حقیقت جناح گشودن برای مومنان به معنای نوعی چتر حمایتی است.

به عنوان نمونه جناح به معنای بال در قرآن به کار رفته و خدا می فرماید: «جَاعِلِ الْمَلَائِکةِ رُسُلًا أُولِی أَجْنِحَةٍ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ؛ جاعل و قرار دهنده است فرشتگان را پیک بالدار دو بال و سه بال و چهار بال.» (فاطر، آیه۱)

هم چنین به معنای همان گسترش چتر صلح به کار رفته است و خدا فرموده است:«وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا ؛ اگر کفار بال صلح و آشتی را گسترده و  درخواست آشتی و صلح دارند، تو نیز همانند آنان بال صلح بگشای و با آنان آشتی کن!» (انفال، آیه۶۲)

براساس آموزه های شریعت اسلام اگر امام با کفار عهد بست و مصلحت چنان دید که سازش نماید، این امر برایش جائز است البته پس از عهد بستن ، شکستن آن جائز نیست، مگر کفار خود خیانت کنند و پیمان بشکنند که در این صورت مسلمانان نیز مراعات قواعد عهد نخواهند کرد.

البته در عهد صلح شرط نیست کفار کتابی باشند، بلکه با مشرکین نیز جایز است، اما در عهد ذمه شرط است که آنان کتابی یعنی اهل یکی شرایع اسلامی از یهود و مجوس و نصارا باشند.

به هر حال، به نظر می رسد وقتی گفته می شود که چیزی جناح است، به معنای آن است که انسان را به شکل فراگیر هم چون چتری به زیر خویش می برد؛ حال اگر این امر گناه باشد، گویی گناه برانسان چتری شده و چنبره زده و انسان از آن خلاصی ندارد، و اگر گفته می شود که جناحی نیست، یعنی شما از آن چتر فراگیر بیرون آمده اید و دیگر احکام و قوانین قبلی برشما بار نمی شود. پس اگر گناه چتری است که بازخواست و آثار کیفری دارد، وقتی شما از آن جناح بیرون آمده و «لاجناح» برای شما صادر می شود، یعنی دیگر تحت آن کلیت حکم قبلی نیستید که گناه و عذاب داشت.

به هر حال، جناح به نوعی فراگیری اشاره دارد؛ اگر مراد ازآن گناه باشد، به معنای فراگیر گناه و یا حکم عذاب است، و اگر به معنای پوشش قرار دادن باشد، به این معنا است که با نوعی تواضع و فروتنی همانند مرغ مادر مومنان یا افراد را تحت چتر یا پوشش حمایتی قرار دادن. بنابراین، لاجناح به معنای خروج از پوشش کلی حکم گناه یا خروج از آثار آن است.

واژه جناح بیش از 25 بار در قرآن تکرار شده است. در بیش تر موارد استعمال این کلمه «لا»ی نفی یا لیس در آن به کار رفته است؛ که در ترجمه فارسی به معنای «بر شما گناهی نیست» برگردان شده است؛ به این معنا که انجام آن عمل در این شرایط خاص گناه نیست و مجازات و بازخواست و بازداشتی را به دنبال نخواهد داشت و بندگان خدا نمی بایست احساس گناه و عذاب و نگرانی داشته باشند؛ زیرا در  این موارد خاص شخص  با انجام کاری که در شرایط دیگر گناه محسوب می شود، گناهکار نخواهد بود و نمی بایست احساس گناه در روح و روان او ظاهر شود.

واژه «جناح» در بیش تر موارد به کاررفته در قرآن به معنای همان میل به گناه است؛ هر چند که به نظر می رسد که این واژه  در قرآن عام‌تر از إثم و دیگر واژه‌های هم معنا باشد؛ زیرا مثلا إثم به طور قطعی مجازات در پی دارد، اما جناح گاهی مجازات و گاهی سرزنش را به دنبال دارد. با نگاهی به کاربردهای واژه می توان گفت که این واژه بیشتر در بخش‌های تشریعی قرآن  که شامل احکام و دستورهای مربوط به ازدواج، طلاق و کوتاه کردن نماز در موارد اضطراری و مانند آنها به کار رفته است.

به عنوان نمونه، تصرف در مال غیر باطل و حرام و گناه است و در برخی موارد آتش دوزخ است که در دنیا آن را می خورد(بقره، آیه 174)؛ زیرا از نظر قرآن، تصرف تنها در ملک شخصی مجاز است و تصرف در ملک غیر می بایست بر اساس اذن از قبل گرفته شده یا اجازه ای باشد که بعدا گرفته می شود. در نقل و انتقالات مالی نیز می بایست «تراضی الطرفین» اتفاق افتد، و گرنه هر گونه تصرفی بیرون از آن به عنوان «اکل مال الغیر» و باطل خواهد بود.(نساء، آیه 29)

با این همه از نظر آموزه های وحیانی قرآن، تصرفات در اموال برخی از افراد از اموری است که «جناح» درآن نیست. از جمله آن ها تصرفات در اموال خویشان و بستگان به ویژه خوراکی و طعام است که خدا آن را مصداق «لاجناح» دانسته که بازخواست و مجازاتی برای آن نیست.(نور، آیه 61)

در حقیقت از نظر قرآن حتی اگر اذن و اجازه ای در این موارد نباشد و یا حتی شخص ناراضی باشد، از آن جایی که همه اموال «مال الله» است(نور، آیه 33)، اذن الهی خود به تنهایی کفایت می کند تا شخص در اموال این افراد به شکلی که در فقه اسلامی تبیین شده، استفاده کند و تصرف داشته باشد. بنابراین، این اذن الهی، به عنوان یک تخصیص عمل می کند و عمومیت قانون مالکیت را محدود می سازد.

البته از نظر قرآن، زکات و خمس نیز از همین قاعده و قانون پیروی می کند؛ زیرا ملکیت انسان نسبت به اموال مالکیتی محدود است؛ زیرا انسان مالک مطلق نیست؛ بلکه به یک معنا هم مالک است و هم امین. بنابراین، مالک همه مال نیست، بلکه مالک مالی است که خمس و زکات آن پرداخت شده باشد؛ زیرا خدا در هر مالی زکاتی قرار داده که به عنوان «حق الله» و «حق الناس» برای «سائلان و محرومان» است: وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ.(ذرایات، آیه 19؛ معارج، آیات 24 و25)

بر اساس همین اصل است که حق تصرف از سوی خدا از مالکی چون دیوانه و یتیم گرفته شده و در اختیار کفیل و قیم قرار گرفته است.(نساء، آیه 5)

هم چنین از نظر قرآن، در اموری دیگر چون گرفتن دایه (بقره، آیه 233)، عمل بر اساس عرف اجتماعی نیک درباره بیوه زنان(بقره، آیه 234)، درخواست ازدواج از بیوه زنان(بقره، آیه 235)، طلاق پیش از تماس جنسی(بقره، آیه 236)، عدم نگارش عقدنامه در معاملات خرد و کوچک و تبادل مستقیم(بقره، آیه 282)، امکان خروج از خانه شوهر پس از مرگ شوهر براساس عرف نیک اجتماعی(بقره، آیات 229 و 240)، تراجع و مراجعه پس از طلاق اول و دوم(بقره، آیه 230)، خروج به سوی عرفات و انجام شعائر الهی(بقره، آیات158 و 198)، اصلاح ذات البین پس از نشوز و اعراض(نساء، آیه 128)، نماز خوف بدون اسلحه برای مریض و زحمت باران(نساء، آیه 102)، نماز شکسته در سفر یا شرایط جنگی(نساء، آیه 101)، دیده شدن زنان از سوی محرم(احزاب، آیه 55)، تنظیم شبانه ها برای زنان(احزاب، آیه 55)، عدم وجوب پوشش واجب برای زنان از کار افتاده(نور، آیه 60)، طواف دیگران به خوابگاه همسران در غیر ظهیره(نور، آیه 58)، نکاح با زنان فراری دشمن کافر(ممتحنه، آیه 10)، ورود به خانه های غیر مسکونی(نور، آیه 29)، عدم مواخذه در گناه خطایی غیر عمدی(احزاب، آیه 5)، تمتع از زنان براساس توافق(نساء، آیه 24) و مانند آنها اشاره کرد که شخص می تواند کاری را انجام دهد که قانون اولی حرمت یا گناه و جرم و بطلان است، ولی در این موارد به سبب وجود شرایطی خاص مجاز دانسته شده تا عمل شود و بازخواستی در کار نخواهد بود.

بنابراین، در برخی از امور در شرایطی خاص، انجام عملی همراه با پاسخگویی نیست؛ یعنی مجازات و کیفری به دنبال نداشته و بازداشت و بازخواستی را ندارد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا