اجتماعیاخلاقی - تربیتیسیاسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

مردم در نظام سرمایه از منظر قرآن

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

یکی از روش های قرآنی برای معرفی جامعه قرآنی و آرمانی، تبیین و تحلیل جوامع مخالف و رقیب و نقد آن هاست. قرآن همان گونه که به توصیف و تبیین جامعه آرمانی بر اساس الگوهای عینی از شیوه و سبک زندگی پیامبران و مومنان از اصحاب و حواریون آنان می پردازد، با نگاهی به جوامع رقیب و مخالف این گفتمان اسلامی، بر آن است تا ضمن توصیف نقاط ضعف آن جوامع و آثار مخرب و زیانبار دنیوی و اخروی و فردی و اجتماعی گفتمان های ضد اسلامی نشان دهد که جامعه اسلامی چگونه باشد.

نویسنده بر همین اساس با مطالعه آیات قرآنی و مراجعه به آن تلاش دارد تا ضمن کالبدشکافی نظام سرمایه داری از نظر قرآن، ویژگی های جامعه آرمانی که گفتمان ضد و یا نقیض آن است را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

رفتارشناسی گفتمان ها و نظام های ضد ولایی

قرآن برای توصیف و تبیین جامعه آرمانی مبتنی بر فطرت و گفتمان اسلامی، از دو روش اصلی سود برده است. نخست آن که جامعه آرمانی را نه تنها در قالب نظریه های خشک فلسفی و نظری، بلکه در قالب واقعیت های تاریخی از طریق شیوه و سبک زندگی پیامبران و مومنان بیان کرده تا ضمن تبیین امکان پذیری این گونه شیوه زیست، نشان دهد این شیوه زندگی در طول تاریخ با تمامی تنوع عقلی، فرهنگی، قومی، محیطی و در جغرافیای زمان و مکان متعدد، وقوع یافته است. پس نه تنها قابلیت تکرار دارد، بلکه از آن جایی که متوجه ثابتات روحی و غریزی و فطری بشر است، نیازی به تغییر بر پایه مقتضیات عصری و زمانی و مکانی ندارد؛ چرا که امور متغیر در آن به گونه ای ملاحظه شده که با اجتهاد بر پایه اصول اصلی قابل حل و گذر است. پس گفتمان اسلامی به سبب مطابقت با فطرت و عقل، شیوه ای است که می تواند در همه زمان ها و مکان ها و با همه تغییرات در اشکال سبک های گوناگون زندگی خود را نشان دهد. به این معنا که از اصول کلی که همان شیوه اسلامی است می توان سبک های زندگی اسلامی مبتنی بر مقتضیات عصری و مکانی را استنباط و عملیاتی کرد.

روش دومی که قرآن برای تبیین زندگی مطلوب از آن استفاده کرده، توصیف جوامع مخالف و رقیب با گفتمان فطری و اسلامی است که از طریق عقل و وحی تثبیت و تایید شده است. در این جا قرآن با بیان شیوه ها و سبک های دیگر، به تحلیل آن پرداخته و چالش ها و مشکلات و مصیبت هایی که آن شیوه ها و سبک های زندگی موجب شده را توضیح و تشریح می کند.

از جمله مهم ترین گفتمان های مخالف و رقیب اسلامی می توان به گفتمان سرمایه داری اشاره کرد. البته ناگفته نماند که گفتمان های مخالف و رقیب ممکن است همان گونه که در مبانی اصلی چون هستی شناسی یا انسان شناسی با گفتمان اسلام در تضاد باشد هم چنین ممکن است در برخی از مبانی مطابق گفتمان اسلامی باشد ولی در اصول پایه و بنیادین در تضاد باشد. از این روست که گفتمان هایی چون گفتمان سرمایه داری حتی ممکن است در جوامع اسلامی شکل گیرد که در مبانی هستی شناسی و انسان شناسی متحد هستند ولی در اصول بنیادین با گفتمان ناب اسلامی در تضاد هستند. از جمله این گفتمان های اسلامی می توان به گفتمان ضد ولایی اشاره کرد که نوع سبک خاص از نظام اسلامی را معرفی می کند که محوریت آن ولایت اولیای معصوم الهی و حجت های خداوندی نیست. آثار و برآیند این دو سبک زندگی اسلامی نتایج متفاوتی را به همراه خواهد داشت که هم اکنون آن را در جهان اسلام می توان ردگیری و شناسایی کرد. به نظر می رسد که حتی در نظام ولایی می تواند در برخی از اصول کم اهمیت تر نیز نوع تفاوت و تضاد با گفتمان ناب و اصلی پدید اید که دو نوع سبک زندگی متفاوت را ارایه دهد و در نتیجه تضاد و تقابل میان سبک های اسلامی پدید آید.

به هر حال، آن چه در این مطلب مورد توجه و ارزیابی قرار گرفته است، نگره قرآن به نظام سرمایه داری برای تبیین و تحلیل آن ها در راستای ارایه و توصیه به مومنان جهت حرکت در مسیر تقابلی آن یعنی حرکت در صراط مستقیم نظام اسلامی و ولایی است. بخش بزرگی از آموزه های قرآنی به تبیین و توصیف و تحلیل گفتمان های رقیب و مخالف اسلامی پرداخته و آثار این گفتمان را در زندگی مردمان روشن نموده است.

ویژگی های نظام سرمایه داری

اگر بخواهیم ویژگی های نظام سرمایه داری را بر اساس آموزه های قرآنی تبیین کنیم، می بایست در دو بخش بینشی و نگرشی توجه ویژه و اهتمام خاص داشته باشیم؛ چرا که حوزه نظر و ذهن ارتباط تنگاتنگی با حوزه عمل و رفتار دارد؛ زیرا این بینش هاست که در نگرش ها تاثیر مستقیم می گذارد و رفتارهای مردمان را سامان و جهت می دهد.

نظام سرمایه داری در حوزه بینشی یعنی هستی شناسی و انسان شناسی،‌ به هستی و جهان و انسان به گونه ای می نگرد که گفتمان و نظام اسلامی در جهت مخالف و متقابل آن قرار می گیرد.

1. نفی متافزیک: کافران از نظر بینشی در حوزه هستی شناختی بر این باورند که جز جهان مادی جهانی نیست و خدایی نیز که آفریدگار باشد درهستی نیست و اگر خدایی و آفریدگاری باشد، پروردگار نیست. پس آنان منکر آخرت، حساب و کتاب قیامت، دوزخ و بهشت هستند(فرقان، آیه 55؛ فصلت، آیات 9 و 14؛ نباء، آیات 21 تا 27؛ یس، آیات 63 و 66؛ احقاف، آیه 34) هم چنین به طور طبیعی وقتی معتقد به خدایی نیستند، به پیامبری نیز اعتقادی ندارند و وحی و احکام وحیانی و دین و اخلاق وحی و مانند آن را نیز بی معنا می دانند(مائده، آیه 5؛ نساء، آیه 36 ؛ انعام، آیه 89 و آیات دیگر)

2. انسان مادی: بسیاری از کافران، انسان را نه حیوان متاله بلکه در نهایت انسان ناطق می دانند و حقیقت و واقعیت را همان چیزی می دانند که از طریق ابزارهای حسی قابل شناخت و درک است. پس عقل را نیز یک امر مادی می دانند و روان انسان را در همین چارچوب می پذیرند و به متافیزیک اعتقاد و باوری ندارند. این گونه است که وحی را منکر شده و بر اساس عقل ابزاری عمل می کنند که تنها جهان مادی آنان را آباد می کند و آنان را از معنویت تخلیه کرده و آسایش مادی و امنیت و آرامش ظاهری را برای آنان پدید می آورد.

3. عقل ابزاری: این گونه از انسان ها و جوامع برای عقل بشری استقلال و تمامیتی قایل می شود و می گویند که همین عقل ابزاری است که انسان را مدیریت می کند. پس منکر هر گونه الهام، وحی، شهود و علوم شهودی و دانش های حضوری می شوند که بیرون از دایره عقل و از ابزارهای دیگری غیر از حواس به دست می آید.

4. انکار وحی : واکنش آنان به وحی و پیامبران نیز مبتنی بر همین رویکرد در هستی شناسی و انسان شناسی است. از این روست که در برابر دعوت پیامبران می گویند که سخن آنان یا موافق عقل است یا مخالف آن. پس اگر موافق عقل بود كه خود عقل كافي است اگر مخالف عقل بود كه مردود است. در حالی که چیزهایی که پیامبران آورده اند طوری دیگری است که اصلا عقل آن ها را درک نمی کند. (كشف المراد ، تعليقات علامه حسن‌زاده، ص348؛ شرح المواقف ،نشر شريف رضي، ج8، ص234 و 235) چرا که مخالفت یا موافقت با عقل از مصادیق نقیضین نیستند، بلکه از مصادیق عدم و ملکه از نسبت های چهارگانه است؛ زیرا اگر آدمی چیزی را نفهمید که نه موافق و نه مخالف است، این از مصادیق سلب و ایجاب(نقیضین) نیست که سومی نداشته باشد؛ بلکه از مصادیق عدم و ملکه است که اجتماع آن دو محال است ولی ارتفاع آن دو محال نیست؛‌ از این روست که وقتی مساله ای که دانشمندی مطرح می کند که من حکم آن را نمی دانیم نمی گویم که موافق یا مخالف آن هستم،‌بلکه می گویم که نمی دانم و در این باره موضع گیری ندارم. در حقیقت عقل در این مسایل اصلا حکمی ندارد؛‌چرا که آن را نمی فهمد. پس مخالفت ویا موافقتی ندارد بلکه تنها به نمی دانم و نمی فهمم بسنده می کند.

5. انکار آموزه های معرفتی و دستوری وحیانی: به هر حال، عقل گرایی گفتمان سرمایه داری موجب می شود که نتواند درک درستی از حقیقت وحی و نبوت و آموزه های شناختی و دستوری آن داشته باشد. از این روست که منکر آموزه های شناختی و معرفتی آن نسبت به هستی و انسان می شود ؛ و چنان که در آیات پیشین گذشت، آنان در برابر احکام آن نیز موضع منفی اتخاذ می کند و احکام وحیانی و قوانین و آموزه های دستوری آن را نمی پذیرند.

6. لجاجت و انکار قطعیات: از دیگر ویژگی های این انسان ها، لجاجت و انکار امور قطعی و یقینی است. یعنی با آن که نسبت به آن قطع و یقین پیدا می کنند با امور قطعی مخالفت می کنند و ظنون و تقلید خود و نیکان را بر برهان و سلطان پیامبران مقدم می دارند.(نمل، آیه 14) همه پیامبران با برهان و استدلال به آنان می گویند که ما سخنی منطقی و برهانی داریم و شما آن را بررسی کنید؛ هم چنین نه تنها سخن بلکه سخنگو را نیز بررسی کنید و سابقه ما را مطالعه نمایید؛ بلکه حتی لاحقه ما را نیز ببنید که آیا خواسته ای از شما داریم یا نداریم. به سخن دیگر، سه نکته کلیدی است که ما آن را در برابرشما قرار می دهیم تا قضاوت و داوری کنید: 1. سخن؛ 2. سابقه سخنگو؛ 3. لاحقه سخنگو. سخن ما از حسن فعلی برخوردار است؛ چرا که به حق،‌ عدل، صلاح، خیر، فلاح می خوانیم؛ از نظر حسن فاعلی نیز ما انسان های خوب و امینی از نظر شما هستیم و شما می دانید که مدت ها در میان شما زیسته ایم و کاری بر خلاف اصول اخلاقی و انسانی انجام نداده ایم.(یونس، آیه 16) هم چنین هیچ خواسته ای نسبت به قدرت و ثروت از شما نداریم و اگر مزدی است از خداوند رب العالمین است.(هود، آیات 29 و 51؛ شعراء، ایات 109 و 127 و 145و 164 و 180) پس ما هم حرف خوب داریم و هم خوب هستیم و درگذشته بد نبودیم و بد نکردیم و به بد دعوت نکردیم و اکنون هم به خوب دعوت و هدایت می کنیم و در آینده هم از شما توقع و انتظاری نداریم. پس بر اساس عقل شما، ما هم دارای حسن فاعلی و هم حسن فعلی هستیم. با این همه شما با این همه برهان علمی و عملی مخالفت می کنید.

مردم در نظام سرمایه داری

آن چه گذشت بینش های گفتمان نظام سرمایه داری نسبت به هستی و انسان و وحی و نبوت و معاد است. همین بینش هاست که نگرش های آنان در زندگی و انتخاب شیوه و سبک زندگی مشخص می کند. اینان بر اساس آن چه برای خود از فلسفه زندگی ساخته و پرداخته اند، سبک خاصی از زندگی را ایجاد می کنند که برخی از خصوصیات آن در این جا بر اساس تبیین و توصیف و تحلیل قران بیان می شود.

1. تکاثر ثروت و قدرت: نخستین رویکرد گفتمان سرمایه داری تکاثر ثروت و قدرت است. به این معنا که تمام تلاش خود را می کنند تا مال بیش تری را گرد آورده و بر قدرت خود بیافزایند. بنابراین از آن جایی که خدا و آخرت و قیامتی نیست که بازخواست شوند، همه چیز را که موجب لذت دنیوی است گرد می آورند و به عنوان یک حیوان به افزایش ثروت و قدرت جهت تامین لذت های بیش تر و رفاه فزون تر کشیده می شوند. از آن جایی که در گذشته ثروت در چارپایان و قدرت در شمار فرزندان معنا و مفهوم می یافت، آنان به این سمت کشیده شده بودند و می کوشیدند تا مال و فرزند خود را برای کسب ثروت و قدرت افزایش دهند؛(نوح، آیات 21 و 22) چرا که در نظام سرمایه داری تنها چیزی که ارزشی است این دو عنصر قدرت و ثروت است. از نظر آنان،‌دارایی و ثروت عامل جاودانگی انسان است.(همزه، آیات 1 تا 3)

2. مردم بمثابه ارذال و اوباش: در نظام سرمایه داری توده های مردم هیچ ارزش و جایگاهی ندارند و به آنان به عنوان حیوان پیشرفته و ابزار کارآمد و ماهر نگاه می کنند. در این نگاه انسانیت، تنها در ثروت و قدرت خلاصه شده است و از آن جایی که توده های مردم فاقد ثروت و قدرت هستند، از دایره انسانی بیرون قرار می گیرند و از آنان به ارذال و اوباش یاد می شود. این اصطلاح ارذال در قرآن و اصطلاح اوباش در روایات از سوی افرادی به کار رفته شده که مادی فکر و عمل می کردند و در چارچوب نظام سرمایه داری قرار داشتند. از این روست که کسانی که به پیامبران گرویده بودند به عنوان ارذال معرفی می کند. ارذال جمع رذل به معنای پست است؛ چرا که از نظر سرمایه داران، توده های مردم که دارای ثروت و قدرت نیستند، انسان های پست و درجه دوم و سوم هستند و از هیچ اشرافیت و بزرگی بهره مند نیستند. بنابراین، اینان هیچ ارزشی ندارند.(هود، آیه 27) اما اصطلاح اوباش جمع وَبْش و وَبَش است. وَبَش اين سفيديهاي روي ناخن را مي‌گويند؛ ظُفْرِ وَبِش يعني ناخني كه روي آن اين سفيدی بیرون آمده باشد. اصطلاح اوباش مردم يعني اخلاط مردم. پس از نظر نظام سرمایه داری مردم در حقيقت، چرك های یک جامعه هستند. در احاديث صفات و ویژگی های اراذل ( من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 384؛ الغارات، ج 2، ص 429) و نیز اوباش (الغارات، ج 2، ص 273) آمده است . البته اين اصطلاح حديثي است که از حديث به علم كلام رفته و بعد هم اصطلاح رايج سياسي و اجتماعي شده است.

3. مردم بمثابه مردمان ابتدایی: از دیگر اصطلاحاتی که نظام سرمایه داری برای توده های مردم وضع و به کار می برد، اصطلاح بادی الرای است. بادی رایی به معنای کسی است که ابتدایی و بدون تحقیق و پژوهش فکری و رفتاری را می پذیرد و آن را عمل می کند. در حقیقت اینان مانند گله های گوسفند هستند که دنبال بز گله می روند. انسان هایی هستند که تحت تاثیر عواطف و شعار عمل می کنند و از عقل و برهان بی بهره اند؛ چرا که شعاری حرکت و عمل می کنند و تحت تاثیر جریان های اجتماعی رفتار می کنند بی آن که تحقیق و پژوهشی داشته باشند.(هود، آیه 27)

4. تحقیر توده ها: از نگرش های نظام سرمایه داری می بایست به تحقیر توده های مردم از سوی اشراف و مترفان اشاره کرد. مردم در چشم اشراف و سرمایه داران حقیر و پست هستند و هیچ ارزشی ندارند. پیامبران به سرمایه داران و اشراف می گفتند که چرا این توده های مردم را حقیر و پست می شمارید در حالی که همه از یک انسان نخستین به نام آدم و حوا زاده شدید.(هود، آیه 31؛ نساء،‌ آیه 1 و آیات دیگر)

5. تخدیرگرایی: رویکرد نظام سرمایه داری نسبت به مردم، تحمیق و تخدیر توده هاست. این تحمیق از راه های گوناگون انجام می شود. نمایش قدرت و ثروت(اعراف، ایه 137؛ زخرف، آیه 51؛ قصص، آیه 76)، پرکردن چشم مردم از زینت ها و تفاخر به آن ها(همان) ، اشتغال خود و مردم به لعب و لهو (انعام، آیه 32، تکاثر، آیات 1 و 3) از جمله روش هایی است که اشراف برای تخدیر جامعه به کار می گیرند. امروز با ابزار رسانه ها و از طریق رمان، فیلم، سرگرمی، ورزش های حرفه ای، مواد مخدر، شهوت جنسی، و مانند آن ها می کوشند تا مردم از تفکر و تعقل باز مانند و به آنان فرصت دهند تا بیش از پیش به ثروت اندوزی بپردازند. در حالی که دانشمند علوم دانش بنیان و هسته ای و مانند آن، کم ترین ارزش اجتماعی را پیدا کرده اند، هنرپیشه ها، ورزشکاران حرفه ای، رمان نویس ها و کارگردانان هالیودی، بیش ترین ارزش و جایگاه را دارند و قراردادهایی که با آنان برای یک لیگ حرفه ای، فیلم، رمان و مانند آن بسته می شود ، گاه برابر با تمام درآمد یک عمر دانشمند است. این گونه است که علم واقعی حقیر می شود و عقل و تعقل ارزش خود را از دست می دهد و گروه هایی به عنوان دیگران مهم و الگو معرفی می شوند که جز در خدمت تخدیر جامعه و انسان ها نیستند.

6. فرقه سازی فکری و قومی: از دیگر شیوه های سرمایه داری برای تسلط بر مردم و بهره کشی از آنان ، ایجاد فرقه سازی فکری و قومی و مانند آن است تا هر یک به روش حزبی و گروهی خود دلخوش شود.(مومنون،‌آیه 53؛ روم ، آیه 32) عرفان های کاذب و ایجاد فرقه هایی که بتواند جایگزین دین و معنویت واقعی شود، از دیگر شیوه های سرمایه داری برای تسلط و تخدیر مردم است. تحزب در فرهنگ سرمایه داری ابزاری برای کنترل و مدیریت افکار و قدرت و رفتار مردم است. در این باره روش های فرعونی که در قرآن بیان شده بهترین گواه است.

7. استثمار جنسی: یکی دیگر از روش های نظام سرمایه داری برای سلطه بر مردم، استثمار جنسی زنان است. این رویه در نظام سرمایه داری فرعون به کار گرفته شده است.(اعراف، ایه 127)

اگر بخواهیم به همه ابعاد نگره و رویه نظام سرمایه داری نسبت به ارزش و جایگاه مردم بپردازیم، می بایست هفتاد من کاغذ را سیاه کنیم؛ چرا که پرداختن به ابعاد کلی و جزیی نظام سرمایه داری در تعامل با توده های مردم چنان زیاد و متنوع و متعدد است که با نگاهی به همین چند مورد کلی می توان نقش عظیم تخریبی و فسادانگیز نظام سرمایه داری را در جوامع بشری دانست.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا