اصولی فقهیمقالاتوب نوشت

فقدان متن در منطق استنباط دین

samamosیکی از دوستان می گفت: اگر در بازاری دویست مغازه و دکان وجود داشته باشد که تامین کنندگان همه نیازهای مردم آن ناحیه باشد و با این کار خود دویست خانوار را نیز از نظر مالی تامین کنند؛ حال اگر سرمایه داری پیدا شود و با یک فروشگاه بزرگ همه آن اجناس را در یک جا گرد آورد و به تامین نیازهای مردم بپردازد و این دویست مغازه و دکان تعطیل و دکانداران بیکار شوند و خانوارها از تامین مخارج خود بر نیایند. این حرکت سرمایه دار، از نظر فقهی این چه حکمی دارد؟ آیا جایز و رواست که چنین مجوزی برای راه اندازی چنین فروشگاهی داده شود، زیرا « الناس مسلطون علی اموالهم؛ مردم بر مال خود مسلط هستند» و هرکاری را می توانند با سرمایه خود بکنند؟

جای خالی گزاره های اخلاقی در احکام فقهی

پرسش این دوست ما این بود که: پس جای گزاره های اخلاقی در فتوای فقهی و شرعی کجاست؟ مگر نه این است که اسلام دین اخلاقی است و پیامبر(ص) برای اتمام مکارم اخلاقی برانگیخته شده است؟« انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق و محاسنها».

به نظر می رسد که اصول فقه که متکفل تبیین روشی استنباط احکام فقهی در دین است، نمی تواند با اصول و قواعد فقهی خود، رویکرد جامعی از دین را ارایه دهد؟ زیرا دین اسلام به حکم مطابقت وحی با عقل و سیره عقلایی در بسیاری موارد در اخیر، نمی تواند اصول عقلانی و عقلایی در حوزه مهمی چون اخلاق را نادیده بگیرد، همان گونه که به خود اجازه نمی دهد تا بر خلاف احکام عقل عملی و مستقلات عقلی ، احکام فقهی را صادر نماید که مخالف عدالت و موافق ظلم باشد؛ زیرا اصول عقلانی چون قباحت ظلم و نیکویی عدالت از اصول حاکم بر همه ابواب فقه است و هیچ فقهی به خود اجازه نمی دهد تا بر خلاف حکم عقل عملی، باید و نبایدهای آن را نادیده بگیرد؛ چرا که « کلما حکم به العقل حکم به الشرع و کلما حکم به الشرع حکم به العقل». این بدان معناست که دین اسلام مطابق فطرت انسانی و احکام عقل و شرع با هم تطابق و همپوشانی دارند.

اما پرسش مهم این است که آیا دین اسلام و گزاره های آن با بخش دیگری از فطرت سلیم انسانی یعنی احکام و گزاره های اخلاقی نیز همپوشانی دارد؟ یا این که گزاره های اخلاقی جایگاهی در فتاوی فقهی و احکام فقیهان ندارد؟

به این معنا که اگر در مقام صدور حکم میان احکام فقهی از سویی و احکام اخلاقی از سویی دیگر تضادی پیش آید و یا در مقام عمل، تزاحمی رخ نماید، آیا احکام اخلاقی اصولا دیده نمی شود یا این که اگر دیده می شود به عنوان اصل حاکم ملاحظه نمی شود؟ آیا فقیهان با اصول اخلاقی همانند اصول عقلانی و مستقلات آن برخورد می کنند چنان که اصل عدالت به عنوان اصل حاکم بر همه احکام فقهی وارد می شود و اجازه نمی دهد تا اندیشه تضادی در مقام حکم یا تزاحمی در مقام عمل پیش آید؛ زیرا همواره می بایست احکام فقهی صادره از فقیهان مبتنی بر مطابقت حکم عقل عملی یعنی عدالت محور باشد و این که در مقام تزاحم می بایست هر عمل ظالمانه ای مجوز صدور نیابد؛ چرا که اسلام بر اساس آیه 25 سوره حدید، در مسیر تحقق عدالت قسطی در جهان است و ماموریت و فلسفه بعثت قیام مردمان به عدالت می باشد. پس دو فلسفه در ماموریت اسلام و پیامبر دیده شده است که مبتنی بر اصل حکم عقل عملی یعنی عدالت و اخلاق است. باید و نبایدهای اسلام می بایست همواره در چارچوب اصول عقلانی و عقلایی معتبر باشد.

داستان سمره بن جندب

شاید برای درک مساله و اهمیت باید و نبایدهای اخلاقی در حوزه دین اسلام می بایست به داستان سمره بن جندب به عنوان یکی از مصادیق : من جز برای اتمام مکارم اخلاقی و محاسن آن برانگیخته نشده ام، توجه خاصی مبذول شود؛ زیرا این داستان به خوبی می نمایاند که اخلاق در احکام فقهی دین اسلام از چه جایگاه ارزشی برخوردار می باشد.

داستان از این قرار بود که سمرة بن جندب مالک باغی بود که آن را به یکی از انصار فروخت و از آن یک درخت نخل را که در میان باغ بود استثنا کرد، و گفت: «این درخت برای من باقی بماند.» آن انصاری نیز موافقت کرد و بدون این که بداند بعدها چه اتفاقی خواهد افتاد، باغ را خرید.

از آنجا که سمرة دل بیماری داشت، برای تجسس در حریم خصوصی انصاری، بدون اجازه و به بهانه ی نخلش، وارد باغ آن انصاری می شد که خودش و همسر و خانواده اش در آن زندگی می کردند.

مرد انصاری از او خواست که به هنگام وارد شدن به باغ اجازه بگیرد، و مثلاً یا الله بگوید یا در بزند و کاری از این قبیل بکند؛ اما سمرة نپذیرفت و گفت: این نخل مال من است و راه هم راه من است، و دلیلی برای اجازه گرفتن وجود ندارد.

انصاری هر چه از او خواهش کرد، او زیر بار نرفت، تا این که مرد انصاری نزد پیامبر(ص) رفت و از دست سمرة شکایت کرد، و از ایشان برای این مشکل راه حلی خواست.

پیامبر(ص) سمرة را طلبید و از او خواست که در هنگام ورود به باغ اجازه بگیرد؛ اما او این خواسته را رد کرد و گفت: نخل، مال من است و من اختیار آن را دارم، پس هر گونه که بخواهم وارد باغ می شوم.

پیامبر(ص) فرمودند: این درخت را در برابر درختی در بهشت به من بفروش.

او گفت: نمی فروشم.

پیامبر(ص) فرمود: در برابر ده درخت.

گفت: نه و همین طور پافشاری می کرد، به گونه ای که نشان می داد غرضی از این کار دارد.

در اینجا معروف است که پیامبر(ص) به انصاری چنین گفت: " اذهب فاقلعها و ارم بها وجهه فانه لا ضرر و لا ضرار ؛ برو و نخل را از ریشه بکن و به صورت سمرة پرتاب کن، چرا که ضرر و زیان در اسلام راه ندارد.»

سپس به سمرة گفت: " انک رجل مضار و لا ضرر و لا ضرار علی مؤمن ؛ تو مرد مضری هستی که می خواهی به دیگران زیان برسانی، هدفت خرما گرفتن از نخل نیست.( کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش، چاپ چهارم، ج5، ص 294 و حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسایل الشیعه، آل البیت لاحیاء التراث، قم، 1409ق، چاپ اول، ج25، ص 428)

در این عبارت، به خوبی روشن می شود که اصول اخلاقی فراتر از حکم فقهی « الناس مسلطون علی اموالهم» می باشد.

می توان در سیره و سنت پیامبر(ص) و آموزه های وحیانی قرآن نیز موارد دیگری را یافت که بیانگر نفوذ احکام اخلاقی و حاکمیت آن بر احکام فقهی و حقوقی است؛ چنان که احکام عقلانی به عنوان مستقلات عقل عملی حاکم و نافذ می باشد.

به سخن دیگر، حوزه عقل نظری و عقل عملی از نظر اسلام چنان اهمیت دارد که اگر مطلبی در آموزه های وحیانی قرآن بر خلاف عقل نظری یا عقل عملی باشد، می بایست توجیه و تفسیر شود؛ چنان که در بیان آیات تجسم در قیامت: الی ربک ناظره (قیامت، آیات 15 و 16) ،‌ یدالله (فتح، آیه 10) و « الرّحمنُ علی العرش استوی » ( طه ، 5 ) و « جاء ربّک و الملائکة صفٌاً صفاً » ( فجر ، 22 یعنی دست داشتن خدا و نشستن بر تخت و آمدن خداوند به حکم عقل نظری، آن را توجیه کرده اند.

لزوم تدوین متن منطق فهم اسلام

اسلام دین متن محور است و می بایست گزاره های آن که در قرآن و سنت موجود است از طریق اصول روشمندی استنباط شود. اما آن چه از منطق فهم و اصول استنباط روشمند در اختیار ماست، تنها در حوزه گزاره های فقهی است که از آن به اصول فقه یاد می شود. اما در حوزه های دیگر، ما از داشتن یک منطق فهم جامع و کامل محروم می باشیم.

البته این بدان معنا نیست که عالمان اسلامی فاقد منطق فهم و استنباط گزاره های اسلامی برای تبیین مسایل اخلاقی و حقوقی و سیاسی و فرهنگی و مانند آن می باشند،‌ چرا که یک منطق نانوشته ای در اختیار آنان است که از طریق ممارست در حوزه های مختلف به دست می آورند. این مساله همان تذوق فقهی و شم فقاهتی است که از طریق سالیان متمادی تفکر و تدبر در متون و کتب موجود به دست می آید.

اسلام نیازمند آن است که برای درک درست آن از یک منطق فهم استفاده شود که از جامعیت و تمامیت برخوردار باشد و بتواند همه حوزه های را چنان مدیریت نماید که در هنگام تضاد در مقام حکم یا حتی تزاحم در مقام عمل به ارایه راهکار اقدام نماید و و اهم و مهم کردن اصول عقلانی و اخلاقی و فقهی مثلا حکم نهایی اسلام را به عنوان نظریه بلکه فتوای اسلامی ارایه کند.

آن چه در اختیار ماست مجموعه ای است که اندیشمندان در هنگام تضادها و تزاحم در شکل فتوا و یا نظریه بیان کرده اند،‌ولی به عنوان یک متن منطقی گردآوری و تدوین نشده است و در اختیار همگان نیست. از این روست که نمی توان نظریات جامع و کاملی از اسلام ارایه کرد و به طور روشمند و منطق فهم اسلام،‌ نظریه اسلام را در مساله از مسایل مورد نیاز مردم بیان کرد و و بر اساس و چارچوب آن به نقد و تحلیل و بررسی اراء و نظریات ارایه شده پرداخت.

بنابراین، لازم است با مراجعه به دستگاه موجود و بهره گیری از روش ها و منطق موجود در حوزه های خردتر چون فقه و تفسیر، به کشف منطق فهم اسلام نایل شد و آن را به شکل مکتوب و مدون در اختیار جامعه علمی و حوزوی قرار داد تا از هر گونه آشفتگی و قرائت های متعدد و فتاوی مخالف با عقل و اخلاق جلوگیری به عمل آورد.

اگر ما یک متن در منطق فهم اسلام داشته باشیم آن گاه می توانیم آموزه های اسلامی را در دو دسته امور ثابت و متغیر شناسایی کنیم و هم چنین به ترتیب و تاصیل و اهم و مهم کردن آن اقدام کرد. اگر بتوانیم منطق فهم اسلام را در شکل متن مقبول داشته باشیم می توان امید داشت که بسیاری از فتاوی نادر و نظریات ناپخته و غیر قابل ارایه به جامعه بشری کم و کاسته یا از میان برود و نظریات پخته و روشمندی در حوزه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و روان شناسی و جامعه شناسی و مانند آن ارایه شود و به طور روشمند نقد و بررسی گردد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا