اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیتاریخیعرفانمعارف قرآنیمناسبت ها

علوم مظاهر اسم علیم از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از پرسش های اعتقادی نسبت به معصومان(ع) و عالمان به تعلیم الهی، ساحت و گستره علم آنان به عنوان مظاهر «العلیم» است؛ به این معنا که آیا آنان از گذشته، حال و آینده خود و دیگران بلکه هستی و ماسوی الله آگاه هستند، یا نیستند؟ آیا آنان «سرّ، خفی و اخفی» مردم را می دانند؟ پس اگر می دانند، ستارعیوب بودن خدا کجا ظهور می یابد؟ اگر می دانند چه فایده ای بر دانستن آنان مترتب است؟

دوستانی دارم که بارها به تجربه متواتر به سطح یقین صد درصدی دانسته و دریافته ام که چیزی از آنان به ویژه در باره احوالات دیگران مخفی نیست؛ آنان وقتی به حتی چشم شخصی می نگرند همه هستی آنان «اسکن» صد درصد می شود و چیزی نهان نمی ماند. وقتی از ستاربودن خدا می پرسم می گوید: اولا تا نخواهیم نمی دانیم؛ یعنی اذا شاءوا ان علموا علموا؛ ثانیا چیزهایی را که ملکه شده را مشکلی نیست؛ و چیزهایی که ملکه نشده را به روی خود نمی آوریم و در مقام «ستار» و مظهر آن نیز قرار می گیریم. وقتی با شما در باره شخصی سخن می گوییم تنها به 5 تا 10 درصد شخص اشاره داریم و بقیه را نادیده می گیریم. بارها گفته است: اگر چیزی که می بینم تو بدانی درجا گردنش را قطع می کنی؛ اما من مثل تو که نمی دانی با او رفتار می کنم.

البته این افراد مدعی این نیستند که با امام زمان(عج) هم نشین هستند، ولی اگر امام زمان(عج) بخواهد هم نشین و هم کلام هستند. اگر آنان را ببینید اصلا قابل تشخیص نیستند؛ زیرا نه عالم هستند و نه دارای شخصیت اجتماعی متمایز؛ از همین توده مردم هستند که از کنارشان می گذری و گاه تنه هم می زنی، در دلت فحش و دشنامی هم نثارشان می کنی، بر رویشان می خندی، ولی در همان حال چون روباه یا سگ یا گرگ در دل خویش به او می تازی و نفرت خویش را نهان می کنی. گاه نیز همانند آن دوچرخه سوار به آنان یک «اهو اخوی کوری» هم می گویی؛ یا نماز و اعمال عبادی آنان را فاقد اصول شریعت می دانی و صدها اما و اگر نسبت به شخصیت و احوالات و کارشان داری. می خواهی سرشان کلاه بگذاری و قیمت به گزاف می گویی، اما آنان همان را می پردازند در حالی صرف تا صد قیمت را می دانند. درخواست صدقه یا قرض می کنی در حالی که می دانند تا چقدر در حسابت موجودی داری که نیازی به قرض یا تکدی گری نداری. به هر حال، صدها از این مورد و موارد دیگر که آنان اصلا به روی خودشان نمی آورند حتی اگر زنا و لواط کردی و شراب خوردی و می گویی در صف نماز اول وقت بودی و روزه گرفتی. دروغ های شما را می شنوند و چون پیامبر(ص) «اذن خیری» برای شما می شوند و ساده لوحی و حرف شنوی دارند تا شما رسوا نشوید وگرنه در پیشگاه آنان رسوا هستی. با چنین افرادی اگر روزی سر و کارت بیافتد چه می کنید؟!! من با اینان همراه و همسفرم و با آنان نشست و برخاست دارم، ولی هرگز از شگفتی باز نیایستاده ام؛ زیرا هر روزی اینان مردمان شگفتی ساز هستند. البته چندتن ایشان از زنان هستند و چند تن از مردان. من گاه از آنان به «اصحاب کهف» یاد می کنم؛ زیرا آنان در میان این جامعه هم چون اصحاب کهف هستند که خفتگان بیدار هستند. اینان همان مظاهر اسم علیم الهی هستند.

البته باید توجه داشت از نظر قرآن، هر چیزی دارای ابعاد بسیاری است نوعی درجات و مراتب متنوع و متعددی را ایجاد می کند، چنان که علم و ایمان و تقوا این گونه است. درجات و مراتب تشکیکی که گویی مرتبه پایین هیچ ارتباط و سنخیتی با مرتبه عالی آن ندارد. ازدیاد علم و ایمان و تقوا در آیات بسیاری گوشزد شده و خدا حتی به پیامبرش فرمان می دهد تا این گونه نیایش کند: رب زدنی علما؛ پروردگارا بر دانش و علم من بیافزا.(طه، آیه 114) بنابراین، میزان و مرتبه دانایی هر انسانی بستگی به این دارد که در مظهریت اسم علیم در کمال تا چه اندازه بالا رفته باشد. کسی که به تمامیت کمال علم رسیده باشد مظهر اتم و اکمل العلیم می شود.

به هر حال، دوستانی داریم که از توانایی اسم العلیم بهره مند هستند و این توانایی آنان در قالب علم به رویت و شهود و حضور است که بسیار شگفت انگیز و بیان گر شگفتی های نفس انسانی است.

اگر بخواهیم درباره دایره و ساحت و گستره علم آنان بدانیم می بایست به قرآن مراجعه کنیم تا ببنیم خدا درباره حقیقت «علیم» بودن خویش چه می گوید.

کیفیت دانایی خدای علیم

پیش از آن که به ساحت و گستره علم الهی بپردازیم، بر ما است تا نخست در گام اول و مقدمی به کیفیت علم و دانایی خدا بپردازیم. از نظر آموزه های وحیانی قرآن، علم الهی از جنس علم حصولی نیست که ما از طریق الفاظ و انتقال مفاهیم انجام می دهیم. پس علم الهی از مصادیق علم درسی نیست؛ بلکه علم حضوری و علم رویت است؛ یعنی همه هستی در برابرش است و هیچ «سر، خفی و اخفی» معنا ندارد؛ زیرا همان گونه که ملک هر چیزی را می بیند و هم چنین ملکوت هر چیزی را می بیند. از این روست که خدا به مردم هشدار می دهد که «الم یعلم بان الله یری؛ آیا نمی داند که خدا می بیند.»(علق، آیه 14)

علم الهی که از جنس رویت و دیدن ظاهر و باطن است(همان؛ توبه، آیات 94 و 105) دیگر باطنی و ظاهری را به جا نمی گذارد بلکه همه ابعاد وجودی چیزی را در بر می گیرد: یعلم السر و اخفی؛ خدا نهان و نهان تر را می داند.(طه، آیه 7) این آگاهی نسبت به اسرار مختص به چیزی دون چیزی نیست، بلکه «یعلم السر فی السموات و الارض؛ یعنی سر همه آسمان ها و زمین را می داند.(فرقان، آیه 6)

این بدان معنا است که کسی که مظهر اسم «علیم» شده باشد چنین توانایی و قدرتی دارد که خدا دارد. از همین روست که چهارده معصوم(ع) براساس آیات و روایات متواتر از چنین کیفیتی از علم الهی برخوردار هستند.(توبه، آیات 94 و 105)

البته علوم الهی را می توان به سه دسته اصلی شامل علم حضوری، علم شهودی و علم رویت تقسیم کرد که عوالم شهادت و غیب را در بر می گیرد و هیچ چیزی برای او مخفی و نهان نیست؛ زیرا به هر چیزی به عنوان «حقیقت وجودی» آن احاطه کامل وجودی و علمی دارد. پس خدا بر هر چیزی علیم است : والله بکل شی علیم.(بقره، آیات 231 و 282؛ نساء، آیات 32 و 33 و 126)

باید توجه داشت که از نظر قرآن، علم الهی هماره به یک معنا «بصیرت» و بینایی است و وقتی خدا از علم خویش به عنوان «علیم» یاد می کند یعنی می خواهد بگوید: البصیر. پس العلیم یعنی البصیر.(بقره، آیات 96 و 110 و 233 و 237 )

گستره و ساحت علم الهی

اکنون که کیفیت علم الهی دانسته شد، باید توجه داشت که هیچ چیزی در هستی نیست که بیرون از دایره علم الهی باشد؛ زیرا خروج از این دایره علمی به معنای خروجی از دایره مخلوقیت و مالکیت و ربوبیت الهی است که بی معنا خواهد بود؛ زیرا اگر چیزی وجود دارد و از هستی نامی برده است، نمی تواند بیرون از هست و وجود الهی باشد؛ و گرنه گرفتار نوعی شرک می شویم که بدترین شرک است؛ زیرا به این باور می بایست برسیم که وجود یا موجودی هست که بیرون از دایره وجود الهی است؛ در حالی که هر چه هست از شنوئات الهی است. پس وجود هر چیزی به معنای علم الهی به صفر تا صد آن چیز است. این همان چیزی است که معصومان نسبت به هستی به عنوان مظاهر اسم علیم، علم و دانایی دارند.

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، همه هستی به عنوان مخلوقات و مظاهر اسماء الله و انوار صفات الهی در قلمروی علم حضوری و شهودی و بصیرتی الهی است. بنابراین اگر بخواهیم از وسعت و گستره علم الهی سخن بگوییم می بایست گفت که همه هستی تحت گستره علم حقیقی الهی است؛ زیرا «والله واسع علیم»(بقره، آیات 115 و 247 و 261 و 268)؛ چرا که بدون چنین علمی خالقیت، ربوبیت و الوهیت خدا و رحمت نسبت به مخلوقات معنا ندارد.(انعام، آیه 80؛ اعراف، آیه 89؛ کهف، آیه 109؛ غافر، آیه 7؛ طه، آیه 98)

برخی از ساحات علم الهی را می توان این گونه معرفی کرد:

  1. علم به آینده و آیندگان: خدای علیم به آینده و آیندگان علم دارد؛ زیرا خدا بیرون از دایره زمان و مکان قرار دارد، چنان که خود خالق زمان و مکان است نه آن که متمکن به مکانی یا متزمن به زمانی باشد. از همین روست که «هوالاول و الاخر» است یعنی در همان حال که اول است آخر است. پس چیزی از اول بودن و آخر بودن برای خدا معنا ندارد. این گونه است که بر همه هستی از گذشته تا آینده علم قطعی رویت و شهود دارد.(حجر، آیه 24؛ انبیاء، آیات 26 و 28؛ حج، آیات 75 و 76؛ بقره، آیه 255) در همین ارتباط علم الهی به اجل هر چیزی امری بر اساس همان علیم بودن خدا است.(انعام، آیه 2؛ حجر، آیات 4 و 5؛ عنکبوت، آیه 5) در همین راستا علم الهی به تمام چیزهایی که در آینده اتفاق می افتد یا چیزی به کسی می رسد یا از او گرفته می شود، خدا به علم ازلی آگاه است یعنی قبل از خلقت آن چیز.(حدید، آیات 22 و 23) چنان که نسبت به تمام وقایع و رخدادها از جمله نام معصومان(ع) و کارها و ماموریت های آنان آگاهی تمامی دارد.(بقره، آیات 30 و 32؛ نور الثقلین، ج 1، ص 54، حدیث 87) علم خدا به شکست کافران و شیاطین و پیروزی و حاکمیت صالحان از جمله آنها است.(انبیاء، آیه 105؛ انفال، آیات 42 و 43؛ فتح، آیه 28)
  2. علم به ملک و ملکوت: از نظر قرآن، ملک و ملکوت هر چیزی به دست خدا است. هم چنین هر چیزی ظهور خدا است و همه چیزها مظاهری از انوار صفات و اسمای الهی هستند.(نور، آیه 35) بنابراین، برای خدا چیزی به نام غیب و شهادت معنا ندارد و او عالم به شهادت و غیب است؛ زیرا این غیب برای انسان است نه خدا. برای معصومان(ع) که در مقام اسم علیم هستند این حقیقت تحقق دارد که آنان نیز عالم به ملک و ملکوت و ظاهر و باطن و شهادت و غیب هستند.
  3. علم به اسرار: رازها و اسرار که بر اکثریت مردم نهان است برای خدا معلوم به علم حضوری و شهودی و رویت است. از همین روست که خدا بارها از علم خویش به اسرار یاد کرده است.(بقره، آیات 77 و 235 و 255؛ آل عمران، آیات 29 و 118 و 119 و …) بنابراین برای خدا آشکار و نهان و معنایی ندارد.(نور، آیه 29، نمل، آیه 25؛ بقره، آیات 31 و 32)
  4. علم به اعمال و نیات: از نظر قرآن همان طوری که خدا علم به اعمال دارد، علم به نیات دارد که برای وجه الله است یا برای ریاکاری و اذیت و آزار یا هر عنوانی دیگر.(بقره، آیات 96 و 197 و 215 و 273)
  5. تبدیل و تغییر سرنوشت: از نظر قرآن، علم الهی درباره همه هستی موجود در ام الکتاب مکتوب است که از جنس «امر» است که قبل از خلقت است. بنابراین همه آن چه هست و خواهد شد و تبدیل و تغییر رخ خواهد داد و چیزی جایگزین چیزی دیگر می شود را می داند.(انفال، آیات 52 و 53؛ رعد، آیه 39) خدا به سبب اشراف کامل علمی نسبت به هر کسی به احوال و رفتار و فرجام انسان آگاهی تمام دارد.(نور، آیه 64؛ روم، آیه 56؛ محمد، آیه 19؛ عادیات، آیات 6 تا 11) در همین راستا علم به حکومت و تبدیل دولت ها و جایگزین ها از دیگر مصادیق علم الهی است.(بقره، آیه 247) خدا به صراحت بیان می کند که چیزی از تر و خشک و ریزش و رویش در هستی نیست که بیرون از علم الهی باشد.(انعام، آیه 59)

آن چه در این موارد بیان شده به شکل کلی است؛ و در آیات قرآنی به شکل موردی و مصادیق به همه ابعاد و ساحات علم الهی که علم کامل و مطلق است پرداخته شده است.

بنابراین، اگر بخواهیم درباره مظاهر اسم علیم و بصیر بدانیم که آنان تا چه اندازه می دانند می بایست به میزان مظهریت آنان توجه داشت. در میان دوستان کسانی هستند که در سطح عالی تر هستند و نسبت به وقایع گاه پیامبری دارند و اخبار آینده را می گویند و برخی دیگر ضمن بیان آینده به تواناییهایی رسیده اند که عالم برزخ هر کسی را اینجا می بینند و می گویند که او اینک در چه سطح از دارایی و ملکات رسیده است. آیا انسان است یا انسان شیطان یا انسان حیوان یا انسان جماد یا انسان نبات. پس گاه شتر گاو پلنگ می بینند و گاه روباه مکار یا مانند آنها. این دوستان در میان طلاب و کارگران و زنان و مردان خانه دار و کارمند و مانند آنها هستند و هیچ کسی از آنان آگاهی ندارند. آنان با آن که در خانه خودشان هستند هر گاه بخواهند از احوالات شخصی آگاه شوند با اراده آگاه می شوند و حتی اخبار آینده ایشان را به آنان می دهند. البته این اعمال همه در راستای هدایت گری و رساندن آنان به کمال انجام می شود و هیچ اهداف شخصی مد نظر نیست؛ زیرا می دانند که این نعمت الهی برای اهداف متعالی است نه برای کسب گنج و مال و زن و فرزند و یا نجات خویشان از بلا و ابتلاء و یا کیفر. از همین روست که اگر کسی به آنان بنگرد می گوید چرا بی کار است یا وضع خانوادگی خوبی ندارد یا در زندگی هزاران مشکل دارد و تحقیر مردمان را به جان می خرد؟ همه این ها همان برخوردی است که معصومان(ع) داشتند و خدا از زبان کافران و منافقان نقل می کند که به پیامبر(ص) همین اشکالات را می گرفتند که چرا باغ و بوستان و ثروت و مانند آنها نداری؟(اسراء، آیات 89 تا 94) یا چرا می خورد و زن دارد و شهوت دارد و در بازار راه می رود و خرید و فروش دارد؟ در حالی که اصولا سنت الهی بر این است که انسان های بزرگ در میان مردمان هم چون آنان زندگی کنند و همانند آنان در ظاهر باشند در حالی که به آنان وحی می شود و از علوم لدنی الهی و غیب برخوردار هستند.(فرقان، آیات 7 تا 10 و 20)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا