اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنیمناسبت ها

عبودیت در رضایت و اطاعت

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خلقت انسان و جن برای عبودیت خدا است. این عبودیت در عبادت خودش را نشان می دهد که البته اختصاص به نماز و روزه و حج و زکات و خمس ندارد، بلکه مراد همه اعمالی است که انسان برای رضایت خدا انجام می دهد که گاه در اطاعت از معصومان(ع) خودش را نشان می دهد.

از نظر قرآن، بندگی انسان می بایست دایمی باشد و هرگز دمی انسان دست از بندگی و عبودیت بر ندارد؛ بنابراین، حتی وقتی در خواب و استراحت است، می بایست بندگی داشته باشد و این شدنی نیست مگر آن که نیت بندگی همه هستی او را در بر گیرد و هر کاری حتی استراحت و خواب را برای رضای الهی انجام دهد.

هم چنین از نظر قرآن، رضای الهی در این است که بنده هماره یاد خدا و ذکر الله را در دل و زبان و گفتار و رفتار داشته باشد و هیچ چیزی او را از ذکر الله باز ندارد؛ بلکه هر کاری را انجام می دهد به مفهوم واقعی کلمه ذکرالله باشد که رضایت الهی در آن است.

حق شناسی و حق گرایی

از نظر قرآن نفس انسانی به طور فطری با قلب سالم و تعقل و تفقه و تذکر و تدبر و تبصر، حق شناس است و آن را از باطل جدا می کند و به حق و مصادیق آن از عدالت، صداقت و ایمان و شکر گرایش داشته و نسبت به اضداد آنها به عنوان باطل گریزش دارد. این گونه است که نفس انسانی به طور فطری اهل تقوا و گریزان از فجور است. البته این امر تا زمانی است که انسان با گناه و فجور و دریدگی نفس را تغییر نداده و دفن و دسیسه نکرده یا مختوم ومطبوع ننموده باشد؛ زیرا در این صورت، دیگر کارکردهای فطری خویش را از دست داده و دچار وارونگی شناختی و گرایشی می شود که ریشه در سفاهت به جای عقلانیت و فقاهت دارد.(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیات 7 تا 18؛ اعراف، آیه 179)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان بر اساس فطرت گرایش به احسان دارد که حقیقت آن بندگی خدا به گونه ای است که او را می بیند و اگر نبیند می داند که خدا او را می بیند. این گونه است که شخص محسن حقیقی هماره تابع حق است که خاستگاه آن حق تعالی است.(فصلت، آیه 53) هم چنین چون خدا و آموزه های وحیانی تشریعی او را حق می داند نسبت به آن گرایش دارد و هم چنین نسبت به کسانی که حق را احقاق می کنند گرایش داشته و از آنان اطاعت و پیروی می کنند. این گونه است که اهل فطرت سالم الهی به حکم عقلانیت و فقاهت فطری، اطاعت از پیامبران و معصومان را عین اطاعت از خدا بر می شمارند(آل عمران، آیه 32)؛ زیرا آنان را زبان و بیان خدا می  دانند؛ یعنی خدا به زبان ایشان سخن می گوید و به فعل ایشان کاری را انجام می دهد.(انفال، آیه 17؛ نجم، آیات 3 و 4)

امیرمومنان امام علی(ع) با توجه به چنین حقایقی می فرماید: من استسلم للحق و اطاع المحق کان من المحسنین؛ هر که تسلیم حق باشد و از افراد محق اطاعت کند او ازجمله محسنین است.(غرر الحکم، شماره حدیث 8812)

امام صادق(ع) نیز می فرماید: من علم ان الله یراه و یسمع ما یقول و یعلم ما یعلمه من خیر او شر فیحجزه ذلک عن القبیح من الاعمال فذلک الذی خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی؛ کسی که می داند خدا او را می بیند و هرچه می گوید می شنود و ازآن چه از خیر و شر انجام می دهد آگاه است، چنین شخصی کسی است که از مقام پروردگارش ترسان است و نفس را از هوی و اعمال زشت باز می دارد.(نورالثقلین، ج 5، ص 197)

از نظرآموزه های قرآنی، مومنان می بایست هماره براساس علم و یقین عمل کنند؛ زیرا علم حق را به آنان معرفی می کند؛ اما ظنون موجب می شود تا انسان به جای تبعیت از حق تابع هواهای نفسانی شود که موجبات سقوط انسان است.(جاثیه، آیه 23) البته برخی تا جایی تابع هواهای نفسانی می شوند که آن را معبود خویش قرار داده و زندگی را بر اساس تذکرهای هواهای نفسانی سامان می دهند.(همان) چنین افرادی در حقیقت مبغوض ترین معبودان را اختیار کرده اند که همان هواهای نفسانی است.(آثار الصادقین، ج 28، ص 433)

البته برخی از هواپرستان تلاش می کنند تا حق واهل آن نیز از هواهای نفسانی تبعیت کنند. بی گمان چنین رویه و شیوه ای موجب تباهی همه هستی است: و لواتبع الحق اهواءهم لفسدت السماوات و الارض و من فیهن؛ و اگر حق از هواهای نفسانی آنان پیروی کند، آسمان ها و زمین و تمام کسانی کهدر آن هستند، تباه می شوند(مومنون، آیه 71)؛ زیرا فساد دین و دنیا به هواهای نفسانی است(غرر الحکم، شماره5542) و کسی که تابع  هواهای نفسانی باشد کور و کر و خوار و گمراه می شود(همان، شماره 9168) و درک درستی از حقایق نداشته و گرایش هایش نیز مخدوش است و این گونه سقوط را برای خویش و دیگران رقم می زند.(همان، شماره 6000)

احقاق حق و اقامه مصادیق آن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مومنان بر اساس هدایت فطری عقلی و تشریعی نقلی خود را موظف و مکلف می دانند تا حق و مصادیق آن را بشناسند و بدان گرایش یابند و در احقاق حق اقدام کنند و مصادیق آن از جمله عدالت را اقامه نمایند.(حدید، آیه 25)

از نظرقرآن، مومنان می بایست به عنوان شاهدان الهی در امر احقاق حق تا جایی اقدام کنند که به در میان خالق و خلق به عنوان «قوامین بالقسط» شناخته شوند.(نساء، آیه 135؛ مائده، آیه 8) شکی نیست که عدالت امر جامعی است؛ اما آن چه انسان می بایست بیش ترین توجه بدان را در ساحت عدالت داشته باشد، عدالت قسطی است؛ به این معنا که حق و حقوق و سهم هر کسی یا چیزی را بشناسد و برای احقاق و اقامه عدالت قسطی قیام کند.(همان؛ حدید، آیه 25)

از نظر آموزه های قرآنی، حقیقت عبودیتی که به عنوان حکمت و هدف وفلسفه خلقت انسان وجن قرارداده شده(ذاریات، آیه 56)، چیزی جز اطاعت در راستای رضایت الهی نیست. بنابراین، انسان می بایست بداند که چه چیزی مصداق اطاعت خدا است تا با انجام آن رضایت الهی را به دست آورد. بسیاری از مردم یا مصادیق اعمالی را که بدان اطاعت خدا تحقق می یابد، نمی شناسند؛ یا اگر می شناسند بدان اهتمام نمی ورزند.

از نظر قرآن، راه های کشف مصادیق حق که اطاعت الهی در آن تحقق می یابد، شامل راه عقل فطری و نقل وحیانی است. به این معنا که نفس مستوی و معتدل و قلب سالم و سلیم به طور فطری می داند که چه چیزی حق است و باید بدان گرایش داشت و چه چیزی باطل است و می بایست از آن گریزش داشت.(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 و 8)

البته از نظرقرآن، راه کشف دوم همان نقل وحیانی است که امروزه در کتاب الله و عترت (ع) و سنت ها و سیره های آنان نمود یافته است. بنابراین، ثقلین خود راه دوم کشف حقایق و مصادیق آن است که می بایست از آن برای شناخت و احقاق و اقامه حق بهره برد.(ملک، آیه 10؛ روم، آیه 30)

ازنظرآموزه های وحیانی قرآن، احقاق حق می بایست برای همگان باشد، خواه مومن یا کافر؛ زیرا آنان نیز قسط و سهمی از نعمت های الهی دارند. از همین روست که دراقامه قسط سخن از ناس یعنی توده مردم است.(حدید، آیه 25) در آیات قرآنی بیان شده که مومنان در مقام قوامین بالقسط می بایست حتی نسبت به دشمنان نیز این اصل را مراعات کنند.(نساء، آیه 135؛ مائده، آیه 8)

شگفت این که ارزش اقامه حق از جمله عدالت و ظلم ستیزی تا جایی است که مومنان مکلف هستند تا به جنگ وقتال با مستکبران و ظالمان بروند و مستضعفان و مظلومان را نجات دهند خواه مومن باشد یا غیر مومن؛ زیرا اصالت همان عنوان مظلوم و مستضعف است.(نساء، آیه 75)

البته از نظر قرآن، احقاق حق و ادای حقوق مومنان در درجه اول اولویت است  و مومنان می بایست ظهیر و پشتیبان مومنان باشند که به عنوان برادران دینی از آنان یاد می شود. بنابراین، رضایت الهی را می بایست در اطاعتی جست که بتواند به جامعه ایمانی کمک کند و امت اسلام را یاری رساند. از این روست که امام صادق(ع) می فرماید: ما عبد الله بشیء افضل من اداء حق المومن؛ خدا به چیزی برتر از رعایت حق مومن بندگی نشده است.(کافی، ج 1، ص 170)

بی گمان کسی که بخواهد احقاق حقی نماید یا اقامه عدلی داشته باشد، می بایست قدرت و حکومت و به تعبیری سلطان و سلطنت داشته باشد؛ اما بسیاری از مردم که به قدرت دست می یابند، چون نفس خویش را تزکیه نکرده اند و تقوای الهی ندارند، به سوء استفاده از قدرت می پردازند و نه تنها احقاق حقی یا اقامه عدلی ندارند، بلکه به باطل و ظلم گرایش می یابند. از این روست که در آموزه های وحیانی قرآن، قدرت را لایق و شایسته کسانی می داند که تقوای الهی دارند. همین تقوای الهی موجب می شود تا به ادای حق نسبت به زیردستان هر کسی که باشد، قیام کنند و هرگز ظلم و ستمی نداشته باشند. قدرتمندان در محیط خانه و کار و کشور می بایست اصل را بر عدالت بگذارند و همانند پدری بس مهربان و دلسوز با آنان برخورد کرده و از خطای و رفتارجاهلانه آنان بگذرد و تنها با عقوبت آنان را تنبیه نکند ، بلکه قدرت را به بهترین شکل به کار گیرد که حقیقت شکرگزاری است.(تحف العقول، ص 267)

خدا به صراحت در قرآن به حاکمان که قدرت حکم و حکومت به دستان ایشان است، فرمان می دهد تا در میان مردم در گفتار ورفتار به عدالت حکم  کنند(انعام، آیه 153؛ نساء، آیه 58)؛ زیرا اگر کسی بخواهد مصداق اتم و اکملی ازتقوای الهی را به نمایش گذارد و حقی را احقاق و باطلی را ابطال کند، عمل بر اساس عدل و عدالت است(مائده، آیه 8)؛ چرا که هستی بر موازین حق ساخته وپرداخته شده و نخستین تجلی حق در عدالت است؛ زیرا این عدالت است که هر چیزی را در مواضع و جایگاهی قرار می دهدکه حق تعالی به عنوان حق برای آن چیز مشخص ومقدر و تعیین کرده است.(نهج البلاغه، حکمت429)

دیگر جلوه و مصداق احقاق حق این است که قدرتمند گاه حتی در مسایلی که می تواند اغماض و رفاقت و مدارا داشته، عبور کریمانه از خطا و اشتباه و حتی گناه فردی غیر اجتماعی است که موجب تشییع فاحشه و ظلم اجتماعی و ناامنی نمی شود؛ در این موارد می بایست با آن که عزت و قدرت دارد، با رافت و رحمت رحیمی با مردم تعامل داشته باشد(توبه، آیه 128) و با عفو و گذشت آنان را به راه آورد(اعراف، آیه 199)؛ زیرا عفو از دیگر مصادیق اتم و اکمل به تقوای الهی است(بقره، آیه 237) که معیار کرامت انسانی نیز است.(حجرات، آیه 13)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن مستضعفین و مظلومان می بایست مورد عنایت ویژه قرارگیرند و فقیران و سائلان و طبقات آسیب پذیر جامعه تحت تکفل ویژه قرارگیرند تا عدالت قسطی در میان آنان تحقق یابد و آنان نیز به کرامت انسانی خویش دست یابند. بنابراین، حمایت از این اقشار خود مهم ترین جلوه از اعمال عبادی است که مورد رضایت خدا است.(نساء، آیه 79؛ معارج، آیات 24 و 25؛ ذاریات، آیه 19؛ نهج البلاغه، نامه 53)

سعد بن قیس همدانی می گوید: روزی در گرمای کوفهدیدم که امیرمومنان امام علی(ع) کنار دیواری نشسته است؛ عرض کردم: ای امیرمومنان ! دراین ساعت از روز چرا این جا نشسته ای؟ فرمود: ما خرجت الا لاعین مظلوما او اغیث ملهوفا؛ از خانه بیرون نیامدم مگراین که به مظلومی کمک کنم یا دلسوخته ای را یاری دهم… سپس زنی به پناه آمد و هراسان به امیرمومنان (ع) از ستم شوهر شکایت کرد. آن حضرت(ع) بلند شد و رفت حق زن را ستاند و میان زن و شوهر را اصلاح کرد.(سفینه البحار، عباس قمی،ج 2، ص 321)

امیرمومنان امام علی(ع) سه امر اجتماعی را بسیار مهم دانسته و ترک آن را منع نموده است. این سه امر عبارتند از: اقامه حدودالهی برخویش و بیگانه؛ حکم براساس کتاب الهی در رضا و غضب، مساوات در تقسیم بیت المال میان سفید و سیاه از اجناس مردم.(وسایل الشیعه، ج 18، ص 156)

از نظر امیرمومنان امام علی(ع) احقاق حق و ابطال باطل می بایست در دستور کار حکومت ها و دولت ها باشد و این جز با تحقق اموری شدنی نیست. آن حضرت(ع) می فرماید: یستدل علی ادبار الدول باربع : تضییع الاصول و التمسک بالفروع و تقدیم الاراذل و تاخیر الافاضل؛ دلیل سقوط دولت ها چهار امر است: از میان رفتن امور اساسی و اصول، پرداختن به کارهای فرعی، مقدم شدن انسان های پست و دور کردن افراد با فضلیت از دستگاه حکومت و دولت.(غرر الحکم، شماره 10965)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن و سنت و سیره معصومان(ع) بر دولتها است که احکام شریعت از جمله به اقامه نماز و اداء زکات و امر به معروف و نهی از منکر که همان اقامه حدود و احکام الهی است، اهتمام ورزند(حج، آیه 40) و گرنه اگرچنین نکنند، نه تنها حکومت آنان از حکومت الهی خارج شده و حکم حکومت طاغوت را می گیرد، بلکه زوال آن قطعی است؛ زیرا هر گاه احکام دین تعطیل شود و ربا و زنا و بی حجاب و فحشاء و منکر در آن گسترش بلکه به وسیله حاکمان قانونی و قانونمند شود، آن حکومت از میان می رود و زوال آن قطعی است.

بنابراین بر امت اسلام است تا در مقام نصحیت اولیای امور آنان را به اقامه حدود و احکام الهی فرمان دهند و دعوت کنند و در مقام ولایت متقابل دولتمردان را به دین بخوانند؛ چنان که هدف قیام امام حسین(ع) نیز در مقام همین فریضه بوده و ایشان فرموده است: الا و ان السنه قد امیتت و ان البدعه قد احییت؛ همانا سنت پیامبر(ص) مرده و بدعت زنده شده است.(تاریخ طبری، ج 4، ص 266)

امام حسین(ع) در جایی دیگر نیز می فرماید: انی ادعوکم الی احیاء معالم الحق و اماته البدع؛ من شما را به زنده کردن نشانه های حق و میراندن بدعت ها دعوت می کنم.(نهج الشهاده، نامه 12)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا