اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیسیاسیمعارف قرآنی

شیوه های منافقان فاسق و مجرم

بسم الله الرحمن الرحیم

شاید هیچ جریان خطرناک تر برای امت اسلام و مومنان، هم چون خطر منافقین نباشد؛ زیرا اگر «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک؛ بدترین دشمنان تو همان هواهای نفس توست که در درون توست»، منافقین همان دشمن درونی امت است که دشمن ترین دشمنان امت اسلام هستند. بنابراین، همان گونه که انجام هر کاری لازم است تا نخست شناخت جامع درباره موضوع داشت، هم چنین در دشمن شناسی می بایست نخست افکار و عقاید و روش ها و شیوه های آنان را شناخت و برای مبارزه و مقابله براساس این شناخت آماده شد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، منافقین هماره در حال فتنه گری هستند و امت از ایشان دمی آرامش و آسایش ندارد. بنابراین، ساده اندیشی است که کسی گمان کند منافقین داخلی که حتی مدعیان عقلانیت و اصلاح گری هستند و خود را با دو شاخصه اصلی عقل و اصلاح معرفی می کنند، دمی از فتنه گری دست بردارند؛ زیرا آنان راه و روش خویش را حق و مبتنی برعقلانیت می دانند و راه مومنان باطل و سفاهت می شمارند. بر این اساس، آنان با نگره به ظاهر عقلانی و اصلاح گری در همه امور اساسی امت دخالت می کنند و بسترهایی برای انواع فتنه ایجاد می کنند و هر جا فتنه ای بیابند در آن وارد می شوند. پس امت اسلام و مومنان هرگز از فتنه های داخلی منافقین در امان نخواهند بود؛ چنان که هیچ انسانی از هواهای نفسانی این دشمن داخلی در امنیت نیست و هماره می بایست هوشیار و بیدار باشد.

شیوه های شیطانی منافقین از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، منافقین کسانی هستند که تحت فشار گفتمانی اسلام و حاکمیت قوی آن، ناچار به پذیرش اسلام شده اند تا از مواهب دنیوی آن بهره مند شوند و در عین حال همان راه و روش کفر را در زندگی شخصی حفظ می کنند.

این گروه اجتماعی در میان امت اسلام، دارای عقاید و روش ها و رفتارهایی هستند که شیطنت شیطانی در آن موج می زند. مکر و فریب و نیرنگ و آمیختگی حق وباطل و مانند آنها تنها بخشی از جلوه های ظاهری رفتار و اعمال آنان است. برخی از شیوه های شیطانی آنان بر اساس آموزه های وحیانی قرآن عبارتند از:

  1. تردید: منافقین چون گرفتار شک در امور هستند و حتی ریب شدید در قلب آنان موج می زند، در مقام عمل هماره تردید دارند؛ یعنی گام پیش می گذارد و گامی پس می کشند. یکی به میخ می زنند و یکی به نعل تا بگویند بتوانند برای هر دو گروه کافران و مومنان دلیلی ارایه دهند؛ پس اگر قدرت مومنان ظهور کرد، مدعی می شوند با شما بودیم و فلان کار ما خود بیانگر همراهی با شما بود؛ و اگر کافران قدرت یافتند و چیره شدند، بگویند ما با شما بودیم و دلیل آن فلان عمل و رفتار ما بود. از نظر قرآن، «ارتیاب» و «ریب» در قلوب آنان موج می زند؛ ریب حالتی است که سپید و سیاه با هم آمیخته است یا رگه هایی از سپیدی و سیاهی در چیزی پیدا باشد. پس چیزی نزدیک به شک است. از نظر قرآن، منافقان نسبت به خدا و قیامت دارای ریب و ارتیاب هستند و این را می توان در کنش ها و واکنش هایی رفتاری ایشان ره گیری کرد. به عنوان نمونه چون اعتقادی به کامل به خدا و قیامت ندارند و گرفتار ریب و ارتیاب هستند، اگر به آنان حکم جهاد داده شود، عملا هیچ اقدامی نمی کنند؛ زیرا اگر می خواستند در میدان نبرد با دشمن حاضر شوند، تجهیزات وامکانات حضور را فراهم می آوردند ؛ ولی چنین نمی کنند و ناخوش دارند که قیام کنند و حرکتی مثبت و سازنده برای حضور داشته باشند، بلکه با این پا و آن پا کردن بر آن هستند تا زمان بگذرد. این تردید در مقام عمل از جلوه ها و بازتاب همان ریب و ارتیاب قلبی آنان نسبت به حقانیت خدا و قیامت و آخرت است.(توبه، آیات 45 و 46)
  2. جاسوسی: از نظر قرآن، منافقین به سبب آن که حتی با خودشان امر را تمام نکرده و نمی دانند مومن یا کافر، رفتارهای متضاد و متناقض بسیاری دارند، اما چون دنیاگرایی در آنان غلبه دارد، به تبعیت از هواهای نفسانی دنبال کافرانی می روند که اعتقادی به خدا و آخرت ندارند و حق را تنها همین واقعیت محسوس و مشهود دنیوی می دانند. از همین روست که آنان وقتی اگر به سبب فشار افکار عمومی و حاکمیت گفتمانی قوی اسلام و مجاهدان، ناچار به حضور در جبهه شوند، بیش تر از آن که خدمت کنند، خیانت می کنند و در خدمت کافران بوده و برای آنان جاسوسی می کنند و به عنوان «سماعون» در خدمت تهیه گزارش برای دشمنان بر می آیند و اطلاعات میدانی را به دشمنان گزارش می دهند.(توبه، آیه 47)
  3. فتنه گری: از نظر قرآن، حضور منافقین در میادین مهم نظامی می تواند خطر فتنه را افزایش دهد؛ زیرا گرایش آنان به فتنه است و اصولا فضای فتنه را خوش دارند، زیرا هم در آن فضای خاکستری نهان و مخفی می شوند و هم می توانند منافع خویش را تامین کنند؛ زیرا آنان هم چون کسانی هستند که از آب گل آلود ماهی می گیرند؛ پس هم فتنه را دوست دارند و هم بدان دامن می زنند و هم بدان گرایش دارند و برای ایجاد آن تلاش می کنند و اصولا دنبال و جوینده فتنه هستند. پس کاری می کنند که شرایط میدان نبرد به شرایطی تبدیل شود که قدرت تشخیص حق و باطل، پیروزی و شکست، قدرت و ضعف و مانند آنها معلوم نباشد و حتی دیگران نتوانند شرایط را به آسانی تشخیص دهند. آنان با حضور در میان مجاهدان، روحیه مجاهدین را سست می کنند و تشکیک در امور می افکنند.(توبه، آیه 47)
  4. کراهت از ظهور حق: از آن جایی که منافقین با فتنه خو گرفته و بدان گرایش داشته و در آن سقوط آزاد دارند، از هر گونه فتنه ای سود می برند و دنبال آن می روند، هرگاه شرایط تغییر کند و امور به نفع حق برگردد و حق آشکار شود، به شدت نگران می شوند و نسبت به آشکار شدن حق کراهت شدید داشته و این کراهت و ناخوشی را در رفتار خویش نیز به نمایش می گذارند.(توبه، آیه 48)
  5. اذن گریز: منافقین به ظاهر انسان های صالح و مصلح هستند و نسبت به جنگ و فتنه ابراز دشمنی دارند؛ زیرا خود را عاقل و خردمند و مصلح می دانند و دیگران را بی خرد و فاسد و مفسد. این نگره منافقین به سبب همان کوردلی آنان است که قدرت تشخیص حق و باطل و گرایش به حق و گریزش از باطل را از آنان سلب کرده و گرفتار وارونگی در تشخیص و انگیزه و گرایش شده اند.(بقره، آیات 7 تا 15) همین نگره منافقین نسبت به امور موجب می شود تا نسبت به جنگ واکنش منفی از خویش نشان دهند وآن را فتنه ای برای خویش و امت بدانند. بر همین اساس، هماره به عنوان صلح خواهان، ضد جنگ هستند و از جنگ به عنوان فتنه اجتناب می کنند. این نگره موجب می شود تااگر حکم جهاد و جنگی از سوی خدا و رهبران الهی صادر شود که ملزم به اطاعت از آن هستند، خواهان عدم حضور در میدان جهاد هستند؛ زیرا آن را فتنه می دانند. در حالی که از نظر قرآن، این خروج از میدان جهاد و اذن برای خروج همان اصل فتنه ای است که آنان در آن سقوط کرده اند؛ زیرا بر کراهت داشتن نسبت به حکم الهی واجب، خود همان فتنه ای است که ایشان از آن گریخته ولی بدان افتاده و سقوط کرده اند.(توبه، آیه 49)
  6. ناراحتی از پیروزی مومنان: منافقین نسبت به مومنان نوعی کراهت شدید دارند و اصولا از خوشی آنان ناخوش می شوند. از همین روست که وقتی احساس کنند که مومنان پیروز می شوند یا در امری پیروز شده و موفقیتی را کسب کرده و حسنه ای برای آنان فراهم آمده ناراحت وناخوش می شوند.(توبه، آیه 50)
  7. خوشی از ناخوشی مومنان: از نظر قرآن، منافقین همان طوری که از خوشی مومنان ناخوش می شوند، از ناخوشی مومنان خوشحال شده و بلکه فرحناک گشته و جشن شادی راه می اندازند و به رقص و پایکوبی می پردازند که از آن به فرح یاد می شود. شگفت آنان که وقتی شکست و ناخوشی به مومنان می رسد خود را غیب گو دانسته و می گویند ما چنین پیش بینی داشته ایم و می دانستیم که شما شکست می خورید و گرفتار مصیبت می شوید؛ در حالی که چنین نیست.(توبه، آیه 50)
  8. عدم ایمان به ولایت الهی و مقدرات: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، منافقین به خدا و آخرت ایمان ندارند، و اگر ایمانی نصف و نیمی دارند، هیچ اعتقادی به ولایت الهی و مقدرات او ندارند که بر اساس مشیت حکیمانه است. از همین رو، گمان می کنند که مصیبت ها بر اساس اتفاق است، در حالی که همه آنها بر اساس برنامه معین و مقدر الهی است.(توبه، آیه 51؛ حدید، آیات 22 و 23)
  9. مصیبت دنیا و آخرت: از نظر قرآن، مومنان بر اساس تکلیف و وظیفه الهی عمل می کنند و چون به اطاعت بر می خیزند، کامیاب و موفق هستند؛ زیرا اگر در میدان جهاد پیروز شوند، حسنه ای است و اگر شکست بخورند و شهید بشوند، باز هم حسنه ای دیگر برای آنان است. پس آنان مامور به تکلیف و وظیفه هستند نه مامور به نتیجه و پیروزی و شکست برای آنان عین پیروزی است؛ اما منافقین یا به دست خدا در آخرت عذاب می شوند یا به دست مومنان در همین دنیا مجازات و عذاب می شوند به سبب فتنه گری هایی که دارند.(توبه، آیه 52) پس این گونه نیست که منافقین با بهره گیری از شیوه های نادرست خویش موفق باشند و مومنان ناموفق، بلکه از نظر قرآن، موفقیت هماره برای مومنان است.
  10. انفاق اجباری: منافقین یا اصلا اعتقادی به آخرت ندارند، یا دو دل هستند. بنابراین، غوره دنیا را نقد گرفته و حلوای آخرت را نسیه می دانند. براین اساس، به مال دنیا گرایش و علاقه دارند و برای آن تلاش می کنند، و بر جمع آن می کوشند و اهل انفاق نیستند بلکه بخل می ورزند. پس اگر انفاقاتی داشته باشند با کراهت و از روی اجبار و تحت فشار گفتمان اجتماعی است. از آن جایی که قبول عمل به شرط صحت اخلاص برای متقین است(مائده، آیه 27) خدا از آنان قبول نمی کند حتی اگر به ظاهر با طوع و رغبت انفاق کنند؛ زیرا یا شرط اول را ندارند که اخلاص باشد، بلکه بر اجبار است یا شرط دوم را ندارند که متقین بودن است. از همین روست که خدا از آنان قبول نمی کنند؛ چون فاسق هستند و متقی نیستند وحتی به خدا و رسول الله کافر هستند و اهل عبادت به ویژه نماز حقیقی نیستند.(توبه، آیات 53 و 54)
  11. کسالت در نماز: از دیگر رفتارهای نادرست و شیوه های منافقین تظاهر در دین داری است که جلوه های اصلی آن در اطاعات از خدا و رسول الله(ص) و نماز و انفاق مالی است.(بقره، آیات 2 و 3) از همین روست که آنان انفاق را به تظاهر و ریاکاری می دهند و نماز را نیز به تظاهر به جا می آورند. از همین روست که در خلوت خویش نماز نمی گزارند و در جمع اگر نمازگزارند به کسالت است و اگر انفاق کنند از روی اجبار و کراهت و ناخوش داری است.(توبه، آیه 54)
  12. ثروت اندوزی: منافقین جان خویش را به مال می دهند ولی مال را برای حفظ جان هزینه نمی کنند. هماره دنبال تکاثر و جمع ثروت و درحقیقت در اندیشه ثروت و قدرت هستند؛ بنابراین، نمی بایست تعجب کرد و شگفت زده شد که چرا اینان این اندازه ثروت اندوز و قدرت گرا هستند و حتی به آن می رسند؛ دنیای خویش را آباد و آخرت خود را خراب می کنند.(توبه، آیه 55)
  13. سوگند دروغ: منافقین به اصول اخلاق فطری پای بند نیستند. پس عدالت و صداقت و امانت و وفا برای آنان ارزشی نیست و نسبت به این امور فاسق هستند. اهل سوگند دروغ هستند و به خدا سوگند می خورند که با مومنان هستند، در حالی که آنان با کافران هستند و با مومنان هیچ سنخیتی ندارند.(توبه، آیه 56)
  14. تفرقه گرایی: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، منافقین هیچ نوع سنخیتی با مومنان ندارند. پس جزو امت اسلام به معنای حقیقی و واقعی کلمه نیستند؛ بدتر آن که میان خودشان نیز اتحادی نیست و اصولا مردمان متفرق هستند و هر کسی به ساز خودش می رقصد.(همان)
  15. اضطراب : منافقان به ظاهر با مومنان وامت هستند، ولی دلهایشان با کافران است. آنان با آن که سوگند دروغ می خورند ولی هماره ترسان و هراسان هستند که رسوا نشوند. همین امر موجب اضطراب و دلهره آنان می شود. بنابراین، دنبال پناهگاهی یا غاری یا گریزگاهی می گردند تا شتابان به درون آن بروند و به آرامش برسند و خود را در آن نهان سازند. البته این گریز آنان هیچ سودی ندارد و هرگز چنین پناهگاه و گریزگاهی نمی یابند.(توبه، آیات 56 و 57)
  16. خرده گیری و سخن چینی: منافقین به پیامبر(ص) به عنوان معصوم (ع) نمی نگرند و او را همانند دیگرمردمان می دانند و به او خرده می گیرند که در امور تقسیم غنایم و بیت المال مراعات حق را نمی کند. خرده گیری و سخن چینی و جو سازی علیه رهبری معصوم(ع) از کارها و شیوه های رفتاری و رویه عمومی آنان است. آنان زمانی خشنود می شوند که صدقات به نفع آنان داده شود و اگر داده نشود خشمگین می شوند.(توبه، آیه 58)
  17. اذیت و اتهام زنی: منافقین همان طوری که پیامبر معصوم(ع) متهم به عدم مراعات حقوق می کنند و او را امین نمی دانند، هم چنین با انواع اتهامات ایشان را می آزارند. از آن جایی که پیامبر(ص) به عنوان رحمت للعالمین با همگی برخورد نیک و کریمانه دارد و بدی را با نیکی پاسخ می دهد و عفو و عرف را مد نظر قرار می دهد؛ پس وقتی منافقان سخنانی را می گویند و پیامبر(ص) به همان ظاهر آن می گیرد و کاری به باطن افکار و اعمال آنان ندارد، اینان گمان می کنند که پیامبر(ص) «اذن» یعنی حرف شنو و ساده لوح و ساده اندیش است؛ در حالی که آن حضرت(ص) «اذن خیر» است و این حرف شنوی برای آن است تا ایشان به جاده حق در آیند و از گمراهی بیرون. اما رفتار کریمانه آن حضرت(ص) را تعبیر به «اذن» می کنند و این گونه پیامبر(ص) را آزار می دهند.(توبه، آیه 61)
  18. رضایت خلق نه خالق: از نظر قرآن، منافقین سوگند می خورند که دنبال رضایت مومنان هستند و برای خشنودی آنان کار می کنند؛ در حالی که هر کسی می بایست دنبال رضایت خدا و رسول الله(ص) باشد؛ زیرا رضایت آنان رضایت حق است و احق. پس همان طوری که مومنان دنبال رضایت خدا و رسول الله(ص) هستند اینان می بایست این گونه باشند، ولی آنان خدا و رسول الله(ص) را کنار گذاشته و دنبال رضایت مردم است. از این روست که شعار آنان «مردم» است و کاری به خدا و رسول الله(ص) ندارند؛ درحالی که چنین رفتاری جز دوزخ پاداشی ندارد.(توبه، آیات 62 و 63)
  19. درگیری با خدا و رسول الله(ص): منافقان با خدا و رسول الله(ص) درگیری بوده و برخورد سخت و نادرست دارند. در حقیقت آنان با دین و نمادهای دینی درگیر هستند و حاضر هستند برای رضایت توده های مردم هر کاری کنند، اما برای رضایت خدا و رسول الله(ص) اقدامی نکنند.(همان)
  20. احتیاط شدید: منافقین مردمان نهانکار هستند و دورویی خویش را در پس اعمال به ظاهر خوب خود نهان می سازند. در تظاهر تا جایی پیش می روند که کاتولیک تر از پاپ می شوند و حتی بر پیامبر(ص) نسبت به عدالت ورزی خرده می گیرند؛ و در سلام و تحیت و بیان القاب تا جایی پیش می روند که خدا حتی برای پیامبر(ص) چنین القاب و مقاماتی را بیان نکرده است. این تظاهرگرایی برای آن است تا در پس آن خود را نهان سازند و رسوا نشوند. آنان هماره در ترس و حذر از این امر هستند که سوره ای نازل نشود تا ایشان را رسواسازد و آن چه در دل دارند خدا آن را خبر دهد. به هر حال، منافقین در ساحت تعاملات اجتماعی به ویژه با پیامبر(ص) و اولیای الهی هماره جانب احتیاط نگه می دارند تا رسوا نشوند.(توبه، آیه 64)
  21. استهزاء و تمسخر: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، این شیوه رفتاری منافقین که با احتیاط شدید همراه است، نوعی استهزاء و تمسخر مومنان است و درحقیقت این رویه منافقانه آنان نوعی دست انداختن و سخریه گیری و نیش زبان زدن به مومنان شمرده می شود. بنابراین، منافقین با این شیوه رفتاری در حقیقت مومنان را به استهزاء و تمسخر می گیرند. البته آنان از همان چیزی که بدشان می آید سرشان می آید و خدا نهان آنان را آشکار و ایشان را رسوا می سازد.(توبه، آیه 64)
  22. بازی با دین: از نظر آموزه های قرآنی، منافقین دین را بازیچه هوی و هوس های نفسانی خویش قرار داده و با خوض در این امور و بازی با دین، عملا خدا و آیات الهی و رسول الله (ص) را به استهزا گرفته اند. این رفتار بسیار بد و زشت است و چوب آن را در دنیا و آخرت می خورند.(توبه، آیه 65) البته از نظر قرآن، برخی از منافقین در دام بازی دیگران از سران نفاق می افتند و کفر پس از ایمان ایشان، به سبب فریبکاری منافقین است؛ زیرا سست ایمان ها تحت تاثیر تبلیغات و شگردهای فریبکاری سران نفاق گمراه می شوند و با آنان همراه می کنند؛ زیرا برخی از امور اجتماعی به گونه ای رقم می خورد که سران نفاق از آن برای تشکیک و تردید افکنی بهره می برند؛ و از سوی خود را عاقل و مصلح نشان می دهند و مومنان واقعی را سفیه و سبک مغز می شمارند که فاقد عقلانیت در تحلیل و تبیین اوضاع و توصیه های صحیح هستند(بقره، آیات 7 تا 10)؛ از همین روست که خدا و نیز پیامبر(ص) و اولیای امور اجتماعی، عفو عمومی نسبت به فتنه گری های برخی از این فریب خوردگان می دهد، اما نسبت به برخی دیگر که اهل جرم بودند ومجرمانه به خیانت، جاسوسی، فتنه گری و حتی قتل و ایجاد بحران امنیتی پرداخته اند، مجازات سخت و عذاب دنیوی و اخروی را لازم می داند.(توبه، آیه 66)
  23. نهی از معروف و امربه منکر: از نظر آموزه های قرآنی، مومنان نسبت به هم ولایت دارند که مظهر ولایت الهی است. این ولایت الهی مومنان نسبت به هم که ولایت متقابل است، به آنان این اجازه را می دهد که امر به معروف و نهی از منکر کنند؛ یعنی این ولایت میان خودشان است و تسری به دیگران پیدا نمی کند، از همین رو، کاری به فاسقان و کافران و مشرکان ندارند و هیچ امر به معروف و نهی از منکری نسبت به آنان نمی کنند؛ آنان به سبب همین ولایت متقابل مورد رحمت خاص الهی هستند و خدا به آنان عزت و حکمت را به سبب همین فریضه و ولایت می دهد.(توبه، آیه 71) در برابر، منافقان شیوه ای متضاد با مومنان دارند؛ زیرا اولا میان مومنان و منافقان هیچ ولایتی نیست؛ چنان که هیچ سنخیتی میان آنان نیست؛ هم چنین میان منافقان نیز ولایتی نیست؛ زیرا هر چند آنان از نظر ظاهری «جمع» هستند، ولی «اجتماع» نیستند و قلوب آنان متفرق و گرایش هایی هر یک با دیگری فرق دارد. تنها وجه اشتراک آنان همان گرایش به فسق و فجور است تا جایی که نه تنها خود عامل فسق علنی هستند، بلکه یک دیگر را تشویق و ترغیب به منکرات کرده و از معروف باز می دارند؛ در حقیقت هنجارشکنی می کنند و به اشاعه و ترویج ضد ارزش ها و منکرات می پردازند و امر به منکر می کنند و از ارزشها باز می دارند و نهی می کنند.(توبه، آیه 67)
  24. فسق علنی: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، منافقان گرایش های علنی به منکرات دارند. از این روست که خدا آنان را فاسق می شمارد. فاسق کسی است کاملا دین را کنار نگذاشته است، اما رفتاری را نمایش می دهد که نوعی دهن کجی به دین است؛ زیرا واژه فسق به حالتی گفته می شود که پوست خرما از گوشت آن فاصله می گیرد و دیگر آن چسبندگی را ندارد که در حال فطری و تکوینی دارد. بنابراین، فاسق نیز چنین رفتار و حالتی را می گیرد که در حقیقت زشتکاری محسوب می شود. از نظر قرآن منافقان شیوه رفتاری فاسقانه ای دارند.(همان)
  25. جرم گرایی: ازنظر آموزه های وحیانی قرآن، منافقانی هستند که فراتر از فسق گرفتار جرم می شوند و رفتاری مجرمانه چون جاسوسی و خیانت و فتنه گری انجام می دهند و علیه مومنان و امت اسلامی و رهبری اقدامات تخریبی دارند. این نوع رفتارهای مجرمانه قابل مجازات است و لازم است تا در دنیا این اشخاص مجازات شوند؛ بنابراین، اگر از طائفه فاسق به سبب زشتکاری باید برائت جست، ولی قابل عفو و گذشت هستند اگر توبه کنند و دست از کارهایشان بردارند، اما آن که مجرمانه عمل کرده باید مجازات شود و عفو عمومی شامل آنها نمی شود.(توبه، آیه 66)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا