اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

شکایت به درگاه خدا از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

انسانی موجودی بالذات فقیر است، به طوری که حدوث و بقای او به افاضات دایمی الهی است، به طوری که اگر دمی افاضات الهی قطع شود، چیزی از انسان باقی نمی ماند و نیست و نابود می شود؛ البته این اختصاص به انسان ندارد، بلکه ما سوی الله همگی به منبع غنی حمید الهی وصل هستند، و قطع این جریان افاضات دایمی به معنای فنا و نیستی هر آفریده ای است.

از نظر قرآن، اعتقاد و ایمان به این فقر ذاتی و هویتی برای خود و دیگر آفریده ها به این معنا است که انسان همانند چراغی است که نیازمند تامین دایمی انرژی خود از منبع لایزال الهی است؛ بنابراین، انسان به طور فطری به سوی خالقی کشیده می شود که ربوبیت دایمی او موجب بقا و دست یابی به کمالات اوست. اما گاهی انسان احساس می کند که عنایت و فضل الهی از او برداشته شده و در شرایطی سخت و مصیبت یا شقاوتی گرفتار است که نمی تواند منبع آن جز خدا باشد؛ زیرا همه چیز در هستی تحت مشیت و اراده حکیمانه اوست و اگر خیر یا شری به انسان می رسد نمی تواند بیرون از دایره «من الله» یا «من عندالله» باشد(نساء، آیه 78)؛ بنابراین، انسان در قالب شکایت و «شِکوه» به درگاه الهی گلایه های خویش را مطرح می کند و از خدا رفع یا دفع شر را می خواهد یا طلب یا بقای خیری را می خواهد.

بی گمان شکایت انسان هنگامی است که احساس غم و اندوه در او ظاهر می شود و احساس می کند که اگر عنایت و فضل الهی به سویش جلب و جذب نشود، نمی تواند در شرایط مطلوبی قرار گیرد که تامین کننده سعادت دنیوی و اخروی او باشد.

علل شکایت به درگاه خدا

از نظر قرآن، عللی موجب می شود تا انسان به درگاه خدا شکایت برد و گله و گلایه ای داشته باشد و غم و اندوه خویش را در نزد خدا بیان کند و از او راه چاره ای بخواهد و درمان و رفع و دفع آن را بجوید. از جمله مهم ترین علتی که انسان را به شکایت به درگاه الهی سوق می دهد، باور و ایمان انسان به سه گانه «علیم، قدیر و معطی» بودن خدا است. به این معنا که انسانی به سوی خدا شکایت می برد که می داند خدا بر همه چیز علم حضوری دارد و جهلی نسبت به چیزی ندارد،  و از این توانایی و قدرت بر خوردار است که مشیت و اراده خویش را حاکم کند بی آن که در برابر عزت او کسی قرار گیرد و او را از انجام خواسته اش عاجز سازد، و هم چنین می داند که خدا بخشنده ای است که هیچ بخلی ندارد؛ زیرا از خزائن الهی با بخشش و اعطا چیزی کم نمی شود. چنین شخصی به سوی خدا شکایت می برد؛ زیرا می داند که صفر تا صد امور به دست خدا است و خودش موجودی فقیر و خدایش غنی حمید است.(فاطر، آیه 15)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، علت اصلی شکایت بردن به سوی خدا، علم به ربوبیت خدا و اعتقاد و ایمان بدان است؛ چرا که این ربوبیت و پروردگاری خدا است که شخص را وادار می کند تا برای تغییر وضعیت و بهبودی اوضاع خویش به «رب» متوسل شود و او را در مقام پروردگاری بخواند تا دستگیر او شود و او را از مشکلات رهایی بخشد.(مائده، آیه 25؛ یونس، آیه 88؛ هود، آیه 45 و آیات دیگر)

شاکی به درگاه خدا می داند که اگر خدا بخواهد چیزی را به کسی بدهد، هیچ کس نمی تواند جلودار و مانع او شود؛ و اگر نخواهد بدهد کسی نمی تواند خدا را وادار به انجام کاری کند: مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ؛ هر رحمتى را كه خدا براى مردم گشايد بازدارنده‏ اى براى آن نيست و آنچه را كه باز دارد پس از [باز گرفتن] گشاينده‏ اى ندارد و اوست همان شكست‏ ناپذير سنجيده‏ كار. (فاطر، آیه ۲)

شاکی می داند که خاستگاه هر چیزی خداست که یا به مجازات یا ابتلاء می دهد یا می گیرد(بقره، آیه 155)؛ چنان که خدا می فرماید: وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً؛ و به شر و خیر به عنوان کوره جداسازی شما را به شر و خیر می آزماییم و مبتلا می سازیم.(انبیاء، آیه 35)

چنین باور و اعتقادی موجب می شود که انسان نفع و ضرر خویش را در مشیت الهی ببیند و بداند؛ چرا که خدا به صراحت به پیامبرش نیز می فرماید: لْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ؛ بگو جز آنچه خدا مشیت کند و بخواهد براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم، و اگر غيب مى‏ دانستم قطعا خير بيشترى مى‏ اندوختم، و هرگز به من آسيبى نمى ‏رسيد؛ ولی من جز بيم‏ دهنده و بشارتگر براى گروهى كه ايمان مى ‏آورند نيستم. (اعراف، آیه ۱۸۸)

همین باور است که انسان را مجبور می کند تا برای رهایی از غم و اندوه خویش به سوی خدا شکایت برد و گلایه کند؛ چنان که خدا می فرماید: قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ؛ خدا گفتار [زنى] را كه در باره شوهرش با تو گفتگو و به خدا بارها و به اصرار شكايت می کرد، شنيد؛ و خدا گفتگوى شما را مى ‏شنود؛ زيرا خدا شنواى بيناست. (مجادله، آیه ۱)

از این آیه دانسته می شود انسان در هر مساله و موضوعی از جمله مشکلات خانوادگی می توانند به سوی خدا شکایت و گلایه برده و در این امر اصرار و ابرام داشته باشند؛ و شکی نیست که خدا سمیع یعنی شنوا است؛ یعنی می شنود و اجابت می کند؛ زیرا مراد از این سمیع در این موارد شکوه یا دعا به معنای «حرف شنوی» و اجابت و پاسخگوی است.

از آیات قرآنی بر می آید که پیامبران برای مشکلات خویش به نزد خدا شکایت می بردند و خواسته های خویش را در قالب دعا یا شکوه و شکایت مطرح می کردند؛ هر چند که در بیش تر موارد واژه شکایت به کار نرفته است، ولی دعا و نیایش هایی از آنان متضمن همین شکایت و گلایه به نزد خدا و درخواست تفضل و عنایت ویژه از سوی اوست.

به عنوان نمونه حضرت آسیه از ظلم فرعون به درگاه خدا شِکوه می کند و نجات و رهایی خویش را می خواهد(تحریم، آیه 11) یا حضرت زکریا از عقیم بودن شکایت می کند و خواهان فرزندی می شود تا وارث او باشد.(مریم، آیه 5؛ انبیاء، آیه 59)

هم چنین حضرت ایوب(ع) به سبب ابتلاء به بیماری و از دست رفتن فرزندان و ادامه آن به درگاه خدا شکایت می برد و خواهان برطرف شدن آن می شود و خدا نیز پاسخی مثبتی به درخواست او می دهد و راه درمان را بیان می کند.(انبیاء، آیه 83؛ ص، آیه 41)

پیامبر اکرم(ص) چنان دلسوز مردمان بود که خود را برای نجات آنان از دوزخ به رنج می افکند و به خدا گلایه و شکایت می برد که چرا اینان ایمان نمی آورند.(زخرف، آیات 87 و 88؛ فرقان، آیات 27 و 30) هم چنین نسبت به امت خویش گلایه و شکایت می کند که آنان قرآن را مجهور کرده و به کار نگرفتند.(همان)

خدا بیان می کند که بیش تر مردم در شرایط عادی هیچ توجه و التفاتی به خدا و ربوبیت او ندارند، اما وقتی در شرایط سخت قرار می گیرند، تازه متوجه خدا شده و به درگاه خدا شکایت می برند(فجر، آیات 15 و 16)؛ زیرا عبارت «ربّى أهـانَنِ»؛ يعنى گمان مى كند كه اين فقر از سوى خداوند براى خوارى و ذلّت او است. از همین روست که خطاب به خدا مى گويد: پروردگارا، مرا با فقر ذليل كردى و به جای اکرام، اهانت نمودی. (مجمع البيان، ج 9-10، ص 740)

شگفت این که در قیامت کافران(احزاب، آیات 67 و 68)، غافلان(طه، آیات 124 و 125) و مشرکان(نحل، آیه 86) به خدا گلایه و شکایت می کنند که چرا گرفتار چنین بدبختی شده اند و چرا عاملان این وضعیت را مجازات یا مجازاتی بیش تر نمی کند؟!

نسبت صبر و شکایت

یکی از آموزه های وحیانی قرآن، اهتمام به صبر و شکیبایی است. به این معنا که از انسان می خواهد تا در هر حالی صبر پیشه کنند؛ زیرا عبور از ابتلائات الهی و آزمون های سختی چون مصیبت های از دست دادن، تنها در سایه صبر شدنی و دست یافتنی است. از همین روست که خدا به همگان سفارش می کند تا صبر ورزند و این گونه به پاداش های عظیم نایل شوند.(بقره، آیات 155 تا 157)

از نظر قرآن، رسیدن به بسیاری از مقامات عرفانی و درجات ربانی در گرو و رهن صبر و شکیبایی است؛ از همین روست که پیامبران اولوا العزم را به این صفت می ستاید و به پیامبرش می فرماید: فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ؛ صبر کن چنان که صاحبان عزم از میان رسولان صبر کردند.(احقاف، آیه 35)

البته فضلیت صبر داشتن هرگز منافاتی با شکایت بردن به درگاه الهی ندارد؛ زیرا با آن که خدا حضرت یعقوب(ع) را به صبر جمیل می ستاید(یوسف، آیات 18 و 83)؛ اما شکایت ایشان به درگاه خویش را نیز پس همین ستایش این گونه نقل می کند: قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ گفت من شكايت غم و اندوه خود را پيش خدا مى برم، و از عنايت خدا چيزى مى‏ دانم كه شما نمی دانید. (یوسف، آیه ۸۶)

در روایت است: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع یَرْحَمُکَ اللَّهُ مَا الصَّبْرُ الْجَمِیلُ قَالَ ذَلِکَ صَبْرٌ لَیْسَ فِیهِ شَکْوَى إِلَى النَّاسِ؛ به امام باقر(ع) گفتم: خدا شما را رحمت کند! صبر جمیل چیست؟ حضرت فرمود: آن صبری است که در آن شکایت به سوی مردم نباشد.( کافی، ج ‏2، ص 93.)

از این روایت فهمیده می شود: اگرچه شکایت  نمودن نزد برادران مؤمن مباح است، چرا که در حکم شکایت نزد خدا بردن است، با این همه از نظر آن حضرت(ص) شکایت نزد مومن بردن بر خلاف صبر جمیل است؛ البته شکایت نزد خدا بردن هیچ منافاتی با صبر جمیل ندارد؛ زیرا آن حضرت(ع) شکایت بردن به نزد مومن را گفته است که با صبر جمیل منافات دارد؛ پس وقتی حضرت یعقوب(ع) به پیشگاه خدا شکایت می برد، با صبر جمیل آن حضرت منافاتی ندارد.

البته انسان بهتر است که اهل تسلیم و رضا باشد، و کم تر شکایت کند؛ ولی باید دانست که به هر حال آستانه تحمل و صبر انسان ها متفاوت است؛ چنان که مراتب و درجات ایمانی و عزم و همت در میان حتی پیامبران متفاوت است؛ از همین روست که خدا در قرآن از تفضیل و برتری برخی از پیامبران بر برخی دیگر سخن به میان آورده است که نشان تفاوت در همین امور است(بقره، آیه 253؛ اسراء، آیه 55)؛ حتی برخی را به اولو العزم ستوده است؛ زیرا آنان بیش ترین سطح در آستانه تحمل و صبر را داشته اند.(احقاف، آیه 35)

شکایت از خدا یا شکایت به خدا

در روایات بسیاری می توان مواردی را یافت که به هر دو شکل مطرح شده است؛ یعنی شکایت از خدا یا شکایت به خدا. کسی که شکایت از خدا می کند هر چند که به این حقیقت دست یافته که هر چیزی در هستی در چارچوب مشیت و اراده الهی است؛ یعنی همه داده ها و گرفته ها بر اساس مشیت و اراده الهی است(حدید، آیات 22 و 23)، پس گرفتاری انسان به اندوه و غم و مصیبت ها و شرور نیز به مشیت و اراده الهی است، ولی این شخص به این نکته توجه نمی کند که همه این امور از داده ها و گرفته ها که در قالب مصیبت های عام انسان بدان دچار می شود، مبتنی بر حکمت و اهدافی است که کمال انسان در آن است. پس اگر به این حقیقت توجه می یافت هر گز از خدا شکایت نمی کرد؛ زیرا این نشانه کم رشدی شخص در شناخت خدا و افعال الهی است. او به حقیقت توحید محض رسیده ، ولی از حقیقت افعال الهی غافل و بی خبر است. از همین روست که از خدا به خدا شکایت می کند. چنین شخصی توجه نمی کند بسیاری از مشکلات و مصیبت ها برای آن است که خود رفتاری درست نداشته است و آن چه موجب گرفتاری اوست، همان بازگشت آثار اعمال و افعال خودش است. پس نمی بایست بگوید که خدا با گرفتن ها و مصیبت ها مرا خوار کرده و به جای اکرام اهانت کرده است.(فجر، آیات 15 تا 19)

پس از نظر آموزه های اسلامی شکایت از خدا جایز و روا نیست؛ زیرا هر چه از خدا به انسان می رسد، بر اساس حکمت و مشیت است؛ و بسیاری از مشکلات و مصیبت هایی که انسان بدان گرفتار می آید هر چند که «من عند الله» است، ولی ریشه در اعمال وافعال خود انسان دارد، و در حقیقت به عنوان کیفر و مجازات بر او جاری و ساری شده است.  پیامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرماید: أوحَى اللّه ُ إلى أخِي العُزَيرِ،  يا عُزَيرُ،  إن أصابَتكَ مُصِيبَةٌ فلا تَشْكُني إلى خَلقِي،  فقد أصابَني مِنكَ مَصائبُ كَثيرَةٌ و لَم أشكُكَ إلى مَلائكَتي. يا عُزَيرُ،  اِعصِني بقَدرِ طاقَتِكَ عَلى عَذابي؛ خداوند به برادرم عُزَير وحى فرمود كه: اى عزير! اگر مصيبتى به تو رسد، از من نزد آفريدگانم شكايت مكن؛ زيرا كه از جانب تو مصيبتهاى زيادى به من رسيده و من نزد فرشتگانم از تو شكايت نكرده ام. اى عزير! به اندازه تاب و توانت بر عذاب من،  مرا نافرمانى كن.( میزان الحکمه،، ریشهری، ج 6؛ ذیل واژه شکوه و شکایت)

در کتاب شریف الكافى ـ به نقل از جابر از امام باقر عليه السلام آمده است که پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:  يَأتِي عَلى الناسِ زمانٌ يَشْكُونَ فيه رَبَّهُم،  قلتُ: و كيفَ يَشكُونَ فيه رَبَّهُم ؟ قالَ: يقولُ الرجُلُ: وَ اللّه ِ،  ما رَبِحتُ شَيئا مُنذُ كذا و كذا،  و لا آكُلُ و لا أشرَبُ إلاّ مِن رَأسِ مالي، وَيحَكَ ! و هَل أصلُ مالِكَ و ذِروَتُهُ إلاّ مِن رَبِّكَ؟!؛ روزگارى مى آيد كه مردم از پروردگار خود شكايت مى كنند. عرض كردم: چگونه از پروردگارشان شكايت مى كنند؟ فرمود: [به اين صورت كه] شخص مى گويد: به خدا سوگند كه مدتهاست كمترين سودى نبرده ام و فقط از سرمايه ام مى خورم. واى بر تو! آيا سر و ته مال تو، جز از پروردگار توست؟!(همان)

چنان که گفته شد صبر بر مشکلات و مصیبت ها بهتر از شکایت کردن است؛ از همین روست که امام على عليه السلام نیز می فرماید: حَسبُ المَرءِ ··· مِن صَبرِهِ قِلَّةُ شَكواهُ؛  در شكيبايى آدمى… همين بس كه كمتر شكايت كند.(همان)

امام صادق عليه السلام نیز در همین باره می فرماید: قالَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ: عَبدِي المؤمنُ لا أصرِفُهُ في شيءٍ إلاّ جَعَلتُهُ خَيرا لَهُ،  فَلْيَرضَ بِقَضائي،  و لْيَصبِرْ على بَلائي،  و لْيَشكُرْ نَعمائي،  أكتُبْهُ يا محمّدُ مِن الصِّدِّيقِينَ عِندي؛  خداوند عزّ و جلّ فرموده است: بنده مؤمن خود را به هيچ كارى وا ندارم، مگر اين كه آن كار را براى او خير قرار دهم؛ پس،  بايد به قضاى من خرسند باشد و بر بلاى من صبر كند و از نعمتهايم سپاسگزار باشد تا او را،  اى محمّد،  از صدّيقانِ خودم قلمداد كنم.(همان)

در کتاب شریف تحف العقول نیز آمده است که امام صادق عليه السلام در پاسخ به اين پرسش كه منفورترين خلق نزد خدا كيست فرمود: مَن يَتَّهِمُ اللّه َ، [قالَ السائلُ:] قُلتُ: أحَدٌ يَتَّهِمُ اللّه َ ؟! قالَ عليه السلام: نَعَم،  مَنِ استَخارَ اللّه َ فجاءَتهُ الخِيَرَةُ بما يَكرَهُ فَيَسخَطُ فذلكَ يَتَّهِمُ اللّه َ. قُلتُ: و مَن ؟ قالَ: يَشكُو اللّه َ،  قلتُ: و أحَدٌ يَشكُوهُ ؟! قالَ عليه السلام: نَعَم،  مَن إذا ابتُلِيَ شَكا بِأكثَرَ مِمّا أصابَهُ. قلتُ: و مَن ؟ قالَ: إذا اُعطِيَ لَم يَشكُرْ، و إذا ابتُلِيَ لَم يَصبِرْ؛ كسى كه خدا را مُتّهم كند. [پرسش كننده گويد: ]عرض كردم: مگر كسى خدا را هم مُتّهم مى كند؟ فرمود: آرى؛ كسى كه از خدا طلب خير كند و خداوند خير او را در چيزى قرار دهد كه وى ناخوش مى دارد و در نتيجه،  ناراحت شود. چنين كسى خدا را متهم كرده است. عرض كردم: ديگر چه كسى؟ فرمود: كسى كه از خدا شِكوه كند. عرض كردم: مگر كسى از خدا هم شِكوه مى كند؟ فرمود: آرى؛ كسى كه هرگاه گرفتار شود،  بيش از حدّ گرفتارى خود شكايت كند. عرض كردم: ديگر چه كسى؟ فرمود: كسى كه هرگاه نعمتى به او داده شود سپاسگزارى نكند و هرگاه گرفتار شود شكيب نورزد.(همان)

امیرمومنین امام على عليه السلام درباره شكايت به خدا می فرماید:  مَن شَكَا الحاجَةَ إلى مُؤمنٍ فكأنّهُ شَكاها إلَى اللّه ِ،  و مَن شَكاها إلى كافِرٍ فكأنّما شَكا اللّه؛ هركه از نياز (مشكل) خود نزد مؤمنى شِكوه كند، گويى از آن، نزد خدا شِكوه كرده است و هركه از آن نزد كافرى شكوه كند، گويى از خدا شكوه كرده است.(همان)

همین مطلب امام صادق(ع) این گونه بیان می کند و می فرماید: مَن شَكا إلى أخيهِ فقد شَكا إلَى اللّه ِ،  و مَن شَكا إلى غَيرِ أخِيهِ فقد شَكَا اللّه َ؛ هركه به برادر [دينىِ] خود شكايت برد، در حقیقت به پیشگاه خدا شكايت برده است، و هركه به غير برادر خود شكايت برد،  در حقیقت از خدا شكايت كرده است.(همان)

اما شکایت به پیشگاه خدا بردن عملی بسیار خوب و نیک است؛ زیرا این خود گواه روشنی بر ایمان شخص و توحید به الوهیت و ربوبیت خدایی است؛ چنان که امام على عليه السلام در بیان علت شکایت به درگاه خدا به مساله ربوبیت و پروردگاری خدا اشاره می کند و می فرماید: إذا ضاقَ المسلمُ فلا يَشكُوَنَّ رَبَّهُ عَزَّ و جلَّ،  و لْيَشكُ إلى رَبِّهِ الذي بِيَدِهِ مَقالِيدُ الاُمورِ و تَدبِيرُها؛ هر گاه مسلمان در تنگنا و سختى افتد، هرگز نبايد از پروردگار عزّ و جلّ خود شكايت كند،  بلكه بايد به درگاه پروردگار خويش، كه زمام و تدبير امور به دست اوست،  شكايت برد.(همان)

از همین روست که امام على عليه السلام از شکایت به خدا که خود فقیر است، منع می کند و به شکایت به خدای غنی حمید توجه می دهد و می فرماید: اِجعَلْ شَكواكَ إلى مَن يَقدِرُ على غِناكَ؛  شكايت خود را نزد كسى بَر كه بر رفعِ نياز تو توانا باشد.(همان)

در حقیقت از نظر امام على عليه السلام شکایت به غیر خدا هیچ سودی ندارد؛ زیرا آن حضرت(ص) می فرماید: اللّه َ اللّه َ أن تَشكُوا إلى مَن لا يُشْكِي شَجوَكُم،  و لا يَنقُضُ بِرَأيِهِ ما قد اُبرِمَ لَكُم؛  زنهار! زنهار! از اين كه پيش كسى درد دل كنيد كه اندوه و مشكل شما را بر طرف نمى كند و با انديشه خود گره از كارتان نمى گشايد.(همان)

چنان که گفته شد انسان می بایست از همه چیز به خدا پناه برد. این پناهجویی می تواند به اشکال گوناگون حتی با شکایت به درگاه خدا باشد. البته از آن جایی که که هیچ مصیبت و غم و اندوهی بزرگ از هم نشینی با نادان بی خرد نیست، امام على عليه السلام می فرماید: إلَى اللّه ِ أشكُو مِن مَعشَرٍ يَعِيشُونَ جُهّالاً و يَمُوتُونَ ضُلاّلاً؛  به خدا شكايت مى برم از جماعتى كه نادان مى زيَند و گمراه مى ميرند.(همان)

امروز بزرگ ترین مصیبت و غم و اندوه بشریت فقدان معصوم(ع) در جمع و غیبت آن حضرت(عج) است، بنابراین هم چون امام على عليه السلام می بایست دست به دعا برداشت و چنان که ایشان به هنگام رو به رو شدن با دشمن در ميدان جنگ خدا را می خواندند و شکایت به درگاهش می بردند، می بایست دست ها را به نیایش بلند کرده و گفت: اللّهُمَّ إنّا نَشكُو إلَيكَ غَيبَةَ نَبِيِّنا،  و كَثرَةَ عَدُوِّنا،  و تَشَتُّتَ أهوائنا؛  بار خدايا! به تو شكايت مى بريم از فقدان پيامبرمان و فراوانى دشمنمان و پراكندگى خواستهايمان.(همان)

در پایان به این نکته توجه داده می شود که شکایت از خدا کردن جایز نیست، ولی پناه بردن از خدا به خدا جایز و روا است؛ از همین روست که امام سجاد(ع) می فرماید: یا رب و اعوذ بک منک فاعذنی و استجیربک من کل بلاء فأجرنی و استتربک فاسترنی یا سیدی مما اخاف و احذر و انت العظیم اعظم من کل عظیم ؛ و از عذاب تو به درگاهت پناه آورده‌ام و از هر بلا و گرفتاری به تو پناهنده‌ام، پناهم بده، و از تو درخواست پرده پوشی دارم، بدیهایم را بپوشان، ای مولای من از آنچه بیمناکم و می‌ترسم، در حالی که تو بزرگی، بزرگتر از هر بزرگی.( تحلیلی از زندگانی امام سجاد ،جلد 2؛ باقر شریف قرشی؛ ترجمه محمد رضا عطائی؛ کنگره جهانی حضرت رضا علیه السلام 1372.)

انواع و اقسام شکایت

«شکوه» و شکایت چنان که گفته شد به معنای اظهار اندوه و توصیف گرفتاری نمودن است.( راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 463، دارالعلم الدار الشامیة، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج 4، ص 65، دار الکتب الإسلامیة،تهران، چاپ ششم، 1371ش.)

از نظر آموزه های اسلامی شکایت و گلایه  از نظر ارزشی بر دو قسم است:

  1. شکوه مذموم: «آن است که شخص، از خداوند حکیم شکوه نماید مثلاً بگوید: «إِنَّمَا الشَّکْوَى أَنْ یَقُولَ قَدِ ابْتُلِیتُ بِمَا لَمْ‏ یُبْتَلَ‏ بِهِ‏ أَحَدٌ وَ یَقُولَ لَقَدْ أَصَابَنِی مَا لَمْ یُصِبْ أَحَداً»؛ خدایا مرا به بلایی گرفتار نمودی که کسی به آن گرفتار نشده است و یا به من چیزی اصابت نموده است که هیچ‌کس را مانند آن اصابت نکرده است.( کلینى، کافی، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 3، ص 116، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.)

این نوع شکوه، جایز نیست، بلکه مورد نهی و مذمت قرار گرفته است؛ زیرا گاهی از اوقات خداوند متعال برای ابتلاء و امتحان بندگانش آنان را به بلا و مصیبت‌هایی گرفتار می‌کند و در مقابل از آنان انتظار صبر و بردباری دارد؛چنان که خدا در قرآن بارها به آن اشاره کرده است.(بقره، آیه 155؛ محمد، آیه 31؛ انبیاء، آیه 35؛ فجر، آیات 15 و 16؛ عنکبوت، آیات 2 و 3)

امام سجاد(ع) شکایت از خدا را به عنوان گناه بر شمرده که مهم ترین تاثیر آن محروم شدن از رزق و روزی است. آن حضرت(ع) می‌فرماید: «شکوه نمودن از خداوند متعال، از گناهانی است که موجب محروم شدن انسان از روزی می‌شود.(بحار الأنوار،‏ ج 70، ص 375)

  1. شکوه مباح: «آن است که شخص، نزد خداوند متعال و به درگاه او، اظهار غم و اندوه از مشکلات و گرفتاری‌های خود نماید؛ چنان‌که حضرت یعقوب در فراغ فرزندش حضرت یوسف نزد خداوند از غم و اندوه وارده شکایت کرد و عرضه داشت: «إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی‏ وَ حُزْنِی‏ إِلَى‏ اللَّهِ‏ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛ گفت: «من غم و اندوهم را تنها به خدا مى‏گویم (و شکایت نزد او مى‏برم)! و از خدا چیزهایى مى‏دانم که شما نمى‏دانید»».(یوسف، آیه 86) پس از نظر آموزه های قرآنی این‌گونه شکایت و شکوه نمودن اشکالی ندارد؛ زیرا به پیشگاه خدا و درگاه اوست که همه چیز در چارچوب مشیت و اراده او انجام می گیرد و جاری و ساری می شود.

همچنین از امام صادق(ع) نقل شده است: «حضرت على بن الحسین(ع) مدت بیست یا چهل سال بر پدرشان گریستند و طعام و غذائى نبود که در مقابل حضرت بگذارند مگر آن‌که حضرتش بیاد امام حسین(ع) گریه مى‏‌کردند تا جایى که خادم حضرت، محضر مبارکش عرض نمود: فدایت شوم اى پسر رسول خدا مى‌‏ترسم که شما هلاک شوید. حضرت فرمودند: «تنها درد دل و غم خود را با خدا گویم و از لطف و کرم بى‌‏اندازه او چیزى دانم که شما نمى‌‏دانید.» سپس فرمودند: «هیچ‌گاه محل کشته شدن فرزندان فاطمه(ع) را به یاد نمى‌‏آورم، مگر آن‌که حزن و غصه حلقوم من را مى‌‏فشارد».( کامل الزیارات، جعفر بن محمد قولویه، ص 107)

البته در روایات، وارد شده است که نزد مؤمن شکوه نمودن همانند آن است که شکوه نزد خداوند برده باشی و اشکالی ندارد، اما شکوه نمودن نزد غیر مؤمن و کافر، در حکم شکوه نمودن از خداوند است و جایز  نیست.( وسائل الشیعة، ج 2، ص 411 – 412)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا