اخلاقی - تربیتیعرفانمعارف قرآنیمقالات

ریاضت تقوا و خطر عظیم نفس

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

انسان دو دشمن درونی و بیرونی دارد که دمی او را در دنیا رها نمی کنند و تا زمانی که در دنیاست گرفتار آن هاست؛ تنها راه در امان ماندن از خطر آن ها، استعاذه و پناه جویی به خدا و در پیش گرفتن تقواست. اگر چه ابلیس و شیاطین هم قبیله اش و دوستان انسانی اش، «عدو مبین و دشمن آشکاری» هستند، ولی «اعدی عدوک، نفسک التی بین جنبیک؛ دشمن ترین دشمنانت همان نفس درونی ات» است.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا بر اساس آموزه های قرآنی خطر عظیم هواهای نفسانی را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

خطر عظیم در کمین

بر اساس آموزه های قرآنی همه انسان ها تا زمانی که در دنیا هستند گرفتار انواع آزمون ها و ابتلائات هستند تا هم ظرفیت های نهان خود را آشکار سازند و قوای سرشته در ذات خویش را به فعلیت رسانند و هم مدعای بزرگ دارندگی اسمایی و لیاقت خلافت ربوبی از خداوند را به اثبات برسانند و برای خداوند معلوم به علم فعلی نه ذاتی شود که چه کسی تا چه میزان بر عهد الست خود باقی و برقرار مانده است.(عنکبوت، آیه 2؛ هود، آیه 7؛ کهف، آیه 7؛ اعراف، آیه 172؛ مائده، آیه 49؛ حدید، آیه 25)

از آن جایی که هر دم که بر انسان در دنیا می گذرد از فرصت کوتاه عمر و سرمایه الهی سرشته شده در ذاتش هزینه می کند، در خسران و زیان است و سرمایه وجودی خود را از دست می دهد، مگر آن که این فرصت کوتاه عمر را به چهار عمل اصلی ایمان و عمل صالح و دعوت و توصیه دیگران به حق و صبر بگذارند.(سوره عصر)

بر همین اساس، در روایت آمده است: الناس كلّهم هلكى الاّ العالمون و العالمون كلّهم هلكى الاّ العاملون و العاملون كلّهم هلكى الاّ المخلصون و المخلصون فى خطر عظيم؛ مردم همه در هلاك اند، مگر علما، و علما همه در هلاك اند، مگر عمل كنندگان (به علم خود) و عمل كنندگان همه در هلاك اند، مگر مخلصين و مخلصين هم بر خطر بزرگ هستند.(جامع السعادات، ج 1، ص 220 ؛ البته در بحارالانوار، ج 70، ص 245 از امام صادق(ع)مضمون اين حديث آمده است و هم چنین در مجموعه ورّام، ج 2، ص 118، روايت را اين گونه نقل مى كند: عن رسول الله(ص)، العلماء كلهم هلكى الا العاملون والعاملون كلهم هلكى الا المخلصون و المخلصون على خطر.)

پس همگان در معرض خطر هلاکت و شقاوت ابدی هستند مگر آن که خود را به مرتبه ای برسانند که دیگر از خطر برهند که به نظر می رسد که آن نیز مرگ و انتقال به جهانی دیگر در سلامت کامل باشد، وگرنه حتی اگر در مقام مخلصین (به فتح لام ) یعنی کسانی باشند که از سوی خداوند از عصمت برخوردارند و خلوص یافته اند؛ زیرا اگر چه این گروه به سبب مرتبه خلوصی که به فضل و عنایت الهی دارنده آن هستند، از نفسی برخوردارند که تا زمانی که در دنیا هستند آنان را نیز در معرض خطر قرار می دهد. پس تا زمانی که انسان با ایمانی خالص شده به دست خود و یا خدا در سلامت کامل مرگ را نچشد و آن را از میان برندارد و ابدیت حیات را برای خود رقم نزده باشد، در معرض خطر است؛ زیرا آن چه ابلیس گفته که بیرون از قدرت وسوسه گرانه من است، مخلصان(بفتح لام) است(حجر، آیات 39 و 40) ولی این دلیل نمی شود که همان مخلصان از مشکل نفس و خواسته ها و هواهای آن رهایی یافته باشند.

البته همه این ها بر این اساس است که ما روایت را مخلصون ( به فتح لام ) بخوانیم؛ اما اگر مخلصون (به کسرلام) باشد در این صورت که مطلب واضح و روشن تر است؛ زیرا کسی که خود را به زحمت تربیت کرده و در ریاضت سخت نفس را مهار کرده هر آن ممکن است این نفس طغیان کند و هلاکت و شقاوت ابدی را موجب شود.

می گویند وقتی وقت معلوم و تعیین شده(حجر، آیه 38؛ ص ،آیه 81) یعنی ظهور امام زمان(عج) می رسد، آن حضرت(عج) ابلیس را در بیت المقدس ذبح کرده و بر سنگ صخره او را به قتل می رساند، با این همه باز مشکلات باقی و برقرار خواهد بود؛ زیرا اگر چه دشمن بیرونی نابود شده ولی هواهای نفسانی هم چنان قربانی می گیرد.

امام صادق علیه السلام فرمودند: وقتى قائم ما قیام كند، مى آید در مسجد كوفه شیطان هم مى آید و به زانو در مقابل آن حضرت قرار مى گیرد و مى گوید: واى از این روز سختى كه در كمین من است . در این موقع امام زمان (عج ) موهاى جلوى پیشانى او را مى گیرد و آن ملعون را گردن مى زند.(بحارالانوار جلد60 صفحه 254-تفسیر عیاشی،ج2،ص242)

در بعضى از روایات وارد شده كه حضرت رسول كشنده شیطان است . امام صادق علیه السلام فرمود: شیطان در زمان رجعت روى صخره بیت المقدس به دست حضرت رسول صلى الله علیه و آله كشته و ذبح مى شود)(تفسیر قمی،ج2،ص245-بحار الانوار،ج60،ص244)

نیز عبدالكریم خثعمى مى گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم كه فرمود: وقتى شیطان گفت : خدایا! مرا مهلت ده تا روز قیامت ، قبول نكرد و در جواب آن ملعون فرمود: تو را مهلت مى دهم تا وقت معلوم علیه السلام . و مراد از آن وقت ، هنگام رجعت امیرالمؤمنین علیه السلام به دنیا است .

عبدالكریم گوید: از حضرت پرسیدند: آیا براى آن حضرت رجعتى است ؟ فرمود: بلى ، هیچ امامى نیست ، مگر آن كه در وقت رجعت آن امام ، مؤمن و كافر اهل زمانش با او برمى گردند. تا مؤمنان را بر كافران غالب و پیروز گردانند.

وقتى امیرالمؤمنین علیه السلام با اصحاب خود رجوع نماید، شیطان هم با لشكرش حاضر شوند و وعده گاه جنگ آنها در زمین «روحا» كه از زمین فرات و در نزدیكى كوفه است ، مى باشد.

پس این دو لشكر مى جنگند، به طورى كه تا آن زمان چنان كشتارى انجام نشده باشد. آن گاه امام صادق علیه السلام فرمود: گویا اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام را مى بینم كه به پشت برگشته اند و از شدت و سختى جنگ صد قدم به عقب رفته اند و گویا آنها را نگاه مى كنیم كه پاهاى بعضى از آنها در آب فرات رفته است .

در این هنگام ملائكه خشم الهى از پشت آب ها فرو مى آیند و جنگ به حضرت رسول صلى الله علیه و آله واگذار مى شود. آن حضرت در جلوى لشكر و حربه از نور در دست مبارك ایشان است ؛ چون شیطان نگاهش به آن حضرت بیفتد، پشت كرده و بگریزد. یاران او وقتى كه فرار او را مى بینند مى گویند: كجا مى روى و حال آن كه بر آنها غالبى ، در جواب گوید: من مى بینم آن چه را شما نمى بینید. من از خداوند عالمیان مى ترسم .

در این هنگام ، حضرت رسول صلى الله علیه و آله به او حمله مى كند و ضربتى بین دو كتف او مى زند كه به همان ضربه نابود مى شود و لشكرش نیز هلاك خواهند شد. بعد از آن ، خداوند عالمیان پرستش مى شود؛ در حالى كه براى او هیچ شریكى در روى زمین باقى نمى ماند و عبادات همه خالصانه است . آن گاه امیرالمؤمنین علیه السلام در زمین چهل و چهار هزار سال پادشاهى مى كند. و عمرها طولانى مى گردد به طورى كه از هر انسانى هزار اولاد به وجود مى آید.(خزینة الجواهر صفحه 199 نقل از بحار جلد 13. و تفسیر برهان ، ج 2، ص 343 ؛ هم چنین نگاه کنید: التفسير الكبير ، ج 54 ، ص 367 – ج11 ، ص 108؛ الميزان ، ج 12 ، ص161-160 و نیز همان ، ج 8 ، ص 28-27؛ بحار الانوار ، ج53 ، ص 42؛ و نیز همان ، ج 6 ، ص 254)

به هر حال، انسان تا زمانی که در دنیاست در خطر عظیم گمراهی و هلاکت است و می بایست خود را از شر دو دشمن درون و بیرون نگه دارد.

وضعیت دو گروه مخلَصین و مخلِصین

اگر بخواهیم وضعیت توده های بشر را در دنیا به دست آوریم با نگاهی به وضعیت دو گروه برتر یعنی مخلصین( به فتح و کسر لام) می توانیم این وضعیت را به دست آوریم؛ زیرا اگر وضعیت آنان خطیر باشد به طریق اولویت دیگران در وضعیت بدتری قرار دارند.

به نظر می رسد که مخلَص‌(به فتح لام) یعنی کسانی که خداوند آنان را خالص گردانیده است، به جايي رسيده است كه به حرم امن الهي بار يافت. پس در آن جا چنان که شيطان اعتراف كرده است اصلاً شيطنت راهی ندارد؛ زیرا ابلیس گفت آن جا مقدورم نيست و من به كساني كه وارد حرم اخلاص شدند دسترسي ندارم.(حجر، آیات 39 و 40)

دلیل آن را نباید در نخواستن ابلیس جست بلکه باید در ناتوانی او جست؛ زیرا ابلیس مقام خلافت الهی را برای خود می خواست و دشمن آدم(ع) و آدمیزاد است و این که برخی را استثنا می کند از سر ناچاری و ناتوانی است وگرنه دوست دارد که همه را گمراه کند و می خواهد هم این کار را انجام دهد ولی ناتوان از انجام آن نسبت به مخلصین(به فتح لام ) است؛ براي اينكه آنها چيزي مي‌طلبند كه ابلیس نمي‌تواند بدلي‌اش را بسازد؛ زیرا آنان چيزي را دوست دارند كه بديل ندارد.

به این معنا که غیر مخلصین(به فتح لام) و یعنی حتی مخلصین( به کسر لام) هر چند که به حوزه اخلاص در آمده اند ولی خلوص ایشان از سوی خداوند تضمین نشده است، در شرایطی هستند که یا اصولا به آن حوزه ي اخلاص بار نيافتند یا چيزهايي مي‌خواهند كه بديل ، بدلي و جعلي دارد و ابلیس می تواند آن را بسازد و فریب دهد و غرور بیافریند. پس به آنان چیزی را نشان می دهد که بدل حق است و وعده ای دروغین می دهد چنان که به حضرت آدم(ع) داد و او را به ملک لایبلی فریفت تا از میوه درخت ممنوع بچشد و بخورد.(طه، آیات 120 و 121)

اما وقتي كسي وارد حوزه ي مخلَصين شد چيزهايي را مي‌بيند كه ابلیس قادر به دیدن آن نیست و نمي‌بيند و آن ها چيزهايي را مي‌طلبند كه جعلي و بدلي ندارد و آنچه ابلیس دارد به درد او نمي‌خورد، و آنچه او مي‌خواهد او نمي‌تواند بدل او را بسازد. از این روست که اعتراف كرده كه من همه را فريب مي‌دهم مگر «إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»( حجر، آيه ي 40)

ابلیس از ساحت قدس رانده شده(حجر، آیه 34؛ ص، آیه 77) و دسترسی به ساحت قدس الهی ندارد که مامن و ملجا مخلصین و اخلاص داده شدگان است. پس اگر بخواهد به این ساحت نزدیک شود به وسیله شهاب های ثاقب سنگباران می شود و اجازه و توان نزدیکی به آن ساحت را ندارد.(ملک، آیه 5)

پس ابلیس نسبت به این گروه رحم نکرده و دلسوزی نمی کند، بلکه توان نزدیکی ندارد و ابزارهای تدلیس و وسوسه گرش در این جا تاثیری نمی گذارد. اگر بدترین ابزار كار شيطان همان شك و ترديد و امثال ذلك باشد، مخلصان از آن رسته اند؛ پس نه در ساحت اندیشه شك دارند و نه در ساحت انگيزه و عمل تردید می دارند؛ زیرا هم یقین شهودی دارند و هم عزم در امور.

انسان های معمولی اگر در بخش انديشه محمولي براي موضوع برایش مسلّم و قطعی شد و بدان جزم پیدا کرد، دیگر شکی ندارد و بدان عمل می کند؛ چه رسد که این حکم یعنی نسبت محمول برای موضوع به شهود معلوم باشد که هیچ شکی و ریبی در آن راه ندارد. پس در مقام اندیشه شک ندارد و در مقام عمل تردیدی نیست.

امیرمومنان علی(ع) می فرماید: مَا شَكَكْتُ في الْحَقِ‏ّ مُذْ أُرِيتُهُ؛ در حق از زمانی که به من نشان داده شد شکی نکردم(نهج البلاغه،‌خطبه 4)؛ زیرا وقتی دیده و به رویت شهودی رسیده است دیگر شک معنایی ندارد. برای او محمول برای موضوع ثابت است و در عمل نیز تردیدی ندارد و انگیزه او برای عمل مبتنی بر شهود بسیار قوی است که او را از جزو اولوا العزم قرار می دهد.

اگر كسي به جايي رسيد كه در آن منطقه دو چيز وجود داشت که يكي خوب و دیگری بد، و یا يكي حق بود و آن يكي باطل، یا يكي خير بود و آن دیگری شرّ بود، در این حالات امکان شك هست كه اين كار خير است يا شرّ ؟ و در مقام عمل ترديد می کند که انجام دهد یا ندهد؟ بكند يا نكند؟

اما اگر وارد منطقه‌اي شد که جز حق و خير و صلاح و فلاح چيزي نيست در آنجا براي شك جایی نيست. این مانند کسی است که وارد كتابخانه‌اي شود که در اين كتابخانه ميليونها كتاب است ولی همه‌اش قرآن است. اين شخص از دور و نزديك هر كتابي را ببيند يقين پيدا مي‌كند قرآن است؛ براي اينكه اينجا غير از قرآن كتاب ديگري نيست؛ ولي اگر وارد كتابخانه‌اي شد كه غير از قرآن يك كتاب ديگر هم بود از دور كتابي را ديد، اين شك مي‌كند كه آيا اين قرآن است يا غير قرآن؟

وضعیت مخلصین(به فتح لام) مانند کسی است که به کتابخانه قرآن رفته و اصلاً غير از قرآن كتاب ديگری نیست و او هر چه ببيند مي‌داند که قرآن است. پس مخلَصين به حوزه‌اي مي‌رسند كه در آنجا باطل وجود ندارد؛ لذا جا براي شك نيست؛ زیرا اگر دو امر نباشد شكی وجود ندارد. شك اين است كه در بخش علمي شخص مي‌گويد : «لست أدري» آنچه را كه من مي‌بينم از قِسم الف است يا از قِسم باء؟ اما اگر در اين كتابخانه فقط الف وجود داشت اين جا براي شك جایی نيست؛ زیرا غیر الف، از باب سالبه به انتفاع موضوع است.

حال اگر بگوییم که در روایت، مخلصین(به فتح لام) نیز به عنوان در خطرعظیم معرفی می شوند، باید گفت این ها هم تا زمانی که در دنیا هستند به سبب تکالیفی که بر عهده ایشان است و نیز همان قوای نفسانی در معرض خطر هستند حتی اگر ابلیس هم به این ساحت ایشان راهی نداشته باشد ولی نفس که در درون است و دشمن ترین دشمنان است. از این رو، آنان تا زمانی که در دنیا هستند در معرض خطر عظیم هلاکت و شقاوت هستند؛ چون مکلف به اموری هستند و باید انجام دهند و اگر خداي ناكرده اگر به دستور عمل نكنند، آنان هم سقوط مي‌كنند.

وضعیت آنان مانند كسي است که پلّه‌هاي نردبان را طي كرد و دستش به بالا رسيده و به سقف و عرش مرتبط شده است؛ حال اگر ـ معاذ الله ـ بگويد نردبان چيست؟ از همان‌جا سقوط مي‌كند. اگر مخلَصين به مقام وِالا رسيدند بر اساس ايمان و طهارت رسيدند و اگر خداي ناكرده لحظه‌اي بي‌رغبتي نشان بدهند: «تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً * إِذاً لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ»(اسراء، آيات 74 و 75) یعنی ذرّه‌اي بخواهند غفلت كنند سقوط مي‌كنند.

پس تا انسان زنده است مكلّف است و مبادا كسي بگويد حالا كه من بالا آمدم روي نردبانم دستم به همه جا مي‌رسد. پس این نردبان چيست؟ همان‌جا سقوط مي‌كند. انبيا چون روي پلّه ي ايمان ايستاده‌اند و دستشان بالا مي‌رسد ولی در اوج مظهریت در ربوبیت این ها هنوز عبد هستند و اگر ذات اقدس الهي از اينها به عنوان مخلَص و رسول و نبيّ ذكر مي‌كند، اول به عنوان عبد ذكر مي‌كند، چنان که درباره پیامبرش(ص) فرمود: سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَي بِعَبْدِهِ؛ پاک و منزه خدایی است که عبدش را شبانه سیر داد. (اسراء، آیه 1) پس مخلصین در اوج خودشان تا پايان همين عبد بودن را دارند و اگر كسي خداي ناكرده بر اين عبوديّتش كمي ترديد كند همان‌جا مي‌افتد. از این روست که در روایت است: اياكم و الغلو فينا، قولوا انا عبيد مربوبون و قولوا فى فضلنا ماشئتم؛ بپرهيزيد از غلوّ درباره ما. بگوييد ما بنده و داراى پروردگار هستيم و (آنگاه) در فضل ما هر چه خواستيد بگوييد.(تحف العقول ، ص 104 ؛ غرر الحكم ، ج 1 ص 118 ؛ بحار الأنوار ، ج 25 ص 270 )

پس بر اساس این قرائت که مراد از مخلصون در روایات همان به فتح لام است باید گفت که آنان نیز در خطر عظيم هستند براي اينكه ممکن است که از جاهاي بالايي پرت شوند و سقوط کنند. هر چند که اينها به جايي مي‌رسند كه باطل در آنجا نيست و شك نمي‌كنند؛ زیرا از سنخ سالبه به انتفاء موضوع است ؛ چرا که در آن جا مشكوك وجود ندارد؛ زیرا هر جا شك است فرع کثرت و وجود دست کم دو چيز است که يكي الف و ديگري باء باشد؛ ولی اگر جايي فقط الف بود و منطقه وحدت وجود بود دیگر جا براي شك نيست .

به هر حال، اگر گفته می شود «مخلصون علي خطرٍ عظيم» برای این که اينها در مقام تكليف‌اند و صدور معصيت از اينها عقلاً ممكن است ، گرچه عادتاً محال است؛ زیرا اگر عقلاً مستحيل بود كه ديگر مكلّف نبودند.

اما این که «مخلِصون علي خطرٍ عظيم» هستند در آن شکی نیست؛ زیرا وضعیت این ها سخت تر است و این ها با تلاش به این مقام رسیده اند و ممکن است به هر علتی خلوص اکتسابی را از دست بدهند، چنان که بلعم باعورا(اعراف، آیات 165 و 167) و سامری این گونه بودند و آن را از دست دادند؛ به ویژه که هماره در معرض خطر هستند و عصمت ایشان اکتسابی است نه عنایتی و از سوی دیگر، دنیا دارالابتلاء و الامتحان است و باید تا زمانی که زنده در دنیا هستند آزموده شوند.

به هر حال، در این روایت اگر مراد از مخلصون به فتح یا کسر باشد یعنی یا «أخلص نفسه» يا «إستخلصه الله لنفسه» باشد برای هرکدام می توان دلیلی آورد که خطر در دنیا برای همگان و همیشگی است و پس از مرگ این خطر برداشته می شود.

ریاضت نفس برای کسب تقوا

پس انسان می بایست هماره مراقبت کند که دشمن درون و بیرون او را به هلاکت نکشاند. راه رهایی همان ایمان و اخلاص است که تقوا می سازد و انسان را در وقایه نگه می دارد. به ما گفتند گوشه‌اي از اين را با همين اربعين كليمي مي‌شود حل کرد. اول ماه پر بركت ذيقعده تا دهم ذيحجّه اين چهل روز ریاضت کشید و اعتکاف خاص داشت و چِلّه گرفت. بهترين فرصت براي چلّه‌گيري هم همين چهل روز است. البته ریاضت باید دایمی باشد و مبتنی بر شریعت انجام گیرد؛ زیرا احکام شرعی سیر و سلوک طریقت حقیقت الهی است. نماز ، روزه ، درست حرف زدن، درست چيز نوشتن و مانند آن راه تقوای ریاضتی است. اگر همين راه را طي كنید، اگر به مقام مخلَص‌ نرسید، مخلص(به کسر لام) می شوید كه شيطان دسترسي کم تری دارد و فرمان دور شو به او داده می شود. ( مؤمنون، آيه 108)

پس انسان تا انسان و در این دنیا است در خطر عظيم است؛ زیرا موظف و مکلف است؛ اما وقتی مرگ را چشید و مرگ را کشت و زنده ابدی شد دیگر تکلیفی نیست و خطر برداشته می شود. برای مخلصان (به فتح لام) این خطر از سوی شیطان نیست بلکه از ناحیه نفس است. از این روست که شیطان در قیامت مهم ترین خطر را خود نفس انسانی معرفی کرده و ملامت و سرزنش می کند.( ابراهيم، آيه 22)

پس باید نفس را مهار کرد و رام نمود؛ چنان که امیرمومنان علی(ع) می فرماید: «هِي نَفْسِي أَرُوْضُهَا بِالتَّقْوَي؛ من با رياضت اين نفس را رام كردم.( نهج‌البلاغه، نامه ي 45)

نفس کشی درست نیست بلکه باید آن را ریاضت داد و به سختی انداخت تا بیرون از مقدار و میزانش نخواهد و به همان قدر و میزانش بسنده کند و طغیان نورزد. پس نباید رها كنیم تا چموشي كند . هر روز باید مواظبت کند تا این زیاده خواهی نداشته باشد و زیاده خواهی او را سركوب كند بدو آن که آن را تعطيل كند،‌بلکه باید تعديل كند؛ زیرا خواسته‌های نفس را كه نمي‌شود از بين برد چرا که بسیاری از آن ها خواسته ي حلال هست، بلکه باید خواسته ي حرام او را تعطیل کرد و به میزان نیاز به خواسته های حلالش پاسخ گفت.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا