اعتقادی - کلامیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

زمینه ها و شرایط پذیرش شفاعت

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

شفاعت همانند توسل یکی از مهم ترین مسایل چالشی در میان امت اسلام است؛ چرا که برخی آن را باور دارند و برخی آن را منکر می شوند. این اثبات و انکار تا جایی است که یکی آن را جنبه مثبت اسلام و دیگری آن را همانند پذیرش و اثبات توسل عین کفر می شمارد. جالب این است که آیات قرآنی هر دو مساله را البته شرایطی اثبات می کند که نمی توان منکر اصل شفاعت و توسل در عقاید و باورهای وحیانی قرآن و اسلام شد.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزه های قرآنی اصل شفاعت و زمینه ها و شرایط آن را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

اثبات مفهوم قرآنی شفاعت

شفع در لغت به معنای جفت و زوج است که ضد آن یعنی واژه وتر به معنای تک و تنها و فرد است. بر همین اساس برخی از اهل لغت شفع را به انضمام و ضمیمه کردن چیزى به چیزى دیگر گفته اند. راغب اصفهانی قرآن شناس معروف در تعریف شفع در فرهنگ عربی و فرهنگ قرآنی واژه شفاعت را به معنای انضمام و پيوستن به ديگرى براى يارى رساندن به وى و درخواست كمك از او دانسته است. به نظر ایشان، كاربرد آن بيشتر در مورد و جایی است که مقامى برتر و گرامى تر در كنار شخصى پايين تر قرار گیرد و از او شفاعت کند.( مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 457، ذیل واژه «شفع»)

در میان اعراب رسم این بود که هنگام خطا و اشتباه، شخص آبرومند و صاحب نفوذی چون بزرگ ترها یا افراد قدرتمند یا ثروتمند که پیش شفاعت شونده مقبول بوده واسطه می شد تا در حق خردتر و ضعیف تر طلب بخشش و عفو و گذشت کند یا زمانی که شخص کاری مثبت و خوبی انجام داده باشد برای او پاداش مضاعف و دو چندان بخواهد. کسی که شفاعت می کرد به عنوان شفیع و درخواست شونده به عنوان شافع شناخته می شد. از این روست که از پیامبران و اولیای الهی به عنوان شفیع و از خداوند به عنوان شافع یاد می شود.

پس باید گفت که شفاعت در اصطلاح عرف عرب به معنای حائل شدن برای رفع ضرر از کسی و یا رساندن منفعتی به اوست.

اما شفاعت در اصطلاح فرهنگ قرآنی یک معنای خاصی دارد که البته برگرفته از همان اصطلاح عرفی آن است؛ زیرا شافعت اصطلاحی به معنای واسطه شدن یک مخلوق، میان خداوند و مخلوق دیگر، در رساندن خیر یا دفع شر – خواه در دنیا و خواه در آخرت- است.

در حقیقت شخصى که متوسل، به شفیع می شود نیروى خودش به تنهایى براى رسیدنش به هدف کافى نیست، لذا نیروى خود را با نیروى شفیع گره مى‏زند، و در نتیجه آن را دو چندان نموده، به آنچه می خواهد نایل مى‏شود، به طورى که اگر این کار را نمى‏کرد، و تنها نیروى خود را به کار مى بست، به مقصود خود نمى‏رسید، چون نیروى خودش به تنهایى ناقص و ضعیف و کوتاه بود و نمی توانست مطلوب او را بر آورده سازد.( طباطبائی، محمدحسین، ترجمه المیزان، موسوى همدانى، سید محمد باقر، ج ‏۱، ص ۲۳۸، چاپ پنجم، دفتر انتشارات اسلامى، قم، ۱۳۷۴ ش)

اقسام شفاعت

با نگاهی به آموزه های وحیانی قرآن می توان برای شفاعت اقسام چندی با رویکردهای متفاوت شناسایی و ردگیری کرد که حتی برخی از آن ها نه تنها از نظر اسلام درست و حق نیست بلکه باطل و نادرست است.

1. شفاعت حق و شفاعت باطل: یکی از تقسیم های قرآنی برای شفاعت تقسیم آن به حق و باطل است. به این معنا که برخی از اقسام شفاعت حق و مطابق عقل و وحی است و برخی دیگر مطابق عقل و وحی نیست و خداوند آن را باطل دانسته و به شدت با این گونه شفاعت مخالفت و مبارزه کرده است؛ زیرا برخی هم در فهم معنای شفاعت و هم در تطبیق و مصداق های آن به خطا و اشتباه می روند و شفاعت را در معنا یا در مصادیق آن به گونه ای قرار می دهند که عقل و وحی نمی تواند آن را بپذیرد.

الف: شفاعت باطل: برخی شفاعت را به این معنا دانسته اند که شخص شفیع از موقعیت خود استفاده کرده و نظر شخص صاحب قدرتی را در مورد مجازات زیر دستان، عوض کند که این کار، گاهی با استفاده از نفوذ و اعمال آن یا ایجاد وحشت یا ترس در دیگری و یا احساس وحشت از صاحب نفوذ انجام می گیرد و زمانی دیگر با استفاده از مسائلی عاطفی و یا با تغییر دادن فکر و نظر شافع و شفاعت شده دربارۀ مجرم و استحقاق او صورت می پذیرد و زمانی هم با استفاده از ابزارها و یا امور دیگر این اقدامات انجام می شود. در تمام این موارد، شفاعت هیچ گونه دگرگونی و تغییری در روحیات و فکر و رفتار مجرم و متهم ایجاد نمی کند و تمام تأثیرها و دگرگونی ها مربوط به شخصی است که نزد او شفاعت می شود.

به سخن دیگر، به جای آن که تغییر در فکر و رفتار شفاعت شونده انجام گیرد شفیع نزد شافع می رود تا به هر طریقی رای شافع و شفاعت شده را تغییر دهد. پس این شفاعت شده و شافع است که تغییر رویه می دهد نه شفاعت خواه.

این نوع شفاعت در فرهنگ اسلام و قرآن مطلقاً معنا ندارد؛ زیرا نه خداوند اشتباهی می کند که بتوان نظر او را عوض کرد و نظر او را به سوی صواب راهنمایی کرد، و نه عواطفی به آن معنا که در انسان وجود دارد، در او وجود دارد تا بتوان آن را برانگیخت و نه برای کسی نفوذی است که او را صاحب نفوذ بدانیم و یا نفوذ کسی را ملاحظه می کند و از کسی وحشتی دارد و پاداش و کیفری غیر عادلانه هم از او سر نمی زند تا بخواهیم آن را اصلاح نماییم.

نگرش کافران و مشرکان نسبت به خداوند بر اساس نگرش باطل از شفاعت بوده است. از این روست که در آیات قرآنی این گونه معنا و مفهوم از شفاعت نفی شده است.

شگفت این که در میان مسلمانان نوعی باطل از شفاعت مطرح است که خداوند آن را نفی می کند. در این نوع باطل از شفاعت این گمان تقویت و رواج یافته است که شخص هر معصیتی بکند تنها با محبت به اولیای الهی می تواند از شفاعت شفیعان بهره مند شود. خداوند این نوع رویکرد به معنا و مفهوم شفاعت را نادرست دانسته و نفی می کند.(بقره، آیات 48 و 123 و 254؛ غافر، آیه 18؛ زمر، آیه 44؛ طه، آیه 83) البته برخی بر اساس آیاتی از جمله آیه 255 سوره بقره و آیه 28 سوره انبیاء‌ بر این باورند که این نوع از شفاعت از نظر قرآن مردود نیست؛ زیرا عنصر محبت مثلا خود به تنهایی می تواند عاملی برای شفاعت و پذیرش آن باشد که در ادامه بحث به آن پرداخته خواهد شد.

هم چنین نوعی دیگر از شفاعت باطل در قرآن مطرح شده که البته بطلان آن ارتباطی به مفهوم و معنای شفاعت ندارد؛ بلکه در این نوع شفاعت باطل، همان معنای صحیح از شفاعت مراد است؛ ولی در مصادیق به اشتباه می روند و کسانی را به عنوان شفیع استفاده می کنند که اصولا مقام و منزلتی برای شفاعت ندارند. از جمله شفیع قرار دادن بتان و ارباب انواع و مانند آن که از نظر قرآن این گونه شفاعت که اشتباه در تطبیق و مصادیق است نیز باطل است. خداوند در آیاتی از جمله آیه 18 سوره یونس و آیات 3 و 43 سوره زمر آن ها را مردود می شمارد.

ب: شفاعت حق: شفاعتی است که بر محور دگرگونی و تغییر موضع شفاعت شونده، دور می زند؛ یعنی شفاعت شونده، موجباتی را فراهم می آورد تا از یک وضع نامطلوب و شایسته کیفر و عذاب الهی بیرون آمده و به واسطۀ ارتباط با شفیع، خود را در وضعیت مطلوبی قرار دهد که در این صورت مستحق بخشودگی گردد. این تفسیر و معنا از شفاعت است که حق است و خداوند آن را تایید می کند. البته این معنا زمانی درست و حق خواهد بود که در تطبیق نیز اشتباه نکنیم و کسانی را شفیع خود قرار ندهیم که پیش خداوند مقام و منزلتی ندارند؛ چرا که در این صورت از مصادیق شفاعت باطل خواهد بود. کسی که می خواهد از شفاعت شفیعان برخوردار شود می بایست آنان را الگو و اسوه خویش قرار دهد و به آنان از لحاظ فکر و سیر و سلوک نزدیک شود و بینش و منش آنان برای خود اصل قرار دهد تا به اینان نزدیک شده و سپس از شفاعت آنان بهره مند شود. چنین رویکردی به شفاعت را می توان گفت که یک مکتب و مدرسه عالی تربیتی و اصلاحی خواهد بود؛ زیرا شخص همواره بر آن است تا از خطا و جرم و گناه پرهیز کند و به گونه ای رفتار نماید که دست کم شباهتی با شفیع خود پیدا کند. از این روست که در آیات قرآنی و روایات به نقش محبت در شفاعت اشاره و تاکید شده است؛ زیرا محبت بین دو شخص زمانی پدید می آید که نوعی سنخیت نیز پدید آید. وقتی شخصی امید به شفاعت دیگری دارد می کوشد تا خود را به شفیع و شافع نزدیک کند و این زمانی شدنی است که رفتار و منش و بینشی مطابق خواسته آن ها داشته باشد. این معنا از شفاعت همانند اصل تربیتی و امید بخش توبه در روح و روان شفاعت خواه تاثیر می گذارد و وقتی امید داشته باشد که می توان با توبه و شفاعت، از عذاب و کیفر گناهان و جرایم سنگین رهایی یافت و درهای رحمت همواره بر او گشوده است، اقدام به اصلاح و خودسازی خود و رفتارهایش می کند و شفاعت برای او روزنه امیدی هم چون توبه می شود. با این تفاوت که کارکرد توبه در دنیا و شفاعت چنان که بیان خواهد شد در آخرت است که در آن جا در اعراف به امید شفاعت شفیعان چشم به کسانی می دوزد که محبت آنان را داشته و تلاش کرده تا همانند آنان شود و حتی جزم کامل در عقاید و افکار داشته ولی به عللی فاقد عزم در عمل بوده و فسق و فجور و گناهی ناخواسته داشته است؛ ولی اکنون شفاعت ایشان دلگرم کننده برای اوست و هرگز راه خودکشی و قنوط و نومیدی را در پیش نمی گیرد؛ زیرا تلاش خود را کرده ولی به سبب عزم سست و اراده و همت پست نتوانسته است خود را همانند محبوب خویش سازد. پس باید گفت که شفاعت مورد عنایات آیات قرآن، یک وسیلۀ بسیار با ارزش در جهت تربیت و تزکیۀ افراد جامعه است.( نگاه کنید: تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۲۴۶- ۲۲۳ )

2. شفاعت تکوینی و شفاعت تشریعی: شفاعت گاهى تكوينى است كه بر هر سببى در عالم اسباب اطلاق مى شود؛ و گاهى تشريعى است كه به عالم ثواب و عقاب مربوط است و محلّ آن در آخرين موقف قيامت است. در قیامت است كه شفاعت كننده تقاضاى مغفرت شفاعت شونده را مى كند تا بدين وسيله وارد دوزخ نشود يا با شفاعت او بعضى از كسانى كه وارد دوزخ شده اند خارج شوند و به بهشت در آیند.

انحصار شفاعت پس از مرگ

شفاعت حق که شفاعت اصطلاحی قرآن است، شفاعت تشریعی است که برای پس از مرگ است که البته اختصاص به قیامت و آخرت نخواهد داشت بلکه از زمان مرگ یعنی در عالم برزخ تا پس از حساب و کتاب قیامت را شامل می شود. از این روست که در روایات مساله شفاعت به پس از مرگ منحصر شده است(مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 457، «شفع»؛ الميزان، ج 1، ص 173 – 174)؛ هر چند که شرایط و بسترهای آن می بایست در دنیا فراهم آید.

این که بهره مندی از شفاعت پس از مرگ برای شخص شدنی است و شخص در عالم برزخ نیز می تواند از شفاعت بهره مند شود، مطلبی است که در روایت پیامبر(ص) نیز بر آن تاکید شده است. پیامبر اکرم (ص) خطاب به امام علی (ع) می فرمایند: اما کسانی که تو را دوست دارند، هنگام مرگشان تو را می بینند و تو برای آنان شفیع و نور چشم خواهی بود.( بحار الانوار ، ج ۶، ص ۱۹۴)

البته این زمانی شدنی است که شخص سنخیتی با اهل بیت(ع) داشته باشد،‌ وگرنه شرایط برای بهره مندی از شفاعت سخت تر خواهد شد؛ زیرا هر چه سنخیت کم تر باشد، دست یابی به شفیعان دشوار خواهد بود. از این روست که امام صادق (ع) می فرمایند: به خدا سوگند من فقط از برزخ شما می ترسم، چون وقتى کار دست ما بیفتد، ما به شما اولى خواهیم بود.( مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۶، ص ۲۱۴، موسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ ق)

پس کسانی که سنخیت کم تری با اهل بیت (ع) و شفیعان داشته باشند، مسیر آنان تا رسیدن به شفاعت دشوارتر و از نظر زمانی طولانی تر خواهد بود؛ چرا که ممکن است زمانی به شفاعت ایشان برسند که سالیانی عذاب دوزخ را نیز چشیده باشند و سپس با توجه به بازسازی آنان امکان وصول و بهره مندی از شفاعت ایشان را پیدا خواهند کرد.

به هر حال، توبه روزنه ای برای گناهکاران در دنیا و شفاعت آخرین روزنه امید برای گناهکار مومن در آخرت است. یعنی کسانی که عزم نداشته و در دنیا نتوانسته با توبه راه اصلاح را به طور کامل بپیمایند ولی تلاش خود را کردند تا گناه و فسق و فجوری نداشته باشند ولی به هر دلیل نفسانی و وسوسه های شیطانی گناهی کردند، اینان چشم به شفاعت شفیعان پس از مرگ دوخته اند.

شرایط شفاعت خواه

چنان که گفته شد،‌ رسیدن به شفاعت به سادگی امکان پذیر نخواهد بود؛ زیرا شفاعت حق، شفاعتی است که شرایط و بسترهای آن فراهم باشد و شخص به درستی معنا و مفهوم آن بداند و در مصادیق نیز اشتباه نکند و کسانی را شفیع خود قرار دهد که در پیشگاه خداوند مقام و منزلتی دارند و شخص با محبت خویش بر آن است تا همانند آنها شده و از محبت ایشان در پیشگاه خداوند برای رهایی از عذاب و خشم الهی بهره مند شود.

1. سنخیت: به نظر می رسد با توجه به آن چه گفته شد، مهم ترین شرط برای بهره مندی از شفاعت ایجاد مناسخت و سنخیت میان خود و شفاعت کنندگان است. در حقیقت بر اساس آموزه های قرآنی شفاعت به معنای مقرون شدن و سنخیّت یافتن با مطیعین و طیّبین است یعنی ملحق شدن سنخی به سنخ خود، چنانکه حکما گفته اند سنخیت علت انضمام است. خداوند در آیه نور ۲۶ به این موضوع اشاره می کند که میان شفاعت کننده و شفاعت خواه و شفاعت شونده نوعی سنخیت باید باشد. البته ممکن است این سنخیت به تمام معنا اتفاق نیافتد بلکه به شکل صبغه و رنگ پذیری باشد یا آن که درخواست کننده تلاش برای مناسخت داشته باشد. به سخن دیگر باید نوعی محبت میان دو طرف با نزدیکی فکری و رفتاری ایجاد شود. از این روست که در آیات 31 و 32 سوره آل عمران مساله محبت با اطاعت آمیخته است. کسی که مدعی محبت است و یا محبت می خواهد باید با محبوب خود از طریق الگوبرداری در فکر و رفتار و سیر و سلوک مناسخت ایجاد کند. پس این که گفته شده که محبت مهم ترین عامل در شفاعت است بازگشت آن به همان مناسخت و تلاش در این راستاست. کسی که مدعی محبت است و محبوب را دوست می دارد در افکار و اندیشه نیت او در تمام جان و دل اوست هر چند که ممکن است در مقام اراده و عزم و عمل وا دهد و چنان که باید و شاید نباشد. مومن فاسق و گناهکار این گونه است که هر از گاهی به سبب عدم عزم و همت بلند و قوی ممکن است گناهی را مرتکب شود که توبه می کند و یا پشیمان می شود و می کوشد تا خود را اصلاح کند. امام صادق(ع) از همین دسته از مومنان نیازمند شفاعت در این حدیث سخن به میان آورده آن جایی که از ایشان می پرسند: مگر مؤمن به شفاعت محمد صلی الله علیه و آله و سلم درآن روز نیازمند است ؟ فرمود : آری؛ مؤمنان نیز خطاها و گناهانی دارند و هیچ کس نیست مگر این که آن روز به شفاعت محمد صلی الله علیه و آله و سلم محتاج است.( بحار الانوار،‌ج ۸ ، ص ۴۸)

2. توبه : یکی دیگر از مهم ترین زمینه ها و بسترها شفاعت ساز توبه است. این که انسان گستاخ نباشد و هرگاه به سبب ضعف ایمان و سستی عزم و یا فقدان آن گناهی مرتکب شد توبه کند و بر انجام آن اصرار نورزد.(نساء، آیه 64؛ الكشاف، ج 1، ص 528؛ مجمع البيان، ج 3 – 4، ص 105)

3. استغفار: از همین آیه پیشین به دست می آید که پس از توبه از خداوند طلب استغفار کند و بخواهد تا از گناه آن درگذرد و آثار و تبعات گناه را برای او ننویسد و او را به گناه پیشین مجازات و عذاب نکند.

4. توحید: کسی می تواند از شفاعت بهره مند شود که آن سنخیت را با شافع و شفیع پیدا کند. از این روست که توحید و اعتقادات توحیدی مهم ترین شرط شفاعت دانسته شده است.(زخرف، آیه 86) از این روست که شفاعت پیامبرانی چون حضرت ابراهیم(ع) درباره آزر یا قوم لوط(هود، آیات 74 تا 76) یا شفاعت نوح درباره فرزند کافر و مشرکش پذیرفته نشد.( هود، آیات 45 و 46)

5. رضایت خداوندی: باید شفاعت خواه رضایت خداوند را به دست آورده باشد که آن نیز با ایمان و توبه و استغفار و مانند آن شدنی است.(انبیاء، آیات 27 و 28)

شرایط شفیع و شفاعت کننده

از نظر آموزه های قرآنی هر کسی نمی تواند در مقام شفیع و شفاعت کننده قرار گیرد،‌بلکه باید دارای شرایط خاصی باشد. اگر این شرایط فراهم اید آن وقت است که او ماذون(بقره، آیه 255 و ایاتی که پس از این می آید) به شفاعت می شود و می تواند در حق دیگری شفاعت کند. این که در آیات قرانی از اذن در شفاعت سخن به میان آمده در حقیقت بیان گر لوازم و شرایطی است که باید در شفاعت کننده و شفیع پدید آمده باشد. به عنوان نمونه بتان و مانند آن نمی توانند شفاعت کنند؛ زیرا از جمله مهم ترین آن ها می توان به این امور اشاره کرد:

1. عقل: کسی می تواند شفاعت کند که دارای عقل واقعی باشد و در مسیر توحید زندگی خود را سامان داده باشد.(زمر، آیه 43)

2. علم: علم به استحقاق آدميان از شفاعت، از شرايط شفاعت کنندگان است که در آیه 86 سوره زخرف به آن اشاره شده است؛‌ زیرا اگر دارای چنین علمی نباشد نمی تواند شفاعت حقی داشته باشد و ممکن است برای کسی شفاعت بخواهد که شانیت و استحقاق آن را ندارد مثلا کافر و منافق و یا مشرک است برای او شفاعت کند.

3. مالکیت : شفاعت کننده یا باید خود مالک باشد یا آن که از مالک اجازه و ماذون باشد.(زمر، آیات 43 و 44؛ نجم، آیات 25 و 26)

4. رضایت خدا: شفیع باید در چنان جایگاهی باشد که خداوند از او راضی باشد تا بتواند شفاعت کند و این تنها زمانی شدنی است که خدایی ومتاله باشد. در این صورت است که ماذون به شفاعت از دیگری خواهد بود.(بقره، آیه 255؛ انعام، آیات 51 و 70؛ طه، آیه 109؛ نجم، آیه 26 و ایات دیگر)

آثار شفاعت در آخرت

کسی که شفاعت می شود از یکی از سه حالت بهره مند خواهد شد: 1. ارتقاى درجۀ بهشتیان در بهشت؛ 2. نجات از عذاب جهنم قبل از ورود به آن؛ 3. نجات از عذاب و تخفیف اقامت در جهنم، پس از ورود به آن. روشن است که ترتب این نتایج و تفاوت آنها بستگى به قابلیت و ایمان و عمل مشمولان شفاعت دارد. (ر.ک: شیروانى، على، معارف اسلامى در آثار شهید مطهرى (ره)، ص ۲۵۴ – ۲۲۷ ؛ مکارم شیرازى، ناصر، انگیزه پیدایش مذاهب، ص ۱۵۱ – ۱۷۸ ؛ عبدالله جوادى آملى، سیره پیامبران در قرآن، ج ۶، ص ۱۱۳-۹۹ ؛ محمد تقى مصباح یزدى، آموزش عقاید، درس‏هاى ۵۹ و۶۰)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا