اعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنی

رهایی از دوزخ به فضل الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از مشهورات نیایش و دعا در میان عالمان، درخواست «معامله به فضل نه عدل»؛ زیرا اگر خدا بخواهد به عدل با بندگانش معامله شاید جز چهارده معصوم (ع) حتی پیامبران نتوانند به سادگی به بهشت در آیند، چه رسد پیروان آنان.

اصولا به قول برخی از دوستان اهل بصیرت، اصلا «هیچ چیز خدا به آدمی شباهت ندارد»؛ پس چنان که در برخی از روایات آمده اگر کسی عبادت ثقلین از جن و انس را داشته می بایست، خوف از عدم پذیرش را داشته باشد؛ و اگر کسی گناه ثقلین را داشته باشد، می تواند رجا و امید بخشش عفو و غفران الهی را داشته باشد.

البته هیچ یک از این ها بر خلاف نگره اشعری ها هیچ ربطی به این ندارد که «هر چه آن خسروی خوبان کند، عین عدل باشد»؛ بلکه اصولا خدا ظلم نمی کند؛ زیرا فطرت الهی انسان این را درک می کند که خدا «ظالم» نیست؛ بنابراین، خدا هر چیزی را جایی حق می نشاند که بر اساس مشیت حکیمانه و عدالت است.

به نظر می رسد که این دسته از روایات می خواهد به این نکته توجه کند که اگر خدا بخواهد به «عدل» که عقل فطری انسان نیز آن را می فهمد، ارجاع  دهد کسی به بهشت در نمی آید؛ زیرا از نظر قرآن بسیاری از امور هستی را همین عقل فطری می فهمد و در می یابد. از این رو خدا امور را به آن ارجاع می دهد تا خود قضاوت و داوری کند. پس اگر خدا به همین عقل فطری انسان امر داوری نسبت به عبادت  واطاعت را ارجاع دهد، خود انسان به عقل فطری در می یابد که اهل بهشت نخواهد بود؛ زیرا اعمال عبادی او به عناوین گوناگون دارای مشکل است و از سلامت و صحت برخوردار نیست؛ چه رسد که دارای شرایط قبولی باشد؛ زیرا از نظر قرآن، عمل صحیح بر اساس آیه 27 سوره مائده می بایست از سوی «متقین» صادر شده باشد که تقوای الهی برایش ملکه و شاکله شخصیتی شده باشد.

پناه جویی از عدل الهی به فضل الهی

انسان باید هماره از جلال الهی به جمال و اکرام الهی پناه برد؛ چنان که گفته می شود: اعوذ بک منک؛ از خودت به خود پناه می برم. در حقیقت همان گونه که انسان می بایست هر چیزی به سوی خدا فرار کند(ذاریات، آیه 50) و از غیر خدا ببرد و «منیبین الیه»(روم، آیه 31) باشد؛ ولی هم چنین می بایست از عظمت و جلال الهی به کرامت الهی فرار کرد؛ زیرا اگر خدا به جلال ما را بگیرد، همگی می بایست در عذاب و رنج باشیم؛ اما خدا بر ما رحم آورده و همان طور که اصل خلقت بر «رحمت الهی» است، هم  چنین همین رحمت الهی است که انسان را از دوزخ می رهاند و گرنه همگی می بایست در دوزخ قرار می گرفتیم.(هود، آیه 119)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان زمانی می تواند امیدوار باشد که اعمال نیک و حسنات و صالحات خویش را با خود به آخرت برده باشد, زیرا خدا می فرماید کسی «حسنه» را با خود به سلامت به آخرت آورده باشد، خیر می بیند: من جاء بالحسنه؛ هر که حسنه را با خود بیاورد.(نمل، آیه 89؛ انعام، آیه 160) اما مشکل همگی ما انسان ها این است نمی توانیم امیدوار باشیم که حتی یک حسنه خویش را به آخرت ببریم؛ زیرا با کوچک ترین کاری ممکن است، حسنه از میان برود و احباط شود. باید توجه داشت که بردن عملی از آغاز زندگی تا انجام آن در دنیا، بسیار دشوار و سخت است؛ زیرا ممکن است کاری را در آغاز تکلیف انجام دهد که بهشت را برایش لازم می کند، اما چون آن را به عالم برزخ نیاورده، به بهشت نمی رسد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ممکن است کسی حتی یک عمل حسنه خویش را با خود به عالم برزخ ببرد، اما به دلیلی ممکن است آن حسنه در عالم برزخ از میان برود؛ مثلا جمله ای نوشته است که از مصادیق باقیات طالحات است. او از این جمله توبه و استغفار کرده و خدا او را بخشیده است؛ این جمله به دست تا زمانی که به دست کسی نرسیده و کسی را گمراه نساخته وضعیت شخص در عالم برزخ در سلامت است؛ اما ناگهان این جمله دست کسی می رسد و او را گمراه می کند؛ همین امر موجب می شود به عنوان «آثارهم»(یس، آیه 12) و از مصادیق «اخرت»(انفطار، آیه 7) او را در عالم برزخ مواخذه کنند و به عدالت الهی مجازاتی برای او وضع شود.

پس هیچ کس نمی تواند از «مثقال ذره» شرور اعمال یا آثار آن در امان باشد.(زلزله، آیات 7 و 8) پس اگر خدا بخواهد بر اعمال نیک و بد ما که اندازه آنها همان غبار معلق در هوا است، هیچ کس به بهشت در نخواهد آمد؛ زیرا انسان در طول زندگی بلکه حتی پس از مرگ تابع اعمالی است که پیش یا پس فرستاده است.

در روایت است که عمل کردن آسان است، اما نگه داشت و ابقای عمل تا آخرت بسیار سخت و دشوار است؛ چنان که امام باقر عليه السلام می فرماید: الإبقاءُ عَلى العَمَلِ أشَدُّ مِن العَمَلِ. قالَ: و ما الإبقاءُ على العَمَلِ؟ قالَ: يَصِلُ الرَّجُلُ بِصِلَةٍ و يُنفِقُ نَفَقَةً للّهِ وَحدَهُ لا شريكَ لهُ فَكُتِبَ لَهُ سِرّا ، ثُمّ يَذكُرُها فَتُمحى فَتُكتَبُ لَهُ عَلانِيَةً ، ثُمّ يَذكُرُها فَتُمحى و تُكتَبُ لَهُ رياءً؛ نگهدارى عمل، از خود عمل دشوارتر است. عرض شد: منظور از نگهدارى عمل چيست؟ حضرت فرمود: آدمى براى خداى يگانه بى انباز بخشش و انفاقى مى كند و اين عمل پنهانى برايش نوشته مى شود، اما سپس كارش را به زبان مى آورد كه در نتيجه آن، ثواب نهانى [كه بيشتر است] پاك مى شود و برايش [ثواب عملِ ]آشكار مى نويسند. بار ديگر آن را به زبان مى آورد، كه در اين بار عملش پاك مى شود و عمل ريايى نوشته مى شود.(اصول کافی، ج 2، ص 296، حدیث 16)

پس به همین سادگی عمل نیک بسیار ارزشمند از دست می رود و چیزی از عملش را به آخرت نمی برد. از همین روست که گفته اند: «آدم خوب آدم مرده است؛ چنان که آدم بد آدم مرده است»؛ یعنی تا زمانی که انسان نمرده باشد، نمی توان به قطعیت حکم کرد که او آدم خوب یا بدی است؛ زیرا ممکن است در آخرین لحظه در دام شیطان افتد و کافر از دنیا برود ، یا به فضل الهی توبه کند و به اسلام از دنیا برود.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان تا آخر عمرش هیچ گاه از شرور نفس و شیطان در امان نیست، بلکه بسیاری از مردم از همان جایی که احساس امنیت می کنند، در دام نفس و شیطان می افتند؛ زیرا خدا دارای جنودی است که همه هستی است؛ آنان مامور هستند تا در چارچوب سنت ابتلاء و فتنه، انسان را گرفتار انواع مصیبت خیر و شر کنند(انبیاء، آیه 35) تا معلوم شود چه کسی در زندگی بر خدا توکل دارد و تفویض امور می کند و از کبر و خودپسندی و خودبینی رسته است؛ زیرا بسیاری از اهل عبادت به سبب عبادت بسیار به خویش «غرّه» و مغرور شده و در غرور و فریب ابلیسی گرفتار آیند. این گونه است که هم چون ابلیس تکبر ورزد و گمان می کند که چون عبادت بسیار داشته می بایست در جایگاهی قرار گیرد که مستحق آن نیست و طمع به جایگاه خلافت آدمی داشته باشد. این گونه است که اهل عبادت سقوط می کنند، چنان که ابلیس شیطانی جنی، و بلعم باعورا، سامری، برصیصا و مانند آنها سقوط کردند و به جای به بهشت و به دوزخ در افتادند.(اعراف، آیات 175 و 176؛ طه، آیات 93 تا 98)

بسیاری از مردم گمان می کنند چون عمل صحیح به جا آورده اند، مقبول است، در حالی عمل صحیح غیر از عمل مقبول است؛ زیرا در قبولی اعمال این است که شخص «متقی» باشد(مائده، آیه 27)، اما در صحت اعمال همین که عمل مطابق شرایط از اخلاص و نیت و تقوا و مانند آن باشد، کفایت می کند. بسیاری از مردم اعمال صحیح را انجام می دهد، اما ممکن است شرط قبولی را نداشته باشد؛ حتی اگر شرط قبولی باشد، با این همه، احتمال این که شیطان وسوسه کند یا نفس تزیین و تسویل کند وجود دارد. از نظر قرآن بسیاری از اعمال گرفتار احباط و تباه می شود و هیچ اثری از آن به جا نمی ماند.(حجرات، آیه 2؛ احزاب، آیه 19) پس اگر کسی کافر شد، عملش احباط می شود(محمد، آیه 2)، اگر کافر نشود، با اعمال دیگری حبط می کند.(حجرات، آیه 2؛ محمد، آیات 24 تا 28)

از نظر قرآن، اهل عبادت گمان می کنند کار نیک می کنند در حالی که چنین نیست؛ یعنی «یحسبون انهم یحسنون  صنعا؛ می پندارند خوب عمل می کنند و نیک کار هستند.»(کهف، آیه 104)

خدا در قرآن به همگان هشدار می دهد که «نفس لاماره بالسوء» هماره تلاش می کند تا به تسویل و تزیین انسان را به سوی بدی و زشتی سوق دهد؛ مگر آن که مورد «رحمت» پروردگار قرار گیرد(یوسف، آیه 54)

به سخن دیگر، اگر خدا بر اساس عدل خویش عمل کند، کسی به بهشت در نمی آید؛ زیرا انسان در دام هواهای نفسانی به ویژه کبر و عجب و ریا و مانند آنها و وسوسه های شیطانی اعمال نیک انجام نمی دهد و اگر انجام دهد آن را تباه می سازد. پس باید چنان در روایت آمده است: ان عذب فهو عدل و ان رحم فهو فضل؛ اگر خدا عذاب کند به عدل خویش عذاب می کند و اگر رحمت کند و بهشت در آورد، به فضل الهی است. ( شرح اصول كافی، ملا صالح مازندرانی، ج‏10، ص 191) این همان چیزی است که خدا در قرآن از آن به عنوان «رحمت الهی» در دو ساحت رحمت در خلقت و رحمت در محاسبه یاد شده است.(هود، آیه 119)

بر اساس همین آیات و روایات ملا صالح مازندرانی در قالب دعا و نیایش می فرماید: اللهم عاملنا بفضلك و لا تعاملنا بعدلك‏؛ خدا با ما  به فضل خویش معامله کن، نه به عدل خویش. (شرح اصول كافی، ملا صالح مازندرانی، ج‏10، ص 191) البته برخی گمان کرده  اند که این جزء فقره دعای ماثور معصوم(ع) است، در حالی که دعای شیخ ملا صالح مازندرانی است.

بهشت و دوزخ تابع شاکله شخصیت

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، آن چه ملاک و معیار در قیامت است، شاکله شخصیتی هر کسی است که بیانگر ملکات و مقومات اوست. از نظر قرآن، این ملکات و شاکله شخصیت است که عمل از آن بر می خیزد، و شاکله خاستگاه اصلی عمل است.(اسراء، آیه 84)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اعمال تابع نیات است که قصد باطنی است؛ اما نیات خود تابع افکار است و افکار نیز خود تابع شاکله و شخصیتی است که انسان با بینش و نگرش ها آنها ساخته است. هر چند که علم در عمل و عمل در علم تاثیر متقابل دارد؛ زیرا علم اجمالی خاستگاه عمل است و عمل خاستگاه علم تفصیلی نسبت به عملی است که انجام داده است.

انسان وقتی به چیزی معرفت و سپس بدان علم ولو اجمالی یافت، اراده سپس عزم و همت می یابد تا بدان گرایش یا از آن گریزش یابد؛ زیرا شخص در این حالت، محبت و کراهت را در خود می یابد و این ایمان قلبی است که او را به عمل عزمی وادار می سازد و تا رسیدن به نتیجه از آن دست بر نمی دارد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، نیت که همان اراده برانگیزاننده بر عمل است، خود تابع بینش و نگرش هایی است که شاکله شخصیتی شخص را تشکیل می دهد. معلوم است که ملکات نفسانیه و مقومات وجودی در انسان، شاکله هر کسی را تشکیل می دهد و همین شاکله است که عمل را تابع خود می سازد؛ زیرا شاکله نیتی را در شخص به عنوان انگیزه تحقق می بخشد و حب و بغض و محبت و کراهتی را ایجاد می کند که آن محبت و کراهت انسان را به سوی عمل می کشاند که خیر یا شر است.(حجرات، آیه 7؛ اسراء، آیه 84)

پس کسی که در باطن و ملکات و شاکله شخصیتی و مقومات، گرفتار کبر و تکبر یا ریا و جاه و مقام و مانند آنها است، انگیزه اعمال او از همین جا نشئت می گیرد. پس او هر کاری می کند به انگیزه آنها است و غایات او را تشکیل می دهد.

چنان کسی که در باطن فقط بندگی و رضایت و اطاعت خدا را می خواهد جز آن انگیزه ای برای عمل ندارد و نیت او همان خواهد بود. اما همین اشخاص می بایست توجه داشته باشند که شاکله هر چند که سخت و دیر هنگام شکل می گیرد؛ زیرا ملکات و مقومات در شخصیت ذات انسانی دیر تحقق می یابد و با تکرار در آن نقش اساسی دارد، اما انسان تا زمانی که در دنیا است در «فتنه الهی» یعنی کوره آتشین به نام ابتلائات است. بنابراین، ممکن است شخص هر زمانی ناگهان در یکی از فتنه ها افتد و توفیق الهی رفیق نشود و سقوط کند.

خدا در قرآن بیان می کند، مهاجرت الی الله و رسول الله تا زمانی که مرگ او را درک نکرده، در خطر است؛ اما اگر به مقام یقین رسید احتمال آن که در رفته و از دوزخ رسته باشد، زیاد مطرح است.(نساء، آیه 100)

مومنان البته خوف عالم برزخ را دارند؛ زیرا چنان که گفته شد، بخشی از اعمال ما چیزهایی است که به عنوان «اخرت» و «آثارهم» برای شخص مطرح است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مومنان هر چند که طمع بهشت دارند، ولی آن چه برای آنان بزرگ تر است، همان «رضوان من الله اکبر» است.(توبه، آیه 72؛ آل عمران، آیه 15؛ حدید، آیه 20)

برخی در این باره سروده اند:

در ضمیر ما نگنجد به غیر دوست کس/ هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس.

و برخی دیگر نیز می سرایند:

گر مُخیّر بِکُندم به قیامت چه خواهی/ دوست ما را بس و نعمت فردوس شما را.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا