اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیاقتصادیمعارف قرآنی

رعایت اعتدال در انفاق و احسان

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از مهم ترین اعمال صالح واجب و مستحب در آموزه های وحیانی قرآن، انفاق مالی به دیگران است. آن چنان انفاق و صدقات در قرآن مورد تاکید قرار گرفته که گویی اگر انسان تنها پس از بازگشت از گور بتواند یک عمل صالح انجام دهد، بر اساس آیه 10 سوره منافقون همان انفاق و صدقات مالی است.

به نظر می رسد که مردم در این ساحت به سه دسته اصلی تقسیم می شوند که شامل بخیلان، مسرفان و معتدلان می شود. از نظر قرآن، رعایت اعتدال در انفاق و احسان بسیار مهم است تا «ملوم و محسور» نشود.

مالکیت مشروط اموال از نظر قرآن

از نظر قرآن، مالک هستی فقط خدا است و مالکیت های دیگر همگی اعتباری است حتی مالکیت انسان بر نفس خودش که به ظاهر حقیقی است، ولی در باطن به یک معنا اعتباری است، از همین روست که پیامبر(ص) به عنوان مظهر اتم و اکمل ولایت الهی، بر جان و نفس مومنان دارای ولایتی در سطح «اولویت» است؛ چنان که خدا می فرماید: النبی اولی بالمومنین من انفسهم؛ پیامبر بر مومنان از خودشان اولی است.(احزاب، آیه 6)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مالکیت انسان بر اموال نیز مالکیت حقیقی نیست، بلکه مالکیت اعتباری مشروط است؛ زیرا هر مالی که در اختیار انسان است، «مال الله» است که به انسان داده شده تا براساس شروط و شرایطی عمل کند؛ از همین روست که نمی تواند مال را حیف و میل کند، یا اسراف و تبذیر در مال داشته باشد، یا به دیوانه و سفیه بدهد که آن را تباه کند.(انعام، آیه 141؛ اعراف، آیه 31؛ نساء، آیه 5؛ اسراء، آیه 27)

هم چنین از نظر قرآن، هر مالی که خدا به انسان می دهد، به عنوان مال الله است و شخص به یک معنا امین مال یا کسی است که چیزی را به عاریه گرفته تا استفاده کند و در حقیقت مالک انتفاع است، نه مالک اصل مال. بنابراین، خدا هم چنان در هستی از جمله مالی که در اختیار انسان قرار داده، مالکیت حقیقی خود را حفظ کرده است. از این رو می فرماید: و آتوهم من مال الله الذی آتاکم؛ به آنان از مالی که خدا به شما داده، بدهید.(نور، آیه 33)

از نظر قرآن، مال در اختیار بشر، برای او حقی را برای استفاده مبتنی بر حکمت ایجاد می کند، اما در همان حال، او مالک «طلق» و مطلق و رها نیست، بلکه نوعی شراکت برای گروه هایی در مال در اختیار ثابت است. خدا می فرماید: و فی اموالهم حق للسائل و المحروم؛ در اموالشان حقی برای سائل و محروم است.(ذاریات، آیه 19) یا می فرماید: و الذین فی اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم؛ و کسانی که در اموالشان حق معلوم برای سائل و محروم است.(معارج، آیات 24 و 25)

بر اساس این آیات و نیز آیات دیگر، نوعی مالکیتی مُشاع برای سائل و محروم در هر مالی است. پس اگر شخص مالک، حقوق معلوم آنان را پرداخت نکند، هم چنان آن حق معلوم دیگران بر ذمّه و عهده او باقی خواهد ماند و می بایست در دنیا و آخرت پاسخگو باشد. البته خدا در قرآن، این حق معلوم را در قالب واجبات مالی از زکات و خمس بیان کرده که می بایست به مستحقان آنها پرداخت شود.(بقره، آیه 177؛ توبه، آیه 60؛ انفال، آیه 41)

بنابراین، از نظر قرآن، مال در اختیار انسان، مال الهی است که بهره مندی انسان از آن مشروط به تحقق شرایطی است که از مهم ترین آنها، دادن حقوق دیگرانی است که برای آنان حقی از سوی خدا قرار داده شده است.

رفتارهای سه گانه در ساحت انفاق از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انفاق و صدقات آن چنان ارزشی و مهم است که خدا از زبان مردگان می فرماید: قال رب ارجعونی لعلی اعمل صالحا فیما ترکت؛ پروردگارا مرا برگردان برگردان برگردان! شاید عملی صالح را که ترک کرده ام را انجام دهم.(مومنون، آیات 99 و 100)

این عمل صالحی که مردگان دوست دارند تا برگردن آن را انجام دهند، می تواند هر عملی عبادی از نماز و روزه و مانند آنها باشد؛ اما با نگاهی به آیه 10 سوره منافقون می توان تصویری روشن تر و دقیق تر به دست داد؛ زیرا خدا می فرماید: و انفقوا من ما رزقناکم من قبل ان یاتی احدکم الموت فیقول رب لولا اخرتنی الی اجل قریب فاصدق و اکن من الصالحین؛ و از آن چه روزی شما کرده ایم، انفاق کنید، پیش از آن که یکی از شما را مرگ در رسد و بگوید: پروردگار چرا مدتی اندک مرگم را تاخیر ندادی تا صدقه دهم و از صالحین باشم.

از این آیه به دست می آید که بهترین عملی که مردگان آن را شایسته می دانند تا با انجام آن به عنوان «صالحین» در آیند، همان صدقه و انقاق کردن از مالی است که در اختیار انسان قرار می گیرد.

بر اساس گزارش های قرآنی مردم نسبت به انفاق مال به سه گروه اصلی تقسیم می شوند که شامل موارد زیر است:

  1. بخل در انفاق: از نظر قرآن، برخی از مردم به ویژه کافران در انفاق بخل می ورزند؛ زیرا از نظر آنان زندگی جز زندگی دنیوی نیست و انسان پس از مرگ «فوت» و نیست و نابود می شود؛ بنابراین، می بایست از زندگی دنیوی لذت برد و سعادتمند زیست. از آن جایی که مولفه های سعادت آسایش بدنی و آرامش روانی است، لازم است تا دنبال ثروت و قدرت باشند و به هر شکلی شده از آن بهره مند شوند حتی اگر با ظلم به دیگری باشد. پس آنان در مال دنبال تکاثر و جمع آوری آن می روند. آنان نه تنها حاضر نیستند از مال خویش به کسی بدهند، بلکه دنبال آن هستند که مال دیگران را به ظلم تصاحب کنند؛ زیرا حسابرسی اخروی را قبول ندارند. مراعات آنان نسبت به قوانین برای آن است که بتوانند مال خویش را حفظ کنند و اگر شرایط به گونه ای باشد که بدون مجازات یا مقابله به مثل دیگران، بتوانند مال دیگران را به ظلم بستانند، این کار را می کنند. پس اگر آنان گاهی انفاقاتی نیز دارند، بیش تر آن را شیوه و روشی برای افزایش اعتبار اجتماعی و بهره گیری از آن برای افزایش قدرت و ثروت خویش می دانند. از نظر قرآن، منافقان نیز بخل می ورزند؛ زیرا آنان از نظر اعتقادی جزو کافران هستند، هر چند که به دروغ خود را مسلمان و مومن نشان می دهند. این گروه حتی برای رفتارهای ضد ارزشی خویش از جمع بخل ورزی توجیهاتی می آورند که از جمله آنها این است که اگر خدا می خواست به کسی اطعام کند، خودش این کار را می کرد. پس اگر خدا به کسی اطعام نمی کند، بر اساس مشیت و حکمتی است. بنابراین نیازی نیست تا ما اطعام کنیم(یس، آیه 47)؛ این در حالی است که خدا در دنیا بر اساس اسباب عمل می کند که بخشی از آن انفاقات احسانی مردم است تا آنان را به کمالی برساند و صفت احسان و اسم محسن را در آنان ظهور بخشد. همین گروه که حاضر به انفاق مالی از داده های الهی و «مال الله در اختیار» نیستند، وقتی حقیقت ارزش انفاق را هنگامه مرگ مشاهده می کنند، خواهان تاخیر مرگ برای انفاق و صدقه می شوند که چنین اتفاقی نمی افتد.(منافقون، آیه 10) باید یاد آور شد که مردگان وقتی حقایق عالم غیب را می ببیند و مشاهده و رویت می کنند، در می یابند که چه چیزهایی ارزشی است و آنان را از شقاوت و عسر و رنج رها می کرد، با خود می گویند: ای کاش ایمان آورده و به نماز و انفاق می پرداختند که دو عمل صالح بسیار بزرگ است.(مدثر، آیات 42 تا 44؛ لیل، آیات 5 تا 10؛ بلد، آیات 6 تا 20) به سخن دیگر، کسانی که احساس بی نیازی و استغنا از خدا می کنند و نسبت به وعده های الهی درباره آخرت ایمان نداشته و آن را دروغ می دانند، بخل می ورزند و نه تنها انفاق نمی کنند، بلکه حتی به ظلم حقوق دیگران را غصب می کنند و به جای آن که مقسط باشند، قاسط هستند و حقوق دیگران را می خورند.(جن، آیات 14 و 15) خدا در قرآن بیان می کند که این گروه همان خیال بافان «مختال» هستند که به ثروت و قدرت خویش فخر می فروشند و نه تنها بخل می ورزند، بلکه حتی دیگران را نیز به بخل امر می کنند و برای آن که مردم درخواستی نسبت به آنان ارایه ندهند، به کتمان مالی می پردازند که خدا به آنان داده است؛ این در حالی است که همه چیز هستی از جمله غنا و فقر آدمی یا بهره مندی یا از دست رفتن چیزی براساس برنامه الهی مشخص شده در امّ الکتاب و قبل از خلقت موجودات است.(نساء، آیات 36 و 37؛ حدید، آیات 22 تا 24) از نظر قرآن، خدای غنی خود می تواند به هر کسی بخواهد مال دهد، اما برای آزمایش و ابتلای مردم به برخی می دهد و به برخی نمی دهد تا ببیند آیا مردم از مال الهی در اختیار خویش به دیگران می دهند یا نه؟(فجر، آیات 15 تا 19) هم چنین از نظر قرآن، بخلی که بخیلان می کنند به ضرر خودشان است.(محمد، آیه 38) البته از نظر قرآن، اگر مومنان این کار را نکنند، خدا قومی دیگر را جایگزین می کند تا این کار را انجام دهد و انفاق کنند؛ زیرا دنیا بر اساس اسباب است.(همان) از نظر قرآن کسانی که بخل می کنند نه تنها سودی برایشان نخواهد داشت، بلکه این چیزی که خیر می دانند برایشان شرّ می شود و آنان را در بر می گیرد.(آل عمران، آیه 200)
  2. اسراف در انفاق: دومین کنش و واکنش مردم نسبت به مساله انفاق و صدقات مالی آن است که شخص نه تنها بخل نمی ورزد، بلکه از ساحت تفریط به ساحت افراط می رود و با اسراف و زیاده روی در امر انفاق مالی به خود و دیگران به ویژه خویشان خویش ضربه می زند و آنان را به شکلی اذیت می کند. این گروه کسانی هستند که به آخرت ایمان دارند و ارزش اموری چون نماز و انفاق را می دانند و آن را عاملی مهم در سعادت ابدی خویش می شمارند. آنان بر هستند تا اهل احسان و اکرام و ایثار باشند؛ اما فراتر از حدود معمول عمل می کنند و به تعبیری از آن سوی بام فرو می افتند تا جایی که به تعبیر پیامبر(ص) از مسلمانی خارج می شوند؛ چنان که یکی از مردم مدینه تمام ثروت خویش را در راه خدا انفاق کرد و دختران خویش را پس از مرگ در فقر و نداری رها کرد تا جایی که پیامبر(ص) فرمود اگر می دانستم اجازه دفن او را در قبرستان مسلمین نمی دادم. در روایت است: پیامبر بزرگوار اسلام (ص) درباره مردی که در هنگام مرگ، همه اموال و دارایی خود را بخشیده و غلامان خود را آزاد کرده بود، چنین فرمود: اگر قبل از این‌که او را دفن کنند، می‌دانستم، نمی‌گذاشتم که او را در قبرستان مسلمانان دفن کنند، چون بنده‌های خود را آزاد کرد و اموال خود را بخشید، ولی اطفال کوچک و عیال خود را به حال خود رها کرد که از مردم تقاضا کنند.(معراج‌السّعادة، ص 223) از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مال و ثروت قوام فرد و اجتماع است و می بایست به گونه ای با آن تعامل داشت که تاثیر منفی به جا نگذارد. از این روست که از هر گونه اسراف و تبذیر نهی کرده و از دادن آن به ناتوان عقلی و سفیه و آدم غیر رشید باز داشته است.(نساء، آیه 5) خدا به صراحت درباره مصرف مال و ثروت به اصل «قوام» توجه می دهد. خدا به صراحت می فرماید: و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذالک قواما؛ و کسانی که هنگام انفاق نه اسراف می کنند و نه بخل می ورزند و تنگ می گیرند، و میان آن دو با قوام هستند.(فرقان، آیه 66)
  3. اعتدال در انفاق: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، سومین کنش و واکنش مردم درباره مساله انفاق و صدقه، رفتار متعادل است؛ چنان که خدا به صراحت آن را به عنوان رفتار عبادالرحمان مطرح می کند و امضا می نماید.(فرقان، آیه 66) هم چنین خدا به پیامبر اکرم(ص) که رحمه للعالمین(انبیاء، آیه 102) و تجلی کامل اکرام احسانی است، می فرماید: لا تجعل یدک مغلوله الی عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا؛ در کمک به نیازمندان نه دست بسته باش و نه دست و دل باز باشد که دیگران سرزنش کنند و در حسرت انجام کارو زندگی خویش بمانی!(اسراء، آیه 29) سپس خدا تبیین می کند که گشایش و تنگی از سوی خدا بر اساس برنامه ای کارشناسی شده و مبتنی بر بصیرت الهی است.(اسراء، آیه 30) بنابراین، در رفتاری اجتماعی می بایست اصل «قوام»(فرقان، آیه 66) مراعات شود که نوعی ایستادگی بدون تمایل به افراط و تفریط است. پس نمی بایست مانند کافران و منافقان بخل ورزید و به توجیه مشیت الهی(یس، آیه 47) مسئولیت های اجتماعی خویش را نادیده گرفت و انفاق و صدقه و اطعامی نداشت، چنان که نمی بایست هم چون برخی از مردم به دعوی آخرت طلبی، دنیا را رها کرد و بر خود و خویشان سخت گیری کرد و همه چیز را ایثار کرد و هیچ چیزی برای خویش نگه نداشت و «ملوم و محسور» شد(اسراء، آیه 29)، بلکه لازم و ضروری است تا با وسطیت و میانه روی و قوام به امر انفاق مالی و صدقات قیام کرد تا به اصطلاح «نه سیخ بسوزد، نه کباب.» از نظر قرآن امت اسلام امت وسط است که اصل میانه روی را مراعات می کند و به افراط و تفریط گرایش نمی یابد.(بقره، آیه 143) چنین امت وسطی است که می تواند به عنوان شاهد و گواه الهی برای فلسفه و سبک زندگی الهی قرآنی باشد و سرمشق امت ها و مردمان دیگر شود(همان)؛ زیرا چنین امتی به دور از افراط و تفریط بر اساس عدالت قسطی بر آن است تا سهم و قسط هر کسی را بدهد و عدالت قسطی را به تمام معنای کلمه تحقق بخشد و این گونه گواه و شاهد الهی برای مردمان باشد.(نساء، آیه 135؛ مائده، آیه 8) پیامبر اکرم(ص) همگان را به میانه‌روی و اعتدال فرا می‌خواند: «بر شما باد میانه‌روی، بر شما باد میانه‌روی، بر شما باد میانه‌روی.» (خصال، ص 68) عایشه می‌گوید: پیامبر نزد من آمد و زنی از قبیله بني اسد با من بود. حضرت پرسید: او کیست؟ گفتم: فلانی است که شب‌ها (به خاطر عبادت) نمی‌خوابد. حضرت فرمود: بس کن. به اندازه توانتان کار کنید. محبوب‌ترین (کارها) نزد خداوند آن است که کننده آن بر آن عمل مداومت داشته باشد. نه این‌که بسیار انجام دهد و خود را خسته کند.(صحیح بخاری، ج1، ص 16) حضرت علی(ع) درباره سیره پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید:«سیرته القصد؛ سیره آن حضرت، میانه‌روی بود.»(نهج‌البلاغه، خطبه 94) از رسول اکرم (ص) نقل است:البِسُوا وَ کُلُو وَ اشرَبُوا فیِ انصافِ البُطُونِ؛ فَإِنَّهُ جُزءٌ مِنَ النَبُوَّهِ؛ بپوشید و بخورید و بیاشامید، ولی با میانه‌روی. میانه‌روی، از ویژگی‌های نبوت است.(میزان‌الحکمه، ج1، ص 116) نیز می‌فرماید: لا تُمیتُوا القُلُوبَ بِکَثرَة الطعامِ و الشَّرابِ؛ فَإِنَّ القلبَ یَمُوتُ کالزَّرعِ إذا کَثُرَ عَلَیه الماءُ؛ با زیاده‌روی در خوردن و آشامیدن، قلب‌ها را نمیرانید. همانا قلب می‌میرد، همانند زراعت که بر اثر آب فراوان می‌میرد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا