اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

تجلیات مراتب نفس انسانی

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حقیقت هر چیزی همان «نفس» است که ارتباط تنگاتنگی با ساحت حیات دارد؛ زیرا نفس منبع و خاستگاه حیات برای هر چیزی است. از همین روست که اگر هر چیزی به چیزی دیگر تبدیل شود، این نفس است که هم چنان باقی و برقرار است.

البته از نظر قرآن، نفس انسانی قابل «تغییر» است؛ زیرا با دفن و دسیسه، دیگر کارکرد مظهر تجلیات انوار صفات الهی را نخواهد داشت، بلکه انوار الهی در آن هم چون اخگری فروزان در زیر خاکستر خواهد بود که ناتوان از کارکردهای فطری خواهد بود. در این صورت است که نفس با آن که هنوز مظهر تجلیات انوار صفات الهی است، ولی از نقصی بزرگ رنج می برد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، جنگ بزرگی در دنیا در درون نفس در جریان است که برتر و بزرگ تر از جنگ نفس انسانی به وسوسه های شیطانی ابلیس است؛ از این رو، پیامبر(ص) می فرماید: اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک؛ دشمن ترین دشمنان تو همان نفس خودت است که میان دو طرف توست.»

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن و تفسیر تبیینی معصومان(ع) نفس انسانی در ذات و ساختار خود ترکیبی شگفت دارد که انسان را در میان دو تضاد بلکه تناقض قرار می دهد؛ شکر و کفران، کفر و ایمان؛ یعنی دست یابی به مقام خلافت الهی یا سقوط در چاه ویل پست تر از حیوانات و نباتات و جمادات.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا حقیقت نفس انسانی و چالش درونی اساسی و مهم آن را تبیین کرده و نشان دهد که چرا و چگونه انسان می تواند در همان حال که مظهر تمام اسماء الله و انوار صفات اوست، در شکستی مفتضحانه پست ترین آفریده هستی و دورترین به خدا از نظر تقرب باشد؟ این مطلب را با هم از نظر می گذرانیم.

مراتب چهار گانه نفس انسانی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، نفس انسانی چیزی جز تنزل «روح الهی» در کالبد انسانی نیست؛ از همین روست که دارای مراتبی از عالی ترین تا دانی ترین امور را در بردارد و ازاین قابلیت برخوردار است تا بتواند در جایگاه خلیفه الله قرار گیرد و هر چیزی را به کمال بایسته و شایسته آنها برساند.(ص، آیه 72؛ ؛ حجر، آیه 29؛ بقره، آیات 30 تا 34)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، نفس انسانی از سوی تجلیات دو وجه جلالی و اکرامی خدا است(الرحمن، آیات 27 و 78)؛ و از سوی دیگر تجلی دو جنبه عالی و دانی است؛ زیرا نفس هم نماینده ساحت امر الهی یعنی روح است(اسراء، آیه 85) و هم نماینده عناصر دنیوی و خلقتی زمین و خاک است که پایین ترین سطح از تنزلات و تجلیات انوار الهی و مظاهر آن است.(نور، آیه 35؛ اعراف، آیه 12) بنابراین، می توان نفس انسانی را حامل اضداد و حتی متناقضات دانست. این بدان معناست که نفس انسانی از یک وجه تمام صفات کمالی الهی را دارا است، و از سوی دیگر به سبب تنزلات در عوالم وجودی، در سطح حیوان و گیاه قرار می گیرد؛ از همین روست که گاه چنان در قرآن از نفس انسان سخن گفته می شود که گویی هیچ چیزی در سطح او نیست؛ زیرا نوعی «مثل» بودن با خدا برای آن از جهت «نفخت من روحی»، یعنی روح الهی است؛(حجر، آیه 29؛ سجده، آیه 9) و گاه چنان در تکذیب نفس سخن گفته می شود که پست تر از آن نیست؛ زیرا جنبه های حیوانی و گیاهی آن مورد نظر است که به سبب گرایش افراطی به آن و نیز سقوط انسان از مقام و منزلت الهی در درون چاه ویل نفسانیات، از آن به هواهای نفسانی یاد می شود(جاثیه، آیه 23)؛ زیرا «هوی» همان سقوط(نجم، آیه 1) از مقام و منزلتی بلند است؛ چنان که دوزخ را «هاویه» نامند.(القارعه، آیه 9)

به هر حال، نفس انسانی با آن که دارای یک وحدت حقیقی است، ولی در تحلیل علمی، دارای مراتبی است که قوای متضاد، بلکه متناقض نفس آن را ایجاد می کند. بنابراین در توصیف نفس انسانی همانند خدا می بایست گفت: «النفس فی وحدته کل القوی؛ نفس در عین وحدت خویش همه قوای متضاد و متناقض است»؛ زیرا نفس انسانی، چنان که از آموزه های وحیانی قرآن بر می آید، در شرایطی قرار دارد که ظالم و مظلوم خودش باشد؛ یعنی خودش به خودش ظلم بکند؛ در حالی که در ساختار ظلم، دست کم دو طرف لازم است که یکی ظالم و دیگری مظلوم باشد و ظلمی از سوی ظالم نسبت به مظلوم واقع شود، اما خدا بارها در قرآن می فرماید: ما ظلمناهم و لکن ظلموا انفسهم؛ ما به آنان ظلم نکردیم، بلکه خودشان به خودشان ظلم کردند(هود، آیه 101؛ نحل، آیه 118)، یا افراد در مقام اقرار می گویند: ظلمت نفسی؛ به خودم ظلم کردم.(نمل، آیه 44؛ قصص، آیه 16)

از نظر قرآن، ظلم انسان به نفس خودش، به سبب آن است که انسان بر خلاف هدایت فطری تکوینی عقلی، از امکانات الهی در درون و برون استفاده نادرست می کند و برای دست یابی به تمامیت کمالات از آن بهره نمی گیرد، بلکه تحت تاثیر هواهای نفسانی از غضب و شهوت و افراط در آن، عقل فطری را سرکوب می کند و اجازه رشد نمی دهد؛ زیرا وقتی هواهای نفسانی غلبه کرد، نفس مستوی و معتدل ، دچار بیماردلی می شود و قلب کارکردهای اصلی خودش را از دست می دهد و ناتوان از تفقه و تعقل و تدبر و تذکر و تبصر می شود و قدرت تشخیص حق و باطل و مصادیق آنها را نداشته و گرایش های او نیز دچار وارونگی می شود تا جایی که سفاهت و سبک مغزی را عین عقلانیت دانسته و افساد خویش را اصلاح می یابد.(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیات 7 تا 15؛ اعراف، آیه 179)

بنابراین، نفس انسانی با آن که یک حقیقت است و از یکتایی احدیت و یگانگی واحدیت برخوردار است، اما در همان حال همان گونه که «الله» در عین یگانگی اسم جامع برای همه اسماء الهی است، نفس انسانی در عین یگانگی دارای همه اسماء الهی و صفات آن است و این گونه نوعی تضاد و تناقض ظاهری چون «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن»(حدید، آیه 3) به نظر می آید. در نفس انسانی این تعدد تا زمانی که به تثبیت غلبه «امری» بر «خلقی» نیانجامد ادامه و استمرار دارد.

به سخن دیگر، نفس انسانی با آن که یک حقیقت است، اما از دو جنبه برخوردار است: جنبه نخست آن همان جنبه «امری» است که مربوط به «روحی» است؛ زیرا روح از مقام امر الهی است.(اسراء، آیه 85) اما از نظر قرآن، این روح در کالبدی دمیده شده که جنبه خلقی بشر را تعیین می کند.(حجر، آیه 29، ص، آیه 72)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ترکیب امر الهی روح، با امر خلقی کالبد خاکی موجب می شود تا نفس انسانی شرایطی متضاد و متناقض را تجربه کند که اگر در مخلوقات دیگر از جمله جنیان این شرایط نیز وجود دارد؛ اما در انسان ترکیبی بس سخت تر است؛ زیرا ترکیب عالی با دانی در حدی است که حتی فرشتگان و ابلیس جنی نیز بدان توجه داشته و آن را عامل فساد  وتباهی در زمین می دانند(بقره، آیه 30) و ابلیس جنی بر این باور است که ترکیب روح امری و با کالبد خاکی خلقی شایستگی ندارد؛ زیرا کالبد عصاره آتش بهتر و برتر است تا در جایگاه خلافت قرار گیرد.(ص، آیات 72 تا 75؛ بقره، آیات 30 تا 35)

به هر حال، ترکیب نفس انسانی از این دو جنبه عالی و دانی، امری و خلقی آثار و پیامدهایی دارد که از مهم ترین آنها تضاد و درگیری درونی در نفس انسانی است؛ زیرا جنبه خلقی به سبب شرایط دنیا و هماهنگی بیش تر با زمین، بستر آماده ای برای افراط دارد و می تواند به سرعت رشد کرده و بر جنبه امری روح غلبه کند و زمام امور را به دست گیرد. این گونه است که نفس خلقی بر نفس امری غلبه می کند و بدان ظلم روا می دارد و اجازه رشد را از آن سلب می کند.

به نظر می رسد که اگر بخواهیم جنبه امری و جنبه خلقی را به طور کامل تبیین و تحلیل و سپس توصیف کنیم، هر یک از جنبه های امری و خلقی دارای ابعاد و ساحاتی است که بر اساس برخی روایات، می توان آن را به چهار ساحت تقسیم کرد که دو ساحت آن مربوط به جنبه امری و عالی و دو ساحت دیگر آن مربوط به جنبه خلقی و دانی نفس انسانی است.

بر اساس روایتی از کمیل بن زیاد از امیرمومنان امام علی(ع)، آن حضرت دست کم چهار مرتبه و ساحت برای نفس انسانی بیان کرده است(بهجه الامال، ص 128؛ مجمع البحرین، ص 345؛ ذیل واژه نفس) که در این جا به این چهار ساحت و مرتبه نفس توجه داده می شود:

  1. نفس نباتی گیاهی: از نظر امیرمومنان امام علی(ع) این مرتبه و ساحت نفس انسانی پنج قوه و نیرو و دو خاصیت دارد که شامل ماسکه، جاذبه، هاضمه، دافعه و مربیه است. دو خاصیت اصلی این نفس «کم و زیاد شدن آنها» است. خاستگاه این قوا در بدن انسان «کبد» است. این ساحت و مرتبه از نفس انسانی شبیه ترین چیز به نفس حیوانی است. بنابراین، کارکردها و گرایش های آن تنها می تواند ناظر به جنبه حیوانی انسان باشد. مسئولیت ماسکه آن است که امساک داشته باشد و اجازه ندهد تا چیزی از دست برود؛ مسئولیت جاذبه مسئولیت شهوت است؛ زیرا هر چیزی که انسان نیاز دارد تا بقای خود را بدان تضمین کند، به دست می آورد و آن را در خود نگه می دارد و به کار می گیرد؛ هاضمه به هضم غذا می پردازد تا امکان بهره برداری بدن از مواد معدنی مورد نیاز تامین شود؛ زیرا بدن انسان ترکیبی از آب و خاک است و باید عناصر معدنی را برای بقای خویش به دست آورد. این کار را جاذبه انجام می دهد و هاضمه کامل می کند و ماسکه تا زمان مورد نیاز مواد معدنی را حفظ می کند و اجازه خروج از بدن را نمی دهد. مسئولیت دافعه آن است که هر چیزی که تهدید فعلی و احتمالی است را دفع کرده و امنیت بدن را تضمین کند. مسئولیت مربیه آن است تا سلول ها و اندام به درستی کارکرده و از مواد معدنی و غذاها به درستی برای حفظ و صیانت بدن استفاده کند.
  2. نفس حسی حیوانی: این مرتبه نفس دارای پنج قوه و دو خاصیت است که شامل بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و بساوایی و دارای دو خاصیت رضا و غضب است. خاستگاه این مرتبه از نفس همان قلب است. این مرتبه از نفس انسان را شبیه ترین موجود به درندگان می کند. این ساحت از نفس به نوعی کارکرد ابزاری دارد؛ زیرا منابع شناختی را برای انسان فراهم می آورد و گرایش های اصلی او را سامان می دهد. از این روست که در قرآن به این ساحت و جنبه و مرتبه نفس انسانی توجه بیش تری شده است. از نظر قرآن، وقتی نفس گیاهی به بلوغ رسید وارد این ساحت می شود و ابزارهایی را در اختیار نفس کلی قرار می دهد تا بتواند شناخت و گرایش های خویش را ساماندهی کند. از نظر قرآن، نرم افزار باطنی نفس انسانی بر اساس برنامه ای مقدرالهی به سمت وسوی هدایت می کند که انسان به کمال برسد. بنابراین، قدرت شناختی نفس در این مرتبه بر اساس فطرت، قدرت خوب و مناسبی است؛ زیرا می تواند حق و باطل و مصادیق آن را بشناسد و گرایش ها و گریزش های خود را بر اساس نیازها و اهداف و مقاصد اصلی تنظیم کند.(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 تا 10) انسان با این ابزارهای شناختی و گرایشی می تواند «علم» به دست آورد و بر اساس علم زندگی خود را سامان دهد و نیازها و اهداف عالی خویش را برآورده سازد.(نحل، آیه 78؛ مومنون، آیه 78) از آن جایی که رضا و غضب دو گرایش اصلی است که کنش و واکنش های انسانی را بیان می کند، اگر انسان به درستی از قوای نفس حسی حیوانی بهره گیرد، می تواند امنیت جانی و مالی و عرضی خویش را حفظ کند و چیزهایی مورد نیاز خود را برای اهداف و مقاصد متعالی الهی بر آورده سازد. باید توجه داشت که ساحات نفس گیاهی و حیوانی، ناظر به همان جنبه نفس خلقی و متاثر از تنزل امر الهی در سطح خلقی است که پایین ترین تنزلات در سطوح آفرینش است؛ زیرا پست تر و پایین تر از خاک تنزلی برای انوار صفات الهی نیست.
  3. نفس ناطقه قدسی: این مرتبه از نفس انسانی نیز دارای پنج قوه و دو خاصیت است که شامل فکر، ذکر، علم، حلم و بیداری است. این مرتبه نفس دارای خاستگاه مادی نیست بلکه شبیه ترین بخش انسان به فرشتگان است. دو خاصیت این نفس نیز طهارت و حکمت است. باید توجه داشت این ساحت از نفس انسانی، به یک معنا مربوط به ساحت «امر الهی» است. از این روست که «قدسی» تعبیر شده است که به معنای فقدان «نقص» است. البته تعبیر به «ناطقه» از باب تسامح است؛ زیرا نطق هر چند که بیانگر ادراکی است که امری معنوی و قدسی است، اما تمام حقیقت این ساحت نیست؛ زیرا چنان که در قوای این ساحت نفس آمده، تنها ناظر به فکر و علم و بیان حقایق نیست، بلکه ناظر به جنبه های عملی نیز است که شامل حلم و بیداری است. حلم به معنای صبر عاقلانه و عاملانه هر چند که با علم عجین و آمیخته است، اما جنبه عملی آن قوی تر و روشن تر است. بیداری و صحو نیز ناظر به ساحت عمل و اراده است تا علم و دانایی، هر چند که با آن نیز آمیخته و عجین است. به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، نفس انسانی به سبب اعطای الهی دارای همه چیزی است که برای رشد و کمال یابی و خلافت یابی بدان نیاز دارد.(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 تا 10) بنابراین، وقتی چیزی از ساحت گیاهی و حیوانی بر آن عرضه می شود آن را به داشته های ذاتی و فطری خویش عرضه می کند. چنین عملی در «قلب و فواد» انجام می شود که البته قلب و فواد باطنی است نه همین قلب صنوبری و مادی؛ زیرا از نظر قرآن، همان طوری که قلب در بدن مسئولیت و کارکردهای اصلی دارد که در ساحت نفس حیوانی بیان شد، نفس انسانی در مرتبه قلب یا همان نفس ناطقه قدسی این گونه است؛ زیرا قلب باطنی دارای کارکردهای اصلی است که تعیین کننده گرایش ها و گریزش ها بر اساس علم تعقلی و تفقه و تذکر و تدبر و تبصری است که نفس انسانی در ساحت قلب و نفس ناطقه به دست می آورد. از همین روست که خدا درقرآن کارکردهای قلب را این امور پنج گانه دانسته است؛ زیرا این نفس در مرتبه قلب و در ساحت نفس ناطقه قدسی است که تعقل می کند و به تفقه می پردازد و کارهای دیگر را انجام می دهد.(اعراف، آیه 179؛ حج، 46) البته این کارکرد زمانی است که نفس مستوی و معتدل بر اساس فطرت باشد و با گناه دفن و دسیسه، مطبوع و مختوم و قفل نشده باشد که دیگر این کارکردها را نخواهد داشت بلکه دچار وارونگی در شناخت و گرایش و اندیشه و انگیزه می شود.(همان؛ محمد، آیه 24؛ بقره، آیات 7 تا 15؛ شمس، آیات 7 تا 10) از نظر قرآن، نفس در ساحت نفس ناطقه قدسی و مرتبه قلب به طور فطری موجب می شود تا نفس به طهارت دست یابد وهیچ رجس و پلیدی دامن او را آلوده نسازد. این گونه است که از قلب طاهر قدسی، حکمت بیرون می آید که ناظر به برترین و کامل ترین سطح رشد عقلی انسان است تا جایی که شناخت و گرایش او محکم و استوار و قطعی بر اساس برهان و بینات قطعی و یقینی است. مجموعه این حکمت های علمی و عملی مربوط به شناخت و گرایش را می توان آغازین آیات سوره های اسراء تا 37 و سوره لقمان یافت. از همین روست که نفسی که به این مرتبه رسیده و آن ساحت را بر ساحت خلقی خویش غلبه داده باشد، با آن که دارای نفس حیوانی و نباتی است، فرشته خو است و برتر از فرشتگان؛ زیرا فرشتگان با تضاد میان امر و خلق گرفتار نیستند، در حالی که در نفس انسان جدالی بزرگ میان ساحات خلقی و امری است.
  4. نفس کلی الهی: نفس کلی الهی مرتبه دیگری از نفس انسانی است که دارای پنج قوه و دو خاصیت است. پنج قوه آن شامل بقا در فنا، نعمت در سختی، عزت در ذلت، فقر در غنا و صبر در بلا و مصیبت است. دو خاصیت اصلی آن نیز حلم و کرم است. خاستگاه آن نیز ذات پاک الهی است که با نفخ روح خویش این وجه عالی از مراتب نفس انسانی را ساخته و پرداخته است.(حجر، آیه 29) همین بخش است که انسان را به سوی خدا بالا می برد و خدایی و متاله می سازد و به عنوان «نفس مطمئنه» مورد خطاب «ارجعی» قرار می گیرد.(فجر، آیات 27 تا 30) در حقیقت این مرتبه از نفس، وقتی به تمامیت کمالی خود با بهره گیری از سه مرتبه دیگر نفس رسید، به نوعی طهارت در شرایط تزکیه می رسد که دیگر نواقص مراتب پایین تنزلات را پاک و پاکیزه کرده باشد. به سخن دیگر، مراتب سه گانه پیشین نفس، همانند موتور محرکه ای عمل می کند تا نفس عروج یابد و در کمال به سبوح و قدوسی برسد که از هر گونه عیب و نقص رها است و وجه تمام کمالی ذوالجلال و الاکرام می شود. باید توجه داشت که نفس انسانی در این ساحت، جنبه امری روح را چنان تقویت کرده که می تواند میان متضادین و متناقضین جمع کند؛ این گونه است که هست را با نیست، و بقا را با فنا و عزت و ذلت و فقر و غنا و صبر و بلا را با هم جمع می کند؛ در حالی که هیچ مخلوق و آفریده ای جز انسان از چنین توانایی برخوردار نیست. هر چند که انسان بلکه هر آفریده از فقر هویتی برخوردار است، ولی انسان به بهره گیری از انوار صفات الهی و مظهریت و متاله شدن به جایی می رسد که فقر خویش را با غنای الهی پیوند می زند و فنای خویش را با حی القیوم به بقا تبدیل می کند و با آن که در ذلت خاک نشسته در عزت عرش الهی تکیه زده است. این گونه است که خطابی از مقام الهی به او می رسد که چنین است: من الحی الذی لایموت الی الحی الذی لا یموت؛ از خدایی که زنده نامیرا است به بنده ای که زنده نامیرا است. چنین بنده ای در این ساحت عالی همان گونه که در دنیا با عقل محض و کلی صبر ورزید، در عالم عالی «حلیم» می شود و چون در مکتب خدای کریم و اکرم درس خودسازی و تزکیه دیده و آموخته و در مقام «وجه ذوالجلال و الاکرام» نشسته است، بقای ابدی او چنین رقم می خورد و خدا در وصف او در سوره الرحمن می فرماید: و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام؛ و وجه پروردگارت که آن وجه دارای جلال و اکرام است، باقی می ماند.(الرحمن، آیه 27) پس کسی که در مکتب قرآن کرامت آموخته و به تقوای الهی به مقام «اکرم» رسیده (حجرات، آیه 13)، خود «وجه» الهی شده و مظهریت در الله شده و در این مقام باقی و برقرار ابدی خواهد بود و فنای برایش نخواهد بود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا