مناسبت ها

امام جواد(ع) روح الله و عيساي اسلام

گفت و گوي كيهان با كارشناس و پژوهشگر مسايل اسلامي امام جواد(ع) روح الله و عيساي اسلام

مهرداد آزاد
اشاره
امام جواد(ع) در ميان ائمه معصومين(ع) از موقعيت خاصي برخوردار بود. شرايط زماني ايشان چنان بود كه بشدت تحت فشار دستگاه حاكمه قرار داشت و مراقبت شديد عباسيان نسبت به حضرت، عرصه را براي هرگونه فعاليت ديني و سياسي و فرهنگي تنگ كرده بود. همين اختناق دوران عباسي بود كه باعث شد آن حضرت در سن جواني توسط خليفه وقت به شهادت برسد و امت اسلام از بركات وجودي ايشان بي بهره بماند.

مناسبت شهادت آن امام عزيز در 29ذيقعده بهانه اي شد تا در گفت وگو با حجت الاسلام منصوري برخي شبهات مربوط به دوران زندگي آن حضرت از جمله امامت در سنين نوجواني و ازدواج با دختر خليفه عباسي و دليل كمبود منابع تاريخي و روائي درباره ايشان را مورد بررسي قراردهيم.
حجت الاسلام خليل منصوري از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن در قم است و تاكنون از محضر بزرگاني چون آيت الله حسن زاده آملي بهره هاي فراوان برده كه نگارش چند جلد كتاب و صدها مقاله پژوهشي در عرصه تاريخ و قرآن و عقايد از جمله آنهاست. با هم آن را مي خوانيم.
علت نامگذاري امام نهم به نام جواد چيست؟
& پيش از پاسخگويي به اين پرسش توجه به اين نكته ضرورت دارد كه آن امامان(ع) در زماني مي زيستند كه از هر نظر تحت نظارت و كنترل شديد حكومت ها بودند. ارتباط با آنان دشوار و سخن گفتن از ايشان دشوارتر و نقل حديث در حكم انتحار و خودكشي بود. در چنين شرايط و زماني شايد تقيه بهترين شيوه بود. از اين رو تقيه به عنوان «ديني و دين آبايي» از سوي امام صادق(ع) مطرح مي شود. تقيه به گونه اي در شيعه و تشيع نضج گرفت كه برخي آن را نه تقيه موردي بلكه تقيه زماني دانسته اند و بر اين باورند كه عصر پس از شهادت امام حسين(ع) تا قيام قايم و ظهور منجي منتقم (عج) عصر تقيه است و همه شيعيان چون امامان(ع) بايد تقيه كنند و حقيقت دين و روش خود را نشان ندهند. در عصر امام جواد(ع) نيز اين مسئله بود. آن حضرت براي ارتباط با شيعيان با دشواري و محدوديت هاي شديد روبه رو بود. به ويژه كه در خانه هم از شر جاسوسان در امان نبود. براي ارتباط بهترين روش اين بود كه از رمز استفاده شود. شيعيان كه مي خواستند نقل حديث كنند از اسامي و القابي استفاده مي كردند كه شك و ترديد جاسوسان و مخالفان را كم تر برانگيزد. از اين رو مي بينيم كه حتي از القاب آن حضرت اسامي اي است كه خاص خلفاي عباسي است. لقب متوكل كه در احاديث آمده است يكي از لقب هائي است كه شيعيان تحت اين عنوان احاديث را نقل مي كردند. از مهم ترين القاب آن حضرت كه گويا امام رضا(ع) براي فرزند خود به دستور پيامبر اكرم(ص) و امير مؤمنان علي(ع) برگزيده است عبارتند از: جواد، زكي، تقي، قانع، مرتضي، نجيب، منتخب، متقي، متوكل، المختار، عالم و مراد. و كنيه آن حضرت(ع) ابوجعفر است كه به وي ابوجعفر ثاني نيز گفته مي شود. ابوجعفر اول كنيه امام پنجم امام محمدباقر(ع) است و به طور خاص ابوعلي به امام نهم گفته مي شود.
اما در خصوص لقب جواد بنابر مداركي كه به دست ما رسيده و گزارش هاي راويان معتبر آن حضرت بسيار بخشنده بوده و در اين مسئله بسيار معروف بوده است. در هر بخشش خود به خويشان مرد بيش از 50 سكه دينار و زنان 25 سكه مي بخشيد كه رقم هاي بزرگي است.
آيا كتاب جامعي درباره زندگي و سيره و افكار آن امام همام وجود دارد؟ و چرا تاكنون دانشنامه جامعي در اين خصوص تدوين نشده است؟
& چند مسند از ايشان تدوين و تهيه شده است از جمله آن ها مي توان به دانشنامه اي به زبان عربي كه توسط مؤسسه تحقيقاتي ولي عصر (آيت الله خزعلي) انجام شده است اشاره كرد. اين كتاب با نام موسوعه الامام الجواد در چند مجلد آماده شده است كه برخي از مجلدات آن در اختيار اين جانب است. تدوين كنندگان اين دانشنامه كوشيدند تا همه منابع و مدارك تاريخي و روايي درباره آنحضرت را گرد آورده و به صورت علمي تنظيم نمايند. البته پيش از اين برخي از نويسندگان تلاش كردند تا گوشه هائي از زندگاني آن حضرت را بيان كنند و مي توان پس از منتهي الامال شيخ عباس قمي به كتاب تحليلي از زندگاني امام محمدتقي(ع) فضل الله صلواتي و زندگاني سياسي امام جواد(ع) نوشته جعفر مرتضي العاملي كه آقاي سيدمحمد حسيني ترجمه كرده است اشاره كرد. اين كتاب به حق كتاب مفيد و تحليلي است و خواننده به خوبي مي تواند با اوضاع و شرايط سياسي و اجتماعي آن عصر آشنا شود و اطلاعات خوبي از رفتار و كردار امام به دست آورد.
درباره شخصيت علمي امام جواد(ع) صحبت بفرمائيد:
& آن حضرت از نظر علمي در جايگاه بلندي قرار داشت. اگر به منابع روايي و گزارش هاي تاريخي بنگريم به آساني درمي يابيم كه چگونه اين روح الله اسلام و عيسي مجسم دوران، توانست در سن كودكي به مسايل و پرسش هايي پاسخ دهد كه جز از مقام اعجاز و اهل بيت(ع) از كس ديگري برنمي آمد. وي همانند روح الله، در كودكي حجت را برمردمان تمام كرد. اگر چند مسئله را در كنار هم بگذاريم به خوبي مي توان نتيجه گرفت كه آن حضرت از چه جايگاه علمي برخوردار بوده است. با آن كه عمر آن حضرت كم تر از سي است و پيش از رسيدن به اين سن به شهادت مي رسد در همين مدت كوتاهي كه امامت امت را به عهده داشت به تربيت شاگرداني پرداخت كه سرآمد دوران خود بودند.
دوران كوتاه امامت حضرت امام جواد(ع) و محدوديت شديد وي از سوي دستگاه حكومتي وقت، هرگز مانع آن نشد كه حضرت در كنار نشر و تبليغ مكتب تشيع با شيوه هاي گوناگون، در جو اختناق و حصارها و نيروهاي امنيتي بني عباس به تربيت شاگردان و ياران خويش نپردازد. پاسخ گويي به مسايل متعدد در يك جلسه و نيز نشست پرسش و پاسخ حضرت با حضور هشتاد تن از بزرگان و عالمان تشيع، بيانگر آن است كه در اين عصر كمتر عالم و محدث بزرگ شيعي يافت مي شد كه محضر پرفيض اين امام همام را درك نكرده باشد.
وجود شخصيت ها و راويان بزرگ تشيع چون عبدالعظيم حسني، محمدابن ابي عمير، زكريا بن آدم، فضل ابن شاذان و مانند ايشان، نشان از استمرار حركت علمي حضرت امام جواد(ع) در عصر پرآشوب خود دارد.
عبدالحسين شبستري در كتاب سبل الرشاد نام 192 تن از ياران، شاگردان و راويان امام جواد(ع) را با ذكر منبع و ماخذ بيان مي كند. بنا به نقل شيخ مفيد از ريان بن شبيب وقتي مامون خواست دخترش ام الفضل را به همسري امام جواد(ع) درآورد، عباسيان به اين نگاه كه اين مسئله موجب مي شود حكومت به دست علويان بيافتد، با تصميم مامون به مخالفت برخاستند.
در گزارشي از شيخ مفيد مي خوانيم كه عباسيان از اين كه مامون به كودكي چون امام جواد(ع) اين چنين تكريم و تعظيم مي كند اعتراض مي كنند و از اين رو گلايه مند مي شوند. برخي از آنها براي جلوگيري و بازداشتن مامون به نزد وي مي روند و اظهار مي دارند: تو را به خداوند سوگند مي دهيم كه از تصميم خود در تزويج ام الفضل با محمدبن علي منصرف شو و بار ديگر قدرت را از عباسيان به علويان منتقل نكن. در گذشته ولايتعهدي علي بن موسي الرضا(ع) همه را نگران خود ساخت، اكنون براي نامزدي ام الفضل يكي از عباسيان را انتخاب كن.
مامون در جواب عباسيان مطالبي از اختلاف ايشان با علويان و ريشه هاي آن مي گويد و در نهايت به فضل و دانش ايشان اشاره كرده و مي گويد: شما مي گوييد چرا ابو جعفر را به دامادي خويش برگزيده ام؟ اين انتخاب به فضل و دانش وي باز مي گردد كه با وجود سن كم از همه برتر است. اميد است زمينه اي فراهم آيد تا ديگران نيز چون من به درجه فضل و برتري وي آگاهي يابند.
بزرگان عباسي، دوباره به سن حضرت(ع) خرده گرفتند و گفتند درست است كه رفتار اين جوان و فضل و كمال وي تو را به اعجاب وا داشته است، ولي با مسائل فقهي آشنائي ندارد. مدتي صبر كن تا به معلوماتي دست يابد سپس نيت خود را عملي ساز.
مامون در جواب گفت: واي بر شما، من به جايگاه و منزلت اين نوجوان بيش از شما دانايم، او از اهل بيتي است كه علم و دانش آنان از سرچشمه الهامات الهي نشات مي گيرد.
پدران آنان در دين و دانش بي نياز از رعيتي بودند كه علمشان به درجه كمال رسيده است. اگر قبول نداريد، امتحانش كنيد تا درجه فضل و علم او بر شما آشكار گردد. گفتند: قبول است، وي را مي آزماييم.
عباسيان با كسب اجازه از مامون، اجازه خواستند تا فردي را براي مناظره با حضرت جواد(ع) معرفي كنند.
عباسيان با يكديگر به شور نشستند و در نتيجه قاضي مشهور، يحيي بن اكثم را دعوت و با وعده دادن پول فراوان به وي در صورت پيروزي بر امام جواد(ع)، در روزي معين در مجلسي با حضور مامون شركت جستند.
در اين مجلس هر يك در جاي خود قرار گرفتند و مامون دستور داد تا تشكي و دو متكا براي امام جواد(ع) نهادند و خود در كنار او ايستاد و يحيي بن ا كثم روبروي امام قرار گرفت. يحيي بن اكثم رو به مامون كرد و گفت: يا اميرالمؤمنين اجازه مي دهيد تا از ابو جعفر سؤال كنم؟
مامون گفت: از خودش اجازه بگير.
يحيي بن اكثم رو به حضرت(ع) كرد و گفت: فدايت شوم اجازه مي فرمايي مسئله اي بپرسم؟
حضرت(ع) فرمود: بپرس
يحيي بن اكثم گفت: خداوند ما را فدايت سازد اگر فردي در حال احرام شكاري را بكشد، حكم آن چيست؟
امام جواد(ع) فرمود: شكارچي در حل كشته است يا در حرم؟ عالم به حرمت آن بوده يا جاهل؟ از روي عمد كشته يا اشتباه؟ آزاده بوده يا غلام؟ صغير بوده است يا كبير؟ اين اولين صيد او بوده است يا بيشتر؟ آن صيد از پرندگان بوده است يا غير آنها؟ كوچك بوده است يا بزرگ؟ شخص محرم بر اين عمل اصرار دارد يا پشيمان شده است؟ شب اين عمل را انجام داده است يا روز؟ احرام عمره بوده است يا احرام حج؟
يحيي بن اكثم پس از شنيدن فروع باز شده از پرسش خود از سوي امام جواد(ع) زبانش به لكنت افتاد و نشانه هاي عجز و ناتواني در سيمايش آشكار شد.
اين مساله و نيز پرسش و پاسخ ها ادامه مي يابد ولي امام از همه آنها بر مي آيد. اين نشان دهنده فضل و علم و جايگاه آن حضرت در نزد دوست و دشمن است. اصل اين روايت و گزارش كامل آن را ديلمي در كتاب الارشاد، ص 319 آورده است و تدوين كنندگان موسوعه الامام الجواد(ع) آن را در ج2، ص 804 نقل كرده اند.
چرا درباره امام جواد(ع)منابع تاريخي محدودي وجود دارد؟ و اصولا اطلاعات مربوط به امام نهم در منابع روايي وتاريخي چرا بسيار اندك است؟
&اگر به گزارش هاي مربوط به عصر آن حضرت توجه شود اين مطلب آشكار مي شود كه عباسي ها پس از آن كه دريافتند در آغازين سال هاي فرمانروايي طائفه عباسي فرصت هاي بسيار خوبي در اختيار اهل بيت(ع) قرار گرفت و آنان توانستند از يك جريان كوچك و نهان در دوره اموي به يك جريان اصلي در بدنه اسلام در ميانه هاي دولت عباسي تبديل شوند و از نظر كمي و كيفي به عنوان يك جريان تأثيرگذار و نقش آفرين اوضاع و شرايط اجتماعي و فرهنگي و حتي نظامي را به سود خود تغيير دهند، اين احساس خطر روز به روز افزايش يافت به ويژه كه گروه هاي بسياري در اين دوره حتي دست به قيام هاي نظامي زدند و دولت عباسي را با چالش هاي فراواني مواجه كردند اين قيام ها به همراه بيان حق و مظلوميت اهل بيت(ع) مشروعيت سياسي عباسي را با تهديد و بحران جدي روبرو مي ساخت. عباسي ها كه با شعار يا لثارات الحسين(ع) قيام كرده بودند و به همين دليل مشروعيت سياسي خود را توجيه مي كردند اكنون مي ديدند شاخه اصلي هاشمي با مخالفت هاي جدي و قيام هاي متعدد اين مشروعيت را خدشه دار ساخته اند از اين رو عباسي ها به ويژه پس از حضرت علي بن موسي الرضا(ع) محدوديت هاي شديدي را نسبت به علوي ها و فاطمي ها اعمال كردند. اين شرايط و اوضاع موجب شد تا دسترسي به امامان(ع) و كسب علم و دانش از آنان بسيار سخت شود. علت محدوديت اطلاعات و منابع تاريخي نسبت به اين دوره و پس از آن را بايد در اين نكته جست.
پس مي توان به طور قطع گفت كه علت اندك بودن احاديث و روايات وارده از امام نهم(ع) محدوديتهاي شديد عباسيان درباره آن امام و اصحاب و شاگردان ايشان بوده است؟
& بله همين طور است.همان طور كه اشاره كردم پس از آن كه عباسي ها دريافتند كه ادامه روند پيشين ممكن است نه تنها حكومت عباسي را با فقدان مشروعيت ديني و مرجعيت الهي مواجه سازد بلكه ممكن است طومار حكومت آنها را در هم بپيچد و حكومت در اختيار خاندان اهل بيت(ع) قرار گيرد چنان كه اين مساله در عصر مامون و ولايت عهدي حضرت رضا(ع) عباسيان را سخت هراسان كرده بود. از اين رو سخت گيري و محدوديت ها نسبت به آن حضرت چند برابر شد و حتي پس از شهادت آن حضرت در بيست و هفت سالگي، امامان معصوم ديگر به نوعي در حبس دايم و زندان نظامي قرار داده شدند و همه حركات و فعاليت هاي آنان محدود و يا به طور كلي تعطيل شد. از اين رو، ياران و دوستان آن حضرت به سختي مي توانستند با ايشان ديدار و مسايل خود را طرح كنند. علت اين كم بودن را مي توان در محدوديت هاي شديد دولت عباسي دانست.
امام جواد(ع) در چنين فضاي خفقان آور و محدوديت شديد، چگونه توانست با سياست هاي فرهنگي و سياسي دولت عباسي مقابله كند و خط مشي ايشان در اين خصوص چگونه بود؟
& امام جواد(ع) در راستاي گسترش فرهنگ ناب تشيع، كارگزاران و وكلايي در مناطق گوناگون و قلمرو بزرگ عباسيان تعيين يا اعزام نمود. به گونه اي كه در مناطقي چون اهواز، همدان، ري، سيستان، بغداد، واسط، سبط، بصره و نيز مناطق شيعه نشيني چون كوفه و قم داراي وكلايي كارآمد بود. آن حضرت در راستاي نفوذ نيروهاي شيعي در ساختار حكومتي بني عباس براي ياري شيعيان در مناطق گوناگون به افرادي چون «احمدبن حمزه قمي» اجازه پذيرفتن مناصب دولتي داد، تا جايي كه افرادي چون «نوح بن دراج» كه چندي قاضي بغداد و سپس قاضي كوفه بود، از ياران حضرت(ع) به شمار مي رفتند كساني از بزرگان و ثقات شيعه چون محمدبن اسماعيل بن بزيع (نيشابوري) كه از وزراي خلفاي عباسي به شمار مي رفت به گونه اي با حضرت در ارتباط بودند كه وي از حضرت جواد(ع) پيراهني درخواست كرد كه به هنگام مرگ به جاي كفن بپوشد و حضرت خواست او را اجابت و براي وي پيراهن خويش را فرستاد. حركت امام جواد(ع) در چينش نيروهاي فكري و سياسي، حركتي كاملا محرمانه بود، تا جايي كه وقتي به ابراهيم بن محمد نامه مي نويسد به او امر مي كند كه تا وقتي «يحيي بن ابي عمران» (از اصحاب حضرت) زنده است نامه را نگشايد. پس از چند سال كه يحيي از دنيا مي رود ابراهيم بن محمد نامه را مي گشايد كه حضرت در آن به او خطاب كرده بود. مسئوليتها و كارهايي كه به عهده (يحيي بن ابي عمران) بوده از اين پس برعهده توست. (بحارالانوار، ج50، ص37) اين نشانگر آن است كه حضرت در جو اختناق حكومت بني عباس مواظبت و عنايت داشت تا كسي از جانشيني نمايندگان وي اطلاعي حاصل ننمايد.
دوران دشوار امام جواد(ع) را بايد در هم عصر بودن ايشان با دو خليفه عباسي نگريست خصوصاً مأمون عباسي كه به گفته ابن نديم «اعلم از همه خلفا نسبت به فقه و كلام بوده است.»
دوران هفده ساله امامت حضرت جواد(ع) همزمان با دو خليفه بني عباسي مأمون و معتصم بود، 15 سال در دوره مأمون- از سال 203ق سال شهادت حضرت رضا(ع) تا مرگ مأمون در 218- و دو سال در دوره معتصم شرايط دوره 15 ساله نخست حضرت درست همان شرايط پدر بزرگوارش بود كه در مقابل زيركترين و عالم ترين خليفه عباسي قرار داشت.
مأمون كه در سال 204 هجري وارد بغداد شد امام جواد(ع) را كه بنا بر برخي از روايات سن مباركشان در اين دوران 10 سال بيش نبود از مدينه به بغداد فراخواند و سياست پيشين خويش را در محدود ساختن امام رضا(ع) در خصوص امام جواد(ع) نيز استمرار بخشيد.
ترس از علويان و محبت اهل بيت در دل مسلمانان از يك سو و متهم بودن وي در به شهادت رساندن امام رضا(ع) در جهان اسلام از سوي ديگر، مأمون را بر آن داشت تا با به تزويج درآوردن دختر خويش ام الفضل، ضمن تبرئه خويش و استمرار حركت عوامفريبانه در دوست داشتن اهل بيت، پايه هاي حكومت خويش را مستحكم سازد.
اين حركت مأمون همچون سپردن ولايتعهدي به امام رضا(ع) مورد اعتراض بزرگان بني عباس نيز قرار گرفت اما مشاهده علم و درايت حضرت جواد(ع) در همان سن، آنانرا به قبول اين ازدواج ترغيب ساخت.
امام جواد(ع) شرايط خود را همان شرايط پدر خوش ديد، از اينرو با پذيرش ازدواج با ام الفضل نقشه پليد مأمون در به قتل رساندن وي و شيعيان را از صفحه ذهن مأمون زدود.
حضرت(ع) كه به خوبي از سياستها و نقشه هاي مأمون در بهره برداري از جايگاه ديني و اجتماعي ايشان با خبر بود، پس از ازدواج، اقامت در بغداد را رد و به مدينه بازگشت و تا سال شهادت خويش در آنجا مقيم شد.
مأمون در سال 218ه.ق در مسير حركت به سوي جنگ با روم درگذشت. علي رغم تمايل سپاه و سران بني عباس به خلافت عباس فرزند مأمون، عباس بنا بر وصيت پدر با عمويش ابواسحاق معتصم بيعت كرد. معتصم هشتمين خليفه عباسي پس از ورود به بغداد، امام جواد(ع) را از مدينه به بغداد فراخواند. حضرت در سال 215 پس از معرفي امام هادي(ع) به جانشيني خود به همراه ام الفضل به بغداد رفت.
در اين سفر حضرت با شخصيتي متفاوت از مأمون روبرو شد، شخصيتي با روحيه نظامي گري و فاقد بينش علمي. معتصم كه مايه هاي حيله گري و عوامفريبي هاي مأمون را در خود نداشت، موضعگيري متضاد با اهل بيت خود را در بين مردم آشكار ساخت.
امام عليه السلام در دو سال آخر عمر خويش تحت نظارت شديدتر دستگاه امنيتي و نظامي معتصم قرار گرفت.
از اينرو شرايط امام جواد به گونه اي شد كه حضرت توسط معجزات و كرامات و شركت در جلسات علمي، امامت خود را به ديگران به اثبات رساند.
امام جواد(ع) در طول زندگي پربار اما كوتاه خويش بر آن بود تا ارتباط با مردم را حتي در سخت ترين شرايط حفظ كند و با بذل و بخشش به فقرا و مساكين كرامت اهل بيت را به اثبات رساند. وي اين سيره خويش را به امر پدر بزرگوارش آغاز و به انجام رساند. امام رضا(ع) در يكي از نامه هاي خود به حضرت جواد(ع) مي نويسد:
«به من خبر رسيده است كه ملازمان تو، هنگامي كه سوار مي شوي از روي بخل، تو را از در كوچك بيرون مي برند تا از تو خيري به كسي نرسد تو را به حق خودم بر تو، سوگند مي دهم كه از درب بزرگ بيرون آيي و به همراه خود زر و سيم داشته باش تا به نيازمندان و محتاجان عطا كني.»
و اين آغاز يك حركت مردمي، معنوي و انساني بود كه به استحكام پايگاه مردمي حضرت منجر شد و دستگاه بني عباس را از نام «جواد» به معناي بخشنده به هراس واداشت.
به مسئله ازدواج اجباري امام با دختر مأمون خليفه عباسي اشاره كرديد مايليم اين مسئله را بيشتر بشكافيد و درباره اين وصلت اجباري امام بيشتر توضيح دهيد.
& دولت عباسي پس از قيام هاي متعددي كه در عصر هارون الرشيد و مأمون به وقوع پيوست بهترين كار را آن ديدند كه از نزديك همه حركات و فعاليت هاي اهل بيت(ع) را كنترل و حتي در صورت امكان هدايت كنند. جريان ولايت عهدي علي بن موسي الرضا(ع) را مي توان از همين زاويه تحليل و تبيين كرد. مأمون پس از آن كه امام رضا(ع) را مسموم و به شهادت مي رساند به اين نتيجه مي رسد كه شيعيان انگشت اتهام را به سوي او نشانه رفته اند و او متهم است كه امام را به شهادت رسانده است. خطر از ناحيه شيعيان و علويان كه با استدلال هاي محكم و متقن و استوار امام رضا(ع) حقانيت ايشان ثابت شده بود، بيشتر از پيش متوجه مأمون بود. از اين رو كنترل از نزديك و شديد امام جواد(ع) را به عنوان يك سازوكار مفيد در برنامه خود قرار داد تا هم اطلاعات خود را به طور موثق دريافت كند و هم توجيهي باشد براي اين كه اقدامات او نسبت به امام رضا(ع) از سر خيرخواهي بوده است و اين كه او حتي به كودك يتيم رضا(ع) نيز توجه دارد و هرگز در انديشه باطلي نسبت به آن حضرت نبوده است.
از طرفي نامه هاي ام الفضل به پدرش مبني بر عدم توجه امام جواد(ع) به وي، بيانگر اجباري بودن ازدواج حضرت با وي است و فرزند نداشتن ام الفضل از امام جواد(ع) پرده از هوشمندي امام(ع) برمي دارد؛ چون كه مأمون بر آن بود تا با به دنيا آمدن فرزندي از ام الفضل وي را به عنوان يكي از فرزندان رسول خدا(ص) در بين شيعيان، محور حركتهاي آينده خود و بني عباس قرار دهد.
مهمترين چالشهاي فرهنگي و فكري عصر امام جواد چه بود و چه مكتب هايي در آن دوران فعاليت داشتند و نحوه برخورد آن حضرت با اين گونه انحرافات چگونه بود؟
& در اين عصر ما با شكل گيري دو جريان مهم در حوزه كلامي و تأثيرگذار در همه حوزه ها روبه رو هستيم، مي توان به اصطلاح علوم جديد از آن، به گفتمان معتزلي و اشعري تعبير كرد. عقل گرايي صرف و محض در برابر ظاهري گرايي خشك تا آن اندازه جهان اسلام را با خود درگير كرد كه تمام عناصر و توان اسلام را به خود مشغول داشته بود. البته نضج گيري نحله ها و فرقه هاي گوناگون در عصر امام جواد(ع)، فرآيند عوامل گوناگوني چون گسترش جهان اسلام و ورود اعتقادات و باورهاي مذاهب و اديان ديگر، ترجمه آثار فلاسفه يونان و درگيري ها، جناح بنديها و بلوك بندي قدرت بود. امام جواد(ع) همانند پدر بزرگوارشان در دو جبهه سياست و فكر و فرهنگ قرار داشت. موضعگيريها و شبهه افكني هاي فرقه هايي چون زيديه، واقفيه و غلات، مجسمه، امام را بر آن داشت تا در حوزه فرهنگ تشيع در برابر آنان موضعي شفاف اتخاذ كند. امام در موضع گيري در برابر فرقه زيديه كه امامت را پس از علي بن حسين زين العابدين (ع) از آن زيد مي پنداشتند، در تفسير آيه «وجوه يومئذ خاشعه عامله ناصبه » آنها را در رديف ناصبي ها خواندند. (رجال كشي، ص 319- مسندالامام جواد(ع)، ص 150) حضرت فرقه واقفيه را كه قائل به غيب امام موسي كاظم (ع) بوده و بدين بهانه وجوهات بسياري را مصادره كرده بودند نيز مصداق آيه «وجوه يومئذ خاشعه عامله ناصبه » به شمار آورده و در بياني فرمودند: شيعيان نبايد پشت سر آنها نماز بخوانند.
حضرت در برابر غلات زمان خويش به رهبري ابوالخطاب كه حضرت علي(ع) را تا مرز الوهيت و ربوبيت بالا برده بودند، فرمودند: لعنت خدا بر ابوالخطاب و اصحاب او و كساني كه درباره لعن او توقف كرده يا ترديد كنند.
موضع گيري تند حضرت درباره اين فرقه تا بدان جا بود كه حضرت در روايتي به اسحاق انباري مي فرمايند: «ابولمهري و ابن ابي الرزقاء به هر طريقي بايد كشته شوند.» (مسند الامام جواد، ص 298) حضرت در برابر فرقه مجسمه كه برداشتهاي غلط آنان از آياتي چون «يدالله فوق ايديهم» و «الرحمن العرش استوي» خداوند سبحان را جسم مي پنداشتند، فرمودند: «شيعيان نبايد پشت سر كسي كه خدا را جسم مي پندارد نمازگزارده و به او زكات بپردازند.
فرقه كلامي معتزله كه پس از به قدرت رسيدن عباسيون به ميدان آمد و در سده نخست خلافت عباسي به اوج خود رسيد يكي ديگر از جريانهاي فكري و كلامي عصر امام جواد (ع) است. موضعگيري امام جواد(ع) چون پدر بزرگوارشان در اين برهه و در مقابل اين جريان كلامي از جايگاه ويژه اي برخوردار است تا آنجا كه مناظرات حضرت با يحيي بن اكثم را كه از بزرگترين فقهاي اين دوره به شمار مي رفت، مي توان رويارويي تفكر ناب تشيع با مناديان معتزله به شمار آورد كه همواره پيروزي با امام جواد (ع) بوده است.
يكي از سؤالات اساسي كه همواره به عنوان يك شبهه مطرح مي شود اين است كه آيا امكان دارد امام و رهبر در سن كودكي به امامت برسد و امام جامعه شود و با توجه به اينكه امام جواد(ع) در سنين نوجواني منصب امامت را عهده دار شد تحليل شما از چنين انتخابي چيست؟
& امامت در نگرش شيعي بر سه شرط اساسي استوار است: علم برتر، عصمت و مصونيت از هرگونه خطا و لغزش و نصب از جانب خدا و پيامبر(ص). امام جواد(ع) همانند ائمه ديگر داراي اين شرايط بود هر چند كه سن حضرت(ع) به هشت سال نمي رسيد. در بينش توحيدي و مكتب تشيع، سن، ملاك براي امامت نيست همانگونه كه معيار براي پيامبري به شمار نمي رود. حضرت يحيي(ع) و حضرت يوسف(ع) در كودكي به پيامبري رسيده اند، و عيسي پيامبر نيز در كودكي و در گهواره فرمود: «قال اني عبدالله آتاني الكتاب و جعلني نبيا». «خداوند مرا پيامبر خود قرار داده و كتاب به من عطا فرموده است.» (مريم/30) از اين رو امام رضا(ع) در پاسخ اظهارنظر بعضي از ياران خود، مبني بر كم بودن سن امام جواد(ع) براي امامت فرمودند: سن عيسي(ع) در هنگام نبوت كمتر از سن فرزند من بوده است (روضه الواعظين، ص203) امام رضا(ع) همچنين در جايي ديگر در راستاي ابهام زدايي از جانشين بودن امام جواد(ع) با سن كم پس از وي، به جانشيني سليمان از داود استناد مي كند و مي فرمايد: «حضرت سليمان زماني كه هنوز كودكي بيش نبود و گوسفندان را به چرا مي برد، حضرت داود(ع) او را جانشين خود كرد، درحاليكه عابدان و علماي بني اسراييل اين عمل (جانشين بودن سليمان را) را انكار مي كردند». (الكافي، ج1، ص383)
انتصاب امام جواد(ع) از سوي پيامبر(ص) بر كسي پوشيده نبود، چراكه نام مبارك امام جواد(ع) در زبان پيامبر(ص) و معصومين قبل آمده بود. در كنار شنيده شدن نام امام جواد(ع) از زبان پيامبر(ص) و معصومين پس از وي آنچه براي غير شيعه، تعجب آور بود و آن را مي توان سندي گويا بر امامت حضرت جواد(ع) و حتي اثبات امامت ائمه ديگر در نزد غير شيعه برشمرد، علم لدني حضرت امام جواد(ع) است كه اختصاص به شخص امام دارد، پاسخگويي ايشان به علماء و دانشمندان بزرگ عصر خويش آن هم در سن هفت هشت سالگي، علم امامت حضرت را به اثبات مي رساند.
بايد توجه داشت كه امام جواد به عنوان حجت كامل بر امت بود، حكايت او همانند حكايت عيسي(ع) است. امامت در انديشه شيعي امري الهي و انتصاب از سوي خداوند است. هيچ كس به اين مقام جز به نصب و جعل الهي نمي رسد. از اين رو در انديشه و نگرش شيعيان اين مسئله مطرح بوده است كه امامت جز به نصب نيست. بنابراين فرقي نمي كند كه اين شخص كودك باشد يا پير، جوان باشد يا ميان سال. امام جواد(ع) وجودش همانند حضرت عيسي روح الله(ع)، معجزه الهي است. در عصر عيسي(ع) مردم در امور بسياري تشكيك مي كردند. وجود و كلمه عيسوي حجت كاملي براي آن امت بود. در عصر امام جواد(ع) نيز مي بايست يك معجزه كامل رخ مي داد. در اين زمان است كه حضرت در كودكي و نوجواني به امامت مي رسد و به عنوان مقام خلافت الهي و ولايت خداوندي بر مردم، حجت مي شود. اين حجت كامل است كه بسياري از تشكيكات و ترديدها را نسبت به مقام الهي ولايت و امامت مي زدايد. از اين رو مي توان حضرت را كلمه الله دانست كه در خردسالي حجت را بر مردم زمانش تمام كرده است. از سويي آن حضرت، با اين كار مسئله ولايت و امامت ولي عصر(عج) را آماده مي سازد. چنان كه وجود اعجازي عيسي(ع) دليل آن شد تا مردم ولايت جواد(ع) را در مرجعيت ديني و سياسي بپذيرند همچنين وجود ايشان خود حجت و دليل براي كساني شد كه بعدها با مسئله امامت كودكي خردسال تر به نام مهدي(عج) روبه رو شدند.
به عنوان آخرين سؤال چگونه مي توانيم با الهام گيري از سيره امام معصوم به ويژه امام جواد(ع) در جامعه الگوسازي كنيم؟
& امام جواد جواني بوده است كه هرگز به ميان سالي و كهولت نرسيد. اگر خداوند در قرآن از جواناني سخن مي گويد كه در شرايط سخت، دين خود را حفظ كردند و با توكل به خدا به پاسداري از آن پرداختند و آنان را نمونه و الگوي عيني جوانان قرار داده است، امام جواد نيز در ميان اهل بيت از چنين خصوصياتي برخوردار بوده است. وي در زماني رشد كرد كه فساد در امت و دولت گسترش يافته بود. مجالس لهو و لعب در دربار خلفاي عباسي امري عادي و معمولي بود، هرگونه فسق و فجور در اين دربار يافت مي شد. مأمون اين كودك را به دربار مي آورد و دختري از درباريان را به او مي دهد تا به خلق و خوي آنان درآيد. ولي آن حضرت نه تنها خلق و خوي فاسد درباريان را نگرفت بلكه با تلاش و جديت كوشيد تا ديگراني را كه قابل بودند به راه آورد و ناقابلان را تنبيه سخت كند. او توجيهات علماي درباري را از وجاهت مي انداخت و در خردسالي در برابر دانشمنداني كه دين را وارونه جلوه مي دادند و پوسيتن اسلام را وارونه به تن امت مي كردند ايستاد و برهان و ادله ايشان را از كار مي انداخت. براي جواناني كه امروز در محيط هايي قرار مي گيرند كه ناهنجاري در آن هنجار و ضدارزش، ارزش شده است آن حضرت الگو و نمونه عيني خوبي است.
از اينكه دعوت ما را پذيرفتيد و در اين گفت وگوي صميمي شركت كرديد سپاسگزارم.
& من هم از روزنامه ارزشي كيهان تقدير و تشكر مي كنم كه همواره دغدغه نشر فرهنگ اهل بيت(ع) را دارد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا