اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنیمقالات

از اصلاح جان تا اصلاح جهان

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

بر اساس آموزه های قرآنی اصلاح جهان و برطرف کردن فساد از دریا و خشکی و نیز اصلاح جامعه متوقف بر اصلاح جان آدمی است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا نگرش اسلام را در این باره تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

اصلاح جان، رهایی از فساد و تباهی

اصلاح از واژه «صلح» در برابر افساد، به معناى برطرف كردن فساد و تباهى و انجام دادن كار شايسته است.(لسان العرب، ابن منظور، ذیل واژه «صلح») از جمله کاربردهای مهم معروف و مشهور در میان مسلمانان، اصلاح ذات البین است که به معناى ايجاد وفق و آشتى ميان متخاصمان و دشمنان و یا کسانی است که با هم قهر کرده اند.

در آموزه های قرآنی از اصلاح شخصی تا جامعه تا جهان سخن به میان آمده و همان طوری که از افساد در این امور پرهیز داده شده، از انسان ها به ویژه مسلمانان و مومنان خواسته شده تا به اصلاح امور فاسد بپردازند و اموری که به هر دلیلی از سوی شخص یا افراد دیگر انسانی به فساد کشیده را اصلاح نمایند.

به عنوان نمونه ترک معاشرت و مخالطه یتیمان به احتمال خوردن مال یتیمان و حرمت شکنی و مانند آن ها در آیه 220 سوره بقره به عنوان امری فسادانگیز دانسته شده است و مخالطه و معاشرت با حفظ موازین و حقوق آنان به معنای امری اصلاحی معرفی شده است. هم چنین در آیات 35 و 128 سوره نساء و 228 سوره بقره، اصلاح اختلافات زناشویی که به فساد و تباهی خانواده و فروپاشی آن می انجامد ، مورد تاکید قرار گرفته است. به این معنا که افساد کننده زن و شوهر هستند ولی ورود دیگران به عنوان اصلاح گری و مصلح مورد تاکید و تشویق قرار گرفته است.

هم چنین در آموزه های قرآنی از اصلاح دزد سخن به میان آمده که یک امر اجتماعی و اقتصادی و مربوط به حوزه جامعه است.(مائده، آیات 38 تا 40)

خداوند در آیه 41 سوره روم درباره فساد جهان به دست انسان می فرماید: ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ؛ به سبب دستاوردهای مردم ، فساد در خشكى و دريا نمودار شده است، تا سزاىِ‏ بعضى از آنچه را كه كرده‏اند به آنان بچشاند، باشد كه بازگردند.

البته خداوند مردمان را به سبب افسادشان تنبیه می کند و مشکلات امر فساد را آشکار می کند تا مردم بفهمند و به اصلاح امور بپردازند.

با توجه به مجموعه این آیات و آیات دیگر می توان دریافت که اصلاح جان به اصلاح جامعه و جهان خواهد انجامید. از این روست که خداوند در آیه 11 سوره رعد می فرماید: اِنَّ اللّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى يُغَيِّروا ما بِاَنْفُسِهِمْ و اِذا اَرادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سوءا فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دونِهِ مِنْ والٍ؛ خداوند سرنوشت هيچ ملتى را تغيير نمى دهد، مگر آن كه خودشان تغيير روش دهند و هنگامى كه خداوند براى ملّتى به دليل اعمالشان بدى بخواهد، هيچ چيز مانع آن نخواهد شد و غير از خدا حمايتگرى براى آنان نخواهد بود.

در این آیه بیان شده که تغییر جان موجب تغییر در جامعه می شود، حال این تغییر در جهت مثبت باشد موجب اصلاح جامعه و اگر در جهت منفی باشد موجب فساد در جامعه خواهد شد. البته تاکید بر جمع دلالت بر این معنا دارد که تغییر در پدیده های اجتماعی نیازمند تغییرات دسته جمعی یا اکثریت افراد جامعه در جانشان است. به این معنا که تغییرات مثبت و منفی اجتماعی منوط به تغییرات در بیش تری افراد آن جامعه است.

البته گرچه تغییرات مثبت و منفی اجتماعی منوط به تغییر در انفس و جان اکثریت است، اما این تغییرات در اکثریت با تغییر در یکایک افراد جامعه تحقق می یابد؛ پس اگر چه، «با یک گل بهار نمی شود»، ولی با یکایک گل هاست که گلستان ایجاد می شود و بهار می آید. بنابراین اگر هر کسی بکوشد تا خود را اصلاح کند یا به اصلاح یک فرد دیگر بپردازد، زمینه اصلاح جامعه فراهم می آید.

به سخن دیگر، اگر چه اصلاح جان یا چند جان به تنهایی کافی نیست، ولی شرط لازم است و تا این تغییرات جانی در تک تک افراد رخ ندهد، جامعه که متشکل از همین افراد است تغییر نخواهد یافت.

خداوند در آیه 53 سوره انفال نیز می فرماید: ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ اين كيفر بدان سبب است كه خداوند نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشته تغيير نمى‏دهد، مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند تغيير دهند، و خدا شنواى داناست.

البته باید توجه داشت که تغییر در جان دیگری نیازمند تغییر در جان خود است و کسی که خود صالح نباشد نمی تواند مصلح باشد. پس مصلح واقعی کسی است که خود صالح باشد. از این روست که امیرمومنن امام على عليه السلام می فرماید: مَنْ لَمْ يُصْلِحْ نَفْسَهُ لَمْ يُصْلِحْ غَيْرَهُ؛ هر كس خودش را اصلاح نكند، نمى تواند ديگران را اصلاح نمايد.(غررالحكم، ح ۸۹۹۰)

پيامبر صلي الله عليه و آله نیز خطاب به امیرمومنان امام علی(ع) نشانه ها و علایمی را برای صالح در اصطلاح اسلامی بر می شمارد که توجه به آن بیانگر حقایقی مهم است. آن حضرت(ص) می فرماید : يا عَلىُّ وَ لِلصّالِحِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: يُصْلِحُ ما بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللّهِ تَعالى بِالْعَمَلِ الصّالِحِ وَ يُصْلِحُ دينَهُ بِالْعِلْمِ وَ يَرْضى لِلنّاسِ ما يَرْضى لِنَفْسِهِ؛ اى على! انسان صالح سه نشانه دارد: با عمل صالح، ميان خود و خداوند را اصلاح مى كند،با علم، دينش را اصلاح مى نمايد و براى مردم، همانى را مى پسندد كه براى خود مى پسندد. (ميراث حديث شيعه، ج ۲، ص ۳۵، ح ۱۲۲)

بر اساس همین قاعده است که خداوند در آیات قرآنی بر اصلاح شخصی از راه کسب تقوا و تزکیه نفس تاکید دارد. خودسازی مثبت آن است که انسان خود را تسلیم محض خداوند کرده و بر اساس صراط مستقیم عبودیت رفتار و عمل کند تا خداوند او را تزکیه نماید و عیوب و نواقصش را برطرف سازد و به کمال و صلاح برساند.

کسی که خطا و گناهی مرتکب شده باید توبه کند تا زمینه بازگشت توجه خداوند برایش فراهم آید و خداوند با پذیرش توبه اش، امورش را اصلاح کند. از همین روست که در آیاتی از جمله آیه 39 سوره مائده بر این نکته تاکید می شود که هر کسی ظلم و ستمی در حق خود و خدا و دیگران روا داشته باید توبه کند تا فرصت اصلاح به دست آورد.

برای اصلاح خود به عنوان یک انسان صالح که بتواند نقش مصلح را ایفا کند اموری لازم است که گام نخست آن شناخت نواقص و عیوب خود و برطرف کردن آن هاست. از این روست که شناخت مقدم بر عمل دانسته شده است. هم چنین تخلیه از صفات بد و تحلیه به صفات خوب برای رسیدن به مقام صالح شرط دانسته شده است. از جمله مهمترین نکته ای که باید در حوزه تخلیه و تحلیه به آن توجه داشت آن که از خودپسندی رها شود؛ زیرا خودپسند عیوب خود را نمی بیند و نمی پذیرد و از همین رو، دست به خودسازی نخواهد زد. از همین روست که خداوند کسانی که گرفتار خودپسندی هستند و به تعبیر قرآنی خودشان تزکیه می کنند و می گویند پاک هستند، سرزنش می کند و می فرماید: لاتزکوا انفسکم؛ خودتان را پاک از عیب و نقص ندانید.

البته کسانی که خودستایی کرده و مدعی تزکیه نفس خویش هستند، در دامی می افتند که گمان می کنند مصلحان جامعه هستند در حالی که فساد و افساد می کنند مدعی اصلاح گری می شوند؛ چنان که منافقان گرفتار دام خودپسندی و خودستایی این گونه هستند و خود را مصلح و مومنان و متقیان را مفسد می شمارند.(بقره، آیات 8 تا 12)

از دیگر شروط صالح شدن شناخت نسبت به اوضاع جامعه است تا شخص گرفتار فتنه نشده و در انتخاب راه اصلاحی در نماند؛ زیرا کسی که به اوضاع جامعه شناخت نداشته باشد نمی تواند نه خود را حفظ کند و نه به جامعه مددی رساند و روش اصلاحی را در پیش گیرد. از همین روست که امام صادق عليه السلام می فرماید: اَلْعالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوابِسُ؛ كسى كه به اوضاع زمان خود آگاه باشد، گرفتار هجوم اشتباهات نمى شود. (تحف العقول ، ص ۳۵۶)

اصلاح جامعه وظیفه و تکلیف عمومی

بر اساس آموزه های قرآنی اصلاح جامعه بر عهده همه صالحان است و هر کسی در حد خویش وظیفه دارد تا موردی که خود صالح است دخالت کند و به اصلاح امور دیگری بپردازد. این بدان معنا خواهد بود که «رطب خورده منع رطب نتوان نمود.» پس کسی که در امری صالح نیست حق امر به معروف و نهی از منکر ندارد و نمی تواند اصلاح گری کرده و به عنوان مصلح در این امر ورود کند. بنابراین شرط اصلاح دیگری و جامعه، اصلاح خود است و هر چه فرد صالح تر باشد دامنه اصلاح گری او نیز افزایش می یابد.

پس اگر پيامبر صلي الله عليه و آله می فرماید: كُلُّكُمْ راعٍ وَكُلُّكُمْ مَسؤولٌ عَنْ رَعيَّتِهِ؛ همه شما سرپرست و مسئوول هستيد و درباره زيردستانتان باز خواست مى شويد(جامع الاخبار، ص ۱۱۹) ، پیش شرط آن اصلاح خود است؛ زیرا بر اساس آیات قرآنی از جمله آیات سوره عصر، شرط توصیه دیگران به حق و صبر، تحقق ایمان و عمل صالح در خود است؛ زیرا کسی که خود در امری صالح نیست چگونه می تواند صلاح و فساد در آن امر را بشناسد و به دیگران توصیه اصلاحی داشته باشد؟!

از همین روست که خداوند در آیات قرآنی از جمله آیاتی که به وظیفه امر به معروف ونهی از منکر را وظیفه همگانی و از باب ولایت مومنان دانسته بر واژه ایمان و مومن بودن تاکید می کند؛ زیرا این مومنان هستند که به قید مومن بودن دارای چنین ولایتی است و مخاطب پیامبر(ص) در حدیث نیز همین مومنانی است که در حضورشان بودند و صلاحیت آن را دارا بودند که دیگران را به اصلاح دعوت کنند. پس مصلح باید خود صالح باشد تا بتواند در این جایگاه قرار گیرد.

از نظر امام باقر عليه السلام جامعه صالح و مصلح جامعه ای است که واجب و فریضه امر به معروف و نهی از منکر در آن به طور کامل اجرایی می شود و همگان بدان اهتمام می ورزند. آن حضرت(ع) می فرماید: اِنَّ الاَمْرَ بِالْمَعْروفِ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنـكَرِ سَبيلُ الاَْنْبياءِ وَ مِنْهاجُا لصُّلَحاءِ ، فَريضَةٌ عَظيمَةٌ بِها تُقامُ الْفَرائِضُ ، وَ تَاْمَنُ الْمَذاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَكاسِبُ ، وَ تُرَدُّ الْمَظالِمُ وَ تَعْمُرُ الاَرْضُ ، وَ ينْتَصِفُ مِنَ الاَْعداءِ وَ يَسْتَقيمُ الاَمْرُ… ؛ امر به معروف و نهى از منكر راه و روش پيامبران و شيوه صالحان است و واجب بزرگىاست كه واجبات ديگر با آن بر پا مى شوند، راه ها امن مى گردد و درآمدها حلال مى شود وحقوق پايمال شده، به صاحبانش برمى گردد، زمين آباد مى شود و (بدون ظلم) حق ازدشمنان گرفته مى شود و كارها سامان مى پذيرد. (كافى، ج ۵ ، ص ۵۶، ح ۱)

بر همین اساس، نقش برخی از افراد جامعه مهم تر و اساسی تر ارزیابی می شود؛ زیرا دامنه نفوذ آنان بیش تر است؛ چنان که پيامبر صلي الله عليه و آله می فرماید: صِنْفانِ مِنْ اُمَّتى اِذا صَلُحا صَلُحَتْ اُمَّتى وَ اِذا فَسَدا، فَسَدَتْ اُمَّتى. قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ وَ مَنْ هُما؟ قالَ: اَلْـفُقَهاءُ وَ الاُمَراءُ؛ دو گروه از امّت من اگر صالح شوند، امّتم صالح مى شوند و اگر فاسد شوند، امّتم فاسد مى شوند. عرض شد اى رسول خدا آن دو گروه كدامند؟ فرمودند: عالمان دین شناس و حاكمان و رهبران.(خصال، شیخ صدوق ، ص ۳۷)

پيامبر صلي الله عليه و آله هم چنین نسبت به این امور هشدار داده و می فرماید: إِذا كانَ اُمَراؤُكُمْ خيارَكُمْ وَ اَغْنياؤُكُمْ سُمَحاءَكُمْ وَ امركُمْ شورى بَيْنَـكُمْ فَظَهْرُ الاَرْضِ خَيْرٌ لَكُمْ مِنْ بَطْنِها وَ اِذا كانَ اُمَراؤُكُمْ شِرارَكُمْ وَ اَغْنياؤُكُمْ بُخَلاءَكُمْ وَ اُمورُكُمْ اِلى نِساءِكُمْ فَبَطْنُ الاَرْضِ خَيْرٌ لَكُمْ مِنْ ظَهْرِها؛ هرگاه حاكمانتان نيكان شما باشند و ثروتمندانتان بخشندگان شما و كارها ميان شما با مشورت باشد، روى زمين از درون آن براى شما بهتر است و هرگاه حاكمانتان اشرار شما و ثروتمندان شما بخيلان باشند و كارهاى شما به دست زنان افتد، درون زمين براى شما بهتر از روى زمين است. (تحف العقول، ص ۳۶)

البته پيامبر صلي الله عليه و آله توضیح می دهد که روش حکام جامعه بستگی تامی به عملکرد افراد جامعه دارد؛ زیرا حاکمان و رهبران جامعه از درون همین جامعه بیرون آمده و به عنوان یک پدیده اجتماعی خود را بروز داده و در جایگاه رهبری قرار گرفته اند. پس رهبران هر جامعه نماد و آیینه تمام نمای افکار و اعمال افراد آن جامعه و بازتابی از آن است. از این روست که می فرماید: عُمّالُكُمْ اَعْمالُكُمْ، كَما تَـكونونَ، يُوَلّى عَلَيْكُمْ؛ كارگزاران شما نتيجه اعمال شما هستند، همان گونه كه هستيد، بر شما حكومت مى شود.(شرح شهاب الاخبار، ص ۲۶۰)

عالمان و رهبران اجتماع موظف هستند تا به اشکال گوناگون مردم را به اصلاح دعوت کنند. در این باره نقش اعمال عبادی اجتماعی چون نماز جمعه بیش تر خودنمایی می کند و مسئولیت رهبران و عالمان و عاملان را دو چندان می کند. امام رضا عليه السلام می فرماید: الجُمُعَةُ مَشْهَدٌ عامٌ فَاَرادَ اَنْ يَكونَ لِلاِمامِ سَبَبٌ اِلى مَوعِظَتِهِمْ وَتَرغيبِهِم فِى الطّاعَةِ وَ تَرهيبِهِم مِنَ الْمَعْصيَةِ وَ فِعْلِهِمْ وَ تَوفيقِهِمْ عَلى ما اَرادوا مِنْ مَصْلَحَةِ دينِهِمْ وَ دُنْياهُم وَ يُخْبِرَهُمْ بِما وَرَدَ عَلَيْهِمْ مِنَ الآْفاتِ و مِنَ الاَحْوالِ الَّتى لَهُم فيهَا الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَةُ ؛ جمعه روز اجتماع عموم مردم است. خداوند خواست تا امام از رهگذر خطبه نمازجمعه، آنان را موعظه كند و به اطاعت تشويقشان نمايد و از معصيت و ارتكاب آن برحذرشان دارد و آنان را بر آنچه در جهت مصلحت دين و دنياى خويش اراده كرده اند موفّق سازد و از زيان هايى كه ديده اند و حالاتى كه براى آنان زيان آور يا سودآور است، با خبر كند. (علل الشرايع، ج ۱، ص ۲۶۵، ح ۹)

چنان که گفته شد بر اساس آموزه های قرآنی مانند آیات امر به معروف و نهی از منکر و سوره عصر و مانند آن ها، افراد صالح موظف و مکلف هستند در محدوده ای که صالح هستند به اصلاح بپردازند؛ زیرا اصلاح دیگران موجب اصلاح جامعه و جهان خواهد شد. از همین روست که امام على عليه السلام سعی شخصی و فردی را در گرو سعادت جمعی دانسته و می فرماید: مِنْ كَمالِ السَّعادَةِ السَّعْىُ فى صَلاحِ الْجُمْهورِ؛ كوشش در راه اصلاح توده مردم، از كمال خوشبختى است. (غررالحكم، آمدی، ح ۹۳۶۱)

پيامبر صلي الله عليه و آله نیز اهتمام به امور جامعه مسلمانان را وظیفه مسلمان دانسته و حتی مسلمانی را به آن معنا کرده و فرموده است: مَنْ اَصْبَحَ لا يَهْتَمُّ بِاُمورِ الْمُسْلِمينَ فَلَيْسَ مَنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنادى يا لَلْمُسْلِمينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ؛ هر كس صبح كند و به امور مسلمانان همّت نورزد، از آنان نيست و هر كس فريادكمك خواهى كسى را بشنود و به كمكش نشتابد، مسلمان نيست. (كافى، ج ۲، ص ۱۶۴، ح ۵)

البته برخی از گناهان اجتماعی و حتی فردی تاثیر افسادی بیش تری از برخی دیگر دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. به عنوان نمونه امام سجاد عليه السلام می فرماید: اَلذُّنوبُ الَّتى تُغَـيِّرُ النِّعَمَ: اَلْبَغْىُ عَلَى النّاسِ وَ الزَّوالُ عَنِ الْعادَةِ فِى الْخَيْرِ وَ اِصْطِناعِ الْمَعْروفِ وَ كُفْرانِ النِّعَمِ وَ تَرْكِ الشُّكْرِ قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: «اِنَّ اللّهَ لايُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى يُغَيِّروا ما بِاَ نْفُسِهِمْ…»؛ گناهانى كه باعث تغيير نعمت ها مى شوند، عبارت اند از: تجاوز به مردم، ترك نمودن عادت هاى كار خير و خوب و كفران نعمت و ترك شكر، زيرا خداوند عزّوجلّ مى فرمايد:«خداوند سرنوشت هيچ ملتى را تغيير نمى دهد، مگر اين كه خودشان تغيير روش دهند». (معانى الاخبار، ص ۲۷۰)

جامعه باید به گونه ای اصلاح شود تا هر کسی ولو ضعیف بتواند حق خویش را بگیرد؛ پس نه تنها در جامعه اسلامی و صالح کسی مستضعف نیست، بلکه ضعیف نیز نیست؛ زیرا استضعاف در جامعه زمانی شکل می گیرد که استکباری باشد و در جامعه اسلامی روحیه استکباری وجود ندارد پس نمی تواند مستضعفی باشد، اما ممکن است ضعیفی باشد که به دلیلی حق او را قوی نداده باشد. پيامبر صلي الله عليه و آله می فرماید که در جامعه ای به عنوان جامعه مقدس و مورد ستایش شناخته می شود نه تنها مستضعف نیست بلکه ضعیف نیز به سادگی حق خود را طلب کرده و می گیرد. ایشان می فرماید: لَنْ تُقَدَّسَ اُمَّةٌ لايُؤْخَذُ لِلضَّعيفِ فيها حَقُّهُ مِنَ الْقَوىِّ غَيْرَ مُتَعْتِـعٍ؛ ملّتى كه نتوان در ميان آنان بدون دلهره، حقّ ضعيف را از قوى گرفت، هرگز قابل ستايش نيست. (تحف العقول، ص ۱۴۲)

پس در جامعه مقدس و اسلامی جایی برای تبعیض میان قوی و ضعیف نیست به طوری که حق ضعیف نادیده گرفته شود و تنها به حقوق اقویا توجه شود و حتی بدتر از آن، عدالت و حدود و قوانین نسبت به ضعفاء به شدت اجرایی شود و نسبت به اقویا با اهمال و تسامح عبور شود. پيامبر صلي الله عليه و آله در این باره هشدار می دهد و می فرماید: اِنَّما اَهْلَكَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ اَنـَّهُمْ كانوا اِذا سَرَقَ فيهِمُ الشَّريفُ تَرَكوهُ وَاِذا سَرَقَ فيهِمُ الضَّعيفُ اَقاموا عَلَيْهِ الْحَدَّ؛ نابودى مردمان پيش تر از شما از آنجا بود كه اگر سرشناسى دزدى مى كرد، رهايشمى ساختند و چون ناتوانى دزدى مى نمود، مجازاتش مى كردند. (نهج الفصاحه، ح ۹۴۳)

امام على عليه السلام نیز بر اساس همین قاعده می فرماید: كونا لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا؛ پيوسته دشمن ظالم و ياور مظلوم باشيد. (نهج البلاغه، از نامه ۴۷) پس تفاوتی نباید میان ظالمی با ظالمی دیگر به جهت قدرت و ثروت و یا بینوایی و فقر گذاشته شود و ظالم هر کس و در هر مرتبه و جایگاهی اجتماعی و مانند آن باشد باید مجازات شود و حق اجرایی گردد.

هم چنین جامعه ای که اختلاف در آن شدید باشد، هرگز پیروزی را در نخواهد یافت و گرفتار شکست خواهد شد. پیامبر(ص) دراین باره نیز می فرماید: اِنَّ الاِخْتِلافَ وَ التَّنازُعَ وَ التَّثَـبُّطَ مِنْ أمْرِ الْعَجْزِ وَ الضَّعْفِ وَ هُوَ مِمّا لايُحِبُّهُ اللّه ُ وَ لا يُعْطى عَلَيْهِ النَّصْرَ وَ الظَّـفَرَ؛ اختلاف و كشمكش و پشت هم اندازى، از ناتوانى و سستى است و خداوند نه آن رادوست دارد و نه با آن يارى و پيروزى مى دهد. (بحارالأنوار، ج ۲۰، ص ۱۲۶، ح ۵۰)

جامعه مقدس و اسلامی که امت صالح و مصلح است، باید همان گونه که از فسق و فجور و غیبت و تهمت و مانند آن پاک باشد، اجازه ندهد تا هنجارشکنان هنجارشکنی کنند و در امنیت اجتماعی قرار گیرند و رسوا و طرد اجتماعی نشوند. از این روست که پیامبر(ص) به جامعه هشدار می دهد که نسبت به هنجارشکنان واکنش شدید نشان دهند؛ زیرا اگر هنجارشکنی به شکل پدیده اجتماعی در آید غیر قابل مهار و مدیریت خواهد شد. اگر هنجارشکنان در جامعه ای بخواهند با فجور و اباحه گری، قباحت بی حجابی، ربا، زنا ، خیانت، دزدی از بیت المال، ارتشاء، اختلاس و مانند آن ها را از میان ببرند، آن جامعه به تباهی و فساد خواهد کشید و نعمت از آن جامعه رخت خواهد بست. بنابراین لازم اصلاح گری در جامعه مقابله با این پدیده های زشت و نابهنجار اجتماعی و برخورد شدید با هنجارشکنان است. پيامبر صلي الله عليه و آله می فرماید: اَتـَرعوونَ عَنْ ذِكْرِ الْفاجِرِ حَتّى يَعْرِفَهُ النّاسُ؟! فَاذْكُرُوا الْفاجِرَ بِما فيهِ يَحْذَرْهُ النّاسُ؛ آيا از بردن نام بدكار، براى اين كه مردم او را بشناسند، خوددارى مى كنيد؟ بدكار را بااعمال و كردارش معرفى كنيد، تا مردم از او برحذر باشند. (كنزالعمال ، ح ۸۰۷۰)

آن حضرت(ص) در جایی دیگر به یک اصل و سنت الهی اشاره کرده و می فرماید: اِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى اِذا اَرادَ بِقَوْمٍ بَقاءً اَوْ نَماءً رَزَقَهُمْ الْقَصْدَ وَالْعَفافَ وَ اِذا اَرادَ بِقَوْمٍ اِقْتِطاعا فَتَحَ لَهُمْ اَوْ فَتَحَ عَلَيْهِم بابَ خيانَةٍ؛ هرگاه خداوند تبارك و تعالى ماندگارى، يا رشد ملتى را بخواهد، ميانه روى وپاكدامنى را روزيشان مى كند و هرگاه نابودى آنان را بخواهد، دَرِ خيانتكارى را به سود ويا به ضررشان، به رويشان مى گشايد. (الدررالمنثور، ج ۳، ص ۱۲۰)

امام حسين عليه السلام نیز می فرماید : إنَّ شيعَتَنا مَنْ سَلِمَتْ قُلوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَغِلٍّ وَدَغَلٍ؛ بى گمان شيعيان ما، دل هايشان از هر خيانت، كينه، و فريبكارى پاك است. (بحارالأنوار، ج ۶۸، ص ۱۵۶، ح ۱۱)

پيامبر صلي الله عليه و آله هم چنین می فرماید : إِذا كَثُرَ الزِّنا بَعْدى كَثُرَ مَوْتُ الْفُجْأَةِ وَ اِذا طُـفِّفَ الْمِكْيالُ اَخَذَهُمُ اللّهُ بِالسِّنينَ وَ النَّقْصِ وَ إذا مَنَعُوا الزَّكاةَ مُنِعَتِ الاَرْضُ بَرَكاتِها مِنَ الزَّرْعِ وَ الثَّمارِ وَالْمَعادِنِ وَ اِذا جاروا فِى الْحُكْمِ تَعاوَنوا عَلَى الظُّلْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اِذا نَقَضُوا الْعُهودَ سَلَّطَ اللّهُ عَلَيْهِمْ عَدُوَّهُمْ وَ اِذا قَطَعُوا الاَرْحامَ جُعِلَتِ الاَمْوالُ فى اَيْدِى الاَشْرارِ وَ اِذا لَمْ يأْمُروا بِالْمَعْروفِ وَ لَمْ يَنْهَوا عَنِ الْمُنْـكَرِ وَ لَمْ يَتَّبِعُوا الاَخْيارَ مِنْ اَهْلِ بَيْتى سَلَّطَ اللّهُ عَلَيْهِمْ اَشْرارَهُمْ فَيَدْعُوَ عِنْدَ ذلِكَ خِيارُهُمْ فَلا يُسْتَجابُ لَهُمْ ؛ چون پس از من زنا رايج شود، مرگ ناگهانى زياد مى شود و چون كم فروشى كنند، خداوند آنان را به قحطى و كمبود مبتلا مى گرداند و چون زكات ندهند، زمين بركات خود، مانند غلات و ميوه ها و معادن را از آنان دريغ مى دارد و چون در قضاوت ستم نمايند، بر ظلم و تجاوز يكديگر را يارى كنند و چون عهدها را بشكنند، خداوند دشمنشان را بر آنان مسلّط كند و چون قطع رحم كنند، ثروت در دست اشرار افتد وهنگامى كه امر به معروف و نهى از منكر ننمايند و از نيكان از اهل بيت من پيروى نكنند، خداوند اشرارشان را بر آنان مسلّط كند و نيكانشان دعا كنند ولى مستجاب نشوند . (تحف العقول، ص ۵۱)

البته اعمال با هم وابستگی تمام دارند، برخی از آن ها به طور مستقیم موجب تغییر رفتارهایی می شود که در یک فرآیند از امر جزیی و کوچک به امری کلی و بزرگ اجتماعی تبدیل می شود. از این روست که تغییر جزیی در شخص می تواند در نهایت به تغییر رفتار اجتماعی فردی و در نهایت جمعی منجر شود. به عنوان نمونه پیامبر(ص) هشدار می دهد و می فرماید: : اِيّاكُمْ وَ الشُّحَّ فَاِنَّما هَلَكَ مَنْ كانَ قَبْلَكُمْ بِالشُّحِّ اَمَرَهُمْ بِالْبُخْلِ فَبَخِلوا وَاَمَرَهُمْ بِالْقَطيعَةِ فَقَطَعوا وَ اَمَرَهُمْ بِالْفُجورِ فَفَجَروا؛از حرص بپرهيزيد، زيرا كه پيشينيان شما در نتيجه حرص نابود شدند، حرص آنها رابه بخل وادار كرد پس بخل ورزيدند. به قطع رحم وادار كرد پس با خويشاوندان قطع رابطه كردند. به بدى وادارشان كرد پس بدكار شدند. (نهج الفصاحه ، ح ۹۹۲)

در دعای امام زمان(عج) روش اصلاح جامعه به خوبی تبیین شده است. آن حضرت (عج) می فرماید: اَللّهُمَّ… وَ تَفَضَّلْ عَلى عُلَمائِنا بِالزُّهْدِ وَ النَّصيحَةِ وَ عَلَى الْمُتَعَلِّمينَ بِالْجُهْدِ وَ الرَّغْبَةِ وَ عَلَى الْمُسْتَمِعينَ بِالاِتْباعِ وَ الْمَوْعِظَةِ وَ عَلى مَرْضَى الْمُسْلِمينَ بِالشِّفاءِ وَ الرّاحَةِ وَ عَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّاْفةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ عَلى مَشايِخِنا بِالْوَقارِ وَ السَّكينَةِ وَ عَلَى الشَّبابِ بِالاْنابَةِ وَ التَّوْبَةِ وَ عَلَى النِّساءِ بِالْحَياءِ وَ الْعِفَّةِ وَ عَلَى الاَغْنياءِ بِالتَّواضُعِ وَ السَّعَةِ وَ عَلَى الْفُقَراءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَناعَةِ وَ عَلَى الْغُزاةِ بِالنَّصْرِ وَ الْغَلَبَةِ وَعَلَى الاُسَراءِ بِالْخَلاصِ وَ الرّاحَةِ وَ عَلَى الاُمَراءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ وَ عَلَى الرَّعيَّةِ بِالاِنْصافِ وَ حُسْنِ السّيرَةِ… ؛ خداوندا… تفضّل كن بر علما به زهد و خيرخواهى و بر دانش اندوزان به كوشش وشوق و بر شنوندگان به پيروى و نصيحت پذيرى و بر بيماران مسلمان به شفا و آسايش وبر امواتشان به مهربانى و رحمت و برسالخوردگان به وقار و آرامش و بر جوانان بهبازگشت و توبه و بر زنان به حيا و پاكدامنى و بر ثروتمندان به تواضع و بخشش نمودن وبر فقرا به صبر و قناعت و بر رزمندگان به يارى و پيروزى و بر اسيران به خلاصى و راحتىو بر حاكمان به عدل و مهربانى و بر عموم مردم به انصاف و خوشرفتارى… . (البلد الامين، ص ۳۴۹؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، دعای توفیق الطاعه)

امیرمومنان علی (ع) نیز به نقش دعا و تضرع به درگاه خداوند در هنگام نزول بلایای جمعی و اجتماعی می فرماید: وَ اَيْمُ اللَّهِ مَا كانَ قَوْمٌ قَطُّ فى غَضِّ نِعْمَةٍ مِنْ عَيْشٍ فَزالَ عَنْهُمْ اِلاَّبِذُنُوبٍ اِجْتَرَحوهَا، لاَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَّلامٍ لِلْعَبيدِ. وَ لَوْ اَنَّ النّاسَ حينَ تَنْزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ وَتَزولُ عَنْهُمُ النِّعَمُ فَزِعُوا اِلى رَبِّهِمْ بِصِدْقٍ مِنْ نيّاتِهِمْ وَ وَلَهٍ مِنْ قُلوبِهِمْ لَرَدَّ عَلَيْهِمْ كُلَّ شَارِدٍ وَ اَصْلَحَ لَهُمْ كُلَّ فَاسِدٍ؛ به خدا سوگند، هرگز ملتى در زندگىِ مرفّه و پر نعمتى نبوده اند و نعمت و رفاه از آنان زائل نشده است، مگر به سبب گناهانى كه مرتكب شده اند، چرا كه خداوند به بندگانش ظلم نمى كند. اگر مردم به هنگامى كه بلاها و سختى ها بر آنان فرود مى آمد و نعمت ها ازدستشان مى رفت، با نيت هاى خوب و دلى مشتاق به پروردگارشان پناه مى بردند، بى گمان هر از دست رفته اى به آنان باز مى گشت و هر فاسدى اصلاح مى شد. (نهج البلاغه، از خطبه ۱۷۸)

انسان های صالح و مصلح در جایگاه مقربان قرار خواهند گرفت و خداوند توجه ویژه ای به آنان خواهد داشت چنان که امام كاظم عليه السلام می فرماید: طوبى لِلْمُصْلِحينَ بَيْنَ النّاسِ، اُولئِكَ هُمُ الْمُقَرَّبونَ يَوْمَ الْقيامَةِ؛ خوشا به حال اصلاح كنندگان بين مردم، كه آنان همان مقرّبان روز قيامت اند. (تحف العقول، ص ۳۹۳)

چنین افرادی چون به عموم مردم رحم آورده و خود را وقف آنان می کنند، مهرورزی آنان را در جایگاه مظهریت رحمان و رحیم می نشاند؛ چنان که پیامبر(ص) می فرماید: وَ الّذى نَفْسى بِيَدِهِ لايَدْخُلُ الْجَنَّةِ اِلاّ رَحيمٌ قالوا: كُلُّنا رَحيمٌ. قالَ: لاحَتّى تَرْحَمَ الْعامَّةَ؛ سوگند به آن كس كه جانم در دست اوست، كسى جز اهل ترحم به بهشت نمى رود.عرض كردند: «همه ما دلْ رحم و مهربانيم»، فرمودند: نه، مگر آن گاه كه به عموم مردم رحم كنيد.(كنزالعمال، ح ۵۹۸۹)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا