اجتماعیاخلاقی - تربیتیاقتصادیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

اتراف و رفاه زدگی ، عامل سقوط اجتماعی

samamosدو واژه رفاه و اتراف بیانگر مشابهت و تفاوت های معنای است. هم خانوادگی واژه ای خود روشن ترین گواه بر شباهت های معنایی است. با این همه تفاوت های معنایی را نیز به سادگی می توان در این دو واژه یافت. هم شباهت هاست که شناخت تفاوت ها و مرزهای معنایی آن را دشوار و قضاوت و داوری را دشواریاب می کند؛ زیرا نمی توان به سادگی و آسانی داوری ارزشی درباره آن ارایه کرد. به سخن دیگر، آیا در مقام ارزشگذاری ، رفاه و اتراف امری هنجاری و رفتاری درست و ارزشی است یا آن که امری ضد ارزشی و رفتاری نابه هنجار است؟

باز خوانی معنایی و مفهومی آن در آیات قرآنی این امکان را به ما می دهد تا بتوانیم درباره این دو رفتار انسانی در حوزه عمل اقتصادی قضاوت وداوری درستی داشته باشیم و ارزشی و یا ضد ارزشی بودن آن را از منظر قرآن و آموزه های وحیانی اسلام به دست دهیم. نویسنده در این مطلب کوتاه بر آن است تا با خوانش و واکاوای آیات قرآنی، به این پرسش پاسخ دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

آسایش ، قوام سعادت

بی گمان سعادت به عنوان یک فضلیت و ارزشی قابل سرمایه گذاری، دغدغه بشر است. هر کسی می کوشد تا به این هدف مقدس دست یابد و سعادت و خوشبختی را قرین زندگی خویش سازد و در جامعه سعادت مند زیست کند و حتی دریک سطح بالاتر ، در جامعه ای زیست کند که همه افراد آن احساس خوشبختی داشته باشند.

واژه احساس خوشبختی و سعادت به خوبی این معنا را می رساند که خوشبختی و سعادت، حالتی است که عواطف و احساسات شخص را متاثر می سازد. از این رو، ارتباط تنگاتنگی با حوزه روان شناسی دارد. بنابراین می توان گفت که احساس خوشبختی هر فردی با دیگری می تواند متفاوت باشد ؛ چنان که علل و عواملی که چنین احساسی را بر می انگیزد و عواطف شخص را تحت تاثیر خود قرار می دهد نیز می تواند متفاوت باشد. با این همه می توان دو عنصر اساسی را ردگیری و شناسایی کرد که به عنوان علل و عوامل اصلی ایجاد احساس خوشبختی و سعادت ، شناخته می شود. این دو عنصر و مولفه عبارت از آرامش و آسایش است.

عنصر آرامش که از آن به امنیت نیز یاد می شود ارتباط تنگاتنگ و مستقیم با روح و روان آدمی دارد. شخصی که دارای آرامش است و از هر لحاظ در امنیت به سر می برد، بی گمان احساس خوشبختی و سعادت می کند. با این همه نمی توان گفت که عنصر آرامش به تنهایی می تواند، احساس خوشبختی آدمی را کامل کند؛ زیرا چنان که روان شناسان و دیگر دانشمندان علوم انسانی بیان داشته اند، نخستین دغدغه انسان، غذا و تامین آن است؛ زیرا بقای انسان به تامین غذا می باشد و بی آن هلاکت ادمی یقینی و قطعی است. این جاست که مساله آسایش به معنای دست یابی به هر چیز مادی که پاسخ گوی نیازهای مادی و جسمی او باشد، خود را به عنوان دومین عنصر خوشبختی و سعادت تحمیل می کند.

به سخن دیگر، انسان دو دسته نیاز روحی و جسمی دارد که می بایست به آن ها به روش و شیوه درست پاسخ گفته شود. این جاست که آسایش و آرامش به معنای پاسخ گویی به این دو دسته نیاز خود را بر انسان و زندگی آن تحمیل می کند. این گونه است که آسایش و آرامش به عنوان قوام مفهوم و معنای خوشبختی و سعادت خود را نشان می دهد.

رفاه، آسایش مثبت

اگر بخواهیم آسایش را به عنوان یکی از دو عنصر و مولفه اصلی خوشبختی و قوام سعادت بدانیم، نمی توانیم از رفاه به عنوان امری ضد ارزشی سخن بگوییم؛ زیرا رفاه به معنای دست یابی به آسایشی که پاسخ گویی درست و مناسب به خواسته ها و نیازهای جسمی می باشد،‌ ارزشی است که می بایست به عنوان هدف مورد توجه و پی گیری شود.

این گونه است که در آیات قرآنی، به اشکال و واژگان گوناگون و متفاوت ، از همین خواسته ونیاز مثبت بشری سخن به میان آمده است. درخواست حسنات ، خیر و نعمت های گوناگون از خداوند که در آیات بسیار آموزش داده شده و به عنوان امری مثبت در نیایش ها و دعاها مورد اهتمام و تاکید قرار گرفته است، خود بهترین گواه و شاهد بر مثبت و ارزشی بودن آسایش و رفاه است.

آیات 15 تا 18 سوره فجر بر ارزشمندی رفاه به عنوان اکرام انسان سخن می گوید هر چند که ملاک ارزشمندی و برخورداری از رفاه و آسایش را دوری از خوردن اموال یتیمان و یا اطعام مساکین و ادای واجبات و حقوق مالی می شمارد. هم چنین آیات 200 تا 202 سوره بقره و 66 سوره مائده و 97 سوره اعراف کسانی که خواهان آسایش و رفاه دنیوی در کنار آسایش اخروی و ابدی هستند ، مورد تجلیل و تشویق قرار می دهد و تبیین می کند که رفاه و آسایش به عنوان امری مثبت و ارزشی هماره در همه آموزه های شرایع وحیانی دیگر مورد توجه بوده است.

آیاتی که مردمان را به بهره مندی از نعمت های الهی دعوت می کند و استفاده از آن را امری پسندیده و در مسیر کمالی بر شمرده و مردمان را به عنوان سپاس گزاری و شکر گزاری به استفاده درست و مناسب از آن ها می خواند، خود بهترین گواه بر ارزشی بودن آسایش و رفاه می باشد. از این دسته آیات می توان به آیاتی چون 172 سوره بقره و 4 و 5 و 87 سوره مائده و 32 و 33 و 96 سوره اعراف اشاره کرد. هر چند که در برخی از آیات چون 35 و 37 سوره سباء و 55 تا 58 سوره مومنون ارزشمندی رفاه و آسایش را مشروط به ایمان و عمل صالح و ترس از خداوند و تقوای او کرده و یا فراموشی از خداوند را در هنگام بهره مندی از رفاه و آسایش در آیه 44 سوره انعام زمینه ساز عذاب الهی بر می شمارد ولی همین آیات خود بهترین گواه بر ارزشمندی و مثبت بودن رفاه و آسایش دنیوی همانند آسایش اخروی در تحلیل قرآنی و آموزه های وحیانی است.

این که از نظر خداوند ،‌رفاه و آسایش مردمان به عنوان پاداش ایمان و تقوای مومنان معرفی می شود (اعراف آیه 96) و در آیات 66 سوره مائده و 16 سوره جن برخورداری مردمان هر جامعه از رفاه و آسایش را به سبب استقامت در دین و عمل به آموزه های وحیانی معرفی می کند ، دلیل دیگر بر ارزشی و اهمیت آسایش در تحلیل قرآنی است.

خداوند در آیات 80 و 81 سوره طه و نیز 35 و 36 سوره بقره و هم چنین 19 و 22 سوره اعراف به آدمی می آموزد چگونه می تواند به رفاه دست یافته و آن را تداوم بخشیده و آسایش پایدارتری نسبت به دیگر امور دنیوی بهره مند شود. این گونه آیات نیز خود دلیل و گواه دیگری می تواند بر ارزشی بودن رفاه و‌اسایش هر چند مشروط در دیدگاه قرآن باشد.

اتراف ،‌ هنجاری ضد ارزشی

با این همه تاکیدی که بر اهمیت و ارزش رفاه در زندگی بشر و معنابخشی به سعادت و خوشبختی وی در آیات قرآنی شده ،‌با این همه نوع و شیوه ای از رفتار در این حوزه به شدت مورد نهی و سرزنش قرار گرفته است که می تواند بسیاری را دچار خطا و اشتباه کند. این گونه است که در برخی از فرهنگ نامه های قرآنی دو مفهوم رفاه و اتراف در هم آمیخته و نویسنده و یا نویسندگان نتوانسته اند از تفکیک و جدای سازی این دو مفهوم بر آیند. از این روست که خواننده این گونه آثار در پایان در نمی یابد که آیا رفاه و آسایش امری مثبت و سازنده است که می بایست به عنوان یک ارزش ، هدف شخص و جامعه قرار گیرد یا آن که امری منفی و ضد هنجاری و ارزشی است که می بایست از آن پرهیز و اجتناب کند.

در این نوشتار برای این که میان دو مفهوم ارزشی و ضد ارزشی رفاه تفاوت و تمایز قایل شویم ، از رفاه مثبت با واژگان و اصطلاحاتی چون آسایش و یا رفاه بی هیچ قید و وصف اضافه ای استفاده کرده و در بیان نا به هنجاری ضد ارزشی آن با واژگانی چون اتراف و رفاه زدگی بهره گرفته ایم.

بنابراین در این مقاله از آسایش و رفاه ، به عنوان امری ارزشی و مطلوب که می بایست به عنوان هدف در برنامه شخصی و اجتماعی مورد توجه قرار گیرد سخن به میان آمده و از رفاه زدگی و اتراف به عنوان نابهنجاری پرهیز داده شده است.

به نظر می رسد که از نظر اسلام، هر گز اصل نعمت های الهی امری منفی و غیر سازنده نیست بلکه نوع رفتار و تعامل انسان به آن است که به آن مفهوم ارزشی و یا ضد ارزشی می بخشد. در حقیقت آن چه در اسلام مورد ارزیابی و بررسی قرار می گیرد و تحلیل و تبیین و توصیه ها بر اساس آن انجام می شود، کنش و واکنش های انسان نسبت به افریده های الهی است که از آن به نعمت و خیر یاد می شود.

اگر واکنش ها و تعاملات انسان نسبت به نعمت های الهی بر اساس ،‌ آیه بودن ، ابزاری برای کمال یابی و وسیله ای برای شناخت و تقرب به خداوند ، مورد توجه و اهتمام انسان قرار گیرد، این شیوه رفتاری مورد تایید و ترغیب است .

اما اگر انسان در مسیر بهره گیری و تعامل با نعمت های خداوندی ، به گونه ای رفتار کند که وی را از خداوند دور ساخته ، راه را بر کمال فرد یا جامعه ببندد و یا موجبات ظلم و ستم به دیگری فراهم آورد و یا سبب شود تا خداوند از یادها برود و از مقصد و مقصود بودن بیرون افتد، در این زمان است که این شیوه رفتاری به عنوان اتراف و رفاه زدگی معرفی و شخص به سبب این رفتار سرزنش و نکوهش می شود.

از این روست که خداوند در آیه 77 سوره مریم به رفتار ضد هنجاری برخی از مسلمانان در صدراسلام اشاره می کند و روشن می سازد که چرا آرزوی تمنای رفاه امری نامطلوب معرفی شده است؛ زیرا در این آیه تبیین و تحلیل شده است که فلسفه ارتداد برخی از مسلمانان،‌همین رفتار ضد ارزشی ارتراف و رفاه زدگی بوده است.

آیات 76 تا 79 سوره قصص نیز با اشاره به داستان قارون به مساله رفتارهای ضد هنجاری وی اشاره می کند که موجب شده بود تا خود و گروهی را گمراه کند.

بسیاری از مردم در هنگام بهره گیری از نعمت های الهی، شیوه رفتاری را اتخاذ می کنند که آنان را به سوی کفران نعمت و ناسپاسی سوق می دهد. به این معنا که بهره گیری از آسایش و رفاه به جای آن که موجب شود تا در مسیر کمالی گام برداشته و در راه مستقیم الهی به سوی خداوند تقرب جویند، در مسیری گام بر می دارند که آنان را از خداوند و کمال مطلق دور می سازد. این گونه رفتار ضد هنجاری است که آدمی را گرفتار نیستی و نابودی درونی و بیرونی می سازد و هلاکت خود و دیگران را رقم می زند.(نحل آیه 112 و اسراء آیه 83 و روم آیات 33 و 34)

رفاه زدگی جامعه

در عصر نخست اسلامی ، به سبب شرایط خاصی که مسلمانان در آن به سر می برند، همگی تلاش داشته تا از نعمت های الهی به درستی استفاده کرده و از هر گونه ریخت و پاش و ولخرجی جلوگیری کنند.

اما پس از دست یابی به قدرت و سرازیر شدن نعمت ها و سرمایه و ثروت از هر سوی به سوی جامعه اسلامی است که مردمان اندک اندک رفتارهای پسندیده چون ایثار و انفاق را فراموش کرده و به جای راه احسان به رفاه زدگی و اتراف دچار شده و به خوشگذرانی و شب نشینی پرداخته و حتی خدا و خانه خدا را فراموش کردند.

در داستان هایی که از عصر نخست گزارش شده موارد بسیاری را می توان یافت که بیانگر رفتار ضد هنجاری مسلمانی است که به دام اتراف و رفاه زدگی افتاده اند. در یکی از داستان ها آمده است که شخصی به نزد پیامبر(ص) می آید و خواهان دعای خاص برای خود می شود تا از وضعیت نکبت بار اقتصادی بیرون آید و این فرد پس از آن به دعا و نیایش پیامبر(ص) به ثروتی می رسد و گله های بزرگ از گوسفند و شتر را صاحب می شود اندک اندک از مسجد دور می شود و حتی ماه ها به مسجد نمی آید تا زمانی می رسد که وقتی مامور مالیاتی پیامبر (ص) برای اخذ زکات می رود حاضر به پرداخت حقوق مالی که بر گردن وی بود نمی شود و از آن سرباز می زند.

در همین عصر است که برخی آن چنان سرمایه دار می شوند که طلاها و زرهایشان را با تبر خورد و تقسیم می کنند. در حالی که از دادن زکات و خمس و دیگر حقوق مالی خودداری می کنند و حاضر به مشارکت در جبهات جهادی نمی شوند.

در سال های نخست انقلاب اسلامی نیز مردم به دور از اتراف و رفاه زدگی زندگی می کردند و مسئولان نه خانه های چند هزار متری داشتند و نه ماشین های متعدد و کاخ ها و ویلاها مختلف در کناره کوه و جنگل و دریا داشتند.

اما در حال حاضر وضعیت به گونه ای دگرگون شده است که رفاه زدگی واتراف ایشان نه تنها جامعه را با انواع و اقسام بلاها درگیر کرده است بلکه با سبب اسراف کاری و زیاده روی در مصارف دولتی ، بسیاری از طرح های عمومی را با کمبود اعتبار و بودجه مواجه ساخته و جامعه را از شکوفایی اقتصادی و تمدنی باز داشته اند.

این رفاه زدگان به سبب عدم خودداری از ارتکاب برخی از گناهان و ترک واجبات و حقوق مالی و تصرف بی رویه در بیت المال ، زمینه ساز خشم و غضب الهی شده و جامعه را از سعادت و خوشبختی جمع دور می سازند . هر چند که خداوند در آیات 35 و 36 سوره بقره و 19 و 22 سوره اعراف به داستان حضرت ادم (ع) اشاره می کند ولی این مساله اختصاص به آن حضرت ندارد و هر کسی که این گونه نسبت به ارتکاب گناه و اتراف و اسراف کردن ادامه دهد خود و جامعه را دچار بحران ها و بدبختی ها می کند.

جامعه مطلوب قرآنی

از نظر قرآن جامعه مطلوب آن است که همگان از سعادت به مفهوم واقعی آن برخوردار باشند. به این معنا که مردم در مسیر تعالی و کمال گام بردارند و از آسایش و آرامش برخوردار بوده و در تنگناهای روحی و جسمی نباشند.

احسان و نیکوکاری (بقره آیه 58 و مائده آیه 85 و آیات دیگر) و امنیت و آرامش (بقره آیه 126 و نحل آیه 112 و قصص آیه 57) و ایمان و عمل صالح (نور آیه 55 و سباء آیه 37 و اعراف آیه 156) و پرداخت زکات (اعراف آیه 156) در کنار تقوا (اعراف آیه 96) در جامعه نهادینه شده باشد.

مردمان به درستی از نعمت ها استفاده کنند و کفران نعمت نکرده و نسبت به آنان ناسپاس نباشند. (نحل آیه 112 و سبا آیات 15 تا 17)

از هر گونه اسراف و تبذیر خودداری کنند و به ولخرجی و ریخت و پاش نپردازند. اهل صرفه جویی و قناعت باشند و به خود و دیگری سخت نگیرند و ولی زیاده روی و اسراف حتی در انفاق نداشته باشند.

اگر چنین جامعه ای فراهم آید می توان امید داشت که در مسیر تقرب و کمالی گام بر می داریم . این در حالی است که در حال حاضر الگوهای زندگی ما در همه زمینه های اخلاقی و اعتقادی و اقتصادی بر اساس الگوهای نادرست و طاغوتی می باشد و از جامعه آرمانی و اسلامی بسیار فاصله داریم.

بسیاری از افراد جامعه به ویژه سرمایه داران و مسئولان ثروتمند آن چنان در رفاه زدگی غرق شده اند که جز شادمانی خود چیزی را نمی بییند و حتی از درد و رنج مردمی خبر ندارند که نسبت به شام شب خویش مانده اند و صورت های خویش را به سیلی سرخ نگه داشته اند.

البته از نظر قرآن این شیوه رفتاری و خود فراموشی و خدا فراموشی در هنگام رفاه زدگی و شادمانی مفرط در آن ، امری طبیعی نسبت به کسانی است که خدا را به اتراف و رفاه زدگی خویش فراموش کرده اند. خداوند در آیات 43 و 44 سوره انعام و آیات 9 و 10 سوره رعد و 26 سوره رعد و 76 سوره قصص به نقد این رفتار نابه هنجار مترفان و رفاه زدگان پرداخته و آنان را به سبب رفاه زدگی و رفتار ضد ارزشی اتراف سرزش می کند.

این گونه است که مترفان خود زمینه هلاکت خود و جامعه را فراهم می آورند و در دام استدراجی می افتند که راهی جز سقوط به دوزخ نیست.

خداوند در آیه 69 و 70 سوره توبه و 53 تا 55 سوره نحل و آیات دیگر به سبب رفتارهای ضدهنجاری مترفان آنان را تهدید می کند و از ایشان می خواهد که از تکبر و غرور بی جا دست بردارند (مومنون آیات 64 تا 66) تا روزی خود را سرزنش نکنند وحسرت روزهای خوب را نخورند.(انبیا آیات 13 و 14)

مشکل مترفان این است که خود با ساخت خانه های باشکوه و مجلل (اعراف آیه 74 و حجر آیات 80 تا 84 و حج آیه 45) و ریخت و پاش و تبذیر و دیگر رفتارهای زشت و زننده ، دیگر مردمان را نیز گمراه می سازندو به تقلید رفتارها و هنجارهای ضد صرفه جویی ومصرف درست می کشانند.(زخرف آیات 23 و 24) زیرا خانه های مجلل نیازمند استخرهای بزرگ و مصرف بسیار آب و لامپ های زیاد برای روشنایی و هزینه های بسیار دیگری چون تهیه وسایل بزرگ گرمایشی و سرمایشی و مانند آن می باشد که خود هزینه هنگفتی را بر جامعه تحمیل می کند و سرمایه های جامعه را به هدر می دهد بی آن که سودی برای شخص و جامعه جز اعتبار و پز و مقام داشته باشد.

این ها نمونه های کوچکی آثار و پیامدهای زشت اتراف و رفاه زدگی در جامعه است که در این جا بیان شد. به سبب ضیق مجال به همین مقدار بسنده می شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا