اعتقادی - کلامیروان شناسیمعارف قرآنی

آثار و نشانه های فقر هویتی انسان

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، شناخت خود و خدا نقش بسیار تعیین کننده ای در سرنوشت انسان دارد؛ زیرا این شناخت و معرفت جزیی و کلی، نگرش و فلسفه و سبک زندگی انسان را می تواند تغییر دهد؛ زیرا معرفت و اصولا ساحت اندیشه و علم اگر به جزم برسد در ساحت عمل و اراده و عزم تاثیرگذار است؛ از این روست که بیشتری مردم به چیزهایی که جزم اندیشه ای دارند، عمل می کنند و با عزم و همت وارد می شوند، مگر آن که به اسبابی چون ظلم و علو و هوای نفسانی کاری به یقین و جزم خویش نداشته باشند و بر خلاف آن عمل کنند.

به هر حال، از نظر قرآن، وقتی انسان به خود می نگرد، فقر هویتی خویش را می یابد و وقتی به خدا می نگرد خدای غنی حمید را می یابد؛ بنابراین همه تلاش خویش را مبذول می دارد تا به منبع غنی حمید متصل شود و از فقر به استغنایی برسد که سایه اتصال به دست می آید؛ زیرا گویی مانند لامپی است که به منبع انرژی و کارخانه تولید برق متصل شده باشد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، لازم و ضروری است تا انسان نسبت به خود و خدا معرفت کامل و تمامی به دست آورد؛ زیرا این معرفت آثار و نشانه هایی دارد که سرنوشت او را تغییر می دهد و از فقر محض به استغنایی می رساند که در سایه اتصال و مظهریت به دست می آورد. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا مهم ترین نشانه ها و آثار فقر هویتی انسان را تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

معرفت پروردگار با معرفت نفس

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، «الله» به عنوان نور آسمان ها و زمین، منبع اصلی وجود مخلوقات است؛ زیرا هر مخلوقی چیزی جز نور صفات و اسمای الهی نیست.(نور، آیه 35) پس از نظر قرآن، نور صفات الهی تجلیاتی دارد که در شکل و شمایل مخلوقات ظهور می یابد. پس هر مخلوقی مظهر نور یک یا چند صفت الهی است.

از نظر قرآن، انسان تنها مخلوقی است که مظهر نور همه اسماء و صفات الهی است؛ زیرا نفس آدمی که حقیقت انسان است، چیزی جز «روح الهی» دمیده شده در کالبد انسانی نیست.(ص، آیه 72) بنابراین، نفس با آن که تنزل یافته روح الله است؛ زیرا روح از ساحت «امر»(اسراء، آیه 85) و نفس از ساحت «خلق» است؛ و از نظر قرآن، امرالهی قبل از خلق الهی قرار دارد؛ یعنی وقتی روح امری تنزل یابد، در قالب نفس خلقی ظهور می یابد. این بدان معناست که با آن که «نفس» تنزل یافته روح امری است، با این همه دارای همه صفات الهی است. از همین حیث است که کسی که مظهریت روح الله باشد، می تواند در جایگاه خلیفه الله قرار گیرد و به عنوان مظهر اسماء الله و انوار صفات الله، در هستی تصرفات ربوبی و پروردگاری داشته باشد؛ چنان که حضرت آدم(ع) به تعلیم الهی همه این صفات را مظهریت داده و توانسته در چنین جایگاهی قرار گیرد و حتی فرشتگان تحت تصرفات ربوبی او به عنوان خلیفه الله قرار گیرند.(بقره، آیات 30 تا 34)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر انسانی به میزانی خلیفه الله است که اسماء الله و صفات الهی و انوار آنها را درخود ظهور بخشیده باشد؛ زیرا هر چند که نفس انسانی همه آنها را دارا است، ولی این ها همانند قوه ای هستند که فعلیت نیافته اند. از نظر قرآن، فعلیت یابی و ظهور این قوای نفسانی تنها با حرکت در صراط مستقیم هدایت های فطری عقلی و تشریعی نقلی وحیانی شدنی است.(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 تا 10؛ روم، آیه 30؛ بقره، آیات 2 تا 5 و 21 و 38 و 138) بنابراین تنها کسی می تواند مظهریت تمام اسماء الله و در جایگاه خلیفه الله باشد که بر اساس عقل و نقل الهی عمل کرده باشد.(ملک، آیه 10)

از نظر قرآن، چهارده معصوم (ع) به سبب آن که به این تمامیت در ظهور اسماء الله و انوار صفات الهی رسیده اند، خلیفه الله تمام بر هستی هستند و دیگران تنها به میزان ظهور اسماء الله در همان سطح خلیفه همان اسماء الهی هستند ظهور بخشیده و مظهر آن شده اند.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر صفت و اسمی که در انسان ظهور می یابد، شخص تحت ربوبیت همان اسم الهی قرار می گیرد؛ پس هرچه اسمای الهی در شخص ظهور بیش تری از نظر عددی و کمی یابد، به همان میزان ربوبیت اسماء الله در وی بیش تر و قوی تر و شدیدتر خواهد بود؛ زیرا این گونه شاکله شخصیتی هر کسی شکل می گیرد و اعمال و خروج هر کاری براساس همان شاکله شخصیتی شخص خواهد بود.(اسراء، آیه 84)

از نظر قرآن، هر کسی به نفس خویش «بصیرت» و بینایی کامل و تمام دارد و هیچ چیزی بر خود شخص پوشیده نیست.(قیامت، آیه 14) بنابراین، هر کسی اگر به خود بنگرد و نسبت به خود شناخت یابد، به همان میزان با «رب» و پروردگار خویش شناخت می یابد؛ زیرا امیرمومنان امام علی(ع) از پیامبراکرم(ص) نقل می کند که ایشان فرمود: من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ هر کس نفس خویش را شناخت به همان میزان پروردگار خویش را شناخت؛ زیرا نفس هر کسی همان شاکله ای است که با ظهور اسماء الله و انوارش تجلی یافته است. پس هر کسی وقتی در خود توجه می یابد صفاتی را می یابد که برایش ملکه شده است، همین صفات در حقیقت ظهور اسماء الله و انوار الهی است. پس شخص به همان میزان با خدایی ارتباط و پیوند دارد که در قالب نور الله در وی ظهور یافته است. پس این گونه نیست که هر کسی وقتی به خویش معرفت یابد، به «الله» معرفت یابد؛ زیرا الله اسم جامع همه صفات الهی است و تنها کسانی با معرفت نسبت به خویش به الله معرفت می یابند که همه آن صفات الهی را در خویش ظهور بخشیده و ربوبیت همه اسماء الله برای او باشد.

به سخن دیگر، معرفت هر کسی تنها با پروردگاری است که انوار آن صفات الهی برای ظهور یافته و تجلی آن انوار باشد؛ پس برخی تنها با چند صفت و انوار صفات ارتباط دارند و آن چند صفت و اسم پروردگار اوست، و برخی دیگر با اسماء صفت بیش تر و برخی با تمام صفات و اسماء الله پیوند دارند. درجه معرفت هر کسی نسبت به خدا بستگی به ظهور اسماء الله و شمار و کمیت و کیفیت آن دارد؛ زیرا برخی صفتی را به تمام مظهریت می کنند و برخی این گونه نیست؛ پس ممکن است شخصی ده صفت را ظهور بخشیده باشد و با ده اسم رب و پروردگارش باشد، ولی هم ده اسم و صفت به تمام نباشد، بلکه ناقص باشد و تنها پنج اسم و صفت از ده را به تمام ظهور بخشیده باشند. پس انوار زمانی تمام خواهد بود که مثلا آن ده اسم به تمام ظهور یافته باشد. اگر چنین چیزی در دنیا اتفاق نیافتد انسان می بایست از خدا بخواهد در آخرت نقص او را جبران کرده و نور اسماء الهی را اتمام کند.(تحریم، آیه 8)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، تنها معصومان(ع) هستند که همه اسماء را دارا بوده و عیبی ندارند؛ چنان که آنان همه اسماءالله را در تمامیت آن دارا بوده و هیچ نقصی ندارند؛ از همین آنان در کمالات به تمام هستند. پس رب و پروردگار آنان نیز، همان رب العالمین است که تجلی همه اسماء الله در تمامیت کمالی است: الحمد لله رب العالمین.(فاتحه، آیه 2) از نظر قرآن، اگر کسی بخواهد به تمام کمالی برسد و خلیفه الله باشد و ربوبیت و پروردگاری الهی را در تمامیت کمالی مظهریت نماید، می بایست پیامبر(ص) را اسوه خویش قرار دهد که «ربّ» و پروردگارش، تمام و کمال است. بنابراین از نظر قرآن، نهایت حرکت انسانی «ربّک»(نجم، آیه 42)؛ یعنی رب محمدی(ص) است؛ و چنان نهایت رجعت نیز همان «ربّک»(علق، آیه 8)؛ یعنی ربّ محمدی(ص) است.

به هر حال، هر کسی ربّ و پروردگار خویش را از طریق معرفت نفس خویش می شناسد و با آن پیوند و ارتباط دارد و تحت تعلیم و تزکیه همان ربّ و پروردگار خویش قرار دارد. بر این اساس، هر کسی نسبت به دارایی و فقر خویش نیز آگاه است. هم چنین هر کسی بر ربوبیت، ربّ العالمین درکلیت آشنا است و اگر غفلت را کنار بگذارد نسبت به این حقیقت که از «الست» با او است، توجه و التفات می یابد و پروردگارش را بندگی می کند.(اعراف، آیه 172)

فقرهویتی انسان و غنای حمید الهی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همه هستی با فقر هویتی آمیخته است؛ زیرا در وجود و بقا هیچ چیزی از خودشان ندارند، بلکه همه سرمایه های آنان عاریتی از سوی خدای غنی حمید است که از باب رحمت ایجاد کرده و بقا بخشیده است.(فاطر، آیه 15)

بنابراین، هر کسی اگر به خود بنگرد فقر خویش را می یابد که جلوه ها و تجلیاتی دارد. برخی از مهم ترین نشانه و آثار این فقر هویتی انسان عبارتند از:

  1. عبودیت: از مهم ترین واساسی ترین فقر انسانی که خدا به آن اشاره دارد و آن را فلسفه خلقت انسان و جن دانسته، مساله عبودیت است؛ زیرا خدا این مخلوقات را برای عبودیت خویش آفریده است.(ذاریات، آیه 56) بنابراین، نفس انسانی به طور فطری دنبال عبودیت و بندگی است و آن را در اشکال عبادت به نمایش می گذارد. پس اگر این عبودیت را در پیشگاه خدا خرج و هزینه نکند، و خدا را معبود و مولای خویش قرار ندهد و به او سرتعظیم فرود نیاورد، به طور فطری می بایست در برابر غیر خدا از هواهای نفسانی، بتان، جنیان و انسان های دیگر سجده و تعظیم کند و بندگی آنها را بپذیرد؛ زیرا اگر انسان عبد الله نباشد، عبدالطاغوت خواهد بود؛ و هماره انسان میان دو راهی شکر و کفران، ایمان و کفران و ولایت الله و ولایت الشیطان می بایست یکی را بپذیرد.(انسان، آیه 3؛ نمل، آیه 40؛ بقره، آیه 257) پس اگر خدا را معبود و مولا قرار ندهد، غیر خدا را معبود و مولا قرار می دهد؛ زیرا نفس انسانی به طور فطری گرایش به عبودیت دارد و مولای می جوید و معبود می خواهد. پس این فقر ذاتی و هویتی اگر به درستی با غنی حمید به استغنا نرسد، در جایی دیگر هزینه می شود که برایش استغنای نخواهد آورد و فقر را به فاقه و رنج و عذاب دوزخ مبدّل می سازد.
  2. ذلت: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ذلّت و ذلیل بودن از دیگر نشانه های فقر انسانی است؛ زیرا عزت تنها برای خدا است و هر مخلوقی دیگر حتی انسان نیز در برابر خدا ذلیل است و می بایست به این ذلت افتخار کند؛ زیرا عزیز کسی است که سلطه تمام و کمال دارد و هیچ کسی براو به هیچ وجه نمی تواند سلطه یابد. از آن جایی که سلطنت تنها برای خدا است، پذیرش این سلطه الهی هر چند ذلت است، ولی برای سلطنت پذیران ، عین عزت است؛ زیرا کسی که تحت ولایت الهی برود و مومن باشد، به عزت الهی، عزیز می شود. از همین روست که خدا می فرماید که عزت برای خدا و رسول الله(ص) و مومنان است.(منافقون، آیه 8) از نظر قرآن، مومنان همان گونه که در برابر خدا ذلیل هستند، نسبت به هم تواضع و تذلل دارند و دربرابر دشمنان عزت مندانه رفتار می کنند.(مائده، آیه 54) به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ذلت جزو فطرت انسان است و اگر این ذلت را در برابرخدا نداشته باشد که عزیز مطلق است، در برابر غیر خدا ذلیل خواهد شود و چنین ذلتی هرگز عزتی نمی آورد؛ زیرا کسی که اهل گناه و عصیان علیه خدا است، گرفتار ذلتی می شودکه دنیا و آخرت او را تباه می کند و در دوزخ ذلیلانه تا ابد خواهد ماند(بقره، آیه 206)؛ اما اگر کسی دربرابر خدا ذلت داشته باشد به عنوان مومن عزیز خواهد شد و باعزت در دنیا و آخرت زیست خواهد کرد و دربهشت عزیز می شود.
  3. مخلوق: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، یکی از نشانه های فقر انسان و دیگر مخلوقات همین مخلوق بودن آنان است؛ زیرا آنان خالق خویش نیستند بلکه خالق آنان خدای یکتا و یگانه است که مردم را به رحمت رحمانی خویش خلق کرده است.(هود، آیه 119) از نظر قرآن، همان طوری که خلق مخلوقات به حکم رحمت الهی بوده، انسان وقتی با خالق خویش ارتباط و پیوند می خورد، از رحمت الهی در بقا نیز سود می برد و حتی از رحمت رحیمی و خاص الهی نیز برخوردار می شود. پس از نظر قرآن، آگاهی به نشانه فقر خویش که در مخلوق بودن است، او را به سوی خالقی می برد که به رحمانیت خلق کرده است. همین نگرش موجب می شود تا در استمرار نیز به خدای خالق در بقا مراجعه کرده و از رحمت او بهره مند شود. از نظر قرآن کسی که بر اساس اصول عبودیت رفتار می کند که خدا انسان را برای آن آفریده و خلق کرده، می تواند افزون از رحمت رحمانی عام از رحمت رحیمی خاص دردنیا و آخرت بهره مند شود.(ذاریات، آیه 56؛ بقره، آیات 2 تا 5 و 21)
  4. سائل: از دیگر نشانه های فقر انسان، سوال و درخواست از خدای غنی حمید است؛ زیرا انسان نیازها و درخواست هایی دارد که در قالب سوال از خدا می خواهد و خدا به عنوان مسئول به انسان می دهد ومی بخشد. ازنظر قرآن، مومنان درخواست های خویش را به خدا عرضه می دارند و خدا به عنوان سمیع بصیر آنان را می شنود و می بیند و به آنان پاسخ مناسب می دهد.(ابراهیم، آیه 34) از آن جایی انسان به طور فطری سائل است و نیازهای خویش را عرضه می کند، اگر این مسئول خدا نباشد، به دیگری عرضه می کند که البته نتیجه ای هم نمی گیرد؛ زیرا جز خدا کسی نمی تواند به نیازها و سوالات گوناگون و متنوع انسان پاسخی شایسته و مناسب دهد. خدا به عنوان غنی حمید، هر چیزی که انسان بخواهد به او عطا کرده ومی کند؛ زیرا خدا معطی است.(طه، آیه 50)
  5. فانی: ازدیگر نشانه ها و آثار فقرهویتی و ذاتی انسان، فنا است؛ زیرا انسان موجودی فانی است(الرحمن، آیه 26) و تنها خدا باقی و برقرار است. همین فنا در برابر بقا انسان را به سوی خدای باقی سوق می دهد تا تحت بقای الهی به بقا برسد. از نظر آموزه های وحیانی قرآن کسی که به خدا متصل شود و بر اساس آموزه های هدایتی الهی عمل و رفتار کند، وجه الله می شود و وقتی شخص وجه الله و مظهر صفات و اسماء الله شد، به همین حیث ، دارای بقا خواهد بود؛ زیرا خدا می فرماید: و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام؛ و وجه پروردگار که صاحب جلال و اکرام است، باقی می ماند.(الرحمن، آیه 27)
  6. زائل: از نظر قرآن، یکی از نشانه های هویت فقری انسان، زوال انسان است که در برابر دوام الهی قرار دارد. از نظر قرآن، انسان بلکه همه مخلوقات هستی گرفتار زوال هستند(فاطر، آیه 41)؛ و تنها خدا است که «دایم» است و دوام برای اوست. بنابراین، اگر کسی بخواهد از چنین فقری رها شود می بایست به خدایی پیوند بخورد و از صفات او در خویش ظهور بخشد که یکی از اسماء و صفاتش، «دایم» است. انسان با ظهور چنین نام و تحقق صفت دوام است که می تواند از دوام ظهوری بهره مند شوند و به عنوان مظهر اسم دایم، خود نیز دایم شود.
  7. ممیت: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، موت و مرگ برای هر «نفس» جعل شده است؛ خدا می فرماید: کل نفس ذائقه الموت؛ هر نفسی مرگ را می چشد.(آل عمران، آیه 185) باید توجه داشت که از نظر قرآن، موت و حیات دو مخلوق الهی هستند(ملک، آیه 2) و مسئولیت موت این است که نفس را از «نشئه» ای به نشئه ای دیگرمنتقل کند، مثلا از دنیا به عالم برزخ و از عالم برزخ به عالم قیامت. از نظر قرآن، تنها خدا است که «حیات» محض است و چون حیات او «قیومی» است حیات هر موجودی دیگر به حیات او است. خدا تنها کسی است که احیاء و اماته می کند.(بقره، آیات 258 و 259) پس از نظر قرآن، از نشانه های فقر هویتی انسان، مرگ و موتی است همراه اوست. مساله مرگ برای انسان تا قیامت است. پس از قیامت کسی که به بهشت می رود، به سبب ظهور اسم «الحی» و مظهریت اهل بهشت به آن، از حیات محض جاودان بهره مند می شود(عنکبوت، آیه 64) و اهل دوزخ، گرفتار حالتی می شوند که «نه مرگ و نه زندگی» است: لایموت و لایحیی».(طه، آیه 74؛ اعلی، آیه 13) انسان مومن با توکل برخدای «الحی الذی لایموت» و مظهریت از او از این فقر هویتی می رهد و به نوعی حیات بی مرگ می رسد که در بهشت خودنمایی می کند.(فرقان، آیه 58؛ عنکبوت، آیه 64)
  8. ضعیف: از نظر قرآن، از دیگر نشانه های فقر هویتی انسان، ضعف است؛ زیرا انسان موجودی است که ضعف در دنیا هماره با اوست.(روم، آیه 54) از نظر قرآن ، تنها خدا قوه محض است و همه قوه از اوست.(بقره، آیه 165؛ ذاریات، آیه 58) اگر انسان خودش را مظهر «القوی» کند، از ضعف می رهد. از همین روست که مومنان حقیقی دارای «قوت و قدرت» هستند و با استفاده از توان و قوت الهی می توانند در انتخاب خویش هر گونه عملی کنند که اراده کرده اند.
  9. فقیر: چنان که بارها گفته شد، ویژگی و خصوصیت اصلی هر مخلوقی به ویژه انسان، فقر هویتی و ذاتی اوست؛ زیرا تنها خدا «الغنی الحمید» است و هر مخلوقی در همه چیز در ایجاد و وجود و بقا به خدا به عنوان غنی حمید نیاز دارد.(فاطر، آیه 15) از نظر قرآن، نفس انسانی هر چند که در فقر هویتی است و از آن رنج می برد، ولی از دارایی عظیم صفات و اسماء الله برخوردار است. پس اگر بتواند با حرکت در صراط مستقیم هدایت فطری عقلی و تشریعی نقلی و ایمان و اعمال صالح آنها را بروز و ظهوردهد، از انوار آن صفات الهی منور می شود و از تاریکی فقر هویتی خارج می شود و به عنوان مظهر اسماء الله دارای همه آنها می شود؛ زیرا مظهر اسماء الله دارنده آنها است و این گونه با استفاده از هر اسمی می تواند در جان و جهان و جامعه تصرف کند، چه رسد که خود را از فقر رهانیده و به غنای الهی پیوسته و به ایشان استغنا یافته است. البته این استغنا با پیوند با اسماء الله و مظهریت، یک استغنای حقیقی است، نه استغنای وهمی و توهمی که برخی بدان گرفتار می شوند و طغان می ورزند(لیل، ایات 8 تا 11؛ علق، آیات 6 و 7)؛ زیرا استغنای حقیقی با اطاعت و اتباع همراه است، نه با طغیان.
  10. صغیر: از دیگر نشانه های فقر هویتی انسان، صغارت اوست که در برابر «کبر» الهی قرار می گیرد.(رعد، آیه 9؛ حج، آیه 62؛ حشر، آیه 23) از نظر قرآن، کبر و بزرگی تنها برای خدا است و دیگر مخلوقات از جمله انسان موجودی صغیر است. البته انسانی که با تذلل و عبودیت اسماء الله را در خویش ظهور می بخشد، به بزرگی می رسد که در عزت و کرامت او خودنمایی می کند.
  11. مملوک: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همه مخلوقات به حکم مخلوق بودن، مملوک الهی هستند و کسی مالک حقیقی حتی نفس خویش نیست چه رسد که مالک حقیقی امور دیگر باشد. از نظر قرآن، مالک ملک و ملکوت و دین و دنیا خدا است.(یس، آیه 83؛ فاتحه، آیه 4؛ آل عمران، آیه 26) البته انسان مومن با عبودیت خویش به مالکیت در آخرت می رسد و بر بهشت خویش مالک است و هر گونه تصرفی را خواهدداشت. به هر حال، این ها از جمله مهم ترین نشانه ها و آثار فقر هویتی انسان است که با غنای حمید به استغنا تبدیل می شود و این استغنا حقیقی خواهد بود؛ زیرا با اتصال و پیوند با خدای غنی حمید ایجاد شده و شخص مظهر اسماء الله گشته است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا