اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیسیاسیمعارف قرآنی

آثار و پیامدهای ظلم در دنیا و آخرت

بسم الله الرحمن الرحیم

ظلم در همه اشکال و انواع آن یعنی از ظلم به خدا تا ظلم به خویش تا ظلم به دیگری، خروج از حق به سوی افراط و تفریط و کم و زیاده است. شکی نیست که خروج از مدار و محور حق که در عدالت خودنمایی می کند، آثار و پیامدهایی در دنیا و آخرت دارد؛ زیرا ظلم خروج از سنت های تکوینی و تشریعی الهی است و به طور فطری موجب می شود تا شخص به انواع مشکلات و عذاب ها دچار شود.

نویسنده با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن، برخی از مهم ترین آثار و پیامدهای انواع  ظلم را بیان کرده است. شناخت این پیامدها و آثار می تواند انسان را بیدار کند و هم چنین علل و چرایی بسیاری از مشکلات و گرفتاری ها در زندگی دنیوی خویش را به دست آورد و برای چاره جویی به ترک ظلم اقدام کند و در مدار و محور حق و عدالت قرار گیرد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

هنجارشکنی اخلاقی و اجتماعی از آثار ظلم  

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ریشه و خاستگاه هنجارشکنی های اخلاقی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و هر گونه رفتار ضد ارزشی در ظلم انسان نهفته است؛ زیرا ظلم خروج از مدار و محور حق است که مهم ترین مصداق آن عدالت است. کسی که ظلم می کند از مدار و محور حق خارج شده و چیزی را کم یا زیاد می کند و در جایی می گذارد که نمی بایست آن جا باشد، یا از نظر زمانی تغییراتی را انجام می دهد که عامل خروج چیزی از مدار و محور حق می شود. به هر حال، هر گونه جا به جایی و تغییر خواه مکانی یا زمانی می تواند خروج از مدار حق و عدالت باشد؛ زیرا عدالت به معنای قرار گیری هر چیزی در جایی است که خدا به عنوان حق تعالی برای آن قرار داده و آن را جایگاه حق آن چیز دانسته و کمال آن چیز در همان جایگاه تامین می شود. پس عادل کسی است که هر چیزی را در جایگاه حقی قرار دهد که کمال آن چیز است؛ خدا از این رو، عادل است. انسان عادل نیز کسی است که هر چیزی را در جایگاه حقی قرار می دهد که خدا برای آن کمال دانسته است. پس هر گونه جابه جایی از آن جایگاه حق به معنای خروج از حق به باطل و از عدالت به ظلم است که عامل نادیده گرفتن حق کمالی آن چیز یا مانع کمال یابی آن چیز است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ظلم و خروج از عدالت آثار دارد که جنبه های اجتماعی آن بیش ترین جلوه را در زندگی مردم به جا می گذارد؛ زیرا ظلم به انواع و اشکال آن، تاثیر منفی در روحیه و رویه افراد به جا می گذارد؛ زیرا ظلم همان طوری که خروج از حق و مدار عدالت است، خروج نفس انسانی از حق و عدالتی است که خدا در فطرت هر فرد انسانی قرار داده است. پس ظالم اولین خروجی که انجام می دهد، خروج از عدالت و اعتدال و حقی است که خدا در نفس او قرار داده  است. پس با این خروج، دیگر نفس نمی تواند بر اساس فطرت و عقلانیت فطری حق را از باطل بازشناسد و گرایش به حق و مصادیق آن داشته باشد، بلکه به سبب دفن و دسیسه شدن فطرت و نور آن، شخص گرایش های متضاد با حق و عدالت داشته باشد. از همین روست که چنین شخصی، در روحیه و رویه نوعی هنجارشکنی علیه اصول اخلاق فطری چون عدالت، صداقت، امانت، وفا، شکر و مانند آنها خواهد داشت. پس نخستین آثار و  پیامد ظلم مخالفت ظالم به اصول اخلاق فطری و مصادیق آن است.

برخی از مهم ترین نشانه ها و آثار ظلم ظالم در عرصه های هنجارشکنی و رفتارهای ضد ارزشی را می توان در موارد زیر بر اساس آموزه های قرآنی ردگیری و ره گیری کرد:

  1. حق ناپذیری: از نظر قرآن، ظالم چون علیه حق و مصادیق آن چون عدالت قیام کرده نمی تواند هیچ گونه مصداقی از حق را بپذیرید. بر همین اساس حتی اگر ادله و براهین قاطع در باره حقی اقامه شود آن را نمی پذیرد و به انکار آن می پردازد و آن را تکذیب می کند؛ زیرا همان طوری که اهل حق و عدالت ، به حق و مصادیق آن گرایش دارد و بدان محبت می ورزد، اهل ظلم چون به باطل گرایش دارد، از حق و مصادیق آن کراهت دارد.(زخرف، آیات 76 و 78؛ بقره، آیه 258؛ زمر، آیه 32)
  2. صداقت ستیزی: از نظر قرآن، صداقت از تجلیات حق و مصادیق آن است؛ بنابراین، فطرت هر انسانی به طور فطری به آن گرایش دارد و هرگز صدق و راستی را کنار نمی گذارد و دنبال کذب و دروغ نمی رود؛ اما ظالم به سبب گرایش به باطل و مصادیق آن، نسبت به صدق کراهت داشته و به مبارزه با آن می پردازد و صدق را تکذیب می کند و آن را دروغ می شمارد.(زمر، آیه 32)
  3. خیانت: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، امانت از دیگر تجلیات حق و مصادیق مهم و ارزشی و اساسی آن است، به طوری که نفس به طور فطری گرایش به امانت دارد و از خیانت گریزان است. از نظر قرآن، یکی از مهم ترین جلوه های ظالم آن است که نسبت به امانت ها از جمله مهم ترین امانت های الهی چون ولایت خیانت می ورزند و بر خلاف امانت داری عمل می کنند و به جای ولایت الهی دنبال ولایت طاغوت و عبودیت طاغوت می روند و به فطرت الهی خویش پشت می کنند و نسبت به اسلام و شرایع الهی واکنش منفی نشان می دهند و علیه آن عمل و رفتار می کنند.(احزاب، آیه 72)
  4. زشت کاری: نفس الهی بر اساس حق و فطرت الهی گرایش به طیبات و حسنات دارد؛ زیرا آن را کمال و عامل کمال یابی خود می داند و بدان گرایش می یابد؛ اما وقتی انسان فطرت خویش را دفن و دسیسه کند و کارکردهای آن را تغییر دهد، دیگر گرایش به حسنات و طیبات نمی یابد، بلکه با خروج از فطرت و عدالت و اعتدال فطری و استوای الهی، به انواع فجور و دریدگی گرایش می یابد که جلوه های آن را می توان به زشتکاری و بدکاری جستجو کرد.(شمس، آیات 7 تا 10؛ نحل، آیه 28) در حقیقت خدا در حق اینان ظلمی نکرده، زیرا فطرت آنان را نیز همانند دیگر انسان ها بر استوا قرار داده و الهامات الهی موجب می شود تا حق شناس و حق گرا باشد و از باطل و مصادیق آن گریزش داشته باشد. پس کسی که دنبال زشتکاری می رود، کسی است که به خودش ظلم کرده و نفس الهی خویش را دفن و دسیسه کرده است. چنین اشخاصی دنبال زشت کاری می روند و از نیکوکاری گریزش دارند.(نحل، آیات 33 و 34؛ زمر، آیات 47 و 48 و 51)
  5. قتل: از جلوه های اجتماعی ظلم و آثار و پیامدهای زشت و نابهنجار آن می توان به قتل اشاره کرد؛ زیرا ظالم به سبب خروج از دایره حق و عدالت، برای جان و مال و عرض دیگران ارزشی قایل نیست و به سادگی دست به قتل می زند و کشتار بی گناهان حتی دعوت گرایان به حق و عدالت را امری عادی می دانند و به آسانی قتل می کنند و هرگز از آن پشیمان نمی شود.(بقره، آیه 61؛ آل عمران، آیه 112)
  6. ضلالت کیفری: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، فطرت هر انسانی با نرم افزار تکوینی به سوی حق و کمال گرایش شناختی دارد و با علم و الهام بدان سو می رود و هدایت الهی موجب می شود تا دنبال حق و مصادیق آن برود و بدان گرایش داشته باشد.(طه، آیه 50) پس از نظر قرآن، هر نفس انسانی به طور فطری هدایت شده به سوی حق و مصادیق کمالی آن است. پس هرگز ضلالت ابتدایی نداریم؛ زیرا هر نفسی به طور فطری هدایت فطری ابتدایی دارد؛ اما اگر کسی این فطرت را با سوء اختیار خویش دفن و دسیسه کند و نور فطرت را بپوشاند، دیگر آن توانایی را نخواهد داشت تا حق و مصادیق آن را بشناسد و بدان گرایش یابد. چنین نفسی توانایی تفقه و تعقل را ندارد و گرفتار برداشت ها و گرایش های نادرست می شود.(اعراف، آیه 179؛ حج، آیه 46؛ بقره، آیات 7 تا 15) این جا است که مساله اضلال کیفری و پاداشی مطرح می شود و خدا چنین اشخاصی را هدایت نمی کند؛ زیرا چنین شخصی ظالم به خویش بوده و خود به اختیار خویش حق گرایی و عدالت محوری و مانند آنها را کنار گذاشته است و نمی تواند در پی هدایت وحیانی تشریعی پاداشی برود که نوعی تفضل برای کسانی است که متقی به هدایت های فطری است؛ یعنی کسی که متقی به آموزه های هدایتی فطری است از پاداش هدایت تشریعی بهره مند می شود و رستگار می شود(بقره، آیات 2 تا 5 و 38)؛ اما کسی که آن را دفن کرده و ظالم به فطرت و ولایت فطری الهی است؛ چنین شخصی گرفتار ضلالت کیفری می شود. پس اضلال و ضلالت کیفری برای ظالمی است که نفس و فطرت خویش را دفن و دسیسه کرده و در حق خویش ظلم کرده است. پس هر گونه گرایش به باطل و مصادیق آن در زندگی فردی و اجتماعی جلوه ای ظلمی است که خود شخص در حق خویش انجام داده و خدا دیگر به او عنایتی نمی کند.(بقره، آیه 258؛ آل عمران، آیه 86؛ نساء، آیه 168؛ مائده، آیه 51)
  7. کفر گرایی: از نظر قرآن، ظلم و خروج از مدار حق و عدالت موجب گرایش انسان ظالم به کفر است؛ زیرا ظالم تن به حق و مصادیق آن نمی دهد و بر همین اساس همان طوری که علیه حق و اصول اخلاق فطری عمل می کند، علیه اسلام و براهین قطعی و مستدل عمل می کند و حاضر نیست تا به اسلام گرایش یابد.(بقره، آیه 61 و 258؛ آل عمران، آیات 112 و 127 و 128)
  8. واگرایی: از نظر قرآن، کسی که گرفتار ظلم است، چون از هدایت فطری و عقلی خارج شده و گرفتار سفاهت و جهالت و غفلت می شود، حقایق را وارونه می نگرد و واگرایی از حق را در اشکال گوناگون به نمایش می گذارند. اینان دیگران را که بر حق هستند و به ارزش های عقلانی پای بند هستند، آنان را متهم به سفاهت کرده و خود را جزو عاقلان بر می شمارند.(بقره، آیات 7 تا 15) بر همین اساس است که این افراد گرفتار ظلم پیامبران از جمله حضرت ابراهیم (ع) را به ظلم در حق بتان متهم می سازند و رفتار هنجار او را هنجارشکنی می داند(انبیاء، آیات 59 و 60) و روحیه ظلم ستیزی موسی(ع) جبارانه و ظالمانه بر می شمارند.(قصص، آیه 19)
  9. تعدی به حدود الهی: از نظر قرآن، ظالمان همان طوری که نسبت به حدود الهی فطری تعدی دارند و امانت، عدالت، صداقت و وفا و مانند آنها را نادیده می گیرند و به ضد آنها عمل می کنند، هم چنین نسبت به حدود شرعی الهی نیز همین گونه عمل کرده و از حدود الهی تعدی می کنند.(بقره، آیات 61 و 65 و 173 و 178 و 190)
  10. اضطراب و وحشت: از نظر قرآن، ظالمان وقتی در برابر کیفر قرار می گیرند که به دلیل ظلم و حق ستیزی و عدالت ستیزی بدان گرفتار می شوند، دچار اضطراب و وحشت هستند. این آثار و پیامد گرایش به ظلم و عدالت ستیزی است.(ابراهیم، آیات 42 و 43)
  11. مقطوع نسل شدن: از نظر قرآن، از سنت های الهی این است که ظالمان در نهایت گرفتار قطع نسل می شوند و خشم الهی آنان را از ریشه بر می کند.(انعام، آیات 45 و 131 و 133)
  12. بازیگری: از پیامدهای ظلم این است که چنین اشخاصی تصوری صحیح و نگرشی حقیقی و واقعی نسبت به زندگی دنیوی نداشته و آن را بازیچه و بی هدف و بی معنا می دانند و بر اساس آن زندگی خویش را سامان می دهند و سبک زندگی آنان بر اساس همین نگرش است که دنیا را بازیچه می بینند و خود را بازیگران دنیا می شمارند. پس بی هدفی در زندگی آنان موج می زند و این روحیه و رویه را می توان از ابعاد گوناگون در زندگی آنان یافت.(انبیاء، آیات 11 و 16)
  13. تقلیدگرایی: از نظر قرآن، ظالمان به جای آن که بر اساس عقل و منطق و برهان زندگی کنند و عمل نمایند، بر اساس تقلید و ظنون عمل می کنند و به همین امر بسنده می کنند. آنان در عقاید و افکار و رفتار از سنت های خرافه و باطل نیاکان خویش تقلید می کنند و حاضر به تغییر نیستند.(صافات، آیات 63 تا 70)
  14. توطئه چینی: ظالمان در رفتار اجتماعی نه تنها حق ستیز هستند و با عدالت خواهان درگیر، بلکه علیه حق طلبان و عدالت خواهان توطئه چینی می کنند تا آنان به هدف خویش در ایجاد حق و اقامه عدالت نرسند؛ زیرا آنان چون ظالم هستند، با هر گونه مصادیق حق در تضاد هستند و از آن گریزش دارند و گرایش به حق ستیزی و عدالت سیتزی دارند.(انبیاء، آیه 3)
  15. حاکمیت و ولایت طاغوت: از نظر قرآن، ظلم اجتماعی از سوی مردم خود مهم ترین عامل در حاکمیت یابی و ولایت طاغوت و ظالمان است. در حقیقت حاکمیت ظالمان و طاغوتی ها بر جامعه ای معلول رفتار ظالمانه خود آن مردم و ملت است.(انعام، آیه 129) از نظر قرآن، تمایلات جاهلانه و پیروی از هواهای نفسانی موجب می شود تا از ولایت الهی خارج شوند و تحت ولایت ظالمان در آیند؛ در حقیقت ظالمانی برتر و قوی تر حاکمیت خویش را بر ظالمان ضعیف تر تحکیم می بخشند و آنان را به بردگی و بهره کشی می کشانند.(جاثیه، آیات 18 و 19)
  16. سهم خوری: ظالمان به هیچ وجه نسبت به عدالت گرایش ندارند و هیچ گونه عدالتی را بر نمی تابد و تن به انصاف نمی دهند. آنان سهم دیگران را می خورند و به عنوان قاسطین در جامعه علیه عدالت قسطی عمل می کنند.(جن، آیات 14 و 15)
  17. ضدیت با ارزش ها و حقارت: از نظر قرآن، ظالمان علیه ارزش ها هستند و همان طوری که با هدایت فطری عقلی و ارزش های فطری چون صداقت و امانت مخالفت می کنند، هم چنین نسبت به ارزش های وحیانی و شرایع اسلامی مخالفت می کنند. این گونه رفتار ضد ارزشی موجب می شود تا از نظر قرآن به عنوان «هیزم» معرفی شوند در دوزخ سوخت دوزخ می شوند.(همان)
  18. تمرد و تحریف: از نظر قرآن، ظالمان نسبت به قوانین و سنت های عقلی فطری تمرد می کنند و به تحریف در آن رو می آورند تا مقاصد و اهداف پلید خویش را تحقق بخشند.(بقره، آیه 59؛ اعراف، آیه 162)
  19. اختلاف و تفرقه: از نظر اجتماعی ظالمان با یک دیگر در اختلاف هستند و حق ستیزی و عدالت سیتزی آنان موجب می شود تا نتوانند در کنار هم باشند و عدم تالیف قلوب آنان به تفرقه و اختلاف در میان آنان می انجامد. بنابراین، اگر در ظاهر تظاهر به وحدت و اتحاد می کنند، ولی قلوب آنان پراکنده و دلها و تن ها آنان با هم در تضاد است و همین تضاد منافع در امور مادی و دنیوی موجب می شود تا به وحدت و اتحاد نرسند و هماره در اختلاف و تفرقه زندگی کنند.(بقره، آیه 213؛ آل عمران، آیه 19؛ شوری، آیه 14؛ جاثیه، آیه 17)
  20. استبدادگرایی: ظالمان چون بر حق و عدالت نیستند، گرایش به استبداد دارند و این گونه هرگز به مشورت و مشاوره گرایش ندارند.(هود، آیه 59)
  21. خوشگذرانی افراطی: از نظر قرآن، ظالمان گرفتار خوشگذرانی افراطی هستند و در دنیای مادیات و شهوات زودگذر دنیوی غوطه ور می شوند.(انبیاء، آیات 11 تا 14)
  22. غضب و عذاب دنیوی: از نظر قرآن همان طوری که عذاب اخروی برای ظالمان در قالب دوزخ و عذاب های آن است، هم چنین در همین دنیا گرفتار غضب و عذاب الهی می شوند.(مائده، آیه 78 و 80) جالب این است که این ظالمان هنگامی که در دنیا با عذاب استیصال و ریشه کنی مواجه می شوند، خواهان امهال و مهلت خواهی هستند؛ زیرا از اعمال خویش به ظاهر پیشمان هستند، ولی این پشیمانی فایده ای ندارد و مهلتی به آنان داده نمی شود.(ابراهیم، آیه 44)
  23. تشدید گمراهی: از نظر قرآن، همان طوری که عدالت دارای درجات و مراتب است، ظلم نیز دارای مراتب و درجاتی است. از این روست که اگر افراد به اصلاح رفتار ظالمانه نپردازند، گرفتار تشدید در ظلم و گمراهی بیشتر می شوند.(نوح، آیات 21 تا 24)
  24. فقدان ثبات و آرامش: از نظر قرآن، کسانی که عادل و حق گرا هستند، به ثبات و آرامش می رسند، اما ظالمان گرفتار عدم ثبات و فقدان آرامش می شود.(ابراهیم، آیه 27)
  25. ختم قلب: از نظر قرآن، ظالمان به سبب گرایش به فجور و گریزش از تقوای الهی، فطرت خویش را دفن و دسیسه کرده اند، از این روست که قلوب آنان گرفتار ختم می شود و ناتوان از ادراک به حق و گرایش به آن است. از این روست که دچار وارونگی در ادراک و گرایش می شوند.(یونس، آیه 74)
  26. فقدان انصار و نصرت: بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، کسانی که ظالم هستند از ولایت و نصرت الهی خارج می شوند و در زندگی هیچ انصار و یار حقیقی برای آنان نیست.(بقره، آیه 270؛ آل عمران، آیه 192؛ مائده، آیه 72؛ حج، آیه 71)
  27. نابودی اجتماع: از نظر قرآن، گناهکاری ظالمان دامن گیر حتی بی گناهان را می گیرد و جامعه را به تباهی و نابودی می کشاند و بنیان جوامع را از ریشه بر می کند و آبادی ها و تمدن ها را از میان می برد.(انفال، آیه 25؛ کهف، آیه 59؛ نمل، آیات 46 و 52؛ انبیاء، آیه 11؛ انعام، آیات 130 و 131) باید توجه داشت که از نظر قرآن، رواج ظلم و فساد در جامعه از سوی ظالمان عامل تاثیر گذار در تغییر سرنوشت همگان است تا جایی که حتی بی گناهان به ظلم ظالمان مجازات و کیفر می شود.(اعراف، آیه 47؛ انفال، آیه 25؛ سباء، آیات 15 تا 20)
  28. مخالفت با قوانین و گرایش به جرم: از نظر قرآن ظالمان با هر چیزی که بوی عدالت بدهد مخالفت می ورزند و با قوانین که عدالت را تحکیم می بخشد و استوار می سازد، ستیزه دارند و این گونه است که به جرم و جنایت گرایش دارند و رفتار آنان مجرمانه تلقی می شود.(اعراف، آیات 40 و 41؛ یونس، آیات 13 و 17 و 50 و 54)
  29. ادعای الوهیت: ستم پیشگان و ظالمان تا جایی خود را قبول دارند که حتی مدعی الوهیت می شوند و این گونه ظلم را از حد اجتماع به ظلمی برتر در سطح اعتقاد بالا می برند.(انبیاء، ایه 29) از آثار این ادعا آن است که نسبت به دیگران ظلم کرده و آنان را به سوی خود می خوانند و به بهره گیری و بهره کشی می کشانند؛ چنان که فرعون ظالم این گونه عمل کرد.
  30. افساد : ظالمان اهل اصلاح نیستند بلکه هر چیزی را به فساد می کشند و مفسد در زمین هستند.(اعراف، آیات 55 و 56 و 103)
  31. بی عفتی: از نظر قرآن، ظالمان مردمانی بی عفت هستند و اصول اخلاق در ساحت عرض و آبرو را نمی شناسند و بدان گرایش ندارند.(مومنون، آیات 5 تا 7؛ معارج، آیات 29 و 31)
  32. پیمان شکنی: چنان که گفته شد ظالمان به هیچ اصل اخلاق فطری گرایش و تمایل نداشته و علیه هستند. از این رو، به جای وفا به عهد و عقد و پیمان، بی وفا و پیمان شکن هستند.(توبه، آیات 8 و 10)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

4 دیدگاه

  1. سلام علیکم استاد منصوری بزرگوار وقت شما بخیر
    ببخشید استاد من میخوام یک موضوع برای ارتباطات کلامی در قرآن در قالب پایان نامه کار کنم. مطالعه مناسبی هم داشتم ولی کارم گره خورده و پیش نمیره. مقدوره در این خصوص از شما راهنمایی بخوام؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا