مناسبت ها

برگي از مكارم اخلاقي امام حسين (ع)

بي گمان اهل بيت پيامبر (ص) بهترين و برترين سرمشق هاي اخلاقي بشريت هستند. هر كسي اگر بخواهد در حوزه خودسازي و تزكيه نفس گام بردارد و فضايل اخلاقي را در خود ايجاد كند يا تقويت كند بايست از روش آنان پيروي كند، چنان كه براي تربيت ديگران نيز مي بايست از رفتارهاي آموزشي و پرورشي آنان سود جست.

براي شناخت و آگاهي از خلق و خوي آنان، مي توان از چند شيوه استفاده كرد كه يك شيوه آن بررسي اخلاق آنها در كلام ديگران از جمله كلام خدا است. اگر بخواهيم از اين روش استفاده كنيم مي بايست گفت كه «خلقهم القرآن» زيرا قرآن آيينه تمامي نماي الهي است و خداوند در كلام خود يعني قرآن به تمام و كمال تجلي يافته است و اگر بگوييم كه خلق ايشان خوي قرآني به معناي آن است كه مظهر تمامي نماي اسماي الهي هستند.

از اين رو مي بايست گفت كه خداوند در صورت ايشان تجلي نموده است چنان كه در قرآن به كلام تجلي نموده است. بنابر اين اينان در تعبير قرآني كلمات تامات خداوند معرفي شده اند؛ زيرا كلمات الهي به شكل مكتوب و موجود مي باشند. در روايات بسياري امامان معصوم (ع) به عنوان كلمات تامات معرفي مي شوند؛ زيرا اگر خداوند بخواهد در شكل موجودي تجلي كند معصومان (ع) تجلي آن ذات الهي هستند.

روش ديگري كه براي شناخت خلق و خوي ايشان است آن كه به كلمات و سخنان و نيز سيره و روش زندگي شان مراجعه كرد؛ زيرا آنان چون صادق مصدق هستند، هر چه را مي گويند به شكل كامل و تمام آن، خود عمل مي كنند. از اين رو توانستند به مقام اسوه بودن برسند و همه زندگي شان سرمشق زندگي همه بشر شود.

براي شناخت امام حسين (ع) افزون بر كلمات الهي مي توان به سخنان و سيره آن حضرت مراجعه كرد. نويسنده در اين مطلب كوشيده است تا با بهره گيري از برخي از سخنان آن حضرت (ع) نمايي از مكارم اخلاقي ايشان را بنماياند. باشد با بهره گيري از اين سخنان و آگاهي از خلق و خوي آن بزرگوار، خود را آن گونه كه خواسته خدا و معصوم (ع) است تربيت كنيم.

از مقام نوري تا مقام نفسي

از آيات و روايات به دست مي آيد كه آن بزرگواران، نخستين آفريده هاي الهي بودند. از اين رو مي توان گفت كه آنان صادر نخستين الهي به تبع صدور نخست پيامبر (ص) هستند، زيرا همه از نور وجودي آن حضرت برآمده اند. آنان پس از اين كه ماموريت يافتد تا آفريده ها را به حكم الهي ربوبيت كنند، ناچار شدند تا از مقام نوري تا مقام نفسي هبوط كنند تا دستگير همه موجوديت هستي شده و هر يك را به جايگاه شايسته و بايسته شان برسانند.

آنان در كمترين عنصر از عناصر هستي يعني خاك و گل (آب و خاك) در آمدند و به حكم «نفخت من روحي» در كالبد بشري مستقر شدند. اين گونه است كه نفس انساني پديد آمد تا در مسير كمالي قرار گرفته و پس از خلافت الهي همگان را به سوي خداوند بازگردانند كه «الي ربك الرجعي» و همه از طريق ربوبيت محمدي (ص) به سوي خداوند مراجعت و رجعت مي كنند.

امام حسين(ع) درباره مقام نوري خود در پاسخ حبيب بن مظاهر اسدي كه پرسيده بود: پيش از آن كه خدا آدم را بيافريند شما (اهل بيت نبوت) كجا بوديد؟ مي فرمايد: كنا اشباح نور ندور حول عرش الرحمن فنعلم للملائكه التسبيح و التهليل و التحميد؛ ما اشباح نور بوديم كه پيرامون عرش خداي سبحان طواف مي كرديم و به فرشتگان سبحان الله و لااله الاالله و الحمدلله مي آموختيم. (فرهنگ جامع سخنان امام حسين، ص651)

اين مطلبي كه امام حسين(ع) از جايگاه و موقعيت خود و اهل بيت(ع)درهستي بيان مي كند، تنها گوشه اي از فضايل آنان است؛ زيرا بيان همه آنها در طاقت مردم نيست و چنان كه آن حضرت مي فرمايد گفتن آن را انسانها تاب نياورند و باور نمي كنند. (همان ص650)

مقام ايشان درهستي را مي توان پايين تر از الوهيت ديد. از اين رو آن بزرگواران در حق خود گفته اند: ما بندگان خدا و عبادالله هستيم و در حق ما هرچه مي خواهيد بگوييد به اين معنا كه جز الوهيت هر چيز ديگري را آنان سزاوار هستند و اگر كمتر از آن در حق ايشان گفته شود درحق آنان ظلم و ستم شده است. امام حسين(ع) از جدش روايت مي كند: مرا بيش از حقم بالانبريد، چون خداي متعال مرا بنده خود برگزيده است پيش از آن كه رسول خدا برگزيند. (همان ص 653) درحقيقت تنها وجه تمايز آنها از خدا را مي بايست در الوهيت خداوند و عبوديت آنان جست.

همه انسانها جلوه اي از جلوه هاي انوار آن بزرگواران را دارا مي باشند، زيرا همه بشر از نفس واحدي هستند كه از نور و روح محمدي دميده به نفخ الهي در كالبد بشر برآمده اند. بنابراين همگي مي توانند با عمل به سيره و روش معصومان(ع) خود را به مقام خلافت و ربوبيت برسانند؛ هرچند كه به طور طبيعي بخشي از خلافت و ربوبيت عمومي را دراختيار دارند.

اين كه در روايت و سخنان معصوم از جمله امام حسين(ع) اين معنا آمده كه حب ما ميزان است؛ از اين روست كه هركسي و هرچيزي را با اهل بيت(ع) مي سنجند و هركسي محبت ايشان را در درون بيشتر يافت از مقام و منزلت نوري و خلافت و ربوبيت طولي ايشان بهتر بهره مي گيرد.

امام حسين(ع) اصولاراه دين را در راه محبت مي شمارد، زيرا انسان اگر به راهي عشق و علاقه نداشته باشد نمي تواند در آن راه گام بردارد و مشكلات و سختي هاي آن را تحمل كند از اين رو اسلام را همان راه محبت و عشق دانسته و گفته اند: هل الايمان الاالحب، ايمان چيزي جز عشق و محبت نيست. پس هركسي اگر به اسلام گرايش دارد نمي تواند مدعي آن باشد كه به اهل بيت(ع)، محبت ندارد؛ زيرا چنين شخصي جز دروغ نمي گويد؛ چون ايمان و اسلام تنها به عشق و محبت به اهل بيت(ع) معنا و مفهوم مي يابد: به خاطر محبت به اسلام به ما محبت كنيد (همان، ص653) بنابراين كسي اگر به اسلام علاقه دارد مي بايست به اهل بيت(ع) نيز علاقه مند باشد.

امام حسين(ع) اهل بيت (ع) را معيار داوري و سنجش مومن از منافق برمي شمارد و مي فرمايد: درزمان رسول الله (ص) ما منافقان را جز از راه دشمني آنان با علي و فرزندانش نمي شناختيم (همان ص 655)

ادب امام حسين (ع)

هر كسي اگر محبت و دوستي اسلام را مي خواهد مي بايست دوستي و محبت اهل بيت (ع) را داشته باشد؛ چون راه اسلام از طريق دوستي با اهل بيت (ع) مي گذرد. محبت و دوستي اهل بيت (ع) تنها از راه اطاعت و پيروي آنان شدني است.

لذا در روايت پيامبر(ص) اين معنا مورد تاكيد بوده است كه تنها شيعيان اهل بيت (ع) رستگار مي شوند؛ زيرا شيعه كسي است كه گام به گام در راه مسير پيشوا و امامش مي رود. اين معنا را قرآن اين گونه مورد توجه قرارداده هر كه مرا دوست دارد از من پيروي كند.

براي اين كه انسان درمسير اسلام و محبت اهل بيت(ع) گام بردارد مي بايست از خلق و خوي و نيز سيره عملي امامان معصوم (ع) آگاه باشد و همانند آنان زندگي كند؛ زيرا آنان موجودات به مقصد و مقصود رسيده اي هستند كه براي نجات ما از گرداب توفان هاي هولناك، به زمين آمده اند و كشتي هاي نجات بشريت شده اند. پس هر كسي دراين كشتي نجات در آيد. رستگار شود و هر كسي از آن بيرون ماند، درگرداب حوادث غرق و نابود شود.

امام حسين (ع) را مي توان همانند ديگر كشتي هاي نجات،كسي دانست كه مي توان با پيروي و اطاعت گام به گام از خلق و سيره او به مقصد رسيد. امام باقر(ع) درباره ادب امام حسين (ع) مي فرمايد آن امام هرگز به احترام برادرش امام حسن (ع) درحضورش سخن نمي گفت(همان ص 690) زيرا هنگامي كه شخص هرچند دانا دربرابر كسي است كه هم سنگ اوست مي كوشد تا به احترام وي سخن نگويد. از اين رو هرگز در زمان پيامبر (ص) امير مومنان (ع) با آن كه درمقام كشف الغطا بود و هيچ چيزي بر وي پوشيده نبود، به پرسشي پاسخ نمي داد. اين مطلب از سوي ديگر امامان (ع) نيز مراعات مي شد؛ زيرا ادب اقتضا مي كند كه هنگامي كه دو كس هم سنگ و هم قدر و منزلت باشند آن كه بزرگ تر سني است مقدم گردد.

عفو و عذرطلبي امام حسين (ع)

يكي از بزرگ ترين فضائل اخلاقي به ويژه درحوزه عمل اجتماعي، عفو و گذشت از ديگران است. دربرخي از آيات اين خوي به عنوان احسان مورد توجه و تاكيد قرارگرفته است.

خداوند يكي از اخلاق مومنان را اين مي داند كه نسبت به گناهان و خطاهاي ديگران عفو و گذشت داشته و مردم را به خطايي سخت مواخذه نمي كنند. از حق و حقوق خويش به احسان مي گذرند و چشم بر خطا و اشتباه ديگران فرو مي بندند. (اعراف آيه 199)

در روايت است كه حضرت نسبت به كسي كه به او اهانت و درشتي ورزيده، مهرباني رواداشت و او را نسبت به اشتباهش آگاه ساخته به گونه اي كه اهانت كننده خود شرمسار گشت.(همان ص 690و 691)

امام حسين درعذرپذيري خويش مي فرمود: اگر كسي در گوش راست ناسزايم گويد و از من درگوش چپم پوزش خواهد، من عذرش را مي پذيرم. (همان ص692)

مي گويند غلام امام حسين(ع) جرمي مرتكب شد كه عقوبت داشت. پس فرمان داد تا او را عقوبت و مجازات كنند. غلام عرض كرد: مولاي من! و آنان كه خشم خود فرو برند (بخشي از آيه 134 سوره آل عمران). حضرت فرمود: رهايش سازيد . پس عرض كرد: و آنان كه از جرم مردم در گذرند. (بخشي ديگر از آيه) امام فرمود: از گناه تو چشم پوشيدم. عرض كرد: مولاي من! و خدا نيكوكاران را دوست مي دارد (بخشي ديگر از آيه) امام فرمود: تو در راه خدا آزادي و دو برابر آن چه تاكنون به تو مي دادم از آنت مقرر داشتم. (همان ص 692)

همه اين ها به سبب سخاوت و بزرگواري است كه آن بزرگواران از آن برخوردار بودند. به كم ترين مهر و محبت چنان پاسخي مي دادند كه همه را شگفت زده مي كردند. انس مي گويد: نزد امام حسين(ع) بودم كه كنيزي آمد و يك دسته گل ريحان به حضرت(ع) داد. حضرت(ع) فرمود: انت حره لوجه الله؛ تو در راه خدا آزادي.

انس گويد به آن حضرت عرض كردم: او يك دسته ريحان كه ارزشي ندارد به شما مي دهد و شما او را آزاد مي كنيد؟

حضرت فرمود: خدا اين چنين ما را تربيت كرده و آداب آموخته است؛ زيرا خداوند تبارك و تعالي مي فرمايد: و اذا حييتم بتحيه فحيوا باحسن منها او ردوها؛ و هرگاه شما را تحيت و سلام آوردند شمابه نيكوتر از آن يا مانند آن پاسخ دهيد.(نساء آيه 86) و بهتر از تحيتش، آزاد كردنش بود. (همان ص 693)

در اين روايت نكات و مطالب بسيار زيبا و جالب به خوبي نمايان است. نخست آن كه مي توان عشق و محبت را با يك گل هم ابراز كرد، چنان كه كنيز، اين محبت را به گل ريحاني ابراز داشته است كه بي گمان از مال آن حضرت بوده. يعني از مال حضرت (ع) به آن حضرت (ع) هديه اي مي دهد و آن حضرت(ع) نيز به شكرانه ، كنيز را از قيد بردگي آزاد مي كند. بنابراين، در خانواده اعضاي خانواده مي توانند با اين گونه هديه هاي ساده و زيبا، محبت خويش را آشكار سازند.

ديگر آن كه آن حضرت (ع) همه چيز را با عبارت وجه الله انجام مي داد. اين سيره و روشي است كه اهل بيت(ع) چنان كه در سوره انسان بيان شده انجام مي دادند؛زيرا اهل بيت(ع) با همين عنوان وجه الله، سه روز با آن كه روزه بودند، افطاري خويش را به مسكين و اسير و يتيم دادند و خود گرسنه سر بر بالين نهادند.

سوم آن كه درود و سلام تنها به كلام نيست و زيباتر از تحيت و سلام به كلام، تحيت به كارهاي نيك و زيباست كه روح و روان آدمي را به وجد مي آورد و احساسات و عواطف را برمي انگيزد. از اين روآن حضرت (ع) هديه گل كنيز را به عنوان سلام تاويل كرده و آيه را در تفسير اين عمل كنيز قرائت مي كند . بنابراين كساني كه مي خواهند به ديگري سلام و تحيتي نيكو بفرستند مي توانند از اين روش نيز بهره برند.

عواطف و روحيات انسان ها بسيار متفاوت است ولي همه انسان ها از محبت هايي كه به شكل عمل و كار نيك صادر مي شود بسيار خوشحال مي شوند. اين كه خداوند به سلام گفتن تشويق مي كند در حقيقت كم ترين نوع ابراز علاقه و محبت است. به اين معنا كه از مردم خواسته ا ست كه دست كم محبت كلامي را از ديگران دريغ نكنند. پس اگر كسي محبت و عواطف خويش را با امور ديگري افزون بر سلام و تحيت كلامي، ابراز دارد، نيكوتر عمل كرده است.

صبر بر مشكلات و پذيرش رضاي خدا

امام حسين(ع) همانند ديگر اهل بيت(ع) بر مشكلات صبر مي كردند و بر راه مستقيم استقامت داشتند و لذا هرگز از مسير حق دور نمي افتادند و با همه بلاها و ابتلائات و فتنه ها، تنها خشنودي خداوند را مي خواستند.

فرزندي از امام حسين(ع) درگذشت و در ظاهر از آن امام اندوهي ديده نشد، كينه توزان آن حضرت را سرزنش كردند. امام فرمود: ما خانداني هستيم كه خداي سبحان را مي خوانيم و او به ما عطا مي كند و چون او آن چه را كه ناخوشايند ماست اراده فرمايد ما به آن چه او مي پسندد خشنود مي شويم.(همان ص 693)

پرهيز از سوگند

از آدابي كه درباره اهل بيت(ع) بسيار گفته اند، مراعات احترام و تكريم اسماي الهي و پرهيز از سوگند حتي در موارد حق است. اين در حالي است كه در جوامع اسلامي سوگند خوردن به عنوان يك عادت زشت درآمده است و هر كسي براي كوچك ترين كاري به اسماي الهي سوگند مي خورد. بدتر اين كه برخي براي اثبات دروغ خويش و پوشاندن آن، به خداوند سوگند ياد مي كنند كه دو گناه را مرتكب مي شوند.

در روايات است كه حضرت امام باقر(ع) فرمود: پدرم كنيزي را طلاق مي دهد و آن كنيز به دادگاه شكايت مي برد كه مهريه اش را نپرداخته است. آن حضرت(ع) در دادگاه چون شاهدي نداشت، محكوم مي شود تا سوگند ياد كند ولي آن حضرت تمام مهريه را با آن كه پرداخته بود، دوباره مي پردازد. آن مبلغ هنگفتي بود. آن حضرت(ع) در پاسخ پرسش فرزندش مي فرمايد: با آن كه مي دانم مهريه اش را پرداخته و آن زن دروغ مي گويد ولي حاضر نيستم به نام خدا براي اثبات حق خود سوگند بخورم.

اين سيره همه امامان(ع) از جمله امام حسين(ع) بوده است. محمدبن اسماعيل بن عمرو از جدش نقل كرده كه گفت: حسين بن علي(ع) در ايام كودكي با لوح (تخته مخصوص نوشتن) خود از مدرسه به ما گذر مي كرد. ما به شوخي لوح او را گرفته و مي گفتيم: اين مال ماست. او مي گفت: نه اين مال من است. مي گفتيم: قسم بخور! آن حضرت(ع) لوح را در دست ما وا مي گذاشت و مي رفت و ما او را صدا زده و آن را به او پس مي داديم.(همان ص 695)

اين روايت به خوبي نشان مي دهد كه هرگونه سوگند حتي به حق خوردن چه اندازه سنگين است و آن حضرت(ع) حتي براي اثبات حق خويش حاضر نبود سوگند بخورد و لوح را در اختيار مدعيان مي گذاشت.

صدقه از بهترين اعمال

در فرمان الهي آمده است كه از بهترين چيزهايي كه دوست مي داريد صدقه و انفاق كنيد. اين در حالي است كه عده اي از مردم از پست ترين چيزها به ديگران انفاق مي كنند و چيزهاي خوب را براي خود برمي دارند. غذايي كه به ديگران احسان مي كنند از نوع پست تر از آن چيزي است كه خود مي خورند. برخي از اعيان و اشراف، غذاهايي را احسان و بخشش مي كنند كه هرگز خود حاضر نيستند بدان لب بزنند و بچشند.

اين در حالي است كه امامان(ع) از همان چيزي كه مي خوردند انفاق مي كردند. به عنوان نمونه امام حسين(ع) شكر صدقه مي داد. از آن حضرت پرسيدند: چرا شكر صدقه مي دهي؟ آن حضرت فرمود: من شكر را دوست مي دارم و خداي سبحان مي فرمايد: شما هرگز به نيكي نمي رسيد مگر آن كه از آن چه دوست مي داريد صدقه و انفاق كنيد (آل عمران آيه 92، فرهنگ جامع ص 699).

هم چنين گذر آن حضرت(ع) بر فقيران افتاد كه بر گليمي نشسته قطعه ناني را مي خوردند بر آنان سلام فرمود: آنان حضرت(ع) را به خوراك خود دعوت كردند، حضرت كنار آنان نشست و فرمود: اگر خوراك شما صدقه نبود با شما هم خوراك مي شدم. سپس فرمود: برخيزيد تا منزل برويم. آن حضرت آنان را به منزلش برد و خوراك و پوشاك داد و به هر يك نيز چند درهمي بخشيد (همان ص 700).

روايات بسياري از اين سيره زندگي آن حضرت(ع) وارد شده كه همه آن ها بيانگر خلق و خوي قرآني آن حضرت (ع) مي باشد. در حقيقت رويه زندگي آن حضرت و خلق ايشان همان تجسم قرآن است.

فاصله ايمان تا يقين

بسياري از مردم ميان گفتار و كردارشان تفاوت بسيار فاحشي چون تفاوت آسمان و زمين است. اين رفتار موجبات خشم الهي را فراهم مي آورد. خداوند مي فرمايد: لم تقولون ما لاتفعلون كبر مقتاعندالله ان تقولوا ما لاتفعلون، چرا چيزي را مي گوييد كه خود بدان عمل نمي كنيد، گناه بسيار بزرگ در نزد خداست كه آن چه را مي گوييد خود عمل نمي كنيد.

مردم با عمل خويش ايمان خود را آشكار مي كنند. از اين رو خداوند پس از سفارش به ايمان از آنان مي خواهد كارهاي نيك انجام دهند تا بتوانند به مقام عبوديت و خلافت الهي دست يابند.

يحيي بن نعمان از امام حسين(ع) پرسيد: فاصله ايمان و يقين چه قدر است؟

امام حسين(ع) فرمود: چهار انگشت.

يحيي بن نعمان پرسيد: چگونه؟

آن حضرت (ع) فرمود: الايمان ما سمعناه و اليقين ما رايناه و بين السمع و البصر اربع اصابع؛ ايمان آن است كه مي شنويم و يقين آن چيزي است كه مي بينيم و فاصله ميان گوش و چشم چهار انگشت است (همان ص 807).

بنابراين اگر مي خواهيم درباره خود و ديگران به يقين برسيم مي بايست آن چه را باور داريم در عمل نشان دهيم. به عبارت ديگر هر چيزي اقتضائاتي دارد كه اگر در عمل، خودش را نشان ندهد نمي توان گفت كه آن شخص واقعاً آن را دارا مي باشد. به عنوان نمونه كسي كه بخل مي ورزد نمي تواند مدعي ثروت شود؛ چنان كه شرافت و نجابت، با صداقت، خود را نشان مي دهد و اگر كسي نجيب است دروغ بگويد مي بايست در نجابت و شرافت وي شك و ترديد كرد.

از اين رو حضرت(ع) زشت ترين چيزها را در پيران، هرزگي و بي عاري، در قدرتمندان، درنده خويي، در شريفان و نجيب زادگان، دروغگويي، در ثروتمندان، بخل و خساست و در عالمان، حرص و آز مي داند (همان ص 807).

به اين معنا كه اگر كسي داراي علم و دانش است، مي بايست در رفتارش بروز و ظهور كند و نسبت به دنيا از حرص و آز بري باشد. پس اگر معروف به علم باشد ولي در زندگي حرص، داشته باشد، بايد در علم او شك كرد.

آن چه بيان شد گوشه اي از فضايل اخلاقي آن امام همام و اسوه زندگي بشريت است، تحليل هر يك از اين خلق و خوي امام(ع) نيازمند نگارش كتبي بسيار است؛ زيرا قرآن و امام خلاصه و عصاره فضايل هستند و تحليل آن همه، هستي را در بر مي گيرد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا