مناسبت ها

واقع بيني و آرمان گرايي در سيره امام كاظم (ع)

اسلام قرآني، اسلام حقيقت گرا و واقع بين است به اين معنا كه درجستجوي حقيقت به عنوان آرمان، تلاش مردمان را سامان و جهت مي بخشد و به آنان مي آموزد كه در همان حال واقعيت هاي اجتماعي رادر نظر داشته و بر پايه آن حركت و تلاش خود را تنظيم وبرنامه ريزي كنند؛زيرا بدون شناخت واقعيتهاي اجتماعي و توانايي ها و استعدادهاي موجود نمي توان حركت رو به حقيقت را به درستي برنامه ريزي كرد و به اهداف آرماني دست يافت.

حقيقت، آرمان و گم شده انسان مومن است و در پي آن در بستر واقعيت هاي موجود گام برمي دارد. با آن بسياري از واقعيت ها را ناپسند و ناخوش مي دارد ولي ناچار است با آن به يك معنا كنار آيد و آن را به شكلي كه مي خواهد در راستاي اهداف خود تنظيم و تغيير دهد. اين تغيير و دگرگون سازي واقعيت در يك فرآيند زماني انجام مي پذيرد.

از اين روست كه برنامه هاي اسلامي در يك روند تحقق مي يابد و به فرجام مي رسد. نگاهي به فرآيند بيست و سه ساله نزول تدريجي آموزه هاي اسلامي بيانگر اين است كه تغيير در واقعيت ها و جهت دهي آن به سوي حقايق و آرمان ها هرگز نمي تواند يك شبه انجام پذيرد.
درنگرش قرآني، به اصول دوگانه واقع بيني در عين حقيقت گرايي توجه خاص شده و مي شود. رهبران اسلامي دراين نگرش ، انسانهاي ذهن گرا و ايده آل محض نيستند، چنان كه انسان هاي رئاليست و واقع گرا هم نمي باشند. به اين معنا كه در نگاه آنان گرايش به واقعيت نمي تواند درست و مطابق با آموزه هاي اصيل اسلامي باشد. آنان در جست وجوي واقع نمي روند و نمي كوشند تا خود را با واقعيت ها سازگار و همانند سازند و گرايش بدان سو پيدا كنند. آنان به جاي واقع گرايي به واقع بيني توجه داشته و آن را از اصول اساسي و بنيادين حركت خود قرار مي دهند. آنان همچنين به حقايق هستي توجه دارند. حقايقي كه در تفسير قرآني با آنها آشنا شده اند. اين حقايق از حقيقت يگانه اي سرچشمه مي گيرد و آن حق محض است كه خداوند يگانه و يكتاست. از اين سرچشمه همه حقايق شناخته مي شود و گرايش به سوي آن به عنوان ايده آل و آرمان دربرنامه مسلمان مومن قرار مي گيرد. اين گونه است كه واقع گرايي جاي خود را به حقيقت گرايي و حقيقت بيني جاي خود را به واقع بيني مي دهد. از اين روست كه پاسخ هاي قرآن و اسلام و رهبران آن برپايه واقعيت بيني و حقيقت گرايي شكل وسامان مي يابد.
بررسي و مطالعه دقيق تاريخ زندگي پيامبراكرم(ص) و امامان معصوم(ع) اين امر را روشن مي سازد كه رهبران اسلامي با واقع بيني، در پي حقيقت آرماني خود، جامعه را سامان و سازمان داده اند. البته اين به شرطي است كه در اين بررسي و مطالعه، تنها به گزارش هاي روايي و تاريخي صرف بسنده نكنيم و با تحليل دقيق رخدادها، اين مسئله را شناسايي و تبيين نماييم. در نوشتار زير با بررسي گوشه هايي از زندگي امام موسي بن جعفر(ع) درمي يابيم كه ايشان با توجه به اصل واقع بيني و حقيقت گرايي چگونه عمل كرده اند و اهداف اسلام و قرآن را پيش برده و به ما درس زندگي آموخته اند.
¤¤¤
¤ سامان دهي تشكيلاتي
زندگي پيشوايان ديني شيعه از ابعاد مختلف درخور توجه و تحليل است. آنان با توجه به واقعيتها و ظرفيتهاي موجود جامعه، برنامه ها را در راستاي اهداف راهبردي تنظيم مي كردند و سامان مي دادند. درعصري به گوشه نشيني اعتراضي و انتقادي روي مي آوردند و در زماني زمام امور را در دست مي گرفتند و در برهه اي به جنگ و گاهي به صلح، گاه ديگر به تدريس و گاه به سازمان دهي دست مي زدند و بر پايه ظرفيت ها و توانمنديهاي جامعه آنان را به سوي هدف و حقيقت آرماني مي كشاندند. آنان مجموعه اي از رفتارها در شرايط متفاوت براي ما فراهم آورده اند كه مي توان از هريك از آنها در شرايط مشابه و همانند بهره جست؛ زيرا آنان الگوها و سرمشق هاي معصوم و درعين حال عيني و عمل گرايانه هستند كه مي توانند هر زمان و هرمكان و شرايط راهگشا و رهايي بخش امت باشند.
در حقيقت اين 250 سال زندگي امامان، در طول تاريخ بشر، والاترين نوع تجربه بشري است كه انسانهاي كاملي آن را تجربه كرده اند و راه و روش برخورد با انواع مشكلات و معضلات را به ما آموخته اند. از اين رو با اين نگرش به سراغ عملكرد امام موسي بن جعفر(ع) مي رويم تا ببينيم كه عمل و رفتار ايشان را چگونه مي توان به عنوان سرمشق عمل در زمان خود به كار گرفت.
¤ اوضاع و شرايط اجتماعي
امام جعفرصادق(ع) درسال148 هجري درگذشت. بنابراين آغاز امامت حضرت موسي بن جعفر با اواخر دوره منصور دوانيقي مصادف شد. منصور در اين دوره گماشته ها و جاسوس هاي بيشماري را به كار گرفت تا مخالفان عباسي و مدعيان را از ميان بردارد و يا مهار و زنداني نمايد. بسياري از ياران قدرتمند دولت عباسي را كشت تا قدرت براي عباسيان تثبيت گردد. دراين ميان مشكل جدي ازسوي اهل بيت (ع) ايجاد مي شد، زيرا عباسيان به عنوان خونخواهان حسيني و بازگشت حق به خاندان پيامبر(ص) به قدرت رسيده بودند و درجايي كه فرزندان و نوادگان رسول(ص) حضور جدي دارند، اين خطر همواره احساس مي شد كه حكومت، مشروعيت شرعي و سياسي خود را از دست دهد. در زمان موسي بن مهدي ملقب به هادي مسئله به همين منوال طي شد تا آن كه درسال 170 هجري قدرت به هارون الرشيد رسيد. هارون تا سال 193 هجري بر امت به نام خليفه حكومت كرد.
در دوره منصور بسياري از سادات قيام كننده كه از اهل بيت بودند و با امامان نسبت نزديك داشتند شهيد شدند. حركتهاي حسيني وار و برخاسته از عاشورا همچنان مشروعيت حكومت را تهديد مي كرد. هرچند كه پيش از اين امام جعفرصادق(ع) تلاش خود را بر ايجاد هسته علمي و وفادار به اصول مكتب شيعي متمركز كرده بود ولي اين بدان معنا نبود كه از جريانات و قيام هاي عاشورايي بركنار باشد و يا تحت تاثيرآن قرارنگيرد. بي گمان اگر خود آن حضرت (ع) هم مي خواست، حكومت نمي توانست بپذيرد كه امام (ع) دراين مسائل نقشي ندارد و بي گناه است. از اين رو آن حضرت همواره با مساله قيام و اتهام توطئه درگير بود و با آن به روشي قرآني برخورد مي كرد.
درعصر امام كاظم (ع) رويارويي خلافت غير شرعي و ولايت شرعي شدت بيشتري گرفت. هسته هاي علمي توانسته بود گروه هاي زيادي را به تشكيلات شيعي و عقايد آن وارد سازد و شهرها و روستاها و اقوام و عشاير بسياري بر عقيده شيعي گردآمده بودند. اكنون براي هر دو طرف مسأله دشوارتر بود. حكومت، مشروعيت سياسي و شرعي خود را درخطر بحران مي ديد و امام با انبوهي از ياران روبه رو بود كه خواهان قيام و عمل به وظيفه امر به معروف و نهي از منكر درحوزه عمل سياسي و اجتماعي بودند. اين گونه بود كه دو سوي خلافت غيرشرعي و ولايت شرعي رو در روي هم قرار گرفتند.
تشكيلات علمي جعفري (ع) به بارنشسته بود و انبوهي از مومنان خواستار قرار گرفتن در تشكيلاتي بودند كه پرچم هاي مخالفت را ضد دولت غاصب برافراشته بود امام (ع) نيز به اين مهم توجه داشت و لذا نمايندگاني براي همه مناطق درنظر گرفت تا به سامان دهي تشكيلاتي اقدام ورزند و اموال و اسلحه فراهم آورند.
براساس اصل: «التقيه ديني و دين آبائي؛ تقيه دين و روش من و پدرانم است»؛ اصول نهان كاري به شدت رعايت مي شد. هر چند كه برخي از گزارش ها و نشانه هاي تاريخي بر اين است كه حضرت كاظم (ع) در عصر هاروني به قيام و نهضتي چون نهضت عاشورايي مي انديشيد؛ زيرا هارون را نيز چون يزيد در اوج انحراف از دين مي ديد و امر به معروف و نهي از منكر را حق خود مي دانست كه بايد به صورت قيام مسلحانه به اجرا در آورد؛ اما شرايط به گونه ديگري بود. عباسيان به جهت خويشاوندي نزديك با پيامبر(ص) و برخورداري از وجهه هاشمي گري نوعي مشروعيت شرعي براي خود دست و پا كرده بودند. از اين رو كار آن حضرت دشوارتر از پيش بود. اگر در عصر يزيدي، بخش عظيمي از امت به جز شام ، بني اميه را فاقد مشروعيت ديني مي دانستند و روايات بسياري از پيامبر بر اين نكته تاكيد داشت كه خلفا از بني هاشم هستند، قيام عباسيان به خونخواهي حسين (ع) و برپايه بازگشت حق به هاشميان توجيه شرعي يافته بود. از اين رو امام (ع) مي بايست اين مشروعيت كاذب عباسي را فرو مي شكست و به نوعي به بحران مشروعيت دامن مي زد.
تاكيد برحقانيت ولايت و امامت امامان شيعه و بطلان هر حكومتي ديگر، بازخواني وقايع آغازين سال هاي عصر پس از وفات پيامبر(ص) و شناساندن فضايل اميرمومنان و حسنين(ع)، انكار مشروعيت ديني قانوني حكومت وقت بود. حكومت وقت، اين گونه از مشروعيت ساقط مي شد و توجيهي قانوني براي تصاحب قدرت نداشت.
از سوي ديگر ادامه خشونت و اعمال و رفتار زشت و ناپسند و خلاف شرع از سوي حكومت و دولتمردان و نيز بروز قيام هاي متعدد و آشوب ها در زمان و مكان هاي مختلف، مقبوليت حكومت وقت را با تهديد و بحران جدي مواجه مي ساخت. از اينرو حكومت به شدت متزلزل و از درون در حال فروپاشي بود. هرچند كه اوج تمدني خود را در اين زمانه مي گذراند و علوم و فنون رشد فزاينده اي يافته بود ولي دولت گرفتار امري بود كه هر آن ممكن بود طومار زندگي و حيات آن را بپيچاند. حكومت ها دراين هنگامه دو كار انجام مي دهند. نخست آن كه با ايجاد رفاه عمومي براي تاثيرگذاران عرصه سياست و حكومت مي كوشند تا مقبوليت خود را با كار آمدي، حفظ و افزايش دهند و با ايجاد كار آمدي و مقبوليت، نوعي مشروعيت سياسي و توجيه پذيري قدرت كسب نمايند. هرچند كه اين امر، مشروعيت شرعي را به دنبال نمي آورد ولي درهمين حد و اندازه ثبات قدرت را درپي خواهد داشت. ساز و كار ديگر آن است كه عوامل مشروعيت و مقبوليت زدايي را از ميان بردارند. هارون از هر دو روش بهره گرفت. نخست آن كه به روساي قبايل و اقوام كمك هاي مالي گسترده اي كرد تا آن جا كه بسياري از آنان ازبخشندگي هاي او بهره مند شدند و اموال بسياري را گردآوردند و از سوي ديگر رهبران اصلي قيام را در بند كرد و جلوي آزادي عصر نخست عباسي را گرفت.
¤ هراس هارون از امام كاظم (ع)
عباسيان در آغاز حكومت خود خواه ناخواه مي بايست با آزادي بيان و عقايد كنار مي آمدند. چه آن كه نه توان آن را داشتند تا مردم را در يك مسير مشخص دولتي نگه دارند و افكار عمومي را هدايت شده به نفع حكومت چرخش دهند و نه مردم اين اجازه را به ايشان مي دادند. اين فرصتي بود كه امام صادق(ع) بيشترين بهره را از آن برد.پس از تثبيت حكومت و كشتن مخالفان، اكنون اين فرصت براي هارون فراهم آمده بود كه همچون اواخر عصر معاويه، افكار عمومي را هدايت و مردم را دريك طرز تفكر سامان دهي نمايد. مخالفان را دربند كشد و يا بكشد. اين گونه است كه نوك پيكان حمله به سوي امام موسي بن جعفر(ع) نشانه رفت؛ زيرا آن حضرت (ع) تنها كسي بود كه مي توانست رهبري قيام ضد حكومتي را به عهده بگيرد و از مقبوليت و مشروعيت ديني و سياسي برخوردار باشد. امام به بازماندگان قيام هاي شكست خورده عصر خود كمك مي كرد و از گردآوري و حفظ آنان و جهت دادن به بقاياي آن ها غافل نبود. اين موضوع موجب شد تا از ايشان به عنوان پيشواي فكري و رهبري سياسي حركت ها و قيام در نزد هارون سعايت و بدگويي شود. اگر قيام ها دو بعد سياسي و نظامي داشته باشد، آن حضرت خود امر فكري و هدايت سياسي قيام را به عهده داشت. از اين رو هارون مي گفت: مي ترسم كه فتنه اي به پا كند و خون ها ريخته شود. (منتهي الآمال، شيخ عباس قمي، باب نهم فصل پنجم)
همين ترس شديد كه برخاسته از واقعيت فعاليت ها و تحركات ضددولتي امام بود، هارون را بر آن داشت تا امام را از مدينه به بغداد منتقل كند و وي را به شدت تحت محاصره قرار دهد. مهار قدرت امام(ع) مشكل بود. ترس آن بود كه هر آن مردم مدينه به خاطر تبعيد اجباري امام قيام كنند. از اين رو دستور داد تا دو كجاوه فراهم آورند و هر يك را از دروازه اي از شهر بيرون برند تا مردم از خروج امام آگاه نگردند. او براي جلوگيري از تشديد بحران حركت هاي احتياطي بسياري را به جا آورد. اين همه نشان دهنده آن است كه هارون از امام و پيروان متشكل ايشان تا چه اندازه هراس داشت.
در بغداد همواره آن امام همام را تحت حفظ قرار مي داد. گاه در خانه ها و گاه در زندان هاي انفرادي به گونه اي كه ايشان را از ارتباط با مردم بازمي داشت. امام در اين شرايط براي ادامه آن چه مي توان به پاسداري از دانشگاه جعفري و هسته هاي علمي ياد كرد، با تعيين وكيلان و افراد آگاه به مسايل شرع و دين و سياست، كاري كرد تا شيعيان به عنوان امتي شاهد سر برآورند.
¤ شاخص هاي واقع بيني و آرمان گرايي در عملكرد امام هفتم(ع)
حضرت با توجه به واقع بيني و آرمان گرايي، حركت هاي علمي، فرهنگي و سياسي خود را سامان داد. در زماني كه مهدي عباسي عفو عمومي را اعلام مي كند و تمام زندانيان سياسي را آزاد مي سازد و به قتل و كشتار خاتمه مي دهد و اموال مردم را بازمي گرداند (تاريخ يعقوبي ج 3 بر 132) نوعي آرامش نسبي و مقبوليت ايجاد مي شود، ولي عياشي و بولهوسي خليفه، جريان امور را به سوي ديگري مي برد. وي براي عياشي هاي خود نيازمند آن مي شود تا از مردمان ماليات بيشتري بگيرد. (همان ص 137) امام در اين شرايط مي كوشد تا فساد عباسيان را آشكار و با مظاهر آن ستيزه كند. نمونه اي از آن را شيخ كليني در فروع كافي ج 6 ص 406 آورده است كه در آن حضرت به مقابله با مظاهر شراب خواري خليفه برمي خيزد و با قرآن، مهدي را به رفتار ضددين متهم مي سازد به گونه اي كه خليفه را به خشم مي آورد.
در دوره هادي عباسي، وضعيت از اين هم وخيم تر شد. برگزاري بزم هاي شبانه و اسراف و تبذير در بيت المال به اندازه اي بود كه پسر ابراهيم موصلي خواننده دربار مي گويد: اگر هادي بيش از اين عمر مي كرد ما حتي ديوارهاي خانه مان را از طلا و نقره مي ساختيم. (ابوفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، ص ج 5 ص 163) اين رفتار و نيز سخت گيري هاي بيش از اندازه نسبت به بني هاشم موجب شد تا مردم به قيام ضد حكومت اقدام كنند و قيام خونين سرزمين فخ توسط يكي از نوادگان امام حسن مجتبي(ع) پديد آيد.
اين حادثه و رخداد بي ارتباط با روش امام موسي بن جعفر(ع) نبود؛ زيرا نه تنها آن حضرت از ابتداي جنبش از آن آگاه بود بلكه با رهبر نهضت نيز در تماس بود. امام هر چند شهادت رهبر نهضت را پيش بيني مي كند ولي اين موجب نمي شود تا او را تأييد نكند. (مقاتل الطالبين ص 298)
هادي عباسي با اطلاع از روش امام(ع) تهديد مي كند كه به خدا سوگند حسين (صاحب فخ) به دستور موسي بن جعفر(ع) ضد من قيام كرده و از او پيروي نموده است؛ زيرا امام و پيشواي اين خاندان كسي جز موسي بن جعفر(ع) نيست. خدا مرا بكشد اگر او را زنده بگذارم. (مجلسي، بحارالانوار ج 48 ص 151)
در عصر هارون الرشيد نيز اين گونه واقع بيني همراه با آرمان گرايي در رفتار و عملكرد امام(ع) به خوبي روشن است. آن حضرت براي اين كه اطلاعات دقيقي از دربار و سياست هاي آنان داشته باشد و نيز بتواند از حقوق شيعيان و مومنان دفاع كند، برخي از افراد شاخص و خاص خود را به دربار مي فرستد تا با عهده گرفتن پست هاي حساس دولتي رفتار آنان را مهار كرده و از سياست ها آگاه گردد. حضور علي بن يقطين در دربار و ياري و ياوري ايشان، يكي از سازوكارهايي بود كه آن حضرت با توجه به واقع بيني و حقيقت گرايي به كار گرفت.
آن حضرت هر چند كه بر دل ها حكومت مي كرد و هارون اين را مي دانست و بدان اذعان مي داشت (الصواعق المحرقه، ابن حجر الهيثمي، قاهره ص 204) ولي امام اين را عاملي براي تأثيرگذاري بر حركت هاي سياسي دولتمردان مي دانست و مي كوشيد تا جلوي انحرافات دولتمردان را در حد امكان و توان بگيرد و به زور آنان را در راه اسلام قرار دهد و از حقوق ملت و امت دفاع كند.
¤ موقعيت شناسي امام
ايشان با موقعيت شناسي، حقايق را آشكار و از حق خاندان پيامبر(ص) دفاع مي كرد. در گفت وگويي كه ميان آن حضرت و هارون گزارش شده، آمده است كه امام كاظم(ع) با اشاره به آيه 146 سوره اعراف درباره قصر هاروني مي فرمايد: اين خانه از آن شيعيان و پيروان ماست ولي ديگران با زور و قدرت آن را تصاحب كرده اند. هارون مي پرسد: اگر اين چنين است چرا صاحب خانه آن را بازنمي ستاند؟ آن حضرت پاسخ مي دهد: اين خانه در حال عمران و آبادي از صاحب اصلي اش گرفته شده است و هر وقت بتواند آن را آباد سازد، پس خواهد گرفت. (بحارالانوار، مجلسي، ج 48 ص 138)
هارون همانند معاويه آدمي حيله گر بود و تظاهر به دينداري مي كرد و حتي براي جنايات خود شورايي قضايي برپا مي داشت. در اين دوره امام با آدمي مواجه بود كه بسيار به نيرنگ بازي مشهور بود. باچنين شخصي كه با سياست و پنبه دشمنان را مي كشت مي بايست سياست را پيشه گرفت و با او معامله به مثل كرد. از اين رو با سياست امام افراد نفوذي در دربار آن چنان پيش رفتند كه دولت عباسي به وحشت و هراس افتاد. عباسيان براي چاره جويي و رهايي از كارگزاران امام(ع) كه در همه جا با توجه به اصل تقيه نفوذ كرده بودند، تحركات جاسوسي خود را بيشتر كردند. امام نيز با توجه به موقعيت و شرايط دشوار، سازوكارهاي جديدي را درپيش گرفت.
بيداري افكار عمومي و معرفي ماهيت پليد دولت و حكومت عباسي و ياري دوستان و مومنان از درون دستگاه شيوه اي بود كه امام اتخاذ كرد. بر اين اساس امام با وجود بطلان پذيرش مشروعيت شرعي و سياسي حكومت، برخي از دوستان را به دستگاه دولتي هدايت كرد. آنان با اشغال مناصب كليدي و مهم، مومنان را زير چتر حمايتي خود گرفتند تا از آسيب هاي بيشتر در امان باشند. (مجلسي، بحارالانوار ج 48 ص 136)
امام براي تقويت بنيه اقتصادي شيعيان، روش هايي را به علي بن يقطين آموخت تا برپايه آن عمل كند. اجازه تصرف در بيت المال و خراج مسلمانان كمكي بود تا علي بتواند بنيه اقتصادي شيعيان را تقويت كند و بر دستگاه حكومتي تأثيرگذارد. به اين معنا كه از وابستگي اقتصادي آنان بكاهد و هسته هاي تشكيلاتي را به استقلال اقتصادي برساند. اين برنامه حساب شده امام و عمل علي بن يقطين موجب شد تا شيعيان به جايگاهي دست يابند كه در آينده در حوزه هاي مختلف تأثيرگذار باشند.
هدف از همه اين اقدامات اين بود تا حقيقت نيز خود را بنماياند و زمينه بروز و ظهور يابد. واقع بيني امام موجب نمي شد تا حقيقت گرايي و آرمان شيعيان ناديده گرفته شود. از اين رو آن حضرت در شرايطي كه مناسب مي ديد به حقيقت گرايي شيعي توجه مي داد. به اين معنا كه اگر توان و قدرت آن را داشت هرگز به واقعيت موجود جامعه بسنده نمي كرد و آن را تغيير مي داد و به حقيقت آرماني خود جامه عمل مي پوشاند. نمونه تاريخي آن را مي توان در گزارش هاي مولفان مختلف جست وجو كرد. در يك نمونه آمده است كه روزي هارون به آن حضرت مي گويد كه حاضر است فدك را برگرداند. آن حضرت مي فرمايد: در صورتي حاضرم فدك را باز پس گيرم كه آن را با تمام حدود و مرزهايش پس بدهي.
هارون از مرزها و حدودش پرسيد كه كدام است؟ آن حضرت پاسخ مي دهد: اگر حدود آن را بگويم هرگز پس نمي دهي. هارون پافشاري كرد و آن حضرت چنين فرمود: مرز نخست آن عدن در يمن است مرز دومش سمرقند در خراسان و حد سوم آن افريقيه (شمال آفريقا) و مرز چهارم آن مناطق ارمنستان و بحر خزر است.
هارون با شنيدن آن پاسخ، متغير شد و به شدت ناخرسند گشت و با خشم گفت: به اين ترتيب چيزي براي ما باقي نمي ماند.
امام فرمود: مي دانستم كه نخواهي پذيرفت و به همين دليل از گفتن حدود و مرزهاي فدك خودداري كردم. (مقاتل الطالبين، ص 350)
اين گونه بود كه امام پس از سال ها تلاش و مجاهدت، ضمن حفظ حقيقت و آرمان و لحاظ كردن واقعيت هاي موجود، هسته شيعيان را حفظ كرد و امروز ثمره اين مجاهدت ها به بار نشسته و اميد است اين پرچم را به دست صاحب اصلي آن صاحب الامر و الزمان تحويل دهيم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا