اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیسیاسیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

آزادگی، فضلیت انسانی

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

آزادى در لغت به معناى حريّت، اختيار، خلاف بندگى، قدرت عمل و ترك آن و نیز قدرت انتخاب است. در فرهنگ اصطلاحات سیاسی، آزادی به معناى مصون ماندن از اراده مستبدانه است. تجلیات آزادی در حقوق انسان از قبيل آزادانديشى، انتخاب عقيده، اظهار نظر و حقّ انتخاب نظام اجتماعىِ دل‌خواه است.

امام حسین(ع) به عنوان شاخص آزادی و آزادگی در فرهنگ اسلامی و تشیع معرفی شده است و همواره مداحان و شاعران بر این فضلیت حسینی(ع) تاکید داشته و دارند. همین مساله موجب شده است که در فرهنگ اهل بیت(ع) آزادی و آزادگی در جایگاه بلند و والایی قرار گیرد و شیعیان به پیروی از امام حسین(ع) همواره برای آزادی تلاش کرده و مرگ در راه آزادی و آزادگی را از زندگی در زیر حکومت برتر دانسته است و شعار «هیهات من الذله» را سر دهند. نویسنده در این مطلب بر آن است تا نقش آزادی و آزادگی را در بینش و نگرش مسلمانان تبیین کرده و جایگاه آن را در فرهنگ تشیع بیان نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

آزادگی، طبیعت و فطرت آدمی

آزادی به معنای اراده انتخاب و قدرت عمل یا ترک عملی در زندگی فردی و اجتماعی، از نعمت های الهی به بشر است. خداوند به انسان عقل و اراده داده است و به همین سبب است که او را مکلف دانسته تا به اختیار سبک زندگی و اهداف آن انتخاب کند. همین اراده و اختیار است که ضامن آزادی انسان است و انسان ها از یک نوع آزادی مطلقی برخوردارند که مقتضای طبیعت آنان است.

البته این آزادی طبیعی و فطری آدمی به اموری مقید و محدود شده است که از مهم ترین آن ها، سنت ها و قوانین تکوینی طبیعت است و انسان ها با همه آزادی خود نمی توانند مثلا بیرون از چارچوب قوانین حاکم بر طبیعت و فیزیک عمل کنند. اگر این قیود و محدودیت های طبیعی نبود، انسان ها به یک معنا آزاد مطلق هستند و هر کاری که دلشان بخواهد انجام می دهند؛ اما محدودیت های طبیعی و قوانین و سنت های تکوینی این اجازه را نمی دهد تا هر کاری را که دلش بخواهد انجام دهد.

غیر از محدودیت هایی طبیعی که در اعمال اراده و اختیار آدمی وجود دارد، امور دیگری نیز اعمال محدودیت می کند و اجازه نمی دهد که انسان هر چه دلش خواست انجام دهد و بر مدار اصالت فرد و اصالت لذت عمل کند؛ چرا که عقل نیز مثلا اعمال محدودیت می کند و اجازه نمی دهد که انسان هر کاری را انجام دهد. از سویی دیگر، آزادی انسان محدود به عدم تجاوز به آزادی دیگران است. بنابراین حتی اگر بخواهیم آزادی مطلق را در مقام نظری بپذیریم نمی توانیم در مقام عمل، آزادی مطلق را اجرایی کنیم، چرا که در نهایت در مقام عمل اعمال آزادی با آزادی دیگری در تزاحم قرار می گیرد و اجازه نمی دهد تا هر گونه بخواهیم عمل کنیم؛ چرا که اگر بخواهیم این گونه عمل کنیم می بایست اصول دیگر مهم تری چون عدالت را نادیده گرفته و در حق دیگر ظلم کرده و حقوق دیگران را پایمال کنیم، پس لازم است برای جلوگیری از ظلم و ستم و تجاوز به حقوق دیگران، از اعمال حق آزادی در جایی که در تضاد با حقوق دیگران یا تزاحم در مقام عمل است، خودداری کنیم.

بنابراین، محدودیت هایی برای آزادی است که نمی توان آن را نادیده گرفت. اما با این همه انسان موجودی مرید یعنی دارای اراده و مختار در عمل است و می تواند به اختیار هر کاری را که دوست دارد انجام دهد و از هر کاری که ناخوش دارد پرهیز کرده و اجتناب نماید.

از نظر آموزه های اسلامی که مطابق با فطرت و طبیعت آدمی است، انسان ها دارای آزادی هستند. اصولا وجود اراده، اختیار و حق انتخاب و آزادی است که تکلیف معنا پیدا می کند؛ چرا که در صورت فقدان آزادی، تکالیف و هم چنین پاداش مبتنی بر آن لغو و بیهوده خواهد بود. از آن جایی که انسان می تواند کاری را انجام داده یا ترک کند از او خواسته شده تا به اختیار کاری را انجام دهد یا ترک نماید و پاداش و کیفر آن را در دنیا و آخرت ببیند.

انسان ها از نظر اسلام، آزاد به دنیا آمده و در انتخاب اموری چون فکر و عقیده و مسکن و غذا و امور بسیار دیگر آزاد هستند و بر اساس انتخابی که انجام می دهند در دنیا و آخرت پاداش یا کیفر می ببینند.

از نظر اسلام سلب هر گونه آزادی از جمله آزادی انتخاب میهن و مسکن و مانند آن از اموری است که با فطرت و طبیعت آدمی سازگار نیست. پس کسانی که این حق طبیعی و فطری آدمی را محدود و یا از او سلب می کنند، نمی توانند در عمل خود موفق باشند و در نهایت می بایست در برابر فشار طبیعت زانو بزنند و آزادی مردمان را بپذیرند. خداوند در آیاتی حتی دفاع از آزادی مثل آزادی مسکن و میهن و مبارزه علیه سلب کنندگان آزادی و حقوق طبیعی مردمان را امری پسندیده و شایسته دانسته است و از مردمان خواسته تا به دفاع از مظلومی بپردازند که حقوق طبیعی از جمله ازادی حق مسکن را سلب شده است.(بقره، آیه 246؛ آل عمران، ایه 195؛ حج، آیات 39 و 40 و آیات دیگر)

از نظر اسلام جامعه برتر و آرمانی و اسلامی جامعه ای است که در آن همه حقوق طبیعی مردمان مراعات می شود و مردمان حقوق طبیعی خود از جمله اظهار عقیده و انتخاب دین را دارند(بقره، آیات 111 و 135 و 139؛ آل عمران، آیه 64) و اهل کتاب و دیگر مومنان به ادیان دیگر می توانند در کمال آزادی به گفت و گو در باب عقاید و افکار خود بپردازند(آل عمران، آیات 20 و 61؛ نحل، آیه 125؛ عنکبوت، آیه 46) هر چند که حق تبلیغ عقاید خود، تهمت و افتراء، دروغ و اظهار نظرهای غیر عالمانه و پخش شایعات و مانند آن را ندارند.(مومنون، آیه 3؛ نحل، آیه 116؛ حج، آیه 30 و آیات دیگر)

به هر حال، از نظر اسلام،‌انسان آزاد به دنیا آمده است و از حقوق طبیعی هر انسانی آزادی است در همه جلوه ها و تجلیات آن است. امیرمومنان علی(ع) در این باره می فرماید: لاتَكُن عَبدَ غَيرِكَ وَقَد جَعَلَكَ اللّه‏ُ حُرّا؛بنده ديگرى مباش كه خدا تو را آزاد آفريد.(نهج البلاغه، نامه‏31)

آزادگی برترین فضلیت انسانی

در میان فضایل انسانی می توان گفت که اموری چون عدالت و آزادی از برجستگی خاصی برخوردار است؛ چرا که انسانی که دارای فضلیت آزادگی است، هرگز تن به ذلت و خواری نمی دهد و نه تنها برای تحقق حقوق طبیعی خود از جمله عدالت گام بر می دارد، بلکه در برابر ظالمی که حقوق طبیعی او و دیگران را تباه می سازد، می ایستد و جان خویش را فدای حقوق طبیعی و احقاق آن می کند.

انسان های شریف و خردمند بر این باورند که انسانیت انسان در همین فضایل اوست و اگر از انسان فضایل انسانی برداشته شود هیچ تفاوتی با دیگر جانوران نخواهد داشت. بر همین اساس است که در اندیشه کسب فضایل انسانی وتحقق آن تلاش می کنند و جان و مال خود را نیز در این راه سرمایه قرار می دهند.

هر انسانی فلسفه ای برای زندگی دارد. بهترین فلسفه زندگی همان است که عقل بدان حکم می کند؛ اما اگر انسان عقل خود را نیز به کار نبرد، این فطرت و طبیعت ذاتی انسان است که گرایش به بهترین ها و فضایل انسانی دارد و اگر فطرت سرکوب نشده باشد، انسان به طور طبیعی دوست دارد که فضایل را در خود ببیند و تجلیات آن را در زندگی اش داشته باشد.

انسان ها حتی اگر دین دار نباشند و به حکم عقل گردن ننهند و دین و فلسفه زیست الهی و اسلامی را در پیش نگیرند، فطرت و طبیعت آنان می بایست ایشان را به سمت و سوی زندگی همراه با فضایل انسانی ببرد. از این روست که امام حسين عليه السلام در خطابی به یزیدیان بی دین و ایمان می فرمیاد:إن لَم يَكُن لَكُم دينٌ وَكُنتُم لاتَخافونَ المَعادَ فَكونوا أَحرارا فى دُنياكُم؛اگر دين نداريد و از قيامت نمى‏ترسيد، لااقل در دنياى خود آزاد مرد باشيد. (بحارالانوار)

این بدان معناست که انسان به طور طبیعی می بایست فضلیت گرا و فضلیت خواه باشد که در این میان فضلیت ازادی و آزادگی از برجسته ترین فضایل انسانی است. پس اگر انسانی فضلیت آزادی و ازادگی را نداشته باشد می بایست از زمره آدمیان بیرون دانست؛ چرا که این فضلیت طبیعی انسان است و هر انسانی دوست دارد که دارای این فضایل باشد. پس کسی که به وجدان و فطرت خود پاسخ نمی دهد می بایست او را از زمره آدمیان بیرون دانست چه رسد که او را دین دار و یا مسلمان و مومن دانست.

به هر حال، در میان خصلیت های انسانی برخی از خصلت ها و فضایل برتر و مهم تر است که آزادی یکی از این فضایل برتر انسانی است که هر انسانی می بایست در هر هر حال آن را دارا باشد. امام صادق (ع) در این باره می فرماید: خَمسُ خِصالٍ مَن لَم تَكُن فيهِ خَصلَةٌ مِنها فَلَيسَ فيهِ كَثيرُ مُستَمتَعٍ أَوَّلُهَا: اَلوَفاءُ وَالثّانيَةُ التَّدبيرُ وَالثّالِثَةُ الحَياءُ وَالرّابِعَةُ حُسنُ الخُلقِ وَالخامِسَةُ وَهِىَ تَجمَعُ هذِهِ الخِصالَ، الحُرِّيَّةُ؛ پنج خصلت است كه در هر كس يكى از آنها نباشد خير و بهره زيادى در او نيست: اول: وفادارى دوم: تدبير سوم: حيا چهارم: خوش اخلاقى و پنجم: ـ كه چهار خصلت ديگر را نيز در خود دارد ـ آزادگى.(خصال، ص284، ح33)

پس در میان خصلت های پنج گانه خصلت آزادی و ازادگی است که برترین خصلت است؛ چرا که کسی که از این خصلت و فضلیت انسانی بهره مند باشد ، بی گمان خصلت ها و فضایل دیگر را نیز به دست خواهد آورد ولی کسی که از آزادگی بهره ای نبرده است امیدی نیست که در خصلت های دیگر را به دست آورد.

انسان آزاده همیشه بر آن است تا به بهترین شکل زندگی خود را سامان دهد و اجازه نمی دهد تا دیگری او را به سمت و سویی ببرد که از فضایل به دور باشد. همین مساله موجب می شود که در همه رفتارهای زندگی خود به گونه ای عمل کند که به اصل آزادی او ضرر و زیانی نرسد. سبک زندگی انسان آزاده، سبکی مبتنی بر فضایل اخلاقی است. از همین روست که از هر گونه ظلم و ستم به دور است و به خود اجازه نمی دهد تا از مثلا از مال حرام زندگی خود را تامین نماید و حرام خواری را پیشه خود سازد. انسان آزاده در همه زندگی بر مدار اخلاق و فضلیت و به دور از ظلم و ستم زندگی می کند و چنان که امیرمومنان علی(ع) می فرماید: مِن تَوفيقِ الحُرِّ اكتِسابُهُ المالَ مِن حِلِّهِ؛از موفقيت آزاده اين است كه مال را از راه حلال به دست آورد.(غررالحكم، ج6، ص36، ح393)

به هر حال، آزادی خصلت و فضلیتی برتر است که انسان می بایست برای حفاظت آن همه چیزش را بدهد و اجازه ندهد کسی به حریم ازادی و ازادگی او تجاوز کند.

راه های کسب آزادی واقعی

آزادی هر چند که دایره گسترده ای دارد، ولی می بایست به این نکته توجه داشت که نمی بایست آن را با امور دیگری چون بی بندباری یکی دانست. همان طوری که آزادی انسان به امور طبیعی چون قوانین فیزیک و دیگر سنت ها و قوانین تکوینی الهی بر جهان محدود می شود، هم چنین محدود به اموری است که در بالا به برخی از آن ها اشاره شده است. از جمله این که آزادی محدود به عدم تزاحم با حقوق دیگران و هم چنین اعمال در دایره احکام عقل به ویژه عقل عملی چون عدالت است. پس هر جایی که اعمال آزادی موجب ظلم و خروج از دایره عدل شود، آن آزادی واقعی نیست، بلکه تجاوزگری است که نام آن آزادی نهاده شده است.

در آزادی های فردی و اجتماعی می توان موارد بسیاری را یافت که به ظاهر مصداق آزادی است، ولی در واقع ضد آزادی است. به عنوان نمونه مکر و فریب به ظاهر از مصادیق آزادی است، ولی آزادگی واقعی در تضاد و تناقض با چنین رفتار و اعمالی است. آزاده واقعی هر گز رفتاری نمی کند که به بر مدار مکر و فریب باشد و بخواهد با سوء استفاده از نام آزادی دیگران را به بدبختی و بیچارگی بکشاند. از این روست که امیرمومنان على (ع) به تضاد و تناقض فاحش میان آزادی و مکر اشاره می کند و می فرماید: اَلحُرِّيَّةُ مُنَزَّهَةٌ مِنَ الغِلِّ وَالمَكرِ؛آزادگى از كينه‏توزى و مكر منزّه است.(غررالحكم، ج1، ص385، ح1485)

برای کسب آزادی واقعی می بایست انسان درک و فهم درستی از مفهوم و مصادیق ازادی داشته باشد و بی بند و باری و تجاوز به حقوق دیگران را آزادی نشمارد. آن شخصی که به گمان آزادی لخت و عریان در جامعه حضور می یابد و موجبات رنج خاطر جامعه می شود یا صدا را بلند می کند و یا ابزارهای صوتی را چنان به کار می برد که گویی کسی دیگری نیست، این نه تنها به آزادی توهین می کند بلکه به خودش ضربه وارد می سازد؛ زیرا اجازه می دهد تا نوعی ولنگاری و بی بندو باری در جامعه شکل گیرد که خودش نیز در نهایت آسیب می بیند.

از این روست که در تعالیم و آموزه های اسلامی، آزادی واقعی را در بندگی خداوند معرفی می کنند؛ چرا که انسان مومن و بنده خدا، در چارچوب عقل و وحی عمل می کند و حقیقت آزادی و مصادیق آن را می شناسد و به کار می گیرد. چنین شخصی چون رضایت خداوند را در نظر دارد، از اعمال هر چیزی که مانع تحقق آزادی واقعی شود خودداری می کند و با هر امری که جلوی اعمال آزادی را می گیرد مبارزه می کند. چنین شخصی به یک ازادی واقعی می رسد که در مدعیان دروغین آن هرگز نیافت نمی شود. از همین روست که امیرمومنان علی(ع) در بیان نقش عبودیت الهی در تحقق ازادی واقعی می فرماید: مَن قامَ بِشَرائِطِ العُبوديَّةِ أَهلٌ لِلعِتقِ، مَن قَصَّرَ عَن أَحكامِ الحُرِّيَّةِ اُعيدَ اِلىَ الرِّقِّ؛هر كس شرايط بندگى خدا را به‏جا آورد سزاوار آزادى مى‏شود و هر كس در عمل به شرايط آزادگى كوتاهى كند، به بندگى (غير خدا) مبتلا مى‏شود.(غررالحكم، ج 1، ص 113، ح413)

چنین شخصی به حالتی در نفس دست می یابد که مسایل را در زندگی به گونه ای دیگر تجزیه و تحلیل می کند و به سادگی در چارچوب ازادی زندگی خود را سامان می دهد به گونه ای که از نظر روحی و عملی هیچ مشکلی نخواهد داشت و از یک سلامت و تعادل شخصیتی و رفتاری بهره مند خواهد بود. پس هیچ گاه تحت فشارهای درونی و بیرونی تغییر رفتار و رویه نمی دهد بلکه به سبب وجود روحیه ازادی و ازادگی واقعی در شخصیت چنین فردی، از بهترین تعادل و سلامت برخوردار خواهد بود. از همین روست که امام صادق(ع) در بیان نقش آزادی واقعی در زندگی انسان و ایجاد تعادل در رفتارهای او می فرماید: إنَّ الحُرَّ حُرٌّ على جميعِ أحوالِهِ : إن نابَتهُ نائِبَةٌ صَبَرَ لَها، وَإن تَداكَّت علَيهِ المَصائِبُ لَم تَكسِرهُ وَإن اُسِرَ وَقُهِرَ وَاستُبدِلَ بِاليُسرِ عُسرا، كَما كانَ يُوسُفُ الصِّدّيقُ الأمينُ صَلَواتُ اللّه‏ِ عَلَيهِ: لَم يَضرُر حُرِّيَّتَهُ أنِ استُعبِدَ وَقُهِرَ وَاُسِرَ؛آزاده در همه حال آزاده است: اگر بلا و سختى به او رسد شكيبايى ورزد و اگر مصيبت‏ها بر سرش فرو ريزند او را نشكنند هرچند به اسيرى افتد و مقهور شود و آسايش را از دست داده و به سختى و تنگدستى افتد. چنان كه يوسف صديق امين، صلوات اللّه‏ عليه، به بندگى گرفته شد و مقهور و اسير گشت اما اين همه به آزادگى او آسيب نرساند.(كافى، ج2، ص89، ح6)

راه رسیدن به چنین آزادی و آزادگی را می بایست در همان عبودیت الهی دانست. در این میان تقوا نقش اساسی در تحقق آزادگی انسان دارد؛ زیرا تقوا به معنای مدیریت عقلانی نفس است. کسی که عقل او حاکم بر وجودش باشد، در مسیر حقوق طبیعی و حقوق انسانی گام بر می دارد و فضایل انسانی را در خود تحقق می بخشد که از جمله آن ها آزادی و آزادگی است. از این روست که امیرمومنان على عليه السلام تقوا را مهم ترین کلید دست یابی به آزادی و ازادگی بر می شمارد و بر آن تاکید می ورزد:إنّ تَقوَى اللّه مِفتاحُ سَدادٍ ، وذَخيرَةُ مَعادٍ ، وعِتقٌ مِن كُلِّ مَلَكَةٍ ، ونَجاةٌ مِن كُلِّ هَلَكَةٍ ، بِها يَنجَحُ الطّالِبُ ، ويَنجو الهارِبُ ، وتُنال الرَّغائبُ؛تقواى خدا، كليد پاكى و درستى و اندوخته‏اى براى معاد و باعث آزادى از هر بندگى و رهايى از هر نابودى است. به وسيله تقواست كه جوينده به مطلوبش مى‏رسد و گريزانِ (از عذاب و كيفر الهى) رهايى مى‏يابد و به خواست‏ها رسيده مى‏شود.(نهج البلاغة، خطبه 230)

انسان هایی که تقوایی عقلانی و عقلایی دارند، به سبب همین تقوای عقلانی از هر گونه بی عدالتی و ظلم به دور بوده و گرایش به عدالت خواهند داشت. از همین روست که با تمام شهامت و شجاعت علیه ظلم و بی عدالتی در هر شکل و شمایل آن می ایستند و به خود اجازه نمی دهند که نسبت به ایشان یا دیگران ظلم و ستمی روا شود و حقوق طبیعی کسی تباه گردد.

بی گمان در این جامعه انسانی و اسلامی عدالت مهم ترین حق طبیعی است که انسان می بایست به آن توجه داشته باشد. هر گونه عمل و رفتاری که موجب تباهی عدالت شود، به معنای نادیده گرفتن همه هستی انسان است. پس انسان آزاده هرگز تن به بی عدالتی نمی دهد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا