اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمقالات

ايثار، راهي براي دست يابي به مقام احسان

samamosزندگي اجتماعي در چارچوب قوانين سامان مي يابد. فقه اصغر در اسلام مديريت اين بخش را به عهده دارد؛ اما سبك زندگي در اسلام تنها در چارچوب فقه اصغر سامان نمي يابد، بلكه اين فقه اكبر است كه به فقه اصغر معنا مي بخشد و ضمانت اجرايي آن را به عهده مي گيرد.

البته اين بدان معنا نيست كه نقش فقه اصغر را در كمال رساني ناديده بگيريم؛ زيرا آن چه در فقه اصغر به عنوان احكام و قوانين بيان شده و به عنوان شريعت از آن ياد مي شود، بستر و زمينه ساز دست يابي انسان به كمالاتي است كه در فقه اكبر جست وجو مي شود.از اين رو فقه اصغر و شريعت را به عنوان طريقه دست يابي و رسيدن به حقيقتي دانسته اند كه در فقه اكبر مطرح مي شود.

نويسنده در اين نوشتار بر آن است تا نقش ايثار و ايثارگري را در رسيدن انسان به كمالات مطلق و متاله و رباني شدن براساس آموزه هاي قرآني بيان كند.

رباني شدن از طريق شريعت

فلسفه آفرينش انسان، متاله و رباني شدن و قرار گرفتن در مقام خلافت الهي و پذيرش مسئوليت مظهريت در ربوبيت است؛ از اين رو خداوند همه اسماء و صفات كمالي خود را در آدمي سرشته است تا انسان با فعليت بخشي به اين اسماء و صفات و خدايي شدن، بتواند مظهر ربوبيت الهي گردد و در مقام خلافت الهي هستي را مديريت و پروردگاري كند. (بقره، آيات 30 و 31)

براساس آموزه هاي قرآني، هر آنچه از خداوند و ذات او مي دانيم، به سبب ظهوري است كه در انسان پديدار شده است؛ چرا كه خداوند انسان را بر صورت صفات و اسماي خويش آفريده است و هر انساني با مراجعه به ذات خويش بر اين صفات و اسماي كمالي خداوند آگاهي مي يابد و بر خداوندگاري و پروردگاري خداوند گواهي مي دهد.

هر چند كه انسان هرگز به كنه ذات الهي نمي رسد، ولي همه مراتب ظهوري خداوند را حتي در مقام هويت درمي يابد و مي تواند بنده و عبد اين مقام و ظهور هويت شود؛ چنان كه خداوند در توصيف حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي(ص) مي فرمايد كه او در مقام «عبده»بود كه به اسراء و معراج رفت (اسراء، آيه 1) و در مقام «تدلي و تدني در قاب قوسين او ادني» نشست. (نجم، آيات 7 تا 9)

هر انساني خداوند را چنان توصيف مي كند كه آن اسماء و صفات خداوندي را در خود ظهور داده باشد. از آن جايي كه مخلصان (به فتح لام) همه اسما و صفات الهي را در خود ظهور بخشيده اند، مي توانند به توصيف كامل خداوند بپردازند و صفاتي كه ايشان بيان مي كنند همان صفات لايق و شايسته خداوندي است. لذا خداوند خود را از همه صفاتي كه غير مخلصان بيان مي كنند پاك و مبرا مي داند و تنها خود را شايسته همان صفاتي مي داند كه مخلصان در مقام توصيف مي گويند: سبحان الله عما يصفون ألا عبادالله المخلصين (صافات، آيات 159 و 160)

در ميان مخلصان نيز كامل ترين ايشان همان چهارده معصوم(ع) هستند كه نه تنها تمام اسماء و صفات الهي را در خود ظهور بخشيده بلكه در مقام ظهور به تماميت آن رسيده و تماميت را در كمال احراز كرده اند. از اين رو در مقام عبده و ظهور نخستين نشسته اند و از ظهور هويت سخن به ميان مي آورند به گونه اي كه هيچ موجودي در تقرب به خداوند به پاي ايشان نمي رسد.

همين ظهور تماميت در كماليت است كه چهارده معصوم(ع) را اسوه مطلق قرار داده و خداوند بي هيچ استثنا و اما و اگري ايشان را اسوه كمال معرفي مي كند. (احزاب، آيه 21) اما نسبت به ديگران حتي حضرت ابراهيم(ع) از پيامبران اولوالعزم خويش قايل به استثنا و اما و اگر مي شود. (ممتحنه، آيه4)

از آن جايي كه چهارده معصوم(ع) نفس پيامبر(ص) هستند (آل عمران، آيه61) ايشان هر آنچه مي گويند بيانگر مقام هويت الهي است؛ زيرا در شناخت خداوند به تماميت كمال رسيده اند و هر آنچه از مقام ظهوري خداوند هست، ايشان مي دانند و در خود ظهور داده اند.

براساس آموزه هاي قرآني، براي رسيدن به اين كمال در ظهور اسماي الهي مي بايست راه اين اسوه هاي كامل را پيمود كه همان طريقت شريعت اسلام است. پس هر كسي بخواهد به مقام متاله و رباني شدن برسد مي بايست چهارده معصوم(ع) را اسوه زندگي خويش قرار دهد كه در نام اسلام خلاصه شده است. ايمان به اسلام به معناي پذيرش سبك زندگي معصومان(ع)است كه در قالب شريعت اسلام معنا و مفهوم يافته است. براين اساس مي توان گفت كه تنها راه رسيدن به كمال مطلق و تقرب به خداوند و متاله و رباني شدن، اطاعت از معصومان و اجراي سبك زندگي ايشان به عنوان اسوه هاي كاملي است كه در كمال به تماميت رسيده اند.

فقه اصغر و اكبر، راهنماي عام و خاص

عمل به محتواي توضيح المسايل به عنوان فقه زندگي اجتماعي، در حقيقت عمل به فقه اصغر است. فقه اصغر به ما كمك مي كند در جامعه، به عنوان انساني معتدل زندگي كنيم. بخش اعظم فقه اصغر قابل اجرا از سوي همگان است حتي اگر قايل به اسلام و مؤمن بدان نباشند؛ زيرا فقه زندگي است و آن را مي توان همانند قوانين عقلاني و يا انساني دانست كه در مقام ساماندهي به زندگي دنيوي و حدود و ثغور تعاملات اجتماعي مردم مي باشد.

برخي از كساني كه به كشورهاي غربي رفته و قوانين آنجا را مي بينند بر اين باورند كه فقه اصغر يا آنچه در رساله هاي توضيح المسايل آمده در آن جا به خوبي اجرا مي شود و در حقيقت اسلام در آنجا بيشتر نمودو تجلي دارد هرچند كه مسلماني ديده نمي شود؛ زيرا فقه اصغر در حقيقت فقه زندگي براساس قوانين و حقوق است.

اما فقه اصغر جنبه ديگري دارد كه مرتبط با فقه اكبر است. اين جنبه از فقه اصغر است كه به رفتارهاي مسلمانان معناي عبادي مي بخشد و آن را پله اي براي رسيدن به مقام تقرب الهي قرار مي دهد. در فقه اصغر مسأله اي به نام نيت نيز وجود دارد كه ماهيت عمل را تغيير مي دهد.

در حقيقت در جايي كه به فقه اصغر تنها به عنوان يك قانون مفيد و سازنده اجتماعي نگريسته مي شود، تنها حسن فعلي مراد و منظور است، ولي زماني كه به فقه اصغر به عنوان يك عمل عبادي نيز نگريسته مي شود و نيت درآن لحاظ مي شود، افزون بر حسن فعلي داراي حسن فاعلي نيز مي شود و همين حسن فاعلي در كنارحسن فعلي است كه آن را به عبادت تبديل مي كند و پاداش و آثار اخروي را بر آن مترتب مي سازد.

فقه اصغر با فقه اكبر است كه هويت تازه اي چون عبادت مي يابد و عامل تقرب و متاله و رباني شدن انسان مي شود. فقه اكبر در حقيقت به حوزه انديشه و ايمان انسان توجه دارد و دنياي فكري و ذهني انسان را شكل مي بخشد؛ چنان كه فقه اصغر مسئول رفتار مكلف در حوزه عمل است. تركيب فقه اكبر يعني جزم در انديشه و باورهاي ديني و فقه اصغر يعني عزم بر انجام كارهاي نيك براساس آموزه هاي ديني است كه انسان كامل را مي سازد و حسن فعلي را با حسن فاعلي تحقق مي بخشد.

فقه اكبر، رفتارسازي در مرتبه احسان

اگر فقه اصغر به قوانين توجه دارد و احكام آن براي ساماندهي بر مدار عقلانيت است؛ فقه اكبر به مؤمنان ياد مي دهد كه فراتر از خود و حقوق خويش بنگرند و رفتار نمايند.

فقه اكبر به جاي آنكه تنها بر مدار عقلانيت زندگي را سامان دهد چنان كه فقه اصغر انجام مي دهد، بر آن است تا دل و قلب و عاطفه را در كار آورد. اين گونه است كه مدار و محور فقه اكبر افزون بر عقلانيت، بر مدار محبت است.

در فقه اكبر انسان مي آموزد كه فراتر از خود و حقوق خود، ديگران را بنگرد و با احسان و محبت و مودت از حقوق خويش نيز بگذرد و خدمتي به ديگران كند.

انسان در فقه اكبر با خداوند و صفات كمالي خداوند در يك مرتبه بسيار بالا آشنا مي شود و با اسماي حسناي الهي پيوند مي خورد. لذا به جاي عدالت و حقوق، از ايثار و احسان و عفو و گذشت و مانند آن سخن به ميان مي آورد و از خود و جانش نيز مي گذرد و در مقام احسان الهي خود را فداي ديگران مي سازد.

ايثار در مقام احسان

ايثار در لغت به معناي برتري دادن است. (لسان العرب، ابن منظور، ذيل واژه اثر) در فرهنگ قرآني، واژه ايثار به معني تقديم ديگري بر خود و بخشيدن چيزي كه انسان خود به آن نياز دارد، به كار مي رود. (مجمع البيان، طبرسي، ج9-10، ص393)

كسي كه اهل ايثار است درحالي كه خود به آن چيز نياز شديد دارد و حق اوست كه از آن بهره گيرد، از خود مي گذرد و ديگري را بر خود مقدم مي دارد و آن چيز را به ديگري تقديم مي كند.

براساس گزارش هاي قرآني، كساني كه اهل ايثارگري هستند، فراتر از خود مي انديشند و آنان هستند كه فلسفه حقيقي آفرينش را دريافته اند. از اين رو كمال را در تقرب جويي به خدا و ظهوربخشي به صفات و اسماي الهي مي دانند و لذا مي خواهند رضايت الهي را كسب كنند و از آن جايي كه ايثارگري را مصداقي كامل از مقام احسان مي دانند، بدان اقدام مي كنند تا صفت احسان را در خود به طور تمام و كمال تجلي بخشند.

برترين ايثارگران، كساني هستند كه براي رضايت و خشنودي خداوند از جان خويش مي گذرند.خداوند در آيه207 سوره بقره از ايثارگري اميرمؤمنان علي(ع) سخن به ميان مي آورد و او را اسوه ايثارگران برمي شمارد؛ چراكه فداكاري و ايثارگري علي(ع) در خفتن به جاي پيامبر(ص) براي حفظ جان وي، تنها براي خشنودي الهي انجام گرفته است و خداوند از اين عمل آن حضرت(ع) كه به قصد رضايت او انجام گرفته، خشنود و راضي شد و آن را در اين آيه گزارش كرد.

در حقيقت همراه بودن ايثار جان با اخلاص، سبب جلب رأفت الهي و رضايت الهي شد و خداوند ايشان را به عنوان يك ايثارگر مطلوب معرفي مي كند. (بقره، آيه207)

حضرت اميرمؤمنان(ع) در شب هجرت پيامبر(ص) جان خويش را در طبق اخلاص نهاد و به بستر پيامبر(ص) رفت درحالي كه شمشيرهاي آخته چهل مرد قبايل قريش براي كشتن وي آماده بود. ايشان بي هيچ ترس و خوفي در بستر مي خوابد و جان خويش را براي حفاظت جان پيامبر(ص) فدا و ايثار مي كند.

اهل بيت(ع) كه اسوه هاي تمام در كمال اسماء و صفات الهي هستند، در مقام احسان، نه تنها از مال خويش ايثار مي كنند، بلكه از جان خويش نيز ايثار مي كنند تا رضايت الهي را به دست آورند.

خداوند در بيان احسان و ايثارگري اهل بيت، در سوره انسان حكايت بخشش ايشان به اسير و مسكين و يتيم را بيان مي كند و آن را ايثارگري بسيار قابل ستايش و پاداش بزرگ برمي شمارد. (انسان، آيات8 و 9 و آيات ديگر)

در عصر پيامبر(ص) گروهي از انصار نيز از جان و مال خويش در راه رضايت خدا ايثار كرده اند كه خداوند آن را در آياتي از جمله 120 سوره توبه و آيه 9 سوره حشر بيان كرده است.

امام حسين(ع) ايثارگري براي نجات امت محمد(ص)

خداوند در آياتي از قرآن هدف از ايثار مطلوب را اموري چون امان از قيامت و خشم آتشين دوزخ(انسان، آيات 5 تا 10) و خشنودي و رضايت خداوند (بقره، آيه 207) دانسته است، ولي در آيات 5 تا 10 به نكته بسيار مهم ديگري اشاره شده كه همان تقرب جويي به خداوند است.

به اين معنا كه هدف ايثارگران از عمل خويش، دستيابي به مقام تقرب است. تقرب براساس آموزه هاي قرآني تنها با تحقق بخشي به صفات و اسماي الهي در خود امكان پذير است.براين اساس، كساني كه تقرب را هدف خويش قرار مي دهند، در حقيقت مي خواهند با اين كار صفات و اسماي الهي را در خود تحقق بخشند و متأله و رباني شوند.

امام حسين(ع) در مقام ايثارگري و احسان الهي اعلان قيام و نهضت مي كند و براي اصلاح امت جد خويش و بازگشت به مسير اسلام حقيقي، جان خود و اهل بيت خويش را در طبق اخلاص مي گذارد و در كربلا شهيد مي شود.

آن حضرت(ع) در تجليل قيام خونين خود مي فرمايد: اني لم اخرج اشرا ولابطرا و لامفسدا و لاظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي صلي الله عليه و آله اريد ان امربالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيره جدي و ابي علي بن ابي طالب(ع)؛ به درستي كه من بيهوده، گردنكش، ستمگر و ظالم حركت نكردم، بلكه براي اصلاح در امت جدم محمد(ص) حركت كردم و مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و به روش جدم محمد(ص) و پدرم علي بن ابيطالب(ع) رفتار كنم. (بحارالانوار، ج44، ص923)

ايشان در جايي ديگر مي فرمايد: خداوندا، توآگاهي به آنچه انجام داديم، نه براي رقابت در كسب جاه و مقام بود و نه براي چيزهاي پوچ و بيهوده دنيا، بلكه براي اين بود كه نشانه هاي راه دينت را ارائه دهيم و (مفاسد را) در شهرهاي تو اصلاح كنيم تا بندگان مظلوم تو در امنيت و آسايش باشند و به احكام تو عمل كنند. (تحف العقول، ص932)

از نظر ايشان انسان كامل و رها از خسران و زيان ابدي تنها كسي است كه براي رضايت خداوند كار مي كند و نيتي جز خداوند ندارد و مي خواهد خدايي شود. اما كساني كه در انديشه رضايت مردم هستند و ايثار و احسان ايشان براي رضايت مردمان و نه خداوند است. هرچند كه برخوردار از حسن فعلي هستند، ولي از حسن فاعلي هيچ بهره اي نبرده اند بدتر از ايشان كساني هستند كه رضايت خلق را بر غضب خالق مي خرند. آن حضرت مي فرمايند: لا افلح قوم اشتروا مرضاه المخلوق بسخط الخالق؛ كساني كه رضايت مخلوق را به بهاي غضب خالق بخرند، رستگار نخواهندشد. (مقتل خوارزمي، ج1، ص932)

بنابراين، ايثارگري كه مي خواهد در مقام احسان قرارگيرد و صفات كمالي الهي را به شكل تمام در خود تحقق بخشد و مظهر خداوندي و پروردگاري الهي شود، مي بايست همواره رضايت خداوند را از طريق تقرب به خدا و خدايي شدن پي گيرد؛ زيرا هدف از آفرينش انسان همان تقرب به خدا در شكل متأله و رباني شدن است كه رضايت كامل الهي در آن است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا