اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیسیاسیمعارف قرآنی

بازی با دین و آخرت

بسم الله الرحمن الرحیم

برخی از مردم وقتی رفتاری بر خلاف عقل و نقل انجام می دهند که عرف عقلایی و عرف متشرع آن را نمی پسندد و آن را منکر می شمارد، در مقام توجیه رفتار خویش، می گویند: «شوخی کردیم. داشتیم بازی در می آوردیم و بازی می کردیم ببینم واکنش شما چیست؟»

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، بدترین ستم این است که انسان با دین و آخرت خویش بازی کند و پس از تمسخر و بازی با دین بگوید: «شوخی کردیم و بازی می کردیم و مطایبه داشتیم.» این افراد همه چیز را به بازی و سخریه گرفته و در قول و فعل به تمسخر دین پرداخته اند. چنین رفتاری با دین هر چند که دمی آنان را شاد می کند و حتی درآمدی هم برایشان فراهم می آورد، اما این شادی و درآمد بلای جان آنان می شود و نه تنها سعادت و خوشبختی ابدی را از دست می دهند، بلکه در همین دنیا چوب رفتار زشت و رویه باطل خودشان را می خورند و خدا در همین دنیا آنان را خوار و خفیف می سازد و شادی آنان را به اندوهی سنگین تبدیل می کند تا جایی که در افسردگی دست به خودکشی می زنند در حالی که در ظاهر غرق ثروت و قدرت هستند؛ چنان که شما شاید دیده یا شنیده باشید، فلانی در ویلای شمالی اش خودکشی کرده و خود را به درآویخته یا سم و زهر خورده است.

بازی با دین از سوی قدرتمندان و ثروتمندان و منافقان

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، سه گروه اصلی را می توان در جریان شناسی اجتماعی شناساسی کرد که علیه دین عمل می کنند؛ این سه گروه یا جریان عبارتند از جریان های قدرت و ثروت و نفاق که از آنان به جریان زر، زور و تزویر یاد می کنند. از نظر قرآن نمادهای بارز این جریان ها افرادی چون فرعون و قارون و هامان است.

اصولا صاحبان قدرت و ثروت، چون خود را در مقام «استغنا» می یابند و نوعی بی نیازی در آنان شکل می گیرد که خود را بی نیاز از خدا می ببیند، به طغیان رو می آورند و خدا را بنده نمی شوند.(علق، آیات 6 و 7) البته این استغنا شاید – بلکه قطعا – یک احساس دروغین است؛ زیرا از نظر قرآن، همه مخلوقات و آفریده ها از جمله انسان از «فقر هویتی» و ذاتی رنج می برد و هرگز به معنای حقیقی «غنی» نیست تا به استغنا برسد و بی نیاز از غیر به ویژه خدا باشد.(فاطر، آیه 15)

بی گمان این فقر هویتی اجازه نمی دهد تا حتی از ثروت و قدرت خویش به درستی بهره برد؛ زیرا جریان هستی و سنت های الهی بر این قرار گرفته است تا انسان در دنیا در حالتی از رنج باشد که در اصطلاح قرآنی از آن به «کبد» یاد می شود.(بلد، آیه 4) بنابراین حتی از قدرت و ثروت بی نهایت بهره مند باشد و همه آن چه در زمین از قدرت  وثروت است در اختیار شخصی قرار گیرد، هرگز او نمی تواند با آنها خود را از «کبد» و رنجی که خلقت اوست، رهایی یابد؛ زیرا بیماری بلکه مرگ، همراه و قرین حیات اوست.(بلد، آیات 4 تا 6؛ ملک، آیه 2)

با این همه توهم دروغین استغنا و احساس غلط و نادرست بی نیازی موجب می شود تا به ویژه ثروتمندان و قدرتمندان خود را در حالتی از استغنا و بی نیازی بیابند و خدا را بنده نباشند.(علق، آیات 6 و 7) از همین روست که بسیار بلکه اکثریت نزدیک به اغلبیت از دشمنان خدا و پیامبران و دعوت آنان همین گروه های ثروت و قدرت هستند که خدا در همین دنیا بسیاری از آنان را به عذاب استیصال ریشه کن کرده است؛ زیرا در دام سنت امهال و استدراج افتاده و گمان کرده اند که ثروت و قدرت آنان دایمی است یا تضمین کننده سعادت آنان در دنیا بوده و آرامش و آسایش را برایشان به ارمغان خواهد آورد، در حالی که چنین نبوده و نیست.(توبه، آیات 69 و 70)

برخی از اصحاب قدرت و ثروت به این خیال و توهم رسیده اند که اگر خدا در آنان ثروت و قدرت داده، به سبب کرامت آنان در نزد خداست؛ بنابراین در آخرت نیز از قدرت و ثروت برخوردار خواهند بود و عذابی نخواهند شد.(فجر، آیه 15؛ سباء، آیه 35؛ کهف، آیه 36) این در حالی است که دارایی های دنیوی از علم و قدرت و ثروت، ابزاری برای ابتلائات الهی انسان است  و خدا با ثروت  وقدرت و مال و منال از فرزندان انسان را می آزماید و در کوره فتنه می افکند تا معلوم شود با این ابزارهای برای آخرت کاری انجام می دهد که باقیات صالحات او باشد، یا خیر؟(انبیاء، آیه 35؛ تغابن، آیه 15؛ بقره، آیه 155) پس نه ثروت مایه کرامت است، نه فقر مایه اهانت.(فجر، آیات 15تا 17)

بازی عالمان منافق با دین

یکی از بزرگ ترین دشمنان دین، جریان نفاق است که حتی در میان علمای دین نیز نفوذ می کند. این جریان خطرناک تر از اصحاب قدرت و ثروت است؛ زیرا دشمنی است که به ظاهر با دین و در باطن علیه آن است. البته جریان نفاق یک جریان قوی و بسیار خطرناکی است که محدود به قشر خاصی نیست، بلکه همه اقشار اجتماعی را در برمی گیرد. بنابراین، جریان نفاق را می توان در ثروتمندان، قدرتمندان، فقیران، کارمندان، کارگران، کشاورزان، عالمان دینی و غیر دینی یافت. البته در برخی از این اقشار، جریان نفاق پر نفوذتر و کارکرد خطرناک تری دارد؛ چنان که جریان نفاق در میان عالمان دینی خطرناک تر از همه است؛ زیرا با بدعت در دین ریشه دین را می زنند؛ به این معنا که اگر قدرتمندان با قدرت خویش سعی در حذف مومنان می کنند، یا ثروتمندان با ثروت خویش این گونه هستند؛ اما عالمان منافق دینی، با تزویر خویش دین را تحریف می کنند و با بدعت خویش دین را وارونه جلوه می دهند و به جای خدمت مظلوم و مستعضف به خدمت ظالم و مستکبر در می آورند؛ در حالی ذات دین، حمایت از مظلوم و مستضعف در برابر ظالم و مستکبر است.(نساء، آیه 79)

بسیاری از آیات سوره های مدنی به جریان نفاق پرداخته است؛ زیرا وقتی حکومت اسلامی در طول تاریخ شکل گرفته، افرادی که کافر بودند برای بهره گیری از مواهب دینی خود را متدین نشان می دهند بلکه در ساحت عالمان دینی وارد می شوند و با تحریف و بدعت گری دین را به نفع خویش و اصحاب زر و زور مصادره می کنند.(نساء، آیه 46؛ مائده، آیات 13 و 41؛ جمعه، آیه 4)

جریان تزویر از عالمان دینی، پس از این که مطلبی را به طور کامل و دقیق دانستند و نسبت به آن تعقل ورزیدند، آن را تحریف می کنند تا مقاصد پلید خویش را جامه عمل بپوشانند.(بقره، آیه 75) این جریان هماهنگ با جریان زر و زور، به جای امر به معروف و نهی از منکر، امر به منکر و نهی از معروف می کند و هنجارهای اجتماعی عرفی و شرعی از جمله حجاب و عدم دست دادن میان نامحرمان را به نام دین به تمسخر می گیرد و آن را شرعی و قانونی و ارزشی نمی دانند، بلکه به بی حجابی و ارتباط لمسی میان نامحرمان اعتبار بخشی می کنند و به ترغیب و تشویق این جریان می پردازند؛ زیرا آنان فاسقانی هستند که با مخالفت با معروف و عرف شرعی به جنگ آن می روند و بدعت و تحریف در دین را موجب می شوند؛ یا آن که در برابر فسق و فجور دیگران سکوت می کنند و حتی برای عذر به پیشگاه خدا، نهی از منکر نمی کنند. البته اینان هماره از رسوایی می ترسند و سعی می کنند به گونه ای عمل کنند که به عنوان کافر و منافق شناخته نشوند، بلکه تزویر را به گونه ای رقم می زنند که مسلمانان ساده لوح و ساده اندیش آنان را متهم به بی دینی نکنند؛ زیرا لباس دین و حق به تن کرده اند و به ظاهر مدافع دین و عالم دینی هستند، در حالی در باطن علیه دین هستند. اینان وقتی مورد بازخواست از سوی عالمان حق یا مومنان قرار می گیرند و کوس رسوایی و تزویر آنان از بام فرو می افتد، در مقان توجیه می گویند: «کنا نخوض و نلعب؛ داشیم مطایبه و بازی می کردیم،» این در حالی است که آنان دین را به تمسخر گرفته و خدا و پیامبرش را به استهزاء گرفته اند.(توبه، آیات 64 تا 68)

خدا در قرآن بیان می کند که این جریان بیش تر آن که دنبال رضایت خدا باشند، به ظاهر سوگند می خورند که دنبال رضایت مردم هستند. باید گفت که اینان باید دنبال رضایت خدا و رسول الله(ص) باشند که رضایت او رضایت الهی است؛ زیرا مومن می بایست دنبال رضایت مردم و پیامبر(ص) باشد که نه رضایت مردم. در حالی که منافقین دنبال رضایت مردم هستند و رضایت خدا برای آنان یا اصلا مطرح نیست یا اگر باشد، فرعی است.(توبه، آیه 62)

از نظر قرآن، کسی که دنبال رضایت خدا و رسول الله(ص) باشد، بی گمان رضایت مردم را به هم به دست می آورد؛ زیرا هر چه خدا  ورسول الله(ص) بخواهند به نفع مردم است هر چند که به ظاهر این گونه نیست و حتی مردم از برخی از امور کراهت دارند  وآن را ناخوش می شمارند، ولی از نظر قرآن، وقتی به باطن همین امور توجه شود به نفع مردم است. پس کسی که طالب رضایت مردم باشد، نه تنها رضایت مردم را حاصل نخواهد کرد، بلکه دشمنی خدا و رسول الله(ص) را نیز به دنبال خواهد داشت؛ اما کسی که رضایت خدا و پیامبرش را بطلبد در نهایت رضایت مردم را نیز به دست می آورد؛ زیرا هر چه خدا و رسول الله(ص) بخواهد به نفع مردم است هر چند که به ظاهر چنین نباشد.(بقره، آیه 216)

بازی با دین و دنیای مردم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، برخی از عالمان دینی، نه تنها با دین خدا بازی می کنند، بلکه با دنیای مردم نیز بازی می کنند. آنان کاری می کنند که هم دین مردم از میان می رود و دنیای مردم به تباهی. این گونه است که عنوان «خسرالدنیا و الاخره» برای این مردم نوشته می شود؛ زیرا عالمان تزویرگر دینی، با تحریف و بدعت در دین برای کسب دنیا یا رضایت اربابان از زر و زور به گونه ای به تحریف و بدعت در دین می پردازند که دین حقیقی از دست می رود و به جای دین حنیف اسلام، دین تحریف شده و جنیف به جای آن می نشیند.

یکی از بازی های عالمان تزویر آن است که مفاهیم ظلم ستیزی در آموزه های دینی را به گونه ای تفسیر و تبیین می کنند که گویی هماره حق با اصحاب زر و زور است. برخی می گویند نمی توان عدالت قسطی را عملیاتی کرد؛ زیرا نمی توان اصحاب زر و زور را با توده مردم فقیر هم سطح دانست و احکام یکسانی را برای آنان اعمال کرد؛ یا نمی توان در برابر قدرتمندان ایستادگی کرد و قانون را نسبت به آنان اعمال کرد؛ یا نمی توان دست از رانت و انحصارطلبی برداشت؛ زیرا هماره در روابط میان فردی لازم است تا داد و ستدی انجام شود و برخی بر برخی مقدم شوند و امتیازاتی به آنان داد تا کار پیش برود. دادن رشوه به قضات و کارگزاران و نمایندگان مجلس به عناوین گوناگون چون هدیه امری غیر قابل اجتناب است. این در حالی است که این عناوین و مانند آنها همگی بر خلاف احکام حقیقی اسلام در همه شرایع آسمانی از نوح تا خاتم النبیین(ص) است. مبارزه با هر گونه ظلم می بایست در دستور کار باشد، از رشوه و هر گونه رفتار دیگر ظالمانه اجتناب و پرهیز کرد.(نساء، آیات 60 و 79 و 135؛ مائده، آیه 8؛ حدید، آیه 25؛ قصص، آیه 17)

بسیاری از عالمان تزویر عاملانه و عامدانه پس از تعقل در مفاهیم دینی و آگاهی علمی قطعی به مفاهیم آن، دست به تحریف می زنند و بدعت در دین می کنند؛ زیرا آنان دنبال جمع آوری مال و ثروت برای خویش هستند. آنان از نظر قرآن کافران حقیقی هستند هر چند که در تظاهر خویش را عالم دینی می نامند.(مائده، آیه 44) آنان وقتی با منکراتی چون بازی با احکام شریعت و دور زدن قوانین آن مواجه می شوند یا رشوه می گیرند یا ظلم می کنند و به اشغالگری و قتل و تجاوز به نوامیس می پردازند یا بی حجابی و هنجارشکنی می کنند و به آن دامن می زنند، اگر همراهی نکنند، دست کم سکوت می کنند تا این گونه هم چنان بر سر سفره زرمداران و زورمداران بمانند و از «سحت» بخورند که چیزی جز آتش دوزخ نیست.(مائده، آیه 63؛ اعراف، آیات 163 تا 165)

از نظر قرآن، بسیاری از عالمان تزویر دینی به ظاهر حتی اهل رهبانیت و گریزان از دنیا هستند، ولی در باطن دنبال نام و نان و نشان هستند و اموال مردم را به باطل می گیرند و می خورند و با همین کارهای خویش نه تنها دنیای مردم را خراب می کنند بلکه دین مردم را نیز به تباهی می کشانند و به تعبیر قرآنی «صد عن سبیل الله» می کنند.(توبه، آیه 34) آنان ممکن است حتی به ظاهر دنبال ثروت و قدرت بروند و هیچ باکی نداشته باشند که متهم به دنیاگرایی شوند؛ زیرا برای رفتار خویش توجیهاتی می سازند که با روح و روحیه و رویه اسلام و شرایع و پیامبران و معصومان(ع) سازگار نیست، ولی دست تحریف و بدعت آن را سازگار نشان می دهد تا این گونه دهان مردم را ببندند. از این روست که خدا دشمنی خویش با جریان نفاق دینی از عالمان تزویر را آشکار کرده  وبه آنان وعده عذاب های سخت داده است.(توبه، آیات 34 و 35)

امروزه در جوامع اسلامی با افراد بسیاری از این عالمان تزویرگر دینی مواجه هستیم که هم چون بلعم باعورا، سامری، هامان و مانند آنها به ظاهر در جبهه دین و آخرت هستند ولی در عمل در جبهه دنیاگرایی هستند و نه تنها دنیا مردم را به تاراج می برند بلکه آخرت و دین مردم را نیز به تباهی می کشانند و مردم را نسبت به دین و دین داری و آخرت گرایی دلسرد و دلزده می کنند.

بنابراین، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، یکی از مهم ترین وظایف و تکالیف بر مومنان این است که این عالمان تزویر را شناسایی و رسوا سازند و اجازه ندهند تا با نام دین و علم دینی مردم را به بازی گیرند و دین و دنیای مردم را به تمسخر بلکه به نابودی کشانند. این وظیفه و تکلیف خطیری است که بر همگان است تا جریان نفاق را با همه ابعاد آن را شناخته و اجازه ندهند در امور مهم و اساسی دنیوی و اخروی مردم وارد شوند و مدیریت و مهار امور را به دست گیرند. شکی نیست که سامری ها وقتی قدرت و ثروت را در اختیار داشته باشند از فرعون و قارون خطرناک تر هستند، زیرا عالمان تزویر دین و دنیای مردم را از میان می برند و مردمان را گرفتار خسران دنیا و آخرت می کنند و اجازه نمی دهند عالمان صالح و مصلح بر سر کار بمانند و آنان را به حذف فیزیکی یا شخصیتی کنار می گذارند چنان که این کار را سامری علیه هارون(ع) انجام داد و در سقیفه بنی ساعده دوباره تکرار شد.(طه، آیات 85 تا 94؛ اعراف، آیات 148 تا 150)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا