اجتماعیاعتقادی - کلامیتاریخیسیاسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

فاطمه(س) و خلافت پیامبر(ص)

samamosتاریخ دانشگاه بزرگی است كه در آن، از سنت ها و قانون حاكم بر تاریخ و جامعه بشری سخن به میان می آورد و ضمن بیان امكان وقوعی اموری، به تحلیل و تبیین علل وقوعی آن نیز اشاره می كند. درس هایی كه انسان از تاریخ می گیرد، بسیار متنوع و متعدد است. از این رو قرآن به تاریخ گذشتگان بسیار اهمیت می دهد و آموزه های معرفتی و دستوری خود را در قالب سرگذشت ها بیان می دارد.

پیامبران(ص) و امامان معصوم(ع) به عنوان اسوه های بشریت، اصلی ترین و مهم ترین الگوهای بشری هستند تا با سرمشق قراردادن آنان، سبك زندگی امروز خود را سامان دهند و در امور و مسائل زندگی با مراجعه به آنان، راه درست را بیابند و بپیمایند. در این میان بر اساس آموزه های قرآنی، پیامبرگرامی(ص) و نفس، جان و قلب ایشان كه معصومان (ع) می باشند، اسوه های كامل و نیكی هستند كه همه زندگی ایشان به سبب عصمت، بی هیچ چون و چرایی، الگو و معیاری برای سبك زندگی اسلامی است، لذا مراجعه به سنت و سیره آنان می تواند ما را در انتخاب سبك زندگی امروزین یاری رساند.

حضرت فاطمه زهرا(س) دختر گرامی پیامبر(ص) و همسر امیرمؤمنان علی مرتضی(ع) به عنوان یكی از اصحاب كساء كه در آیه تطهیر از عصمت وی سخن به میان آمده و در سوره انسان(دهر) به عنوان اهل بهشت معرفی شده و در آیات دیگر قرآنی بر مظهریت وی در الوهیت و ربوبیت تأكید شده است، از جمله الگوهای برتر ایمانی است كه مطالعه سبك زندگی او در سنت و سیره می تواند در سبك زندگی ما تأثیر مستقیم و مهمی به جا گذارد.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا شیوه های مبارزاتی آن حضرت(س) را در دفاع از مرزهای اسلام و ولایت تبیین نماید.

نقش اوضاع و شرایط اجتماعی در صدور سنت و سیره

بی گمان برای فهم تاریخ و درك درست از سنت ها و سیره های اسوه های نیك الهی، شناخت اوضاعی كه سنت و سیره ای صدور یافته، امری ضروری است. اگر بخواهیم از سنت معصومان(ع) كه در قالب قول و فعل و تقریر انجام گرفته، فقیهانه آگاهی و اطلاع یابیم و عمق و ژرفای سنت را درك كرده و براساس آن، سبك زندگی خود را به فرمان الهی سامان دهیم (احزاب، آیه 21) چاره ای نداریم كه موقعیت صدور سنت را بشناسیم چرا كه حتی خداوند در بیان آموزه های معرفتی و دستوری خود كه در قالب گزارش های تاریخی از سنت پیامبران پیشین آورده به بیان موقعیت و اوضاع صدوری آن سنت توجه می دهد.

یكی از مشكلاتی كه برخی از اسلام شناسان و اسلام گویان با آن مواجه هستند، مطالعه و تبیین سنت و سیره معصومان(ع) به دور از موقعیت و اوضاع صدور حدیث و روایتی است كه ناقل سنت و سیره معصومان(ع) می باشد. برش زدن، تقطیع احادیث، عدم توجه به رجال حدیث و روایت و مخاطبان آن و اموری از این دست می تواند مانع جدی در فهم و درك درست از سنت و سیره شود.

مرحوم آیت الله فاضل لنكرانی بارها در درس خویش براین نكته تاكید داشتند كه مطالعه رجال حدیث و مخاطب آن بسیار مهم و اساسی است؛ زیرا كسی كه مخاطب حدیث و روایتی است با توجه به شغل و موقعیت علمی و ضبط حدیث و مانند آن، مخاطب قرار می گیرد و می بایست به این نكات در فهم حدیث توجه داشت. شاید اگر روایت و حدیثی، بی پرسشی از سوی دیگران، از معصوم(ع) صدور یافته باشد، از یك اطلاقی برخوردار باشد، ولی پاسخ هایی كه معصومان(ع) به پرسشگران خود می دهند بی گمان در چارچوب موقعیت مخاطب، وضعیت و اوضاع صدور حدیث و روایت، فهم و درك ایشان و مانند آن است. هرچند كه براساس اصول و قواعد اصولی درفهم كلام از جمله حدیث و روایت، اصل، حذف اما و اگرها است و می بایست آن كلام را كامل و تمام دانست و به ظاهر آن تمسك جست و ظاهر را حجت دانست؛ ولی شكی نیست كه این رجوع به اصول به حكم عقل و عقلاء، زمانی مجاز دانسته می شود كه تفحص و بررسی كامل و درحد قابل قبول انجام گرفته شده باشد و تفحص كننده از دست یابی به مقیدات و مخصصات كلام مایوس شده باشد. بنابراین لازم است تا با توجه به تفاوت ها در شرایط صدوری حدیث و مخاطبان، تلاش های مقبولی را برای شناخت شرایط صدور انجام داد؛ زیرا معصوم(ع) خود به این نكته به عنوان یك اصل و معیار كلیدی توجه داده است: نحن معاشر الانبیاء نكلم الناس علی قدر عقولهم؛ ما پیامبران با مردم درحد عقول و فهم مخاطبان سخن می گوئیم. این بدان معناست كه در پرسش و پاسخ ها، به فهم و عقل مخاطبان توجه داشته و براساس آن سخن می گفتند. پس لازم است كه دست كم از اوضاع مخاطبان و پرسشگران مطلع شویم و اوضاع و شرایط صدور حدیث و روایت یعنی سنت و سیره را به دست آوریم.

از آنچه گفته شد، به درستی می توان دریافت كه درك شرایط و اوضاع اجتماعی صدور سنت و سیره می تواند نقش اساسی و كلیدی در فهم سنت و سیره ایفا كند و ما را در انتخاب نوع سبك زندگی در اوضاع همانند و مشابه یا متشابه یاری رساند.

اوضاع اجتماعی عصر پیامبر(ص)

خداوند در آیات قرآنی به اوضاع اجتماعی، فكری، فرهنگی و سیاسی عصر پیامبر(ص) توجه كرده است. گزارش های بسیاری را قرآن درباره وضعیت آن زمان بیان كرده تا روشن نماید كه پیامبر(ص ) چرا رفتار خاصی داشته است. به عنوان نمونه گزارش های قرآنی درباره دو دوره مشخص رسالت پیامبر در مكه و مدینه، نشان می دهد كه اوضاع دراین دو دوره بسیار متفاوت بوده است. از این رو كه سوره ها و آیات مكی با مدنی از جهات گوناگون متفاوت است؛ چنان كه شیوه های رفتاری پیامبر(ص) دراین دو دوره متفاوت می باشد.

پیامبر(ص) در دوره مكی با جریانی چون جریان نفاق مواجه نبود؛ اما در دوره مدنی به سبب حضور دولت اسلامی و قدرت و اقتدار گفتمان اسلامی در مدینه، جریانی در مدینه شكل می گیرد كه در ادبیات قرآنی از آن به جریان نفاق یاد می شود. اگر پیامبر(ص) و پیروان آن حضرت(ص) در دوره مكه ناچار به تقیه بودند و حتی عمار فرزند یاسر و سمیه با تقیه از مرگ حتمی گریخت (نحل، آیه 106) در دوره مدنی، به سبب حاكمیت گفتمان اسلامی در مدینه، جریان مخالفان به شكل جریان نفاق شكل می گیرد تا ضمن بهره مندی از مواهب شهروندی و مسلمانی، اهداف كفر آمیز خود را پی گیری كنند و از درون به گفتمان اسلامی ضربه وارد سازند و آن را فروبپاشند.

در دوره مدنی و حكومت و حاكمیت پیامبر(ص) و گفتمان اسلامی، سه جریان اصلی به عنوان جریان های اسلامی در مدینه حضور داشتند. اگر ما از جریان كفر و شرك و جریان اهل كتاب از یهودی و مسیحی بگذریم، سه جریان قوی در جامعه اسلامی حضور داشته كه از نام اسلام و مسلمانی سود می بردند.

جریان نخست، جریان مؤمنان واقعی است كه در همه شرایط و سختی ها در كنار پیامبر(ص) بوده و تقوا را پیشه می كردند و به اطاعت محض از پیامبر(ص) بی هیچ چون و چرایی می پرداختند. از آیات سوره شعراء به دست می آید كه همه پیامبران(ع) از مردم می خواستند تا تقوای الهی پیشه گیرند و به اطاعت از پیامبران بپردازند. از این رو این عبارت در همه دعوت ها و رسالت های پیامبران تكرار می شود؛ زیرا تجلی ایمان به توحید را می بایست در تقوای الهی و اطاعت از اولیای او جست وجو كرد.

این جریان در مدینه شامل گروه اندكی از مؤمنان می شد كه از دام فتنه ها و آزمون ها به سلامت بیرون آمده و پیامبر(ص) را در همه چیز، اولی بر خود می دانستند. (احزاب، آیه6؛ حجرات، آیه15 و آیات دیگر)

جریان دوم مسلمان ها (احزاب، آیه15) یا سست ایمان ها است كه یا در آغاز اسلام آوری هستند یا اینكه در فتنه ها شكست می خورند و در جنگ ها پیامبر(ص) را رها می كنند و می گریزند و خطر پذیر و مطیع محض نیستند و نسبت به برخی از كارهای پیامبر(ص) اشكال و اعتراض می كنند. این جریان كه اكثریت را تشكیل می دادند در بسیاری از مواقع در دام جریان بعدی یعنی جریان نفاق گرفتار می آمدند و هماهنگ با ایشان ساز مخالفت می نواختند. (سوره توبه)

جریان سوم یا جریان نفاق شاید پیچیده ترین، خطرناك ترین و بدترین جریان در حكومت اسلامی باشد كه از كفر خطرناك تر است؛ از این رو خداوند اهل نفاق را در پست ترین و بدترین جایگاه دوزخ قرار می دهد. (نساء، آیه145) این جریان كه در مدینه شكل گرفته بود، با تظاهر به اسلام و كفر در قلب، علیه اسلام و پیامبر(ص) توطئه ها و فتنه ها كردند. لذا در تمامی آیات سوره های مدنی از این جریان سخن به میان آمده است. جریانی كه با مسجد ضرار خویش، پایگاهی را ایجاد كردند تا مسلمانان را از دور پیامبر(ص) و حضور در مسجدالنبی(ص) بازدارند. اینان مدعیان اصلاح طلبی، تعقل و خردورزی در برابر تعبد تعقل گرایانه مؤمنان و مانند آن بودند و گاه حتی به اسلام و ایمان پیامبر(ص) خرده می گرفتند و او را متهم به بی عدالتی و رفتار خلاف ایمان می كردند.

براساس گزارش های قرآنی این جریان تا هنگام رحلت آن حضرت(ص) فعال بود و می كوشید تا اسلام را نابود سازد و یا آن را چنان تهی كند كه تنها پوستین اسلام بی محتوا باقی بماند. جریان نفاق، جریانی بیرون از اصحاب پیامبر(ص) نبود؛ زیرا برخی از اصحاب پیامبر(ص) نه تنها در جرگه سست ایمان ها بودند، بلكه عضوی از اعضای جریان نفاق بودند كه پیامبر(ص) از ایشان احساس خطر می كرد. از این رو آیات قرآنی، بر سلامت و وثاقت همه اصحاب تأكیدی ندارد و برخی از ایشان را متهم به نفاق می كند.

مبارزه فاطمی با جریان نفاق در اثبات ولایت علوی

چنان كه روشن شد، این جریان نفاق در همه دوره پیامبر(ص) وجود داشت و به شدت فعال بود به گونه ای كه حتی سوره هایی كه در آخر عمر حضرت نازل شده گواهی بر وجود و حضور جریان قوی و سامان یافته نفاق دارد. خداوند در سوره های بقره، منافقون، برائت و توبه و حتی مائده از جریان نفاقی سخن می گوید كه پیامبر(ص) از ایشان هراسان بود؛ زیرا جریان نفاق در انتظار رحلت آن حضرت(ص) بود تا بتواند مدیریت حاكمیت جامعه اسلامی را در اختیار گیرد؛ این در حالی بود كه پیامبر(ص) از همان آغاز با اعلام نظام سیاسی اسلام در قالب نظام ولایی به طور مشخص دیدگاه خود را درباره رهبری آینده جامعه اسلامی بیان كرده بود و اعلان رسمی و تعیین جانشین باعث شد كه جریان نفاق به سرعت دست به كار شود و اجازه ندهد تا نظام ولایی براساس آموزه های وحیانی قرآن به عنوان نظام سیاسی اسلام ادامه یابد.

این مطلب تنها یك ادعا نیست، زیرا هم گزارش قرآن و هم تاریخ نشان می دهد كه این جریان در حال طرح ریزی توطئه ترور رهبران بوده است. (مائده، آیه 67؛ المحلی، ابن حزم، ج11، ص 224 و نیز الثقات، ص 465؛ تاریخ الاسلام(خلفاء)، ص 494؛ البدایه و النهایه، ابن اثیر، ج5، ص 25)

پیامبر(ص) در نهایت به دستور الهی در روز عید غدیر در هنگام بازگشت از حجه الوداع، در حضور بیش از صدهزار نفر، جانشینی امیرمؤمنان علی(ع) را اعلام می كند و حتی كسانی كه در ترور پیامبر(ص) نقش داشتند برای تبریك به سوی امیرمؤمنان علی(ع) می شتابند و به وی به عنوان ولایت بر مسلمانان تبریك می گویند و به ظاهر بر: من كنت مولاه فهذا علی مولاه، مهر تأیید می زنند. این گونه است كه ماموریت و رسالت پیامبر(ص) به پایان می رسد و روز اكمال الدین و اتمام النعمه (مائده، آیه 3) جشن گرفته می شود؛ زیرا نظام ولایی اسلام دارای رهبری شده است تا ادامه دهند خط ثابت حق تا قیامت باشد و با پایان پیامبری و ختم نبوت، حق جاودان در قالب نظام امامت و ولایت اولیایی، رهبری جامعه ایمانی و امت اسلام را به عهده گیرد.

در این روز بود كه كافران و منافقان مایوس شدند، ولی دست از تلاش برنداشتند تا اجازه ندهند این حقیقت در جامعه اسلامی واقعیت یابد و سرنوشت امت در دستان اولیای الهی و امامان معصوم(ع) قرار گیرد. این گونه است كه پس از شكست در ترور رهبران اسلامی، در سقیفه بنی ساعده گرد آمدند تا نیات شوم خود را عملی كنند و ولایت حكومت و حاكمیت را به ولایت محبت محدود سازند و ولایت مطلقه را از امیرمؤمنان علی(ع) سلب كنند.

در این دوره می توان چهار جریان را شناسایی كرد كه در مدینه شكل گرفته و فعال بودند. جریان طراحان حذف نظام ولایی كه در سقیفه گرد آمده بودند و شامل گروه هایی از خواص انصار و مهاجر می شدند. جریان همراهان كه شامل جریان نفاق قدیم و جدید بود. جریان سوم توده های مردم و سست ایمان ها بودند كه به خواص می نگریستند و منفعل عمل می كردند و در حقیقت جریان فعالی نبودند و از ساكتین و خاموشان بودند. اینان گوسفندوار حركت و عمل می كنند و از بصیرت بی بهره اند.

در مقابل این سه جریان، تنها معدود افراد انگشت شماری از خواص انصار و مهاجران بودند كه در كنار امیرمؤمنان علی(ع) قرار گرفتند و كفر نورزیدند؛ زیرا نفی ولایت الهی و منصوص و منصوب از سوی پیامبر(ص) به معنای كفر است؛ هر چند كه این كفر، ایشان را از اسلام خارج نمی كند و خون ایشان را هدر نمی دهد، ولی ایشان نیز همانند منافقان تنها از مزایای شهروندی اسلام در دنیا بهره مند خواهند بود و اگر توبه نكنند در آخرت به عنوان كافران در دوزخ خواهند شد و رستگاری ابدی را نخواهند چشید.

در این زمان كه شماری چند كه در برخی از روایات به چهار و پنج نفر یاد شده است به دفاع از نظام ولایی و منصوص می پردازند و علیه طراحان حذف نظام ولایی از نظام سیاسی اسلام اقدام می كنند و حاضر به بیعت با خلیفه سقیفه نمی شوند. این افراد شامل مقداد، سلمان، ابوذر و عمار و یكی دو نفر دیگر می شود. از این رو اهل بیت پیامبر(ص) تنها می مانند.

اوضاع اجتماعی و سیاسی در این عصر به گونه ای بود كه خفقان به شدت حاكم شده و هر فریاد و گفتمان مخالفی به شدت سركوب و در نطفه خفه می شد. در این زمان است كه حضرت فاطمه(س) علیه جریان ضدولایی قیام می كند و پرچمدار مبارزه با غصب خلافت می شود.

حضرت فاطمه(س) كه در این زمان دختری جوان ولی داغدار مرگ رسول و رسالت بود، در هیجده سالگی علیه غاصبان قیام می كند و خواهان بازگشت حكومت و حاكمیت اسلام در مسیر الهی آن می شود كه خداوند در آیات قرآنی و پیامبر(ص) به نصوص بسیار بیان كرده بود.

ایشان بارها با گرد آوردن زنان انصار و مهاجر به نقد مواضع شوهران آنان می پردازد و خواهان بازگشت نظام ولایی می شود. به خانه های انصار و مهاجر می رود و روز غدیر و بیعت مردم با ولایت امیرمؤمنان علی(ع) را گوشزد می كند و جایگاه و خلافت آن حضرت(ع) در پیشگاه خدا و پیامبر(ص) را یادآور می شود.

از آن جایی كه طراحان حذف نظام ولایی و غصب ولایت، از پیش برنامه های خود را چیده بودند و مخالفان را شناسایی كرده و با تطمیع و تهدید و قتل از سر راه برداشته بودند، مدینه غرق در سكوت و خاموش از هرگونه جریان فعال ضدخلافت غصبی شده بود.

از این رو آن حضرت(س) آستین را بالا می زند و نه به دفاع از شوهر بلكه به دفاع از ولایت به همراه گروهی از زنان به مسجد وارد می شود و خطبه و سخنرانی روشنگرانه و بی مانند خود را بیان می كند و طراحان و همراهان و ساكتان را رسوا می سازد.

با توجه به محدودیت هایی كه از سوی طراحان و عمال دولت غاصب انجام می گیرد، حضرت فاطمه(س) به سبب جایگاه اجتماعی و محبوبیتی كه در نزد توده های مردم داشت، ناچار می شود تا شیوه های دیگر مبارزاتی را در پیش گیرد كه از آن جمله مبارزه منفی و فعال با بهره گیری از ضجه و ناله است. تضرع و انابه ای كه ایشان در گوشه گوشه شهر مدینه و حتی قبرستان شهدای جنگ احد راه می اندازد و شكایت خویش را به خدا و پیامبرش می برد و در قبرستان بقیع بر سر مزار شهدا می نشیند و حق خود و علی(ع) را می طلبد موجب می شود كه طراحان با مشكل عدم مشروعیت و مقبولیت سیاسی مواجه شوند. اگر این روند ادامه می یافت مردم از خود می پرسیدند كه نظام سیاسی چه كاری با فاطمه كرده كه این گونه فریاد برمی دارد و خدا و پیامبر(ص) را به یاری و استغاثه می خواند.

دشمنان از اینكه ایشان به احد می رود و در سایه درختی به تضرع می پردازد و رسواگر دولت غاصب می باشد به تنگ می آیند و حتی درختی را كه سایبان آنجا بود قطع می كنند تا ایشان از سایه درخت نیز بی بهره شود و نتواند در آفتاب سوزان بماند. آنگاه كه در خانه می گریست و ضجه ها و فریادها و ناله هایش اهل مسجد را آگاه می ساخت از او خواستند كه از خانه خارج شود؛ زیرا خانه او متصل به مسجد بود و دری به سوی آن داشت. پس می بایست از این همه فشار بی مانندی كه مبارزات فاطمی موجب می شد رهایی یابند. در قبرستان بقیع نیز وضعیت برای طراحان حذف ولایت بهبود نیافت و رسواتر از پیش شدند. از این رو او را به اشكال گوناگون تهدید و تطمیع و ترغیب به سكوت كردند. خلیفه خود به خانه ایشان شتافت تا نشان دهد كه ارتباط با خانواده رسول(ص) و اهل بیت(ع) میان دولت غاصب و اهل بیت(ع) وجود دارد ولی با بی اعتنایی و روشنگری فاطمی، توطئه همراهی اهل بیت(ع) با نظام سیاسی غاصب با شكست مواجه شد و خلیفه رسواتر و سرخورده تر از پیش سر در گریبان و گریان به خانه بازگشت.

گزارش های تاریخی نشان می دهد كه آن حضرت(س) برای دفاع از حریم ولایت و خلافت علوی(ع) از هیچ گونه كوششی دریغ نكرد بلكه به اشكال گوناگون روشنگری كرد و غاصبان را رسوا ساخت تا جایی كه جان خویش را در راه ولایت گذاشت و به عنوان اولین شهید دفاع از حریم ولایت با فرزند سقط شده اش به پیشگاه خداوند شتافت تا حجت را بر امت تمام كند و اتمام حجت نماید كه حقیقت چگونه در سقیفه ذبح شد و ثارالله در كربلا و ولی الله در محراب كوفه و سروران جوانان بهشت و همه اهل بیت(ع) عصمت و طهارت (احزاب، آیه 33) شربت شهادت را برای حقیقت ولایت نوشیدند.

اگر هیچ پرسشی برای مخاطبان امروز وجود نداشته باشد تنها می بایست به این پرسش پاسخ دهند كه چرا فاطمه(س) وصیت كرد تا شبانه به خاك سپرده شود و قبرش برای كسی آشكار نشود؟ مگر چه كردند كه ایشان نخواست تا جز همان خواص مؤمن كسی بر تشییع جنازه اش حاضر شود؟

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا