مناسبت ها

اتهام نارواي خوش گذراني به امام حسن (ع)

يكي از اتهاماتي كه نسبت به امير مومنان علي (ع) مطرح شده و حتي از زبان برخي نيز براي بركناري وي از ولايت و خلافت از آن بهره گرفته شده ، شوخ طبعي و مزاح آن حضرت (ع) است. از اين دست اتهامات هماره از سوي دشمنان دانا و دوستان نادان مطرح بوده است.

از جمله اتهامات ناروايي كه به معصوم (ع) زده شده است، مساله مطلاق بودن حضرت امام حسن مجتبي (ع) است كه بسياري آن را بر خوش گذراني و يا اخلاق زشت آن حضرت(ع) بار كرده اند و بدين وسيله نسبت هايي زشت و ناپسند به يكي از دو سرور جوانان بهشت وارد ساخته اند. اين در حالي است كه برخي از نسبت هاي ناروا ، حتي با ساحت مومن در تضاد است چه رسد ساحت مردي از تبار آسمانيان را آلوده كند كه قرآن وي را به صفاتي بلند چون تطهير، عصمت، اعتدال، خلق عظيم، ابرار و مانند آن ستوده است.

 

نويسنده در اين مقاله با بازخواني تحليل آيات قرآني نسبت به صفات مومن در شكل عام و صفات معصوم به شكل خاص ، كوشيده است تا نسبت هاي ناروايي از اين دست را مورد بررسي قرار دهد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

مقام عصمت

امام معصومي چون امام حسن مجتبي (ع) افزون بر اين كه داراي صفات مومن كه در آيات و روايات بيان شده است ، انسان كاملي بوده و از مقام عصمت برخوردار بوده است. از اين روست كه قابليت آن را يافته است تا اسوه و الگوي مومنان شده و به حكم آيات و روايات بي شمار پيروي از وي در قول و فعل و تقرير لازم و واجب شده است.

مقام عصمت مقامي است كه در مرتبه عالي مختص چهارده معصوم (ع) و انوار طيب و پاك ايشان است. هر يك از چهارده معصوم (ع) در حكم واحد مي باشند ؛ زيرا نور يگانه اي هستند كه در روايات نبوي بر آن تاكيد شده است و به حكم وحدت وجودي و نوري است كه اگر اميرمومنان (ع) جان و نفس پيامبر(ص)و باطن وي شمرده شده است( آيه مباهله ) ديگر معصومان نيز نفس و جان پيامبر(ص) هستند.

از آيه شريفه 113 سوره نساء استفاده مي شود كه به پيامبر (ص) دو علم آموزش داده شده بود: يكي علم از راه وحي و نزول روح الامين و جبرئيل كه در ايه 193 سوره شعراء بدان اشاره شده است؛ و ديگري، نوعي علم كه بر قلب پيامبر(ص) القا و بي واسطه ملك و انزالي الهام شده بود. اين موهبت همان عصمت است كه در حقيقت نوعي علم الهي است كه بر تمام قواي طبيعي و غرايز و اميال نفساني غالب و صاحب آن را از گمراهي و لغزش و گناه به طور كلي حفظ و باز مي دارد؛ و به واسطه آن نسبت به گناه تنفر و انزجار قلبي پيدا مي كند . در روايات از اين حالت و صورت به اين تعبير شده است كه معصوم (ع) را روحي به نام روح القدس از گناه و معصيت باز مي دارد.(اصول كافي ج 1 ص 272 و ص 389 و 398 و ص 442 و نيز ج 2 ص 282)

شاهد بر اين نوع علم ادامه آيه است كه مي فرمايد: انزل الله عليك الكتاب و الحكمه … و علمك ما لم تكن تعلم. بنابراين عصمت نوعي علم خاص است كه صاحب آن به طور دايم و براي هميشه راه بندگي را مي پيمايدو مانع از صدور معصيت از وي مي شود و اعضا و جوارح را هماره د رراه فطرت توحيد قرا رمي دهد و هيچ وقت مغلوب قواي طبيعي و هوي و هوس هاي نفساني نمي شود.

پس مي توان گفت كه تعليم خاص و بي واسطه الهي علت براي عصمت معصوم (ع) مي شود و وي را از گناه دور نگه مي دارد.( نساء آيه 113)

با چنين حالاتي است كه امام حسن مجبتي (ع) نيز همانند ديگر معصومان(ع) گرايش به بدي و زشتي و گناه پيدا نمي كند. افزون بر اين كه وي انساني كامل و در مقام اسوه است و هماره در مسير اعتدال گام بر مي دارد؛ زيرا انسان كامل ، انساني معتدل است و راه به افراط و تفريط نمي برد تا بتواند هم شاهد و گواهي بر رفتار درست باشد و هم گواه بر اعمال و شاهد وشهيد بر رفتار ايشان باشد.

طهارت ذاتي امام (ع(

قرآن از جمله كتاب هاي اسماني است كه عين الفاظ آن به زبان عربي از ساحت قدس الهي بر پيامبر(ص) فرو فرستاده شده است و خداوند اين معنا را به صراحت در آيات 1 تا 3 سوره زخرف بيان داشته و فرموده است: حم سوگند به اين كتاب روشنگر كه ما قرآن را به صورت عربي قرار داديم ، باشد تا بينديشيد و در آيات 1 و 2 سوره يوسف بر اين معنا تاكيد كرده ا ست. در تمامي اين آيات بر نزول عربي قران تاكيد شده است. به اين معنا كه عربيت جزيي از وحي بودن قرآن است و در تعليل آن مي فرمايد كه غرض و مقصود از نزول قران به زبان عربي از سوي خداوند آن بوده است كه مردم بتوانند آن را بفهمند و در آن تعقل نمايند.

اين يكي از اختصاصات قرآن است كه عربي بودن جزء وحي نازل شده بود ؛ در حالي كه در ديگر كتب آسماني چون انجيل اين گونه نيست كه الفاظ آن هم جزء وحي باشد، بلكه مطلبي به پيامبر(ع) وحي مي شد و آن حضرت با الفاظ و بيان خود آن را به مردم ابلاغ مي نمود؛ شبيه اين امر را مي توان در احاديث قدسي پيامبر گرامي (ص) يافت كه محتوا و معنا به وي وحي مي شد و آن حضرت (ص) با انتخاب الفاظي از خود آن كلام الهي را به شكل حديث قدسي ارايه مي داد.

بنابراين ، در انتخاب واژگاني قرآن، خداوند خود دخالت مستقيم داشته است و هر واژه وكلمه اي چنان كه خدا خواسته و اراده كرده نازل و بر زبان پيامبر(ص) جاري شده است. واژگان انتخابي قرآن و گزاره ها و جملات آن به گونه اي است كه انسان در هر مقام و مرتبه اي باشد ناتوان از آن است و اين همان اعجاز لفظي و معنايي قرآن است كه همه را از اوردن ايه وسوره اي ناتوان ساخته است. قرآن از اين جهت و جهات عديده ديگر يك معجزه است.

اگر انسان ها بتوانند مي توانند به آساني با اين قرآن مبين لفظي ارتباط برقرار كنند و با تعقل در آن به فهم مقاصد آن برسند.

اما قرآن غير از اين مرتبه ، داراي مرتبه ديگري است كه در ايه 4 سوره زخرف از آن به مقام ديگري ياد كرده است. در اين مرتبه قرآن در ام الكتاب و لوح محفوظ قرار دارد و در مرتبه اي بلند و استوار نشسته است. اين مرتبه از مراتبي است كه درز و راهي براي كسي نيست تا از آن رخنه كند و به حقايق آن برسد و فهم و دركي از آن داشته باشد. در اين مرتبه و مقام تنها كساني مي توانند برسند كه خود از مطهرون باشند كه در ايات 77 تا 79 سوره واقعه از آن سخن به ميان آمده است: به راستي كه قطعا اين قراني ارجمند است كه در كتابي نهفته قرار دارد و جز پاك شدگان و مطهران به آن دسترسي ندارند.

منظور از " لايمسه الا المطهرون " آن است كه فكر و فهم كسي نمي تواند آن را مس كند مگر آن كه خود از پاك شدگان الهي باشد و تطهير الهي آنان را به مقام طهارت ذات رسانده باشد.

در ايه 33 سوره احزاب اين پاك شدگان را اهل بيت پيامبر(ص) معرفي كرده است و معلوم نموده كه تنها آنان هستند كه توانايي مس و درك و رسيدن به فهم ام الكتاب و لوح محفوظ را دارا مي باشند. از جمله اين اهل بيت (ع) چنان كه روايات بسياري از اهل سنت و شيعه وارد شده ، امام حسن مجتبي (ع) است. آن حضرت(ع) كسي است كه هم از قرآن نازل بهره مند مي باشد و هم در مقام تطهير ذاتي به ام الكتاب دسترسي دارد. چنين كسي مي بايست در انسانيت خويش از همه جهات به كمال و اعتدال باشد وگرنه معنا ندارد كه كسي كه در حد كمال نيست به آيات لفظي و فهم عبارات و اشارات و لطائف و حقايق قرآن لفظي نازل شده دسترسي داشته باشد چه رسد كه بتواند به مس ام الكتاب نايل شود.

مقام امامت كبرا

يكي از مراتب انسان كامل دست يابي به مقام امامت كبراست. امامت كبرا از نبوت برتر و بالاتر است ، زيرا خداوند در تبيين مقام امامت در آيه 124 سوره بقره مي فرمايد كه حضرت ابراهيم (ع) پس از آن كه به مقام نبي الله و رسول الله رسيد و در مقام اولوالعزم من الرسول نشست و در محبت و محبوبيت الهي سير كمالي تا خليل الله را پيمود و به مقام عبدالله دست يافت پس از آزمون ها و ابتلائات بسيار به مقام امامت رسيد و خداوند در حق وي فرمود: اني جاعلك للناس اماما؛ من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم.

يكي از امامان بلند مرتبه خداوند ، پيامبر اكرم (ص) بود. وي در مقام حجت خداوندي امامت امت را به عهده گرفت و سپس آن را به وصي خويش اميرمومنان (ع) واگذار و به فرمان الهي تفويض و تنصيب نمود.

انسان كامل وحجت الهي كساني هستند كه زمين به واسطه آنان از خشم بر اهل خود باز مي ماند: لولا الحجة لساخت الارض باهلها؛ اگر حجت خداوند نبود به قطع زمين بر ساكنانش خشم مي گرفت و آنان را فرو مي برد؛ ( بحار الانوار ،‌ علامه مجلسي ، ج 23، ص 1 و 57) زيرا غايت خلقت و آفرينش انسان ، رسيدن وي به كمال است و اين جز به وجود حجت شدني نيست.

حجت كسي است كه اعمال بندگان در نزد اوست و او اعمال را در مقام ربوبيت پرورش داده و به سوي خداوند متعال سوق مي دهد. ازاين رو، چنين شخصي امام مي باشد خواه آن شخص نبي چون حضرت ابراهيم (ع) باشد و يا رسولي همانند پيامبراكرم (ص) و يا امامي بي مقام نبوت و رسالت مانند ائمه اطهار(ع) باشند. خداوند در اين باره در آيه 73 سوره انبياء مي فرمايد: و جعلناهم ائمه يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات؛ و آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما مردم را هدايت مي كردند و انجام كارهاي نيك را به ايشان وحي مي كرديم.

در آيه 24 سوره سجده نيز مي فرمايد: و جعلنا منهم ائمه يهدون بامرنا لما صبروا؛‌و چون شكيبايي كردند برخي از آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما مردم را هدايت مي كردند.

منظور خداوند از كلمه " امر" در اين جملات همان " كن" وجودي هر چيزي است كه در اواخر سوره يس آن را بيان كرده و فرموده است: انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون؛‌ چون خداوند اراده كند كه چيزي را پديد آورد تنها به آن مي گويد كه موجودي شو و آن چيز بي درنگ به وجود مي آيد.

مقصود از هدايت در اين جملات نيز تنها بيان فرمان الهي و ارايه طريق نيست ؛ زيرا آنان در مقام نبوت نيز بودند و ارايه طريق مي كردند و نيازي به تكرار آن نبوده است بلكه مراد از اين هدايت همان ايصال الي المطلوب است . بنابراين امام و حجت الهي كسي است كه انسان و عمل او را به سوي خداوند متعال سوق مي دهد.

هر يك از انسان ها نيازي به چنين امام و حجتي دارند تا ايشان و اعمال آنان را به سوي خداوند تعالي هدايت (به معناي ايصال به مطلوب ) كند ؛ زيرا بي چنين كاري خلقت و آفرينش امري لغو و بي غايت مي شود. به سخن ديگر،‌ آفرينش انسان داراي كمال خاصي است كه انسان مي بايست به سوي آن كمال هدايت شود و بي حجت چنين امري شدني نيست و اگر در هر دوره اي حجتي نباشد لغويت پيش مي آيد و غايت تحقق نمي يابد و اگر غايت از ميان برود، فعل خدا بي غايت شده و لغويت در آفرينش لازم مي آيد و از آن جايي كه صدور چنين امري از سوي خداوند محال است كه امري لغو انجام دهد، مي بايست گفت كه هرگز چنين اتفاقي نمي افتد؛ زيرا همه چيز هستي بر اساس حق و هدفدار است.(حجر آيه 85)

امام و حجت الهي ، كسي است كه هر عملي را رشد مي دهد تا در نفس وي جايگزين شود و اين اختصاص به صالحان ندارد بلكه شامل طالحان نيز مي شود. ( روم آيه 10) امام كسي است كه اعمال هر انساني را پس از آن كه به وي عرضه شد پرورش مي دهد و به درگاه خداوند مي برد.

در روايات آمده است كه در هر شهري عمودي از نور وجود دارد كه از راه آن اعمال همه امت به امام عرضه مي شود.(بحارالانوار ج 25، ص 40 و 41 و 117 و 169 و نيز ج 26 ، ص 135 و 136) از اين روست كه همه انسان ها از راه امام به بهشت و دوزخ مي روند و هر امامي قسيم النار و الجنه است . در روايات است كه امام نامه اعمال هر كسي را مي بيند و آنان را به سوي بهشت و دوزخ هدايت مي كند.(بحارالانوار ج 23 ، ص 5 و ج 52 ، ص 92)

از اين رو مي توان مقام امام را همانند مقام خداوندي دانست كه " لايشغله شان عن شان ؛‌هيچ كاري او را از كاري ديگر باز نمي دارد. او نهال جان هر كسي را پرورش مي دهد و نقش اعمال نيك و بد در نفس انسان مسلمان و كافر را رشد مي دهد و او را به سوي بهشت و دوزخ مي كشاند. در حقيقت فرشتگان و نويسندگان نامه اعمال ،‌ در نقش منشي و كاتبان امام معصوم (ع) مي باشند. از اين روست كه خداوند مي فرمايد: و قل اعملوا فسيري الله عملكم و رسوله و المومنون ؛ و بگو هر كار مي خواهيد بكنيد كه به زودي خدا و پيامبر و مومنان در كردار شما خواهند نگريست.(توبه آيه 105)

مقصود از مومنان در اين آيه همان امامان معصوم (ع) مي باشند.( بحارالانوار ، ج 5 ، ص 329 و نيز ج 7 ، ص 331 و ج 17 ، ص 131 و ده هاي روايت ديگر ) از اين روست كه خداوند در آيه 71 سوره اسراء مي فرمايد: يوم ندعوا كل اناس بامامهم ؛‌ روزي كه هر گروه از مردم را با امامشان مي خوانيم. به اين معنا كه در عالم محشر هر كسي از راه امام (ع) خوانده مي شود و او افراد امت را حاضر مي كند و اين امام (ع) است كه در صراط به دوزخ مي گويد: هذا عدوي خذيه؛ اين دشمن من است او را بگير(بحارالانوار ، ج 39 ، ص 196 و نيز ج 47 ، ص 412)

امام معصوم (ع) چون ميزان اعمال و ترازوي ان است در مقام بالايي نشسته ا ست و مي تواند شفاعت نيز بكند كه در آيات و روايات بسياري به آن اشاره شده است.

به هر حال ، مقام امامت و حجت مقام عظيمي است و امام افزون بر وظيفه راهنمايي ظاهري مردم و بيان صوري معارف كه به عهده اوست ، هدايت گر به سوي امر و ولايت و رهبري باطني اعمال نيز مي باشد و حيات معنوي انسان نيز به دست او تنظيم مي شود و اوست كه حقايق اعمال را به سوي خدا سوق مي دهد. از آيات قرآني و روايات تفسيري بر مي ايد كه نفس انسان به واسطه اعمال خير و شري كه انسان انجام مي دهد به سوي سعادت و شقاوت مي رود و امام (ع) به اذن الهي نتايج خير و شر و نعمت و نقمت را به شخص مي دهد.

امام هم هدايت تشريعي و هم ولايت تكويني انسان ها را دارا مي باشد و مراد از " اوتي كتابه بيمينه " در آيه 71 سوره اسراء آن است كه به يمين و دست راست امام معصوم (ع) داده مي شود و اين كه همه اعمال انسان ها تحت اداره او خواهد بود.از اين روست كه " هذا عدوي خذيه و هذا من شيعتي فاتركه " معنا مي يابد. از اين روست كه آن حضرات (ع) مي فرمايند: بازگشت مردم به سوي ماست(غاشيه آيه 25) چنان كه حساب آنان نيز به دست ماست(غاشيه آيه 26 و نيز بحارالانوار ج 3 ص 203 و ص 264 و روايات ديگر(

اعمال هر انساني در هر هفته يك و دوبار توسط فرشتگان بر امام معصوم (ع) عرضه مي شود (اصول كافي ج 1 ص 219) و روشن است كه اين صحيفه اعمال همانند متن نيست بلكه عمل است كه قابليت رشد و نمو دارد و اوست كه اعمال را پرورش مي دهد. بنابراين انسان مي بايست كسي كه اعمال را پرورش مي دهد و او را به سوي خدا سوق مي دهد بشناسد و به همين دليل و ادله ديگر لازم است تا نسبت به امام معصوم (ع) شناخت پيدا كند و او را بشناسد تا بر مرگ جاهلي نميرد.(اصول كافي ج 1 ص 371 و روايات ديگر(

تعدد زوجات پيامبر(ص(

پيامبر (ص) در روايتي مي فرمايد: تناكحوا ، تناسلوا فاني اباهي بكم الامم يوم القيامة و لو بالسقط؛ با يك ديگر ازدواج و زاد و ولد كنيد تا من در روز رستاخيز به وجود شما بر ديگر امت ها افتخار كنم هر چند كه به سقط باشد.(مستدرك الوسايل ،‌ج 14 ، ص 153 و نيز بحارالانوار ج 17 ص 259

در اين روايات پيامبر(ص) مردم به به ازدواج تشويق و ترغيب مي كند و در روايتي ديگر دوستي زنان را يكي از محبوب هاي سه گانه خود در دنيا در كنار نماز و عطر بر مي شمارد.

پيامبر(ص) در زندگي شخصي خويش نيز اين گونه بوده است و ازدواج هاي متعددي داشته است و كساني كه ترك ازدواج داشتند سرزنش مي نمود و رهبانيت را سيره خويش و شريعت خود نمي شمرده است.

مي دانيم كه پيامبر(ص) انساني خوشگذران و هوس ران نبوده است؛ زيرا اساس كارهاي آن حضرت (ص) بر اساس مصلحت و تعقل بوده بوده است نه بر اساس احساسات و عواطف چه رسد كه بر پايه غرايز جنسي و طغيان آن باشد.

بنابراين دليل تعدد ازدواج پيامبر(ص) را مي بايست در جهات ديگري چون اقتصادي ، سياسي ، نظامي ، بيان حكمي از احكام و جوازي از آن ،‌يا به جهت تمايل قبايل به اسلام و يا دفع شري و ضرري از آنان و مانند آن جست.

اگر به زندگي آن حضرت (ص) توجه شود ولي در دوران جواني با حضرت خديجه (س) كه 40 ساله و بيوه بود، ازدواج نمود و تا وي زنده بود با كسي ديگر ازدواج نكرد. در ميان زنان تنها عايشه و حبيبه كه دوشيزه بودند ، بقيه زنان بيوه و سالخورده اي بودند و در ده سال آخر عمر نيز ازدواج مجدد بر آن حضرت از سوي خداوند حرام شد و ايشان ازدواجي نكرد.

با توجه به ازدواج ها ي متعدد پيامبر(ص) مي توان درك كرد كه اهداف به غير از خوشگذراني در همه آن ها مطرح بوده است و نمي توان پيامبر(ص) را متهم به خوشگذراني كرد.

ازدواج امام حسن مجتبي (ع(

امام حسن مجتبي (ع) انساني كامل و حجت و خليفه خداوند بر زمين بود. آن حضرت (ع) از نظر زندگي به گونه اي است كه اسوه كامل براي بشريت همانند ديگر اولياي معصوم (ع) شمرده شده است. بنابراين ازدواج هاي آن حضرت (ع) نمي توانست از حوزه شريعت و اسوه بودن بيرون باشد.

بي گمان نسبت هايي كه به آن حضرت (ع) داده شده از سوي دشمنان جعل و وضع شده است. نسبت هايي را حكام و خلفاي هوس ران و خوشگذران جعل نموده و به امام مجتبي (ع) نسبت دادند تا به اين طريق بر اعمال ننگين و حرم سراهاي شرم آور خود صحه بگذراند و گرنه آن حضرت (ع) همانند برادرش امام حسين (ع) و پدرش حضرت اميرمومنان (ع) امام ، معصوم، پاك و منزه از هرگونه خطا و خطئيه و اسوه كامل بوده است. كارهاي وي نيز در حد اعتدال و ميانه بوده است و هيچ گونه افراط و تفريطي نداشته است.

اما آن چه در برخي روايات همانند روايت صفحه 56 مجلد ششم آمده است نمي تواند درست و صحيح باشد. دلائل و شواهد نشان مى‏دهد تا پیش از منصور عباسى چنین افترایى در کتاب‌ها نبوده، منصور براى خنثى سازى شورش‌هاى علوى و حرکت‌هاى ضدّ حکومتى نوادگان امام حسن مجتبی(علیه السلام) این تهمت و شبهه را علیه امام پایه‏گذارى کرد.وى که از شورش‌ها سخت به وحشت افتاده بود، براى رفع نگرانى خود، هیچ حربه‏اى را بهتر از لکه‏دار کردن چهره پاک و معصوم امام حسن ندید.‏

وى پس از دستگیرى عبداللّه بن حسن که علیه ظلم و جور قیام کرده بود، در برابر بسیارى از مردم و فرزندان امام علی و امام حسن (علیهما السلام) به سخنرانى پرداخت و ابى‏طالب را مورد دشنام و افترا و ناسزاگویى قرار داد و گفت :حسن بن على همه کارها را به معاویه واگذارد و به زنان روى آورد؛ او امروز با یکى ازدواج مى‏کرد و فردا دیگرى را طلاق مى‏داد و همچنان بدین کار مشغول بود تا اینکه در بسترش مرد.

استاد ‌هاشم معروف در ردّ این تهمت ناجوانمردانه مى‏نویسد: روایاتى که او را زن‌باره توصیف مى‏کنند و اینکه پدرش مى‏گفت: به فرزندم حسن زن ندهید که زن‌باره است؛ این روایات چنان که از اسنادشان بر مى‏آید، منبعى جز مدائنى و امثال دروغگوى او ندارد. مدائنى و واقدى و دیگر مورّخان پیشین، تاریخ را در سایه حکومت‌هایى نوشته‏اند که با اهل‏بیت‏(ع) سر دشمنى داشتند، و از هر وسیله‏اى براى خدشه‏دار کردن واقعیت‏هاى آنها و ضربه زدن به ایشان فروگذار نكردند.

مهدي مهريزي در تحقيقي كامل كه در مجله شماره 9 حديث چاپ شده است به بررسي اين كذوبه پرداخته و در نوشته اي مطول بيان داشته است: مع‏الاسف، این روایت ها هم در منابع حدیثی و تاریخی شیعی آمده و هم در کتب تاریخ اهل سنت. نخست به نقلهای مختلف این مطلب اشاره میشود و سپس به پاسخگویی و نقادی آن میپردازیم. در نقل روایت ها ترتیب تاریخی و زمانی کتب را منظور می داریم تا نقد به سهولت انجام شود.

1ـ اولین کتاب حدیثی شیعه که این مطلب در آن نقل شده کتاب محاسن برقی، نوشته احمد بن‏ابی عبداللّه‏ برقی(م274 یا 282ق) است:

عن ابن محبوب عن أبی عبداللّه‏(ع) قال: اتی رجل امیرالمؤمنین(ع) فقال له: جئتک مستشیرا. ان الحسن و الحسین و عبداللّه‏ بن‏جعفر خطبوا الی، فقال امیرالمؤمنین(ع): المستشار مؤتمن؛ اما الحسن فانه مطلاق و لکن زوّجها الحسین(ع) فانه خیر لابنتک.

مردی نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و گفت: میخواهم مشورت کنم. حسن و حسین و عبداللّه‏ بن‏جعفر از دخترم خواستگاری کرده‏اند [به کدام دختر دهم؟ [حضرت فرمود: کسی که مورد مشورت قرار گیرد؛ امین است. بدان حسن، بسیار طلاق میدهد. دخترت را به حسین تزویج کن زیرا برای دخترت بهتر است.

2ـ پس از محاسن، روایتهایی در این زمینه در کتاب کافی نوشته محمد بن‏یعقوب کلینی(م329ق) نقل شده است.

الف) عدة من اصحابنا عن احمد بن‏محمد عن محمد بن‏اسماعیل بن‏بزیع عن جعفر بن‏بشیر عن یحیی بن‏ابیالعلاء عن ابیعبداللّه‏(ع) قال: ان الحسن بن‏علی(ع) طلّق خمسین امرأة فقام علی(ع) بالکوفة فقال: یا معشر اهل الکوفة لا تنکحوا الحسن فانه رجل مطلاق، فقام الیه رجل فقال: بلی و اللّه‏ لننکحنّه فانه ابن رسول اللّه‏(ص) و ابن‏فاطمة فان اعجبه امسک و ان کره طلّق.( الکافی، ج6، ص56، ح5.(

امام صادق(ع) فرمود: حسن بن‏علی پنجاه زن را طلاق داد. تا آنکه حضرت علی(ع) در کوفه به پا خاست و فرمود: ای کوفیان، به حسن دختر ندهید زیرا بسیار طلاق میدهد. مردی بر پا خاست و گفت: به خدا سوگند، چنین میکنیم. او فرزند رسول خدا(ص) و فاطمه است، اگر خواست همسرش را نگه میدارد و اگر نخواست طلاق میدهد.

ب) حمید بن‏زیاد عن الحسن عن محمد بن‏سماعة عن محمد بن‏زیاد بن‏عیسی عن عبداللّه‏ بن‏سنان عن ابیعبداللّه‏(ع) قال: ان علیا(ع) قال و هو علی المنبر لا تزوّجوا الحسن فانه رجل مطلاق. فقام رجل من همدان فقال: بلی واللّه‏ لنزوّجنه و هو ابن رسول اللّه‏ و ابن امیرالمؤمنین(ع) فان شاء امسک و ان شاء طلّق.( همان، ص56، ح4.(

امام صادق(ع) فرمود: علی(ع) بر منبر فرمود: به حسن دختر ندهید زیرا او مردی پرطلاق است. مردی هَمْدانی بلند شد و گفت: به خدا سوگند چنین خواهیم کرد زیرا او فرزند رسول خدا و امیرالمؤمنین است. اگر خواست همسر را نگه دارد و اگر نخواست طلاق میدهد.

3ـ پس از کافی، این مضمون در کتاب دعائم الاسلام، نوشته نعمان بن‏محمد تمیمی قمی(م363ق) آمده است:

عن ابی جعفر محمد بن‏علی(ع) انه قال: قال علی(ع) لاهل الکوفة: یا اهل الکوفة لا تزوّجوا حسنا فانه رجل مطلاق.( دعائم الاسلام، ج2، ص257، ح980.(

امام باقر(ع) فرمود: علی(ع)، کوفیان را مخاطب ساخت و فرمود: به حسن زن مدهید زیرا که بسیار طلاق می دهد  پس از این سه کتاب، کتب روایی دیگر با همین اسناد به نقل این احادیث پرداخته‏اند.

شیخ حرّ عاملی(م1104ق) در کتاب وسائل‏الشیعة، دو روایت کافی(وسائل‏الشیعة، ج15، ص268، ب2، ح2 و ص271، ب4، ح1 و 2.) و روایت کتاب محاسن(همان، ج8، ص427، ب23، ح1؛ ج15، ص268، ب2، ح1.) را نقل کرده است. پس از وی، علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار به نقل این احادیث پرداخته است. وی روایت محاسن(بحارالانوار، ج43، ص337، ب16، ح9؛ ج75، ص101، ب48، ح22) و کافی(همان، ج44، ص172، ح6 و 7.) را نقل کرده و به جز آن از مناقب ابن‏شهر آشوب(همان، ص158، ح27 و ص169، ح4، و ص171، ح5.) نیز همین مضامین را روایت کرده است.

هم چنین محدث نوری، در کتاب مستدرک الوسایل، روایت کتاب دعائم الاسلام(مستدرک الوسائل، ج15، ص280، ب2، ح18238. (چاپ آل البیت)) و مطلب نقل شده در مناقب ابن‏شهر آشوب(همان، ح18239.) را روایت کرده است.

وي در ادامه مي نويسد: به نظر میرسد شواهد تاریخی، عقیدتی فراوان در دست است که نادرستی این نقل را روشن میسازد و بهترین راه برای نقد نیز همین است. اینکه برخی پژوهشگران به جای نقد این مطلب به نقد نویسندگان و کتب پرداخته‏اند و محاسن برقی، قوت القلوب و … را زیر سؤال برده‏اند(حیاة الامام الحسن، ج2، ص454 ـ 456؛ حقایق پنهان، ص352 ـ 354.)، شاید قرین صحت نباشد، چرا در همین کتب و از همین نویسندگان، مطالب فراوان و درستی نقل شده و مورد اعتماد و استناد است. به سخن دیگر، به جای آنکه نادرستی یک یا چند نقل به اثبات رسد روا نیست، یک کتاب یا یک مجموعه از رده خارج گردد.

شواهدی که به گمان ما بر نادرستی این نقلها دلالت دارد عبارت است از: امام مجتبی(ع) در نیمه رمضان سال دوم یا سوم هجری به دنیا آمد و در 28 صفر سال 49 هجری از دنیا رفت. عمر ایشان 46 یا 47 بیشتر نبود. اگر اولین ازدواج حضرت در 20 سالگی باشد، تا سال شهادت پدر یعنی سال 40 هجری، یعنی در فاصله 18 یا 17 سال، باید این تعداد ازدواج و طلاق صورت گرفته باشد که امری نامعقول است. وي در ادامه به شواهدي ديگري پرداخته است كه خوانندگان را به اصل مقاله ارجاع مي دهيم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا