عقلانیت و اعتدال در اخلاق اجتماعی
اسلام در حوزه عمل و رفتار اجتماعی بر دو عنصر عقلانیت و اعتدال تکیه میکند، هر چند که در حوزه معرفت و احسان و ایثارگری فراتر از اعتدال تجویزاتی دارد، ولی مبنای رفتارها به ویژه رفتار اجتماعی میبایست عقلانیت و اعتدال باشد. نویسنده برای تبیین این نظریه به بررسی آموزههای وحیانی قرآن پرداخته است.
جایگاه عقل و اعتدال در رفتار اجتماعی از نظر قرآن
عقل به معنای قوه فهم و ادراک و کاشف حقایق و تشخیصدهنده حق و باطل، خوب و بد، پاکی و ناپاکی تعریفی است که آموزههای وحیانی اسلام از عقل به دست میآید. (یونس، آیه16، طه، آیه 128، بقره، آیه 44، انعام، آیه 151، مائده، آیه 100، بلد، آیات 4 و 10 و آیات دیگر)
بنابراین در اهمیت و ارزش عقل همین بس که انسانیت انسان به آن است و انسان برای رسیدن به هر کمالی از آن بهرهمند میشود، زیرا اگر عقل نبود انسان توانایی شناخت حقایق و قدرت تشخیص حق و باطل را نداشت و در انتخاب مسیر کمالی و رشدی دچار خطا و اشتباه میشد و نمیتوانست خوب و بد را بشناسد و از پاکی و ناپاکی و نیز زیبایی و زشتی آگاه شود.
در آیات پیش گفته و غیر آنها و هم چنین در روایات متواتر و معتبر بسیاری (نگاه کنید: اصول کافی، ج 1، کتاب عقل و جهل)، در بیان جایگاه و اهمیت و نقش ارزشی عقل در زندگی بشری، به این معنا توجه دادهاند که دینداری و اخلاقمداری انسان از لوازم خردورزی و تعقل اوست. به این معنا که اگر عقل و به کارگیری آن در شکل خردورزی و تعقل نبود، هرگز انسان دین و اخلاق را نمیشناخت و تمایل و گرایشی به آن نداشت. از همین روست که از نظر اسلام، کفر و شرک و هم چنین زشتکاری و بدکاری در قالب بیتقوایی و بیاخلاقی یا بداخلاقی و بیحیایی، ریشه در بیتعقلی شخص دارد. به این معنا که اگر کسی از عقلی که دارد بهره ببرد بیگمان دیندار و اخلاقی خواهد بود و از نشانههای بیتعقلی شخص و عدم بهرهگیری او از عقل خداداد است که بیدین و بیحیاست. این که در اصطلاح عرفی بیدین و بیحیا را به بی خردی و بیعقلی نسبت میدهند، به سبب فقدان عقل و خرد نیست بلکه به قصد آن است که بگویند کسی که از خرد و عقل خود بهره نمیبرد، در حقیقت بیخرد و بیعقل است، زیرا انسان از دارایی عظیمی چون عقل میبایست بهره برد نه آن که آن را بیاستفاده بگذارد و بیهوده رها سازد.
خداوند در هیچ یک از آیات قرآنی، عقل را به شکل اسمی به کار نبرده و همه جا آن را در قالب فعلی چون فعل ماضی و مضارع مانند «یعقل»، «عقلوا»، «یعقلون» و «تعقلون» به کار گرفته است، زیرا آن چه ارزشی است همان به کارگیری و استفاده از عقل یعنی تعقل و خردورزی است. جالب این که اگر خداوند در جایی لازم بود تا اسمی از عقل ببرد و در قالب اسم آن را بیان کند، از واژگان و اصطلاحاتی بهره گرفته که بیانگر بهرهگیری از عقل است، یعنی از اسمائی استفاده کرده که بیانگر استفاده شخص از عقل و تعقلورزی است، زیرا این اسمای که برای عقل، در زبان عربی است و قرآن از آن استفاده کرده، اسامی نتایج بهرهگیری از عقل و تعقلورزی است. از جمله این نامها و اسمای میتوان به «قلب»، «فواد»، «افئده»، «الباب»، «النهی» و «حجر» اشاره کرد که مراد از کسی است که از عقل بهره گرفته و به درک و فهم عمیق رسیده و به لب و مغز مطلب دست یافته و از هر پلیدی و باطلی پرهیز و اجتناب کرده و به دامن خرد و دژ محکم عقل پناه برده است.
همین عقل یکی از حقایقی که کشف کرده است عدالت در نظام هستی به عنوان عنصر حق مطلق است. به این معنا که در مقام شناخت حق و باطل، عدالت را حق مطلق در نظام هستی یافته است؛ زیرا نظام احسن هستی بر مدار و محور عدل و عدالت سامان یافته است. همچنین عقل در مقام درک مدرکات عملی به این نتیجه رسیده که در عمل و رفتار ارادی انسان آنچه خوب و حسن است، عدالت است و آنچه زشت و بد و قبیح است، ظلم و بیعدالتی است. این بدان معنا خواهد بود که عقل در دو مقام عقل نظری و عقل عملی، به حقانیت و حسن عدل دست یافته است.
نتیجه این خواهد بود که عقل انسانی نظام هستی را بر عدالت یافته است و از انسان میخواهد تا خود را با این نظام احسن سازگار و موافق سازد. پس به طور طبیعی انسان به حکم عقل و خرد میبایست موجودی معتدل نیز باشد؛ زیرا اعتدال به معنای رعایت تناسب و موازنه و استوا به گونهای است که نتیجه طبیعی آن اجتناب از افراط و تفریط، دست یابی به قوامیت و استقامت است.
از همینروست که آموزههای قرآنی که خود دارای اعتدال است (انعام، آیه 115؛ کهف، آیات 1 و 2) زیرا قیم به معنای معتدل و مستقیم و مستوی است که در آن تناقض نیست. (مجمعالبیان، ذیل آیه) در چارچوب نظام احسن هستی که آن نیز بر اعتدال است (اعلی، آیه2؛ حجر، آیه19) بر آن است تا انسانی که خداوند او را معتدل آفریده (کهف، آیه37؛ انفطار، آیات 6 و 7؛ حجر، آیات 28 و 29؛ سجده، آیه9) در همان نظام احسن زندگی خود را سامان داده و به کمال برسد.
به سخن دیگر، اسلام به عنوان کتاب راهنمای الهی برای بشر بر آن است تا انسان دارای اراده و اختیار و انتخاب و آزادی را به مسیر دعوت کند که همان صراطمستقیم عدالت در هستی است تا انسان به آزادی و اختیار خود، کمال را که در قالب عدل تحقق مییابد بهدست آورد.
اسلام به عنوان دینی که برای تعلیم و تزکیه (بقره، آیه 151) یعنی آموزش حقایق هستی و تربیت انسان در چارچوب عدل و اعتدال از سوی خداوند نازل شده بر آن است (یونس، آیه 105؛ روم، آیه 30؛ حدید، آیه25) تا همانند عقل، انسانی را بر عدالت و اعتدال تربیت کند.
پیامبر(ص) در بیان این معنا فلسفه بعثت خود را اتمام مکارم اخلاقی در بشر میداند که بیگمان فضیلت عقلانی عدالت و اعتدال در اوج این مکارم اخلاقی قرار میگیرد.
شاخصها و نمونههای عقلانیت و اعتدالگرایی
برای اینکه این مطلب بهتر روشن شود، لازم است تا برخی از شاخصه ها و نمونههایی که عقلانیت و اعتدالگرایی در آنها در آیات قرآنی به عنوان یک رفتار اجتماعی مطرح شده بیان شود.
1. عقلانیت و اعتدال در مسایل اقتصادی: خداوند بارها در آیات قرآنی به اشکال گوناگون از مردم خواسته تا در رفتار اقتصادی میانهروی و اعتدال را مراعات کنند که حکم عقل نیز است. این که اقتصاد را به این نام نامیدهاند خود گواه صادقی است که میان دخل و خرج باید توازن و اعتدال و تناسب باشد؛ زیرا قصد و اقتصاد به معنای میانهروی و وسطیت است. این اعتدال و اقتصادمیبایست در حوزه مصرف و انفاق به شدت مراعات شود؛ زیرا اگر این گونه عمل نشود، به رشد اقتصادی جامعه ضربه وارد میشود و جامعه دچار بحران خواهد شد. آیات بسیاری در قرآن به مسئله اعتدال در حوزه اقتصادی اشاره کرده که از جمله آنها میتوان آیه 219 سوره بقره، 29 سوره اسراء و آیات 63 و 67 سوره فرقان و 87 سوره مائده اشاره کرد که در آنها بر روش عفو (اعتدال)، قوام (اعتدال) و پرهیز از اسراف و افراط در مصرف و انفاق و هرگونه تعدی و تجاوز از حدود عقل و عدالت اشاره میکند.
2- عقلانیت اعتدالی در رفتار اجتماعی و عمل سیاسی: همچنین در حوزه رفتارهای اجتماعی، مشی معتدلانه در گفتارو رفتار مورد تاکید است و از مردمان خواسته شده که به دور از هرگونه رفتارهای تند و سریع، تفاخرآمیز، تکبرآمیز، ذلتآور و نیز سخنان بلند چون فریادهای خران پرهیز کنند. (لقمان، آیات 13 و 19)
3- عقلانیت اعتدالی در دعوت و تبلیغ: در مسایل تبلیغی نیز میبایست هماره بر اصول اساسی عدالت و اعتدال حرکت کرد که حکم عقل و شرع است. (اعراف، آیات 198 و 199) از نظر قرآن رفتاری غیراعتدالی که از آن به خارج از عرف عقلایی تعبیر کرده همان رفتار جاهلی است که باید از آن پرهیز کرد؛ زیرا اگر بخواهیم دیگران را که با اصول عرفی و عقلایی رفتار نمیکنند به دین بخوانیم نمیبایست به همان اصول جاهلی رفتار کنیم. پس اگر آنان به جهالت دشنام به خدای تبارک و تعالی میدهند نمیبایست ما هم خدایان آنان را دشنام دهیم. دشنام مقدسات و اهانت به تابوهای هر امت و ملتی موجب میشود که انسان از مدار حق و عدالت خارج شود. پس به طریق اولویت نمیتوان به مقدسات همکیشان خود اهانت کرد و دشنام و فحش و ناسزا گفت که بیرون از عرف عقلایی و اخلاق اجتماعی است. از نظر آموزههای قرآنی، عرف عقلایی ملاک و معیاری است که میبایست مراعات کرد؛ زیرا چنین عرف و معروفی که عقلا آن را مراعات میکنند بیانگر حکم عقل است و منشأ عقلایی و عقلانی دارد و به عدالت نزدیکتر است. پس میبایست عرف عقلایی و معروف آنان را معیاری برای رفتار اجتماعی و اخلاقی خود قرار داد. (همان)
فراتر از اعتدال در معرفت و احسان و ایثارگری
البته از نظر آموزههای قرآنی، اعتدالگرایی در حوزه عمل چیز ممدوح و پسندیدهای است؛ ولی این بدان معنا نیست که در حوزه معرفت و شناخت و یا در برخی از جنبههای شخصی که حتی مرتبط با اجتماع است، لازم است تا اعتدال مراعات شود، بلکه باید گفت که در حوزه معرفتی و شناختی وسطیت و میانهروی معنایی ندارد؛ چنان که در حوزه عمل شخصی مرتبط با جامعه چون احسان و ایثار خروج از اعتدال یک فضیلت است؛ زیرا اگر گفته شد که در مقام عمل انسان میبایست اعتدال به معنای میانهروی، وسطیت، اجتناب از افراط و تفریط را داشته باشد، به این معنا نیست که در مقام معرفت و شناخت یا حتی در برخی از اعمال شخصی افراط نداشته باشیم، بلکه افزون خواهی در حوزه معرفتی و احسان و ایثار عین فضیلت و کمال است.
اگر خداوند امت اسلام را امت وسط و معتدل و میانهرو معرفی میکند (بقره، آیه 143) و یا امیرمومنان (ع) میفرماید: «الیمین و الشمال مضله و الطریق الوسطی هی الجاده؛ راست و چپ گمراهی و میانهروی همان جاده است، و یا این که پیامبر(ص) میفرماید: خیرالامور اوسطها؛ بهترین کارها میانههای آن است، (جامعالاصول، ابن اثیر جزری) بدان معنا نیست که در معارف و امور معنوی و اعمال احسانی و ایثاری نیز اعتدال و میانهروی خوب است؛ بلکه در معارف و در احسان باید گفت که «خیر الامور اکثرها و اوفرها و اشدها و اعلاها و اعقلها و اعظمها» از همین روست که امیرمومنان علی(ع) در دعای شریف کمیل میفرماید: «و اقربهم منزله منک و اخصهم زلفه لدیک»؛ چرا که انسان متوسط بودن و بلند پروازی نداشتن در این امور هیچ برتری ندارد، بلکه انسان باید بکوشد تا در مسابقه معرفتی و احسانی گوی سبقت را برباید و پیشتازی و مسارعت نماید؛ زیرا میدان مسابقه همه هستی است: «سارعوا الی مغفره من ربکم و جنه عرضها السماوات و الارض».
در جایی گفته میشود زمانی اعتدال مراعات شود که احتمال تصادف و تضاد باشد و یا اگر زیادهروی شود موجب مشکلات عدیدهای برای خود شخص شود به گونهای که از انجام وظایف و واجبات باز ماند. در آن جاست که میانهروی خوب است؛ اما در جاهایی چون معرفت و شناخت باید انسان هماره نقطه اوج و قلهها را در نظر داشته باشد و به متوسط و میانهها بسنده نکند. در مسئله احسان و ایثارگری نیز این گونه است؛ البته به شرطی که موجب نشود که با احسان و ایثارگری خود را در محذور و ناتوانی قرار دهد که از انجام واجبات وتکالیف خود برنیاید.
از همین رو اگر وارد صراط مستقیم شدی که عرض آن به اندازه آسمانها و زمین است، دیگر در عمل نیز میبایست پیشتاز بود و میدان مسابقه را واگذار نکرد و بهترینها و کاملترین و برترینها را انجام داد. در این موارد دیگر اسراف نیست و اعتدال موضوعیتی ندارد. پس این که گفته شد که ای پیامبر(ص) در انفاق مراعات میانهروی کن، در زمانی است که این انفاق موجب میشود که خودش از اموری بازماند؛ اما اگر این گونه نبود هیچ امر قبیح و زشتی نیست؛ چرا که خداوند بارها به پیامبران و معصومان(ع) فرمان میدهد که احسن، نیکوترین و برترینها را انجام دهند و به نیکها بسنده نکنند. (اعراف، آیه 145)
سخن درباره عدالت و اعتدال و میانهروی در آموزههای وحیانی اسلام بسیار است و در آینده ابعاد بیشتر از این دو مقوله اعتدال و عقلانیت را در بعد نظری و عملی تبیین خواهیم کرد بیگمان مراعات همین آموزههای تعلیمی و تربیتی قرآن میتواند جامعهای عادلانه و متوسط را ایجاد کند که میزان و معیار درست یک جامعه مدنی انسانی به جهانیان باشد و آنان بتوانند از این نمونه عینی الگوبرداری کرده و جوامع مشابه و همانندی را در جای جای جغرافیای جهان ایجاد کنند؛ زیرا این گونه است که میتوان براساس مفاد آیه 25 سوره حدید به فلسفه بعثت توجه و اهتمام کرد و موجبات گرایش تودههای مردم از هر زبان و ملت و قوم و نژاد و فرهنگ را به سوی عدالت و برپایی آن فراهم آورد و زمینهساز دولت جهانی عادلانه مهدوی(عج) شد.