مناسبت ها

از عاشورای حسینی تا نهضت جهانی مهدوی

بی گمان اهدافی را که پیامبران تعقیب می کردند، از سوی جانشینان بر حق ایشان پی گیری شده و می شود. امامان معصوم (ع) به عنوان ادامه دهندگان رسالت پیامبران، نه تنها همانند آنان به این وظیفه عمل کرده و در راستای آن تلاش کردند

بلکه همانند پیامبران اولوالعزم از همه توش و توان خویش بهره گرفته و با صبر و شکیبایی بی مانند خویش کوشیدند تا این خط تفکری که از آدم تا خاتم ادامه داشت تا خاتم ولایت صدیقان هم چنان مستمر بماند و پرچم سرافراز آن بر افراشته بماند. در برابر این خط نیز همواره خط و جریان فکری و عملی دیگری نیز وجود داشته و دارد که می کوشد تا این اهداف آرمانی تحقق نیابد و این پرچم آزادگی و عدالت خواهی فرو افتد.

 

قرآن می فرماید که گروهی می خواهند که این دین خاموش شود. به کاربردن واژه یریدون که دلالت بر استمرار دارد نمایانگر آن است که در برابر جریان حق و عدالت، جریانی است که می کوشد تا این دین را خاموش کند و نگذارد تا به اهداف خویش برسد. رخداد عظیم عاشورا قرار گرفتن این دو جریان در برابر و رو در روی یک دیگر بود. آنانی که نتوانسته بودند پیامبر را شکست دهند و نورش را خاموش کنند آن روز در برابر امام حسین(ع) صف بندی می کنند. پیش از آن به پیامبر طعنه می زدنند و امید آن داشتند که با ابتر بودنش این آتش علم و دانشی را که افروخته خاموش شود.

وقتی از ابتر بودن وی سخن می گفتند به این معنا بود که وی نه فرزندی دارد که راهش را ادامه دهد و نه پیروانی خواهد داشت که این تفکر خدایی را زنده نگه دارد و در نهایت به خاموشی و سردی می گراید. این امید را داشتند و تلاش بسیاری را نیز کردند. گاه به صراحت می گفتند که روزگار محمد(ص) سر آمد و حکومت و دین وی از میان رفت. خواستند تا نامش را از ماذنه ها بردارند و صدای اذانی که نامش را زنده نگه می داشت را وراندازند. 
رخداد و پدیده عاشورا به سبب اهدافی که داشت و نیز مسایل و جهاتی که برای خود تعریف کرده بود از پیچیدگی خاصی برخوردار است. تحلیل این پدیده نشان می دهد که میان آن و مساله انتظار و مهدویت ارتباط تنگاتنگی است. در این جا بر این نکته تاکید می شود که می توان میان اهدافی که امام حسین (ع) در عاشورا آن را می جست و اهداف پیامبران از سویی و نیز اهداف نهضت عاشورایی پیوندی محکم و استوار یافت. 
در تحلیلی می توان این اهداف را در آگاهی و روشنگری، آزادی وعدالت خلاصه کرد. به نظر می رسد که در تمام انقلاب ها و نهضت های بشری این امور که فطری انسان هستند مورد نظر و توجه بوده است. انسان به طور طبیعی جست و جوگر حقیقت است و می خواهد به شناخت و آگاهی درست و راستینی دست یابد. از این رو روشنگری و آگاهی یافتن به حقایق به عنوان خواسته نخستین انسان مطرح است.
پیامبران چنان که قرآن تبیین و روشن می کند برای این هدف انگیخته شده اند و مساله تعلیم و آموزش کتاب و حکمت مساله ای است که همه پیامبران بر آن تاکید داشته اند. انسان با آموزش و تعلیم می تواند افزون بر این که بر حقایق هستی دست یابد و موقعیت خود و جهان را تفسیر کند می تواند از راه آن با حقوق خود آشنا شود و از آن در زندگی خویش بهره گیرد. بعثت پیامبر اکرم این گونه بود که ملتی بی قانون و بی سواد و ناآگاه را به شناخت و آگاهی رساند و حقوق و تکلیف خود را شناخت. انقلاب عاشورا به جهت بازگرداندن به این مساله آغاز می شود و هدف آن حضرت اصلاح امتی بود که به ناآگاهی و تحمیق دچار شده و گروهی با انواع روش ها و شیوه ها آنان را در جهل و نادانی قرار داده بودند. مردم در طول نیم قرن پس از پیامبر (ص) از آگاهی و شناخت و حقیقت دور و به نوعی جهالت گرفتار شده بودند. باورداشت های پیشین آنان کم کم و در طول زمان از یمان رفته و تاریکی جهالت نسبت به خود و ارزش خود و حقایق اسلام بر آنان چیره شده بود. نسبت به محتوای اصلی و اساسی اسلام ناآگاه شده و حق و باطل در هم آمیخته بود. پوستین اسلام را وارونه به تن آن کرده و بر تن باطل جامه ای از حق پوشانده بودند. امام حسین (ع) با قیام خویش کوشید تا مردمان را به آگاهی مجدد برساند و به نحوی تجدید دین کند. همان کاری را که امام زمان بر پایه روایات انجام خواهد داد. این گونه است که میان هدف قیام عاشورایی و نهضت مهدوی یگانه و وحدت وجود دارد و چنان که امام صادق می فرماید امام حسین (ع) نهضت خویش را به سبب آگاهی بخشی به مردم و جامعه آغاز کرد و مردم را شناخت و آگاهی نسبت به دین رساند. آن حضرت تجدید دین را هدف خویش قرار داد چنان که حضرت مهدی(عج) نیز آن را پی می گیرد.
آزادی دومین گم شده انسان است. رهایی از هر گونه قید و بندهایی که وی را از دست یابی به حق و هدف خویش باز می دارد. وقتی انسان به شناخت درست و راستینی از حق و حقیقت دست یافت می کوشد تا از حق خود و شناختی که به دست آورده است بهره مند شود. اگر چیزی در درون و یا بیرون سد راه وی شود با آن به مبارزه بر می خیزد. آن چه سد راه انسان می شود و نمی گذارد قید و بندهایی است که از درون و یا بیرون بر گردن و دست و پای وی آویخته می شود و نمی گذارد تا آزادانه به سوی اهداف خویش حرکت کند. اسارت درونی همان اسیری در دست تمایلات سیری ناپذیر نفسانی است . البته این اسارت درونی دو ظهور متفاوت پیدا می کند. گاه زندگی فردی و گاه زندگی اجتماعی او را تهدید می کند. خواسته های درونی وی را برده خواسته های دیگران نیز می کند و این گونه است که بر پایه خواسته های دیگران حرکت می کند تا به خواسته های درونی خویش پاسخ دهد.
اما اسارت بیرونی، اسارتی است که از سوی جامعه بر وی تحمیل می شود. انسانی که اهل تکبر است و خود را برتر از دیگران می یابد در جامعه انسانی مستکبری می شود و این استکبار است که عصیان و طغیان را دامن می زند و طغیان نیز سبب می شود تا به انسان فاسدی به عنوان طاغوت تبدیل شود. این گونه است که اسارت درونی وی را به انسان فاسدی تبدیل می کند که استکبار بورزد و آن گاه عصیان و گناه کند و در دام طغیان افتد و در نهایت به انسان طاغوتی تبدیل شود که می خواهد جامعه را به اسارت کشاند. از این روست که گفته اند آزادی از اسارت باطنی ریشه رهایی از اسارت ظاهری است. 
دعوت پیامبر برای رهایی بشر از اسارت های باطنی و ظاهری بود. انقلاب حسینی نیز همین هدف را داشت و تداوم آن حرکت پیامبر (ص) بود. حرکتی که امام حسین (ع) آغاز کرده بود به این هدف بود که مردم را از اسارت طاغوت رهایی بخشد. طاغوتی که خود در بند و اسیر شهوات درونی بود و استکبار و طغیان می ورزید. آن حضرت خواست تا مردم را از شر طاغوت آزاد کند و دولتی بر اساس آزادی و آزادگی بر پا نماید. امام زمان نیز در این راستا حرکت می کند و نهضت وی این گونه است.
عدالت سومین هدفی است که می توان در نهضت حسینی از آن سخن گفت. آن حضرت افزون بر آگاهی بخشی به مردم و رهایی از طاغوت می خواست تا دولت و حکومتی را بنیاد نهد که بر پایه عدالت باشد. از این رو سخن از سیره جدش و پدرش به میان می آورد که بر پایه عدالت بود و حتی حضرت امیر مومنان (ع) جانش را بر سر عدالت خواهی خویش گذاشت. حسین بن علی (ع) مظهر عدالت خواهی بود. او در برابر ظلم و بیداد ایستاد تا دادگری را به جامعه بازگرداند. پیامبران وامامان معصوم(ع) مظهر خداوندی هستند که همه چیز هستی را بر پایه عدالت بنیاد نهاده است. بنابراین اگر به قدرت و حکومتی دست می یافتند مظهر و محل تجلی عدالت خداوندی بودند. آنان بر این پایه تلاش می کردند تا هر حقی به صاحب آن بازگردانده شود حتی اگر کابین و مهر زنان شده باشد. انقلاب حسینی با این هدف شکل گرفت و انقلاب مهدوی نیز با این هدف شکل می گیرد تا عدالت در گستره جهانی بر پا شود و حکومت عدالت محور در سطح جهان تشکیل شود.
آگاهی ای که نهضت پیامبران و انقلاب عاشورا و نهضت مهدوی در پی آن است اوج معرفت و آگاهی است که همان شناخت توحید است؛ زیرا مقصد نهایی آفرینش خدا و شناخت وی و عبودیت بر پایه شناخت است. از این رو شناخت و آگاهی واقعی به شکل عبودیت خدا ظاهر می شود که این خود به معنای آزادی از هر قید و بند سیاسی و اجتماعی و درونی و بیرونی است. اگر بخواهیم حقیقت قیام عاشورایی را که همان حقیقت قیام مهدوی است بشناسیم در وهله نخست باید آگاهی را بر اساس معرف دینی تبیین و تفسیر کنیم. آگاهی در این تفسیر در سرآغازش همان معرفت و شناخت خداست و این که به فطرت الهی باز گردد و حق را ببیند و جز تحقق حق اراده ای نداشته باشد. آزادی در این تفسیر همان رهایی از قید و زنجیرهای درونی در وهله نخست و بازکردن قید و بندهای حاکمیت بیرونی طاغوت است که ضد الهی است؛ زیرا طاغوت کسی است که گرفتار نفس خویش است و طغبان خدا را در پیش گرفته و بر پایه آن مردم را به اسارت خویش در آورده است. این گونه است که در مکتب اسلام معرفت الهی به آزادی و آزادی به اخلاص می انجامد که به معنای بیرنگی مطلق و رنگ مطلق توحید گرفتن است. این انسان موحد و مخلص است که از همه قید و بندها آزاد است و در بند ماده و نام و نشان آن نیست.
آن گاه است که در پی توحید محض در زندگی عملی خویش عدالت را پیشه خود می گیرد؛ زیرا انسان کامل مظهر حق است. خداوند حق هم مظهر عدالت است و همه جهان را بر پایه عدالت سامان داده است. این گونه است که ولایت بر پایه عدالت شکل می گیرد. عدالت به عنوان هدف مورد توجه پیامبران و معصومان و کسانی است که ولایت امور مردم و جامعه در دست ایشان است. 
در حکومت و ولایت مهدوی انسان ها به فرهنگ یگانه خدا پرستی و شناخت و آگاهی درست دست می یابند که هدف قیام عاشورایی بوده است. در این حکومت همه برکات و نعمت های زمینی آشکار می شود تا انسان با بهره گیری از آن به کمال خود دست یابد و این برکات بر اساس عدالت میان بندگان خدا توضیح می شود . این از این روست که انسان ها دیگر در بند و گرفتار دست یابی به مادیت نیستند و از بند بردگی ماده آزاد می شوند و عدالت در تولید و توزیع تحقق می یابد و فرصت و امکانات برای رشد و تعالی همه بشر فراهم می آید. 
جامعه مهدوی بر محور ولایت شکل می گیرد. ولی حق تعالی انسان کاملی است که دارای همه کمالات معصومین است . معصوم در تعبیر اسلامی و کلام اسلامی از تعبیر انسان کاملی که در عرفان به کار می رود گویاتر و روشن تر است ؛ زیرا معصوم در ادبیات کلام اسلامی کسی است که از محیط ولایت حق به هیج وجه بیرون نمی رود. آنان همان چیزی را می خواهند که خدا می خواهد و این همان معنای عبودیت و پذیرش کامل ولایت الهی است . مقام معصوم مقام عبودیت و ولایت است. جامعه مهدوی جامعه ای آرمانی است که بر محور ولی الله اعظم و امام معصوم و عبد مطلق می گردد. از این رو عصر مهدوی عصر ظهور عبودیت مطلق حق است و مظهر تجلی ولایت کامل حق می باشد. ولایت در آن عصر در همه زندگی بشر تجلی می یابد.
برای رسیدن جوامع بشری به این جامعه فرآیندی می بایست طی شود. این ها همان مراحلی است که به عنوان مجاهده باطنی و جهاد بیرونی از آن سخن به میان رفته است. جامعه انسانی برای این که به جامعه آرمانی برسد می بایست سختی های را تحمل کند تا به مقام قرب برسد و درگیری هایی را می بایست داشته باشد تا توانمندی خویش را شکار سازد. از این روست که گفته شده است که برای هر پیامبری دشمنی قرار داده شد. انسان ها در طول تاریخ برای اهدافی چون آگاهی و شناخت و آزادی و عدالت تلاش کرده و با دشمنان درون و بیرون مبارزه نموده اند. هدف همه آن ها دست یابی به حکومتی بود که همه این امور را با خود داشته باشد. آنان را به مفاهیم بلند یاد شده برساند. همه برای تکامل بشر تلاش کرده اند تا زمینه برای ایجاد چنین جامعه ای فراهم آید ؛ این روست که میان نهضت حسینی و اهداف آن با نهضت مهدوی و اهداف آن یگانگی را می توان شناسایی و ردگیری کرد.
آیات بسیاری به انسان وعده داده است که روزی زمین در دست صالحان قرار می گیرد و صالحان حاکمان زمین خواهند شد. این وعده با مقدماتی تحقق خواهد یافت که ما از آن به فرآیند یاد کرده ایم. برنامه ای مشخص وجود دارد تا زمینه برای بروز و ظهور وعده و ایجاد حکومت صالحان بر تمامی زمین ایجاد شود. اذیت و آزارهایی که پیامبر در مدت بیست و سه سال تحمل کرد در راستای این هدف بوده است. البته شرایطی پس از رسول (ص) ایجاد شد که مردم را به عقب باز گرداند و نهضت امام حسین (ع) برای بازگشت به راه درست بود که از آن به اصلاح در امت جدش یاد می کند. در این دوره ارتدادی پیش آمد که البته ارتداد فقهی نبوده است ولی جامعه را از مسیر تکاملی خویش دور ساخت و نهضت حسینی تلاشی بود تا مردم را به راه بازگرداند. برنامه امام حسین (ع) بر روشنگری استوار بود از این رو در مدت کوتاه روز عاشورا ایشان بیش از هفت سخنرانی روشنگر انجام می دهد. اهداف نهضت را بیان می کند و به روشنی طاغوت و اهدافش را بازگویی می کند. هر چند کسانی که در آن جا بودند همان زمان آگاه نشدند و به خود نیامدند ولی وقتی با خود خلوت کردند حقیقت را چون آفتاب ظهر روشن دیدند و راه را از چاه شناختند. آن روشنگری امام حسین (ع) و دیگر پیام آوران نهضت موجب شد تا جریان به مسیر دیگری برود و نوعی آگاهی پدیدار شود. هر چند که آن خط انحرافی به ظاهر ادامه داشت ولی دیگر چون پیش از نهضت حسینی کارآیی نداشت و نمی توانست خط اسلام را از صحنه به کلی بیرون راند و نابود سازد.
نهضت حسینی مقدماتی چون مساله ولایت و غدیر داشت و عاشورا خود حلقه ای دیگر برای اجرای وعده حق برای به سامان رساندن زمین و تحقق حکومت جهانی عدالت محور مهدوی است. تکرار عاشورا به معنای تکرار اهداف و زنده نگه داشتن آن است تا مردم را برای حکومت مهدوی آماده کنند. هدف از یادکرد عاشورا به معنای یادکرد اهداف قیام است تا فراموش نشود و این که هدف همه آن بوده است تا حکومت عدالت محور در زمین بر پا شود. عزاداری به معنای آن است که امت همواره بداند که دو خط مقابل یک دیگر در طول تاریخ بوده است . خطی که پیامبران در آن قرار داشتند و خطی که فرعون و یزید و مانند آن قرار دارند و می خواهند نور حق و حق طلبی و عدالت خواهی ازمیان برود و نگذارند تا حکومت صالحان بر روی زمین تشکیل شود. مساله انتظار به معنای انتظار پیروزی خط صالحان است که نمونه روشن آن امام حسین و نهضت وی بود.
منتظران حکومت مهدوی را می توان به سه دسته بخش کرد. مردمی که خودشان اهل فسق و فجور هستند و آلوده به گناه می باشند ولی شرایط به گونه ای می شود که خودشان از آن خسته می شوند و می خواهند به آرامش دست یابند. این ها منتظرانی هستند که خودشان اهلیت ندارند ولی منتظر هستند. این انتظار از مقدمات تحول جامعه بشری است و جهان در یک حالتی است که می خواهد وعده حق محقق شود . 
گروه دوم کسانی هستند که خواسته ای دارند و گریه می کنند و دعا و نیایش می نمایند و کارهایی را برای رضای امام زمان (عج) انجام می دهند. این ها بسیاری از شیعیان هستند که چنین برداشتی از انتظار دارند و این گونه عمل می کنند.
دسته سوم کسانی هستند که می کوشند خود را بسازند و همانند عاشوراییان برای آن تلاش می کنند. می خواهند جامعه مهذب و آماده ای داشته باشند که دست کم سیصد و سیزده نفر ایشان از رهبران و نخبگان آن هستند. 
این سه نوع انتظار و سه گونه منتظران می باشند که همه می خواهند حکومت مهدوی را ببیند و در انتظار آن می باشند. با مساله عاشورا می توان امروز این سه نوع شیوه را در پیش گرفت. این که گاهی عزاداری انجام شود و یاد کرد ی از آن روز به میان آید با آن که گناه هم می کند. این همان انتظاری است که افراد فاسق و فاجر نیز دارند. همان طور که انتظارش امری خوب است ولی فسق و فجورش پذیرفتنی نیست این گونه نگاه به عاشورا نیز ناقص است. مانند کسی است که اهل فسق و فجور است ولی از یزید و یزیدی برائت می جوید. گروه های دیگری به دو گونه دیگر به مساله عاشورا نگاه می کنند و آن را تحلیل و تجزیه می کنند که تنها یک گروه آن به حق هستند و همانند انتظار به درستی منتظر واقعی می باشند.
این ها نمونه هایی است که می بایست در آن تامل کرد. به هر حال میان نهضت عاشورا و نهضت مهدوی از جهات متعدد پیوندهای ثابتی است و بازخوانی آن می تواند تکلیف و وظیفه ما را روشن کند. این ها تنها بخشی از مساله است که در این نوشتار فرصت تبیین آن فراهم آمده است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا