اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

آثار معاشرت مومنان در دنیا و آخرت

بسم الله الرحمن الرحیم

از قدیم گفته اند: کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند هم جنس با هم جنس پرواز. از نظر آموزه های وحیانی قرآن، قلوب کافران هم جنس است؛ چنان که قلوب مومنان هم جنس است؛ از این رو، بر اساس مصداق «الجنس الی الجنس یمیل» پاکان با پاکان و ناپاکان به ناپاکان گرایش دارند و در هم کنار هم آرام می گیرند. پس اگر در مجلسی وارد شد که بر برخی میل و گرایش دارید و نسبت به برخی گریزش دارید، بدانید که این گرایش و گریزش بر اساس همان گرایش و گریزش قلبی انسان است؛ زیرا قلب های پاک، نیروی مثبت می فرستد و قلب های ناپاک نیروی منفی می فرستد. این گونه جاذبه ها و دافعه ها در رفتار اجتماعی خودش را نشان می دهد.

برخی می گویند: نمی بایست به کنش و واکنش ابتدایی خود نسبت به دیگران اعتنا کرد؛ اما به نظر می رسد که این کنش و واکنش ها برخاسته از همان نیروی مثبت و منفی است که از سوی دیگران در یک مجلس به سوی شما ارسال می شود. پس می بایست به این امور در معاشرت اعتنا کرد و بی توجه از آنها نگذشت.

قلب مومن عرش الله

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ایمان در قلبی است که از نور الله پر شده و آراسته شده و ایمان در آن محبوب گشته و نسبت به کفر و فسوق و عصیان کراهت دارد.(حجرات، آیه 7) بنابراین، قلب مومن، قلبی پر از انوار الهی و نیروی مثبت آن است. این قلب با انوار صفات الهی، به یک معنا به تنهایی همه هستی را شامل می شود؛ زیرا همه هستی اگر در مجموع مظاهر انوار صفات الهی هستند(نور، آیه 35) قلب مومن به تنهایی همه آن مجموعه را در خود دارد؛ زیرا آن صفات الهی را به شکل اسمی و مقوم و شاکله ذات خویش دارا است و می تواند به سبب همین خصوصیت خلیفه الله باشد؛ زیرا وقتی چیزی مظهر همه صفات و انوار الهی به شکلی اسمی باشد، می تواند در مقام خلافت الهی به پروردگاری و ربوبیت بپردازد و بر هستی حکمرانی تکوینی و تصرفات تکوینی داشته باشد.

پس قلب مومن را می بایست همان عرش الله دانست؛ زیرا مومنی که همه صفات الهی را در جمعیت وجودی خویش دارا است، همان عرشی است که حاکمیت خویش را بر هستی اعمال می کند. مومن نیز این گونه بر همه هستی از جمله محیط اطراف کنش و واکنش داشته و تصرفات ربوبی خویش را به عنوان مظهریت و خلافت انجام می دهد.

در حدیث قدسی است: یقول الله عز و جل لا یسعنی ارضی و لا سمائی و لکن یسعنی قلب عبدی المومن؛ خدای عز و جل می فرماید: زمین و آسمان من وسعت مرا ندارد تا مرا در خود جا دهد؛ ولی قلب بنده مومن من مرا در خود جا می دهد.(عوالی اللئالی، ج 4، ص 7) از همین روست که وقتی از پیامبر(ص) پرسیدند: یا رسول الله خدا کجاست؟ فرمود: در قلب است.(بحارالانوار، ج 70، ص 157)

آینه گی قلب مومن

پس از نظر آموزه های وحیانی قرآن، قلب مومن به سبب مظهریت در اسماء الله و خلافت و ربوبیت، همانند آینه عمل می کند. این مظهریت و آینه بودن نخست میان خدا و بندگان خود را نشان می دهد؛ زیرا یکی از اسماء الله مومن است؛ پس وقتی گفته می شود: المومن مراه المومن؛ مومن مرات و آینه مومن است؛ نخستین تفسیر و مصداق آن این است که بندگان مومن آینه برای خدا هستند؛ زیرا اینان کاری کرده اند که صفات الهی را در خویش ظهور بخشیده و تجلی اسماء الله و صفات الهی شده اند؛ بنابراین بندگان مومن خدا به عنوان همین مظهریت، آینه خدا به عنوان مومن هستند.

هم چنین مومنان از آن جایی که همگی در مظهریت از خدا به تمامیت رسیده و مظهر اسماء الله و آینه صفات او شده اند، وقتی به یک دیگر نیز می نگرند، خدا را در یک دیگر مشاهده می کنند؛ زیرا قلب آنان مرات الهی است و همان صورتی را به نمایش می گذارد که برای اسماء الله است.

گرایش و گریزش مومنان به یک دیگر

از آن جایی که بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، قلب مومن به نور ایمان آراسته شده و ایمان در آن محبوب و کفر و عصیان و فسوق در آن مکروه است و مومن نسبت به این امور کراهت و بغض دارد(حجرات، آیه 3)، قلب مومن تنها به سوی مومن گرایش داشته و نسبت به کافر گریزش دارد؛ بنابراین ، اگر کسی مدعی ایمان بود ولی گرایش به مومنان نداشته باشد، بلکه گرایش به کافران داشته و نسبت به مومنان گریزش دارد، این تولی و محبت و گرایش نسبت به کافران خود گواهی صادق و روشن بر نفاق چنین شخصی است؛ زیرا اگر مومن باشد، قلب او چون عرش الله است و گرایش به صفات کمالی الهی و انوار آن دارد، نمی تواند نسبت به مومنان گرایش نداشته باشد؛ پس گریزش چنین شخصی نسبت به مومنان بیانگر نفاق است؛ و گرایش در شخص نسبت به مومنان بیانگر صداقت در ایمان است؛ زیرا چنین شخصی با گرایش نسبت به مومنان و گریزش نسبت به کافران، نشان می دهد که در قول و فعل صادق است.

به سخن دیگر، از نظر آموزه های قرآنی، می توان با نگاهی به گرایش و گریزش افراد نسبت به مومنان و کافران به این حقیقت دست یافت که شخص مومن صادق و صدیق است، یا منافقی کاذب؛ زیرا از نظر قرآن، مومن نسبت به مومنان و صفات و آثار ایمان گرایش داشته و نسبت به آن محبت می ورزد و آن محبت را بروز و ظهور می دهد، اما نسبت به کافران واکنش و کنش منفی داشته و نه تنها محبتی ندارند، بلکه از تولی نسبت به ولایت کافران اجتناب می ورزند.

از نظر قرآن، کسانی که گرایش و گریزش او بر اساس ایمان و نور ایمان است، دارای قلبی است که به بلوغ کامل و تمام رسیده و جزو راشدون است که رشد خویش را با این گرایش و گریزش در تولی و  تبری به نمایش می گذارند.(حجرات، آیه 7)

گرایش مومنان به طیبات و گریزش از خبیثات

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، قلب مومن چون عرش الله و مظهر صفات الهی است، به طور فطری به طیبات از هر چیزی از جمله خوراکی(مائده، آیه 4؛ اعراف، آیه 32؛ مومنون، آیه 51) و زن و مال و قدرت و ثروت گرایش داشته و نسبت به خبیثات از هر چیزی گریزش دارند. از همین روست که قلب مومن دنبال همسری از جنس خویش است که از طیبات سرشار است و نسبت به خبیثات از زنان گریزش داشته و حاضر به ازدواج با آنان نیست. خدا می فرماید: الخبیثات للخبیثین و الخبیثون للخبیثات و الطیبات للطیبین و الطیبین للطیبات؛ زنان خبیث برای مردان خبیث و مردان خبیث برای زنان خبیث و زنان طیب برای مردان طیب و مردان طیب برای زنان طیب است.(نور، آیه 26)

از نظر عقل و نقلی، خبیث و طیب یکسان نیست و کسانی که اولوا الالباب هستند و مغز و باطن هر چیزی را می شناسند، به این حقیقت آگاه بوده و هیچ گرایشی به خبیث ندارند.(مائده، آیه 100)

باید توجه داشت که اگر کسی بخواهد در زمین خبیث، کشتی طیب داشته و میوه طیب درو کند، هرگز چنین چیزی امکان پذیر نیست؛ بنابراین، اگر طیب می بایست دانه را در شوره زار خبیث و پلید نکارد که میوه و ثمره طیب و پاک نخواهد چید: البلد الطیب یخرخ نباته باذن ربه و الذی خبث لا یخرج الا نکدا؛ وزمین پاک و طیب است که گیاهش به اذن پروردگارش بیرون می آید؛ و زمین خبیث و پلید جز گیاهی اندک و بی سود از آن بیرون نمی آید.(اعراف، آیه 58)

از نظر قرآن ایمان همان کلمه طیب است که اعمال صالح آن را به سوی خدا بالا می برد.(فاطر، آیه 10) پس اگر کسی بخواهد ایمان خویش را با عمل طالح یعنی ازدواج با خبیث به سرانجام برساند، هرگز چنین اتفاقی نمی افتد، بلکه نتیجه چنین امری جز تباهی سرمایه نیست.

البته گاهی شناخت خبیث و طیب سخت می شود ولی می توان در ابتلای فتنه ها آن را جدا کرد و از یک دیگر تمییز داد.(آل عمران، آیه 179) البته هماره حجم و کمیت خبیث بیش از طیب است چنان که کافران هماره بیش از مومنان است.(انفال، آیه 37) هم چنین شمار کمیت خبیث و آراستگی ظاهری آن می تواند فریب باشد و بسیاری را گول بزند، ولی مومن به نور الهی در دام ظاهر شگفت انگیز آن نمی افتد و دنبال کمیت و ظاهر فریبا نیست.(همان)

انسان مومن خود را در راهی می یابد که همراهی مطمئن می خواهد: الرفیق ثم الطریق. شکی نیست که رفیق نیک همان پیامبران، صدیقین، شهداء و صالحین هستند که خدا به آنان به فضل خاص خویش نعمت خاص ولایت الهی را داده است.(نساء، آیات 69 و 70) این افراد به عنوان راشدون نسبت به ایمان محبت داشته و نسبت به کفر و فسق و عصیان کراهت دارند(حجرات، آیه 7) از این روست که خدا محبت و کراهت را در دل مومنان قرار می دهد؛ چنان که امام صادق(ع) می فرماید: اذا اراد الله بعبد خیرا الهاه عن محاسنه و جعل مساویه بین عینیه و کرهه مجالسه المعرضین عن ذکر الله؛ اگر خدا بخواهد بنده ای را خیر دهد؛ گرایش به محاسن را در او قرار داده و بدیهایش را جلوی چشمش می آورد، کراهت نسبت به هم نشینی با اعراض کنندگان از ذکر الله را در دلش قرار می دهد.(مستدرک الوسایل، ج 8، ص 263)

پس این که شخص مومن در قلب خویش محبت به کسی و کراهت به کسی دارد، بیانگر آن است که این گرایش و گریزش بر اساس الهامات الهی و فطرت الهی اوست؛ زیرا نور و محبت ایمان که از سوی خدا در دل مومن قرار داده می شود، موجب گرایش به نیکی و طیبات و افراد طیب و پاک می شود؛ چنان که همان نور و محبت موجب می شود تا نسبت به کفر و عصیان و فسوق و اهل آن بغض و کراهت داشته باشد.(حجرات، آیه 7)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر گناه و فجوری، زنگاری بر دل ایجاد می کند و فطرت را دفن و دسیسه می کند(مطففین، آیه 14؛ شمس، آیات 7 تا 10) تا جایی که حق و باطل را دگرگونه می یابند. پس حق را نمی شناسند و دنبال باطل می روند و این گونه است که دل های بیمار می شود و دل های بیمار گرایش به امور بیمار دارد و هرگز به حقیقت نمی رسد و دنبال اهل نمی رود. بنابراین به جای معاشرت با اهل حق و حقیقت دنبال معاشرت با اهل باطل می روند. امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: ما من عبد الا و فی قلبه نکته بیضاء فاذا اذنب ذنبا خرج فی النکته نکته سوداء فان تاب ذهب ذلک السواد و ان تمادی فی الذنوب زاد ذلک السواد حتی یغطی البیاض فاذا غطی البیاض لم یرجع صاحبه الی خیر ابدا؛ هیچ بنده ای نیست مگر آن که در قلب خویش نقطه روشنی داشته باشد؛ پس وقتی گناهی می کند آن نقطه روشن به نقطه سیاه تبدیل شود؛ پس اگر توبه کرد آن نقطه سیاه می رود و اگر گناه ادامه یابد آن نقطه سیاه افزایش می یابد تا جایی که نقطه سپیدی آن را می پوشاند؛ پس آن نقطه سپید قلب را بپوشاند صاحب آن هرگز به خیری باز نگردد.(کافی، ج 2، ص 273)

از نظر آموزه های وحیانی اسلام، مجالست و معاشرت با کسانی بدکار و زشتکار دل را می میراند و می بایست از آنان دوری کرد؛ از این روست که امام باقر(ع) می فرماید:  المجالسه مع اهل الدنیا تنسی الاخره و مجالسه الاشرار تورث سوء الظن بالاخیار؛ نفس مجالست با اهل دنیا موجب فراموشی آخرت می شود و مجالست با شرورها موجب بدگمانی با نیکوکاران می شود.(وسایل الشیعه، ج 16، ص 265)

انسان مومن می بایست با کسی معاشرت داشته باشد که هماره به خدا می نگرد و متذکر به خدا است؛ و رویت و دیدنش موجب یاد خدا در دل انسان می شود؛ امام صادق (ع) می فرماید: فعاشر الخلق لله؛ با خلق برای خدا معاشرت کن!(بحارالانوار، ج 71، ص 160، حدیث 17) پس نمی بایست با کسی که برای خلق یا امور دنیا معاشرت کرد؛ زیرا چنین معاشرتی انسان را گرفتار دنیا و امور پست می کند و دل را می میراند.

از آن جایی که یافتن مومن متقی سخت است ، انسان می بایست تمام تلاش خویش را برای یافتن آنان بکند تا با ایشان معاشرت و مجالست داشته باشد. از همین روست که معصوم (ع) می فرماید: اطلب مواخاه الاتقیاء و لو فی ظلمات الارض؛ در تاریکی ها هم رفاقت با اهل تقوا را طلب کن!(بحارالانوار، ج 71، ص 282)

این همه تاکید بر انتخاب دوست خوب مومن متقی برای آن است که هر کسی با کسی گرایش و دوستی دارد که هم جنس و هم فکر و هم سو و هم روش است و حتی قضاوت نسبت به افراد بر اساس دوستان او انجام می شود تا جایی که گفته اند: بگویید دوست شما کسیت تا بگویم شما کیستید؛ زیرا در روایت است: المرء علی دین خلیله فلینظر احدکم من یخالل؛ مرد بر دین دوست خودش است که جانش را برای او خالی کرده تا در آن قرار گیرد؛ پس هر کسی باید بنگرند چه کسی را خلیل خویش گرفته است.(بحارالانوار، ج 71، ص 192)

اگر خدا حضرت ابراهیم(ع) را خلیل خود قرار داده است(نساء، آیه 125)، به مردم هشدار می دهد تا هر کسی را خلیل خویش قرار ندهند؛ زیرا انسان بر دین خلیل خودش خواهد بود و اگر خلیل او کافر و خبیث باشد، او را به کفر و خباثت می کشاند و در آخرت پشیمان می شود، چرا چنین کسی را خلیل خود گرفته است.(اسراء، آیه 73؛ فرقان، آیه 28)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا