اجتماعیاخلاقی - تربیتیتاریخیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

درس هايي از مكارم اخلاقي امام باقر(ع)

samamosخداوند پيامبران و معصومان(ع) را اسوه هاي زندگي معرفي كرده و از بشريت خواسته تا با سرمشق قراردادن ايشان راه درست زندگي را بياموزيم و مسير كمالي را به راستي بپيماييم و فلسفه و حكمت آفرينش را به بيهودگي تباه نسازيم.

براساس آموزه هاي وحياني اسلام، راه راست كمال همان انسان اخلاقي شدن است؛ چرا كه عبوديت و بندگي خداوند چيزي جز تخلق به اخلاق و صفات الهي نيست. از اين رو پيامبر(ص) فلسفه بعثت و رسالت خود را اتمام مكارم اخلاقي مي داند و خداوند نيز پيامبرش(ص) را به خلق عظيم و خوش خويي مي ستايد به طوري كه كسي در فضايل اخلاقي به مقامش نرسيده است. امام باقر(ع) نيز همانند ديگر اسوه هاي اخلاق الهي، مسير صراط مستقيم را در مكارم اخلاقي مي داند و همه سفارش هاي حضرت در سنت و سيره اش، رهايي از رذايل اخلاقي و تخلق به فضايل اخلاقي است.

نويسنده بر اين اساس، به سراغ منابع تاريخي و روايي رفته تا درس هايي را از مكتب آن امام همام(ع) گزارش كند.

علم و دانش راستين، گام نخست خدايي شدن

فيلسوفان بر اين باورند كه انسان به طور ذاتي گرايش به كمال داشته و از نقص گريزان است. همين امر موجب مي شود تا در جست وجوي هر امر كمالي باشد و تحقق آن را در خود بخواهد. هر چند كه امور كمالي به سبب فطرت انساني، معلوم انسان است و فطرت انساني به طور طبيعي و ذاتي آن را مي شناسد و بدان گرايش دارد؛ اما گاه به علل دروني يا عوامل بيروني، در شناسايي آن دچار اشتباه و خطا مي شود و يا كمالي مقدمي را كمال غايي دانسته و در مرتبه اي از مراتب كمالي مي ماند و تماميت آن را نمي جويد. اينجاست كه نيازمند راهنمايي است تا كمال واقعي و تماميت آن را بشناسد.

از نظر قرآن، انسان ها به طور فطري خداوند را به عنوان كمال مطلق شناسايي مي كنند و به آن ايمان و باور دارند. (اعراف، آيه 172) از همين رو تلاش فطري و طبيعي بشر نيز حركت به سوي خدا و دست يابي به كمالات الهي است. (انشقاق، آيه 6) پس موتور محركه قوي به نام فطرت نه تنها حركت پرشتاب انسان را به سوي كمال مطلق يعني خداوند موجب مي شود بلكه همان فطرت است كه جهت گيري درست را نيز نشان مي دهد و همچنين همين فطرت است كه مسير راست و درست را نشان مي دهد. (يس، آيه 22؛ زخرف، آيه 27) و همين فطرت است كه به آدمي مي آموزد كه تنها به سراغ طيبات و پاكي ها برود و از خباثت ها و پليدي ها پرهيز كند تا بتواند تن و روان خويش را از امكانات سالم بهره مند سازد.

البته چنانكه گفته شد علل و عوامل دروني چون هواهاي نفساني و وسوسه هاي شيطاني گاه اجازه نمي دهد تا اين نظام فطري به درستي به كار خود ادامه دهد؛ چرا كه حضور روح الهي در تن خاكي موجب مي شود شكل ديگري از روح به نام نفس تحقق يابد كه داراي خواسته هاي مادي و زميني است. نفس يا همان روان، نيازهاي تن و بدن را به سبب حضور در جهان ماده بيشتر مورد توجه قرار مي دهد و در ارضاي خواسته هاي مادي نفس راه افراط و اسراف را مي پيمايد و اين گونه است كه شكلي از خواسته ها به عنوان هواهاي نفساني شكل مي گيرد كه بيانگر افراط و اسراف گرايي در ارضاي خواسته هاي تن و ماديات است.

همين خواسته هاي اسرافي نفس و هواهاي آن است كه فطرت آدمي را از حالت طبيعي خارج مي سازد، به گونه اي كه راه هاي شناخت و ابزارهاي آن كارايي خودش را از دست مي دهد و گوش و چشم و قلب بسته مي شود. (بقره، آيه 8 و آيات ديگر) و شخص نمي تواند كمال واقعي را بشناسد و در شناخت آن به خطا و اشتباه مي رود.

از سوي ديگر، وسوسه هاي شيطاني نيز به عنوان عامل بيروني، در تغيير بينش ها و نگرش ها تاثير مي گذارد و شخص در تشخيص كمال به خطا و اشتباه كشانده مي شود. خداوند گزارش مي كند كه ابليس با سوگندهاي دروغين خود (اعراف، آيه 21)، ابزاري ضدكمالي را به عنوان ابزار دسترسي به كمال معرفي مي كند و ميوه درخت ممنوع را عامل دست يابي به مقام عليين و زندگي جاودانه معرفي مي كند. (طه، آيه 120)

خداوند به سبب هبوط انسان و وسوسه هاي ابليس و شياطين، راه ديگر شناخت غير از فطرت و عقل در اختيار بشر گذاشته است تا او را در مسير شناخت كمال، ياري رساند. اين راه همان وحي و پيامبران است كه براي كمك به بشر معرفي شده تا فطرت در مسير درست باقي بماند. (بقره، آيه 38)

وحي به انسان كمك مي كند تا طيبات را از خباثت بشناسد و در قبال واجبات و مستحبات و يا محرمات و مكروهات از ابزارها و امكاناتي بهره برد كه او را در مسير درست كمالي نگه دارد و اجازه ندهد تا راه هاي شناخت كمال بر او بسته شود. (بقره، آيه 267؛ مائده، آيه 87؛ اعراف، آيه 32)

انساني كه مي خواهد به كمال برسد و بر پايه فطرت، متخلق به خلق و صفات كمالي الهي شود، مي بايست همواره دريچه هاي شناختي خود را سالم نگه دارد. از اين رو در آيات و روايات بر تقوا و پرهيز از هرگونه پليدي و خباثت و رجس تاكيد شده و از بندگان خواسته شده راه طهارت در پيش گيرند تا دريچه قلب و فطرت به سوي نور كمال باز باشد؛ چرا كه علم راستين كه علم شهودي است از طريق تقوا به دست مي آيد و انسان هاي متقي داراي بصيرت، قدرت تشخيص حق از باطل، راه هاي برون رفت از مشكلات و وسوسه هاي شيطاني هستند. (بقره، آيه 282؛ انفال، آيه 29؛ طلاق، آيات 2 و 3)

علم آموزي، وظيفه نخست انسان

براي رسيدن به چنين علمي پيامبران مسئوليت آموزش و پرورش مردمان را به عهده گرفته اند تا بسترهاي مناسب فطرت، همچنان براي دريافت حقايق باز باشد و هواهاي نفساني و وسوسه هاي شيطاني به اين بستر و فضاي مناسب آسيب نرساند. (بقره، آيه 151؛ جمعه، آيه 2 و آيات ديگر)

پس يكي از وظايف انسان در دنيا آن است كه در مسير علم آموزي باشد و شناخت كمال و راه دسترسي آن را بشناسد و از ابزارهاي مناسب اين كار بهره گيرد. از اين رو در فرهنگ اسلام و قرآن، معرفت و علم آموزي به عنوان يك واجب نفسي و ارزشي مطرح شده و به عنوان رسالت پيامبران بيان شده است. پس هر انساني مي بايست علم آموزي را نخستين وظيفه و مسئوليت خويش بداند و در اين باره هيچ گونه كوتاهي نكند. امام باقر(ع) در اين ارتباط از رسول اكرم(ص) حديث كرده است كه آن حضرت(ص) فرموده است: روزت را در حالي بگذران كه يا عالم باشي يا علم آموز، و بپرهيز از اينكه عمرت در لذائذ غفلت زا و كامجويي هاي زيان بخش سپري گردد. (الحديث، جلد 1، صفحه 54)

در حقيقت علم آموزي موجب مي شود تا انسان مسير كمالي را بياموزد و تحت تاثير هواهاي نفساني و وسوسه هاي شيطاني، عمر خويش را به بطالت نگذراند. باقي ماندن در مسير درست، نيازمند داشتن دانش كامل شهودي است كه آن نيز در بستر خاص پديدار مي شود كه از همه مهمتر رهايي از بي تقوايي است. امام باقر(ع) به انسان ها در اين باره چنين هشدار مي دهد و مي فرمايد: طبيعت بشر با شهوت و ميل و حرص و ترس و خشم و لذت آميخته شده است، جز آنكه در بين مردم كساني هستند كه اين پيوند و كشش طبيعي را با نيروي تقوي و حياء و وارستگي مهار كرده اند. موقعي كه نفس متجاوزت، تو را به گناه مي خواند به آسمان با عظمت و كيهان حيرت زا نگاه كن و از خداوند بزرگي كه جهان را آفريده و بر آن حكومت مي كند بترس و از گناه خودداري كن، اگر از خداوند توانا خوف نداري به زمين، نظرافكن شايد از حكومت بشري افكار عمومي شرم كني و مرتكب معصيت نشوي، اگر جرأت و جسارتت به جايي رسيده كه نه از حكومت الهي مي ترسي و نه از مردم زمين شرم داري خود را از صف انسانها خارج بدان و عداد حيوانات به حساب آور. (الحديث، جلد 1، صفحه 71)

پس بايد كاري كرد كه حقايق چنان بر آينه دل و قلب آدمي بتابد كه همه چيز را چنان كه هست بشناسد و در پي كمال حقيقي برود و تزكيه نفس كرده و خدايي و رباني شود.(آل عمران، آيه 79)

راه حفظ سلامت فطرت

براي اينكه فطرت سالم خود را حفظ و قلب سليم داشته باشيم (شعراء، آيه 89) بايد همواره بر مدار اعتدال گام برداريم و از اسراف پرهيز كنيم؛ چرا كه اسراف و افراط آدمي خواسته هاي نفساني و وسوسه هاي شيطاني است. در همين رابطه امام باقر(ع) از رسول اكرم(ص) حديث كرده است كه آن حضرت(ص) فرمود: اسلام دين محكم و قوي خداوند است، راه مستقيم آن را با مدارا بپيماييد و تندروي ننمائيد. (الحديث، جلد 1، صفحه 92)

همچنين بايد از هر كس و هر چيزي كه موجب غفلت ما از خدا به عنوان كمال مطلق و راه راست عبوديت و نيز ابزارهاي طيب و پاك و طاهر مي شود، پرهيز و اجتناب كنيم تا دل هاي ما دچار غفلت نشود و اخلاق ما فاسد، و دريچه فطرت ما بسته نشود. امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد: از اندرزهاي لقمان حكيم به فرزندش اين بود كه فرزند عزيز، كسي كه با گناهكار شريك شود، راه ناپاكي را از وي ياد مي گيرد، كسي كه مجادله را دوست داشته باشد مورد فحش و دشنام واقع مي شود، كسي كه در مكان هاي بدنام قدم بگذارد متهم خواهد شد، كسي كه با رفيق بد همگام گردد از فساد اخلاق سالم نمي ماند، كسي كه مالك زبان خود نباشد سرانجام پشيمان خواهد شد. (الحديث، جلد 3، صفحه 98)

انسان بايد از فرصت تكرار نشدني عمر به خوبي بهره مند شود؛ زيرا در دنياست كه انسان مي تواند حقيقت كمالي خويش را بشناسد و فعليت بخشد و خدايي و رباني شود. اگر بتواند به درستي در مسير كمالي و تخلق به صفات خدايي گام بردارد و خدايي شود، آنگاه است كه در بازار دنيا سود برده و از زيان رسته است؛ در حالي كه بيشتر مردم در بازار دنيا سرمايه هستي و وجودي خويش را از دست مي دهند و از سرمايه زيان مي كنند و هيچ سودي نمي برند (سوره عصر) و تنها شماري اندك از مردمان هستند كه در اين بازار، با ايمان و كارهاي صالح و دعوت ديگران به آن (همان) سود مي برند و رستگار مي شوند. حضرت باقر(ع) مي فرمايد: دنيا بازاري از بازارهاست. گروهي از اين بازار خارج مي شوند، كالاي نافع و سودبخش مي برند و بعضي با متاع مضر و زيان بار از اين بازار بيرون مي روند. (الحديث جلد 2 صفحه 39)

فلسفه وجودي انسان، تخلق به اخلاق الهي

چنان كه گفته شد، هدف از آفرينش انسان، تخلق به اخلاق الهي است. هر چند كه خداوند با دميدن روح خود در كالبد انسان (حجر، آيه 29؛ ص، آيه 72) و تعليم همه اسماء و صفات خود به انسان (بقره، آيه 31) بستر خلافت الهي او را فراهم آورده است (بقره، آيه 30) ولي انسان بايد با بهره گيري از مسير عبوديت (ذاريات، آيه 56) خود در مقام يقين و علم شهودي (حجر، آيه 99) نشسته و خدايي شدن را تجربه كند و رباني شود.(آل عمران، آيه 79)

به سخن ديگر، انسان بايد صفات و فضايل خوب الهي را كه در ذات انسان سرشته شده با بندگي و عبوديت و بهره گيري از طيبات و ترك خباثت ها، به فعليت رساند و متخلق به خلق و صفات كمالي الهي شود. پس فلسفه آفرينش انسان همين خدايي و رباني شدن اوست كه آن نيز چيزي جز تخلق به خلق خوش و خوب الهي نيست كه فطرت و عقل و شرع آن را فضيلت مي شمارند و به عنوان فضايل اخلاقي معرفي و تشويق مي كنند.

انسان اگر بتواند اين مسير فطرت و عقل و شرع را به درستي بشناسد و بپيمايد به همه چيز رسيده است. پس در اين راه نبايد هيچ گاه عقب نشيني كند و ترك استقامت نمايد. (فصلت، آيه 30؛ احقاف، آيه 13؛ هود، آيه 112) امام باقر(ع) به جابر جعفي در اين باره فرموده است: اي جابر! آگاه باش، زماني از دوستان ما به حساب مي آيي كه اگر تمام اهل يك شهر بگويند كه تو مرد بدي هستي(يا انتقادات كنند) سخن آنان غمگين و متاثرت نكند و اگر همه آنان گفتند تو مرد شايسته و خوبي هستي، مسرور و خوشحالت ننمايد بلكه اعمال و رفتارت را به كتاب خدا عرضه كن، اگر ديدي كردار و گفتارت مانند قرآن است و در راه قرآن قدم برمي داري حرامهايش را ترك مي كني و خواسته هاي آن كتاب مقدس را با علاقه و ميل انجام مي دهي و از كيفرهايي كه در راه آن آمده ترساني، در روش خود پابرجا وشادمان باش و بدان كه گفته هاي مردم به تو زياني نمي رساند (خوشحال باش كه پشت سرت حرف مي زنند، زيرا گناهان تو را به حساب آنها مي نويسند و ثوابهايشان را به حساب تو) ولي اگر كارها و رفتارت مخالف قرآن بود و برخلاف كتاب خدا قدم برمي داري، چه چيز تو را از خودت غافل و بي خبر ساخته است. (الحديث، جلد2 صفحه 386)

از نظر اسلام كمال در همان تخلق به خلق خوش است كه در مرتبه كمالي، از آن به خلق عظيم (قلم، آيه 4) تعبير مي شود؛ چرا كه خداوند، كمال مطلق اخلاق است و خواهان آن است كه بندگانش به اين مكارم اخلاقي در كماليت و تماميت آن برساند. بر همين اساس آموزه هاي اسلامي را همان آموزه هاي اخلاقي دانسته اند؛ به اين معنا كه هدف آموزه هاي اسلامي اين است كه انسان اخلاقي ساخته شود. پس هرگونه عمل اخلاقي به عنوان يك فضيلت و عبادت ديني شناخته و هر عمل نابهنجار و ضداخلاقي و پست به عنوان يك رذيلت شناسايي و به عنوان گناه ترك آن واجب دانسته شده است.

امام محمدباقر(ع) از امام سجاد(ع) نقل مي كند كه پدرم فرمود: چهار صفت در هركس باشد اسلامش كامل و گناهش آمرزيده است و خدا هنگام مرگ، از او راضي خواهد بود: 1- چون با مردم پيماني بندد براي خدا به عهدش وفا كند. 2- زبانش راستگو باشد. 3- از كاري كه نزد خدا يا درنظر مردم زشت است شرم كند. 4- اخلاقش با زن و فرزندش خوش باشد. (نصايح صفحه 197 الي198)

پس عصاره اسلام در فضايل اخلاقي نهفته شده و مسلمان را بايد با همان تخلق به اخلاق كريم شناخت. پس لازم است از هر چيزي كه انسان را به پستي مي كشاند و رذايل را در آدمي تقويت مي كند، پرهيز كرد و آن را عبادتي بزرگ شمرد. امام باقر(ع) بر همين اساس مي فرمايد: بهترين عبادت، عفت شكم و فرج است. (اصول كافي جلد3 صفحه125) چراكه افراط در تغذيه و مسايل جنسي موجب مي شود كه براي ارضاي آنها، راه اسراف و افراط را در پيش گيرد و به سوي خبائث و مانند آن گرايش يابد و در نهايت گرفتار غفلت از خدا شود.

البته گرفتاري عقل و فطرت تنها به شكم پروري و شهوت پرستي نيست، بلكه گاه اعمال زشت ديگري چون تكبر و استكبارورزي نيز موجب مي شود تا انسان هدف و مسير و ابزار حق را نشناسد. از اين رو امام باقر(ع) درباره تاثير مخرب تكبر مي فرمايد: در دل هيچ انساني كبر (تكبر) وارد نمي شود مگر آنكه عقلش به همان اندازه ناقص مي شود، خواه كم باشد يا زياد. (الحديث، جلد2، صفحه319) پس تكبر موجب مي شود تا عقل شخص ناقص شود و قدرت تشخيص حق از باطل به ويژه در هنگامه فتنه ها از دست برود و نتواند حقيقت را چنانكه هست بشناسد و درپي آن برود.

دنيا براي كسي كه گرفتار آن شود، طوري عمل مي كند كه ديگر نمي تواند حقيقت را ببيند؛ چون گرفتار غفلتي مي شود كه اجازه ديدن را از او سلب مي كند. هر گناه و خطايي يا هر استفاده از خبائث، او را همانند كرم ابريشم گرفتار مي كند. امام باقر(ع) حكايت انساني كه گرفتار دنيا و حرص به آن شده، حكايت كرم ابريشم مي داند و مي فرمايد: حكايت شخص حريص به دنيا حكايت كرم ابريشم است كه هرچه بيشتر بر خود بتند، راه بيرون آمدنش دورتر شود تا آنكه از غصه بميرد. (اصول كافي، جلد3، صفحه 202)

امام باقر(ع) به مومنان هشدار مي دهد كه از آلوده شدن به گناه بپرهيزند؛ چرا كه قلب را وارونه كرده و از حقيقت دور مي سازد: چيزي دل را بيشتر از گناه فاسد نكند. دل كه آلوده به گناه شد مغلوب آن گردد تا وارونه شود. (امالي شيخ صدوق، مجلس شصت و دوم، صفحه 397)

لزوم پرهيز از گناه براي رسيدن به خوش خويي

پس بايد از گناه پرهيز كرد؛ چرا كه گناه چيزي جز ريشه و اساس بدخويي انسان نيست. هرگناهي انسان را از فضيلتي دور و به رذيلتي نزديك مي سازد. در اين ميان برخي از گناهان نقش بدتري در فضيلت زدايي و رذيلت زايي دارد. از جمله اين گناهان مي توان به دروغ اشاره كرد كه كليد بسياري از گناهان است. امام باقر(ع) مي فرمايد: خداي عزوجل براي بدي قفلهايي قرار داده و كليدهاي آنها را شراب قرار داده و دروغ بدتر از شراب است. (اصول كافي جلد 4 صفحه 35) پس اگر همه بديها را در يك جا و اتاقي جمع كنيد، كليد آن شراب است يعني اگر شراب بخوري همه گناهان را انجام مي دهي؛ اما دروغ بدتر از شراب است؛ چرا كه زمينه اي براي انجام گناهان ديگر مي شود و انسان را به پست ترين و زشت ترين رفتارها و اعمال مي كشاند.

امام باقر(ع) همچنين مي فرمايد: دروغ گفتن باعث خرابي ايمان است. (ارشادالقلوب جلد 2 صفحه 236) آن حضرت سفارش مي كند كه حتي از دروغ به قصد شوخي پرهيز شود و يا آن حضرت (ع) از پدرش نقل مي كند كه پدرم حضرت سجاد(ع) به فرزندان خود مي فرمود: بپرهيزيد از دروغ گفتن چه در امر كوچك چه در امر بزرگ، خواه جدي و خواه به شوخي زيرا كسي كه دروغ كوچك مي گويد بر گفتن دروغ بزرگ جرات پيدا مي كند مگر نمي دانيد كه حضرت رسول(ص) مي فرمود: پيوسته بنده راست مي گويد تا خدا او را راستگو مي نويسد و بنده اي پيوسته دروغ مي گويد تا خدا او را كذاب (دروغگو) مي نويسد. (ارشادالقلوب جلد 2 صفحه 236، كافي/ 4/ 35)

امام باقر(ع) در بيان تاثير پرهيز از گناه و رفتارهاي زشت و بد مي فرمايند: هيچ بنده اي چهل روز ايمانش را به خداي عزوجل خالص نگرداند يا هيچ بنده اي ذكر خدا را چهل روز نيكو انجام ندهد جز آنكه خداي عزوجل او را نسبت به دنيا زاهد سازد و درد و داروي دنيا را به او بنمايد، پس حكمت را در دلش ثابت كند و زبانش را به آن گويا سازد، سپس تلاوت فرمود: (كساني كه گوساله پرستيدند، بزودي خشم پروردگارشان با ذلت در زندگي دنيا به آنها برسد، افترا بندان را اينگونه جزا مي دهيم 152 سوره 7) از اينرو هيچ بدعت گزاري را نبيني، جز اينكه ذليل است و هيچ افترازننده به خدا و پيغمبر و اهل بيتش را نبيني جز اينكه ذليل است. (اصول كافي جلد 3 صفحه 27)

همچنين آن حضرت از هر گونه همنشيني با انسان هاي گناهكار و خطاكار و احمق و جاهل برحذر مي داشت؛ چرا كه اينها موجب مي شود تا انسان خود گرفتار امور ضداخلاقي شود و از مسير خدايي و اخلاق دور شود. امام باقر(ع) مي فرمايد كه قصد مسافرت داشت و پدر گرامي اش حضرت سجاد(ع) در ضمن سفارشهاي خود به او فرمود: فرزند عزيز از رفاقت و آميزش با احمق بپرهيز و از او دوري كن واز بحث و مذاكره با او اجتناب نما سپس در بيان مراتب كوته بيني و نارسائي فكر احمق فرمود: اگر سخن بگويد حماقت ناداني اش او را رسوا خواهد كرد، اگر سكوت كند نارسائي عجزش ظاهر مي گردد، اگر به كاري دست بزند آنرا خراب مي كند، اگر رازي به وي سپرده شود افشا مي نمايد، نه دانش خودش او را بي نياز مي كند و نه از دانش ديگران بهره مند مي گردد، اندرزگويي خود را اطاعت نمي كند و رفيق خود را راحت نمي گذارد، مادرش مرگ او را دوست دارد تا در عزايش گريه كند و زنش آرزوي جدايي وي را در مغز مي پرورد، همسايه اش تمنا دارد كه از منزل او دور باشد و همنشينش از ترس مجالست با او در تنهايي و سكوت به سر مي برد، موقعي كه احمق در مجلس ديگران شركت مي كند اگر حضار محضر از او بزرگتر باشند همه آنها را عاجز مي كند و اگر از وي كوچكتر باشند با رفتار و گفتار احمقانه خود آنان را گمراه مي كند. (الحديث جلد 3 صفحه 365)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا