بدهکاران طلبکار از خدا و مردم
بسم الله الرحمن الرحیم
برخی از مردم هماره خود را طلبکار و آدم و عالم را بدهکار خود می دانند. وقتی با خطا و اشتباه خویش با دیگری تصادف می کند، چنان با چهره حق به جانب وارد معرکه شده و سخنان تند و بی ادبانه به کار می برد که گویی همه می بایست تابع نظم او باشند و هر کسی بیرون از نظم او گام بردارد، در حقیقت مقصر است و باید پاسخ گو باشد. «آن چه مال اوست که مال اوست»، و «مال دیگران، نیز قابل مذاکره است»؛ زیرا او هماره حقی ثابت در مال دیگران برای خویش قایل است.
از نظر روان شناسی اجتماعی این دسته از مردمان همان مستکبرانی هستند که به سبب «خودبرتربینی»، «خودبزرگ بینی» و «خودپسندی» در دام فریب و غروری شیطانی افتاده اند که آنان را در جای طلبکاران قرار می دهد و همه مردم بدهکار آنان هستند.
از نظر قرآنی، این دسته از مردم حتی بر خدا و خلق منت می گذارند که به وظیفه و تکلیف خویش عمل کرده اند؛ یعنی از نظر آنان، انجام وظیفه و تکلیف شرعی که عقل و نقل آن را کشف می کند، نه تنها تکلیف آنان نیست، بلکه احسانی است که آنان انجام داده و می بایست منتظر پاداش و تشکر از سوی دیگران باشند.
منت خدا بر خلق یا منت خلق برخدا
خدا در قرآن بیان می کند که انسان به سبب چشیدن از میوه درخت ممنوع به وسیله آدم و حوا(ع) گرفتار هبوط می شوند که آثار آن شامل قرار گیری در شرایط سختی است که شامل از دست رفتن پوشش فطری و نیازمندی به لباس(اعراف، آیه 27)، عدم امکان رویت دشمن جنی سوگند خورده(همان)، گرسنگی، تشنگی، عریانی، آفتاب زدگی(طه، آیات 117 تا 119) ، نیاز به هدایت بیرونی تشریعی (بقره، آیه 38) و مانند آنها است.
از آن جایی که خدا رحمان و رحیم است، بر انسان هبوط کرده به فضل خویش تفضلی داشته و هدایت تشریعی را افزون بر هدایت تکوینی فطری (طه، آیه 50) به انسان ارزانی داشته و او را مشمول عنایت خاص خود گردانیده تا ایشان را از گمراهی و ضلالت نجات داده و به فلاح و رستگاری برساند.(بقره، آیات 1 تا 5)
از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اسلامی که همه پیامبران از آغاز تا انجام آورده اند، هدایتی الهی است که به سبب تفضل الهی به آنان رسیده است؛ زیرا اگر فضل الهی در ارسال رسولان و انزال کتب آسمانی نبود انسان ها نمی توانستند علوم و معارف غیبی را به دست آورند؛ زیرا هیچ راهی جز راه وحی برای دست یابی به این علوم و معارف نبود.(بقره، آیه 151)
پس وحی الهی است که به انسان طریق درست زندگی را می آموزد و او را برای ابدیت می سازد. پس اگر کسی به وحی عمل کند و بر اساس آن متذکر خدا و دستورهایش شود، رستگاری ابدی را افزون بر رستگاری و سعادت در دنیا برای خویش رقم می زند.(بقره، آیه 239)
خدا در قرآن از این نعمت بزرگ به عنوان «منّت» الهی یاد می کند و می فرماید: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ؛ به يقين خدا بر مؤمنان منّت نهاد كه پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا آيات خود را بر ايشان بخواند و آنان را تزکیه کند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد. قطعا پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند. (آل عمران، آیه ۱۶۴)
واژه «منّ» که در فارسی از آن به «منّت» تعبیر می کنیم و می گویم: «بر من منت گذاشتید و تشریف آوردید»، در لغت به معنای نوعی «قطع» و بریدن کامل و تمام است؛ به عنوان نمونه خدا می فرماید: أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ؛ مزد و پاداشی غیر مقطوع.(فصلت، آیه 8؛ انشقاق، آیه 25؛ تین، آیه 6)
وقتی کسی در برابر نعمتی تشکر می کند و می گوید: ممنون؛ یعنی منت گذاشتی و مرا از دیگران بی نیاز کردی؛ زیرا به هر نعمتی «منت» گفته نمی شود، بلکه نعمتی سنگین و ارزشمند که انسان را از دیگری بی نیاز کند، آن نعمت را «منت» گویند.
البته منت گذاری از طریق زبان و اظهار زبانی و گفتن آن به دیگری، عملی ناپسند است؛ زیرا نعمتی را به شخص دادی و بر او با زبان منت می گذاری که من چنین کاری کردم تا از دیگران بی نیاز شوی.
از نظر قرآن، همان طوری که تزکیه زبانی یعنی همان خودستایی عملی ناپسند است؛ زیرا خدا می فرماید: فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ؛ خودتان را تزکیه به زبان مکنید(نجم، آیه 32)، هم چنین منت زبانی کاری درست نیست و نباید انسان ها برای کاری که انجام می دهند، منت بگذارند.
چنان که گفته شد که خدا بر انسان منت گذاشت که اسلام و پیامبران و کتب الهی را فرستاد، اما برخی از مردم به دلیل این که به تکلیف الهی خویش عمل کرده اند، منت می گذارند و خود را به یک معنا برتر می یابند و می دانند. خدا به این دسته از مردمان می فرماید: يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ؛ از اين كه اسلام آورده اند، بر تو منت مى نهند. بگو: بر من از اسلامآوردنتان منت مگذاريد! بلكه اين خداست كه با هدايت كردن شما به ايمان بر شما منت مى گذارد اگر راستگو باشيد. (حجرات، آیه ۱۷)
از این آیه هم چنین فهمیده می شود که این کسانی که بر پیامبر(ص) منت می گذارند که ایمان آورده اند، ممکن است مدعی ایمان باشند؛ زیرا اگر در دین صداقت داشتند وانسان های صادقی بودند، چنین نمی گفتند. پس احتمال این که این افراد از منافقان مدعی اسلام و ایمان باشند، قوی تر است؛ زیرا کسی واقعا اهل ایمان باشند، خدا را شاکر خواهد بود که ایمان آورده و از رسول الله(ص) پیروی می کند؛ نه این که بر رسول الله (ص) منت بگذارد که ایمان آورده است؛ چرا که ایمان آوری او خدمتی به خودش است، نه اجر و مزدی برای رسول الله(ص) تا با زبان بر آن حضرت(ص) منت گذارد.
منت های ناپسند از نظر قرآن
یکی از صفاتی که قرآن کریم، آن را نکوهش کرده و مؤمنین را از ارتکاب آن نهی نموده، منت گذاری و إظهار و ابراز نعمت، پس از بخشش آن است؛ چرا که بروز این صفت قبیح در اعمال انسان، نشانگر وجود صفات خطرناک دیگری است که به عنوان ریشههای این صفت مطرح گردیده و در صورت شیوع این صفت در رفتار انسان، اثرات بسیار زیانباری را به دنبال خواهد داشت که آگاهی از آنها موجب نجات از هلاکت است؛ (تفسیر نمونه، ج 25، ص 215) لذا قرآن با آگاهی دادن به مؤمنان، آنها را از این صفت بر حذر داشته و عوامل و آثار آن را یادآوری مینماید.
از نظر قرآن این نوع منت زبانی و قولی، که به اظهار نمودن نعمت سابق و به رخ کشیدن آن به صورت زبانی انجام می شود امری قبیح بوده و خدا در قرآن از آن نهی کرده است؛ زیرا اولاً منافات با اخلاص و تقرب داشته، و ثانیاً باید دانست که بندگان در انعام و احسان به دیگران استقلالی ندارند؛ بلکه این احسان آنان در حقیقت تفضّل و توفیقی است که خداوند به آنان عنایت فرموده، و ثالثاً آنچه بخشیده، از خود او نیست، بلکه از آنِ خدا و مال الله است که حقی برای دیگران در آن است و اگر به دیگری بخشیده و حتی ایثار کرده است، وظیفه شرعی یا اخلاقی او بوده است(نور، آیه 33)؛ رابعاً آن چه را بخشیده و منت گذاشته به سبب تحقیر و شرمندگی طرف مقابل ، و ثواب آن شده است. امام صادق(ع) می فرماید: «المنّة تهدم الضّیعة؛ منّت خوبی را از بین میبرد.»( (الکافی، ج 4 ، ص 22)
خدا در قرآن در بیان صفات مومنان می فرماید: الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند، سپس به دنبال انفاقى که کرده اند، منت نمى گذارند و آزارى نمى رسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان محفوظ است، و نه ترسى دارند، و نه اندوهگین مى شوند.(بقره، آیه 262)
از نظر قرآن، کسی که منت میگذارد گویی کافری است که عمل نیکی را انجام داده است. به سخن دیگر، منتگذار هر چند مسلمان و مومن است، ولی در این مسئله همانند کافر است و همانطوری که عمل نیک کافر به سبب فقدان حسن فاعلی و اخلاص و نیت پاک، باطل و بیارزش است، عمل نیک مومن هم که با منت همراه است، باطل و بی ارزش است و گویی کافر، این عمل را انجام داده است نه مومن.(بقره، آیه 264)
البته، بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، منت گذاری در یک مورد زشت و قبیح نیست ، و آن زمانی است که شخصی به کفران نعمت بپردازد. در این مورد به جهت متوجه کردن او، منت گذاری جایز و نیکو است؛ زیرا این گونه می توان با بیان نعمت سنگین و منت گذاری به او یادآور شد که کفران نعمت می کند و این بر خلاف اصول اخلاقی شکر نعمت و نعمت دهنده است. از همین رو گفته شده است: «اذا کفَرت النّعمة حسُنَت المنّة؛ اگر نعمت کفران شود، منت نیکو است.»
علت طلبکاری از مردم و انقلاب اسلامی
از نظر آموزه های وحیانی قرآن، آنانی که در ایمان و اسلام خویش صادق نیستند، کسانی هستند که بر خدا و خلق و رسول خدا(ص) منت می گذارند که اهل اسلام و ایمان شده اند و به یک معنا طلبکار دیگران هستند و در مقام مطالبه گری می نشینند و هر چه هم به آنان بدهند، راضی و خشنود نمی شوند و همیشه سهم خواهی دارند.
بنابراین، از نظر قرآن، این نوع منت گذاری و طلبکاری از سوی بدهکاران حقیقی، بیانگر عدم صداقت آنان در قول و فعل ایشان است. پس می توان از یک نظر آنان را منافقانی دانست که در ایمان خویش کاذب و دروغگو هستند. آنان مدعیان ایمان و منافقان حقیقی هستند.
در جهان معاصر، گروهی از منافقان که مدعیان اصلاح طلبی هستند، از مهم ترین گروه هایی هستند که همیشه سهم خواهی داشته و طلبکار از مردم و انقلاب هستند.
چنان که از قرآن بر می آید، علت اصلی این نوع رفتار را می بایست در روان شناسی شخصیت آنان جستجو کرد؛ زیرا آنان مردمانی با خصوصیات و ویژگی های اخلاقی زیر هستند:
- کفر به خدا: از اساسی ترین عوامل منتگذاری در انسانها، کفر این افراد به خدا است. این حقیقت در آیاتی از جمله آیه 264 سوره بقره و 38 و 39 سوره نساء بیان شده است. از نظر قرآن، انسانهای کافر به خدا با ریاورزی و منتگذاری، کارهای نیک و صالح خویش را تباه میسازند؛
- کفر به قیامت: ایمان نداشتن به قیامت و وعدههای الهی، منشأ منتگذاری و ریاکاری در انفاق و صدقات و کارهای نیک و خیر است که از سوی این افراد انجام می شود؛ از همین روست که پس از انجام کاری حتی انجام تکلیف بر خدا و خلق منت می گذارند. (بقره، آیه 264)
- گرفتار وسوسههای شیطانی: شیطان، موجب روی آوری انسان، به اموری چون منتگذاری و ریاکاری در کارهای خیر میشود. اصولا ابلیس سوگند خورده تا انسان را گمراه کرده و از بهشت محروم سازد. بر این اساس همه تلاش ابلیس و شیطان پیرو او بر این است تا کارهای خیر او را ابطال و یا احباط کنند. (ناس، آیه 5؛ حجر، آیه 39؛ نساء، آیه 38)
- فخرفروشی: از نظر قرآن، انسانی منت میگذارد که بخواهد فخر بفروشد و تفاخر بورزد؛ زیرا اگر تفاخری نداشته باشد نیازی به ریاکاری و منتگذاری نیست؛ این افراد گرفتار نوعی خود پسندی هستند که بر اساس اختیال و خیال بافی شکل گرفته است؛ چنان که اکثریت اشراف زرمدار، در دام این رذیلت گرفتار هستند و نعمت الهی را برآمده از علم و تدبیر اقتصادی خود می دانند.(حدید، آیه 23؛ لقمان، آیه 18؛ قصص، آیات 78 و 79)
- خودبرتربینی و تحقیر دیگران: گاه انسان در هنگام عمل به قصد تحقیر کار خیری انجام میدهد و بر شخص منت میگذارد و گاه پس از مدتی این حقارت را نشان میدهد و به قصد تحقیر، یادآور کار خیری میشود که در حق او انجام داده است. (شعراء،آیه 18)
- خودبزرگ بینی و گرفتار در دام غرور و فریب دنیا و شیطان: کسی که منت میگذارد میکوشد تا اینگونه غرور و تکبر خویش را به نمایش گذارد.(قصص، آیات 75 تا 79)
- بزرگ شماری: از نظر قرآن، هر نعمتی که انسان به دیگری می دهد، هر چند سنگین و بزرگ باشد، نمی بایست آن را بزرگ شمارد؛ زیرا این گونه در دام شیطان گرفتار می آید و با منت آن را تباه می سازد. خدا به صراحت می فرماید: و لا تمنن تستکثر: به هنگام انفاق، منت مگذار و آن را بزرگ مشمار. (مدثر، آیه 6)
با آن که این دسته از منافقان مدعی پیروی از امام و انقلاب اسلامی و مدعیان دروغین اصلاحات، هماره سهم خواهی دارند و خود را از دیگر اقشار مردم برتر دانسته و طلبکار مردم و انقلاب هستند، عده ای دیگر که مومنان واقعی و مجاهدان انقلابی و حزب اللهی هستند، همان راه و رویه امام خمینی(قده) را می روند و خود را بدهکار انقلاب اسلامی و اسلام و خدا می دانند که این راه مستقیم را در برابرشان گشوده و آنان را به اسلام ناب محمدی هدایت کرده است.
امام خمینی(قده) هماره از این دسته مدعیان سهم خواه و طلبکار گلایه و شکوه داشت؛ چنان که ایشان در بخشی از منشور روحانیت در تاریخ 3 اسفند 1367 می آورند: “انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد، و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها میخوریم. آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همۀ کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند، گشوده است؛ ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همۀ اصول که: چرا مرگ بر امریکا گفتید؟! چرا جنگ کردید؟! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری میکنید؟! چرا شعار نه شرقی و نه غربی دادهاید؟! چرا لانۀ جاسوسی را اشغال کردهایم و صدها چرای دیگر.”
ایشان در وصیت عرفانی خویش به فرزندش می نویسد: هیچ گاه در خدمت به خلق الله خود را طلبکار مدان که آنان به حقّ منّت بر ما دارند، که وسیله خدمت به او – جلّ و علا – هستند. و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش که این خود حیله شیطان است که ما را در کام خود فرو برد. و در خدمت به بندگان خدا آنچه برای آنان پرنفعتر است انتخاب کن، نه آنچه برای خود یا دوستان خود؛ که این علامت صدق به پیشگاه مقدس او – جلّ و علا – است.(صحیفه امام، ج ۲۰ ، ص ۱۵۴ – ۱۵۸)