اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

بازی شکاکان با آخرت در دنیا

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر قرآن، آخرت به عنوان غیب، امری ناشناخته برای انسان است، اما دلایل عقلی و نیز نقلی وجود دارد که غیب را برای انسان اثبات می کند. البته این دلایل برای بیش تری مردم موجب نمی شود تا به آخرت غیبی هم چون جهان مشهود، اعتقاد پیدا کند، اما می تواند فلسفه و سبک زندگی او را تغییر دهد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، بسیاری از مردم به سبب شک در امر غیب از جمله آخرت، گرفتار بازی خطرناکی، به نام بازی با آخرت مشغول هستند که آنان را به خطر سقوط در دوزخ می کشاند. بازی که باخت آن جز زمان مرگ یقین آور و کنار رفتن پرده از دیدگان قلب با رویت و شهود آخرت، برای آنان معلوم نمی شود و به علم یقینی نسبت به آن نمی رسند.

خدا به انسان ها هشدار می دهد که بر اساس دلایل عقلی و نقلی عالم آخرت را بپذیرند تا گرفتار بازی در دنیا نشوند که میوه و ثمره آن جز از دست رفتن زندگی برتر آخرت در بهشت و رفتن به دوزخ جلال الهی نخواهد بود.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن، بر آن است تا خطر بازی در دنیا را به شکاکان آخرت گوشزد کند و آنان را سوی فلسفه و سبک زندگی اسلامی رهنمون سازد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

زندگی در ساحت شک

انسان وقتی در چیزی شک دارد؛ یعنی هیچ یک از دو طرف قضیه برایش معلوم نیست تا به اثبات یکی یا نفی دیگر بپردازد. البته شک می تواند ریشه مقبول یا غیر مقبول داشته باشد. به این معنا که شخص گرفتار گاه بر اساس منطق سلیم عقلی به این نتیجه می رسد که نمی تواند به نفی یا اثبات چیزی بپردازد. بنابراین، بر خود فرض می کند تا اگر در مورد نیاز به تصدیق یا تکذیب باشد یا نیاز به عملی خارجی غیر از تصدیق و تکذیب باشد، هیچ اقدامی تا کسب معلومات نکند.

این که گفته شد شخص در حالت شک، «هیچ اقدامی تا زمان کسب معلومات نکند»، به این معناست که انسان نمی بایست در شک باقی بماند؛ بلکه لازم است تا برای بر طرف کردن شک خویش اقداماتی را انجام دهد تا به نتیجه قطعی یقینی برسد و یک طرف قضیه را نفیا یا اثباتا تکذیب یا تصدیق کند؛ زیرا شک پلی برای عبور است نه جایگاه ماندن در آن؛ چرا که ماندن در شک به معنای حیرت و سرگردانی و عدم عمل خواهد بود. چنین حالتی زندگی انسان را از حالت رشد خارج می سازد و مجموعه ای عقاید و اقوال و افعال تبدیل می کند که نتیجه و ثمره ای ندارد؛ چرا که حیرت و سرگردانی از یک سو، و بی عملی در سایه شک موجب می شود که انسان به سبب عدم دسترسی به جزم اندیشه ای، نتواند عزم عملی و همت ارادی داشته باشد. این گونه است که از این شاخه به آن شاخه می رود و گرفتار لهو و لعب می شود؛ یعنی زندگی شخص بر اساس بیهودگی در قول و فعل و بازیچه کودکانه بی هدف سامان می یابد و از هدف گذاری در زندگی دور می شود.

به هر حال، انسان می بایست برای کسب معلومات تلاش کند و شک به عنوان حالتی است که باقی بودن در آن انسان را گرفتار لهو و لعب می کند و فلسفه و سبک زندگی باطلی را برایش می سازد. بنابراین،‌ شک کردن در هر چیزی به یک معنا خوب است؛ زیرا انسان تا زمانی که دلیلی بر اثبات یا نفی چیزی از جمله قضایا و خبرهای شنیداری خویش نداشته باشد، می بایست در حقانیت آن شک کند و به خود اجازه ندهد تا یک طرف را بپذیرد و طرف دیگر را نفی کند؛ زیرا چنین رفتار و انتخابی بدون علم و براساس شک و جهل و تخمین و گمانه بی پایه و مانند آنها انسان را از رشد و کمال باز می دارد و زندگی را به لهو و لعب می کشاند.

پس شخص در حالت شک می بایست همان طوری که انتخاب و عملی نداشته باشد، ولی باید یک عمل را برای کسب معلومات داشته باشد؛ یعنی به خود اجازه ندهد که در حالت شک بماند، بلکه به دنبال دلایل عقلی و نقلی برود.

انسان در ساحت احتمالات

با نگاهی به مسايلی که انسان در زندگی با آن مواجه می شود، احتمالاتی برای هر مسأله در ذهن انسان بر اساس وجوه گوناگون ایجاد می شود. به عنوان نمونه در هنگام شک در امور متناقض هست نیست یا بود و نبود، انسان دو احتمال را در برابر خود دارد که می بایست یکی را انتخاب کند.

البته در امور متضاد، دایره احتمالات افزایش می یابد؛ زیرا احتمالات در امور متضاد بر خلاف متناقضین بیش از دو خواهد بود و تنها محدود به سلب یا ایجاب نیست که با تصدیق و تکذیب یکی از دو طرف مساله حل شود. به عنوان نمونه رنگها به سبب تضادی که میان آنها است، دست کم به چهار رنگ اصلی و هفت رنگی فرعی و در حقیقت میلیون ها رنگ فرعی در طیف گسترده رنگ ها تقسیم می شود. از همین روست که انتخاب در امر متضاد بسیار سخت تر و دشوارتر از انتخاب در امر متناقض است. به عنوان نمونه حتی اگر شخص بخواهد در همان چهار رنگ اصلی انتخابی داشته باشد، می بایست طیف را در نظر بگیرد که بسیار با هم متفاوت است و فرق دارد، مگر آن که در انتخاب خویش به کلیت یک رنگ بسنده کند، اما هر گاه قیدی بر اصل افزوده می شود، دایره انتخاب تنگ تر و سخت تر می شود، به عنوان نمونه خدا به موسی(ع) فرمان می دهد که گاو ماده ای را بکشند. اما با اما و اگر اسرائیلی مواجه می شود. این گونه است که قیودی بر آن افزوده شده و کار انتخاب سخت تر و سخت تر می شود تا جایی که فراهم کردن آن گاو با قیود چند در سطح ناممکن بالا می رود.(بقره، آیات ۶۷ تا ۷۱)

به هر حال، در ساحت اضداد ما با افزایش احتمالات مواجه می شویم و کسب علم و معلومات و عمل بر اساس یکی از احتمالات و وجوه مساله سخت و دشوار خواهد بود، اما این بدان معنا نیست که انسان در ساحت احتمالات بماند و هیچ انتخابی مبتنی بر علم نداشته باشد، بلکه می بایست برای حل امور و مسایل زندگی خویش، به یک احتمال تقویت شده حتی در سطح ظنون علمی اکتفا کند تا اگر به قطع و یقین در آن نرسیده بر اساس ظن معتبر نزدیک به علم قطعی،‌ انتخاب و رفتاری درست یا نزدیک به درست داشته باشد که به حق و حقیقت نزدیک یا نزدیک تر است.

ظنون مثبت و ظنون منفی از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ظن حالتی پایین تر از درجه علم قطعی و یقینی است. حالت ظن بالاتر از شک است؛ زیرا ظن زمانی شکل می گیرد که یکی از احتمالات از میان دو احتمال تناقضی یا چند احتمال تضادی، به سبب شواهدی، قوی تر از دیگر احتمالات است. پس می توان در شرایطی که لازم است انسان عملی در تصدیق یا تکذیب یا عملی خارجی داشته باشد، به آن احتمال قوی تر تکیه کرد و آن را ترجیح داد.

در حقیقت اعتماد و تکیه بر ظن که برتر از شک است،‌ زمانی است که عناصری چون شواهد و لزوم انتخاب قولی یا فعلی وجود داشته باشد تا انسان بر اساس ظنون،‌ اعتقاد و قولی را بپذیرد یا در مقام عمل بر اساس آن رفتار نماید. پس بدون وجود شواهد که موجب ترجیح یکی از احتمالات باشد، نمی بایست قول یا فعلی بر اساس ظنون داشت؛ چنان که اگر لازم نیست تا کاری کرد و ضرورتی برای انتخاب نباشد، تا کسب علم قطعی نمی بایست اقدام قولی یا فعلی داشت.

از نظر قرآن، ظنون را می توان به دو دسته ظن مثبت یا ظن منفی دسته بندی کرد. به این معنا که در مقام ارزشگذاری بر آمد و ظنی را به دلیل شواهد پذیرفت و ظنی را به سبب فقدان شاهد یا شواهد نپذیرفت.

از نظر قرآن، ظنون به سبب آن که در ذات خویش فاقد علمیت و قطعیت یقین آور است، غیر قابل اعتماد است؛ زیرا ظنون نمی توانند در جایگاه علم قرار گیرند و کارکرد علمی داشته باشند؛ زیرا ظنون حقانیتی را نشان نمی دهند و حقی را بیان نمی کنند. خدا به صراحت می فرماید: ما لهم به من علم. ان یتبعون الا الظن و ان الظن لا یغنی من الحق شیئا؛ و آنان را به این کار یعنی نامگذاری فرشتگان به نام زن، هیچ علمی نیست. جز این نیست که فقط از ظن پیروی و تبعیت می کنند، در حالی که ظن هیچ سودی ندارد و حق را نشان نمی دهد.(نجم، آیه ۲۸)

پس از نظر قرآن، علم حقیقت را نشان می دهد، در حالی که خاصیت ظن چنین نیست و نمی تواند چیزی از حقیقت را نمایش دهد. بنابراین ، انسان در اثبات یا نفی چیزی نمی بایست بر اساس ظن اقدام کند.

البته ظن هر چند که در ذات خویش در جایگاه علم نمی نشیند و که بیانگر حق است، اما برخی از ظنون به دلیل شاهد یا شواهد هر چند که علم آور نیست، ولی می تواند معتبر باشد و انسان بدان اعتماد و تکیه کند. از نظر قرآن، ظنون معتبر می تواند فلسفه و سبک زندگی انسان را دگرگون سازد؛ زیرا بسیاری از امور در زندگی برای بیش تری مردم به گونه ای است که نمی توانند نسبت به آن معلوماتی را کسب کنند و علمی را به دست آورند.

از جمله مواردی که انسان نمی تواند به سادگی و آسانی نسبت به آن علم به دست آورد، علم نسبت به عالم غیب از جمله آخرت است. در این موارد شواهد عقلی و نقلی که موجب ظن می شود می تواند مفید و سازنده باشد و انسان می تواند بلکه می بایست بر اساس همین ظنون معتبر عمل کند.

به عنوان نمونه خدا در قرآن به رفتار مردمانی اشاره می کند که بر اساس ظن معتبر و شواهد عقلی و نقلی، ملاقات خدا،‌ فلسفه و سبک زندگی اسلامی را می پذیرند. خدا می فرماید: انها لکبیره الا علی الخاشعین الذین یظنون انهم ملاقوا ربهم و انهم الیه راجعون ؛ نماز امری بزرگ و دشوار جز بر خاشعین است؛ همان کسانی که ظن دارند که آنان پروردگارشان را ملاقات می کنند و آنان به سوی آن باز می گردند.(بقره، آیات ۴۵ و ۴۶)

پس از نظر قرآن، ایجاد حالت خشوع و استعانت به نماز برای کسانی است که ظن معتبر در امر ملاقات پروردگار و رجعت به سوی خدا دارند.

هم چنین خدا در جایی دیگر بیان می کند که اصلاح رفتارها در سایه ظنون معتبر موجب می شود تا انسان از خسران ابدی و دخول به دوزخ در امان بماند. خدا می فرماید: ویل للمطففین … اذا کالوهم او وزنوهم یخسرون ألایظن اولئک أنهم مبعوثون لیوم عظیمِ؛ وای بر مطفیین. آنانی که هرگاه کالایی را از با پیمانه مردم می خرند ، کامل می ستانند؛ و هر گاه برای آنان پیمانه یا وزن کنند، کم می گذارند. آیا اینان ظن ندارند که برای روز عظیم برانگیخته می شوند؟(مطففین، آیات ۱ تا ۵)

همین اصلاح رفتار در سایه ظنون معتبر است که موجب مجاهدت تا سطح شهادت در میان رزمندگان اسلام می شود، چنان که خدا درباره یاران طالوت می فرماید: قال الذین یظنون انهم ملاقوا الله کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله و الله مع الصابرین؛ کسانی که ظن دارند آنان به ملاقات الله می روند، می گویند: چه بسا گروه اندکی بر گروه بزرگی به اذن الهی غلبه کرده و چیره شدند و خدا با صابرین است.(بقره، آیه ۲۴۹)

در برابر این ظن معتبر که دارای شواهد است، ظن غیر معتبر است که خدا آن را ظن الجاهلیه می داند؛ زیرا ریشه زندگی جاهلی پیش از اسلام بر اساس جهالت عقلی و علمی بوده است؛ یعنی در کارها بر اساس ظنونی عمل می کردند که شواهدی بر ترجیح آن نیست.(آل عمران، آیه ۱۵۴)

اصولا کسانی که به عالم غیب اعتقادی نداشته و بر این باورند که زندگی دنیا همه هستی است و خدایی نیست تا مرگ و زندگی در دست او باشد، بدون وجود علم و معلومات قطعی این سخن را می گویند و این اعتقاد را دارند. اگر ظنی دارند و این امر را ترجیح داده اند، بر اساس همان ظن غیر معتبر است.(جاثیه، آیه ۲۴)

به نظر می رسد انسان عاقل کسی است که وقتی بر اساس شواهد عقلی یا شواهد نقلی معتبر هم چون گزارش های پیامبران که با معجزه حقانیت خویش را اثبات شده، خطری را می شنود که به او آسیب می رساند و موجب خسران جانی،‌ مالی و عرضی می شود، به گونه ای عمل می کند که گرفتار خسران نشود. در حقیقت این احتمال قوی خطر جبران ناپذیر انسان را به نوعی احتیاط عقلی می کشاند؛ زیرا عقل و فطرت انسان گرایش به این  دارد که از خطر احتمالی قوی اجتناب کند، هر چند که بیش تری مردم به همان احتمال ضعیف نیز از خطر اجتناب می کنند.

 پس می بایست گفت حتی انسان شکاک، وقتی با خطر احتمالی مبتنی بر شواهد قولی یا عینی مواجه شود، تنها به صرف احتمال حتی ضعیف کم تر از شک، به گونه ای عمل می کند تا از خطر احتمالی دور باشد. پس وقتی احتمال خطری به نام دوزخ باشد، انسان عاقل از این خطر احتمالی اجتناب می کند و به خود اجازه نمی دهد تا قول و فعلی داشته باشد که گرفتار دوزخ شود؛ زیرا انسان هر چند که آسایش و آرامش را دوست دارد، ولی به صرف احتمال حتی قوی به سوی آن نمی رود، اما همین انسان به حکم احتیاط عقلی وقتی خطر از دست رفتن آسایش و آرامش را بدهد از نزدیک شدن به خطر احتمالی حتی ضعیف اجتناب می کند.

باخت شکاکان در بازی با آخرت

از نظر قرآن، انسان عاقل کسی است که حتی به احتمال خطر از خطر اجتناب می کند. پس اگر کسی شک در خطر احتمالی داشته باشد،‌ هرگز به گونه ای عمل نمی کند که خطری جانی بلکه حتی عرضی و مالی برایش داشته باشد؛ زیرا احتیاط در هنگام خطر یا خطر احتمالی، چیزی است که عقل و فطرت آن را می شناسد و آن گرایش دارد.

این در حالی است که جاهلان که زندگی جاهلی را در پیش گرفته اند، تنها بر اساس شک مساوی به کارهایی دست می زنند که آخرت خودشان را تباه کرده و در بازی دنیا آن را از دست می دهند.

این افراد بر اساس شک، فلسفه و سبک زندگی را در پیش می گیرند که از نظر قرآن،‌ زندگی در ساحت لعب و بازی است. آنان همه چیز را بازی می گیرند و زندگی را بازیچه خود می سازند. این گونه است که در هر کاری بر اساس هواهای نفسانی وارد می شوند و جز شهوترانی چیزی دیگر را اصالت نمی بخشند.

اینان وقتی درباره دین و آخرت با آنان سخن می گویند، آن را به استهزاء‌ و تمسخر می گیرند؛ چرا که اکثریت مردم نسبت به حق کراهت و گریزش دارند(زخرف،آیه ۷۸) و این گونه است که به دنبال باطل می روند  و بدان گرایش می یابند و بر اساس همان گرایش به باطل،‌ فلسفه و سبک زندگی برای خودشان درست می کنند که از نظر قرآن، زندگی در ساحت لعب و بازی است.(زخرف، آیه ۸۳)

جالب و شگفت این که همین افراد کافری که بر اساس شک و ظن غیر معتبر فلسفه و سبک زندگی خویش را سامان داده اند، روز قیامت، چنان شتابان به سوی پیامبر (ص) می شتابند تا به واسطه ایشان به بهشت در آیند که در دنیا بر خلاف فلسفه الهی – اسلامی زندگی خودشان را سامان داده اند و در دنیا گرفتار اعتقاد باطل و رفتار بازیگانه بودند.(معارج، آیات ۳۶ تا ۴۲)

از نظر قرآن، کسانی گرفتار و سرگرم بازی در دنیا هستند که علم به حقیقت ندارند و به علوم عقلی و نقلی بی توجه هستند و گوش شنوایی نیز نسبت به تعلمیات الهی پیامبران ندارند(انعام، آیه ۹۱؛ انبیاء، آیه ۲) و این گونه وارد دوزخ می شوند.(ملک، آیه ۱۰)

سرگرمی آنان به بازی زندگی در دنیا موجب می شود که وقتی با مرگ و حقیقت آخرت مواجه می شوند که در دنیا احساس امنیت می کردند.(اعراف، آیه ۹۸)

در حقیقت بازی کافران در زندگی دنیوی بازی بر اساس شک است که هیچ اعتبار علمی ندارد و نمی توان بدان تکیه و اعتماد کرد.(دخان،‌آیه ۹)

با آن که بر اساس دریافت های عقلی و فطری ،‌ هر کسی می بایست در سایه شک هیچ اقدامی اثباتی یا نفی نداشته و به تصدیق و تکذیب نپردازد، ولی شکاکان از کافران این گونه عمل می کنند و زندگی خویش را بر اساس شک سامان داده و با تکذیب قیامت و عالم غیب خود را در بازی دنیا فرو می برند و آخرت خویش را تباه می سازند.(طور، آیات ۱۱ و ۱۲)

یکی از مهم ترین مشکلاتی که برای شکاکان است، شک پروری و شک سازی و شبهه پروری و شبهه سازی است؛ زیرا این گونه می توانند رفتارهای زشت و دنیاگرایی و آخرت گریزی خویش را توجیه کرده و وجاهتی به آن ببخشند. از این روست که برای فجور و دریدگی در سنت های تکوینی و تشریعی الهی و عبور از هر گونه خطوط قرمز اخلاقی و شرعی و مانند آنها، به شبهه سازی و شک پروری اقدام می کنند.(قیامت، آیات ۱ تا ۵)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا