اعتقادی - کلامیتاریخیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

امير مؤمنان(ع) هارون پيامبر(ص)

samamosدر بسياري از روايات معتبر از پيامبر گرامي(ص)، نسبت اميرمومنان علي(ع) به پيامبر(ص) همانند نسبت هارون(ع) به موسي (ع) دانسته شده است. در برخي از تعابير درباره امير مؤمنان علي(ع) اين معنا مورد تاكيد قرار گرفته كه سرنوشت اين وصي رسول الله(ص) همانند آن وصي پيامبر خدا يعني حضرت موسي(ع) بوده است.

نويسنده در اين نوشتار با نگاهي به آموزه هاي قرآني بر آن شده تا وضعيت هارون(ع) را در امت يهودي با وضعيت اميرمومنان علي(ع) در امت يهودي مسلك اسلام تبيين نمايد و طابق النعل بالنعل بودن رفتار و انديشه هاي بني اسرائيلي در عصر وصايت را بيان كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

سرنوشت مشترك امتها

انسانها از نظر ساختار، ماهيتي يكسان با تفاوت هاي جزيي دارند. از اين رو در انديشه و رفتار نيز شباهت هاي بسياري را مي توان در ايشان يافت. جوامع بشري نيز به عنوان فرآورده انساني و برآيند آن، از شباهت و تشابهات بسياري برخوردار است. اين گونه است كه سنت ها و قوانين حاكم بر انسانها و جوامع از همانندي و يكساني برخوردار مي شود.

در آموزه هاي قرآني، موضوعاتي به عنوان قوانين و سنت هاي حاكم بر جوامع بشري مطرح شده كه از جمله آنها سنت ابتلاء، سنت تغيير، سنت عذاب و مانند آن است.

در برخي از روايات به موضوع مهم همانندي امت اسلام با امت يهود اشاره شده است. شايد همين تشابه زياد دو امت است كه بخش اعظم آموزه هاي قرآني و گزارش ها اختصاص به يهوديان داده شده و خداوند بسياري از جزئيات اين امت را گزارش كرده و به تحليل و تعليل رفتارها و جريان سنت ها در ايشان پرداخته است.

روايت شده كه پيامبر فرمود: «آنچه در مردم پيشين بوده طابق النعل بالنعل و بدون كم و كاست در اين امت هم مي باشد.» (بحارالانوار، ج 51، ص 252)

و در گفتگوي امام رضا(ع) با مامون آمده است: مامون پرسيد: كه شما درباره رجعت چه مي فرماييد؟ امام (عليه السلام) فرمود: آن، بجا و حق است و در امت هاي پيشين هم بوده است و قرآن مجيد هم بدان ناطق است، و رسول خدا(ص) هم فرموده: هر چه در امت هاي سابق اتفاق افتاده در اين امت نيز اتفاق خواهد افتاد بي كم و كاست، طابق النعل بالنعل و بدون تفاوت. (عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 202) حميدي از دانشمندان معروف اهل تسنن در كتاب «جمع بين صحيحين» از ابوسعيد خدري روايت كرده كه پيغمبر فرمود: «هر آينه شما از روش پيشينيان خود، وجب به وجب و ذراع به ذراع پيروي مي كنيد؛ تا بدانجا كه اگر آنان در لانه سوسماري وارد شده باشند شما نيز مرتكب اين كار مي شويد. گفتيم: اي رسول خدا، آيا مراد شما يهود و نصارا هستند؟ فرمود: پس چه كسي را مي گويم.» (صحيح بخاري، كتاب الاعتصام بقول النبي، ج 9، ص103؛ سنن ابن ماجه، باب افتراق الامم، حديث آخر).

زمخشري نيز در تفسير «كشاف» از حذيفه روايت نموده كه پيغمبر(ص) فرمود: شما امت اسلام بعد از من شبيه ترين امتها به بني اسرائيل هستيد و طابق النعل بالنعل از راهي كه آنها رفتند خواهيد رفت تا جايي كه من نمي دانم گوساله پرست هم خواهيد شد؟!

براساس آموزه هاي قرآني، ريشه اين همراهي را بايد در همدلي آنان دانست. خداوند مي فرمايد: «افراد نادان گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمي گويد؟ يا براي ما معجزه اي نمي آيد؟» كساني كه پيش از اينان بودند نيز مثل همين گفته ايشان را مي گفتند. دلها و افكارشان به هم مي ماند. ما نشانه هاي خود را براي گروهي كه يقين دارند، نيك روشن گردانيده ايم.»(بقره، آيه 118)

براين اساس، آياتي كه در قرآن درباره اقوام پيشين بويژه بني اسرائيل آمده، تنها گزارش و قصه نيست، بلكه بيانگر اموري است كه امت اسلام نيز دچار آن خواهد شد. بنابراين، لازم است به گونه اي عمل كند كه دچار غضب الهي نشوند، چنانكه بني اسرائيل يا امت هاي ديگر شدند. (بقره، آيات 61 و 90؛ آل عمران، آيه 112)

منزلت اميرمؤمنان(ع) هارون پيامبر(ص)

در روايات معتبر بسيار كه شيعي و سني آن را نقل كرده اند، پيامبر(ص) بارها به اشكال گوناگون، اميرمؤمنان علي(ع) را هارون موسي(ع) معرفي مي كند. از جمله در حديث معروف منزلت مي فرمايد: انت مني بمنزله هارون من موسي الا انه لا نبي بعدي؛ تو براي من در مقام و منزلت هارون براي موسي هستي جز اينكه بعد از من پيغمبري نخواهد بود.

اين حديث در منابع اهل سنت نيز آمده است. از جمله در كتاب فضائل الصحابه از صحيح البخاري در حديث شماره 3503 آمده است: «حدثني محمد بن بشار حدثنا غندر حدثنا شعبه عن سعد قال: سمعت ابراهيم بن سعد عن ابيه قال: قال النبي(ص) لعلي: اما ترضي أن تكون مني بمنزله هارون من موسي.»

همچنين در «كتاب فضائل الصحابه » صحيح مسلم، در حديث شماره 2404 نيز آمده است: «قال رسول الله(ص) لعلي: انت مني بمنزله هارون من موسي الا انه لا نبي بعدي» همچنين مي توان به كتب ديگري چون «كتاب المناقب»، سنن الترمذي، حدیث ۳۷۲۴، ۳۷۳۰، ۳۷۳۱؛ «کتاب المقدمة»، سنن ابن ماجه، الحدیث ۱۲۰ و ۱۲۶؛ مسند، احمد ابن حنبل، ۱/۱۷۹ و ۳/۳۳۸؛ مناقب، ابن حنبل، حلیة الاولیاء، حافظ ابو نعیم اصفهانی، ۷/۱۹۵؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ۱/۳۲۴، ۴/۲۰۴، ۹/۲۹۲؛ کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، متقی هندی، ۱۲/۱۱۵۵ به بعد اشاره داشت كه به اين حديث پرداخته اند.

در روايات آمده است هنگامي كه پيامبر اسلام براي جنگ تبوك از مدينه حركت مي كرد، علي(ع) را براي رسيدگي به كارهاي مسلمانان به جاي خود منصوب كرد. علي به محمد گفت: «مرا ميان زنان و كودكان مي گذاري؟» و محمد بدو پاسخ داد: «آيا راضي نيستي كه براي من به منزله هارون براي موسي هستي؟»

حديث منزلت كه قطعيت صدور آن مورد اعتراف بزرگان علماي اسلام و ثقات محدثين شيعي و سني است نزد شيعيان بر تقدم و افضليت علي بر ساير صحابه دلالت مي كند. اين حديث به اسناد معتبر از علي(ع) و عمر بن الخطاب و سعدبن ابي وقاص و معاويه و ابوسعيد خدري و ام سلمه و اسماء بنت عميس و ساير ياران پيامبر اسلام(ص) روايت شده و چنانكه گفته شد در صحاح و مسانيد عمده چون صحيح بخاري و صحيح مسلم و صحيح ابن ماجه و سنن بيهقي و مانند آن ثبت است.

پيامبر(ص) همچنين در جاهاي مختلف از اخوت خود با اميرمؤمنان علي(ع) سخن به ميان مي آورده و گاه نسبت خود و او را با امت، نسبت پدري دانسته و مي فرمايد: انا و علي ابوا هذه الامه؛ من و علي پدران اين امت هستيم. (بحارالانوار، محمدباقر مجلسي، ج36، ص5 و 275؛ مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهاني، ماده اب)

خداوند نيز به صراحت و بدون هيچ پرده پوشي، ايشان را نفس و جان پيامبر(ص) معرفي مي كند. (آل عمران، آيه 61) بنابراين، حتي مي توان به يك معنا گفت كه نسبت ميان پيامبر(ص) و علي(ع) قوي تر از نسبت موسي(ع) و هارون(ع) است.

اگر براساس روايات به همان نسبت هاروني بسنده كنيم، بايد به قرآن مراجعه كرده و دريابيم حضرت هارون(ع) چه منزلت و مقامي در دستگاه پيامبري حضرت موسي(ع) داشته است.

منزلت حضرت هارون(ع) در قرآن

هارون(ع) براساس آيات و روايات، فرزند عمران و برادر بزرگ موسي(ع) از طرف پدر و مادر بود. او يكي از پيامبران بني اسرائيل بود و به جهت داشتن فصاحت و بلاغت در كلام و وجاهت در ميان مردم بنا به درخواست حضرت موسي(ع) از طرف خداوند به ياري و همكاري با موسي(ع) مأمور گرديد. هر دو با هم به نزد فرعون رفتند و او را به خداپرستي دعوت كردند و بني اسرائيل را از مصر نجات بخشيدند و به جانب سرزمين مقدس سوق دادند.

هارون(ع) جانشين موسي(ع) در زمان رفتن آن حضرت(ع) به ميقات در كوه طور سينا بود. پيامبران بني اسرائيل از صلب او بودند. حضرت هارون(ع) سه سال قبل از موسي(ع) وفات كرد. (اعلام القرآن، شبستری، ص 1006؛ دانشنامه قرآن، خرمشاهی، ج 2،‌ ص 2330)

براساس آموزه هاي قرآني، وي پيامبر تابع حضرت موسي(ع) بود و مي بايست تحت ولايت موسي(ع) عمل مي كرد، لذا همواره دوشادوش حضرت موسي(ع) در همه مواقع حساس حضور داشت. (طه،‌آیات 40 تا 46 و نیز 87 تا 94؛ شعراء،‌ آیات 10 تا 17؛ مومنون، آیات 45 تا 47؛‌ اعراف، آیات 148 و 150 و آیات دیگر)

قرآن نسبت هارون با موسي(ع) را در آيات گوناگون در امور و موضوعاتي چون برادري مائده، آیه 25، اعراف ، آیه 111 و 151 ؛ مومنون، آیه 45؛ شعراء، آیه 13 و آیات دیگر)، قوت و پشتگرمی(طه، آیه 32)، شریک در نبوت و رسالت و ماموریت(طه، آیه 33)، وزارت(طه، آیه 29؛ فرقان، آیه 35) و خلیفه (اعراف، ایه 142) اعلام مي كند.

براساس حديث منزلت و احاديث ديگر، امير مؤمنان(ع) نسبت به پيامبر(ص) از همين منزلت برخوردار بود و تنها موردي كه در آن استثنا شده اين است كه حضرت اميرمؤمنان علي(ع) نبوت ندارد، ولي اين بدان معنا نيست كه شريك در مأموريت نيست و شراكت ايشان به اشكال ديگر مورد اثبات قرار گرفته است؛ زيرا مقامي كه اميرمؤمنان علي(ع) از آن برخوردار است، فراتر از شراكت در نبوت مي باشد؛ چرا كه براساس صراحت آيه 61 سوره آل عمران، آن حضرت نفس و جان پيامبر(ص) است. از اين رو از ابعاد ديگر شخصيت و منزلت، حتي برتر از هارون(ع) مي باشد. اين گونه است كه پيامبر(ص) نور خويش با نور علي(ع) را يكي مي داند. ( احقاق الحق، ج 5، صص 250-249‏؛ بحار الأنوار، ج 25 ، ص 21، ح 34) و بيان مي كند كه از وحي هر آنچه خود مي بيند و مي شنود، حضرت اميرمؤمنان علي(ع) مي بيند و مي شنود. آن حضرت(ع) اين مطلب را در نهج البلاغه اين گونه نقل مي كند: «به راستي من فرياد شيطان را هنگام نزول وحي بر پيامبر(ص) مي شنيدم… پس آن حضرت(ص) به من فرمود: تو آنچه من مي شنوم مي شنوي و آنچه را كه مي بينم مي بيني الا اينكه تو پيامبر نيستي ولي وزير من هستي. (نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 234 (قاصعه)، ص 118؛شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 13، ص 197)

براساس آنچه گفته شد مي توان اين مطلب را به وضوح دريافت كه حضرت اميرمؤمنان علي(ع) برادر، شريك در امر، قوت و پشتگرمي، وزير و خليفه پيامبر(ص) است.

استضعاف هارون(ع)، از سوي يهود

خداوند در آيات 149 و 150 سوره اعراف به شيوه برخورد امت يهود و بني اسرائيل با حضرت هارون(ع) هنگام اعلام خلافت آن حضرت(ع) مي پردازد و مي فرمايد: «با موسي، سي شب وعده گذاشتيم و آن را با ده شب ديگر تمام كرديم. تا آن كه وقت معين پروردگارش در چهل شب به سر آمد و موسي هنگام رفتن به كوه طور به برادرش هارون گفت: «در ميان قوم من جانشينم باش، و كار آنان را اصلاح كن و راه فسادگران را پيروي مكن.» و چون موسي، خشمناك و اندوهگين به سوي قوم خود بازگشت، گفت: پس از من چه بد جانشيني براي من بوديد! آيا بر فرمان پروردگارتان پيشي گرفتيد؟ و الواح را افكند و موي سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود كشيد. هارون گفت: «اي فرزند مادرم، اين قوم، مرا ناتوان يافتند و چيزي نمانده بود كه مرا بكشند، پس مرا دشمن شاد مكن و مرا در شمار گروه ستمكاران قرار مده.»

در اين آيات به روشني بيان شده كه يهوديان با خليفه به حق پيامبرشان چگونه برخورد كردند و او را به استضعاف كشاندند و اجازه ندادند تا به خلافت بپردازد؛ بلكه به جاي پيروي و اطاعت از خليفه خدا و رسول، به دنبال سامري و گوساله اش رفتند و گمراه شدند. (اعراف، آيه 148 و آيات ديگر قرآن)

در روايات بسياري اين معنا بيان شده كه حضرت علي(ع) در بيان وضعيت خود با امت به وضعيت هارون اشاره مي كند. از جمله اين كه به نزد قبر پيامبر(ص) رفته و گريان به آن حضرت(ص) عرضه مي دارد: اين قوم مرا ضعيف شمردند و نزديك بود كه مرا بكشند.

پيامبر به فاطمه و همسر او و دو پسرش نگاهي كرد و فرمود: اي سلمان! خدا را شاهد مي گيرم افرادي كه با اينان بجنگند با من جنگيده اند، افرادي كه با اينان روي صلح داشته باشند با من صلح كرده اند، بدانيد كه اينان در بهشت همراه منند.

سپس پيامبر(ص) نگاهي به علي(ع) كرد و فرمود: اي علي! تو به زودي پس از من، از قريش و متحد شدنشان عليه خودت و ستمشان سختي خواهي كشيد. اگر ياراني يافتي با آنان جهاد كن و به وسيله موافقينت با آنان بجنگ و اگر كمك كار و ياوري نيافتي صبر كن و دست نگه دار و با دست خويش خود را به نابودي مينداز. تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسي هستي، هارون براي تو اسوه خوبي است، به برادرش موسي گفت: ان القوم استضعفوني و كادوا يقتلونني؛ اين قوم مرا ضعيف شمردند و نزديك بود مرا بكشند. (كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص 569، انتشارات هادي- قم، الطبعه الأولي، 1405هـ.)

امت اسلام با انتخاب خلافت سامري و امامت وي از پذيرش انتخاب وصي رسول الله(ص) سرباز زدند و گرفتار همان ارتدادي شدند كه خداوند از آن بيم داده بود. (آل عمران، آيه 144) اين گونه بود كه آنان هم همانند بني اسرائيل غضب خدا را به جان خريدند و ذليل و خوار شدند. (بقره، آیات 61 و 90؛ آل عمران، آیه 112)

اينها تنها گوشه اي از حقايق قرآني است كه در امت اسلام تكرار شد و سنت خداوندي در حق امت اسلام نيز جاري گشت. باشد از اين امور عبرت گيريم و در تاريخ معاصر دست از ولي الله(عج) و نائب بر حق ايشان برنداريم و دنبال سامري و گوساله پرستي نرويم تا خوار و ذليل در دنيا و گرفتار عذاب الهي در آخرت نشويم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا