اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیاقتصادیسیاسیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

امنیت، برترین فلسفه وجودی نظام سیاسی

بسم الله الرحمن الرحیم
امنیت از مهم ترین و برترین نیازهای بشر در زندگی است؛ زیرا سعادت و خوشبختی در گرو تامین آرامش و آسایش است؛ از این روست که انسان هماره برای به دست آوردن آن تلاش می کند و آرزو دارد به گونه ای این دو را به دست آورد که از پایایی و مانایی برخوردار باشد و هرگز آرامش و آسایش از زندگی شخصی و اجتماعی رخت بر نبدد. البته تامین آنها در زندگی دنیوی که دایم در حال تغییر و دگرگونی است، شاید سخت و امید به بقا و پایایی و مانایی آن ها نشدنی باشد؛ اما انسان تمام تلاش خود را می کند تا در حد توان و ظرفیت زندگی دنیوی آنها را تامین کند و در همین راستا به همکاری های اجتماعی در قالب های اجتماعات کوچک چون خانواده یا بزرگ چون اجتماعی قومی یا فکری در قالب دولت ملی یا دولت امتی رو می آورد. امت  اسلام در قالب اجتماع بزرگ مسلمانان بر آن است تا امت و دولتی را شکل دهد که در همه عرصه جغرافیای فکری تامین کننده آرامش و آسایش مردمان باشد و این گونه مشروعیت سیاسی و مقبولیت خود را در میان مردم از همه جوامع قومی و فکری و نژادی تثبیت کند.
اصولا فلسفه وجودی و مشروعیت یابی جوامع به ویژه نظام های سیاسی و نهادهای اجتماعی، تامین سعادت در قالب تامین آرامش و آسایش است و اگر این مهم برآورده نشود، دولت و نظام سیاسی مشروعیت فلسفی – سیاسی خود را از دست می دهد؛ چنان که هر چه دولت و نظام سیاسی به تامین این مهم بیش تر و قوی تر بپردازد، کارآمدی در این عرصه ها، مقبولیت آفرین بوده و موجبات افزایش مقبولیت سیاسی را فراهم می آورد.
معناشناسی و مفهوم شناسی امنیت
اصطلاح امنيّت اسم مصدر و حاصل مصدری برگرفته از واژه «أمن» است. واژه «أمن» در عربی ضدّ ترس و خوف است. از این روست که هماره خوف و امن در برابر هم به کار می رود. خداوند می فرماید: وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ؛ و ایشان را از خوف در امان آورد.(قریش، آیه 4)
البته برخی نسبت میان امن و خوف را نقيض و سلب و ایجاب دانسته اند؛ به این معنا که اگر جایی خوف باشد امنیت نیست و اگر امنیت باشد خوفی نیست.(نگاه کنید: لسان العرب، ابن منظور، ذیل واژه «امن») بنابراين امنيّت يعنى آرامش و نبود ترس و خوف.
در قرآن و احاديث اسلامى، كلمه «أمن» و مشتقات آن، در معانى مختلفى به كار رفته است، مانند: امانت،  ايمان،  امنيت در برابر خطرهايى كه در جهان پس از مرگ، انسان را تهديد مى نمايد و امنيت در مقابل خطرهايى كه آرامش اجتماعى انسان را تهديد مى كند.
در آیات قرآنی برای بیان همین مفهوم از آرامش و امنیت از واژه هایی چون «أَمن»، «سلم» و مشتقّات آن دو و نیز جملاتى استفاده شده است كه مفيد اين معنا است. هم چنین واژگانی دیگر در بردارنده و متضمن این مفهوم از امنیت است که در از جمله آن واژگانی می توان به مواردی چون مانند سلم (بقره، آیه 208)، سلام (رعد، آیه 24)، سکینه (توبه، آیه 26)، صلح نساء، آیه 128)و واژگانی در طرف مقابل امنیت مانند خوف (بقره، آیه 112)، رعب (حشر، آیه 2)، حزن (بقره، آیه 38) و نیز آیات جهاد؛ (بقره، آیه 193؛ نساء، آیه 91)، قصاص؛ (نحل، آیه 126؛ بقره، آیه 179) و حدود (نور، آیه 4) اشاره کرد که در بردارنده مفهوم امنیت است و می توان این مفهوم را از این واژگان برداشت کرد.
افزون بر این، آیات دیگری نیز در ترسیم حوزه معنایی امنیت نقش دارد که عبارت است از آیاتی که با بیان پاره‌ای احکام فقهی و اخلاقی، امنیت عقیده (بقره، آیه 256)، جان(مائده، آیه 32؛ انعام، آیه 151)، مال (مائده، آیه 38) و آبروی (نساء، آیه 58؛ حجرات، آیات 11 و 12) انسانها را محترم شمرده و پیوند میان مؤمنان را بر پایه برادری (حجرات، آیه 10)، صلح (حجرات، آیه 9)، احسان (نساء، آیه 36) و قسط و عدل (حجرات، آیه 9) دانسته و بر آمادگی دفاعی مسلمانان (انفال، آیه 6) و جهاد (نساء، آیه 84) تأکید کرده و بر حرمت جنگ در مکان (آل عمران، آیه 97) و زمانهای (توبه، آیه 36) ویژه‌ای دلالت دارد.
در آیات قرآنی واژه امن به اشکال گوناگون به کار رفته است. از جمله کاربرد وصفی آن در مواردی مانند «البَلَدِ الاَمینِ» (تین، آیه 3) و «قَریَة کانَت آمِنَةً» (نحل، آیه 112)  به معنای مطمئن، آرام و آسوده‌خاطر است.
باید توجه داشت نگاه قرآن به مفهوم سیاسی اجتماعی امنیت، بر پایه رویکرد هدایتی قرآن و در پیوند با بخشی از مفاهیم اسلامی است؛ زیرا قرآن امنیت را نعمتی از سوی خداوند (انفال، آیه 26) و فرجامی حتمی برای مؤمنان صالح (جامع‌البیان، مج ۱۰، ج ۱۸، ص ۲۱۱؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۱۵۵؛ مجموعه آثار شهید مطهری، ج ۲، ص ۴۵۷، «جامعه و تاریخ».) می‌داند و می فرماید:«وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ آمَنوا مِنکُم و عَمِلوا الصّالِحاتِ…لَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم اَمنًا؛ خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏ اند وعده داده است كه حتما آنان را در اين سرزمين جانشين خود قرار دهد همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند جانشين خود قرار داد و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند تا مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند و هر كس پس از آن به كفر گرايد آنانند كه نافرمانند » (نور، آیه 55) و نبودن امنیت را وسیله‌ای برای امتحان (بقره، آیه 55) یا به سبب کفران نعمتهای خدا معرفی می‌کند. (راهنما، ج ۹، ص ۵۵۷؛ نحل، آیه۱۱۲.)
در فرهنگ فارسی واژه آرامش به جای امنیت به کار برده می شود. امنیت در زبان عربی در تبیین مفاهیمی چون مصونیت از خطر و ترس و آرامش، ایمنی و آسودگی و نیز از بین رفتن هراس و نگرانی به کار رفته است.( تاج العروس، ج ۱۸، ص ۲۳، «امن»؛ لغت نامه، ج ۳، ص ۳۳۷۶؛ فرهنگ فارسی، ج ۱، ص ۳۵۴، «امنیت»؛ مفردات الفاظ قرآن کریم، ص ۹۰، «امن») هم چنین در تبیین مفهوم بی گزند و بی آسیب نیز از واژه امن استفاده می شود؛ پس حالت امنیت به معنای حالت بی گزندی و بی آسیبی یا حالتی است که در آن گزند و خطر و آسیب راه نداشته، بلکه آرامش در آن حالت برقرار است. انسانی که از نظر درونی فاقد هر گونه خوف، اضطراب و تشویش است، انسان دارای آرامش است.
در  حوزه اجتماعی، امنیت (به انگلیسی «Security») حالت فراغت از هر گونه تهدید یا حمله و یا آمادگی برای رویارویی با هر تهدید و حمله را گویند.
در اصطلاح سیاسی و حقوقی نیز این معنا و مفهوم به صورت امنیت فردی، امنیت اجتماعی، امنیت ملی و بین المللی به کار برده می شود.( دانشنامه سیاسی، آشوری، داریوش، ص 38، چاپ سوم.) در این موارد، امنیت به معنی حراست از یک فرد، جامعه، ملت و یک کشور در برابر تهدیدهای خارجی و نقطه مقابل «تهدید» است. هر کشوری که بتواند تهدیدهای بالقوه و بالفعل را از میان بردارد، به آرامش و امنیت رسیده است.
از نظر «والترلیپمن» محقق و نویسنده آمریکایی، مفهوم امنیت ملی در زمانی شکل می گیرد که «یک ملت در صورت اجتناب از جنگ بتواند ارزش های اساسی خود را حفظ کند و در صورت اقدام به جنگ، بتواند آن را به پیش ببرد.»( مقاله «نگاهی به مفهوم امنیت در جهان امروز»، علی محمدی، جام جم مورخ30/ 8/ 81)
اقسام و انواع امنیت
چنان که گفته شد، امنیت دارای انواع و اقسام چندی است که برخی از مهم ترین آنها عبارتند از:
1. امنيت فردی: حالتی است که درآن فرد فارغ از از ترس آسيب رسيدن به جان يا مال يا آبروی خود يا از دست دادن آنها زندگی کند.
2. امنيت اجتماعی: نيز حالت فراغت همگانی از تهديد است که کردار غير قانونی دولت يا دستگاهی يا فردی يا گروهی در تمامی يا در بخشی از جامعه پديد آورده است.
3. امنيت ملی: حالتی است که ملتی فارغ از تهديد از دست دادن تمام يا بخشی از جمعيت، دارايي، يا خاک خود به سر برد.
4. امنيت بين المللی: نيز حالتی است که در آن قدرتها در حالت تعادل و بدون دست يازی به قلمرو يکدگر به سر برند ووضع موجود در خطر نيافتد.(آشوری، داريوش،1376: ص 38).
البته باید توجه داشت نسبی بودن فقدان تهدید به عنوان مهم‌ترین عنصر امنیت، از این مفهومْ مقوله‌ای نسبی و دارای شدت و ضعف ساخته است.
هم چنین امنیت با دو حوزه اصلی روان شناسی و جامعه شناسی ارتباط تنگاتنگی دارد. از این رو، باید دو مقوله امنیت روانی و امنیت اجتماعی را از هم بازشناخت.
1. امنیت روانی یا امنیت روانشناختی: در سطح نخست به آرامش روحی افراد و کسب مدارج معنوی آنان ارتباط می‌یابد که از حوزه اصطلاحی امنیت در علوم اجتماعی بیرون بوده و به موضوع آرامش و اضطراب در روانشناسی ارتباط دارد.
2. امنیت اجتماعی یا امنیت جامعه شناسی: از نظر قرآن امنیت مفهومی وسیع و فراگیر است و افزون بر موارد ایمنی از عذاب الهی در آخرت، در دو سطح روانشناختی و جامعه شناختی قابل بررسی است.
امنیت در سطح جامعه شناختی دارای گونه‌های فراوانی با توجه به ابعاد گوناگون زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است؛ زیرا امنیت اجتماعی همه این گونه ها را دربرمی‌گیرد؛ چنان که این نوع از امنیت با اقتدار و انسجام و وحدت جامعه پیوند دارد. این امنیت همه جانبه افزون بر ایجاد زمینه‌های پیشرفت و توسعه داخلی، امنیت خارجی جامعه را سبب می‌شود.
ویژگی های امنیت
امنیت حالتی در انسان و جامعه است که دارای مراتب متعدد و متنوع تشکیکی است. از مهم ترین ویژگی های امنیت می توان به موارد زیر اشاره کرد.
1. نسبی بودن امنیت: از نظر قرآن، امنیت یک امر نسبی به ویژه در دنیا است و نمی توان از امنیت پایدار و دارای پایایی و مانایی سخن گفت؛ زیرا امنیت واقعی در آخرت تحقق می یابد. بنابراین، در زندگی مادی دنیوی دستیابی به امنیت مطلق ناممکن است؛ زیرا امور دنیوی هماره در حال تغییر و دگرگونی است. هم چنین عزت و اقتدار و قدرت که مبنای تحصیل امنیت محسوب می شود، متغیر، متفاوت و نسبی است و به تبع آن امنیت حاصل برای افراد و جوامع دولت ها نیز نسبی است. بنابر این با تغییر میزان قدرت و وجود تهدیدات بالقوه و بالفعل حتی قوی ترین دولت ها نیز امنیت مطلق ندارند. به طور خلاصه امنیت مطلق دست یافتنی نیست و هیچ نوع نظم اجتماعی نمی تواند همه ترس ها و مخاوف، بی ثباتی ها، خطرها، ویرانی ها و مرگ را از بین ببرد.
2. ذهنی بودن امنیت: اصولا احساس امنیت یا عدم امنیت یک برداشت یا امر ذهنی است  که ریشه در اعتقادات و باورهای مذهبی، اخلاقی، فرهنگی مردم و رهبران یک کشور دارد. خداوند در قرآن به این مساله توجه داده است. از نظر قرآن، احساس امنيّت ابراهيم(عليه السلام) در مقابل مشركان در سايه اعتقاد توحيدی ایشان پدیدار شده است و در حقیقت این عامل حقیقی موجب شده تا آن حضرت(ع) از چنین احساسی برخوردار باشد.(انعام، آیه 81) البته از نظر قرآن، گاه این احساس امنیت، امری موهوم و خیالی است؛ زیرا عوامل ایجادی امنیت، عامل حقیقی و واقعی نیست؛ از این رو، تنها یک احساس امنیت خیالی و موهوم در اندیشه افراد یا جامعه ایجاد می شود. خداوند در آیه 99 سوره اعراف از احساس امنيّت زيان‌كاران از مكر خداوند سخن می گوید که یک احساس خیالی است؛ زیرا در همان حال که  احساس امنیت می کنند، با كيفر ناگهانى مواجه شده و امنیت ایشان از دست می رود. هم چنین آیه 81 سوره انعام از احساس امنيّت مشركان در سايه آيين شرك‌آلود خويش سخن به میان آورده که احساس خیالی و موهوم است.
3. تجزیه ناپذیر بودن امنیت: بدین معنی که امنیت در مقابله کردن با حاکمیت و استقلال یک کشور رابطه ای مستقیم دارد؛ یعنی اگر جنگ داخلی یا ناامنی در شهر یا استانی از کشور پدید آید، نمی توان ادعا کرد چون در دیگر شهرها امنیت به هم نخورده است، امنیت ملی کامل است. پس وقتی از امنیت ملی مثلا سخن می گوییم، از امنیت فراگیر سخن می گوییم و اگر چنین چیزی تحقق نیافته باشد، در حقیقت امنیتی تحقق نیافته است.

مؤلفه‌های امنیت
مؤلفه‌های برپایی امنیت در حوزه داخلی جامعه اسلامی و روابط خارجی آن عبارت است از:
1. عقیده مشترک بر محور ایمان به خدا و توحید در عبادت و ربوبیت و مانند آن ها(انعام، آیه۸۲؛ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۶۹۱ و ۶۸۹.)؛
2.  احکام فقهی و اخلاقی اسلام در راستای ساماندهی به روابط مسلمانان با یک دیگر(حجرات، آیه 12)؛
3. جهاد و آمادگی دفاعی مسلمانان در تقابل با دشمنان و کافران حربی (انفال، آیه 6)؛
4. حضور حاکمان پایبند به آموزه‌های اسلامی در راس حکومت و حاکمیت اسلامی(الابعاد السیاسیة لمفهوم الامن فی الاسلام، ص 136 )؛
5. لزوم برپایی امنیت برای بسترسازی و زمینه ساز دستیابی به حق (توبه، آیه 16)؛
6. فراهم شرایط عمومی برای روی‌آوری مردم به عبادت و بندگی خدا(نور، آیه 55؛ قریش، آیات 3 و 4)؛
7. افزایش و گسترش گردشگری از جمله گردشگری علمی و اقتصادی و رونق مسافرت و سیاحت(سبا، آیه 18)؛
8. بستر سازی جهت تامین آسایش در سایه آرامش و امنیت و افزایش تولید و رفاه اقتصادی.(بقره، آیه 126؛ نحل، آیه 112؛ قصص، آیه 57)
آثار و نشانه های امنیت
از آن جایی که امنیت یک امر باطنی و احساس درونی و روانی است، بازتاب و نشانه های آن را باید در رفتار و نمودهای خارجی آن یافت؛ یعنی همان طوری که اضطراب و خوف احساسی روانی و درونی و آثار ظاهری دارد، امنیت نیز چنین است.
در آیات قرآنی نشانه های و آثاری برای امنیت بیان شده که می توان از طریق آن، از وجود یا عدم وجود و نیز میزان امنیت در افراد یا جامعه آگاه شد. از مهم ترین آثار و نشانه های امنیت می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. بستر عبادت و بندگی خدا:  در محیطی که انسان احساس بندگی می کند، به آسانی می تواند به عبادت و بندگی خداوند بپردازد، بی آن که عاملی تهدیدزا و خوف برانگیز این احساس را از میان بردارد. از آن جایی که مهم ترین مسئولیت و تکلیف انسان از منظر قرآن، بندگی و عبادت خداوند است (ذاریات، آیه 56) تا این گونه به ایمان و تقوایی برسد که خود موجب علم حضوری و شهودی و موجبات یقین است، بنابراین، تامین این امنیت بسیار اساسی و مهم است. از نظر قرآن امنیتی واقعی است که تامین کننده این بخش از نیاز فطری و طبیعی بشر و گرایش به عبادت الهی باشد. پس از بازتاب ها و آثار امنیت واقعی باید به بسترسازی برای عبادت و بندگی اشاره کرد. از نظر قرآن، امنيّت، زمينه‌ساز رويكرد مردم به عبادت خداى متعال است(نور، آیه 55؛ قریش، آیه 4) پس اگر در جایی امنیت باشد، بندگی خداوند نیز هست و فقدان بستر عبادت الهی به معنای فقدان امنیت واقعی است. دولت اسلامی و جامعه اسلامی باید بتواند چنین امنیتی را برای شهروندان فراهم آورد؛ و اگر نتوانست باید در مشروعیت سیاسی و الهی خود شک و تردید کند و برای بازسازی این مقوله اقدام نماید.
2. امکان تحقیق: در بستر امنیت انسان بدون خوف و ترس می تواند به تحقیق علمی و کسب حقیقت بپردازد بی آن که موانعی موجب شود تا نتواند برای شناخت حقیقت اقدام کند. از نظر قرآن، امنيّت، زمينه دستيابى به حق و امكان تحقيق درباره حق را فراهم می آورد.(توبه، آیه 6) انسان وقتی به تحقیق علمی پرداخت و حق را شناخت به طور طبیعی تلاش می کند تا آن را در خود تحقق بخشد. این گونه است که تحقیق علمی به تحقق عملی ختم می شود و انسان را دگرگون می سازد.
3. آزادی گردشگری و سیاحت: گردشگرى آزادانه در شب و روز از آثار وجود امنيّت است.(سباء، آیه 18) اصولا هر گونه آزادی ازجمله گردشگری تابع امنیت است. همین آزادی موجب می شود تا شرایط برای درآمد اقتصادی و گردش آزادانه ثروت و سرمایه و پیشرفت اقتصادی فراهم آید.
4. آسایش و رفاه: امنیت و آرامش تامین کننده مولفه و عنصر آسایش و رفاه است. امنيّت، زمينه‌ساز رفاه و فراوانى نعمت است.(بقره، آیه 126؛ نحل، آیه 112؛ قصص، آیه 57) در آیه 126 سوره بقره، درخواست روزى و محصولات، پس از درخواست امنيّت بیان می شود و این ترتب مى‌تواند بیانگر این حقيقت باشد که امنیت است که آسایش و رفاه را به ارمغان می آورد و بستری مناسب برای آن فراهم می آورد.
5. سلامت و آرامش خانوادگی: برخی مفسران آرامش روحی افراد و سلامتی خانواده‌ها را از آثار امنیت دانسته‌اند.(نگاه کنید: فی ظلال القرآن، ج ۱، ص 210)
6. رشد علمی و آزادی های گوناگون: پیشرفت و رشد علمی در گرو آزادی اندیشه و تحقیق و بیان است. از این رو برنامه کرسی های آزاد اندیشی در فرآیند رشد علمی جامعه بسیار تاثیر دارد؛ در برابر فقدان و نبودن امنیت را در جامعه، زمینه‌ساز رکود علمی، اظهار نشدن عقاید، بروز نارضایتی عمومی، هم چنین زمینه ساز چاپلوسی، نفاق، بی‌تفاوتی و بی‌اعتمادی به حاکمان می شود.(نگاه کنید: تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۸۴.)

اهمیت امنیت در اسلام
امنیت به سبب ارزش و جایگاه عظیم آن در زندگی هر انسانی، عظیم ترین نعمت الهی دانسته شده است. آثار و برکاتی که برای امنیت بیان شده و می شود، خود بهترین گواه و شاهد در اهمیت و ارزش امنیت و آرامش در زندگی بشر است. البته انسانی که گرفتار ترس خوف و نیز مصیبت فقدان امنیت شده باشد، قدر امنیت، عافیت و سلامت را خوب می داند و تلاش می کند تا دمی بدون آن زیست نکند. از این روست که امنیت را از بزرگ ترین نعمت های الهی بر شمرده اند.
خداوند درباره امنیت عام و فراگیر به عنوان یکی از نعمت های بزرگ به امنیت در جغرافیای سرزمینی سباء اشاره می کند و می فرماید: وَ جَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِى بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَ قَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُواْ فِيهَا لَيَالِىَ وَ أَيَّامًا ءَامِنِينَ؛ و ميان آنان و ميان آبادى هايى كه در آنها بركت نهاده بوديم، شهرهاى متّصل به هم قرار داده بوديم و در ميان آنها مسافت را، به اندازه، مقرّر داشته بوديم. در اين [راه]ها، شب ها و روزها با امنیت و آسوده خاطر بگرديد.(سباء، آیه 18)
در منابع اهل سنت در تفسیر مطلق نعمتی که در قیامت پرسش می شود آمده است که رسول اللّه صلى الله عليه و آله  درباره قَولِ خداوند تبارک و تَعالى فرمود: «ثُمَّ لَتُسْئلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ؛ «سپس، در آن روز، قطعا از نعمتْ پرسش مى شويد» فرمود: الأَمنُ وَالصِّحَّةُ؛ مقصود از نعمت، امنیت و سلامت است.(تکاثر، آیه 8؛ تاريخ أصبهان: ج ۲ ص ۱۴۵ الرقم ۱۳۲۲، تفسير ابن كثير: ج ۸ ص ۴۹۷ كلاهما عن عبداللّه بن مسعود؛ هم در تفسیر شیعی مجمع البيان: ج ۱۰ ص ۸۱۲ به نقل از عبداللّه بن مسعود بدون إسناد به هیچ یک أهل البيت عليهم السلام. هم چنین در کتاب المناقب ابن شهرآشوب: ج۲ ص۱۵۳ از الإمام الباقر عليه السلام با زيادت «وولاية علي بن أبي طالب» در آخر حدیث، و در کتاب إرشاد القلوب: ص ۳۷ از الإمام علي عليه السلام با زيادت «القوة والعافية؛ توان و عافیت» پایان حدیث و آخرش، و نیز بحار الأنوار: ج ۲۴ ص ۵۴ ح ۱۴)
درباره تفسیر حسنات و سیئات روایتی از اهل بیت(ع) نقل شده که در آن امنیت جزو حسنات قرارداده شده است. در تفسیر قمی آمده است: في قَولِهِ تَعالى: «وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِكَ قُلْ كُلٌّ مِّنْ عِندِ اللَّهِ» (نساء، آیه 78) ـ:عَنِ الصّادِقينَ عليهم السلام أنَّهُم قالوا: الحَسَناتُ في كِتابِ اللّهِ عَلى وَجهَينِ، وَالسَّيِّئاتُ عَلى وَجهَينِ، فَمِنَ الحَسَناتِ الَّتي ذَكَرَهَا اللّهُ: الصِّحَّةُ وَالسَّلامَةُ وَالأَمنُ وَالسَّعَةُ وَالرِّزقُ، وقَد سَمّاهَا اللّهُ حَسَناتٍ، «وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ»  يَعني بِالسَّيِّئَةِ هاهُنا: المَرَضَ وَالخَوفَ وَالجوعَ وَالشِّدَّةَ؛ تفسير القمّىـ در باره اين سخن خداوند متعال: «و اگر به آنان خوبى رسد، مى گويند: «اين، از نزد خداست»، و اگر به آنان، گزندى برسد، مى گويند: «اين، از جانب توست». بگو: «هر دو از جانب خداست»»  ـ:از اهل بيت عليهم السلام، روايت شده است كه فرمودند: «خوبى ها در كتاب خدا بر دو گونه اند، و بدى ها نيز بر دو گونه. از جمله خوبى ها كه خداوند عز و جل نام برده، تن درستى و سلامت و امنيّت و گشايش (رفاه) و روزى است. خداوند، اينها را خوبى ناميده است. «و اگر بدى [و گزندى ]به آنها برسد»، مقصودش از بدى در اين جا، بيمارى و ترس و گرسنگى و سختى است.( تفسير القمّي: ج ۱ ص ۱۴۴، بحار الأنوار: ج ۵ ص ۲۰۲ ح ۲۷.)
از نظر پیامبر(ص) امنیت یکی از چهار نعمتی است که بدان نعمت های کامل الهی می شود. ایشان می فرماید: مَن أصبَحَ وأمسى وعِندَهُ ثَلاثٌ فَقَد تَمَّت عَلَيهِ النِّعمَةُ فِي الدُّنيا: مَن أصبَحَ وأمسى مُعافىً في بَدَنِهِ، آمِنا في سِربِهِ، عِندَهُ قوتُ يَومِهِ، فَإِن كانَت عِندَهُ الرّابِعَةُ فَقَد تَمَّت عَلَيهِ النِّعمَةُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ؛ وهُوَ الإِسلامُ؛ هر كس شب و روزِ خود را سپرى كند و از سه چيز، برخوردار باشد، نعمت دنيا را كامل دارد: كسى كه بام و شامش را در تن درستى و امنیت و آسايشِ خاطر بگذراند  و خوراكِ روزانه خود را داشته باشد. حال اگر چهارمين نعمت را هم داشته باشد، نعمت دنيا و آخرت بر او كامل شده است و آن نعمت، اسلام است.( الكافي: ج ۸ ص ۱۴۸ ح ۱۲۷ عن مسعدة بن صدقة، عن الإمام الصادق عليه السلام، تحف العقول: ص ۳۶ وفيه «وهو الإيمان» بدل «وهو الإسلام»، بحار الأنوار: ج۷۷ ص۱۳۹ ح۱۵ وراجع: كتاب من لا يحضره الفقيه: ج ۴ ص ۴۶۹ ح ۵۹۱۶ وسنن ابن ماجة: ج ۲ ص ۱۳۸۷ ح ۴۱۴۱.)
از نظر پیامبر(ص) قدر عافیت و امنیت را کسی نمی داند. ایشان می فرماید: نِعمَتانِ مَكفورَتانِ؛ الأَمنُ وَالعافِيَةُ؛ دو نعمت اند كه قدرشان ناشناخته است: امنيّت و سلامت.( الخصال:ص۳۴ ح۵ عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج ۸۱ ص ۱۷۰ ح۱.)
علامه مجلسی درباره واژه مکفوره می نویسد: «مكفورتان» أي مستورتان عن الناس، لا يعرفون قدرهما، أو لا يشكرهما الناس لغفلتهم عن عظم شأنهما؛ یعنی مستور و پوشیده از مردم است و مردمان قدرش را نمی شناسند یا آن که مردمان شکر این دو نعمت را به جا نمی آورند؛ چرا از عظمت ارزش آنها غافل هستند.(بحار الأنوار: ج ۸۱ ص ۱۷۰).
امیرمومنان امام علی(ع) در توصیف بهشت حضرت آدم(ع) به همین مساله امنیت اشاره می کند و می فرماید: أسكَنَ سُبحانَهُ آدَمَ عليه السلام دارا أرغَدَ  فيها عَيشَهُ، وآمَنَ فيها مَحَلَّتَهُ؛ خداوند سبحان، آدم عليه السلام را در سرايى جاى داد كه در آن سرا، زندگى اش را پُر از ناز و نعمت، و محيطش را برخوردار از امنيّت قرار داد.( نهج البلاغة: الخطبة۱، بحار الأنوار: ج ۶۳ ص ۲۱۳ ح ۴۸.)
واژه ارغد از رغد است. ارغد یعنی صاروا في رَغَدٍ من العيش: أي في رزق واسع؛ یعنی رزق و روزی اش وسیع و فراوان شد.(مجمع البحرين: ج ۲ ص ۷۱۴ «رغد»).
از نظر امیرمومنان امام علی(ع) نعمت امنیت، گواراترین نعمت برای بشر است. ایشان می فرماید: لا نِعمَةَ أهنَأُ مِنَ الأَمنِ؛ نعمتى گواراتر از امنيّت نيست.( غرر الحكم: ج ۶ ص ۴۳۵ ح ۱۰۹۱۱، عيون الحكم والمواعظ: ص ۵۴۴ ح ۱۰۱۱۹.)
اصولا سرور و شادمانی انسان به دو چیز اساسی یعنی آرامش و آسایش است که تامین کننده سعادت و خوشبختی بشر است. امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید::كُلُّ سُرورٍ يَحتاجُ إلى أمنٍ؛ هر شادمانى و سرورى نياز به امنيّت و آرامش دارد.(بحار الأنوار: ج ۷۸ ص ۷ ح ۵۹ نقلاً عن مطالب السؤول.)
چنان که گفته شد آرامش و آسایش دو عنصر اساسی بوجود آورنده سعادت و خوشبختی هستند؛ اما از نظر اهمیت، امیرمومنان، آرامش را مقدم و برتر از آسایش می داند؛ زیرا به نظر ایشان، آسایش در سایه سار آرامش و امنیت تحقق می یابد. ایشان می فرماید: رَفاهِيَةُ العَيشِ فِي الأَمنِ؛ آسايش زندگى، در گرو آرامش و امنيّت است.( غرر الحكم: ج۴ ص۱۰۰ ح۵۴۳۸، عيون الحكم والمواعظ: ص ۲۷۱ ح ۴۹۸۳)
امام صادق(ع) نیز در اهمیت امنیت می فرماید: النَّعيمُ فِي الدُّنيَا الأَمنُ وصِحَّةُ الجِسمِ، وتَمامُ النِّعمَةِ فِي الآخِرَةِ دُخولُ الجَنَّةِ، وما تَمَّتِ النِّعمَةُ عَلى عَبدٍ قَطُّ  ما لَم يَدخُلِ الجَنَّةَ؛ نعمت دنيا، امنيّت و تن درستى است، و كامل شدن نعمت در آخرت، رفتن به بهشت است. تا زمانى كه بنده وارد بهشت نشود، هرگز نعمت را كامل به دست نياورده است. (معاني الأخبار: ص ۴۰۸ ح ۸۷ عن زيد الشحام، بحار الأنوار: ج ۸۱ ص ۱۷۲ ح ۸.) به نظر می رسد که انسان تا وقتی به بهشت وارد نشده نباید خود را در امنیت بداند و هماره باید ترسان و خوفناک باشد؛ اما وقتی به بهشت وارد شد خود را در امنیتی مطلق و باقی خواهد یافت؛ زیرا هرگز در بهشت دگرگونی رخ نخواهد داد و تغییر بوجود نمی آید.
آن حضرت (ع) هم چنین می فرماید: ثَلاثَةُ أشياءَ يَحتاجُ النّاسُ طُرّا إلَيها: الأَمنُ، وَالعَدلُ، وَالخِصبُ؛ سه چيز است كه همه مردم به آنها نيازمندند: امنيّت، دادگرى، و فراوانى خیر. (تحف العقول: ص ۳۲۰، بحار الأنوار: ج ۷۸ ص ۲۳۴ ح ۴۴.)
پس از منظر متون اسلامى، امنيت اجتماعى، يكى از بزرگ ترين و گواراترين نعمت هاى الهى است كه با نعمت تن درستى و سلامت برابرى مى كند. همه مردم به آن نياز دارند و بدون آن، شادى در زندگى بى مفهوم است؛ ولى چنان که گذشت، كمتر كسى قدر اين نعمت بزرگ را مى داند: نِعمَتانِ مَكفورَتانِ: الأَمنُ وَالعافِيَةُ؛  دو نعمت اند كه ناسپاسى مى شوند: امنيت و سلامت.
از نظر آموزه های اسلامی، فقدان امنیت بدترین کمبودها در زندگی بشر است و انسان باید برای تامین آن تلاش کند و عوامل آشکار و نهان آن را شناسایی و در جست و جوی تحقق آن به این عوامل تمسک کند. از این روست که فقدان آن و عدم تلاش شخص یا جامعه برای تامین آن مورد نکوهش قرار گرفته  است.
پیامبر(ص) می فرماید: لا خَيرَ فِي القَولِ إلّا مَعَ الفِعلِ، ولا فِي المَنظَرِ إلّا مَعَ المَخبَرِ… ولا فِي الحَياةِ إلّا مَعَ الصِّحَّةِ، ولا فِي الوَطَنِ إلّا مَعَ الأَمنِ وَالسُّرورِ؛ در گفتارِ بى كردار، و ديدنِ بى آزمودن… و زندگى بدون سلامت، و وطن بدون امنيّت و شادمانى، خيرى نيست.( كتاب من لا يحضره الفقيه: ج ۴ ص ۳۶۹ ح ۵۷۶۲؛ مكارم الأخلاق: ج ۲ ص ۳۳۳ ح ۲۶۵۶؛ الاختصاص: ص ۲۴۳؛ بحار الأنوار: ج ۷۷ ص ۵۸ ح ۳.) پس در جامعه ای که امنیت نیست هیچ خیری نیست؛ بلکه باید آن را بدترین سرزمین ها و جوامع بشری دانست؛ چنان که امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: شَرُّ البِلادِ بَلَدٌ لا أمنَ فيهِ ولا خِصبَ؛ بدترينِ شهرها، شهرى است كه در آن، امنيّت و فراوانى نباشد.( غرر الحكم: ج۴ ص۱۶۵ ح۵۶۸۴، عيون الحكم والمواعظ: ص ۲۹۴ ح ۵۲۵۳.)
در جایی دیگر نیز می فرماید: شَرُّ الأَوطانِ ما لَم يَأمَن فيهِ القُطّانُ؛ بدترين وطن ها، وطنى است كه مقیمان و ساكنانش در آن، امنيّت نداشته باشند.( غرر الحكم: ج۴ ص۱۷۱ ح ۵۷۱۲، عيون الحكم والمواعظ: ص ۲۹۵ ح ۵۲۷۹.)
از نظر امام علی(ع) کسی که امنیت ندارد و همیشه ترسان و هراسان است، اصولا زندگی ندارد: الخائِفُ لا عَيشَ لَهُ؛ كسى كه در ترس و وحشت به سر مى بَرَد، زندگى ندارد.( غرر الحكم: ج۱ ص۲۵۱ ح۱۰۱۱، عيون الحكم والمواعظ: ص ۳۰ ح ۴۵۳.) این بدان معناست که حقیقت زندگی و عیش را باید در اموری چون امنیت جست و جو کرد و فقدان امنیت که ترس و خوف است، به معنای فقدان زندگی و عیش است.
امام صادق(ع) نیز می فرماید: قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام: خَمسُ خِصالٍ مَن فَقَدَ واحِدَةً مِنهُنَّ لَم يَزَل ناقِصَ العَيشِ، زائِلَ العَقلِ، مَشغولَ القَلبِ؛ فَأَوَّلُها: صِحَّةُ البَدَنِ، وَالثّانِيَةُ: الأَمنُ، وَالثّالِثَةُ: السَّعَةُ فِي الرِّزقِ، وَالرّابِعَةُ: الأَنيسُ المُوافِقُ.  قُلتُ: ومَا الأَنيسُ المُوافِقُ ؟ قالَ: الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ، وَالوَلَدُ الصّالِحُ، وَالخَليطُ الصّالِحُ. وَالخامِسَةُ ـ وهِيَ تَجمَعُ هذِهِ الخِصالَ ـ: الدَّعَةُ؛ «پنج چيز است كه هر كس يكى از آنها را نداشته باشد، پيوسته، زندگى اش ناقص، خِردش از كار افتاده، و دلش مشغول [و گرفتار ]است: اوّل، تن درستى و دوم، امنيّت و سوم، گشايشِ در روزى و چهارم، يارِ سازگار». گفتم: يارِ سازگار، چيست؟  فرمود: «همسر شايسته، و فرزند شايسته، و هم نشين شايسته».  [سپس ادامه داد:] «و پنجم ـ كه جامع اين چيزهاست ـ آسايش و رفاه است»( الخصال: ص ۲۸۴ ح ۳۴، بحار الأنوار: ج ۸۱ ص ۱۷۱ ح ۴.) «دعه» به معنای سکونت، راحت، صلح، آسایش و رفاه آمده است.(نگاه کنید: (بحارالأنوار: ج ۸۱ ص ۱۷۱)
خداوند در آیات قرآنی بر اهمیت و ارزش امنیت تاکید بسیار داشته و به قریش این منت را می گذارد که ایشان را از نظر اقتصادی و جانی در امنیت قرار داده  است.(قریش، آیه 4)
از نظر قرآن بهترین مکان ها جایی است که  امنیت در آن تامین باشد و مردم از نظر اقتصادی نیز تامین باشند.(قصص، آیه 57) از همین روست که با توصیف مکه به شهر امین (تین، آیه 3) بر اهمیت امنیت توجه می دهد. هم چنین خداوند شهر و جامعه مثالی و نمونه را جامعه ای می داند که دارای امنیت فراگیر و جامع باشد و مردم در آن با اطمینان و آرامش و آسایش زندگی کنند. در حقیقت سعادت و خوشبختی جوامع به آرامش و آسایش است.(نحل، آیه 112)
خداوند در آیه 108 سوره بقره، در تبیین ویژگی های شریعت اسلام، به این نکته توجه می دهد که اسلام مردم را به برقرارى صلح و امنيّت اجتماعى دعوت می کند و خود در ایجاد و گسترش آن تلاش دارد. این خود بیانگر اهمیت و ارزشی است که امنیت در فرهنگ اسلام و قاموس آن دارد.
از آن جایی که امنیت پایدار مهم ترین خواسته و نیاز انسانی در کنار آسایش و رفاه پایدار است، خداوند در توصیف بهشت به این دو مهم اشاره کرده و می گوید که بهشت جایی است که در آن آرامش و آسایش پایدار برای مومنان تامین است و آنان هیچ ترس و اندوهی نسبت به این امور ندارند.(زمر، آیه 73)
البته این بدان معنا نیست که اسلام خواهان آرامش و آسایش پایدار در روی زمین نیست، بلکه اسلام بر آن است تا در چارچوب کتاب و قانون، چنین امری را فراهم آورد و جامعه ای نمونه و مثالی در زمین ایجاد کند که در آن آرامش و آسایش به نسبت پایدار فراهم باشد.(نور، آیه 55؛ قصص، آیات 20 تا 25؛ فتح، آیه 27)
هم چنین خداوند در آیه 33 سوره مائده بر ضرورت پاسدارى از امنيّت و سلامت جامعه ايمانى با سركوب آشوبگران و فساد انگيزان خواهان تامین امنیت و حفظ و صیانت از آن است. این مهم ترین گواه و شاهد بر ارزش و اهمیتی است که امنیت در تفکر اسلامی دارد؛ زیرا فرمان جهاد برای تامین امنیت و حفظ آن را می دهد؛ چرا که گاه نمی توان تنها با کار فرهنگی و آموزشی و تربیتی دیگران را به حفظ امنیت دعوت کرد؛ بلکه لازم است تا گروهی که ظالم و امنیت زدا هستند با تیغ تیز شمشیر حذف یا با فشار سهمگین تازیانه بر جایشان نشاند.
امنیت، مسئولیت دولت و نظام اسلامی
در فقه اسلامی با توجه به اهمیت بسیار امنیت و آرامش در سعادت بشر از منظر قرآن، به این امر توجه خاص و ویژه ای مبذول شده است. توجه قرآن به امنیت در این گستره وسیع از آیات خود گواهی روشن بر مسئولیت و تکلیف امت و امام برای تامین آن است.
نگاهی به درخواست امنیت از سوی حضرت ابراهیم (بقره، آیه۱۲۶؛ ابراهیم، آیه۳۵. ) و تأکید قرآن بر حرمت جنگ در ماههای حرام برای تامین امنیت و منت گذاری بر قریش و اهل مکه به سبب تامین آن و یادآوری بعضی اقوام بهره‌مند از نعمت امنیت مانند قوم سبأ (سبأ، آیه 18) خود نمونه های از جایگاه و ارزش امنیت در فرهنگ قرآنی است.
هم چنین ارتباط بخش فراوانی از مباحث فقهی مانند حدود، دیات و جهاد و با مقوله امنیت، نشان از اهمیت امنیت در اسلام و زمینه‌ای برای نهادینه شدن فرهنگ امنیت در جامعه اسلامی باشد.
چنان که گذشت از نظر اسلام ضروری است تا برای ایجاد و حفظ و صیانت از امنیت با افراد و گروه یا جوامع ضد امنیت مبارزه کرد و آنان را حذف یا بر جای خود نشاند.(مائده، آیه 33)
خداوند با آن که مبارزه با کفر و شرک را به عنوان ظلم عظیم از وظایف و تکالیف هر مسلمانی دانسته است، با این حال اجازه نمی دهد که امنیت در همه صور و در همه احوال از فرد یا جامعه ای سلب شود؛ از این روست که فرمان می دهد تا در ماه های حرام از هر گونه جنگ که موجب سلب امنیت است خودداری شود و مسلمانان حق ندارند در این ماه ها به جنگ رفته و از مشرکان و کافران سلب امنیت نمایند.(توبه، آیات 4 و 5)
به هر حال، بر دولت اسلامی است تا به اشکال گوناگون از امنیت افراد جامعه و حتی جوامع دیگر دفاع و صیانت کند و به تامین آن اقدام نماید.
امنیت فلسفه وجودی نظام سیاسی ولایی
نظام سیاسی باید در راستای تامین سعادت فردی و جمعی عمل کند. از این رو، فلسفه وجودی نظام سیاسی و هدف ایجادی و بقایی آن تامین این مهم است که امنیت و آرامش است.  بر این اساس، مشروعیت نظام سیاسی و مقبولیت آن به کارآمدی در این عرصه است. هر نظامی که نتواند امنیت و آسایش را تامین نکند، از فاقد مشروعیت سیاسی خواهد بود؛ زیرا از عهده فلسفه وجودی خود بر نیامده است.
پیامبر(ص) می فرماید: رَغِبتُ عَن آلِهَةِ قَومي فِي الجاهِلِيَّةِ… حَتّى دَخَلتُ عَلَيهِ [ أي عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] فَسَلَّمتُ عَلَيهِ فَقُلتُ لَهُ: ما أنتَ؟ فَقالَ: نَبِيٌّ، فَقُلتُ: ومَا النَّبِيُّ؟ فَقالَ: رَسولُ اللّهِ، فَقُلتُ: ومَن أرسَلَكَ ؟ قالَ: اللّهُ عز و جل، قُلتُ: بِماذا أرسَلَكَ؟ فَقالَ: بِأَن توصَلَ الأَرحامُ، وتُحقَنَ الدِّماءُ، وتُؤَمَّنَ السُّبُلُ، وتُكسَرَ الأَوثانُ، ويُعبَدَ اللّهُ وَحدَهُ لا يُشرَكُ بِهِ شَيءٌ؛ در جاهليت، از خدايان قوم خود، روى گردانْدم… تا آن گاه كه خدمت پيامبر خدا رسيدم و سلام كردم و گفتم: تو كيستى ؟  فرمود: «پيامبر». گفتم: پيامبر، چيست؟  فرمود: «فرستاده خدا». گفتم: چه كسى تو را فرستاده است؟  فرمود: «خداوند». گفتم: براى چه فرستاده است؟  فرمود: «براى پيوندِ خويشاوندان، حفظ خون ها، امنيّت راه ها، شكستن بت ها، و پرستش خداى يگانه و بى انباز».( مسند ابن حنبل: ج ۶ ص ۵۳ ح ۱۷۰۱۳، مسند الشاميّين: ج ۲ ص ۳۰ ح ۸۶۳، تاريخ دمشق: ج ۴۶ ص ۲۶۲.)
از این حدیث به دست می آید که امنیت به ویژه امنیت در راه ها به عنوان یکی از فلسفه وجودی اسلام و به طور طبیعی نظام سیاسی آن تعریف شده است. تاکید بر امنیت راه ها از آن روست که راه ها مهم ترین عامل در پیشرفت و رفاه و آسایش است؛ وقتی آرامش و امنیت در راه ها برقرار گردد، زمینه برای رشد و شکوفایی در همه ابعاد زندگی فراهم می آید؛ زیرا گردشگری و نقل و انتقال کالا و منابع مادی و انسانی از طریق راه ها شدنی است.
امام على عليه السلام نیز به امنیت به عنوان یکی از اهداف و فلسفه وجودی حکومت و نظام سیاسی اشاره می کند و می فرماید: اللّهُمَّ إنَّكَ تَعلَمُ أنَّهُ لَم يَكُنِ الَّذي كانَ مِنّا مُنافَسَةً في سُلطانٍ، ولَا التِماسَ شَيءٍ مِن فُضولِ الحُطامِ، ولكِن لِنَرُدَّ المَعالِمَ مِن دينِكَ، ونُظهِرَ الإِصلاحَ في بِلادِكَ، فَيَأمَنَ المَظلومونَ مِن عِبادِكَ، وتُقامَ المُعَطَّلَةُ مِن حُدودِكَ؛ بار خدايا ! تو مى دانى كه آنچه از ما سر زد، از سرِ قدرت طلبى، يا به دست آوردن چيزى از دارايى بى ارزش دنيا نبود؛ بلكه براى اين بود كه نشانه هاى دينت را بازگردانيم و در شهرهايت، آبادانى پديدار سازيم تا بندگان ستم ديده ات در امنيّت باشند و احكامِ بر زمين مانده ات بر پا داشته شوند.( نهج البلاغة: الخطبة ۱۳۱، تحف العقول: ص ۲۳۹ عن الإمام الحسين عليه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج ۳۴ ص ۱۱۱ ح ۹۴۹؛ تذكرة الخواص: ص ۱۲۰ عن عبداللّه بن صالح العجلي.)
آن حضرت (ع) در جایی دیگر به این نکته اشاره می کند که اصولا فلسفه وجودی نظام سیاسی چیزی جز اموری از جمله تامین امنیت نیست؛ در این امر هیچ فرقی میان نظام سیاسی اسلامی و غیر اسلامی نیست؛ زیرا اگر امنیت برای مردم و جامعه به دست نظام سیاسی تامین نشود، نظام سیاسی مشروعیت سیاسی خود را از دست خواهد داد؛ چرا که فلسفه وجودی هر نظام سیاسی تامین این امور است. آن حضرت بر همین اساس می فرماید:لابُدَّ لِلنّاسِ مِن أميرٍ بَرٍّ أو فاجِرٍ، يَعمَلُ في إمرَتِهِ المُؤمِنُ، ويَستَمتِعُ فيهَا الكافِرُ، ويُبَلِّغُ اللّهُ فيهَا الأَجَلَ، ويُجمَعُ بِهِ الفَيءُ، ويُقاتَلُ بِهِ العَدُوُّ، وتَأمَنُ بِهِ السُّبُلُ؛ مردم را ناگزير فرمان روايى بايد، نيك يا بد، تا در [سايه] فرمان روايى او مؤمن، كار خويش (اطاعت خدا) كند و كافر، بهره خويش ببَرَد، و خداوند، هر كس را به اجل مقدّرش برساند، و به وسيله او، ماليات ها جمع آورى گردد و با دشمن، جنگ شود و راه ها امن گردند.( نهج البلاغة: الخطبة ۴۰، بحار الأنوار: ج ۷۵ ص ۳۵۸ ح ۷۲؛ شعب الإيمان: ج ۶ ص ۶۵ ح ۷۵۰۸ عن ليث، المصنّف لابن أبي شيبة: ج ۸ ص ۷۴۱ ح ۵۱ عن أبي البختري من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وكلاهما نحوه، كنز العمّال: ج ۵ ص ۷۵۱ ح ۱۴۲۸۶، وراجع: السنن الكبرى: ج ۸ ص ۳۱۹ ح ۱۶۷۶۴.)
در کتاب المزار، شهيد اوّل ـ از زيارتى كه با آن امير مؤمنان عليه السلام در شب بيست و هفتم رجب، زيارت مى شود ـ این جمله در تبیین سیره عملی امام (ع) آمده است: وبَذَلَ عليه السلام نَفسَهُ في مَرضاةِ رَسولِكَ… وحينَ وَجَدَ أنصارا نَهَضَ مُستَقِلّاً بِأَعباءِ الخِلافَةِ، مُضطَلِعا بِأَثقالِ الإِمامَةِ، فَنَصَبَ رايَةَ الهُدى في عِبادِكَ، ونَشَرَ ثَوبَ الأَمنِ في بِلادِكَ، وبَسَطَ العَدلَ في بَرِيَّتِكَ؛:و در راه خشنودى پيامبرت، جان فشانى كرد… و آن گاه كه يارانى يافت، مسئوليت هاى خلافت را برعهده گرفت و بارهاى سنگين پيشوايى را به دوش كشيد و پرچم راهبرى را در ميان بندگانت برافراشت و بساط امنيّت را در شهرهايت افكند، و عدل را در ميان آفريدگانت گسترانيد. (المزار للشهيد الأوّل: ص ۱۰۶، بحار الأنوار: ج ۱۰۰ ص ۳۸۰ ح ۱۰.)
در حقیقت، در این زیارت از فلسفه وجودی نظام سیاسی سخن به میان آمده که در قالب نظام ولایی سامان یافته بود. پس همان طوری که فلسفه وجودی هر نظام سیاسی تامین امنیت است، امیرمومنان امام علی(ع) به عنوان رهبر و امام رهبر سیاسی نظام ولایی در این راستا گام برداشت و به مسئولیت و تعهدات خود عمل کرد.
نظام سیاسی باید برای تامین امنیت از هر ابزار مناسب و کارآمدی استفادده کند. از آن جایی که تامین امنیت در برابر دشمنان خارجی بسیار مهم است، امام زین العابدین در دعایش برای مرزداران به این نکته مهم توجه داده و می فرماید:فَإِن خَتَمتَ لَهُ بِالسَّعادَةِ، وقَضَيتَ لَهُ بِالشَّهادَةِ، فَبَعدَ أن يَجتاحَ عَدُوَّكَ بِالقَتلِ، وبَعدَ أن يَجهَدَ بِهِمُ الأَسرُ، وبَعدَ أن تَأمَنَ أطرافُ المُسلِمينَ، وبَعدَ أن يُوَلِّيَ عَدُوُّكَ مُدبِرينَ؛ اگر زندگى اش را به نيك بختى پايان دادى و شهادت را بر او مقدّر فرمودى، اين [شهادتش ]پس از آن باشد كه دشمنت را به كُشتار، از بيخ و بُن بركَنَد، و پس از آن كه دشمنانت به رنج اسارت در افتند، و پس از آن كه مرزهاى مسلمانان، امنيّت يابد، و پس از آن كه دشمنت پشت كرده، بگريزد (الصحيفة السجّادية: ص ۱۱۵ الدعاء ۲۷.)
امام رضا عليه السلام نیز فلسفه وجودی نظام سیاسی ولایی را اموری از جمله تامین امنیت دانسته و می فرماید: إنَّ الإِمامَةَ زِمامُ الدّينِ، ونِظامُ المُسلِمينَ، وصَلاحُ الدُّنيا، وعِزُّ المُؤمِنينَ. إنَّ الإِمامَةَ اُسُّ الإِسلامِ النّامي، وفَرعُهُ السّامي. بِالإِمامِ تَمامُ الصَّلاةِ وَالزَّكاةِ وَالصِّيامِ وَالحَجِّ وَالجِهادِ، وتَوفيرُ الفَيءِ  وَالصَّدَقاتِ، وإمضاءُ الحُدودِ وَالأَحكامِ، ومَنعُ الثُّغورِ  وَالأَطرافِ؛ امامت، زمامِ دين است، و رشته پيوند  مسلمانان، و مايه آبادانى دنيا، و اقتدار مؤمنان. امامت، اساس و ريشه بالنده اسلام و شاخه بلند آن است. با امامت، نماز و زكات و روزه و حجّ و جهاد، كامل مى شوند، و فئ و زكات، جمع آورى مى شوند، و حدود و احكام، اجرا مى گردند، و مرزها و سرحدّات، نگهدارى مى شوند.( الكافي: ج ۱ ص ۲۰۰ ح ۱، كمال الدين: ص ۶۷۷ ح ۳۱، معاني الأخبار: ص ۹۷ ح ۲، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج۱ ص ۲۱۸ ح ۱ كلّها عن عبدالعزيز بن مسلم، بحار الأنوار: ج ۲۵ ص ۱۲۲ ح ۴.)
واژه ثغر به معنای جایی است که ترس هجوم دشمن از آن می رود.
این حدیث به صراحت وظایف و مسئولیت نظام سیاسی را بیان کرده و مشروعیت نظام سیاسی ولایی را در تامین این امور می داند. خداوند در قرآن به این امور در سوره حج توجه داده و می فرماید: الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ؛ همان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم نماز برپا مى دارند و زكات مى‏ دهند و به كارهاى پسنديده وامى دارند و از كارهاى ناپسند باز مى دارند و فرجام همه كارها از آن خداست.(حج، آیه 41)
از نظر اسلام، امنیت به ویژه در حوزه اجتماعی که شامل امنیت سیاسی و مانند آن می شود، بسیار اهمیت دارد. در اهمّيت امنيت اجتماعى در اسلام همین بس است که پیامبرش فلسفه رسالت و امامت را با امنیت اجتماعی پیوند می زند و مرتبط می داند. پيامبر خدا(ص)، در پاسخ به سؤال از فلسفه رسالت خود مى فرمايد: بأن توصَلَ الأرحامُ وتُحقَنَ الدِّماءُ وتُؤَمَّنَ السُّبُلُ؛  خويشاوندى پيوند داده شود، خون ها حفظ شوند و راه ها امن گردند.
همچنين، اشاره به حفظ و صيانت مرزهاى بلاد اسلامى، و ايجاد امنيت براى ستم ديدگان، در تبيين حكمت زمامدارىِ امامانِ اهل بيت عليهم السلام در روايات ايشان، حاكى از مسئوليت سنگين حاكمان اسلامى در برقرارى امنيت اجتماعى است.
آسیب های امنیتی
امنیت پایدار شدنی و دست یافتنی نیست، ولی می توان از امنیت به نسبت پایداری سخن گفت که در سایه ایمان و عمل صالح ایجاد می شود؛ زیرا از نظر قرآن امت و جامعه ای که خود را مسلح به ایمان و عمل صالح کنند، از برکات مادی و معنوی از جمله امنیت برخوردار خواهند بود. به سخن دیگر، عبادت خداوند تبارک تعالی موجب امنیت پایدار است.(نور، آیه 55؛ قریش، آیات 3 و 4) به طور طبیعی امنیت پایدار، موجب رفاه و آسایش و امنیت روانی جامعه می شود.(نحل، آیه 112)
البته از آن جایی که امنیت در آیات قرآنی معلول علتی چون عبادت خدا در قالب ایمان و عمل صالح دانسته شده، می توان گفت که امنیت امری ناپدار است مگر این که هماره علت باقی و برقرار باشد. از آن جایی که امنیت اجتماعی متوقف بر عمکرد امت و اجتماع در حفظ علت یعنی عبادت است، هر گاه گروه بیش تری از مردم پایبند آن باشند، این امنیت برقرار خواهد شد و هر چه کم شود یا کاهش یابد، به همان میزان امنیت اجتماعی شکننده تر خواهد بود.
خداوند در آیات 164 و 165 سوره شعراء می فرماید امنیت، امری پایدار نیست؛ زیرا متوقف بر عملکرد مردم و قوم است. پس این عملکرد مردم است که تعیین کننده پایداری و ناپایداری امنیت است. به عنوان نمونه کفران نعمت از عوامل زوال امنیت و از دست رفتن آن است.(نحل، آیه 112)
هم چنین دعا و نیایش که اوج عبادت انسان و بیانگر نیاز فقری انسان به خداست، می تواند نقش مهمی را در ایجاد و بقای امنیت ایفا کند. از این روست که پیامبران و معصومان(ع) از دعا و نیایش برای تامین امنیت استفاده می کردند و از خداوند می خواستند تا نیاز امنیتی ایشان و جامعه و امت را برآورده سازد.
حضرت ابراهیم (ع) در نیایش خویش می فرماید: إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَـذَا بَلَدًا ءَامِنًا وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ ءَامَنَ مِنْهُم بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْاخِرِ قَالَ وَ مَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ؛ «و آن گاه كه ابراهيم گفت: «پروردگارا ! اين جا را شهرى امن، قرار ده و مردمش را ـ هر كس از آنان كه به خدا و روزِ بازپسين ايمان بياورد ـ از ميوه ها روزى بخش»، [خدا ]فرمود: «ولى هر كس كفر بورزد، اندكى برخوردارش مى كنم. سپس او را با خوارى به سوى عذاب آتش مى كشانم؛ و چه بدسرانجامى است!».(بقره، آیه 126) و در جایی  دیگر خداوند درباره دعای آن حضرت(ع) می فرماید: « وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ ءَامِنًا وَ اجْنُبْنِى وَ بَنِىَّ أَن نَّعْبُدَ الْأَصْنَامَ؛ و آن گاه كه ابراهيم گفت: «پروردگارا ! اين شهر را امن قرار ده و من و فرزندانم را از اين كه بت ها را بپرستيم، دور بدار».(ابراهیم، آیه 35)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در دعاى خویش در تعقيبات نماز ظهر خدایش را چنین می خواند: اللّهُمَّ لا تَدَع لي ذَنبا إلّا غَفَرتَهُ، ولا هَمّا إلّا فَرَّجتَهُ، ولا سُقما إلّا شَفَيتَهُ، ولا عَيبا إلّا سَتَرتَهُ، ولا رِزقا إلّا بَسَطتَهُ، ولا خَوفا إلّا آمَنتَهُ؛ بار خدايا ! هر گناهى دارم، بيامرز، هر نگرانى و اندوهى دارم، بزُداى، هر بيمارى اى دارم، بهبود بخش، هر عيبى دارم، بپوشان، و روزى ام را گشايش ده، و ترس مرا به امنيّت بدل فرما.( فلاح السائل: ص ۳۱۰ ح ۲۱۰؛ مصباح المتهجّد: ص ۷۶ ح ۱۲۴، المصباح للكفعمي: ص ۵۳؛ المزار للمفيد: ص ۱۲۳، المزار الكبير: ص ۱۷۹؛ بحارالأنوار: ج ۸۶ ص ۶۳ ح ۲.)
و امیرمومنان نیز می فرمود: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا رَأى الهِلالَ… قالَ: اللّهُمَّ أهِلَّهُ عَلَينا بِالأَمنِ وَالإيمانِ، وَالسَّلامَةِ وَالإِسلامِ وَالإِحسانِ؛ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هرگاه هلال ماه را مى ديد… مى گفت: «بار خدايا ! در اين ماه، ما را از امنيّت و ايمان و سلامت و اسلام و نيكوكارى، برخوردار گردان».( عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج ۲ ص ۷۱ ح ۳۲۹؛ الأمالي للطوسي: ص۴۹۵ ح ۱۰۸۴؛ مصباح المتهجّد: ص ۵۴۰ ح ۶۲۵؛ الإقبال: ج ۱ ص ۶۲؛ بحار الأنوار: ج ۹۵ ص ۳۴۳ ح ۱.)
امام علی(ع) در دعا و نیایش روز ششم ماه چنین می خواند: مِن دُعائِهِ فِي اليَومِ السّادِسِ مِنَ الشَّهرِ ـ:الحَمدُ للّهِ الَّذي آمَنَ روعَنا؛ ستايش، خدايى را كه فزع و ترس ما را به امنيّت، مبدّل ساخت.( الدروع الواقية: ص ۱۸۵، بحار الأنوار: ج۹۷ ص۱۹۳ ح۳.)
و یا می خواند: الحَمدُ للّهِ الَّذي آمَنَنا، الحَمدُ للّهِ الَّذي كَبَتَ عَدُوَّنا؛ ستايش، خدايى را كه ما را در امنيّت قرار داد. ستايش، خدايى را كه دشمن ما را خوار و سركوب كرد.( الدروع الواقية: ص ۱۸۵، بحار الأنوار: ج۹۷ ص۱۹۳ ح۳.)
امام زين العابدين عليه السلام ـ از دعاى ايشان براى عافيت ـ خدا را چنین می خواند: وَامنُن عَلَيَّ بِالصِّحَّةِ وَالأَمنِ و مرا از نعمت تن درستى و امنيّت برخوردار فرما.( الصحيفة السجادية: ص ۹۷ الدعاء ۲۳.)
و نیز می خواند: اللّهُمَّ أعطِنِي السَّعَةَ فِي الرِّزقِ، وَالأَمنَ فِي الوَطَنِ؛ بار خدايا ! گشايش در روزى، و امنيّت در وطن را عطايم فرما.( مصباح المتهجّد: ص ۵۹۵ ح ۶۹۱، الإقبال: ج ۱ ص ۱۷۱؛ بحار الأنوار: ج۹۸ ص۹۱ ح۲.)
هم چنین می خواند: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وأبدِلني… مِن مَرارَةِ خَوفِ الظّالِمينَ حَلاوَةَ الأَمَنَةِ؛ بار خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست، و به جاى… تلخىِ ترس از ستمگران، شيرينى امنيّت را عطايم كن!( الصحيفة السجادية: ص ۸۲ الدعاء ۲۰.)
و نیز خدا را در نیایش می خواند و می گوید: إلهي ومَولايَ… فَوَجَدتَ عِبادَكَ في شَتَّى الحالاتِ: فَمِنهُ خائِفٌ لَجَأَ إلَيكَ فَآمَنتَهُ؛ و تو بندگانت را خدا و سروم!… بندگانت را در حالات گونه گون يافتى: از آنهاست ترسانى كه به تو پناه آورده و تو او را آرامش و امنيّت بخشيده اى.( بحار الأنوار: ج ۹۴ ص ۱۳۰ ح ۱۹ )
امام رضا (ع)در نیایش خود می گوید: أسأَ لُكَ الأَمنَ وَالإيمانَ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ؛ امنيّت و ايمان را در دنيا و آخرت، از تو درخواست مى كنم.( الكافي: ج ۲ ص ۵۷۹ ح ۹)
امام هادی(ع) نیز خدایش را این گونه می خواند: يا مَن دَعاهُ المُضطَرّونَ فَأَجابَهُم، ولَجَأَ إلَيهِ الخائِفونَ فَآمَنَهُم؛ اى آن كه درماندگان او را خواندند و پاسخشان داد، و بيمناكان به او پناه بردند و آسوده خاطرشان كرد و امنیت بخشید. (مهج الدعوات: ص ۸۳، مصباح المتهجّد: ص ۵۱۶ ح ۵۹۸؛ بحار الأنوار: ج۸۵ ص ۲۲۷ ح ۱.)
امام مهدی(عج) در نیایش خویش می گوید: يا آمِناً مِن كُلِّ شَيءٍ، وكُلُّ شَيءٍ مِنكَ خائِفٌ حَذِرٌ، أسأَلُكَ بِأَمنِكَ مِن كُلِّ شَيءٍ، وخَوفِ كُلِّ شَيءٍ مِنكَ، أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وأن تُعطِيَني أمانا لِنَفسي وأهلي ووَلَدي وسائِرِ ما أنعَمتَ بِهِ عَلَيَّ، حَتّى لا أخافَ أحَدا، ولا أحذَرَ مِن شَيءٍ أبَدا، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ، وحَسبُنَا اللّهُ ونِعمَ الوَكيلُ؛ اى ايمن از هر چيز، و هر چيز از تو بيمناك! به ايمنى ات از هر چيز و بيمناكى هر چيز از تو، از تو درخواست مى كنم كه بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرستى، و به خودم و همسر و فرزندم و ديگر نعمت هايى كه ارزانى ام داشته اى، امنيّت بخشى، چندان كه هرگز از كسى نترسم و از چيزى بيمناك نباشم، كه به راستى، تو بر هر چيزى توانايى؛ و خدا ما را بس است و او، نيكو حمايتگرى است.( مهج الدعوات: ص ۳۵۲؛ مكارم الأخلاق: ج ۲ ص ۱۳۶ ح ۲۳۴۶، المصباح للكفعمي: ص ۵۲۲، بحار الأنوار: ج ۸۹ ص ۳۲۴ ح ۳۰.)
باید توجه داشت که مهم ترین آسیب های امنیتی شامل فقدان امنیت جانی، مالی و عرضی است. آدم ربایی و یا قتل از آسیب هایی است که امنیت را در یک جامعه با بحران مواجه می کند.(انفال، آیه 26؛ قصص،آیه 57؛ عنکبوت، آیه 67)
هم چنین افشای اسرار و اخبار امنیتی می تواند جامعه را با بحران امنیتی مواجه سازد که باید نسبت به آن برنامه و سیاست هایی را به مورد اجرا گذاشت که جامعه از این حیث با مشکل مواجه نشود.(نساء، آیه 83)
مکه حریم امن و امنیت
از نظر آموزه های قرآنی برخی از مناطق و مراکز به عنوان مناطق امن تعریف شده و حکم فقهی خاصی برای آن است. از جمله این مناطق می توان به مکه مکرمه اشاره کرد.
خداوند با توصیف شهر مکه به شهر امن نه تنها به یک حکم تکوینی اشاره دارد، بلکه بر آن است تا حکم تشریعی درباره آن جا را بیان کند. خداوند می فرماید: وَ هَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ؛ سوگند به اين شهر امن.(تین، آیه 3) بر اساس روایات تفسیری مراد از این شهر همان شهر مکه است که با توصیف آن به وصف امن، به حکم تشریعی نیز اشاره می شود. بر اساس این حکم کسی را نرسد که در امنیت این شهر خللی ایجاد کند.
البته برخی این حکم تشریعی را مختص به بیت الله الحرام و مسجد الحرام دانسته و به این آیه استدلال می کنند که خداوند می فرماید: وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَ أَمْنًا؛ در آن، نشانه هايى روشن است. از جمله این نشانه، مقام ابراهيم است، و هر كه در آن درآيد، در امان است.(بقره، آیه 125)
آنان در تایید این حکم اختصاصی برای بیت الله به این آیه استدلال می کنند که می فرماید: فِيهِ ءَايَاتُ بَيِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ ءَامِنًا؛ در آن، نشانه هايى روشن است. از جمله این نشانه های روشن، مقام ابراهيم است، و هر كه در آن درآيد، در امان است.(آل عمران، آیه 97) زیرا در این آیه به صراحت بیان شده که هر کسی بی استثنا حتی مجرمان اگر به این منطقه یعنی مسجد الحرام وارد شود، در امنیت است. آیه هر چند اخبار از واقعیتی خارجی می دهد، ولی باید گفت انشایی در سیاق خبر است؛ زیرا بیان حکم و انشاء در قالب خبر قوی تر از آن است که در قالب امر و نهی بیان شود.
اما به نظر می رسد که دایره این حکم فراتر از محدوده خانه خدا و یا مسجد الحرام است؛ زیرا خداوند خود در جایی دیگر می فرماید: أَوَ لَمْ يَرَوْاْ أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا ءَامِنًا وَ يُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ؛ آيا نديده اند كه ما [براى آنان] حرمى امن قرار داديم، و حال آن كه مردم از حواشى آن، رُبوده مى شوند؟ آيا به باطل، ايمان مى آورند و به نعمت خدا كفر مى ورزند؟(عنکبوت، آیه 67) در آیه سخن از امنیت حرم است و حرم در اصطلاح فقه اسلامی فراتر از بیت الله و مسجد الحرام است؛ زیرا پیامبر(ص) محدوده حرم را بیان کرده است و شکی نیست که آن چه پیامبر(ص) می فرماید حکم الله و اطاعت از آن واجب است.(حشر، آیه 7)
بر اساس آیاتی از قرآن از جمله آیات 44 و 64  سوره نحل، سخنان آن حضرت(ع) در مقام تبیین معارف و احکام قرآن لازم قبول و اجرا است. آن حضرت (ص)  در تبیین حکم شرعی امنیت در محدوده حرم  می فرماید: مَن قَتَلَ قَتيلاً وأذنَبَ ذَنباً ثُمَّ لَجَأَ إلَى الحَرَمِ فَقَد أمِنَ، لا يُقادُ فيهِ ما دامَ فِي الحَرَمِ، ولا يُؤخَذُ ولا يُؤذى ولا يُؤوى ولا يُطعَمُ ولا يُسقى ولا يُبايَعُ ولا يُضيفُ ولا يُضافُ؛ هر كس مرتكب قتلى شود و دست به گناهى بزند، سپس به حرم [امن الهى] پناه ببرد، در امان است و تا زمانى كه در حرم است، نه بايد او را قصاص كرد، نه دستگير كرد، نه آزارش داد، نه پناهش داد، نه آب و غذايش داد، نه با او داد و ستد كرد، نه ميهمانش شد و نه ميهمانش كرد.( الجعفريّات: ص ۷۱ از الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام؛ مستدرك الوسائل: ج ۹ ص ۳۳۲ ح ۱۱۰۲۵.)
البته از این روایت به دست می آید که پناه آوری مجرمان به حریم امن الهی موجب نمی شود که گناهش شسته و حدود و احکام کیفری در مورد مجرم اجرا نشود؛ زیرا سیاستی را باید مردم در پیش گیرند که مجرمان نتوانند از قانون حرم برای رفتار بزهکارانه و مجرمانه خود سود برند. پس مردم باید بر اساس اصل طرد اجتماعی با مجرمانی که در بیرون حرم جرمی مرتکب و به حرم پناه آورده اند رفتار کنند، تا زمینه برای خروج ایشان از حرم و اجرای حدود و احکام دیگر در خارج حرم فراهم آید. از این رو، پیامبر(ص)در جایی دیگر می فرماید::ألا لَعنَةُ اللّهِ وَالمَلائِكَةِ وَالنّاسِ أجمَعينَ عَلى مَن أحدَثَ فِي الإِسلامِ حَدَثاَ، يَعني يُحدِثُ فِي الحِلِّ فَيَلجَأُ إلَى الحَرَمِ فَلا يُؤويهِ أحَدٌ، ولا يَنصُرُهُ، ولا يُضيفُهُ، حَتّى يَخرُجَ إلَى الحِلِّ فَيُقامَ عَلَيهِ الحَدُّ؛ هان ! لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگى، بر كسى باد كه در اسلام، حادثه آفرينى كند؛ يعنى در غير حرم، دست به حادثه اى (قتلى) بزند و به حرم (مكّه) پناه ببرد ! چنين شخصى را هيچ كس حق ندارد جا و پناه دهد، يارى اش رساند و ميهمانش كند تا آن كه به خارج حرم برود و حد بر او جارى گردد.( الجعفريّات: ص ۷۱ از الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام؛ مستدرك الوسائل: ج ۹ ص ۳۳۲ ح ۱۱۰۲۶.)
در این روایات به خوبی بیان شده که حرم مکه حرم امنیت است و جانی و بزهکار به جرم جنایت و جرم خارج از حرم در داخل آن مجازات و کیفر نمی شود و باید از آن منطقه رانده شود تا در بیرون از حرم مجازات شود؛ اما اگر کسی قداست حریم حرم را حرمت نگه نداشت و حریم حرمت را شکست، چنین شخصی به سبب آن که حرمت حرم را نگه نداشت در داخل حرم مجازات می شود. از پیامبر(ص) روایت است که فرمود: الحَرَمُ لا يُختَلى خلاؤه، ولا يُعضَدُ شَجَرُهُ ولا شَوكُهُ، ولا يُنَفَّرُ صَيدُهُ… فَمَن أصَبتُموهُ اختَلى أو عَضَدَ الشَّجَرَ أو نَفَّرَ الصَّيدَ فَقَد حَلَّ لَكُم سَبُّهُ وأن توجِعوهُ ظَهرَهُ بِمَا استَحَلَّ فِي الحَرَمِ؛ گياهِ [خشك يا تَرِ] حرم را نبايد چيد، درخت و خارش را نبايد قطع كرد، و صيدش را نبايد رَم داد…. پس اگر كسى را ديديد كه گياهى را چيد يا درختى را قطع كرد يا صيدى را رَم داد، بر شما رواست كه به سبب رواشمارى اش در حرم، به او ناسزا بگوييد و پشتش را دردمند سازيد.( الجعفريّات: ص ۷۱ عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام، دعائم الإسلام: ج ۱ ص ۳۱۰)
چنان که گفته شد برخی منطقه و محدوده امن الهی را بیت الله یا مسجد الحرام دانسته اند، ولی به نظر می رسد که حریم حکم الهی حرم است؛ عبداللّه بن سنان از امام صادق عليه السلام درباره این محدوده می پرسد. در روایت است: قال:سَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: « وَمَن دَخَلَهُ كَانَ ءَامِنًا » ، البَيتَ عَنى أمِ الحَرَمَ ؟   قالَ: مَن دَخَلَ الحَرَمَ مِنَ النّاسِ مُستَجيرا بِهِ فَهُوَ آمِنٌ مِن سَخَطِ اللّهِ، ومَن دَخَلَهُ مِنَ الوَحشِ وَالطَّيرِ كانَ آمِنا مِن أن يُهاجَ أو يُؤذى حَتّى يَخرُجَ مِنَ الحَرَمِ؛ از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جل: «و هر كه بدان وارد شود، در امان است»  پرسيدم كه: آيا مقصود، خانه [ى كعبه ]است يا حرم؟ فرمود: «هر انسانى كه به حرمْ وارد شود و به آن پناهنده گردد، از خشم خدا در امان است، و هر حيوان وحشى و پرنده اى كه به آن وارد شود، در امان است و نبايد آن را رَم داد يا اذيّت كرد تا از حرم، خارج شود» (الكافي: ج ۴ ص ۲۲۶ ح ۱، تهذيب الأحكام: ج ۵ ص ۴۴۹ ح ۱۵۶۶، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج ۲ ص ۲۵۱ ح ۲۳۲۷، مجمع البيان: ج ۱ ص ۳۸۷، عوالي اللآلي: ج ۲ ص ۹۵ ح ۲۵۵ وليس فيهما صدره، وسائل الشيعة: ج ۹ ص ۳۳۵ ح ۱۷۶۰۴.)
این امنیت نه تنها برای انسان بلکه برای گیاهان هم برقرار است. امام صادق(ع) می فرماید: كُلُّ شَيءٍ يَنبُتُ فِي الحَرَمِ فَهُوَ حَرامٌ عَلَى النّاسِ أجمَعينَ، إلّا ما أنبَتَّهُ أنتَ وغَرَستَهُ؛ هر چيزى كه در حرم مى رويد، بر همه مردم حرام است، بجز آنچه [از گياه و درخت ]خودت كاشته اى و نشانده اى.( تهذيب الأحكام: ج ۵ ص ۳۸۰ ح ۱۳۲۵، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج ۲ ص ۲۵۴ ح ۲۳۴۲، الكافي: ج ۴ ص ۲۳۱ ح ۲ ليس فيه ذيله وكلّها عن حريز، وسائل الشيعة: ج ۹ ص ۱۷۵ ح ۱۷۰۷۹.)
آن حضرت(ع) کاشته اهلی را مجاز به تصرف می داند. به نظر می رسد که پرورش یافته اهلی نیز این گونه باشد؛ اما در روایتی خلاف آن بیان شده است. در روایت است: ـ عِندَما سُئِلَ عَن طائِرٍ أهلِيٍّ اُدخِلَ الحَرَمَ حَيّاً ـ:لا يُمَسُّ لِأَنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ: «مَن دَخَلَهُ كَانَ ءَامِنًا» ؛ امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ پرسشى در باره وارد شدن پرنده اهلى به حرم ـ:نبايد به آن دست زد؛ چرا كه خداوند متعال مى فرمايد: «هر كه بدان وارد شود، در امان است». (تهذيب الأحكام: ج ۵ ص ۳۴۸ ح ۱۲۰۶، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج ۲ ص ۲۶۲ ح ۲۳۶۷، علل الشرائع: ص ۴۵۱ ح ۱ و ص ۴۵۴ ح ۷ كلّها عن معاوية بن عمّار، بحارالأنوار: ج ۹۹ ص ۱۵۲ ح ۲۴.)
در روایت دیگر آمده است: عنه عليه السلام ـ عِندَما سُئِل عَن ظَبيٍ دَخَلَ الحَرَمَ ـ:لا يُؤخَذُ ولا يُمَسُّ، إنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ: «مَن دَخَلَهُ كَانَ ءَامِنًا»؛ امام صادق عليه السلامـ در پاسخ پرسشى در باره آهويى كه به حرم در آمده است ـ:گرفته نشود و دست هم زده نشود؛ چرا كه خداوند متعال فرموده است: «هر كه بدان وارد شود، در امان است».( تهذيب الأحكام: ج ۵ ص ۳۶۲ ح ۱۲۵۸ عن محمد بن مسلم، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج ۲ ص ۲۶۲ ح ۲۳۶۸ عن محمد بن مسلم عن أحدهما عليهماالسلام، وسائل الشيعة: ج ۹ ص ۱۷۶ ح ۱۷۰۸۲.)
و نیز آمده است: مصباح الشريعةـ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام ـ:مَن دَخَلَ الحَرَمَ أمِنَ مِنَ الخَلقِ، ومَن دَخَلَ المَسجِدَ أمِنَت جَوارِحُهُ أن يَستَعمِلَها فِي المَعصِيَةِ، ومَن دَخَلَ الكَعبَةَ أمِنَ قَلبُهُ مِن أن يَشغَلَهُ بِغَيرِ ذِكرِ اللّهِ؛ مصباح الشريعةـ در آنچه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است ـ:هر كس به حرم درآيد، از مخلوق در امان است. هر كس به مسجد [الحرام ]درآيد، اندام هايش از اين كه آنها را در معصيت به كار گيرد، در امان اند؛ و هر كس به كعبه درآيد، دلش از اين كه آن را به غير ياد خدا مشغول دارد، در امان است.( مصباح الشريعة: ص ۱۶، بحار الأنوار: ج ۷۰ ص ۲۳ ح ۲۲.)
عوامل و زمینه های احساس امنیت صادق و کاذب
چنان که گفته شد، امنیت یک حالت روانی در انسان است که در آن حالت خوف و ترسی را احساس نمی کند و در آرامش و اطمینان به سر می برد. البته آثار این حالت روانی در رفتار و کردار کسی که این احساس را دارد، نمایان  و نمودار است.
به نظر قرآن، عواملی در ایجاد این احساس دخالت دارد که برخی از آن ها حقیقی و برخی غیر حقیقی و موهوم است؛ بنابراین، احساسی که به شخص در حالت اخیر دست می دهد، یک احساس امنیت کاذب و موهوم و خیالی است.
مهم ترین عوامل و زمینه های احساس امنیت عبارتند از:
1. توحید: از مهم ترین عوامل ایجادی احساس امنیت توحید و باورهای توحیدی است. کسی که دارای باورهای توحیدی است، از چیزی ترس و هراس نداشته و احساس امنیت می کند؛ چنان که حضرت ابراهیم(ع) با همه تهدیدهای مشرکان احساس امنیت می کرد.(انعام، آیه 81) البته مشرکان در سایه شرک خویش نوعی احساس امنیت می کنند که از نظر قرآن چنین احساس امنیتی خیالی و موهوم است.(همان)
2. برهان و  سلطان قاطع: هم چنین کسی که دلیل مسلط، محکم و استوار و برهان قاطع داشته باشد، در بستر چنین سلطنتی، احساس امنیت می کند و از دلایل واهی و موهوم دیگران ترس و خوفی نخواهد داشت.(انعام، آیه 81)
3. مشیت الهی: انسان در سایه مشیت الهی و آگاهی از آن می تواند احساس امنیت کند.(یوسف، آیه 99)
4. تضمین از سوی اولیای الهی: از دیگر عوامل ایجادی احساس امنیت در شخص یا گروه و اجتماعی می توان به تضمین امنیت از سوی اولیای الهی اشاره کرد؛ چنان که حضرت یوسف (ع) به خانواده خویش وعده الهی را بیان می کند و به آنان ضمانت می دهد؛ زیرا جمله «ادخلوا مصر إن شاء اللّه آمنين» مى‌تواند انشايى يا اخبارى از سوی ایشان باشد. در صورت این که مقصود انشاء باشد، می توان گفت که ایشان از سوی خداوند چنین تضمینی را داده است.(یوسف، آیه 99)
5. امدادهای الهی: از جمله عوامل ایجاد امنیت، امدادهای الهی است که در آیاتی از قرآن از جمله  آیه 5 سوره فیل آیه 4 سوره قریش بیان شده است.
6. ایجاد مانع: از دیگر عوامل ایجاد امنیت، ایجاد موانع فیزیکی و غیر فیزیکی است. در یک جنگ نرم که جامعه با تهاجم فرهنگی مواجه است، ایجاد دیواره آتشین نرم در برابر دشمن می تواند موجب امنیت شود؛ چنان که ایجاد دیوار دفاعی در یک جنگ فیزیکی عامل تامین امنیت است.(کهف، آیات 94 و 97)
7. ایمان: از نظر قرآن امنيّت، از آثار ايمان خالصانه به پروردگار است.(انعام، آیه 84) هم چنین ايمان، سبب بقاى امنيّت و پايدارى نعمت‌های دیگر است که باید آن را ایجاد و حفظ کرد.(نحل، آیه 112)
8. تقویت بنیه نظامی: تقويت عِدّه و عُدّه نظامى از عوامل ايجاد امنيّت در جامعه است. پس جامعه باید به تقویت نفرات و تجهیزات نظامی اقدام کند و در این راه کوتاهی نکند.(انفال، آیه 60)
9. جلب رضای خدا: تلاش براى كسب خشنودى خدا از عوامل دستيابى به راه‌هاى امن و سلامت جامع و فراگیر است.(مائده، آیه 16)
10. جهاد در راه خدا: جهاد در راه خدا، از عوامل در امان ماندن از گزند دشمنان و تامین امنیت سیاسی است.(نساء، آیه 84)
11. شکر و سپاس از خدا: سپاسگزارى از نعمت امنيّت، سبب تداوم آن می شود. بنابراین، باید هماره شکرگزار خدا و نعمت هایش از جمله نعمت امنیت بود.(نحل، آیه 112)
12. عمل صالح: عمل صالح زمينه‌ساز حاكميّت و امنيّت مؤمنان است.(نور، آیه 55)
13. هدایت یافتگی: هدايت‌يافتگى سبب بهره‌مندى از امنيّت و سلامت فراگیر و جامع است.(طه، آیه 47)
با درنگ و تامل در این عوامل و بسترهای ایجاد و حفاظت و صیانت از امنیت می توان دریافت که منشای اصلی امنیت را باید خدا و مشیت الهی دانست و از خدا خواست تا آن را برای شخص یا جامعه تامین کند.(نگاه کنید: بقره، آیه 125؛ انفال، آیه 26؛ نور، آیه 55 و آیات دیگر)
اما عوامل و بسترهای ایجادی احساس امنیت کاذب عبارتند:
1. احساس امنیت زیانکاران از مکر الهی(اعراف، آیه 99)؛
2. احساس امنیت مشرکان در سایه شرک(انعام، آیه 81)؛
3. احساس امنیت کافران از عذاب الهی در دنیا(اعراف، آیات 97 و 98؛ نحل، آیات 45 و 47؛ اسراء، آیات 68 و 69؛ ملک، آیه 16)؛
4. احساس امنیت در سایه خانه و کاخ های استوار و محکم(حجر، آیات 80 و 82)؛
5. احساس امنیت بدکاران از عقوبت الهی.(نحل، آیات 45 و 47)
6. رافت و رحمت الهی در تاخیر عذاب دنیوی به امید توبه آنان(نحل، آیات 45 و 47)؛
7. نادانی و فقدان علم نسبت به خدا و اعمالش.(انعام، آیه 81؛ ملک، آیات 16 و 17)
امنیت اجتماعی
از نظر قرآن، امنیت اجتماعی از مهم ترین نعمت های الهی(انفال، آیه 26؛ نحل، آیه 112) و تبلوری از رحمت خداوندی است.(کهف، آیات 94 تا 98) پس هر انسانی به دنبال امنیت از جمله امنیت اجتماعی است تا بتواند در آرامش، آسایش را به دست آورد و خوشبختی و سعادت را تجربه کند. از این روست که حضرت یوسف(ع) به خانواده خویش وعده می دهد که «ان شاء الله» در مصر در امنیت خواهند بود.(یوسف، آیه 99)
آن حضرت(ع) ماوی و پناه بردن به جا و مکانی را مشروط به فراهم بودن امنیت می داند؛ زیرا انسان به طور فطری خواهان امنیت است و آن را مهم ترین مطلوب بر می شمارد. از این روست که حضرت(ع) به پرسش فطری خانواده پاسخ می دهد و می گوید اگر خدا بخواهد این مهم در مصر تامین خواهد شد و شما در امنیت پایدار در آن جا سکونت می کنید. تاکید بر امنیت پایدار در قالب «آمنین» و جمله اسمی از آن روست که امنیت مقطعی و ناپدار مطلوب آدمی نیست. از این روست که تمام تلاش آدمی مصروف این معنا می شود که یک امنیت پایدار را تامین و به دست آورد.
البته حضرت یوسف(ع) به خواسته طبیعی و فطری خانواده که تامین پایدار، فراگیر و همه جانبه است، توجه می دهد و بیان می کند که امنیتی که در مصر برای خانواده فراهم است، یک امنیت جامع و پایدار است و تنها محدود به امنیت اجتماعی، یا اقتصادی یا سیاسی نیست.
از نظر قرآن، امنیت مطلق یک امر مطلوب است که انسان به طور فطری و طبیعی در تلاش کسب و تامین آن است. در این میان تامین امنیت اجتماعی یکی از مهم ترین اقسام امنیت هماره مد نظر انسان، جوامع و رهبران بوده است؛ زیرا جامعه ای به رشد و شکوفایی می رسد و از نظر اقتصادی و آسایشی رشد می کند که در آن امنیت اجتماعی تامین باشد؛ زیرا وقتی امنیت اجتماعی تامین باشد، به طور طبیعی حقوق افراد جامعه و شهروندان آن تضییع نمی شود و طبقات اجتماعی به یک دیگر ظلم نمی کنند. این گونه است که جامعه حتی از امنیت هایی چون امنیت اقتصادی برخوردار می شود.
آموزه های وحیانی قرآن بر این نکته تاکید دارد که کفر و شرک از مصادیق ظلم، بلکه ظلم عظیم است(لقمان، آیه 13)؛ با این حال اگر در جامعه ای عدالت و امنیت اجتماعی برقرار باشد، به طور طبیعی آن جامعه باقی و پایدار و در مسیر رشد آسایشی و رفاهی خواهد بود. از این روست که جوامعی کافر چون عاد و ثمود با کفر اعتقادی به سبب مراعات عدالت و امنیت اجتماعی در مرتبه و سطحی از سطوح توانست باقی بماند، بلکه به رشد و شکوفایی اقتصادی دست یابد. خداوند در آیات 15 تا 18 سوره سباء گزارشی می کند که قوم سبا، برخوردار از امنيّت كامل اجتماعى بوده است و همین موجبات رونق و شکوفایی و پیشرفت اقتصادی آنان بوده است. در آیات 141 و 146 سوره شعراء نیز از وجود امنيّت اجتماعى ميان قوم ثمود سخن به میان آورده و آن را موجب شکوفایی و رفاه اقتصادی جامعه و بقای آن جامعه تا زمان مشخص دانسته است.
اما اگر جامعه ای فاقد عدالت و امنیت اجتماعی باشد، آن جامعه نمی تواند پایدار باشد و با بحران درونی از هم می پاشد؛ از این رو، گفته شده «الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم؛ پادشاهی و حکومت با کفر باقی می ماند، ولی با ظلم و بی عدالتی باقی نمی ماند.»
از نظر قرآن، مدیریت و رهبری جامعه باید زمینه و بستر را برای تحقق انواع امنیت ها از جمله امنیت اجتماعی فراهم آورد. پس همان طوری که امنیت اجتماعی باید از طریق اجرای قوانین عادلانه تامین گردد، باید امنیت سیاسی نیز از طریق دفع دشمنان و متجاوزان و ظالمان و سرکوب ایشان فراهم آید.
قرآن از قوم یاجوج و ماجوج به عنوان قومی که با ستمگری و تجاوز به جوامع دیگر، به عنوان قوم تهدید کننده امنیت سیاسی و اجتماعی یاد می کند؛ زیرا تهدید امنیت به معنای تهدید اساسی و ریشه ای و فسادگری در زمین است؛ چرا که فقدان امنیت، به معنای فقدان بستر لازم برای انجام وظیفه خلیفه الهی انسان در قالب استعمار و آبادانی زمین خواهد بود.(هود، آیه 61) وقتی امنیت نباشد، نمی توان در مسیر آبادانی و استعمار زمین فعالیتی را انجام داد و حتی سازه ها و آبادانی های موجود تخریب و نابود می شود.  این گونه است که چنین رفتاری از نظر قرآن به عنوان «افساد فی الارض» تلقی شده و افرادی و جوامعی که این گونه رفتار می کنند به عنوان «مفسد فی الارض» دسته بندی و محکوم به فنا خواهند بود؛ چرا که این افراد یا جوامع، نعمت امنیت را که از مقام رحمت الهی برای بشر فراهم آمده از میان برده اند.(کهف، آیات 94 تا 98)
به سخن دیگر، امنیتی که تبلور رحمت الهی است، با رفتارهای افراد یا جامعه ای از میان می رود. بنابراین چنین افرادی به عنوان عامل تخریبی رحمت الهی و مفسدان در زمین باید مجازات شوند.
البته دفع عوامل گوناگون تهدید کننده امنیت باید با توجه به شرایط و مناسبات انجام گیرد. پس یک رویه و روش برای دفع و رفع عوامل به کار گرفته نمی شود؛ بلکه گاه لازم است برای ایجاد امنیت، یک دیواره امنیتی سخت افزاری یا نرم افزاری فراهم آید. به عنوان نمونه، جامعه ای که توان رفع کلی تهدید را ندارد و نمی تواند جامعه تهدید کننده را بردارد، می تواند برای تامین امنیت سیاسی و نظامی خویش به ایجاد دیوار دفاعی سخت افزاری و نرم افزاری اقدام کند؛ چنان که به سبب همین ناتوانی، راه کار ایجاد دیوار دفاعی در برابر یاجوج و ماجوج به اجرا در آمد؛ زیرا امکان نابود کردن این قوم متجاوز فراهم نبود.(کهف، آیات 94 و 98)
باید توجه داشت تامین امنیت اجتماعی یک امر درون اجتماعی و نسبت به عوامل تهدیدی داخلی و درونی چون عدم اجرای قوانین، ظلم حاکمان و رهبران و کارگزاران و مانند آن ها است؛ اما گاه تامین امنیت اجتماعی نیازمند تامین امنیت سیاسی و اجتماعی نسبت به عوامل بیرونی و جوامع تهدید کننده خارجی است. بنابراین، نمی توان تامین امنیتی چون امنیت اجتماعی را جدا و مستقل از دیگر بخش های آن در نظر گرفت؛ چرا که گاه امنیت نظامی و سیاسی بلکه حتی اقتصادی می تواند در روند ایجاد یا بقای امنیت اجتماعی اختلال ایجاد کند.
از نظر قرآن و احاديث اسلامى، مهم ترين خطرهايى كه امنيت جامعه بشر را تهديد مى كنند، عبارت اند از: ظلم  و بی عدالتی، تفرقه و اختلافات سياسى و اجتماعى، تجاوز به حقوق ديگران، و ناسپاسىِ نعمت هاى الهى. این ها عوامل درون اجتماعی است. این بدان معنا خواهد بود که تامین امنیت اجتماعی دارای یک ساختار پیچیده ای است که نمی توان تنها با تامین بخشی یا بخش هایی به هدف رسید. هم چنین باید دولت ها و حكومت ها بدانند كه تنها با تكيه بر قدرت اطّلاعاتى و نظامى و تامین امنیت خارجی، نمى توان امنيت اجتماعی جامعه را تأمين كرد. دولت مردانى كه بخواهند جامعه آنها از امنيت كامل برخوردار باشد، بايد تلاش كنند از اختلافات داخلى و خارجى بكاهند، عدل و انصاف را بگسترند و مردم را به سپاس گذارى از نعمت هاى الهى، تشويق نمايند؛ چرا كه هر چه اختلافات و تجاوز به حقوق ديگران، كمتر، و سپاس گزارى از نعمت هاى الهى بيشتر باشد، جامعه از امنيت و آرامش افزون ترى برخوردار خواهد بود.
تامین امنیت اجتماعی نه تنها برای امت هم مقصد، بلکه برای همه شهروندان باید فراهم آید؛ یعنی چه کسانی که از نظر فکری و عملی همراه دولت و نظام سیاسی هستند؛ و چه کسانی که از نظر فکری و رفتاری در تقابل با این دولت و نظام سیاسی هستند، اما حرکت حذفی انجام نمی دهند. بنابراین، هر کسی که در جامعه زندگی می کند تا زمانی که رفتار و حرکت حذفی خشونت بار نداشته باشد و نظام سیاسی را تهدید نکند، باید از امنیت اجتماعی برخوردار باشد. از این روست که حضرت ابراهیم(ع) در قالب دعا و نیایش از خدا، به این امر توجه می دهد که تامین امنیت اجتماعی تنها در محدوده امت نیست، بلکه در چارچوب شهروندی است. از این رو، آن حضرت(ع) براى ايجاد امنيّت اجتماعى در مكه حتّى براى غير اهل ايمان دعا می کند تا نشان دهد تامین امنیت اجتماعی باید فراگیر و بدون محدودیت باشد.(بقره، آیه 126)
دلیل بر مدعای ما این است که حضرت ابراهيم(عليه السلام) هر چند اعطاى ثمرات را به مؤمنان اختصاص داده؛ ولى امنيّت مكّه را به‌طور مطلق آورده است. از این فرق گذاری از سوی آن حضرت(ع) مى‌توان استفاده كرد كه حضرت، امنيّت مكّه را براى همگان و حتّى براى كافران خواسته است.
البته امنیت اجتماعی حتی برای کافران در زمانی است که ایشان فعالیت های تخریبی و افسادی و تحرکات حذفی علیه نظام سیاسی نداشته باشند.
باید توجه داشت که امنیت اجتماعی به حوزه رفتار میان مردم با مردم و روابط شهروندان با یک دیگر باز می گردد؛ هر چند که برخی آن را به رفتار مردم با دولت و یا  دولت با مردم تعمیم داده اند؛ ولی به نظر می رسد که بخشی که تبیین کننده حوزه ارتباط شهروندان با دولت و دولت با شهروندان است، حوزه امنیت سیاسی است که دارای دو بخش خارجی و داخلی است.
امنیت اجتماعی در قالب روابط بین شهروندی باید به گونه فراهم آید که هیچ شهروندی حق و حقوق شهروندی دیگر را در مناسبات اجتماعی تضییع، مخدوش و مختل نسازد، بلکه هر یک بتوانند در چارچوب امنیت شهروندی زندگی در سایه آرامش و امنیت را تجربه کنند. اگر در جامعه ای، افراد بر خلاف قوانین رفتار کنند و حقوق شهروندی یک دیگر را مراعات نکنند، چنین جامعه ای با بحران فقدان امنیت اجتماعی مواجه است و شهروندان آن احساس امنیت را از دست می دهند.
برای تامین امنیت اجتماعی افزون بر نقش دولت به عنوان قانونگذاران و قانونگزاران و تامین کنندگان امنیت اجتماعی، باید به نقش مردم و شهروندان در ایجاد و بقای آن توجه بیش تری مبذول کرد؛ زیرا این شهروندان هستند که در حقیقت ایجاد کننده و حافظ امنیت اجتماعی هستند. آموزش های مستقیم و غیر مستقیم جامعه پذیری نقش اساسی در تامین امنیت اجتماعی در جوامع بشری دارد. پس باید به کودکان و نوجوانان و جوانان آموخت همان طوری که مطالبه گر حقوق شهروندی خود هستند باید حقوق شهروندی دیگران را مراعات کنند.
امنیت جانی و عرضی و ناموسی، در چارچوب امنیت اجتماعی معنا می یابد. پس جامعه باید چنان باشد که شخص در امنیت کامل جانی باشد و کسی تهدید به قتل نشود؛ چنان که امنیت اخلاقی در آن جامعه فراهم باشد و آبرو و عرض اشخاص و ناموس آنان تهدید نشوند.
اگر در جامعه ای شرایط به گونه ای باشد که عرض و آبروی افراد در معرض خطر باشد یا کسانی تهدید به ربایش کنند و فرزندان یا خود انسان را بربایند، آن جامعه فاقد امنیت اجتماعی است. دولت و ملت باید تلاش کند تا با بهره گیری از ابزارها و امکانات از جمله نیروی انتظامی، امنیت اجتماعی را تامین کند و اجازه داده نشود که شهروندان تهدید به ربایش شده و یا عرض و آبروی آنان در معرض خطر قرار گیرد.
از نظر قرآن، امنیت اجتماعی در قالب امنیت اخلاقی و جانی و عرضی بسیار مهم و اساسی است. از این روست که در وصف امنیت مکه به امنیت اجتماعی شهروندان مکی اشاره می کند و با قاعده «تعرف الاشیاء باضدادها» به فقدان امنیت در بیرون مکه و وجود امنیت در مکه به اهمیت و ارزش آن توجه می دهد.(عنکبوت، آیه 67)
خداوند در آیه 26 سوره انفال به ارزش امنیت جانی و تامین آن توجه می دهد و آن را نعمتى الهى و سزاوار سپاس‌گزارى می داند و از مردم  می خواهد هماره شاکر نعمت امنیت جانی باشند که خداوند برایشان فراهم آورده  است.
امنیت اجتماعی باید در شهر و خانه فراهم باشد، به طوری که شهروند در شهر و کاشانه خویش احساس امنیت بکند و ترس از تجاوز و غارت و قتل نداشته باشد.
از نظر قرآن، حفظ امنيّت محيط خانه ديگران به خير و صلاح همگان است(نور، آیه 27) و افراد باید تلاش کنند تا این امنیت برای همگان فراهم آید. البته برای کسانی که به دلایل کاری و جهادی و مانند آن از خانه و کاشانه خود بیرون می روند، سزوار است که این امنیت به شکل ویژه ای از سوی شهروندان تامین شود نه آن که با ایجاد محیط ناامن در محیط کاشانه و خانه، فعالان اقتصادی و تجار و مجاهدان در تنگنا قرار گیرند و به سبب ترس از نا امنی محیط خانه و کاشانه به سفر و جهاد نروند. البته خداوند خود، امنیت خانه و کاشانه مومنان را تضمین کرده است (احزاب، آیه 13) ولی بر دیگر شهروندان است تا به مسئولیت اجتماعی خود عمل کنند با رفتارهای نامناسب مخل امنیت نشوند. در همین راستا خداوند در آیه 27 سوره نور برای تامین امنیت شهروندان در خانه و کاشانه و محیط خانوادگی بر لزوم پرهيز از سلب امنيّت محيط منازل ديگران با ورود ناگهانى و بدون اذن و سلام سخن به میان می آورد.
به سخن دیگر، هر شهروندی باید به گونه ای عمل کنند که موجبات سلب امنیت محیط های منازل فراهم نشود. چشم چرانی از پنجره ساختمان، ورود بدون اذن و یا ناگهانی و مانند آن که موجب سلب امنیت است باید از سوی شهروندان کنار گذاشته شود. در حقیقت آن چه بیان می شود بیان مصداقی است و گرنه هدف اصلی همان تامین امنیت به هر شکلی و اجتناب و پرهیز از همه عوامل سلب امنیت از محیط منازل و خانه و کاشانه است.
امنیت راه ها نیز در ساختار امنیت اجتماعی تعریف می شود؛ به این معنا که نیروی انتظامی مسئولیت تامین امنیت راه ها را به عهده می گیرد تا مال و جان و عرض مردم در مسیر به دست دزدان غارت نشود و از میان نرود.( سباء، آیات 15 تا 18؛ اعراف، آیات 85 و 86) تامین راه ها نه تنها امنیت اجتماعی بلکه تامین کننده امنیت اقتصادی نیز  است.(همان)
هم چنین امنیت اماکن مقدس و برگزاری مراسم و آیین های مذهبی نیز در ساختار امنیت اجتماعی معنا می یابد. اگر اماکن مذهبی و برگزارکنندگان مراسم آیینی تامین شود، می توان گفت که امنیت اجتماعی به شکل کامل فراهم آمده است.(بقره، آیات 191 و 195؛ مائده، آیه 2؛ آل عمران، آیات 96 و 97؛ عنکبوت، آیه 67)
البته چنان که گفته شد تامین امنیت اجتماعی تاثیر مستقیم و غیر مستقیمی برای دیگر ابعاد و شاخه های امنیت از جمله امنیت اقتصادی دارد.(مائده، آیه 2؛  سباء، آیات 15 تا 18؛ قصص، آیه 57) هم چنین از این آیات به دست می آید که تامین امنیت اجتماعی موجب رشد و شکوفایی گردشگری، علم و دانش، تبادلات فرهنگی و مانند آن ها می شود. بنابراین، نمی توان امنیت اجتماعی را در محدوده و چارچوب بسته ای در نظر گرفت.
امنیت سیاسی
امینت سياست، دو حوزه درونی و بیرونی را شامل می شود. به سخن دیگر، گاه سخن از امنیتی است که روابط سالم و معقول و مقبولی میان دولت و شهروندان و برعکس را تامین می کند؛ و گاه دیگر، سخن از امنیتی است که تامین کننده روابط خارجی میان دولت با دولت یا جامعه با جامعه دیگر است.
تامین امنیت سیاسی برای شهروندان به این معنا است که شهروندان بتوانند در مسایل سیاسی مشارکت فعال داشته باشند و کسی به سبب انتقاد از رهبران و نظام سیاسی مورد مواخذه و بازداشت و آزار قرار نگیرد. هر کسی بتواند به عنوان شهروند در حوزه سیاسی فعالیت و مشارکت داشته و جا به جایی و تغییر در نقش ها و مسئولیت های سیاسی برایش فراهم باشد.
امنیت سیاسی برونی در مباحثی چون جهاد، صلح، جنگ، تجسّس، عفو، تعذيب و عداوت خود را نشان می دهد. برای دست یابی به امنیت سیاسی باید اين سياست هایی را به کار گرفت که برخی از آن ها عبارت اند از:
الف ـ برنامه ريزى براى دستيابى به اطّلاعات و شناخت هاى لازم از تهديدهاى امنيتى و عوامل آنها؛
ب ـ برخوردارى از ابزارها و امكانات بازدارنده دشمن؛
ج ـ تقويت مادّى و معنوى نيروهاى مسلّح؛
د ـ برنامه ريزى براى تبديل تهديدهاى امنيتى به فرصت؛
ه ـ اجتناب از درگيرى بدون ضرورت با دشمنان؛
و ـ هوشيارى در برابر توطئه هايى كه امنيت جامعه را تهديد مى كنند؛
ز ـ رعايت ارزش هاى اخلاقى در كشف توطئه هاى ضدّ امنيتى و برخورد با عوامل آنها؛
ح ـ برخورد قاطع و ريشه اى با عوامل و آفات تهديد كننده امنيت اجتماعى.
تامین امنیت از جمله امنیت سیاسی از مهم ترین نیازهای ابتدایی بشر است. امام صادق – علیه السلام – در این باره فرمودند: ثَلاثَةُ أشیاءَ یَحتَاجُ النّاسُ إلَیها: الأمنُ وَ العَدلُ و الخِصبُ؛ سه چیز است که مردم به آنها نیاز دارند: امنیّت، عدالت و رفاه.(تحف العقول، ص ۳۲۰) از همین روست که از مهم ترین ویژگی  های دولت جهانی حضرت مهدی(عج) تامین کامل امنیت در همه  ابعاد آن است.(نور، آیه 55)
در این میان تامین امنیت سیاسی در قالب دفاع از مرزهای جغرافیایی و میهن اسلامی چنان مهم و اساسی است که رسول خدا – صلی الله علیه و آله – به امام علی(ع) فرمودند: یا علیُّ! لاخَیرَ فی … الوَطَنِ إلّا مَعَ الأَمنِ وَ السُّرورِ؛ ای علی! خیری نیست در … وطن مگر با امنیّت و خوشی. (من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۶۹)
البته از قدیم گفته اند، قدر عافیت کسی داند که به مصبیتی دچار آید. انسان تا زمانی که از سلامتی و امنیت برخوردار است و گرفتار بیماری و ناامنی نشده باشد، نمی داند چه نعمت بزرگی در اختیار دارد؛ از این رو، زمانی که طعم تلخ ناامنی را چشید می فهمند که امنیت چه نعمتی بزرگ است. رسول خدا – صلی الله علیه و آله – فرمودند: نِعمَتانِ مَکفُورَتانِ الأمنُ و العافِیَةُ؛ دو نعمت است که شکر آنها گزارده نمی شود: امنیّت و سلامتی. (الخصال، ص ۳۴)
امام علی – علیه السلام – نیز فقدان امنیت را به عنوان بدترین امر دانسته و جامعه و میهنی که فاقد آن باشد به عنوان بدترین جوامع و سرزمین ها دانسته و فرموده اند: شَرُّ الأوطانِ ما لَم یَأمَن فیهِ القُطّانُ؛ بدترین وطن ها، وطنی است که ساکنانش در آن ایمن نباشند. (غررالحکم، ح ۵۷۱۲)
امام علی – علیه السلام – در جایی دیگر نیز فرمودند: شَرُّ البِلادِ بَلَدٌ لا أمنَ فِیهِ؛ بدترین شهرها، شهری است که در آن ایمنی نباشد.(عیون الحکم و المواعظ، ح ۵۲۵۳)
در این میان بخشی از عوامل در ایجاد امنیت پایدار نقش مهمی دارد که حفظ و حمایت از آن مهم  است. از جمله ارتش که وظیفه حمایت از امنیت سیاسی برون مرزی را به عهده دارد، یکی از عوامل اصلی حمایت و صیانت از امنیت سیاسی است. امام علی – علیه السلام – فرمودند: الجُنُوُد بِإذنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعیَّةِ وَ زَینُ الوُلاةِ وَ عِزُّالدِّینِ وَ سُبُلُ الأَمنِ وَ لَیسَ تَقُومُ الرَّعِیِّةُ إلّا بِهِم؛ سربازان، به اذن خداوند، دژ مردم، زینت زمامداران، مایه عزّت دین و امنیّت اند و کار مردم، جز به آنان استوار نمی شود.(نهج البلاغه، نامه ۵۳)
امام علی – علیه السلام – فرمودند: شَرُّ البِلادِ بَلَدٌ لا أمنَ فِیهِ؛ بدترین شهرها، شهری است که در آن ایمنی نباشد.(عیون الحکم و المواعظ، ح ۵۲۵۳)
از نظر قرآن حتی در شرایطی که جوامع علیه یک دیگر در جنگ هستند، باید به گونه ای عمل شود که جنگ تداوم در طول سال نداشته باشد به طوری که اختلال جدی در زندگی بشر ایجاد شود، بلکه باید زمانی را آتش بس اعلام کرد و دست از جنگ شست و به یاری و مدد مجروحان و گرسنگان و مانند آنان شتافت. از این روست که چهارماه به عنوان ماه های حرام معرفی می شود تا جنگ در آن ممنوع باشد.(بقره، آیات 194 و 217؛ مائده، آیه 2؛ توبه، آیه 36)

موارد تجویز اعمال خشونت مشروع و قانونی
امنیت از موضوعات بسیار مهمّ و اساسی در زندگی بشر است. اگر قوه شهوت مسئولیت جذب نیازهای آدمی را به عهده دارد و همانند ریشه و برگ های گیاه، هر آن چیزی که نیاز حیات و بقای زندگی است، فراهم می آورد؛ قوه غضب همانند خارهای گیاه است که مسئولیت دافعه را به عهده داشته و هر آن چه موجب تهدید زندگی و بقای حیات را دفع و رفع می کند. خروجی غضب چیزی جز ایجاد امنیت نیست.
جامعه همانند گیاه، حیوان و انسان دارای قوای جاذبه و دافعه و عاقله است. نظام سیاسی و اجتماعی بشر به گونه ای سامان یافته تا بخشی به عنوان قوه جاذبه و بخشی دیگر به عنوان قوه دافعه و بخش سومی به عنوان قوه عاقله عمل کند. این گونه است که جامعه می تواند به حیات خود ادامه داده و به کارویژه خود بپردازد.
اجتماع انسانی، دارای کارویژه است که از آن به خوشبختی یاد می شود؛ یعنی مسئولیت آن را دارد تا آرامش و آسایش را تامین کند و نیازهای بدنی و روانی را به درستی و درخور انسان برآورد نماید. نظام سیاسی نیز در همین چارچوب نظام اجتماعی کارویژه خاص خود را دارد.
در حقیقت اجتماعات برای تامین خوشبختی بشر شکل می گیرد؛ زیرا هر کسی به تنهایی نمی تواند سعادت و خوشبختی را تامین کند؛ چرا که خوشبختی یعنی آرامش و آسایش به تنهایی دست یافتنی نیست؛ زیرا انسان نیازهای عاطفی دارد که او را به سمت فراتر از جمعیت یعنی اجتماع سوق می دهد. انسان موجودی نیست که تنها در جمع بودن بتواند او را راضی و خشنود نگه دارد، بلکه نیازمند اجتماعی است که نیازهای او را برطرف کند. جمعیتی که هیچ گونه ارتباط و بده و بستانی ندارد، هرگز اجتماع را تحقق نمی بخشد؛ بلکه جمعیتی اجتماع را ایجاد می کند که ارتباط و تعاملات دو سویه در میان آنان برقرار است و هر کسی مسئولیتی دارد و بخشی از نیازهای مادی و معنوی و جسمی و روانی را برآورده می سازد. اگر در قیامت یوم الجمع(شوری، آیه 7؛ تغابن، آیه 9) و یوم مجموع(هود، آیه 103) است؛ زیرا در آن جا هر کسی به فکر خود است و اصولا بده و بستان و معامله ای صورت نمی گیرد(بقره، آیه 254؛ عبس، آیات 34 تا 37)؛ اما زندگی دنیوی یوم الاجتماع است؛ زیرا هر کسی به دیگری نیاز دارد تا این گونه خوشبختی در اجتماع فراهم آید. از همین روست که خداوند در آیات قرآنی بر عمل و رفتار اجتماعی به عنوان عامل رهایی بخش از خسران ابدی و تامین کننده خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت تاکید کرده است(نگاه کنید: عصر، آیات 1 تا 3)، و به مومنان فرمان داده تا ولایت متقابل نسبت به یک دیگر داشته باشند.(توبه، آیه 71 و آیات دیگر)
نظام سیاسی که برخاسته از همین فلسفه وجودی و مشروعیت بخش به جامعه است، مشروعیت و مقبولیت سیاسی خود را وام دار همین فلسفه و حکمت است. پس باید نظام سیاسی به دنبال تامین آرامش و آسایش مردم باشد و اگر از این مهم بر نیاید فاقد مشروعیت و مقبولیت سیاسی خواهد بود؛ زیرا نتوانسته از کارویژه و فلسفه وجودی خود بر آید.
بنابراین یک نظام سیاسی به گونه ای سامان می یابد تا تامین کننده آرامش و آسایش باشد. مجموعه حکومت و دولت، این مسئولیت را در قالب نهادها به عهده می گیرد و می کوشد تا تامین کننده خوشبختی با ایجاد آرامش و آسایش باشد. از آن جایی که قوای جاذبه و دافعه در نظام اجتماعی و سیاسی همانند قوه شهوت و غضب عمل می کنند، امکان خروج از حد اعتدال و گرایش به سمت افراط را دارا است. از این رو، قوه عاقله به عنوان هماهنگ کننده و سامان دهنده نسبت به عملکردهای قوه جاذبه و دافعه عمل می کند و اجازه نمی دهد مثلا قوه دافعه که همان نیروهای نظامی و انتظامی است، به افراط گرایش یابد و در محیط داخلی به سرکوب مخالفان و تضییع حقوق شهروندان یا در محیط خارجی به تجاوز و تعدی و خشونت علیه بیگانگان بپردازد. در حقیقت این قوه مدیر و مدبر سیاسی است که اجازه نمی دهد قوه دافعه نظامی و انتظامی به خشونت داخلی و خارجی اقدام کند و از حد اعتدال و دفاع خارج و به جنگ افروزی در بیرون مرزها و خشونت علیه شهروندان بپردازد.
در یک نظام اجتماعی و سیاسی معتدل و مبتنی بر حد وسط(بقره، آیه 143) قوه دافعه تحت مدیریت قوه عاقله امنیت را با بهره گیری از تمام توش و توان فراهم می آورد و خشونت مشروع و قانونی را تنها علیه بر هم زنندگان نظم و قانون شکنان از طریق نیروی انتظامی و متجاوزان به حدود و مرزهای سیاسی از طریق نیروی نظامی اعمال می کند.
پس اگر اعمال خشونتی از سوی نظام سیاسی و اجتماعی در قالب نیروی انتظامی یا نظامی انجام می شود، تنها در چارچوب قانون و مدیریت عقلانی و برای دفع و رفع بحرانی است که از سوی شهروندان قانون شکن یا همسایگان متجاوز به حاکمیت و استقلال کشور انجام می شود.
جایگاه امنیت در فقه اسلامی
از آن جایی که اسلام، فلسفه و فقه زندگی است به طور طبیعی به مساله امنیت در همه حوزه ها توجه خاص و ویژه داشته است. نظام اجتماعی و سیاسی اسلام که در قالب نظام ولایی سامان یافته است بر آن است تا امنیت به عنوان مهم ترین کارویژه یک نظام سیاسی و اجتماعی تامین شود. این گونه است که مباحث امنیت نه تنها در یک بخش و کتاب فقهی بلکه در بسیاری از کتب فقهی و بخش ها و موضوعات آن مد نظر و اهتمام قرار گرفته  است. در کتب فقه  اسلامی، مباحث امنیت در مباحث و موضوعاتی مانند ایمان، صفات مؤمنین، جهاد، امر به‌معروف و نهی از منکر، دفاع فردی و عمومی، جهاد، برقراری قسط و عدل، قضاوت، اجرای حدود الهی، امانت و امانتداری، برخورد با اشرار، محاربان، باغیان، یاغیان، مفسدان و جاسوسان، رفع فقر و محرومیت، عدم سلطة بیگانگان، نوع تعامل با کفار و مشرکین و غیر ایشان مطرح شده است.
از نظر اسلام، خاستگاه امنیت، خداوند است.(بقره، آیه 125؛ انفال، آیه 26؛ نحل، آیه 112و آیات دیگر) پس ارتباط تنگاتنگی میان ایمان و امنیت وجود دارد. از این روست که ریشه هر دو واژه یکی است. کسی که ایمان می آورد، در به عنوان «آمنوا» و «مومن» در امنیت الهی قرار می گیرد.
پس از نظر قرآن و اسلام، ایمان و امنیت معنوی، سرچشمه و مبنای اصلی کلیه ابعاد امنیت و سازوکارهای تأمین آن بوده و بین این ابعاد، هم‌پیوندی و توازن عمیقی برقرار است و هر گونه قوت یا ضعف و ناامنی در یک بُعد بر سایر ابعاد و حوزه‌ها تأثیر می‌گذارد.
پس اگر واژه امنیت به این شکل یا به‌صورت «امنیة» در فقه و دیگر متون اسلامی نیامده باشد، نباید شگفت زده شده؛ زیرا ریشه امنیت و ایمان یکی است. از این رو، در فقه اسلامی بحث امنیت از ریشه با عبارات و مشتقاتی از ثلاثی‌ مجرد «اَمِنَ» مانند «استیمان»، «ایمان» و «ایمنی» مطرح شده است که به‌مفهوم اطمینان و آرامش در برابر خوف و فقدان خوف، دلهره و نگرانی تعریف شده است که شامل دو بعد ایجابی و سلبی می‌شود.
به سخن دیگر، امنيّت به عنوان حاصل مصدر، برگرفته از واژه «أمن» است. «أمن» در فرهنگ عربی ضدّ ترس و به گفته برخى نقيض آن است.(لسان العرب، ابن منظور، ذیل واژه امن) بنابراين امنيّت يعنى آرامش و نبود ترس و وحشت. در آیات قرآنی و روایات اسلامی برای تبیین احکام و فلسفه مفهوم امنیتی که در حوزه اجتماعی و سیاسی به کار می رود، از واژه «أَمن»، «سلم» و مشتقّات آن دو و نیز جملاتى استفاده شده است كه مفيد اين معنا است.(بقره، آیه 126؛ سباء، آیه 18؛ توبه، آیه 6؛ نحل، آیه 112؛ قصص، آیه 57؛ نور، آیه 55؛ قریش، آیات 3 و 4)
در روایات اسلامی نیز بیش از واژه امن و سلم برای بیان مقصود و مفهوم پیش گفته استفاده شده است. به عنوان نمونه پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند:«من اصبح معافی فی بدنه آمناً فی سربه عنده قوت یومه فکانّما خیرت له الدنیا بحذافیرها؛ هر که تنش سالم است و در جماعت خویش ایمن است و قوت روز خویش دارد، جهان سراسر مال اوست.» (تنکابنی، 1374: 59) همچنین ایشان فرموده‌اند: «الاَمنُ و العافیةُ نعمتان مغبون فیها کثیرٌ من الناس»؛ امنیت و سلامت دو نعمت است که بسیاری از مردم در آن مغبون هستند.(همان)
قرآن عصر جاهلی را دوران ترس و ناامنی و ربایش و دزدی، خشونت بی پایان، جنگ و غارت معرفی می کند.(عنکبوت، آیه 67؛ قصص، آیه 57؛ انفال، آیه 26) حضرت امیرمومنان امام علی(ع) نیز یکی از ویژگی‌های عصر جاهلیت را فقدان امنیت و پرفتنه‌بودن این دوران می‌داند؛ عصری که به تعبیر ایشان، فتنه‌ها، مردم را لگدمال و با سُم‌های محکم خود، نابودشان کرده بود. مردم حیران و سرگردان، بی‌خبر و فریب‌خورده، در کنار بهترین خانه (کعبه) و بدترین همسایگان (بت‌پرستان) زندگی می‌کردند و خواب آنها بیداری و سُرمة چشم آنها اشک بود. در چنین وضعیتی، اسلام با ماهیتی امنیت‌آور، توسط پیامبر نازل و معرفی شد (نهج البلاغه،  سیدرضی، 1351: 34-37). در این وضعیت بود که «خداوند اسلام را وسیلة امنیت برای گروندگانش قرار داد (همان: 146) و برای امنیت از ترسها» (همان: 494).
اصولا فقدان امنیت و وجود ترس در دل افراد یا در میان جامعه، نقص اساسی در زندگی است؛ زیرا انسان تنها در سایه آرامش است که می تواند آسایش را تجربه کند و خوشبختی را به دست آورد. فقدان امنیت و وجود ناامنی هرگز خوشایند کس یا جامعه ای نبوده و نیست. از این رو، انسان تلاش می کند تا به هر شکلی شده این مهم را تامین کند و ایجاد جوامع و ساختارهای نظام سیاسی در راستای این مهم بوده است. قوانین و اجرای سخت گیرانه آن نیز برای تامین امنیت و رهایی از هر گونه خوف و ترس و فقدان امنیت است. امام علی (ع) در بحث اهداف عالی حکومت، یکی از دلایل پذیرش حکومت از سوی خویش را تأمین امنیت برای بندگان مظلوم و محروم و حمایت از آنها برمی‌شمارد.
در نامه 53  امام که به عهدنامه مالک اشتر شهرت یافته، صلح از آن جهت از سوی امام، مقدس و مطلوب به‌حساب آمده که راهی برای برقراری امنیت دانسته شده است: «فان فی‌ الصلح دعة لجنودک و راحة لهمومک و امناً لبلادک؛ به‌ درستی که آسایش رزمندگان و آرامش فکری تو و امنیت کشور در صلح تأمین می‌گردد.» (نهج البلاغه، سیدرضی، 1351: 424)
همچنین ایشان در بیان نقش و اهمیت امنیت در زندگی بشر می‌فرماید: «رفاه زندگانی در امنیت است» (غررالحکم، تمیمی آمدی، 1360، ج4: 100) و در جایی دیگر نیز فرموده  است: «هیچ نعمتی گواراتر از امنیت وجود ندارد» (همان: 435).
امام صادق (ع) زندگی بدون امنیت را ناقص و ناگوار دانسته است: «خمس خصال من فقد منهن واحدة لم یزل ناقص العیش، زائل العقل، مشغول القلب؛ فالاولها صحة البدن و الثانیة الأمن…؛ پنج چیز است که حتی اگر یکی از آنها برقرار نباشد، زندگی ناقص و ناگوار است؛ عقل نابود می‌شود و مایه دل‌مشغولی می شود. اولین این پنج چیز، سلامتی و دومین آن امنیت است. (بحارالانوار، مجلسی، ج 78: 171)
در روایتی در تحف العقول از امنیت در کنار عدالت و فراوانی به‌عنوان نیازهای مردم یاد شده است: «ثلاثة اشیاء یحتاج الناس طرّاً الیها: الامن و العدل و الخصب؛ سه چیز است که همة مردم به آن نیاز دارند: امنیت، عدالت و فراوانی.» (ابن شعبه الحرانی، 1404 ق: 334)
به نظر می رسد که امنیت، عدل و فراوانی به عنوان هدف مطرح است؛ هر چند که عدال می تواند به عنوان ابزار تامین این هدف مطرح باشد؛ اما با توجه به آن که امنیت در کنار فراوانی یعنی همان آسایش قرار گرفته خود نشان دهنده این معنا است که مراد از این عدل، عدل به عنوان هدف است نه ابزار.
به سخن دیگر، همان طوری که آرامش و آسایش از مهم ترین اهداف بشر در زندگی است؛ زیرا این امور از مولفه های اساسی خوشبختی و سعادت است؛ هم چنین عدل از مولفه های اساسی خوشبختی است؛ زیرا عدل به معنای قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب و حق خودش است. پس برای رسیدن به خوشبختی باید هر چیزی در جای مناسب و حق خود قرار گیرد و اگر این گونه نباشد ظلم است که خود مهم ترین عامل از میان رفتن خوشبختی است.
بر اساس آیات و روایات اسلامی، هدف از نظام های اجتماعی و سیاسی و هم چنین نظام اجتماعی و سیاسی ولایی که مد نظر قرآن است، ایجاد نظام و دولت و جامعه ای است که بر محور و مدار عدالت سامان یافته است. در چنین جامعه ای است که می تواند امید به تامین خوشبختی و آرامش و آسایش داشت و از امنیت برخوردار بود. وعده خداوند به عنوان یک فلسفه جبر تاریخ و ایجاد نظام ولایی جهانی عدالت محور، خود گواهی روشن بر اهمیت عدالت در ایجاد خوشبختی است. در حکومت عدالت محور ولایی امام زمان(عج) که وعده الهی است(نور، آیه 55) تامین امنیت به عنوان یک پیامد طبیعی عدالت مطرح است. وعده‌هاى مؤكّد خداوند به برخوردار شدن مؤمنان صالح از امنيّت فراگير در عصر ظهور مهدى(عليه السلام) مهم ترین موتور محرکه امیدبخش بشر و اساسی ترین فلسفه انتظار شناخته شده است.
به سخن دیگر، یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های عصر آرمانی پس از ظهور امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برقراری امنیت است. در روایتی خود امام مهدی(عج) خود را مایه امنیت جهانیان دانسته و می فرمایند: «و انی امان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء»؛ و به‌درستی که من مایه امان اهل زمین هستم؛ همچنان که ستارگان، مایة امنیت اهل آسمانها است. (بحارالانوار، مجلسی، بی‌تا، ج 78: 380)
امام علی درباره ایمنی عصر ظهور و سرشاری آن دوره از امنیت فرموده‌اند: لو قام قائمنا لانزلت السماء قطرها و لاخرجت الارض نباتها و ذهبت الشحناء من قلوب العباد و اصطلحت السبع و البهائم حتی تمشی المرأة بین العراق و الشام… لا یهیحها سبع و لا تخافه؛ زمانی که قائم ما قیام کند ـ به‌واسطه ولایت و عدالت اوـ آسمان‌، چنان که باید ببارد، می‌بارد و زمین نیز رستنی‌هایش را بیرون می‌دهد و کینه از دلهای بندگان زدوده می‌شود و بین دد و دام آشتی برقرار می‌شود؛ به‌گونه‌ای که یک زن میان عراق و شام پیاده راه خواهد رفت و آسیبی نخواهد دید…؛ نه ددی او را آزار دهد و نه بترساند.(تحف العقول، ابن شعبه الحرانی، 1404ق: 110)
«ويل دورانت» مورخ و محقق مشهورغرب در کتاب «تاريخ تمدن» در اهمیت و ارزش امنیت در زندگی و سعادت بشر می نویسد: «ظهورتمدن هنگامي امکان پذيراست که هرج و مرج و ناامني پايان پذيرفته باشد؛ زيرا فقط هنگام از بين رفتن ترس است که کنجکاوی و احتياج به ابداع و اختراع به کار می افتد و انسان خود را تسليم غريزه ای می کند که او را به شکل طبيعي به راه کسب علم و معرفت و تهيه وسايل بهبود زندگي سوق می دهد». (تاريخ تمدن،ويل دورانت، ج 1، ص 5)
انواع و ابعاد امنیت
«امنيت» از جمله موضوعاتي است که داراي اقسام گوناگون و متنوعي است. از جمله اقسام آن مي توان به:«امنيت شغلي»، «امنيت سياسي»، «امنيت اقتصادي»، «امنيت فرهنگي» «امنيت جانی»، «امنيت مالی»، «امنيت اخلاقی»، «امنيت فردی»، «امنيت اجتماعي»، و مانند آن ها اشاره کرد.
باید توجه داشت که میان انواع و اقسام آن به ویژه فردی و اجتماعی ارتباط تنگاتنگی بر قرار است، به گونه ای که  ايجاد و برقراري امنيت اجتماعي بدون پرداختن به علل و عوامل ايجاد امنيت فردي امکان پذیر نیست؛ چنان که بدون امنیت اجتماعی سخن گفتن از امنیت فردی بی معنا است. خداوند در آیه 126 سوره مبارکه بقره می فرماید: «و به يادآور هنگامي که ابراهيم عرض کرد: پروردگارا! اين سرزمين را شهرامني قرار داده و اهل آن را،آنها که ايمان به خدا و روز بازپسين آورده اند از ثمرات (گوناگون) روزي ده…».
ايشان در این دعا، اصلي ترين نياز اين اجتماع نه چندان بزرگ (در آن روزگار) را مد نظر قرار داده و قبل از هر تقاضاي ديگري براي آنان درخواست «امنيت» می کند. اين خود اشاره اي است به اين حقيقت که تا امنيت در شهر يا کشوري حاکم نباشد فراهم کردن يک اقتصاد سالم ممکن نيست!» (تفسيرنمونه، ج1، ص 452)، بلکه باید گفت بدون تامین امنیت اجتماعی نه تنها اقتصاد سالم تامین نخواهد شد، بلکه اصولاً برخورداري از يک زندگي انساني مطلوب بدون وجود امنيت امکان ناپذيراست؛ زیرا اگر جايي امنیت نباشد قابل سکونت نيست، هرچند تمام نعمت هاي دنيا درآن جمع باشد و اصولاً شهرو ديار و کشوري که فاقد نعمت امنيت است، ساير نعمت ها را نيز از دست خواهد داد!» (تفسير نمونه، ج 10، ص 336)
«دعاي ابراهيم(ع) درباره امنيت مکه از دو سو اجابت گرديد: هم امنيت تکويني به آن شهر داده شد؛ زيرا شهري شد که درطول تاريخ حوادث ناامن کننده کمتر به خود ديده؛ و هم امنيت تشريعي؛ زیرا خدا در قالب حکم شرعی فرمان داده که همه انسان ها و حتي حيوانات در اين سرزمين درامن و امان باشند و کسی متعرض آن ها در این سرزمین امن نشود». (نگاه کنید: تفسيرنمونه، ج 10، ص 336)
خداوند هم چنین می فرماید: «وضرب الله مثلاً قريه کانت ءامنهً مطمئنه يأتيها رزقها رغداً من کل مکان…؛ خداوند (براي آنان که کفران نعمت مي کند) مثلي زده است؛ منطقه اي را که امن و آرام و مطمئن بوده و همواره روزيش بطور وافر ازهر مکاني فرا مي رسيده است…. (نحل، آیه 112)
دراين آيه شريفه خداوند متعال براي آنان که قدر نعمت هاي الهي را نمي دانند و به جاي سپاسگزاري و شکر به درگاه پروردگار، کفران نعمت کرده و راه ناسپاسي پيش مي گيرند، داستان قريه اي را در قالب يک مثل ذکر مي نمايد و سرگذشت تلخ و غم انگيزاهل آن را براي ناسپاسان يادآور مي شود که چگونه در اثر قدرناشناسي و کفران نعمت هاي الهي به عذاب خداوند دچارشدند.
دراين آيه سه ويژگي و خصوصيت براي يک سرزمين آباد و قابل سکونت و زندگي ذکر گرديده که به ترتيب عبارتند از: الف: امنيت، ب: اعتماد و اطمينان به تداوم حيات درآن، ج: و وجود رزق وروزي فراوان؛ از این آیه به دست می آید امنیت مهم ترین چیزی برای همه کساني که مي خواهند سرزميني آباد و آزاد و مستقل داشته باشند. آن گاه باید پس از تامین مسأله «امنيت» مردم را به آينده خود در آن منطقه اميدوار ساخت و به دنبال آن چرخ هاي اقتصادي را به حرکت درآورد». (تفسير نمونه، ج 11، ص 433)
جالب توجه آنکه دراين آيه شريفه محروم شدن از اين سه نعمت الهي که «امنيت» نيز يکي از آنها و درحقيت مهمترين آنها است، به عنوان عذاب و نقمت الهي مطرح گرديده و اعلام شده که خداوند درمقابل ناسپاسي اهل آن قريه، لباسي از گرسنگي و ترس را براندام آنها پوشانيد و با سلب امنيت از آنها و گرفتار نمودنشان به قحط و گرسنگي، کيفر کافران آنان را به سختي عطا فرمود! و همين مطلب خود تأکيدي ديگر بر اين موضوع است که امنيت درهرجامعه اي نعمتي بي بديل و نشانه لطف و رحمت پروردگار است و مردم نيز بايستي قدر اين نعمت خداوندي را دانسته و ضمن پاسداري از آن، مراتب شکرو سپاس خود را درمقابل آن به جاي آورند. که اگر چنين کنند به مصداق آيه «لئن شکرتم لأزيدنکم…»؛ (ابراهيم، آیه 7) هر روز بيش از گذشته مشمول الطاف خداوند شده و شاهد امنيت و آرامش بيشتري در جامعه خود خواهند بود،در غيراين صورت بايد منتظرعذاب الهي يعني از دست دادن امنيت وابتلا به هرج و مرج و ناامني باشند که: «و لئن کفرتم إنّ عذابي لشديد».
راهکارهای ايجاد امنيت
امنیت خود به عنوان یک هدف از جایگاه ویژه ارزشی برخوردار است؛ زیرا در صورت فقدان امنیت، حیات و زندگی انسان با خطر نابودی و نیستی مواجه می شود و انسان برای حفظ حیات خویش ناچار است تا به تامین امنیت اقدام کند. به سخن دیگر، تامین امنیت از جمله امنیت اجتماعی برای حفظ و صیانت از حیات و زندگی فردی و اجتماعی است.
اما برای تحقق امنیت اجتماعی باید کارهایی را انجام داد که شامل امر سلبی و اثباتی است. به این معنا که باید مواردی را ایجاد و مواردی را حذف کرد تا امنیت ایجاد شود.
هدف از برقراری امنیت دست یابی به شرایطی است که انسان بتواند ضمن حفظ حیات و زندگی خود در راستای اهداف اعتقادی خود گام بردارد و به خواسته های مشروعی مادی و معنوی دست یابد.
برای دست یابی به امنیت پایدار باید در گام نخست اموری را انجام داد که مانع جدی در سر راه امنیت است. از جمله این امور فتنه ها و ظلم هاست است که شرک و کفر نیز از مصادیق آن است.
ازآنجا که هدف اصلي از خلقت انسان به وسيله خداوند، عبوديت و بندگي در پيشگاه آن ذات يگانه است(ذاریات، آیه 56) آدمي هنگامي در مسير عبوديت حرکت مي کند که در جامعه، توحيد و يکتاپرستي متجلي باشد؛ بنابراين هر گونه پديده اجتماعي که مغاير با توحيد و آن هدف اصيل و الهي باشد به نوعي فضاي امن را براي عبوديت و بندگي از بين برده و زمينه ناامني مذهبي و فرهنگي را فراهم مي آورد. به همين دليل درآيات متعددي از قرآن کريم،خداوند متعال مسلمانان را به جهاد با عوامل ناامني فرا مي خواند تا ازبين بردن اين عوامل، امنيت اجتماعي در سطح جامعه برقرار شده و بندگان خداوند در سايه اين امنيت، آسوده خاطر به بندگي خداوند و کسب فضايل بپردازد.
از نظر قرآن، فتنه از مهم ترین موانع ایجاد امنیت پایدار است که باید با آن مقابله کرد. خداوند می فرماید: «و قاتلوهم حتي لا تکون فتنه و يکون الذين لله فإن انتهوا فلا عدوان إلّا علي الظالمين»؛و با آنها پيکارکنيد!تا فتنه (و بت پرستي و سلب آزادي از مردم) باقي نماند و دين،مخصوص خدا گردد؛ پس اگر(از روش نادرست خود) دست برداشتند (مزاحم آنها نشويد زيرا) تعدي جز برستمکاران روا نيست».(بقره، آیه 193)
در حقیقت در این آیه  اهداف جهاد اسلامي بیان شده است؛ زیرا «جهاد اسلامي نه به خاطر فرمانروايي در زمين و کشورگشايي و نه به منظور به چنگ آوردن غنايم و نه تهيه بازارهاي فروش يا تملک منابع حياتي کشورهاي ديگر يا برتري بخشيدن نژادي بر نژاد ديگراست،بلکه هدف آن يکي از سه چيزاست:خاموش کردن آتش فتنه و آشوب ها که سلب آزادي و امنيت از مردم مي کند وهمچنين محو آثار شرک و بت پرستي،و نيزمقابله با متجاوزان و ظالمان ودفاع در برابر آنان».(تفسيرنمونه، ج2، ص 25)
بنابراين مهمترين هدف از تأمين امینت اجتماعي، فراهم کردن محيطي سالم و آرام براي پرداختن به امرعبادت و بندگي خداست. محيطي که درآن کوچک ترين اثري ازناامني و عوامل ايجاد آن نباشد و مردمان باآسودگي خاطر و به دور از فتنه هاي رنگارنگ و آشوب هاي گوناگون، تنها و تنها در جهت خشنودي ورضاي پروردگار گام بردارند و به هدف خلقت و عبوديت خالصانه نزديک شوند؛ زيرا هرگاه محيط زندگي و جامعه ناامن باشد، هرگونه فعاليت و تلاشي چه درعرصه مادي و چه درعرصه معنوي بیهوده و بی تاثیر خواهد بود.
از نظر قرآن دستيابي به «امنيت پايدار و هم جانبه» تنها با اتکا و انجام اموری شدنی است. این امور عبارتند از:
1. توجه به عبادت و ياد خدا: قرآن کريم همواره انسان ها را متذکر اين معنا  کرده که آسايش و آرامش هستيد تنها در سایه ذکر و یاد خدا شدنی است. خداوند می فرماید: الذين ءامنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله ألا بذکرالله تطمئن القلوب»؛آگاه باشيد که با ياد خدا دل ها آرام مي گيرد. (رعد، آیه 28)هنگامي که دل و جان انسان دراثر ياد خدا به ساحل آرامش رسيد به طور طبيعي جامعه ي بشري نيزازامنيت اجتماعي مطلوب برخوردار خواهد شد.
خداوند منظور ايجاد این روحيه به ياد خدا بودن، اقامه نماز را امری مهم دانسته و آن را به عنوان یک سازوکار مهم در تحقق ذکر الله مورد توجه قرار می دهد؛ چرا که نماز مهمترين و زيباترين جلوه ياد خداست؛ «إنني أنا الله لاإله إلّا أنا فاعبدني و أقم الصلاه لذکري»؛  نماز را براي ياد من به پا دار. (طه، آیه 14)
2. تقوای الهی: تقوای الهی از دیگر عوامل ایجادی امنیت است؛ زیرا انسان با تقوا به کرامتی دست می یابد که او را از هر چیز بد و زشت دور می کند. (حجرات، آیه 13) تقوای دارای مراتب سه گانه ای است که خروجی آن نیز سه نوع یقین متفاوت و کرامت گوناگون است. تقوای عام به واجبات و محرمات و تقوای خاص افزون بر آن به مستحبات و مکروهات و تقوای اخص افزون بر آن ها به ترک برخی از مباحات مانند خوردن و نوشیدن و سخن گفتن و خوابیدن تحقق می یابد.
3. کرامت و عزت نفس: بدون شک امنيت، درتمامي جوامع بشري همواره از جانب کساني تهديد می شود که شخصيت فردي آنها بنا به علل گوناگون مورد اهانت واقع شده و در نتيجه «کرامت نفس» خود را از دست داده اند. چنين افرادي که شخصيت آنها لگدکوب گرديده و ديگر عزت و کرامتي براي خود قائل نيستند،از ارتکاب انواع و اقسام بزهکاري ها و جرم و جنايت هاي اجتماعي،ابايي نداشته و احساس شرمساري نمي کنند و به همين دليل جامعه ازشر آنها ايمن نخواهد بود. سخن حکيمانه اي که از پيشواي دهم شيعيان امام هادي (ع) نقل شده است:«من هانت عليه نفسه فلا تأمن شره»؛کسي که خود را خفيف و خوار مي داند و درباطن،احساس پستي و حقارت مي کند از شراو ايمني نداشته باش.(الحديث، روايات تربيتي، مرتضي فريد، ج 2، ص 373) اما نقطه مقابل اين مسأله، «کرامت نفس و احساس عزت نمودن» است که آدمي را از هرگونه گناه فردي و اجتماعي مصون مي دارد،همانگونه که امام علي (ع) مي فرمايد: «من کرمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصيه»؛کسي که بزرگي و کرامت نفس خود را باور دارد هرگز با پليدي گناه پست و موهونش نمي کند. (الحديث (روايات تربيتي) مرتضي فريد، ج 3، ص 316)  با توجه به آنچه آمد،اين نتيجه حاصل مي شود که براي برقراري «امنيت اجتماعي» يکي از راهکارهاي اساسي و مهم،آن است که عوامل عزت آفرين و کرامت بخش را شناسايي نموده و تقويت نمود تا افراد جامعه با تمسک و عمل به آنها ازچنان کرامت نفسي برخوردار شوند که ارتکاب گناه حتي درخلوت و پنهاني براي آنها امري دشوار و هراسناک جلوه کند و بدين ترتيب انساني که از چنين «تربيت الهي» برخوردار شد هرگز نه درعرصه زندگي فردي و نه در عرصه زندگي اجتماعي،تهديدي براي «امنيت و آسايش» خود و جامعه نخواهد بود.در مسير «کرامت بخشي» به نفوس انسان ها، بدون شک و ترديد،يکي از مهمترين عوامل و راهکارهاي قابل توجه که درعين حال هيچگونه هزينه اي را در برندارد، امر مقدس و عظيم «نماز» است. نماز در واقع حلقه اتصال انسان با وجودي عظيم الشأن و بي نهايت به نام خداست که يکي ازمهمترين اسامي و صفات او «کريم» است به معني بزرگوار،و کسي است که به مصداق آيه شريفه «پس همانا تمامي عزت آن از خداست» دارنده ي تمامي مراتب عزت مي باشد و يقيناً انساني که با او مرتبط شد و رنگ و بوي خدايي به خود مي گيرد و «کريم» مي گردد و «عزيز» مي شود و چون چنين شد هرگزنفس کريم و عزيز خود را با گناه نمي آلايد و جامعه ازجانب او درامن و آسايش قرارخواهد گرفت. ازسوي ديگر همانگونه که مي دانيم،خداوند عزيز در آيه 45 سوره مبارکه ي عنکبوت يکي از مهمترين آثار نماز را دور نمودن نمازگزار از «فساد و فحشا» ذکر مي نمايد و مي فرمايد:«همانا نماز از زشتي و منکر باز مي دارد». در نتيجه انسان نمازگزار فردي است که گرد گناه نمي گردد؛ چرا که صبح و شام با خداي خود در راز ونيازي عاشقانه است و حضور او را مستمراً درک مي کند  و چنانچه صحنه گناه پيش آيد مرتکب آن نمي شود. اوخداوند را حاضر وناظر مي داند و جامعه از ناحيه او درامن وامان خواهد بود. نگاهي هرچند گذرا به تاريخچه زندگي بزهکاران اجتماعي و آنان که «امنيت اجتماعي» را به نحوي مختل نموده اند، به خوبي اين نکته را به اثبات مي رساند که غالب آنان،کساني بوده اند که با نمازو مسجد ارتباطي نداشته و خود را درعرصه ي حيات،بي قيد وآزاد گذاشته و دست به گناهان عظيمي همچون قتل، تجاوز به عنف،سرقت و… آلوده اند و جوامع بشري را با «ناامني» مواجه نموده اند. حال آنکه در ميان کساني که درطول حيات خود بيشترين تعهد و مسئوليت را نسبت به جان،مال،عرض و ناموس ديگران داشته اند، همواره نام «نمازگزاران و مقيدين به نماز از درخشندگي ويژه اي برخوردار بوده است؛زيرا نمازگزار مي داند که «اقامه نماز» با «تجاوز به حقوق ديگران» سازگاري ندارد و اصولاً نمازي که درکنارآن به نوعي «تجاوز» به حقوق انسان ها باشد، نماز نخواهد بود. خداوند در آیات قرآنی هماره مصلین یعنی نمازگزاران را از بسیاری از امور حتی خلقی و خلقی استثنا می کند. به این معنا که  اگر خلقت انسان بر عجول و جهول و منوع و هلوع باشد، این افراد خود را به گونه ای تربیت می کنند که دیگر دارای این صفات ناپسند نخواهند بود. (معارج، آیات 19 تا 28) باید توجه داشت که برای تحقق یک نماز واقعی باید اموری بسیاری مراعات شود که شامل امور سلبی و ایجابی است. به عنوان نمونه جايي که حتي بودن يک تار نخ غصبي در لباس نمازگزار،موجب بطلان نماز گردد، مسلم است که نمازگزار خود را مقيد به رعايت حقوق ديگران کرده و از دست يازيدن به گناهي بزرگتر خودداري مي کند. مطالعه زندگي نمازگزاران حقيقي درطول تاريخ،اثبات کننده اين حقوق مسلم است که براي برقراري «امنيت اجتماعي» هيچ عاملي برتر و بالاتر از نماز نمي باشد،چرا که خاصان درگاه خداوندي،چنان تقيدي به رعايت حقوق مردمان داشته اند که گاه تا مرز وسواس پيش رفته اند!امام علي (ع) دراين زمينه مي فرمايد:«والله اُعطيت الاقاليم السبعه بما تحت افلاکها علي أن أعصي الله في نمله اسلبها جلب شعيره ما فعلته»: به خدا سوگند، اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمان هاست به من دهند تا خداي را نافرماني کنم که پوست جوي را از مورچه اي به ناروا بگيرم،چنين نخواهم کرد!…. (نهج البلاغه، خطبه 224) نمازنفس سرکش را مؤدب به آداب الهي و رعايت حقوق فردي و اجتماعي ديگران نموده و درنتيجه «امنيت اجتماعي» را در بالاترين سطح براي جوامع بشري به ارمغان مي آورد. «نماز» بنا به تصريح آيه شريفه «… أنّ الصلاه تنهي عن الفحشاء والمنکر…»؛(عنکبودت، 45) انسان را از غيبت، دروغ، سرقت، قتل نفس، تجاوز به حريم خصوصي ديگران، رباخواري، زنا، چشم چراني، تهمت، حرام خواري، قمار، شرب خمر و هر عملي که به نوعي منجر به تجاوز به حقوق ديگران و در نتيجه ايجاد اختلال درامنيت اجتماعي است برحذر مي دارد. اگر تمامي همّ و غمّ متوليان ايجاد «امنيت» و تئوري پردازان اجتماعي،دست يافتن به راه حلي عملي و کارا براي ازبين بردن ناامني و ريشه کن کردن عوامل آن است، پس چرا بايد از آسان ترين و بهترين راه حل اين امر يعني «نماز» غافل باشند؟ و درست به همين خاطراست که ما معتقديم براي برقراري امنيت اجتماعي بهترين و مهمترين راه، اصلاح و بهينه سازي رابطه بين انسان و خداوند و تلاش درجهت آشنا کردن انسان ها با خالق خويش است و اين امر ممکن نخواهد بود مگر ازطريق اقامه نماز.
4.  اجراي حدود اسلامي: اسلامي آييني است که به منظور فراهم کردن فضای امن و خالي ازهرگونه ناامني و نگراني در کنار موارد تشويقي که براي دورکردن انسان ها از عوامل مخلّ امنيت اجتماعي در نظرگرفته، برخي قوانين ومقررات تنبيهي را مقرر داشته است؛ زيرا اين به تجربه ثابت گرديده که برخي انسان ها تنها هنگامي که با مجازات سخت و کيفري شديد مواجه مي شوند دست از گناه کشيده و خود را آلوده به معصيت نمي نمايند. از آنجا که گناهي که از آدمي سر مي زند اغلب به حيطه فردي خويش محدود نشده و عواقب و ثمرات آن دامنگير اجتماع نيز شده و در نتيجه امنيت اجتماعي را به مخاطره مي افکند، اجراي اين قوانين و مقررات بايد از سوي مجريان حکومت اسلامي با جديت دنبال شود. به عنوان نمونه دو گناه بزرگ قتل و دزدي از جمله عواملي هستند که اگر نسبت به آنها هرگونه سهل انگاري و مسامحه اي صورت گيرد بسيار زودتر از آنچه تصور کنيد در جامعه فراگيرشده و درنتيجه امنيت اجتماعي را به طورجدي تهديد مي نمايند.از همين رو در آيات بسياري ازقرآن کريم نسبت به اين دو گناه هشدارهايي داده شده است تا انسان ها از ارتکاب آنها خودداري کنند و چنانچه کسي پا را از اين حدود الهي فراتر نهاد وعلي رغم تحذيرات خداوند،مرتکب يکي از اين گناهان گرديد، بايد مطابق دستورات قرآن و شرع مقدس با مرتکبين آنها برخورد شود. درقرآن کريم قاعده «قصاص» در رابطه با مرتکبين قتل وضع گرديده و خداوند متعال ازاين اصل به عنوان عاملي براي تداوم حيات اجتماعي درسايه امنيت ياد فرموده است: «يأيها الذين ءامنوا کتب عليکم القصاص في القتلي و لکم في القصاص حيوه يأُاولي الألباب لعلکم تتقون»؛ اي افرادي که ايمان آورده ايد حکم قصاص در مورد کشتگان بر شما نوشته شده است…و براي شما در قصاص حيات و زندگي است اي صاحبان خرد تا شما تقوي پيشه کنيد. (بقره، آیات 179-178) اين آيه که درنهايت فصاحت و بلاغت است آنچنان جالب است که به صورت يک شعار اسلامي درذهن همگان نقش بسته است و به خوبي نشان مي دهد که قصاص اسلامي به هيچ وجه جنبه ي انتقام جويي ندارد؛بلکه دريچه اي است به سوي حيات و زندگي انسان ها. از يک سو ضامن حيات جامعه است؛زيرا اگر حکم قصاص به هيچ وجه وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنيت مي کردند جان مردم بي گناه به خطر مي افتاد؛همانگونه که در کشورهاي غربي که حکم قصاص به کلي لغو شده آمار قتل و جنايت به سرعت بالا رفته است (و در نتيجه جامعه از نظرامنيت اجتماعي دچاربحران گرديده است). از سوي ديگر مايه حيات قاتل است چرا که او را ازفکر آدم کشي تا حد زيادي باز مي دارد و کنترل مي کند (و موجب تأمين امنيت اجتماعي مي گردد). (تفسيرنمونه، ج 1، ص 606) همچنين درباره معضل دزدي و سرقت که يکي از عوامل بر هم زننده نظم جامعه و ايجاد ناامني اجتماعي است قرآن کريم چنين فرمان مي دهد: «والسّارق والسّارقه فاقطعوا أيديهما جزاء بما کسباً نکالاً من الله والله عزيزحکيم»؛(مائده، 38) دست مرد و زن دزد را به کيفرعملي که انجام داده اند به عنوان يک مجازات الهي قطع کنيد و خداوند تواناو حکيم است. با توجه به مفاد اين آيه شريفه اين مطلب به خوبي اثبات مي شود که ازنظراسلام امنيت جامعه از چنان درجه اي از اهميت برخوردار است که فرمان مي دهد که به سبب برهم زدن آن، دست يک انسان قطع گردد و مرتکب ايجاد ناامني درجامعه، يک عمربدون دست زندگي کند، ولي امنيت اجتماع محفوظ بماند.اگر امروز دزدي درجامعه فراوان است به خاطر آن است که چنين حکمي اجراء نمي شود و لذا درمحيط هايي که اين حکم اجراء مي گردد (مانند محيط عربستان سعودي که تا سال هاي اخير اين حکم در آن اجراء مي شد) امنيت فوق العاده اي از نظر مالي در جامعه حکم فرما بود… و جالب اينکه اين حکم اسلامي با اينکه قرن ها اجرا مي شد و در پناه آن مسلمانان آغاز اسلام در امنيت و رفاه مي زيستند، در مورد تعداد بسيار کمي از افراد که از چند نفر تجاوز نمي کرد ودر طي چند قرن اجرا گرديد».(تفسير نمونه، ج4، ص 378) از نظر قرآن باید با عوامل ايجاد ناامني در جامعه مبارزه کردد: «إنّما جزؤا الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون في الأرض فساداً أن يقتلوا و يصلّبوا أو تقطّع أيديهم و أرجلهم من خلفٍ أو ينفوا من الأرض ذلک لهم خزي في الدنيا و لهم في الآخره عذاب عظيم»؛کيفرآنها که با خدا و پيامبر به جنگ برمي خيزند و در روي زمين دست به فساد مي زنند (و با تهديد به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مي برند) اين است که اعدام شوند يا به دارآويخته گردند يا (چهار انگشت از) دست راست و پاي چپ آنها بريده شود و يا از سرزمين خود تبعيد گردند؛اين رسوايي آنها در دنياست و درآخرت مجازات بزرگي دارند. (مائده، آیه 33) دراين آيه شريفه عبارت «إنّما جزاؤا الذين يحاربون الله و رسوله» بيان کننده حال کساني است که به دشمني با خدا و رسول خدا (ص) اقدام مي کنند،و مفسرکبير قرآن مرحوم علامه طباطبايي،درتفسير اين عبارت و توضيح کلمه «محاربه» مي فرمايند: «… مراد ازمحاربه،دشمني با خدا در خصوص مواردي است که رسول نيزدرآن دخالتي دارد و در نتيجه تقريباً متعين مي شود که بگوييم:مراد از محاربه با خدا و رسول،عملي است که برگشت مي کند به ابطال اثرچيزي که رسول از جانب خداي سبحان برآن چيز ولايت دارد، نظيرجنگيدن کفار با رسول و با مسلمانان و راهزني راهزنان که امنيت اجتماعي را خدشه دار مي سازد،امنيتي که با گسترش دامنه ولايت رسول آن امنيت را گسترش داده و همين که بعد از ذکر محاربه با خدا و رسول جمله ي:«ويسعون في الأرض فساداً» را آورده،معناي مورد نظر را مشخص مي کند و مي فهماند که منظور از محاربه با خدا و رسول افساد در زمين از راه اخلال به امنيت عمومي و راهزني است…» (تفسير الميزان، ج 5، ص 533) پس از آنکه دانستيم مراد از محاربه با خدا و رسول، اخلال در امنيت اجتماعي است با نگاهي به متن آيه شريفه استفاده مي شود که براي آنان که امنيت اجتماعي را برهم زده و موجبات ناامني جامعه را فراهم مي آورند خداوند متعال چهارنوع کيفر معين فرموده است که بنا به نوع جرم،حاکم اسلامي يکي از آنها را براي مجازات در نظر مي گيرد، که عبارت است از: 1. کشته شدن،2. به دارآويخته شدن، 3. بريدن دست و پاي آنها به طورمخالف 4. و تبعيد از محل زندگي. درضمن، آيه شريفه به خوبي بيانگراهميت والاي امنيت اجتماعي درآيين اسلام است؛چرا که آنان را که به اين امر مهم لطمه وارد مي نمايند را با عنوان «محارب با خدا و رسول» ياد کرده است،يعني «امنيت اجتماعي» امري است که به طورمستقيم وابسته به خدا و رسول است و جزء حدود الهي محسوب مي گردد که هرکه به اين حدود تجاوز کند در واقع حد و مرزالهي را مورد سوءقصد قرارداده است.

ایمان و عمل صالح؛ سرچشمه اصلی امنیت
امنیت در همه ابعاد در گرو امنیت معنوی است؛ زیرا اصولا احساس امنیت یک احساس درونی و باطنی همانند احساس ترس و احساس شادی است. بی گمان، احساس ترس یا احساس شادی یک امر درونی و معنوی است. وقتی انسان احساس ترس داشته باشد هر چند که عامل ترس واقعی وجود نداشته باشد و شخص تنها گرفتار احساس ترس کاذب باشد، نمی توان او را مورد سرزنش قرار داد که چرا می ترسد؟ بلکه باید این احساس را از شخص زدود. بسیاری از مردم گرفتار شادی و ترس کاذب هستند؛ چنان که امنیت و نا امنی نیز می توان کاذب باشد.
به سخن دیگر، ممکن است عوامل ایجاد احساسات درونی آدمی راستین یا دروغین باشد، ولی شکی نیست که هماره احساسات یک واقعیت که در درون و باطن انسان شکل می گیرد و وجود دارد؛ هر چند که عوامل ایجادی آن ممکن است کاذب یا واقعی باشد. پس این که شخص ترس دارد یا شاد است، امری واقعی است، ولی می تواند عامل ایجادی آن دروغین یا راستین باشد. از این روست که خداوند در آیات قرآنی از احساساتی سخن به میان می آورد که آن را احساسات نادرست بر می شمارد، زیرا با آن که این احساسات واقعی است، ولی حقیقی نیست؛ زیرا ریشه در حقیقت و عامل حقیقی ندارد، بلکه یک عامل غیر حقیقی و باطل موجب شده تا شخص احساس مثلا امنیت کند.
به عبارت دیگر، باید میان واقعیت و حقیقت و نیز احساسات و عوامل ایجادی آن فرق گذاشت. واقعیت می تواند حق یا باطل باشد و این گونه نیست که هر امر واقعی حق باشد؛ زیرا در دنیا این امکان وجود دارد که باطل جامه واقعیت بپوشد؛ چنان که شرک واقعیتی در جهان است، ولی حق نیست و از خاستگاه حقی نیز برخوردار نیست. البته در جهان آخرت هر واقعیتی حق است و هر حقی واقعیت می یابد؛ اما در جهان دنیوی، هر واقعیتی حق نیست؛ چنان که هر حقی نیز واقعیت نمی یابد.
از نظر قرآن، برخی از عوامل باطل و دروغین، احساس واقعی امنیت را موجب می شوند که باید مراقب و مواظب بود تا در دام آن گرفتار نشد. خداوند می فرماید: أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ. أَوَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ يَلْعَبُونَ. أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ؛ آيا ساكنان شهرها ايمن شده‏ اند از اينكه عذاب ما شامگاهان در حالى كه به خواب فرو رفته‏ اند به آنان برسد؟ و آيا ساكنان شهرها ايمن شده‏ اند از اينكه عذاب ما نيمروز در حالى كه به بازى سرگرمند به ايشان دررسد ؟ آيا از مكر خدا خود را ايمن دانستند با آنكه جز مردم زيانكار كسى خود را از مكر خدا ايمن نمى‏ داند؟(اعراف، آیات 97 تا 99)
خداوند سپس در ادامه همین آیات، به بیان اقوام و آبادی های می پردازد که خود را در امنیت کاذب دیدند و به گناه پرداختند و به سبب همین احساس امنیت واقعی که باطل و ناحق بود، گرفتار خسران و هلاکت ابدی شدند. بنابراین، ممکن است یک احساس امنیت واقعی در انسان و جامعه پدید آید در حالی که عامل ایجادی آن باطل و ناحق است. گاه در کاربردهای گفتاری و نوشتاری از این احساس واقعی امنیت، به احساس کاذب یاد می شود؛ زیرا عامل ایجادی آن کاذب است، در حالی که این احساس امنیت واقعیتی است که از خاستگاه حق برخوردار نیست.
در آیاتی دیگر نیز می فرماید:
أَفَأَمِنْتُمْ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَكُمْ وَكِيلًا. أَمْ أَمِنْتُمْ أَنْ يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفًا مِنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُمْ بِمَا كَفَرْتُمْ ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعًا؛ مگر ايمن شديد از اينكه شما را در كنار خشكى در زمين فرو برد يا بر شما طوفانى از سنگريزه ‏ها بفرستد سپس براى خود نگاهبانى نيابيد. يا مگر ايمن شديد از اينكه بار ديگر شما را در آن دريا باز گرداند و تندبادى شكننده بر شما بفرستد و به سزاى آنكه كفر ورزيديد غرقتان كند آنگاه براى خود در برابر ما كسى را نيابيد كه آن را دنبال كند.(اسراء، آیات 68 و 69؛ و نیز نگاه کنید: ملک، آیات 16 و 17؛ نحل، آیه 45)
از نظر قرآن، احساس امنیت حقیقی زمانی شکل می گیرد که عامل ایجادی آن حق باشد. پس اگر بخواهیم در خود احساس امنیت حقیقی را ایجاد کنیم باید دنبال عوامل ایجادی باشیم که حق است.
از مهم ترین و اساسی ترین، خاستگاه های امنیت حقیقی باید از عامل ایمان سخن گفت؛ زیرا بر اساس آیات قرآنی، منشا و خاستگاه امنیت خداوند تبارک و تعالی است و این خداوند است که امنیت را در انسان و جامعه جعل کرده و ایجاد می کند.(سباء، آیات 15 و 18 و آیات دیگر)
از نظر قرآن کسی احساس امنیت روانی حقیقی خواهد داشت که اهل ایمان توحیدی و خالص باشد. خداوند می فرماید: وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛ چگونه از آنچه شريك خدا مى‏ گردانيد بترسم با آنكه شما خود از اينكه چيزى را شريك خدا ساخته‏ ايد كه خدا دليلى در باره آن بر شما نازل نكرده است نمى‏ هراسيد پس اگر می دانید كدام يك از ما دو دسته به ايمنى سزاوارتر است.(انعام، آیه 88)
در این آیه بیان شده که اهل شرک از امنیت برخوردار نبوده، بلکه تنها توحيد و ايمان خالص، عامل احساس امنيّت حقیقی درونى است. البته ایمان و عمل صالح تنها عامل امنیت در دنیا نیست، بلکه موجب امنیت پایدار در آخرت نیز خواهد بود. به این معنا که انسان های مومن و نیکوکار در آخرت از امنیت پایداری برخوردار خواهند شد که دیگر هیچ ترس، خوف، حزن، جزع و فزعی در آن را نمی یابد.(نمل، آیه 89؛ فصلت، آیه 40)
از نظر قرآن ایمان بدون عمل صالح به تنهایی در تامین امنیت نمی تواند موثر باشد؛ چنان که عمل صالح بدون ایمان نیز این گونه است؛ بلکه برای دست یابی به امنیت به ویژه امنیت پایدار باید ایمان و عمل صالح با هم باشد.(همان)
در احادیث و روایات اسلامی از معصومان(ع) نیز به همین نکته توجه داده شده است. بر اساس آموزه های وحیانی اسلام، مبنا و سرچشمه اصلی امنیت، ایمان الهی و عمل صالح است که همه ابعاد وجودی انسانها را پوشش می‌دهد و نه تنها اختصاص به امنیت در دنیا ندارد، بلکه احساس حقیقی امنیت در دنیا و آخرت را شامل می‌شود.
در فرهنگ اسلامی، اساس امنیت حقیقی، بر امان الهی، ایمان و ایمنی از عذاب و قهر خداوند متعال است. کسی که اهل ایمان و نیکوکاری است به درجه ای از مراتب نفس می رسد که از آن به نفس مطمئن یاد می شود. صاحب نفس مطمئنه در حالتی از اطمینان و طمانینه است که دیگر هیچ خوف و ترسی از هیچ عامل درونی و برونی نخواهد داشت.  از نظر قرآن، امنیت اساسی که همان امنیت معنوی است با سکینه و دخول در دارالسلام امن الهی، احیای قلب، مبارزه با نفس و شهوات، سیر و سلوک الی الله و رسیدن به مدارج کمال، معرفت و شهود محاضر قدس میسر است.( ر.ک: اخوان کاظمی، امنیت در نظام سیاسی اسلام: 149-277؛ اخوان کاظمی، «مفهوم امنیت و جایگاه آن در قرآن»، فصلنامه مطالعات اسلامی، ش75، بهار 1386: 11-38.)
از نظر امیرمومنان اسلام خود مهم ترین عامل امنیت است و هر که بدان آویخت به امنیت رسید: «فجعله الاسلام آمنا لمن علقه» (نهج البلاغه، خطبة 106، بند 1).
ایشان در جایی دیگر می فرماید: «و السلام (و الاسلام) اماناً من المخاوف؛ و سلام  یا اسلام، امان از عوامل خوف انگیز است». (نهج البلاغه، حکمت 252)
کسی که به سلامت و اسلام و سلم و صلح دست یافت می تواند امیدوار باشد که از رفاه اقتصادی و پیشرفت و شکوفایی اقتصادی نیز بهره مند خواهد شد؛ زیرا نا امنی اجازه نمی دهد تا تولیدی در جامعه باشد و اقتصادی ایجاد شود و رشد اقتصادی و پیشرفت تحقق یابد. از  این روست که گفته اند: «رفاهیة العیش فی الأمن؛ آسایش و رفاه زندگی در امنیت تحقق می یابد». پس باید نعمت امنیت را بسیار مهم دانست هر چند که به سادگی از کنار آن می گذریم و قدر آن را نمی  شناسیم و نمی دانیم: «لانعمة أهناً من الأمن».
انسان باید برای دست یابی به احساس امنیت حقیقی، به دستاویز ایمان بیاویزد؛ هر چند که کسب ایمان هماره سخت خواهد بود؛ چرا که بدون آزمون های بسیار هرگز نمی توان از مرحله اسلام و مرحله ایمانی رسید(حجرات، آیه 14) که عقیده قلبی است و همه وجود و رفتار و کردار آدمی را مدیریت و مهار می کند.
از این روست که در بعضی از روایات از ایمان به شمشیر همیشه آماده در آزمون دنیا تعبیر شده است: الایمان اصل الحق و الحقّ سبیل الهدی و سیفه جامع الحلیه، قیم العدّة، الدنیا مضماره.(میزان الحکمه، محمدی‌ ری‌شهری،1362،ج1: 299).
باید توجه داشت که ریشه امن و امنیت یکی است و این که ایمان ریشه و خاستگاه اصلی امنیت است؛ از آن روست که ارتباط تنگاتنگی میان ایمان به خدا و امنیت است. از پیامبر و امام صادق نقل شده که فرمودند: انما سمیّ المؤمن مؤمناً، لانه یؤمن علی الله فیجیزا امانه؛ مؤمن، مؤمن نامیده شده است، چون امان را از خدا می‌خواهد و خدا به او امان می‌دهد.(بحار الانوار، مجلسی، بی‌تا، ج 78: 196 و ج67:60).
امام علی (ع) نیز در فرازهای متعددی، امنیت اساسی و معنوی را میوه ایمان دانسته و آن را به افرادی که خداوند را ملجأ و پناهگاه خود نموده‌اند، نوید می‌دهد: «ایها الناس، انّه من استنصح الله وفّق و من اتخذ قوله دلیلاً هدی للّتی هی اقوم فانّ جار الله آمن و عدّوه خائف»؛ ای مردم! هر کس خدا را ناصح و خیرخواه خود قرار دهد، موفق می‌شود و هر کسی قول او را دلیل و راهنما قرار دهد، به استوارترین راه، هدایت خواهد شد. کسی که خود را در پناه خداوند قرار دهد، در امنیت و آرامش خواهد بود و هر کس دشمن خدا باشد، خائف و هراسناک است. (نهج البلاغه، سیدرضی، 1351: 200)
اصولا انسانی که در دنیا از خداوند هراسان است و به سبب همین خوف و ترس گناه نمی کند و تقوای الهی را پیشه می گیرد در آخرت از امنیت برخوردار است و کسی که در دنیا خوف و ترس از خدا را کنار گذاشته باشد باید خود را مهیا ترس در آخرت کند. در روایت قدسی است: قال الله تعالی: و عزّتی و جلالی لا اجمع لعبدی امنین و لا خوفین ان هو أمئنی فی الدنیا اخفته یوم اجمع عبادی و ان هو خافنی فی الدنیا امنته یوم اجمع عبادی؛ خداى والا فرمايد: به عزت و جلالم قسم كه يك بنده را دو امنيت و دو ترس با هم ندهم. اگر در دنيا از من ايمن است در روزى كه بندگانم را فراهم كنم او را بترسانم و اگر در دنيا از من بترسد روزى كه بندگانم را فراهم كنم ايمنش كنم.(نهج الفصاحه، حدیث 2079)
امیر مؤمنان، نتیجه ایمان پویندگان راه خدا و مؤمنین را احیای عقل و قلب و میراندن شهوات و دستیابی به امنیت و آرامش روح و جسم می‌داند (نهج البلاغه: 326). ایشان مسائلی مانند فقر، مرض و بیماری قلب را بزرگترین محرومیت‌ها می‌داند؛ همان گونه که بزرگترین دردهای باطنی انسانها را کفر و شقاق و ضلال و نفاق می‌شمارد و این امر را از عوامل تهدیدکننده ایمان و طمأنینة نفس و امنیت روح و روان و جسم و جان انسانها معرفی می‌کند: «الا و انّ من البلاء الفاقة و اشدّ من الفاقة مرض الجسم و اشد من مرض الجسم مرض القلب» (همان: 524).
بر اساس روایات، ریشه امنیت معنوی فرد مؤمن و متقی، خوف الهی است. از نظر آموزه های اسلامی میزان و درجه خوف نیز با درجه تأمین و تحصیل امنیت، ارتباط کاملاً مستقیمی دارد؛ به طوری که هر قدر خوف افزایش یابد به همان میزان امنیت فراهم تر خواهد بود؛ زیرا هر اندازه مؤمن از خدا ترسان باشد به همان میزان از غیر خدا نمی‌ترسد و هیچ خوف و ترسی از عوامل به ظاهر ایجادی نا امنی نخواهد داشت؛ زیرا می داند که تنها خداوند منشای خوف و امنیت است. هر چه ارتباط انسان با خدا افزایش یابد به همان میزان دارای هیبت و منصور به رعب خواهد شد و دیگران او را صاحب هیبت دانسته و از ایشان حساب می برند و می ترساند و موجبات ناامنی او را نمی  توانند فراهم آورند.
پیامبر اکرم (ص) فرموده که خدای متعال می‌فرماید: «به عزت و جلالم سوگند که یک بنده را دو امنیت و دو ترس با هم ندهم؛ اگر در دنیا از من ایمن است، در روزی که بندگانم را جمع کنم او را بترسانم و اگر در دنیا از من بترسد، روزی که بندگانم را جمع نمایم، ایمنش کنم» (نهج الفصاحه، تنکابنی، 1374: 59) و نیز فرموده است:« مَن خاف الله خَوَّفَ الله من کلَّ شیءٍ؛ هر که از خدا ترسد، خدا همه‌چیز را از او بترساند» (همان: 139).
در حقیقت انسانی که از خدا می ترسد به سبب تقوایی که پیشه می کند، خداوند او را منصور به رعب می کند و در میان دشمنان وی چنان رعب و وحشتی قرار می  دهد تا متعرض او نشوند و این گونه است که از هر چیزی در امنیت خواهد بود.
خداوند پیامبر(ص) را منصور به رعب دانسته و می فرماید: إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الأعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ؛ «[به یادآور] زمانی را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد که من با شمایم. پس شما افراد باایمان را تقویت کنید. من نیز به زودی در دل‌های کافران، رعب و ترس خواهم افکند. پس فراز گردن‌ها را بزنید و همه سرانگشتانشان را قلم کنید [و قطع کنید تا نتوانند سلاح بردارند].»(انفال، آیه 12؛ و نیز نگاه کنید: آل عمران، ایه 151؛ احزاب، آیه 23؛ حشر، آیه 2)
در حقیقت، یکی از امدادهای غیبی به اهل ایمان و مومنان، نصرت به رعب و ایجاد رعب در دل دشمنان است؛ به طوری که جرات تعرض و ایجاد ناامنی به خود نمی دهند و مومنان را نمی ترسانند.
ابوحمزه ثمالی از امام باقر راویت کرده است: «هرگاه قائم آل محمد خروج کند، خداوند او را با ملائکه مسوّمین و مردفین و منزلین و کرّوبین یاری خواهد فرمود. جبرئیل پیش روی او، میکائیل در سمت راست او و اسرافیل در سمت چپ او قرار دارند و رعب و هیبت او به فاصله یک ماه راه، پیشاپیش و پشت سر و از راست و چپ او حرکت می‌کند (یعنی شعاع هیبتش تا بعد یک ماه راه را زیر پوشش می‌گیرد) و فرشتگان مقرّب در برابر او خواهند بود».( الغیبة، نعمانی، ص 234.)
امام باقر(ع) مى‏فرماید: همه سنن انبیا در امام زمان جمع است، ولى از سنت هاى جدش مصطفى(ص) قیام به شمشیر و منصور بالرعب است: و اما شبهة من جده المصطفى محمد(ص) فخروجه بالسیف و قتله اعداءالله و اعداءرسوله و الجبارین و الطواغیت و انه ینتصر بالسیف و الرعب و انه لا ترد له رایة؛ از سنت هاى جدش قیام امام زمان با شمشیر و قیام مسلحانه است و نابودى دشمنان خدا و رسول خدا و ستمگران و طاغوتها است و منصور به رعب و تسلیم همه پرچم ها در برابر اوست. (مجلسى،محمدباقر، بحارالانوار، ج 51، ص‏217، ح‏6.)
امام محمدباقر(ع) نیز مى‏فرماید:  القائم(ع) منا منصور بالرعب، موید بالنصر تطوى له الارض و تظهر له الکنوز و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب‏؛ قائم(ع) ما یارى شده به رعب است و تاییدشده با پیروزى است. تمام زمین به تصرف او درمى‏آید و گنج هاى زمین براى او ظاهر مى‏شود و سلطه او بر شرق و غرب مى‏رسد. (کشف‏الغمه، ج‏3، ص 324؛ المحجه‏البیضاء، ج‏3، ص 341؛ یوم‏الخلاص، ص‏300; منتخب الاثر، ص‏292و482؛ مجلسى، محمدباقر، همان، ج 52، ص 190،؛ نورالابصار، ص 171؛ اعلام‏الورى، ص‏433؛ اسعاف‏الراغبین، ص‏152؛ ینابیع‏المودة، ج‏3، ص‏136)
امام صادق(ع) مى‏فرمود: ان ‏القائم ‏منا منصور بالرعب‏ موید بالنصر تطوى له ‏الارض و تظهر له الکنوز و یبلغ سلطانه‏ المشرق و المغرب و یظهرالله به دینه ولوکره المشرکون‏ (مجلسى، محمدباقر، همان، ص‏191، ح 24.)
انسان مومن هماره میان خوف و رجا است. به این معنا که نگران عظمت و جلال الهی و امیدوار به رحمت واسعه و جمال خداوندی است. پیامبر خاتم(ص)، امید و خوف را برای مؤمن، سرچشمه سعادت و امنیت معرفی می‌کند:«من رجأ الله سعد و من خاف الله امن و الهالک المغرور من رجا غیر الله و خاف غیر الله و خاف سواه» (بحارالانوار، مجلسی، بی‌تا، ج7: 222).
حضرت علی (ع) نیز ضمن اینکه ایمان را مایه امنیت دانسته (همان، ج40: 163)، و خوف الهی را عاملی برای رسیدن به امنیت می‌شمارد و مردم را به محاسبه نفس، عبرت‌گیری و بصیرت‌ورزی و تفهم و تعلّم ـ که در یک راستا و متعامل با هم ‌هستند ـ توصیه می‌کند (همان، ج73: 70).
امام موسی بن جعفر (ع) اعتقاد به وحدانیت الهی و جملة لا اله الا الله را مایه امنیت دنیوی و اخروی در هنگام زنگی و مرگ و رستاخیز مؤمن می‌داند و می فرماید: «ان لا اله الا الله امن للمؤمن فی حیاته و عند موته و حین یبعث» (همان، ج93: 203).
به هر حال، امنیت حقیقی را باید در ایمان و عمل صالح جست و جو کرد و کسی که فاقد ایمان و عمل صالح است باید امنیت موجود خویش را احساسی دروغین و امنیتی کاذب بداند. چنان که امنیت کفار و مشرکان و اهل گناه و فسق یک امنیتی دروغین است و ایشان هر دم گرفتار مکر الهی هستند.

ارزش امنیت فردی و اجتماعی در اسلام
امنیت از مهم ترین دغدغه های بشر است؛ زیرا حفظ و بقای جان آدمی به امنیت بستگی دارد و مهم ترین چیزی که انسان از آن می هراسد و می ترسد، ترس از دست دادن جان است.
البته هر انسانی می داند و می بیند که مرگی است که جان آدمی را می گیرد و جسدی بی جان را به جا می گذارد. پس در زندگی دنیوی، ترس از مرگ حقیقت و واقعیتی گریز ناپذیر است و انسان در نهایت باید این دنیای فانی را به سوی آخرت ابدی ترک کند و رحل اقامت در سرای دیگر افکند؛ اما تلاش انسان هماره معطوف به این معنا است که خود را در شرایطی قرار دهد که بیش ترین عمر شدنی را به دست آورد و اگر توانست تا هزار سال عمر کند و از معمرین باشد. خداوند درباره گرایش یهودیان به زندگی دنیوی و فرار از مرگ به هر طریقی می فرماید: وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ؛ و آنان را مسلما آزمندترين مردم به زندگى و حتى حريص‏تر از كسانى كه شرك مى ‏ورزند خواهى يافت هر يك از ايشان آرزو دارد كه كاش هزار سال عمر كند.(بقره، آیه 96)
علت سرزنش یهودیان از سوی خداوند در این آیه و نیز آیات دیگر، آن است که یهودیان مدعی اختصاص یابی بهشت برای خودشان و سعادت و خوشبختی ابدی در آن سرای جاودان هستند. آنان می گویند بهشت برای آنان است و ایشان در آن بهشت از سعادت ابدی و امنیت و آرامش و آسایش کامل برخوردار خواهند بود. خداوند به آنان می گوید کسی که در جایی دیگر سعادت ابدی را برای خود یقینی و قطعی می داند، به طور طبیعی باید تمنا داشته باشد تا به آن جا منتقل شود، نه آن که حرص و آزمندی نسبت به جایی داشته باشد که در آن امنیت و آرامش و آسایش نیست و از خوشبختی و سعادت پایدار در آن جا خبری نیست؛ اما از نظر قرآن، یهودیان در این باره دروغ می گویند؛ زیرا هرگز درخواست و تمنای مرگ نمی کنند تا به آن سرای خوشبختی و بهشت آرامش و آسایش بروند، بلکه دوست دارند در همین دنیا بمانند و با ترس و فقدان امنیت زندگی پست دنیوی خودشان را  ادامه دهند.(بقره، آیه 95)
از نظر قرآن، مهم ترین اقسام امنیت برای انسان همان امنیت فردی و امنیت اجتماعی است؛ زیرا هر انسانی در جهان مادی دنیوی دارای دو نیاز است که در قالب فردی و اجتماعی تامین می شود.
امنیت فردی، از حالتی در فرد است که در آن شخص از لحاظ جسمی و روحی، فارغ از ترس نسبت به آسیب‌رسیدن به جان، مال یا آبروی خود یا ازدست‌دادن آنها زندگی کند.
مهم ترین مساله در امنیت فردی تامین و حفظ جان و بقای آن در حالت مطلوب و آرمانی است؛ زیرا انسان مال را برای حفظ و بقای جان خویش می خواهد و آن را مایه بقای حیات خویش می داند. البته در مرتبه دوم، از نظر هر فرد انسانی، مال تامین کننده آسایش و رفاه در زندگی است؛ ولی در گام نخست مهم ترین ارزشی که برای مال قایل است همان تامین و حفظ حیات و جان خویش است.
از آن جایی که انسان موجودی اجتماعی است و تنها از طریق اجتماع و بده و بستان های اجتماعی است که می تواند برخی از نیازهای مهم به ویژه عاطفی خویش را برطرف کند، ناچار است تا از این جهت نیز احساس امنیت داشته باشد و در جامعه کوچک خانواده که گاه ترکیبی از همسر و گاه همسر و فرزندان است، احساس امنیت داشته باشد و بتواند در اجتماع و از طریق آن، نیازهای عاطفی و معنوی خویش را برآورده سازد و به کمالاتی دست یابد که جز از راه اجتماع دست یافتنی نیست.
البته آن چه از امنیت اجتماعی در متون اسلامی و غیر اسلامی مراد است، امنیت اجتماعی فراتر از اجتماع خانوادگی است؛ زیرا مراد و مفهوم از امنیت اجتماعی، همان امنیت جان، مال، آبرو و موقعیت شخص از جانب عوامل اجتماعی است. هر شخصی دارای موقعیت های اجتماعی است و دوست می دارد تا از سوی اجتماع به گونه ای با او رفتار شود که جان و مال و عرض او در امان و امنیت باشد و چیزی آن را به مخاطره نیاندازد.
باید توجه داشت که امنیت اجتماعی در این مفهوم، از فراگیری و جامعیتی برخوردار است که دیگر اقسام و انواع امنیت را نیز دربر می گیرد؛ زیرا امنیت سیاسی، امنیت نظامی، امنیت انتظامی، امنیت شغلی، امنیت اخلاقی و دیگر امنیت ها از مصادیق امنیت اجتماعی است؛ چرا که هر یک از این اقسام و انواع تامین کننده امنیت جان، مال و عرض شخص است که مهم ترین دغدغه اجتماعی انسان است. بنابراین، مباحث امنیت در دو قسم اصلی امنیت فردی و امنیت اجتماعی محدود می شود و ارتباط زیادی میان مباحث دیگر با این حوزه به ویژه امنیت اجتماعی دارد.
سازوکارهای تأمین امنیت
از نظر آموزه های اسلامی تنها دو عامل اصلی است که می تواند موجب تامین امنیت فراگیر و جامع شود به طوری که شخص در دنیا و آخرت و نیز در امور مادی و معنوی احساس امنیت داشته و از چیزی خوف و ترسی نداشته باشد.
از نظر قرآن، مهم ترین عامل در تامین امنیت، ایمان است. از این روست که واژه «امن» در دو امر ایمان و امنیت به کار گرفته شده است. به سخن دیگر، تنها کسی احساس امنیت و امان خواهد کرد که دارای ایمان باشد و کسی که فاقد ایمان است، فاقد امنیت خواهد بود.(فصلت، آیه 40) پس اگر فاقد ایمان، احساس امنیت کند، باید آن را از مصادیق احساس امنیت کاذب و دروغین دانست و شخص را گرفتار توهم احساس امنیت دانست.
در تبیین تعامل مثبت بین ایمان و امنیت باید گفت ارتباط ایمان و امنیت، ارتباط لازم و ملزومی است که هیچ گونه جدایی از هم ندارد. پس هر جا امنیتی است باید گفت ایمان نیز وجود دارد و هر جایی که ایمان باشد امنیت است. از این روست که خداوند در آیات بسیاری بیان می کند که اهل ایمان، هرگز گرفتار خوف و ترسی از آینده نیستند؛ چنان که حزن و اندوهی نسبت به گذشته ندارند؛ زیرا ایمان ایشان تامین کننده امنیت کاملی است که هر گونه حزن و خوفی را بر می دارد.
البته باید توجه داشت که این ایمان نمی تواند یک عقد قلبی و عقیده بی عمل باشد، بلکه چون عقیده و عقد قلب است، به طور طبیعی همراه با عمل است. از این رو، در هر جایی سخن از ایمان است، سخن از عمل صالح نیز است و از نظر قرآن، فرد تنها در چنین حالتی است که احساس امنیت جامع و مطلق و کامل می کند.(بقره، آیات 112 و 262 و 277؛ آل عمران، آیه 170 و آیات دیگر)
البته امیرمومنان امام علی(ع) برای ایمان، چهار رکن توکل بر خدا، واگذاشتن کارها به خدا، گردن‌نهادن به فرمان خدا و راضی‌بودن به قضای الهی را ذکر کرده است.(بحارالانوار، مجلسی، ج78: 63، و نیز ج72: 33). البته ایشان در جایی دیگر نیز عزت نفس، خویشتن‌داری و خرسندبودن به قدر کفاف را از پایه‌های ایمان دانسته است.(میزان الحکمه، محمدی‌ ری‌شهری،1362،ج1: 319). همچنین امام علی (ع)  در جای دیگر، چهار ستون ایمان را صبر، یقین، جهاد و عدالت ذکر کرده‌اند.( بحارالانوار، ج 68: 288). به فرمایش پیامبر اکرم (ص) ایمان دارای ده رکنِ شناخت، فرمانبری از خدا، علم، عمل، پاکدامنی، سخت‌کوشی، شکیبایی، یقین، خشنودی و تسلیم (در برابر خدا) است که اگر هر یک از این ده رکن، کم شود، رشتة‌ ایمان از هم پاشیده می‌شود (بحارالانوار، ج69: 175). در حقیقت آن چه در این روایات و مانند آن ها بیان می شود، تفسیر عناصر و مولفه های ایمان است که به طور تفصیل و تحلیلی با جزئیات آن بیان می شود تا درک درست و کاملی از مفهوم ایمان از منظر قرآن و اسلام به خواننده و شنونده القا شود. بازگشت همه این ها به همان دو عنصر اصلی عقدقلبی و عمل صالح است.
به سخن دیگر، ایمان حالتی در انسان است که تمام فکر و عمل انسان را تحت تاثیر قرار می دهد. برای دست یابی به چنین ایمانی سازوکارهایی در آیات و روایات بیان شده است که باید بدان عمل کرد. از مهم ترین سازوکارها، همان دست یابی به عبودیتی است که از راه عمل به آموزه های وحیانی و شرعی اسلام ایجاد می شود و موجب دست یابی انسان به تقوایی می شود(بقره، آیه 21) که تعلمیات مستقیم الهی را در پی خواهد داشت(بقره، آیه 282؛ انفال، آیه 29؛ طلاق، آیات 2 و 3) و انسان را به یقین و شاخه های سه گانه آن می رساند.(تکاثر، آیات 5 و 7؛ واقعه، آیه 95) به عنوان نمونه از نظر امام صادق (ع) ورع و پارسایی، ایمان را در بنده، استوار کرده و طمع و آزمندی، ایمان را از دل بیرون می‌کند؛ همچنان که علایم پنجگانه مؤمن از دیدگاه امام سجاد (ع)، پارسایی در خلوت، صدقه‌دادن هنگام تنگدستی، صبر هنگام مصیبت، حلم‌ورزی هنگام عصبانیت و صداقت در زمان خوف(میزان الحکمه، محمدی‌ ری‌شهری، 1362، ج1: 34) موجب می شود تا انسان در چنین مرتبه ای از تقوای عملی و ایمانی قرار گیرد.
بر اساس آموزه های وحیانی اسلام، کسب امنیت کامل و مطلق و جامع تنها در ایمان همراه با عمل صالح است. برای کسب آن نیز سازوکارهایی بیان شده که برخی از آن ها عبارتند از عبادت شرعی، تقوای الهی، اقامه عدالت و قسط، رعایت حرمت و حقوق انسانها، دفاع از مظلومان، برخورد با مفسدان و مجرمان، رفع فقر از جامعه، تأمین رفاه و معیشت مردم، حفظ آزادیهای مشروع، حاکمیت عادلانه، حقانی و قانونی و همه آن چیزی که در قالب احکام خمسه و پنج گانه شرعی بیان شده است.
از نظر اسلام، نگاه شخص به مفهوم کرامتی انسان موجب می شود تا فراتر از «حیوان ناطق» او را «موجود متاله» و خدایی ببیند و در جایگاه خلیفه الله و جانشین خدا با او تعامل و برخورد داشته باشد. بر این اساس، هر کسی خود را موظف می داند تا دیگری را به عنوان خلیفه الله بشناسد و با او رفتار و معاشرت داشته باشد. در این میان از آن جایی که ایمان و تقوای الهی، تنها راه کسب کرامت اکتسابی و دست یابی به خلیفه الله در مقام مظهریت ربوبی است(حجرات، آیه 14؛ آل عمران، آیه 79) کسی که اهل ایمان است و به عنوان مومن شناخته می شود، از ارزش و جایگاهی برتر است و باید به گونه ای دیگر با او برخورد کرد و معاشرت داشت. امام صادق (ع) در تبیین کرامت اکتسابی مومن می‌فرماید: « المؤمن اعظم حرمة من الکعبه؛ حرمت مؤمن از کعبه بیشتر است» (بحارالانوار، ج67: 71 و ج68: 16).
روایت شده که پیامبر اکرم (ص) به کعبه نگاه کرد و فرمود: « آفرین به تو خانه؛ چقدر نزد خدا ارجمند و محترمی! به‌خدا قسم حرمت مؤمن از تو بیشتر است؛ زیرا خداوند از تو یک چیز را حرام کرد و از مؤمن سه چیز را: مالش را، خونش را و گمان بد بردن به او را. (همان، ج 67: 71) ایشان هم چنین فرمودند: همان‌گونه که مرد را زن و فرزندانش می‌شناسند، مؤمن در آسمان شناخته می‌شود. او نزد خدا، از فرشته مقرب، گرامی‌تر است» (همان، ج 68: 19).
پیامبر(ص) درباره عظمت و کرامت مومنان در حدیث قدسی از خداوند نقل می کند که فرمود: « و عزتی و جلالی ما خلقت من خلقی خلقاً احبُّ اِلیَّ مِن عبدی المؤمن و عزتی و جلالی ما خلقت من خلقی خلقاً احبُّ اِلیَّ مِن عبدی المؤمن؛ به عزت و جلالم سوگند، آفریده‌ای نیافریده‌ام که نزد من محبوب‌تر از بندة مؤمنم باشد» (همان، ج 71: 158).
البته بر اساس آموزه های وحیانی اسلام، هر انسانی دارای یک کرامت تکوینی است. (اسراء، آیه 70) در این میان کسی که شهادتین را بر زبان راند و در جامعه اسلامی به عنوان شهروند از امت اسلام قرار گرفت، از یک درجه برتری از کرامت برخوردار خواهد بود که کرامت اکتسابی است. بنابراین، شهادت گو در اسلام از کرامت اکتسابی برخوردار می شود و درجه او برتر از کسی است که تنها از کرامت تکوینی برخوردار است. در همین چارچوب هر مسلمانی به عنوان اهل اسلام از امنیت فراگیری در جامعه برخوردار بوده و امت و امام باید حافظ این امنیت باشند. پیامبر(ص) می فرماید: « کل المسلم علی المسلم حرام ماله و عرضه و دمه، حسب امرء من الشرّ ان یحقر اخاه المسلم؛ همه چیز مسلمان، از مال و آبرو و خونش بر مسلمان حرام است. برای مرد همین شر بس که برادر مسلمان خویش را تحقیر کند» (نهج الفصاحه، تنکابنی، 1374: 138).
بنابراین، کسی نمی تواند متعرض امنیت مومن شود و با ادعای تکفیر امنیت او را به خطر افکند. از آن جایی که اسلام و ایمان امری باطنی و درونی است کسی نمی تواند مدعی شود که چه کسی در کدام مرتبه است؟ یا کسی را متهم به شرک و کفر و نفاق کند، مگر آن که خداوند باشد یا علایم و نشانه های قطعی در کار باشد. خداوند به صراحت در این باره به مسلمانان هشدار می دهد و می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد! چون در راه خدا سفر مى ‏كنيد، خوب رسيدگى كنيد و به كسى كه نزد شما اظهار اسلام مى ‏كند، مگوييد: تو مؤمن نيستى! تا بدين بهانه متاع زندگى دنيا را بجوييد؛ چرا كه غنيمتهاى فراوان نزد خداست. قبلا خودتان نيز همين گونه بوديد و خدا بر شما منت نهاد و مسلمان و مومن شدید. پس خوب رسيدگى كنيد كه خدا همواره به آنچه انجام مى‏ دهيد آگاه است.﴿نساء، آیه ۹۴﴾
البته در آیات قرآنی بیان شده که اسلام گام نخست است که با شهادتین آغاز می شود و سپس با امتحانات و آزمون های الهی این اسلام در قلب چنان رخنه می کند که ایمان تحقق می یابد و با عبادت و اعمال صالح این ایمان رشد می کند. خداوند می فرماید: قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ برخى از اعراب و باديه‏ نشينان گفتند: ايمان آورديم. بگو: ايمان نياورده‏ ايد، ليكن بگوييد: اسلام آورديم؛ و هنوز در دلهاى شما ايمان داخل نشده است و اگر خدا و پيامبر او را فرمان بريد از ارزش كرده ‏هايتان چيزى كم نمى ‏كند. خدا آمرزنده مهربان است.﴿حجرات، آیه 14﴾
از نظر قرآن، مراتب ایمان و تقوای سه گانه است که در سه نوع یقین را نیز به دنبال خواهد داشت. خداوند می فرماید: لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوْا وَآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَأَحْسَنُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ؛ بر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏ اند، گناهى در آنچه قبلا خورده‏ اند، نيست در صورتى كه تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند و كارهاى شايسته كنند. سپس تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند آنگاه تقوا پيشه كنند و احسان نمايند و خدا نيكوكاران را دوست مى دارد.﴿مائده، آیه ۹۳﴾
پس مرتبه سوم از ایمان و تقوا مرتبه احسان و دست یابی به مقام محسنان است که در این مرتبه حق الیقین نصیب و بهره شخص می شود.
به هر حال، هر انسانی به سبب کرامت ذاتی و تکوینی دارای امنیت است و به سبب کرامت اکتسابی از امنیت فراگیری در دنیا و آخرت بهره مند خواهد شد. بنابراین، اذیت و آزار مسلمان و مومن جایز نیست و مسلمان و مومن نباید دیگری را آزار رساند و سلب امنیت نماید. در بسیاری از روایات، حفظ امنیت سایر افراد و به‌تعبیر دیگر، عدم ایذاء و آزاررسانی از نشانه‌های مؤمنین به‌شمار آمده است؛ تا جایی که صفاتی مانند تعرض، خشونت، آبروریزی سایرین، ایجاد ناامنی و رعب و هراس در تقابل کامل با ایمان و رفتار مؤمنانه به‌حساب آمده است. امام حسین (ع) در این باره فرمودند: «مؤمن کسی است که همسایه‌اش از شرّ او در امان باشد. راوی از امام پرسید: منظور از شر چیست؟ امام فرمود: یعنی از ظلم و جور و غضب او ایمن باشد» (وسایل الشیعه، الحر العاملی، 1409ق، ج12: 126).
پیامبر اکرم (ص) نیز می‌فرماید: « الا اُنَبئکم لم سمّی المؤمن مؤمناً؟ لایمانه الناس علی انفسهم و اموالهم؛ به شما بگویم که چرا مؤمن، مؤمن نامیده شده است؛ چون جان و مال مردم از (تعرض) او در امان است»(همان، ج67: 60).
هم چنین امام صادق (ع) فرموده‌اند: «شش چیز در مؤمن نباشد؛ تنگدستی، تیره‌روزی (یا بی‌خیری)، حسادت، لجبازی، دروغ، تجاوزگری و زورگویی»(همان، ج 78: 262).
هم چنین پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «کمترین کفر این است که انسان از برادرش سخنی بشنود و آن را نگه دارد تا با آن، او را رسوا سازد. این افراد بهره‌ای از خوبی نبرده‌اند» (همان، ج 77: 193).
هم چنین آن حضرت (ص) فرموده‌اند:‍ «روا نیست که مسلمانی مسلمان دیگر را بترساند… مسلمان را مترسانید که ترسانیدن مسلمان، ستمی بزرگ است…. هر که به خدا و روز جزا مؤمن است، مسلمانی را نترساند…. هر که مؤمنی را بترساند بر خدا واجب است روز قیامت ایمنش نکند» (نهج الفصاحه، تنکابنی، 1374: 139).
ملاحظه می‌شود که امنیت در تفکر اسلامی، نه‌تنها در مورد جان و مال و عمل و حقوق و آزادیهای مربوط به این موارد صادق است، بلکه شامل شخصیت و شرف و حیثیت نیز می شود؛ تا جایی که پیامبر خاتم(ص) فرموده است: « من اهان مؤمناً فقد بارزنی بالحرب؛ کسی که به مؤمنی اهانت کند، به‌تحقیق با من به جنگ پرداخته است» (سفینة‌البحار، قمی، ج1: 41) و «سَبّ مؤمن مایة فسق است و جنگ با او مایة کفر؛ خوردن گوشت وی [غیبت]، گناه و حرمت مالش همانند حرمت خونش می‌باشد» (همان).
این‌گونه احادیث به‌طور کامل و صریح بر حرمت و حفظ امنیت اشخاص تأکید دارند؛ به‌گونه‌ای که حتی لطمه‌‌واردکردن به حیثیت، شرف و شخصیت مؤمن برای خودش نیز جایز نیست. در روایت است: ان الله فوض الی المؤمن اموره کلها و لم یفوض الیه ان یکون ذلیلاً؛ خداوند امور مومن را به خودش واگذار کرده است ولی به او اجازه نداده تا خود را ذلیل و خوار نماید.(وسایل الشیعه، الحر العاملی، 1409ق، ج11: 424).
چنان که گفته شد، کرامت انسانی از نوع ذاتی برای همگان است و باید به پاس این کرامت، هر کسی در امنیت باشد. بنابراین حرمت‌داشتن امنیت فردی و اجتماعی افراد، تنها مختص مسلمانان نیست؛ بلکه تمامی کسانی که در ذّمه و پناه کشور اسلامی زندگی می‌کنند؛ اعم از اینکه مسلمان یا غیر مسلمان را شامل می شود.
بهترین نمونه این نگرش، اظهار ناراحتی و تأسف امام علی (ع) از تعدی به زنان مسلمان و غیر مسلمانی می‌باشد که در جنگ مورد هجوم قرار گرفته و زیورها و خلخالهای آنان توسط مهاجمین ربوده شده است. امام علی از نبردهای موسوم به غارات به دلیل آنکه حرمت انسانها، از مسلمان و غیر مسلمان شکسته می‌شد، رنج می‌برد. آن حضرت هنگامی که نیروهای فرماندار معاویه (سفیان بن عوف غامدی) به شهر انبار حمله بردند و پس از قتل فرماندة منطقه (اشرش)، دست به تعدی و تجاوز نسبت به مردم زدند، چنین فرمود: «و اینک، فرماندة معاویه (مرد غامدی) با لشگرش وارد شهر انبار شده و فرمانده [منصوب] من (حسان‌ بن حسان بکری) را کشته و سربازان شما را از مواضع مرزی بیرون رانده است. به من خبر رسید که مردی از لشگر شام به خانة زنی مسلمان و زنی غیر مسلمان که در پناه حکومت اسلام بوده وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره‌های آنها را به‌غارت برده است؛ در حالی که هیچ وسیله‌ای برای دفاع، جز گریه و التماس‌کردن نداشته‌اند…. اگر برای این حادثة تلخ، مسلمانی از روی تأسف بمیرد، ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است» (نهج البلاغه، سیدرضی، 1351: 58).
پس برای تامین امنیت افراد انسانی باید  بر اصل کرامت و ارزش والای انسان و حفظ حرمت، شرافت، شخصیت، حیثیت و حریم او در همه ابعاد فردی و اجتماعی تاکید کرد و با هرگونه تعدی به این کرامت و حرمت؛ به‌ویژه از سوی نظام سیاسی و نهادهای آن جلوگیری به عمل آورد.
با توجه به این که اسلام و آموزه های آن، خاستگاه امنیت را خدا و ریشه و اساس آن را ایمان همراه با عمل صالح می داند، باید برای دست یابی به این مهم بسترسازی انجام گیرد. در این راستا، تمهید و بسترسازی حیات معنوی و حیات مادی افراد جامعه و تلاش در جهت تقویت، بالندگی و تکامل ایمان مردم در حیات فردی و اجتماعی و افزایش تربیت، تهذیب و تزکیة آحاد اجتماع و تشویق آنها به انجام اعمال صالح، مانند: ایثارگری، امانتداری، آبروداری، خیرخواهی، سودرسانی، ملایمت در رفتار، رازپوشی، چشم‌پوشی از انتقام و مسالمت‌جویی؛ حتی در برخورد با جاهلان می تواند به عنوان سازوکاری برای تامین امنیت در فرد و اجتماع مد نظر قرار گیرد. در همین ارتباط، تأمین نظم متکی بر عدالت که در آن حقوق انسانها از هر نوع تجاوز و تعرضی مصون باشد؛ و نیز مقابله با ظلم، فساد و اِفساد و ایجاد هر نوع بی‌نظمی و اختلال در روابط فردی و اجتماعی و محیط نظام سیاسی و مقابلة قانونی با خائنین، منافقین، مجرمین، بزهکاران و توطئه‌گران و تهدیدکنندگان امنیت باید در دستور کار قرار گیرد. بدیهی است که نظام سیاسی، وظیفه دارد تا با انجام بهینه وظایف محوله و با برنامه‌ریز‌یهای صحیح و وضع قوانین تشویقی و تنبیهی، زمینه‌های لازم برای تحقق این راه‌کارها را در حوزه امنیت فردی و اجتماعی فراهم نماید.

سازوکارهای تامین امنیت سیاسی و نظامی
امنیت دارای ابعاد چندی است که مهم ترین آن ها، امنیت فردی و اجتماعی است. از شاخه های امنیت اجتماعی می توان به امنیت سیاسی و نیز امنیت انتظامی و امنیت نظامی اشاره کرد. امنیت انتظامی در چارچوب امنیت داخلی و امنیت نظامی در چارچوب امنیت خارجی معنا می یابد.
بنابراین، باید گفت که امنیت سیاسی و هم چنین انتظامی و نظامی با امنیت اجتماعی پیوند عمیقی دارد؛ زیرا امنیت اجتماعی به‌دنبال ایجاد امنیت و آسایش زیست جمعی و مدنی افراد از طریق قوانین و إقامه نظم و حکومت است. این امنیت در ساختار امنیت انتظامی معنا پیدا می کند. البته دست یابی به چنین امنیت مستلزم تامین امنیت نظامی است؛ زیرا در صورت تجاوز کشورها و جوامع دیگر، امنیت اجتماعی جامعه به خطر می افتد. بنابراین امنیت نظامی نیز در ارتباط با امنیت اجتماعی است.
باید توجه داشت امنیت نظامی، در ارتباط یک جامعه با جامعه یا جوامع دیگر شکل می گیرد. بنابراین، اگر همه بشریت در یک جامعه مانند جامعه جهانی عصر امام زمان(عج)  سامان یافته باشند، دیگر نیازی به امنیت نظامی نیست؛ اما امنیت انتظامی ضرورت هر جامعه ای است؛ چنان که امنیت سیاسی این گونه است؛ زیرا امنیت سیاسی به‌معنای تأمین آرامش و طمأنینه لازم توسط حاکمیت یک کشور برای شهروندان قلمروی حکومت خویش از راه مقابله با تهدیدات مختلف خارجی و همچنین تضمین حقوق سیاسی آنان در مشارکت جهت تعیین سرنوشت اجتماعی و سیاسی از طریق حکومتی مردم‌سالار است. در امنیت انتظامی نیز تلاش می شود تا شهروندان از نظر جان و مال و عرض در امنیت باشند و ترس و خوفی از عوامل تهدیدکننده نداشته باشند.
به سخن دیگر، امنیت اجتماعی دارای زیر شاخه هایی چون امنیت سیاسی، امنیت انتظامی، امنیت نظامی، امنیت شغلی، امنیت اقتصادی، امنیت اخلاقی، امنیت معنوی و مانند آن ها است. پس وقتی ما از امنیت جامع و کامل و فراگیر سخن به میان می آوریم، مقصود تامین همه ابعاد فردی و اجتماعی امنیت است.
از نظر آموزه های قرآنی، امنیت واقعی در گرو ایمان است؛ زیرا خداوند تامین کننده هر نوع امنیت و خاستگاه و منشای آن است.
وقتی در آیات قرآنی سخن از امان و امنیت است، مراد امنیت و رهایی از ضد آن خوف و ترس در همه ابعاد از جمله دنیوی و اخروی است.
آموزه های قرآنی هم چنین وقتی از امنیت سخن می گوید به امنیت فردی و امنیت اجتماعی در همه ابعاد و اقسام آن نیز توجه دارد؛ زیرا امنیت نمی تواند به طور ناقص تامین شود؛ بلکه زمانی انسان احساس امنیت می کند که همه اقسام آن تامین شده باشد. بنابراین، میان امنیت فردی و اجتماعی پیوندی عمیق است؛ چنان که میان امنیت اجتماعی و دیگر شقوق آن از جمله سیاسی و نظامی و انتظامی چنین پیوندی است.
امنیت سیاسی یک ضرورت اجتماعی
از نظر آموزه های وحیانی اسلام نمی توان سخن از امنیت اجتماعی داشت، در حالی که از نظر سیاسی جامعه در آشوب باشد و مردم از داخل یا خارج مورد تهدید باشند. پس وقتی سخن از امنیت اجتماعی است، به طور طبیعی باید شقوق دیگر امنیت تامین باشد.
از نظر آموزه های اسلامی یکی از وظایف اصلی حکومت‌ها تامین امنیت فراگیری و جامع است که شامل امنیت سیاسی و نظامی و انتظامی می شود و دولت ها وظیفه دارند افزون بر تامین امنیت انتظامی و حفظ و جان و مال مردم از تعرض شهروندان و امت اسلام، در مقابل تهدیدات دشمنان امت اسلام نیز امنیت امت را فراهم آورند و به مقابله با تهدیدات خارجی بپردازند. پس تامین امنیت داخلی از طریق قوای  انتظامی و امنیت خارجی از طریق قوای نظامی از بایسته ها و وظایف اصلی دولت ها و حکومت ها است.
امنیت انتظامی و داخلی باید بر پایه نظم و قانون الهی و اجرای شریعت و روابط اخوتی میان مسلمانان از سوی مردم و دولت تامین گردد و از وظایف دولت ها تحقق چنین نظم عادلانه و قانونی در درون جامعه اسلامی و میان مسلمانان و امت اسلام است.
هم چنین دولت ها موظف هستند تا با تهدیدات خارجی مقابله کنند و امنیت را برای امت در برابر دشمن فراهم آورند. بنابراین، جامعه نیازمند دولت و حکومتی است که به این مهم به عنوان فلسفه وجودی دولت توجه کند. به این معنا که مشروعیت سیاسی دولت و فلسفه وجودی آن، به تامین امنیت بستگی دارد و اگر دولتی عاجز از تامین امنیت باشد، به طور طبیعی مشروعیت سیاسی خود را از دست می  دهد؛ زیرا فلسفه و هدف وجودی دولت تامین امنیت است که ناتوان از آن است.
اصولا هر جامعه ای نیاز به دولتی دارد که تامین کننده آرامش و آسایش یعنی خوشبختی جامعه باشد. از این روست که همواره وجود دولت مورد تأکید امام علی (ع) بوده است. از نظر ایشان  به سبب ضرورت وجود امنیت و قدرتی نظم‌آفرین، لازم است دولتی هر چند بد وجود داشته باشد. ایشان معتقد به محال‌بودن عدم وجود حکومت است و حتی حکومت بد و قوانین نامطلوب را از هرج‌ومرج و بی‌قانونی بهتر و آسیب و تباهی‌اش را کمتر می‌داند؛ زیرا در برابر بی‌قانونی و هرج‌ومرج، تمام راه‌های نجات مسدود و کلیة امور و حدود تعطیل می‌گردد و فتنه ‌حاکم می‌شود.
امیر مؤمنان امام علی(ع)، عدم وجود نظم اجتماعی و قانونمداری و به‌دنبال آن، عدم برقراری امنیت را از اسارت انسان در چنگال حیوانی درنده بدتر می‌داند و می‌فرماید: «امام عادل خیر من مطر وابل [و] سَبُعٌ حطوم اکول خیر من وال غشوم ظلوم و وال غشوم خیر من فتنه تدوم»؛ پیشوای دادگر از باران پیوسته [که همه چیز را بارور می‌کند] بهتر است و جانور درنده، از فرمانروای ستمکار بهتر است و فرمانروای بیدادگر از هرج و مرج و فتنه‌ای که ادامه یابد نیکوتر است. (حکمت حکومت، دلشاد تهرانی، 1377: 60)
امام‌ علی (ع) در خطبه 131، ضمن بیان آرمانها و اهداف عالی بر پایی و اقامت حکومت اسلامی، یکی از اساسی‌ترین آن اهداف آن را، ایجاد امنیت به‌ویژه برای مظلومین جامعه دانسته است. امام ضمن تضرع به خداوند تبارک و تعالی عرض می‌کند: «اللهم انک تعلم انّه لم یکن الذی کان مِنّا منافسة فی سلطان و لا التماس شیءٍ من فضول الحطام و لکن لِنُردَ المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک، فیَأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطّلة من حدودک؛ بار الها! تو آگاهی که هدف ما از قیام، عشق به قدرت و دستیابی به فزونی متاع دنیا نیست و تنها بدان منظور است که نشانه‌های دین تو را به جایی که بود، بازگردانیم و اصلاح را در شهرهای تو ظاهر سازیم تا بندگان ستمدیده‌ات در امان باشند و حدود ضایع ‌گشته ات اقامه و بر پا شود. » (نهج البلاغه، سیدرضی، 1351: 406-407)
خداوند در آیاتی از قرآن در باره اهداف و وظایف حکومت اسلامی می فرماید: الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ؛ همان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم، نماز برپا مى دارند و زكات مى‏ دهند و به كارهاى پسنديده وامى دارند و از كارهاى ناپسند باز مى دارند و فرجام همه كارها از آن خداست.(حج، آیه 41)
در حقیقت اجرای این امور از جمله عدالت اقتصادی و امر به معروف و نهی از منکر در قالب رفتار اجتماعی، به عنوان وظایف حاکمان و متمکنان بر قدرت، چیزی جز تامین امنیت نیست؛ زیرا حفظ هنجارها و مقابله با نابهنجاری ها و نیز عدالت اقتصادی مهم ترین سازوکارهای تامین  امنیت پایدار است. از سوی دیگر اقامه نماز از سوی رهبران و تقویت ابعاد بندگی و معنوی، چیزی جز تقویت امنیتی نیست که در سایه ایمان تحقق می یابد و خداوند امنیت واقعی و حقیقی را در گرو آن می داند.
خداوند در آیات پیشین سوره از جمله آیات 38 تا 40 از دفاع از مومنان و مظلومان سخن به میان می آورد و با اذن جهاد علیه ستمگران، از مظلومانی حمایت می کند که از سرزمین و خانه هایشان آواره شده اند. این گونه حوزه امنیت اجتماعی با امنیت نظامی و انتظامی گره می زند. در حقیقت از وظایف دولت و حکومت این است که در چارچوب قوانین محوری و اخلاق محوری، هنجارهای اجتماعی را تقویت و از عدالت و به ویژه عدالت قسطی حمایت کرده و علیه ظالمان و متجاوزان به مقاتله و جنگ برخیزد و این گونه جامعه را در امنیت کامل و فراگیر حفظ و صیانت کند.
امیرمومنان امام علی(ع) بر اساس این دسته از آیات است که علاوه بر احیای دین و حاکم‌ساختن شعائر و قوانین الهی و اقامة حدود الهی، ایجاد امنیت و حمایت از بندگان مظلوم و محروم، برچیدن آثار فتنه و فساد، مستقرساختن صلاح، پاکی، صلح و صمیمیت و طرد عناصر فاسد و مفسد را به‌عنوان اهداف عالیی خود در قبول حکومت و زعامت دنیوی اعلام نموده‌اند. امام (ع) در فرازی از خطبه اش، فراهم‌کردن امنیت همه‌جانبه را مقصد اساسی می‌داند که در سایه آن، رشد و تعالی مردمان سامان می‌یابد و هر کسی می تواند در چنین فضا و ظرفیتی کمالات خویش را آشکار کرده و بلوغ برساند..
از نظر امیرمومنان امام علی(ع) اسلام و فلسفه  و سبک زندگی آن که در قالب آموزه های معرفتی و دستوری آن مطرح شده است، مایه امنیت اساسی جامعه است. ایشان می فرماید:«الحمدلله الذی شرع الاسلام… فجعله امناً لمن علقه»؛ سپاس خدای را که راه اسلام را گشود… و آن را برای هر که به آن چنگ زند، مایه امنیت قرار داد. (نهج البلاغه، 313)
از  این سخن امیرمومنان (ع) می توان این معنا را استنباط کرد که آموزش آموزه‌های اسلامی به مردم و آگاهی بخشی به ایشان از معارف و احکام اسلامی، یکی از راه‌های دستیابی به امنیت پایدار است؛ چرا که از نظر قرآن، ایمان همان امنیت است و امنیت تنها در سایه ایمان به اسلام و آموزه های آن دست یافتنی است
یکی از گروه های انارشیست که اصولا با  نهاد اجتماعی به عنوان دولت و حکومت مخالف بودند، گروه خوارج بودند. به نظر ایشان، حکم به معنای حکومت و قانونگذاری اختصاص به خدا دارد. بنابراین، کسی نمی تواند در مقام حاکم قرار گیرد و به حکومت بپردازد. امیرالمؤمنین (ع) در خطبه‌ای که بعد از جنگ صفین و خطاب به خوارج ایراد فرمود، به مباحث مهمی درباره حکومت و ضرورت آن و از جمله هفت وظیفة حاکم عادل الهی اشاره می‌کند که سه وظیفه آن به‌گونه‌ای مستقیم با موضوع امنیت مرتبط است. ایشان نخست از مغالطة خوارج با شعار «لاحکم الا لله» پرده برمی‌دارد و می‌فرماید: «سخن حقی است که معنای باطلی از آن اراده شده است». سپس به ضرورت تشکیل حکومت می‌پردازد و برای اثبات این مدعا در عباراتی کوتاه و پر معنا چند دلیل روشن را بیان می‌فرماید.
به بیان ایشان، مردم نیازمند امیری چه نیکوکار یا بدکار هستند؛ و اگر توفیق پیروی از حاکم نیکوکاری نصیبشان نشود، وجود امیر فاجر از نبود حکومت بهتر است. سپس به فواید و برکات معنوی و مادی حکومت اشاره می‌کند و می فرماید:«و انه لا بد من امیر برّ او فاجر یعمل فی امرته المؤمن و یستمتع فیها الکافر و یبلغ الله فیها الاجل و یجمع به الفیء و یقاتل به العدو و تأمن به السبل و نوخذ به للضعیف من القوی حتی یستریح برُّ و یستراح من فاجر»؛ و به‌درستی که مردم به زمامداری نیک یا بد، نیازمندند تا مؤمنان در سایة حکومت، به کار خود مشغول و کافران هم بهره‌مند شوند، مردم در استقرار حکومت، زندگی کنند. (نهج البلاغه، خطبة 40، سیدرضی، 1351: 72-73)
از نظر امیرمومنان(ع) با وجود نهادهای دولتی و حکومتی است که بیت‌المال جمع‌آوری می‌شود و به ‌کمک دولت می‌توان با دشمنان  مبارزه کرد. به وسیله دولت، جاده‌ها امن و امان شده، حق ضعیفان از نیرومندان گرفته می‌شود و نیکوکاران در رفاه قرار گرفته و از دست بدکاران در امان و آسایش می‌‌شوند.
در این بیان مهم، تعامل میان ایمان و امنیت و ضرورت تأمین امنیت از سوی حکومت برای همه شهروندان اعم از مسلمان و غیر مسلمان به‌خوبی مشاهده می‌گردد. ازاین‌رو، می‌توان آرمانهای حکومت اسلامی را 1- بسترسازی و تمهید حیات مادی و معنوی مؤمنان در قالب اقامه نماز و امر به معروف و نهی از منکر و پرداخت زکات و مانند آن ها؛ 2- تأمین حقوق شهروندان و تأمین حیات مادی‌ ایشان و اجرای عدالت قسطی؛ 3- تأمین امنیت و استیفای حقوق مردم به‌ویژه مظلومان و آوارگان و مقابله با دشمنان آیین ها و معابد و تامین امنیت عبادی، نظامی و انتظامی؛ 4- به سامان‌رساندن نظام اقتصادی برای اداره صحیح و توانمند جامعه و تامین امنیت اقتصادی و مانند آن ها دانست که در آیات سوره حج و آیات دیگر قرآنی و سخنان معصومان(ع) از جمله امیرمومنان(ع) بیان شده است.
امام (ع) در عهدنامه مالک اشتر ـ که منشوری برای آرمانها و مقاصد حکومت علوی است ـ از جمله وظایف مالک در استانداری مصر را «جمع‌آوری خراج مصر، جهاد با دشمنان آن، اصلاح اهل‌ آن و عمران و آبادنمودن آن» بیان می‌فرماید (همان: 410).با استناد به این فرمان می‌توان بخشی از آرمانهای اساسی حکومت را، انتظام اقتصادی جامعه، تأمین امنیت، توجه به رشد، اصلاح، تربیت و بالندگی افراد، آبادانی مملکت و تأمین رفاه عمومی دانست.
از نظر اسلام و آموزه های آن، میان سامان‌یافتن نظام اقتصادی، میزان آبادانی و رفاه اقتصادی و پرورش و بالندگی معنوی افراد جامعه، ارتباط مستقیمی وجود دارد که از دیدگاه قرآن در آیات 38 تا 41 سوره حج و نیز سخنان امام علی(ع)، امنیت در این زمینه و در ارتباط با این اهداف، نقش محوری و پایه‌ای داشته و با استقرار آن، بقیه این اهداف در نظام سیاسی محقق خواهند شد.
از نظر امیرمومنان امام علی(ع) رفاه زندگی  مردم در سایه امنیت تامین می شود: رفاهیة العیش فی الامن (غرر الحکم، تمیمی آمدی، 1360، ج4: 100) و دولت و مردم باید در جست و جوی سازوکارهایی برای تامین آن بر آیند؛ زیرا هیچ نعمتی گواراتر از امنیت نیست: لا نعمة اَهنأ من الامن (همان، ج6: 435) و اگر امنیت نباشد گویی زندگی و عیشی و آبادانی و تمدنی نیست؛ چرا که از نظر ایشان، بدترین شهرها و وطن‌ها، شهر و موطنی است که در آن، امنیت نباشد: شر البلاد بلد لا أمن فیه… شر الاوطان ما لم یأمن فیه القطان.(همان، ج4: 165و171).
عدالت، مهم ترین عامل و سازوکار تحقق امنیت
همان طوری که بیان شد اموری به عنوان عوامل و سازوکارهای موجب ناامنی و زوال امنیت از فرد و جامعه می شود. هم چنین عوامل در ایجاد امنیت و بقای آن نقش دارد که مهم ترین در چارچوب ایمان عملی همان اقامه و اجرای عدالت است.
به سخن دیگر، در حوزه امنیت سیاسی و اجتماعی نمی‌توان از تاثیر مستقیم عدالت در امنیت غافل شد. پس هر گاه جامعه ای به هر دلیلی گرفتار بی عدالتی و ظلم شود، دچار ناامنی خواهد شد. بی عدالتی و ظلم ناامنی را دامن می زند و جامعه را گرفتار فقدان امنیت می کند.  بر اساس آیات قرآنی عدالت از جمله عدالت قسطی باید سرلوح و محور فعل و قول مردم و دولت باشد و مردم باید برای اجرا و اقامه عدالت قسطی قیام کنند.(حدید، آیه 25)
امام علی‌ (ع) نیز، عدالت را رمز بقا، استحکام و ترقی نظام سیاسی و ضامن ثبات و امنیت واقعی و منافی خشونت به‌شمار آورده است.
برای این که درک درستی از جایگاه عدالت در تحقق امنیت داشته باشیم، بهتر است به ارزش و اهمیت عدالت توجه داشته باشیم؛ زیرا از نظر اسلام، عدالت به معنای قرار گرفتن و قراردادن هر چیزی در جای مناسب و حق آن است. از این روست که در آموزه های وحیانی اسلام از ارزش والایی برخوردار است.
امیرمومنان(ع) امام علی(ع) عدل و انصاف را « رستگاری و کرامت: العدل فوز و کرامة »، «برترین فضایل: العدل افضل سجیة »، «بهترین خصلت: الانصاف افضل الشیّم »، «بالاترین موهبت الهی: اسنی المواهب العدل » دانسته است.(قزوینی، 1371: 97، 100 و 112)
نظام سیاسی و نهادهای اجتماعی هر جامعه تنها در ساختار عدالت است که می توان باقی بماند و به فعالیت خود ادامه دهد. ممکن است جامعه ای با کفر برقرار و باقی بماند و حکومت مشروعیت سیاسی و مقبولیت و کارآمدی خود را از دست ندهد؛ ولی بی گمان با ظلم و بی عدالتی هیچ حکومتی باقی و برقرار نخواهد ماند.
اگر حکومتی می خواهد از فضلیتی برخوردار و از مقبولیتی سود برد، باید به عدالت به عنوان مهم ترین فضلیت توجه داشته باشد؛ چرا که از نظر امام علی(ع) عدالت «فضیلت سلطان: العدل فضیلة السلطان » است و اگر دولتی بخواهد باقی و برقرار باشد و از سوی مردم تهدید به زوال و نیستی نشود و مردم علیه آن شورش نکنند، باید عدالت را به عنوان «سپر و نگهدارنده دولت‌ها: العدل جنّة الدول » بداند.
هم چنین این عدالت است که «مایه اصلاح رعیت: العدل یصلح الرعیه »، و نیز « سامان یابی امور: العدل نظام الامر» می شود و جامعه برای رسیدن به رشد و شکوفایی اقتصادی و رهایی از فقر و نداری نیازمند عدالت است؛ زیرا این عدالت است که «باعث افزایش برکات: بالعدل تتضاعف البرکات » شده و «مایه حیات آدمی: العدل حیاة » جامعه می شود.
اگر جامعه ای از نابهنجاری و قانون شکنی رنج می برد باید بداند این امر را تنها می توان با اجرا و اقامه عدالت تغییر داد و مردم را به قانون گرایی سوق داده و زندگی را به قوانین برگرداند و قوانین را حاکم بر جامعه کرد؛ زیرا این عدالت است که مایه «حیات احکام: العدل حیاة الاحکام » است.
هم چنین برای ایجاد وحدت و الفت و انس میان مردم و رهایی از خشونت و درگیری تنها راه درمان همان بهره مندی از عدالت است که «مأنوس خلایق: العدل مألوف» است و مردم بدان با یک دیگر انس می گیرند و از دشمنی و وحشت رهایی می یابند.
همچنین از نظر امام علی(ع) حکومتی درست و راستین است که حاکمیت آن مشروط به «عدالت‌گستری» باشد و نظام آمریت آن مبتنی بر «عدل» و عدالت. در این دیدگاه عدالت «ملاکی برای حکمرانی: ملاک السیاسة العدل» و «قوی‌ترین بنیان برای ‌عدل است: العدل اقوی اساس »؛ بنیانی است که «قوام عالم به آن مبتنی است: العدل اساس به قوام العالم » (میزان الحکمه، محمدی‌ ری‌شهری، باب العدل، 1362، ج6: 78-90).
مسأله مهم در سیرة امیرالمؤمنین (ع) این است که ایشان، هیچ وقت جهت حفظ امنیت و نظام سیاسی، از اجرای عدالت به‌نفع امنیت، عقب ننشسته‌اند؛ بلکه رعایت عدالت را ضامن امنیت و حفظ نظام و مایه روشنی چشم زمامداران و رسوخ محبت آنان در دل مردم دانسته‌ و فرموده اند: «تحقیقاً بهترین چیز (نور چشم) برای حاکمان، اقامة عدالت و استقرار عدالت در سطح کشور و جذب قلوب ملت است و این حاصل نشود، مگر به سلامت سینه‌هایشان [به خالی‌بودن از کینه و بغض حاکمان]» (نهج البلاغه، سیدرضی، 1351: 988).
پس اگر زمامداران، عادل باشند قلب‌ها به‌سوی آنان جذب می‌گردد و این خود، تضمین‌کنندة استحکام ارکان دولت و پیوند آن با ملت است.
عدل‌محوری نظام سیاسی باعث می‌شود که مردم برای رسیدن به آرمانها و خواسته‌های خود راه‌های منطقی را انتخاب و طی نمایند و در غیر این صورت، یأس از عدالت، انسانها را به نیرنگ، سوء استفاده و خلافکاری و تضعیف اخلاق عمومی و ازهم‌پاشیدگی اجتماعی می‌کشاند که خواه‌ناخواه نتیجه آن، تزلزل در امنیت و ثبات سیاسی نظام حاکمه و دولت خواهد بود.
از دیدگاه امام علی (ع) رعایت عدالت از سوی رهبران و کارگزاران نظام اسلامی در سطوح مختلف موجب دست یابی جامعه به «استقلال و توان و تمکن»، «نفوذ احکام و قوانین و مقبولیت اجتماعی حکم و حکومت»، «ارزشمندی و بزرگ‌مقداری»، «بی‌نیازی از یاران و اطرافیان از جهت وابستگی به آنها»، «مورد ستایش‌قرارگرفتن زمان حکمرانی آنها» و «بالارفتن شأن، عظمت و عزت کارگزاران و اعوان و انصار حکومت و حاکمان»می شود.( غرر الحکم،  تمیمی آمدی، 1360، ج5: 175، 193، 343، 390 و 396).
از دیگر تاثیرات و کارکردهای عدالت در جامعه و نظام سیاسی می توان به حفاظت از دولت و بقای آن اشاره کرد. امام علی (ع) معتقد است که « هیچ چیزی مانند عدالت دولت‌ها را محافظت نمی‌کند.  ایشان می فرماید: لن تحصّن الدول بمثل استعمال العدل فیها ». از نظر ایشان  اصولا اجرای عدالت و عدل، سپر محکمی برای همه از جمله دوست است. از این رو، می فرماید: العدل جنّة العدول. اگر دولت و حکومتی بخواهد قدرت و اقتدارش باقی و برقرار باشد باید عدالت ورزد؛ چرا که رعایت آن، موجب تداوم قدرت است: اِعدل تدم لک القدرة.  دولت باید برای حفظ حکومت و اقتدار خود به عدل عمل کند و از جور پرهیز؛ زیرا جور موجب نابودی حکومت هاست. پس اقتدار نظام سیاسی و بقای  این اقتدار به اجرای عدالت و اقامه آن بستگی دارد.  ایشان می فرماید: من عمل بالعدل حصّن الله ملکه و من عمل بالجور عجل الله هلکه (همان، ج5: 70 و 355 و ج2: 62 و 178).
از دیگر کارکردهای عدالت و اقامه و اجرای آن در جامعه، تاثیر آن در اصلاح امور اجتماعی است. از رو گفته شده که مهم‌ترین و فراگیر‌ترین اثر عدالت، سازندگی و اصلاح جامعه است؛ چرا که «عدل، سبب انتظام امور مردم و جامعه می‌شود» و اجرای عدالت «مخالفت‌ها را از بین می‌برد و دوستی و محبت را ایجاد می‌کند» (قزوینی، 1371: 99، 100، 101، 138 و 175)
امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: «العدل قوام البریّة؛ عدالت قوام بخش مردم است»؛ چنان که می فرماید: «حسن العدل نظام البریّه؛ انتظام مردم به اجرای نیک عدالت است» و می فرماید: «عدل الساعة حیوة الرعیة و صلاح البریة حیات رعیت و صلاح خلق به عدالت است»؛ چنان که ایشان عدالت را موجب استدامت و  دوام محبت میان مردم دانسته و فرموده است: «العدل یستدیم المحبه». از نظر ایشان نوعی از عدالت که همان انصاف است موجب برطرف شدن اختلافات و ایجاد وحدت و ائتلاف میان مردم می شود:«الانصاف یرفع الخلاف و یوجب الائتلاف».(همان)
از نظر آن حضرت(ع) به «هیچ چیزی به‌اندازه عدالت نمی‌توان مردم را اصلاح کرد» (غرر الحکم، تمیمی آمدی، 1360، ج1: 101) و تنها این عدل است که ملت و امت اصلاح می شود:«بالعدل تصلح الرعیه».
همچنین عدالت در عمران و آبادانی کشور تأثیر به‌سزایی دارد. چنان که فرموده است: «ماعمرّت البلدان به مثل العدل». (همان: 193)
از نظر امام علی(ع) اگر عدالت در جامعه اجرا نشود، ظلم و ستم، جای آن را خواهد گرفت و نتیجه ظلم، آوارگی و بدبختی و در نهایت خشونت خواهد بود. جامعه گرفتار ظلم هرگز به امنیت نمی رسد و مهم ترین مانع در تحقق امنیت، فقدان عدالت فراگیر و جامعه است. از این رو، حضرت، خطاب به یکی از والیان خود می‌فرمایند: «استعمل العدل و احذر العسف و الحیف فان العسف یعود بالجلاء الحیف یدعوا الی السیف»؛ در کارها به‌عدالت رفتار کن و از ستم و بیداد بپرهیز که ستم، رعیت را به آوارگی وا می‌دارد و بیدادگری، شمشیر در میان آورد. (نهج البلاغه، سیدرضی، 1351: 1304)
بنابراین، از منظر امام علی، عدالت‌ورزی زمامداران باعث رفع خشونت‌گرایی و طغیان مردم علیه حکومت می‌گردد و اطمینان و آرامش و محبّت به نظام سیاسی را به‌جای احساس یأس و سرخوردگی و تنفر از حکومت، در دل ایشان می‌نشاند و با افزایش محبت و وفاداری مردم به نظام، وحدت عمومی و امنیت و ثبات واقعی در جامعه، جایگزین تشتت، تفرقه و ناامنی و بی‌ثباتی می‌گردد.
در همین زمینه حضرت فاطمه (س) می‌فرمایند: «خدای سبحان… عدالت را به‌منظور تأمین اطمینان و آرامش دلها لازم نمود و اطاعت مردم از حکومت را مایة انتظام ملت قرار داد و با امامت و رهبری، تفرقة آنها را رفع نمود و نیز عدالت در احکام را برای تأمین انس و همبستگی و عدم اختلاف و پرهیز از تفرقه قرار داد» (جوادی آملی، 23دی1368، شمارة 3082).
آفات امنیت و عوامل ناامنی
در آیات و روایات آفات برای امنیت بیان شده است. در حقیقت عواملی که موجب نا امنی می شود در این آیات و روایات بیان شده است. در این جا به برخی از آن ها اشاره می شود:
1. تفرقه: شاید مهم ترین خطری که امنیت فراگیر و جامع را در هر جامعه ای تهدید می کند، خطر تفرقه است؛ زیرا امنیت در سایه وحدت ایجاد می شود و اگر به جای وحدت تفرقه جایگزین شود، به جای امنیت نیز نا امنی و خوف جایگزین خواهد شد. خداوند می فرماید: قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُمْ أَوْمِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُم بَأْسَ بَعْضٍ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْايَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ؛ «بگو: «او تواناست كه از بالاىِ سرتان يا از زير پايتان، عذابى بر شما بفرستد يا شما را گروه گروه كند و دچار تفرقه سازد و عذاب بعضى از شما را به بعضى ديگر بچشانَد». بنگر كه چگونه آيات خود را گوناگون بيان مى كنيم، باشد كه آنان بفهمند».(انعام، آیه 65) امیرمومنان  امام علی(ع) نیز در خطبه 192 به مردم هشدار می دهد تا از تفرقه پرهیز کنند؛ زیرا آفت مهم امنیت است.
در این میان نباید از نقش اساسی امام و رهبر در حفظ وحدت جامعه و جلوگیری از آسیب‌پذیری آن غافل بود؛ زیرا این رهبری است که می تواند جلوی تفرقه و فروپاشی اجتماعی را بگیرد. امام، اسوه ایمانی و الهی در روی زمین است و می دانیم که ایمان نیز سرچشمه امنیت در تفکر اسلامی است. حضور امام و رهبر، محور اتحاد، وحدت و الفت جامعه و امت اسلامی است و این وحدت تفرقه‌ستیز نیز امنیت‌آور و ایجادکننده سکینه و طمأنینه سیاسی و اجتماعی است.
امامت و رهبری از دید امام علی (ع)، نقش مستقیم و مؤثری در وحدت و یکپارچگی امت دارد؛ زیرا امتی که با داشتن هدف الهی در مسیر تکامل گام برمی‌دارد، به‌ناچار باید به رهبری تمسک جوید که خود، تبلوری از آرمان الهی و نیز مورد قبول و پذیرش و مقتدا و دلیل تحرک و پویایی باشد. امام در خطبه146 ضمن اشاره به سیاستی که زمامدار باید جهت حفظ نظام به‌کار گیرد، لزوم حکومت و نقش آن در وحدت امت را چنین بیان می‌فرماید: «و مکان القیّم بالامر مکان النظام من الخَرَز و یضُّمهُ فاذا انقطعَ النظامُ تَفَرَّق و ذهب ثم لم یجتمع بحذافیره ابداً؛ جایگاه رهبر، چونان ریسمانی محکم است که مهره‌ها را متّحد ساخته و به هم پیوند می‌دهد. اگر این رشته از هم بگسلد، مهره‌ها پراکنده و هر کدام به‌سویی خواهند افتاد و سپس هرگز جمع‌آوری نخواهند شد. (نهج البلاغه، سیدرضی، 1351: 198)
امام با این تشبیه ساده، بر این مطلب تأکید می‌کند که رسیدن به آرمان عالیِ وحدت امت، بستگی به وجود قیم و سرپرستی دارد که به‌دور از اختلاف ‌نظرها و جدای از عوامل تفرقه و تبعیض، امت را در یک محور بنیادین گردآورده، متشکل سازد و از تشتت و تفرق که سبب آسیب‌پذیری و ناامنی است، مصونیت دهد.
طبیعی است که چنین شرایطی در هر زمامداری وجود ندارد؛ بلکه در زمامداری صالح و عادل جمع می‌شود تا وی با توجه به رمز وحدت و با اهتمام به پرکردن شکافها و از بین بردن تبعیض، زمینه ایجاد اتحاد و همبستگی امت را در پرتو مکتب توحید فراهم سازد و جامعه و افراد آن را به حیاتی طیبه و حسنه در بهترین و ایمن‌ترین بلاد رهنمون سازد.این برداشت از امامت و همچنین تعامل آن با امنیت به نحو بسیار زیبایی در کلام معصومین(ع) آمده است.
از جمله پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «ستارگان مایه امان اهل آسمانند و اهل ‌بیت من، مایة امان اهل زمین. هنگامی که ستارگان بروند، بر سر آسمان آنچه که از آن اکراه دارد خواهد آمد و هنگامی ‌که اهل‌ بیت‌ من نیز نباشند؛ اهل زمین دچار آنچه از آن اکراه دارند خواهند شد.منظور من از اهل بیتم، امامانی است که خداوند ـ عزوجل ـ اطاعت از آنها را با اطاعتِ از خویش مقایسه کرده و مقارن اطاعت از خویش دانسته است؛ همچنان که خداوند فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ» (نساء، آیه 59).
«امامان و یا اولوا‌الامر، معصومین و مطهرینی هستند که گناه و معصیت نمی‌کنند. آنان تأیید‌شدگان موفق و راهنمایان راست‌قامتند. خداوند رزق و روزی بندگانش را به‌واسطة آنها فرو می‌فرستد و بلادش را به‌واسطة ایشان آباد می‌سازد و باران را از آسمان توسط آنها نازل کرده و به‌واسطة آنان برکت‌های زمین را آشکار و خارج می‌سازد. اگر خداوند به گناهکاران، مهلت داده است و در عقوبت و مجازاتشان به وسیلة عذاب، عجله نمی‌کند، به‌خاطر آنهاست. نه روح‌القدس از آنها جدا می‌شود و نه ایشان از روح‌القدس جدا می‌گردند. بین قرآن با آنها و آنها با قرآن، مفارقتی نیست» (بحارالانوار، مجلسی، ج23: 19).
2. ظلم و ستم: ستمگری از دیگر عوامل موثر در ایجاد ناامنی و فقدان آن است. خداوند درباره این عامل ناامنی می فرماید: الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ؛ آنان كه ايمان آوردند و ايمانشان را به ستم نيالودند، ايشان راست امنيّت، و هم ايشان اند ره يافتگان.»(انعام، آیه 82) امیرمومنان امام علی(ع) نیز می فرماید: إنَّ البَغيَ وَالزّورَ يوتِغانِ  المَرءَ في دينِهِ ودُنياهُ، ويُبدِيانِ خَلَلَهُ عِندَ مَن يَعيبُهُ؛  تعدّى و دروغ، دين و دنياى آدمى را تباه مى كنند و عيب او را براى عيبجويانش، نمايان مى سازند.( نهج البلاغة: الكتاب ۴۸، وقعة صفّين: ص۴۹۳ وفيه « يغنيه » بدل « يعيبه »، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۳۰۸ ح۵۵۸.)  امام هم چنین می فرماید: اِحذَرِ العَسفَ  وَالحَيفَ۴؛ فَإِنَّ العَسفَ يَعودُ بِالجَلاءِ، وَالحَيفَ يَدعو إلَى السَّيفِ؛ از زورگويى و بيدادگرى بپرهيز؛ زيرا زورگويى، به آوارگى مردم مى انجامد و بيدادگرى، كار را به شمشير و قيام مردم مى كشانَد.( نهج البلاغة: الحكمة ۴۷۶، خصائص الأئمّة: ص ۱۲۵، روضة الواعظين: ص ۵۱۱، بحار الأنوار: ج۳۳ ص۴۸۸ ح۶۹۳.)
3. کفران و ناسپاسی: از دیگر عوامل منفی تاثیرگذار در امنیت زدایی از فرد و جامعه باید به کفران و ناسپاسی اشاره کرد. خداوند می فرماید: وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ؛ و خدا، آبادى اى را نمونه آورد كه امن و آرام بود و روزى اش از هر جا فراوان مى رسيد. پس نعمت هاى خدا را ناسپاسى كردند و خدا هم به سزاى كارى كه كردند، طعم گرسنگى و ترس (ناامنى) را به آن چشانيد.(نحل، آیه 112) و نیز در جایی دیگر می فرماید: قطعا براى [مردم] سبأ در محلّ سكونتشان نشانه [ى رحمتى] بود؛ دو باغستان از راست و چپ. [به آنان گفتيم:] از روزىِ پروردگارتان بخوريد و او را شكر كنيد. شهرى است خوش و خدايى آمرزنده. پس روى گردانيدند و بر آنان، سيل [سدّ ]عَرِم را روانه كرديم و دو باغستان آنها را به دو باغ كه ميوه هايى تلخ و شوره گز و نوعى از كُنار تُنُك داشت، تبديل كرديم. اين [عقوبت] را به سزاى آن كه كفرانِ نعمت كردند، به آنان جزا داديم. و آيا جز ناسپاس را به مجازات مى رسانيم؟ و ميان آنان و ميان آبادى هايى كه در آنها بركت نهاده بوديم، شهرهايى متّصل به هم قرار داده بوديم، و در ميان آنها، مسافت را به اندازه مقرّر داشته بوديم. در اين راه ها، شب ها و روزها آسوده خاطر بگرديد، پس گفتند: «پروردگارا ! ميان [منزل هاى ]سفرهايمان فاصله بيانداز» و برخويشتن، ستم كردند. پس آنها را [براى آيندگان، موضوع] حكايت ها گردانيديم، و سختْ تار و مارِشان كرديم. قطعا در اين [ماجرا ]براى هر شكيباىِ سپاس گزارى عبرت هاست.(سباء، آیات 15 تا 19) هم چنین خداوند در آیات 146 تا 152 سوره شعراء از ناسپاسی اقوام سخن به میان آورده که موجبات نا امنی آنان شده است. از امام صادق عليه السلام در باره نماز خواندن بر بالاى خرمنِ گندم سؤال شد. امام عليه السلام از آن نهى فرمود. به ايشان گفته شد: اگر خرمن را پهن كردند و مانند پشت بامْ [مسطّح] شد، چه؟  فرمود: «روى گندم، به هيچ وجه نبايد نماز خواند؛ چون گندم، روزى و نعمت خدا براى خلق اوست. پس آن را گرامى بداريد و لگدمال نكنيد و به آن، بى حرمتى ننماييد؛ چه، پيش از شما مردمانى بودند كه خداوند روزىِ آنها را برايشان گشايش داد و آنها، از نان خالص، شبيه قلوه سنگ مى ساختند و با آن، استنجا مى كردند (موضع دفع خود را پاك مى كردند). لذا خداى عز و جل آنان را به قحطى و گرسنگى گرفتار كرد، به طورى كه دنبال نان هايى كه با آنها استنجا كرده بودند، مى گشتند و آنها را مى خوردند ! اين آيه، در باره همين مردمان نازل شده است: «و خدا، آبادى اى را نمونه آورد كه امن و آرام بود و روزىِ آن، از هر جا فراوان مى رسيد. پس نعمت هاى خدا را ناسپاسى كردند و خدا هم به سزاى كارى كه كردند، طعمِ گرسنگى و ترس (ناامنى) را به ايشان چشانيد.» (دعائم الإسلام: ج ۱ ص ۱۷۹؛ بحار الأنوار: ج ۸۴ ص ۹۸ ح ۱۶.) روایات بسیاری در این باره نقل شده که به همین میزان بسنده می شود.

سیاست های امنیتی و سازوکارهای تأمین آن
امنیت مقوله ای پیچیده ای است و تامین آن بسیار سخت تر از اندیشه در آن است؛ چنان که اجرای عدالت به ویژه عدالت قسطی و آن نیز نسبت به خویش و خویشان بسیار سخت تر از آن چیزی است که فکر می شود؛ زیرا از دست دادن برخی از امتیازات سخت است و کسی که ایثارگر نباشد، نمی تواند از استئثار دست بکشد و ویژه خواری را کنار گذارد.
از آن جایی که امنیت دارای اقسام دوگانه فردی و اجتماعی است، نمی توان ارتباط تنگاتنگ آن دو را نادیده گرفت؛ زیرا مثلا امنیت روانی فرد با امنیت روانی جمعی و نیز بر عکس ارتباط دارد.
با این همه آن چه در مباحث علوم سیاسی، از امنیت مطرح است، امنیت اجتماعی است که عوامل و علل چندی در تحقق آن نقش دارد.
در اسلام برای تامین امنیت اجتماعی، سازوکارها و سیاست هایی بیان شده که توجه و اجرای آن می تواند فضای امنیت بخشی را برای اجتماع و نظام سیاسی تامین کند. برای دست یابی به امنیت اجتماعی لازم است تا امنیت نظامی و انتظامی و  سیاسی و روانی فراهم آید. سیاست هایی که می تواند این مهم را تامین کند شامل موارد زییر است.
1. کسب اطلاعات و استخبارات: از جمله مهم ترین سیاست هایی که تامین کننده امنیت اجتماعی است، اجرای سیاست کسب اطلاعات از طریق استخبارات و جاسوسی است. کسب اطلاعات از مواضع و عملکرد دشمن این فرصت را به امام و امت می دهد تا درست رفتار کنند و تحت تاثیر جو و فضای روانی شایعات قرار نگیرند و بتوانند امنیت روانی جامعه را حفظ و مدیریت کرده و به موقع نسبت به کنش های دشمن، واکنش مناسب بدهند. حضرت موسی(ع) از طریق برخی از پیروان و دوستدارانش از وقایع دربار فرعونی آگاه می شد، هم چنان که وجود یک نفوذی در دربار فرعونی امکان تاثیرگذاری بر تصمیمات در جلسات رهبران و دستگاه سیاسی دشمن را فراهم می آورد. در قرآن درباره کسب اطلاعات از سوی موسی(ع) آمده است: وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ؛ از دورافتاده‏ ترين [نقطه] شهر مردى دوان دوان آمد [و] گفت اى موسى سران قوم در باره تو مشورت مى كنند تا تو را بكشند پس [از شهر] خارج شو من جدا از خيرخواهان تو هستم.(قصص، آیه 20)  خداوند در جایی دیگر درباره فرد نفوذی در دربار فرعونی و تاثیرگذاری وی می فرماید: مردى مؤمن از خاندان فرعون كه ايمان خود را نهان مى‏ داشت گفت آيا مردى را مى ‏كشيد كه مى‏ گويد پروردگار من خداست و مسلما براى شما از جانب پروردگارتان دلايل آشكارى آورده و اگر دروغگو باشد دروغش به زيان اوست و اگر راستگو باشد برخى از آنچه به شما وعده مى‏ دهد به شما خواهد رسيد چرا كه خدا كسى را كه افراطكار دروغزن باشد هدايت نمى ‏كند.(غافر، آیه 28)  امام على عليه السلام در نامه اش به كارگزارانش می نویسد: مردانى با ما بيعت داشتند و اينك گريخته اند. پس گمان مى بريم كه به سوى شهرهاى ناحيه بصره رفته اند. از مردمان شهرهايت در باره آنان پرس وجو كن و مأموران مخفى (خبرچين ها) را از هر سوى سر زمين خود، بر آنان بگمار. آن گاه، آنچه را كه بدان رسيدى، برايم بنويس. والسلام! (الغارات: ج ۱ ص ۳۳۷، بحار الأنوار: ج ۳۳ ص ۴۰۷ ح ۶۲۸؛ تاريخ الطبري: ج ۵ ص ۱۱۶ نحوه، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج ۳ ص ۱۳۰.) هم چنین در کتب روایی و تاریخی آمده است: معاوية بن ضحّاك بن سفيان، پرچمدار قبيله بنى سليم، با معاويه بود و معاويه و شاميان را دشمن مى داشت و به مردمان عراق و على بن ابى طالب عليه السلام، تمايل داشت و خبرها را براى عبد اللّه بن طفيل عامرى مى نوشت و او آن را براى على عليه السلام مى فرستاد.(وقعة صفّين: ص ۴۶۸، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج ۱۵ ص ۱۲۰.) در جایی دیگر نیز آمده است: وجاءَت عُيونُ عَليٍّ فَأَخبَرَتهُ بِما قَد كانَ؛ مأموران مخفى على عليه السلام آمدند و آنچه را رخ داده بود، گزارش دادند.(وقعة صفّين: ص ۳۶۰، بحار الأنوار: ج ۳۲ ص ۵۰۰ ح ۴۳۰؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج ۸ ص ۳۹.) در جایی دیگر نوشته شده است: قَدِمَ عَلى عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام عَينٌ لَهُ بِالشّامِ فَأَخبَرَهُ بِخَبَرِ بُسرٍ… وكانَ قَيسٌ هذا عَينا لَهُ بِالشّامِ يَكتُبُ إلَيهِ بِالأَخبارِ؛ جاسوس و دیده بان على بن ابى طالب عليه السلام در شام، نزد او آمد و گزارش بُسر را به وى داد… قيس، مأمور مخفى على عليه السلام در شام بود و اخبار را برايش مى نوشت.(أنساب الأشراف: ج ۳ ص ۲۱۲.) امام على عليه السلام ـ از نامه اش به عبد اللّه بن بُدَيل ـ: و بپرهيز از برخورد با لشكر دشمن، تا به سوى تو آيم ! و مأموران مخفى را به سويشان گسيل دار و بايد همراه آنان، سلاحى باشد كه بتوانند با آن پيكار كنند. مأموران مخفى، بايد دليرانِ سپاه باشند؛ چرا كه ترسوها گزارش درست برايت نياورند.(المعيار والموازنة: ص ۱۳۱.)
2. صلح با دشمنان: یکی از سیاست های تامین امنیت سیاسی و اجتماعی، صلح با دشمنان و استصلاح و طلب صلح خواهی با آنان است. در آیات قرآنی، صلح و امنیت مقدم بر جنگ است و اسلام هرگز آغازگر جنگ نیست. خداوند بر حفظ روابط صلح آميز با اقوام و ملّتها تاکید داشته و از نظر قرآن صلح داراى جايگاهى مهم در حقوق بين الملل اسلامى است.(بقره، آیه 217؛ نساء، آیات 88 تا 92؛  توبه، آیات 4 و 7 و 12) خداوند به صراحت می فرماید: والصُّلحُ خَيرٌ؛ صلح خیر است.(نساء، آیه 128) بنابراین تلاش برای صلح امری پسندیده است؛ چنان که پیامبر(ص) بارها با دشمنانش صلح کرد و صلح نامه نوشت.(توبه، آیات 1 تا 14؛ انفال، آیات 55 و 56) خداوند نه تنها بر صلح با دشمنان به عنوان یک خیر توجه می دهد، بلکه بر استصلاح و طلب صلح به عنوان یک واجب در میان امت تاکید می کند. از همین رو، مسلمانان، موظّف به برقرارى صلح و از ميان بردن جنگها و درگيريهاى داخلى ميان خود شده (حجرات، آیه 9) و در آیاتی نیز بر لزوم برخورد مسلمانان با افراد مخالفِ ايجاد صلح بين مسلمانان تاکید کرده (همان) و نیز در همین آیه بر لزوم گردن نهادن مسلمانان درگير جنگ، به صلح پيشنهادى به آنان از سوى ساير مسلمانان توجه می دهد.(همان) با ایجاد صلح می بایست همگی به مفاد آن عمل کنند و امنیت کامل برقرار گردد. خداوند در آیات 89 و 90 سوره نساء بر حرمت تعرّض به جان و مال دشمنان، در صورت دست برداشتن از جنگ و پيشنهاد صلح توجه می دهد و از مسلمانان می خواهد تا امنیت برای آنان فراهم آید. به طور طبیعی صلح شرایطی را فراهم می آورد که امنیت فراگیری تحقق یابد. بنابراین، استصلاح و صلح خواهی به عنوان یک امر خیر در آموزه های وحیانی اسلام برای تامین امنیت مطرح است. امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: مَنِ استَصلَحَ عَدُوَّهُ زادَ في عَدَدِهِ؛ آن كه دشمنش را به صلح بكشانَد، بر جمعيت (لشكر) خود، افزوده است. (غرر الحكم: ج ۵ ص ۲۵۶ ح ۸۲۳۰، عيون الحكم والمواعظ: ص ۴۴۵ ح ۷۸۳۸.) و نیز می فرماید: مَنِ استَصلَحَ الأَضدادَ بَلَغَ المُرادَ؛ آن كه مخالفان را به صلح بكشاند، به مقصود خواهيد رسيد.(غرر الحكم: ج ۵ ص ۲۱۵ ح ۸۰۴۳، عيون الحكم والمواعظ: ص ۴۳۱ ح ۷۴۱۷.) و می فرماید: الاِستِصلاحُ لِلأَعداءِ بِحُسنِ المَقالِ وجَميلِ الأَفعالِ، أهوَنُ مِن مُلاقاتِهِم ومُغالَبَتِهِم بِمَضيضِ  القِتالِ؛ به آشتى واداشتن دشمنان با سخن نيك و رفتار زيبا، آسان تر است از رو در رو شدن و پيكار با آنان با درد و رنجِ نبرد.(غرر الحكم: ج ۲ ص ۴۸۲ ح ۱۹۲۶، عيون الحكم والمواعظ: ص ۵۷ ح ۱۴۷۲.) و نیز می فرماید: با دشمنت مصافحه كن (دستِ دوستى بده)، گرچه ناخوش دارد؛ چرا كه آن، از چيزهايى است كه خداوند عز و جل بندگانش را بدان فرمان داده است،  آن جا كه مى فرمايد: «بدى را به آنچه بهتر است، دفع كن. آن گاه كسى كه ميان تو و ميان او دشمنى است، گويى دوستى يك دل مى گردد؛ و اين  خصلت را جز كسانى كه شكيبا بوده اند، نمى يابند، و آن را جز صاحب بهره اى بزرگ، نخواهد يافت».( شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج ۲۰ ص ۳۲۱ ح ۶۸۰.)
3. هوشیاری کامل در برابر دشمن: از دیگر سیاست ها در برابر دشمن در راستای تامین امنیت، هوشیاری کامل در برابر دشمن است. امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: كُن مِن عَدُوِّكَ عَلى أشَدِّ الحَذَرِ؛ از دشمنت، به سختى برحذر باش .( غرر الحكم : ج ۶ ص ۲۹۳ ح ۱۰۳۰۱ ؛ عيون الحكم والمواعظ : ص ۵۲۳ ح ۹۵۲۲ .) و نیز می فرماید: مَن نامَ لَم يُنَم عَنهُ؛ آن كه به خواب رود ،  دشمنِ او به خواب نرود.( نهج البلاغة : الكتاب ۶۲ ، الغارات : ج ۱ ص ۳۲۱)
4. كوچك نشمردن دشمن: از دیگر سیاست ها در عرصه تامین امنیت، کوچک نشمردن دشمن است. امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: لا تَستَصغِرَنَّ عَدُوّا وإن ضَعُفَ؛ هيچ دشمنى را كوچك مشمار ، گرچه ناتوان باشد .( غرر الحكم : ج ۶ ص ۲۷۳ ح ۱۰۲۱۶ ، عيون الحكم والمواعظ : ص ۵۱۸ ح ۹۴۱۲)
5. موقعيت شناسى در برخورد با دشمنان: امیرمومنان امام علی(ع) درباره این سیاست در برابر دشمن نیز می فرماید: اِستَعمِل مَعَ عَدُوِّكَ مُراقَبَةَ الإِمكانِ وانتِهازَ الفُرصَةِ ، تَظفَر ؛ با دشمنت انتظار توانايى و زمان شناسى را به كارگير ، تا پيروز گردى .( غرر الحكم : ج ۲ ص ۱۹۲ ح ۲۳۴۷ ، عيون الحكم والمواعظ : ص ۸۳ ح ۲۰۱۸ .)
6. مجازات نكردن بر پايه گمان و اتّهام: امیرمومنان امام علی(ع) با آن که از باطن اعمال طلحه و زبیر خبر داشت با آنان برخورد نکرد. عبد اللّه بن عباس گفت : اگر چنين نظرى دارى ، چرا به آنان اجازه دادى و چرا آنان را زندان نكردى و با آهن به بند نكشيدى تا مسلمانان را از شرّشان آسوده دارى؟  فرمود : «اى ابن عباس! آيا مرا وا مى دارى كه ستمْ آغاز كنم و بدى را پيش از نيكى به كار گيرم و آنان را بر پايه گمان و اتهام ، كيفر دهم و پيش از انجام دادن كار ، مؤاخذه كنم؟ هرگز! به خدا سوگند ، از آنچه خداوند از من پيمان گرفته از داورى بر پايه عدل و سخن حق عدول نمى كنم .( الجمل : ص ۱۶۶ .)
7. اجتناب از شکنجه: از دیگر سیاست های تامین امنیت ، ترک و نهی از هر گونه شکنجه جسمی و روانی است. امام علی(ع) می فرماید: آن كه به شخصى از روى ستم تازيانه زند ، خداوند ـ تبارك و تعالى ـ او را به تازيانه آتشين خواهد زد.( دعائم الإسلام : ج ۲ ص ۵۴۱ ح ۱۹۲۷ ، مستدرك الوسائل : ج ۹ ص ۱۴۸ ح ۱۰۵۱۵)
8. ترک دشنام: از سیاست ها برای تامین امنیت است. امیرمومنان (ع) فرموده است: دوست نداشتم شما جزو لعن كننده ها و دشنام دهنده ها باشيد كه دشنام بدهيد و برائت بجوييد ؛ امّا اگر بدى هاى رفتارى آنان را بازگو مى كرديد و مى گفتيد : روش آنان چنين است و رفتارشان چنان است ، به سخن حق ، نزديك تر بود و در عذرآورى ، رساتر ؛ و اگر به جاى لعن آنان و برائت جُستن از آنها مى گفتيد : بار خدايا! خون ما و آنان را حفظ كن ، ميان ما و آنان را اصلاح كن و آنان را از گم راهى برَهان ، تا آن كه حق را نمى داند ، بشناسد و آن كه به گم راهى و دشمنى آزمند است ، از آن ، باز ايستد ، اين ، نزد من دوست داشتنى تر بود و براى شما بهتر» .( وقعة صفّين : ص ۱۰۳ ، بحار الأنوار : ج ۳۲ ص ۳۹۹ ح ۳۶۹ ـ ۳۷۳ وراجع : نهج البلاغة : الخطبة ۲۰۶ والأخبار الطوال : ص ۱۶۵ .)
9. آمادگی جنگی و ارهاب: آمادگی جنگی و ترساندن دشمن از دیگر سیاست هایی تامین امنیت است که خداوند در قرآن فرموده است: وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ ؛ و هر چه در توان داريد از نيرو و اسبهاى آماده بسيج كنيد تا با اين [تداركات] دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] ديگرى را جز ايشان كه شما نمى ‏شناسيدشان و خدا آنان را مى ‏شناسد بترسانيد و هر چيزى در راه خدا خرج كنيد پاداشش به خود شما بازگردانيده مى ‏شود و بر شما ستم نخواهد رفت. (انفال، آیه ۶۰)
10. نرمی در صورت فقدان توطئه: از دیگر راه های تامین امنیت رفق و مدارا با دشمن در صورتی است که قصد توطئه و برنامه ای برای آن ندارد؛ چرا که « الرِّفقُ يَفِلُّ حَدَّ المُخالَفَةِ؛ نرم خويى ، تيزىِ مخالفت را كُند مى سازد. (غرر الحكم : ج ۱ ص ۱۵۰ ح ۵۶۰ .) امام علی(ع) هم چنین می فرماید: به دشمنت ، به اندازه اى نزديك شو كه به خواسته ات برسى، و در نزديكى به او زياده روى منما تا خود و ياورت را خوار سازى. در چوبى كه در برابر خورشيد نصب شده، بنگر. اگر آن را مايل كنى، سايه اش افزوده مى شود و اگر در مايل كردن آن زياده روى كنى، سايه كم مى گردد.( شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج ۲۰ ص ۳۴۲ ح ۹۲۳ .)
11. تبعيد يا زندانى كردن توطئه گران: امام علی(ع) می فرماید: گزارش شده كه عمران بن حُصَين ، از كناره گيران از على عليه السلام بود و على عليه السلام او را به مدائن تبعيد كرد ؛ چرا كه مى گفت : اگر على بميرد ، نمى دانم مرگش چگونه است!؟ و اگر كشته شود ـ كه اميد داريم كشته شود ـ ، برايش اميدوارم [كه اهل نجات باشد] !( شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج ۴ ص ۷۷ .) در روایتی دیگر دارد: على عليه السلام هنگام حركت به سوى نهروان ، مردى از قبيله نخع را جانشين كرد كه نامش هانى بن هَوذه بود . وى به على عليه السلام نامه نوشت كه [دو گروهِ] غنى و باهله ، فتنه كرده اند و دعا كرده اند كه دشمنت پيروز گردد . على عليه السلام به او نوشت : «[همه] آنها را از كوفه بيرون كن و هيچ يك از آنان را جا نگذار» .( الغارات : ج ۱ ص ۱۸ ، بحار الأنوار : ج ۳۳ ص ۳۵۶ ح ۵۸۸ .)
12. مقابله با قانون  ستیزی و هنجارشکنی:  در حوزه انتظامی برای تامین امنیت اجتماعی باید با قانون گریزان و قانون ستیزان و هنجارشکنان مقابله و مبارزه کرد. در حقیقت مقابله با دیدگاه‌های نظم‌ستیز و هرج‌ومرج‌طلب، و تأکید بر ضرورت وجود حکومت و نظام سیاسی نظم‌آفرین و امنیت‌بخش و تقویت و بهینه‌سازی فعالیت ‌نظام سیاسی در راستای دستیابی به تحقق بهینه تأمین امنیت از اموری است که در آیات و روایات بیان شده است. نظام سیاسی باید با سازوکار تحصیل «حیات طیبه» و دوری‌گزینی از «حیات سیئه»، تلاش نماید امنیت را به‌عنوان ویژگی این نوع زندگی مثالی اسلامی، تحقق بخشیده و به احیای دین و حاکم‌ساختن شعائر و قوانین الهی و اقامه حدود الهی بپردازد.
13. مقابله با طاغوت: نفی ولایت طاغوت و دادن جایگاه و مرتبه عالیه به امامت و رهبری به‌عنوان اسوه ایمانی و الهی در روی زمین و پیروی از آن به‌عنوان رمز و محور اتحاد، وحدت و الفت جامعه. چنین امامت و رهبری‌، امنیت‌آور و منادی سکینه و طمأنینة سیاسی و اجتماعی است؛
14. ولایت مداری: از مهم ترین عوامل تاثیرگذار در تامین امنیت، ولایت مداری است؛ جامعه ای که ولایت مدار باشد، با مهر و محبت می تواند امنیت فراگیر و جامع را تامین کند. امامت و رهبری در صورتی امنیت‌آور است که زمامداری صالح، به‌دور از اختلاف نظر‌ها، امت را بر یک محور بنیادین و جدای از عوامل تفرقه و تبعیض در مسیر حیات طیبه و حسنه حرکت داده و متحد سازد.
15. قانون گرایی و مشورت پذیری: از دیگر سیاست های تامین امنیت است. به سخن دیگر،  پرهیز نظام سیاسی از بی‌ایمانی، خودکامگی، استبداد، تغلب، ظلم و تعدی، استکبار و کبرورزی، خودبزرگ‌بینی، احتجاب از مردم، گرایش به پذیرش تملق، اعمال خشونت و سختگیری و عدم تخفیف به مردم و دریغ مساعدت نسبت به آنها. در روایات و آیات به این مهم نیز توجه داده شده است.
16. عدالت قسطی: تامین امنیت در چارچوب اقامه و اجرای عدالت قسطی در آیات از جمله آیه 25 سوره حدید بیان شده است. تأکید بر عدالت به‌عنوان رمز بقا، استحکام و ترقی نظام سیاسی و ضامن ثبات و امنیت و عدم عقب‌نشینی از عدالت به‌نفع امنیت و نفی باور «امنیت در سایة شمشیر» و جایگزینی باور «امنیت در سایة عدالت» به‌جای آن از دیگر سیاست هایی است که در آیات و روایات مورد توجه بوده است. به سخن دیگر تحقق و اجرای عدالت به‌عنوان سبب انتظام امور مردم و جامعه و عامل رفع خشونت‌گرایی و طغیان مردم علیه حکومت از مهم ترین عوامل تامین امنیت است. همچنین عینی‌کردن عدالت به‌معنای قراردادن هر چیز در جای بایستة خویش، حق را به حق‌داررساندن، ایفای اهلیت و رعایت استحقاقها، استیفای مداوم حقوق، إعمال عدالت در کلیة کارویژه‌های حکومت به‌خصوص در انتخاب کارگزاران مؤمن و اصلح و در توزیع منافع، مناصب و خدمات عمومی می تواند در تامین امنیت اجتماعی و سیاسی بسیار کارساز باشد.
17. رعایت حقوق متقابل امام و امت:  توجه نظام سیاسی به رعایت حقوق متقابل مردم و حکومت و تعامل صحیح بین حکومت و مردم و کسب رضایت عامه که همان مقبولیت است. إعمال حکومت عادلانه و حق‌مدارانه با اتخاذ رویة ملایمت‌آمیز، ملاطفت‌جویانه، مشورت‌خواهانه و مشارکت‌طلبانه، همراه با إعمال تسامح و تساهل لازم، اتصاف به خصیصة انتقادپذیری، توجه به درستی وجدان جمعی و قضاوت افکار عمومی، تلاش در جهت جذب قلوب مردم و انس و الفت و اتحاد و همدلی با آنان، به‌ویژه با توده‌های مردم، مظلومین و طبقات فرودست جامعه از دیگر سیاست های تامین امنیت فراگیر و جامع است که در روایات و آیات بیان شده است. در همین راستا، ایفای حقوق کلیه شهروندان اعم از مسلمانان و غیر مسلمانان و فرق‌نگذاشتن بین آنها در تأمین امنیت و حیات مادی بر اساس آیاتی از جمله آیه 25 سوره حدید باید در دستور سیاست ها و برنامه های نظام سیاسی باشد. هم چنین دادن آزادی به مخالفین حکومت ـ اپوزیسیون در نظام ـ تا زمانی که دست به سلاح نبرده و توطئه‌چینی نکنند.
18. اقامه حدود شرعی و الهی: از نظر قرآن یک نظام سیاسی موظف به تامین و اجرای حدود شرعی و الهی است و همین امر موجب مشروعیت سیاسی آن است. بر این اساس در یک جامعه اسلامی ، نظام سیاسی می بایست به اقامه حدود الهی و نماز و اجرای زکات در راستای فقر زدایی تلاش کند. توجه ویژه به فریضهامر به معروف و نهی از منکر، و ‌سامان‌دادن نظام اقتصادی، جهت اداره صحیح و توانمند جامعه و تأمین رفاه عمومی و هم چنین تکریم اصل جهاد، دفاع و قتال با دشمنان خدا و جامعه اسلامی، شناخت ماهیت دشمنان خدا و خلق، ستیز مداوم با آنها و جائرین و تأکید بر افزایش آمادگی رزمی، دفاعی و تسلیحاتی و نیرومندی بیشتر از حیث عِدّه و عُدّه، جهت ترساندن مخلّان امنیت و عوامل متعدد تهدیدگر از مهم ترین سیاست های تامین امنیت است که در آیات 38 تا 41 سوره حج و 60 سوره انفال و مانند آن بیان شده است.

امنیت اقتصادی
امنیت اقتصادی تعاریف مفصلی از امنیت اقتصادی وجود دارد؛ اما ساده‌ترین تعریف، آن است که مردم در اموال و مالکیت‌هایشان امنیت داشته باشند و دولت با مدارا و رعایت عدل و انصاف از آنان مالیات و زکات اخذ نماید. همچنین از احتکار کالا (به‌ویژه کالاهای اساسی و مورد نیاز مردم) جلوگیری شده و در خرید و فروشها قیمت‌ها متعادل باشد.
با توجه به مبنایی‌بودن موضوع ایمان و امنیت معنوی، در روایات، مسائل ایمانی و تقویت اعتقادات به‌عنوان ابزار گشایش روزی و ایمنی اقتصادی و در امان بودن از فقر، مطرح گشته است که از پرداختن به آنها در این پژوهش خودداری کرده و به منابع روایی مربوطه ارجاع می‌دهیم. تنها به ذکر یک روایت از پیامبر اکرم اکتفا می‌کنیم: یا علی! اقرأ یس فان فی یس عشرة برکات ما قرء‌ها الا شبع و لا ظماء الا روی و لا عار الا کسی و لا عزب ال تزوّج و لا خائف الا امن و لا مریض الا برا و لا محبوس الا اخرج و…؛ ای علی، سورة یس را بخوان؛ زیرا به‌درستی که در یس ده برکت وجود دارد؛ نمی‌خواند آن را گرسنه‌ای، مگر آنکه سیر گردد. تشنه‌ای، مگر آنکه سیراب شود. عریانی، مگر آنکه پوشیده گردد. فرد عزبی، مگر آنکه ازدواج کند. ترسانی، مگر آنکه امنیت یابد. مریضی، مگر آنکه شفا یابد و زندانی‌ای، مگر آنکه آزاد گردد و… (بحارالانوار، مجلسی، بی‌تا، ج92: 290).امنیت اقتصادی و انتظام معیشت افراد در حوزة فردی و اجتماعی، در آموزه‌های روایی مورد تأکید و توصیه قرار گرفته است.
از دیدگاه روایات، فقر، نه تنها مخل امنیت اقتصادی است، بلکه مایة اخلال و ضعف ایمان و امنیت معنوی افراد و جامعه است؛ همچنان که پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «کاد الفقر ان یکون کفراً ؛ بیم آنست که فقر به‌کفر انجامد.»(نهج الفصاحه، تنکابنی، 1374: 104)؛ در جای جای نهج‌البلاغه‌ می‌بینیم که پدیده شوم فقر بسیار مورد نکوهش حضرت امیرمومنان امام علی (ع) قرار گرفته است؛ به‌عنوان مثال به فرزندش محمد حنفیه می‌فرماید: «یا بُنیَّ انی اخاف علیک الفقر، فاستعذ بالله منه، فانّ الفقر منقصة للدّین، مدهشة للعقل، داعیة للمقْت ؛ ای فرزند! من از تهیدستی بر تو هراسناکم. از فقر به خدا پناه ببر که همانا فقر، دین انسان را ناقص، عقل را سرگردان و عامل دشمنی و برانگیزانندة خشم است. (نهج البلاغه، سیدرضی، 1351: 512)
از سوی دیگر با توجه به طبع افراط‌گرا و طغیانگر انسانی در هنگام رفاه و گشایش مادی، می‌توان از احادیث استنباط کرد که این مسأله خطرش برای انسانها از فقر بیشتر است. در روایت نبوی آمده است که فتنه گشایش از مسأله فقر، خطرناکتر است؛ زیرا می‌توان بر فقر صبر کرد؛ اما تنعم و گشایش‌های گسترده دنیایی گمراه‌کننده‌تر است. پیامبر خاتم (ص) می‌فرماید: « لانا من فتنة السرآء اخوف علیکم من فتنة الضراء، انّکم ابتلیتم بفتنة الضراء فصبرتم و انّ الدنیا حلوة خضره ؛ من دربارة شما از فتنة گشایش بیش از فتنة تنگدستی بیم دارم؛ شما به فتنة تنگدستی مبتلا شدید و صبر کردید. حقاً که دنیا شیرین و دلفریب است».
در روایات، تولید و کار و تلاش، محور اصلی رشد اقتصادی و از ابزارهای تأمین امنیت اقتصادی به‌شمار آمده است. در تفکر اسلامی، توجه به آخرت نباید انسان را از تلاش برای معاش باز دارد. از منظر دینی، انسان پرتلاش و سازنده، همانند جنگجوی جبهه جهاد معرفی شده است: «الکاد علی‌عیاله کالمجاهد فی سبیل‌الله».(وسایل الشعیه ، الحر العاملی، 1409ق، ج12: 43). همچنین در احادیث، وابستگی به دیگران نهی شده و بر تلاش و خودکفایی و خودباوری تأکید شده است. امام علی (ع) می‌فرمایند: «من وجد ماءً و تراباً ثم افتقر فابعده الله ؛ کسی که آب و خاک در اختیار داشته باشد و پس از آن دست نیاز به‌سوی دیگران دراز کند، خداوند او را از خود می‌راند. (همان: 24)
در روایات، وسعت و گشایش در روزی و معیشت به‌عنوان امری نیکو و حسنه‌ای مورد مطالبه از خداوند به‌حساب آمده است؛ همان‌طور که امام حسین (ع) در توضیح معنای «حسنه» در آیة شریفة: «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً» (بقره، آیه 201) می‌فرماید: قال «رضوان الله و الجنة فی الاخرة و السعة فی الرزق و المعاش و حسن الخلق فی‌‌الدنیا؛ مقصود از حسنه در آخرت، رضوان الهی و بهشت در آخرت است و مقصود از حسنه در دنیا، وسعت و گشایش در روزی و معیشت و اخلاق نیکو در دنیا است».
افزون بر این، در روایات معصومین:، ترک تجارت و رهاکردن کار اقتصادی از عمل شیطان به‌حساب آمده است.اسلام با ارزش‌نهادن به کسب مال و سرمایه، تضمین می‌کند که در صورت رعایت حد مشروع آن، از هرگونه تعدی به آن جلوگیری می‌نماید و از این طریق اعتماد و اطمینان، افراد را برای کسب مال و به‌کارگیری آن در راه تولید و توسعه جلب می‌نماید؛ مثلاً در مورد حرمت تعدی به مال مؤمن، پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «حرمة ماله کحرمة دمه»؛ یعنی حرمت و ارزش مال مسلمان؛ مانند حرمت و ارزش خون اوست. امام علی (ع) در همین زمینه می‌فرماید:  «اعظم الخطایا اقتطاع مال امر مسلم بغیر حق؛ بزرگترین گناهان، بردن بخشی از مال مسلمان به ناحق است.» (حکیمی، الحیاة، 1370، ج3: 85).
برخی از فرازهای نهج‌البلاغه به‌خوبی نمایانگر وجوه متعددی از ماهیت امنیت اقتصادی است؛ به‌عنوان نمونه امام علی (ع)، خطاب به مأموران جمع‌آوری زکات و مالیات این فرمان را صادر کرد: از بنده خدا؛ علی به کارگزاران جمع‌آوری مالیات:… در روابط خود با مردم انصاف داشته باشید و در برآوردن نیازهایشان شکیبا باشید. همانا شما خزانه‌داران مردم، نمایندگان ملّت و سفیران پیشوایان هستید.
هرگز کسی را از نیازمندی او بازندارید و از خواسته‌های مشروعش محروم نسازید و برای گرفتن مالیات از مردم، لباسهای تابستانی یا زمستانی، مرکب سواری و بردة کاری او را نفروشید و برای گرفتن درهمی، کسی را با تازیانه نزنید و به مال کسی ـ چه نمازگزار باشد و چه غیر مسلمانی که در پناه اسلام است ـ دست‌درازی نکنید؛ جز اسب یا اسلحه‌ای که برای تجاوز به مسلمانها به‌کار گرفته می‌شود؛ زیرا برای مسلمان جایز نیست آنها را در اختیار دشمنان اسلام بگذارد تا نیرومند‌تر از سپاه اسلام گردند.
از پنددادن به نفس خویش هیچ کوتاهی نداشته باشید و از خوشرفتاری با سپاهیان و کمک به رعایا و تقویت دین خدا، غفلت نکنید… (نهج البلاغه ، سیدرضی، 1351: 408).و نیز در عهدنامه مالک، امام از تجار و صاحبان صنایع تعریف نموده و آنها را از منابع اصلی منافع و اسباب آسایش‌ جامعه به‌شمار آورده، زحمات آنها را ستوده است و در ادامه، امام، با توبیخ محتکرین، ضرورت برخورد با آنان را یادآور شده و وضع موازین عدل در معاملات و نرخ‌گذاری عادلانه را توصیه فرموده‌اند:
«… توجه داشته باش که بازرگانان و پیشه‌وران و صنعتگران، مردمی سالم و خوب هستند و از نیرنگ و شورش آنان، بیمی وجود ندارد. [آنها] مردمی آشتی‌طلبند که فتنه‌انگیزی ندارند. در کار ایشان بیندیش!… این را هم بدان که در میان بازرگانان، کسانی هستند که تنگ‌نظر و بدمعامله و بخیل و احتکارکننده‌اند که تنها با زورگویی به سود خود می‌اندیشند و کالا را به هر قیمتی که می‌خواهند می‌فروشند که این سودجویی و گرانفروشی برای همة افراد جامعه زیانبار و عیب بزرگی بر زمامدار است.
پس، از احتکار کالا جلوگیری کن که رسول خدا (ص) از آن جلوگیری می‌کرد. باید خرید و فروش در جامعه اسلامی، به‌سادگی و با موازین عدالت انجام گیرد؛ با نرخهایی که به فروشنده و خریدار زیانی نرساند. کسی که پس از منع تو احتکار کند، او را کیفر ده تا عبرت دیگران شود؛ اما در کیفر او اسراف نکن» (همان: 422 – 423).
امام (ع) در نامه خود به مالک اشتر، بر ضرورت تخفیف و اصلاح مالیاتهای سنگین به‌ویژه در زمان بروز حوادث مصیبت‌بار تأکید می‌کند و آن را مایة جلب اعتماد مردم و در نتیجه همراهی افزونتر آنها با حکومت و استواری بیشتر نظام سیاسی دانسته است (همان: 420). در روایات عواملی به عنوان عوامل مخل امنیت اقتصادی ذکر شده‌اند که از جملة آنها رشوه، ربا و اسراف است.
پیامبر اکرم (ص) در روایتی ربا را مایة قحطی و رشوه را عامل ایجاد رعب و وحشت به‌شمار آورده است: «ما من قومٍ یظهر فیهم الرّبا الا اخذوا بالسّنة و ما من قوم یظهر فیهم الرّشا الاّ اخذوا بالرّعب» (تنکابنی، 1374: 139)؛ هر گروهی که ربا میانشان رواج می‌گیرد، به قحطی مبتلا شوند و هر گروهی که رشوه میانشان رواج گیرد، به‌ترس دچار شوند.
امام صادق (ع) در مورد تقابل اسراف با امنیت اقتصادی و تعامل اسراف با فقر می‌فرماید: «ان السرف یورث الفقر و ان القصد یورث الغنی» ؛ همانا اسراف، پدیدآوردندة فقر و میانه‌روی موجب بی‌نیازی است. (وسایل الشیعه ،  الحر العاملی، 1409ق، ج12: 41) اسلام، با تحریم احتکار، جلوی تمرکز ثروت ناشی از آن را گرفته و بدین ترتیب، راه تعدیل ثروت و ایجاد امنیت اقتصادی را هموار نموده است.در روایات به تحریم احتکار کالاهایی چون گندم، جو، خرما، کشمش و روغن تصریح شده است و در غیر این موارد نیز در صورتی که احتکار کالایی به زیان جامعه باشد با دستور حاکم اسلامی و از باب ولایت حاکم بر امور حسبیه، ممنوع می‌شود.
بر اساس روایات، یکی از دستاوردهای امانتداری، گشایش رزق است و در مقابل، خیانت در امانت، موجد فقر به شمار آمده است. علی (ع) می‌فرماید: « الامانة تجرّالرزق و الخیانة تجرّ الفقر ؛ امانتداری، روزی می‌آورد و خیانت در امانت، فقر» (بحارالانوار مجلسی، بی‌تا، ج60: 78). نزدیک به همین مضمون، از پیامبر (ص) روایت شده است که فرموده‌اند: « الامانة تجلب الغناء و الخیانة تجلب الفقر ؛ امانتداری، توانگری می‌آورد و خیانت در امانت، ناداری» (همان،ج75: 114).
پس امانتداری نیز از سازوکارهای تأمین امنیت اقتصادی است. چنانکه پرداخت خمس و زکات نیز چنین فایده‌ای دارند و در بسیاری از روایات، پرداخت این مالیات اسلامی، وسیلة طهارت و حفظ و صیانت اموال شمرده شده‌اند. پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «حَصِّنوا اموالکم بالزکوة و داوُو امرضاکم بالصدقة و اعدّوا للبلاء الدّعاء» (نهج الفصاحه، تنکابنی، 1374: 343)؛ اموال خود را به‌وسیلة زکات محفوظ دارید و مریضان خود را با صدقه علاج کنید و برای جلوگیری از بلا به دعا متوسل شوید.
سازوکارهای تأمین امنیت اقتصادی
بر مبنای آموزه‌های روایی پیش‌گفته، سازوکارهای تأمین امنیت اقتصادی را می‌توان به طور خلاصه چنین برشمرد:
1- حفظ ایمان جامعه و انجام تمهیدات و بستر‌سازی لازم حکومت جهت بالندگی و ارتقای آن در راستای دستیابی به امنیت جامع، توسعة رزق فراوان و ارزان به‌عنوان محصول و زندگی پاک و مؤمنانة انسانی.
2- نفی هرگونه تعدی و تجاوز به حقوق فردی و عمومی افراد، به‌ویژه اموال آنها و محترم‌شمردن مالکیت خصوصی برای رسیدن به جامعة ایمانی و حیات حسنه، همراه با تلاش مجدّانه و آخرت‌گرایانه برای تأمین مدبّرانه معیشت دنیایی.
3- رعایت اصول عدالت و انصاف و حاکمیت‌بخشی به آنها در کلیة تعاملات و دادوستدهای اقتصادی و وضع موازین عادلانه در معاملات و نرخ‌گذاریها و مقابله با کم‌فروشی و خرید مازاد بر احتیاج و توصیة اکید به امانتداری.
4- شکوفاسازی اقتصاد و توجه به تولید به‌عنوان محور اصلی رشد و امنیت اقتصادی.
5- توزیع سرمایه‌ و جلوگیری از تمرکز و تکاثر ثروت، طغیانها و رفاه‌زدگی‌های مالی افراد و مهار‌ سرمایه‌های کلان.
6- اجرای نظام تأمین اجتماعی برای پرکردن فاصله‌های فاحش طبقاتی و به‌خصوص توصیه، ترویج و ساماندهی امر انفاق و مالیاتهای شرعی خمس و زکات در جهت افزایش انتظام اقتصادی جامعه و رفع محرومیت‌ها.
7- جلوگیری از پدیدة منفور و ناامن‌کننده ربا که موجد شکافهای طبقاتی و منازعات اجتماعی است.
8- نفی عوامل اِفساد و اِخلال در امنیت اقتصادی؛ مانند کفران و ناشکری نعمت، ربا‌خواری، رشوه، اسراف. احتکار و عوامل ایجادکنندة تفاوتهای فاحش طبقاتی.
9- تحقق عدالت و قبول وجود تفاوت میان افراد اجتماع بر مبنای استحقاقهای متفاوت آنها و عدم باور به لزوم تساوی مطلق آحاد جامعه و بستر‌سازی رقابت عادلانة اقتصادی و ایجاد امکان دستیابی افراد به منزلت‌های بالاتر بر اساس تلاش و کوشش.
10- افزایش قدرت، توانمندی و اقتدار اقتصادی به‌عنوان یکی از اهرمهای مهم دفاع در مقابل دشمنان و تهدیدکنندگان.
11- دستیابی به استقلال، خودکفایی اقتصادی و نفی وابستگی.
12- جلوگیری از اسراف و تبذیر و توصیه به میانه‌روی و زندگی مدبّرانه اقتصادی.
2-5- امنیت حقوقی یا قضاییاعتماد شهروندان به قوة قضائیة توانمند و سالم، احترام و التزام به قانون و تساوی تمام
افراد جامعه در برابر قانون، امنیت قضایی را تشکیل می‌دهد. برای برقراری همه‌جانبة امنیت در جامعه، به دستگاه ‌قضایی نیرومند و هوشیاری نیاز است که بتواند قوانین را پیاده کند و به تعمیم عدالت و مبارزه با تجاوزگران و اخلالگران به حریم امنیت بپردازد و در این مسیر از نهادهای قوی برای ضمانت اجرایی احکام صادره برخوردار باشد.یکی از سازوکارهای تأمین امنیت قضایی در روایات، رعایت عدالت و تساوی افراد در برابر قانون است که از پایه‌های اساسی قضاوت به‌شمار آمده است. امام صادق (ع) می‌فرماید: «هر کس درگیر قضاوت شد، باید در اشاره و نگاه‌کردن و محل نشستن، تساوی را رعایت کند».
در فرهنگ علوی، قضاوت به‌حق، استفاده از فنون قضایی، امنیت و استقلال قضات و کارگزاران قضاوت و امنیت قضایی مردم از مسائل مهم و اساسی است. مراجعه به سیره و سنت حضرت علی (ع) در این زمینه راهگشاست. تأکید بر شرایط قضات و کارگزاران قضایی و ضرورت اتصاف آنها به عدالت، علم، حکمت و تجربه و رعایت دقیق ضوابط توسط ایشان، نشان‌دهندة عمق و اهمیت این وظیفة سنگین است. بدیهی است که بین صحت انجام این تکلیف و تأمین امنیت قضایی، رابطه‌ای متعامل و مستقیم وجود دارد.
امام علی (ع) با فضیلت‌ترین مردمان را کسی می‌داند که به بیشترین حد، به‌حق قضاوت کند: افضل الخلق اقضاهم بالحق. (غرر الحکم،  تمیمی آمدی، 1360، ج5: 214). واضح است که برای برقراری امنیت قضایی در دو بُعد امنیت قضاوت و امنیت مردم، شرط اول، وجود نظام قضایی کارآمد و عدالت‌خواه، قوانین کارآمد و آیین دادرسی راهگشا، کارکنان متعهد و هوشمند، فضای سالم، فرهنگ لازم جهت حمایت‌های قضایی، پرهیز از حاکمیت سلیقه‌ها و باند‌ها بر دستگاه قضایی، پیشگیری از وسوسه‌های افراد نفوذی و حیله‌گر و ارتباطات ناسالم و نیز برخورد با مفاسد از جمله رشوه‌خواری، سوء استفاده، فرصت‌طلبی و حاکمیت روابط بر ضوابط است.
امیرالمؤمنین در منشور حکومتی که خطاب به مالک اشتر نوشته است با ترسیم سیمای قضات وداوران، به زیبایی و دقت، مبحث امنیت قضایی یا حقوقی را نیز تبیین نموده‌اند. در این باره، امام در به‌کارگیری قضات شریف، تیزبین و با فضیلت و از خانواده‌های توانا و شایسته برای مسؤولیت قضاوت تأکید می‌نمایند. همچنین سیزده صفت را برای قاضی و سه وظیفه را برای دولت در برابر قضات برمی‌شمارد که اگر این وظایف دوطرفه، درست انجام شود، امنیت قضایی محصول آن خواهد بود.
امام می‌فرماید: «سپس از میان مردم، برترین افراد نزد خود را برای قضاوت انتخاب کن؛ کسانی که مراجعة فراوان، آنها را به ‌ستوه نیاورد و برخورد مخالفان با یکدیگر او را خشمناک نسازد؛ به اشتباهاتش پافشاری نکرده و بازگشت به حق، پس از آگاهی، برای او دشوار نباشد؛ طمع را از دل ریشه‌کن کند و در شناخت مطالب با تحقیقی اندک، رضایت ندهد و در شُبهات از همه با احتیاط‌تر عمل کند و در یافتن دلیل، اصرار او از همه بیشتر باشد و در اثر مراجعة پیاپی شاکیان خسته نشود؛ در کشف امور از همه شکیباتر بوده و پس از آشکارشدن حقیقت، در حل و فصل خصومت، از همه برّنده‌تر باشد؛ کسی که ستایش فراوان، او را فریب ندهد و چرب‌زبانی، او را منحرف نسازد و چنین کسانی بسیار اندکند! پس از انتخاب قاضی، هر چه بیشتر در قضاوتهای او بیندیش و آن قدر به او ببخش که نیازهای او برطرف گردد و به مردم نیازمند نباشد و از نظر مقام و منزلت آن قدر او را گرامی‌دار که نزدیکان تو، به نفوذ در او طمع نکنند تا از توطئة آنان در نزد تو در امان باشد» (، نهج البلاغه،  سیدرضی، 1351: 418).

سازوکارهای تأمین امنیت حقوقی و قضایی

با توجه به مستندات روایی ذکر شده، به‌طور اجمالی سازوکارهای تأمین امنیت حقوقی و قضایی عبارتند از:
1- افزایش کارآمدی و سلامت نظام قضایی، قوانین و آئین‌دادرسی و ضرورت اتصاف عالیة کارگزاران قضایی به ایمان، عدالت، علم، حکمت و تجربه و لزوم نظارت بر کار ایشان.
2- احترام و التزام به قانون و رعایت عدالت و تساوی تمام افراد جامعه در مقابل قانون و در هنگام قضاوت.
3- حفظ امنیت و استقلال قضات و کارگزاران قضایی.
4- تکریم مقام و منزلت قضات و رفع نیاز‌های مالی آنها و ازبین‌بردن زمینه‌های تأثیرگذاری و نفوذ بر قضات و شاغلان منصب‌های قضایی.
5- وضع بهینه و به‌هنگام قوانین مورد نیاز و پرکردن خلأهای قانونی دستگاه قضایی.
6- رعایت حقوق انسانی متهمین و تناسب میان جرم و مجازات.
7- پرهیز از حاکمیت سلیقه‌های شخصی و جناحی بر دستگاه قضایی.
8- لحاظ و رعایت شرایط انتخاب و استخدام قضات که امام علی (ع) جهت منصب‌ خطیر قضاوت و شاغلان این امر مهم، در نامه 53 برمی‌شمارند که عبارتند از:
– از بهترین و برترین اشخاص باشند.
– دارای شرح صدر باشند.
– اطلاعات لازم برای قضاوت عادلانه را دارا باشند.
– با شهامت، اشتباهات خود را بپذیرند و آن را جبران کنند.
– زود به خشم نیایند و در مقابل پافشاری طرفینِ دعوا به احقاق حقشان، کنترل خود را از دست ندهند.
– قوی ‌و نیرومند باشند و از قدرتمندان نترسند.
– عزت نفس و همت عالی داشته باشند تا اسیر آز نگردند و توسط رشوه‌دهندگان تطمیع نشوند.
– اهل تحقیق باشند و به آسانی از مسائل نگذرند و بدون کسب اطلاعات دقیق به‌قضاوت نپرداخته، با برخورد سطحی و بر اساس اولین شنیده‌ها حکم صادر نکنند.
– با طرفین دعوا گشاده‌رو باشند و بدون ابراز خستگی و ناراحتی به هر کدام از طرفین فرصت سخن‌گفتن بدهند.
– گرفتار حیله و مکر فریبکاران نشوند و در مقابل تملق و چاپلوسی، ارادة خود را از دست ندهند.
– از قاطعیت برخوردار باشند و بدون جانبداری و حب و بغض و پس از کشف حقیقت، حکم عادلانه صادر کنند و اجازه ندهند عاملی مانع صدور حکم مزبور گردد.

امنیت روانی
امنیت روانی شامل دو نوع امنیت فردی و جمعی می شود. امنیت روانی جمعی زیر شاخه امنیت اجتماعی است. امنیت روانی زمانی تامین می شود که شخص از علل و عوامل اضطراب و تشویش در امان باشد؛ هم چنین امنیت جمعی روانی، در زمانی تحقق می یابد که جامعه از عوامل تهدیدی و جنگی در امان باشد و از نظر آسایشی و رفاه اقتصادی عامل یا عواملی موجب ترس و وحشت از فقدان آن نشود.
از نظر قرآن، امنیت روانی فردی و جمعی تنها در سایه توحید و ایمان خالص تحقق می یابد. خداوند می فرماید: وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛ و چگونه از آن چه شريك خدا مى‏ گردانيد بترسم با آنكه شما خود از اين كه چيزى را شريك خدا ساخته‏ ايد كه خدا دليلى در باره آن بر شما نازل نكرده است نمى‏ هراسيد. پس اگر می دانید كدام يك از ما دو دسته به ايمنى سزاوارتر است. (انعام، آیه ۸۱)
امنیت روانی جامع و کامل هم چنین با شکر و سپاس از نعمت های الهی فراهم می شود و باقی می مانند. از نظر قرآن هر شخص یا جامعه ای گرفتار ناسپاسی و کفران نعمت شود، گرفتار ناامنی خواهد شد. خداوند درباره این عامل مهم می فرماید: وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ؛ و خدا شهرى را مثل زده است كه امن و امان بود و روزيش از هر سو فراوان مى ‏رسيد. پس ساكنانش نعمتهاى خدا را ناسپاسى كردند و خدا هم به سزاى آنچه انجام مى‏ دادند طعم گرسنگى و هراس را به مردم آن چشانيد. (نحل، آیه ۱۱۲)
از دیگر عوامل موثر و مهم در امنیت روانی، حفظ حریم حرم ها و حرمت هاست. اگر فرد و جامعه حریم حرمت ها و اماکن مقدس را حفظ کند، به طور طبیعی از امنیت روانی برخوردار خواهد شد و اگر هتک حرمت و حریم حرم کند، به طور طبیعی آسیب می بیند. خداوند برخی از اماکن را حریم امن قرار داده است. کسانی که در حریم حرم و اماکن مقدس از جمله مکه وارد می شوند، در امنیت قرار می گیرند(عنکبوت، آیه 67) و هم چنین کسانی که حرمت ها را نگه دارند، از نظر روانی در امنیت خواهند بود.(نگاه کنید: قصص، آیه 57؛ انفال، آیه 26؛ انعام، آیه 81 و آیات دیگر)
از آن جایی که جامعه به هدف تامین آرامش و آسایش ایجاد می شود و نظام سیاسی مسئولیت تحقق آن را دارد، هر گاه جامعه ای احساس کند که خطراتی آرامش و آسایش را تهدید می کند، گرفتار ناامنی روانی می شود. ممکن است جامعه از نظر نظامی و انتظامی و اقتصادی در رفاه باشد و خطری بالفعل آن را تهدید نکند، ولی اگر خطری بالقوه را احساس کند، از نظر روانی دچار بحران می شود و رفتارهایی را از خود بروز می دهد که می تواند نشانگر بحران روانی و یا تشدید آن شود.
به عنوان نمونه پخش شایعات درباره افزایش ارز و تورم و ایجاد رکود در بازار سرمایه ، ممکن است امنیت روانی جامعه را در حوزه اقتصادی با خطر مواجه کرده و یا تهدید کند. هم چنین پخش شایعاتی در زمینه ناتوانی دفاعی کشور و جامعه می تواند امنیت آرامشی را به خطر اندازد و جامعه احساس ناامنی کند. از همین روست که در آیات و روایات نسبت به این مهم توجه داده شده است.
خداوند در قرآن بیان می کند افشاى اخبار امنيّتى از سوی افراد جامعه قبل از ارجاع آن به متصديان امور از عوامل سلب امنيّت جامعه است: وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا ؛ و چون خبرى حاكى از ايمنى يا وحشت به آنان برسد انتشارش دهند و اگر آن را به پيامبر و اولياى امر خود ارجاع كنند، قطعا از ميان آنان كسانى‏ اند كه مى‏ توانند درست و نادرست آن را دريابند؛ و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، مسلما جز شمار اندكى از شيطان پيروى می کرديد. (نساء، آیه ۸۳)
از دیگر عوامل ایجاد نا امنی روانی می توان به اخبار فاسقان اشاره کرد که مخاطرات امنیتی را موجب می شود. خداوند می فرماید: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلي‌ ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد اگر فاسقى برايتان خبرى آورد نيك وارسى كنيد، مبادا به نادانى گروهى را آسيب برسانيد و بعد از آنچه كرده‏ ايد پشيمان شويد.(حجرات، آیه 6)
باید توجه داشت که جامعه را دو چيز اَمنیت می بخشد: 1. علم صائب؛ يعنی جامعه براساس علمِ صحيح حرکت کند, 2. عمل صالح؛ که البته  این عمل صالح شامل ایمان نیز می شود؛ زیرا ایمان از اعمال قلبی و باطنی است؛ یعنی وقتی عقل نظری به چیزی جزم پیدا کرد و آن را تصدیق کرد، عقل عملی بدان عزم پیدا می کند و به عنوان عمل می پذیرد. البته عمل می تواند جوانحی یا جوارحی باشد. ایمان از مصادیق عمل صالح جوانحی است.
به هر حال، جامعه در سایه علم صائب و عمل صالح به امنیت می رسد و اگر هر یک از اين دو عنصر در جامعه‌ای نباشد، آن جامعه احساس امنيت نمي‌کند. امام صادق(ع) می فرماید: اللَّهَ(سبحانه و تعالی) حَصَّنَ (أو خَصَّ أو حَضَّ)، عِبَادَهُ بِآيَتَيْنِ مِنْ كِتَابِهِ أَنْ لَا يَقُولُوا حَتَّي يَعْلَمُوا وَ لَا يَرُدُّوا مَا لَمْ يَعْلَمُوا؛ خداوند بندگانش را با دو آیه از کتابش در دژ امنیت برد(یا اختصاص داد یا برانگیخت): این که تا ندانستند نگویند و ندانستند رد نکنند.» (کافی، ج 1، ص 43)
پس رد و تصدیق باید بر اساس علم  باشد و تا زمانی که کسی ندانست نباید آن چیزی را بپذیرید و نه آن را رد کند. مراد آن حضرت از این دو آیه عبارتند از: 1. لاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ؛ و چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن.(اسراء، آیه 36) 2؛ بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ؛ بلکه آنان به چیزی که احاطه علمی نداشتند تکذیب کردند. (یونس، آیه 39)
پس از نظر قرآن، اگر کسی چيزي را ندانست آن را تصديق کند؛ و يا آن را تکذيب کنند، هر دو مَنهي از سوی خداوند است.
البته باید توجه داشت که : 1. گاهي کذب، کذب خبري است؛ يعني اين روايت و خبری که بیان شده، درست نيست؛ 2. گاهي کذب، کذب مُخبري است؛ يعني اين شخص راستگو نيست.
اين آيه 6 سوره حجرات ناظر به کذب مُخبري است، ولی کذب خبري را نیز با تعليل ثابت مي‌کند؛ زیرا خداوند فرمود: کسي که فاسق است و شما به حرف او اطمينان نداريد، نباید حرفش را بدون بررسی و جدا کردن حق و باطل بپذیرید. پس این آیه دلالت بر کذب مُخبري دارد؛ بر این اساس در بحث پذیرش یا عدم پذیرش روایت ، اگر فرد از نظر رجالی مورد اعتبار نيست، باید تحقيق کنيد. اما قرآن دليلي که در آیه مي‌آورد به گونه ای است که کذب خبري را هم شامل مي‌شود؛ زیرا فرمود تا آگاه نشديد و تا به صدق او عالِم نشديد، عمل نکنيد. از اين دليل معلوم مي‌شود که کذب خبري هم مَنهي است.
به سخن  دیگر، گاهی انسانی، فاسق نيست، بلکه حتی عادل هست، ولي اشتباهی کرده است؛ زیرا عادل که مصون از سهو و نسيان نيست. پس در این باره نیز باید تحقیق شود. پس بخشی از اين آيه ناظر به تأمين صدق مخبري است، بخشی دیگر از آن، ناظر به تأمين صدق خبري است. بنابراین تنها در صورتی که گويندهٴ‌ راستگو باشد و گزارش نیز صحيح باشد باید بر اساس آن عمل کرد؛ وگرنه اگر یکی از این دو نقص وجود داشته باشد و نباید بر اساس مفاد خبر عمل کرد؛ زیرا موجب نا امنی جامعه می شود و شرایط بحرانی را برای جامعه می شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا